خاک حاصلخیز برای کشت انواع تروریسم
                                                   سیامک زینلی سیامک زینلی

آگهی پذیرش سرمایه گذار جهت چاپ کتاب

 

 

نظر به استقبال گسترده مردم از مقاله   آه دکتر مصدق (خاک حاصل خیز برای رشد انواع تروریسم) قصد دارم مشروح کامل آنرا ترجمه و بصورت کتاب  در بازار بین المللی منتشر نمایم لذا اگر کسی علاقه به سرمایه گذاری جزیی یا کلی در این مورد دارد می تواند با  دفتر اینجانب تماس بگیرد.

با احترام

 

سیامک زینلی

 

 KAHKASHANERFAN@YAHOO.CA

TEL (+1) 604-985-2211  

(خلاصه کتاب پیوست است)

 

 

خاک حاصلخیز برای کشت انواع  تروریسم                                                                                                                امروز پدیده شوم  تروریسم مهمترین دغدغه رسانه های جمعی و سیاستمداران شده است. ریشه یابی و تحلیل صحیح این پدیده ناپسند از اهمیت زیادی برخوردار است.رسانه های جمعی دنیا مدام درحال القای این مطلب هستند که مقصر تروریست های جهان سومی می باشند ولی این مقاله برآن است که نشان دهد که چنین نیست!

تروریسم در جهان سرمایه داری متولد میشود و رشد می کند و در جهان سوم خود را آشکار میکند. کشور های غربی به گونه ای وانمود میکنند که گویی این پدیده ای نوظهوراست در صورتی که این روند ریشه در رفتارهای گذشته آنها دارد.

 انها دهها سال بود جهان سوم را از یاد برده بودند و مدام شمال جنوب می گفتنند! و ضمن استفاده از منابع غنی جهان سوم   آنها را عقب افتاده و بد شانس می پنداشتند و با تبختر گاهی کمکی بشردوستانه روانه میکردند و تا دو آسمانخراش آنها در واقعه ی دلخراش یازدهم سپتامبر  پایین نیامد  متوجه ی جهان سوم نشدند! و ناگهان یادشان آمد که افغانستان دموکراسی ندارد!و عراق چنین است و ایران چنان!

اگر هزاران نویسنده سالها در مجلات معتبر در مورد جهان سوم مقاله مینوشتند  کسی گوشش بدهکار نبود! آنان مانند شاگردی که یکسال  درس نخوانده است و  یکمرتبه بیاد آورده که فردا امتحان دارد! ناگهان متوجه جهان سوم شدند. آنها سالها از تحمیق فرهنگی جهان سوم خوشحال بودند چرا که این امر سود هنگفتی را برایشان در بر داشت.

غرب با تبختر روبوت و آدم ماشینی به مریخ میفرستد و آن را از اینجا کنترل میکند ولی از درک مسائلی که در جلوی چشمش رخ میدهد عاجز است! او آب شدن یخ های قطب را نمیبیند. سوراخ ازون را نمی بیند! انفجار میلیاردی جمعیت کره ی زمین را نمیبیند! اتمام ذخایر معدنی و انرزی زمین را نمیبیند! آلودگی آب وهوا را نمیبیند! فقر  و بیچارگی میلیاردها مردم را نمی بیند!  ولی در عوض  به مشتی زست های تکنولوزیکی و مدل های لباس و مو و اسباب بازی های الکترونیکی دل خوش کرده است (فرضاً اتویی که با آن می توان تلفن کرد و یا تلفنی که می توان با آن اتو هم کرد!)

 او سال ها فقط در فکر این بوده است که هر چه جمعیت کشور وارد کننده بیشتر باشد برای اوسود بیشتری خواهد داشت. او متوجه فلاکت و رنج غیر قابل  باور این انبوه جمعیت گرسنه نبوده است.در خوشبینانه ترین فرض ها کره زمین ظرفیتی بیشتر از یک میلیارد نفر جمعیت ندارد یعنی یک میلیارد نفر می توانند براحتی و برای مدت طولانی در کمال صلح و صفا و رعایت بهداشت محیط زیست در آن به زندگی بپردازند و در ارتقای معنوی خود بکوشند.در این صورت کره زمین تبدیل به بهشت خواهد شد.

بشر هنوز لیاقت آموزه های بزرگ مردان معنویت همچون بودا  محمد مسیح و گاندی را پیدا نکرده است. بشر نادان تر از ان بوده است که تصور میشد. به جهان حیوانات نگاه کنید شیر سمبل درنده گی و توحش است. ولی شیربا همه درنده گی اش هیچگاه شیردیگررا نمی کشد! ولی بشراین کار را می کند.

بشرهنوزنفهمیده است که دهکده جهانی  مشکلات جهانی نیز دارد و حکومت مستبدانه و یا جمعیت انبوه یک کشور می تواند صلح جهانی را به خطر بیاندازد. او هنوز نفهمیده است که زمامداران کشورها باید ازسنخ دانشمندان باشند و نه سیاستمداران برآمده از ثروت.  یک سیاستمدار  حساس ترین شغل روی کره زمین را بر عهده دارد (حداقل یک میلیون برابر یک پزشک) و یک تصمیم اشتباه او می تواند زندگی یک جامعه را به خطر اندازد ولی برای این شغل! هیچ دستگاه نظارتی مانند نظام پزشکی وجود ندارد و نود و نه در صد سیاستمداران دنیا  فاقد مدرک مناسب اند  و این مانند این است که فرضاً به یک مکانیک اجازه عمل جراحی چشم بدهیم! و یا بگذاریم یک قصاب پشت هواپیمای 747 بنشیند.

کشورهای پیشرفته همچنان بر طبل مصرف میکوبند آنان دارند کره زمین را همچون یک مداد درمدادتراش می تراشند وخلاص می کنند! کره زمین همچون یک حوض آب است که کسی نمی تواند به هنگام شنا در آن ادرار کند و خود از آب آن ننوشد! سرنوشت ملت آلمان به سرنوشت مردم اوگاندا گره خورده است و سرنوشت هردوی آنها به وضعیت مردم بولیوی.

سرمایه داری مردم کره زمین را در یک مسابقه بزرگ آن هم به خرج کره زمین انداخته است.به آدم های اطراف خود نگاه کنید موجودی بانکی آنها هر چقدر باشد باز یک صفر کم دارد!آنها هیچ وقت به ارضای اقتصادی نمیرسند(شبیه آدمی که در کتاب شازده کوچولو به تنهایی در سیاره خودش مدام پول میشمرد!). در حالی که در طبیعت هیج حیوانی بیشتر از نیاز خود شکار نمیکند و از این نظر ما باید تلاش کنیم به حیوانات برسانیم!

 

 چند  گویی   من   بگیرم   عالمی

این جهان را پر کنم از خود همی

 

 از سویی دیگر منابع انرزی و معدنی کره زمین در حال اتمام است یعنی بیست سال دیگر اوضاع برای فرزندان شما اینگونه که هست نخواهد بود وفاجعه ای در راه است.

غرب دچار جهل مرکب است یعنی بدترین نوع جهل. او نمی داند که نمی داند و بر عکس فکر می کند خیلی می داند! نتیجه این دانش زیاد را می توانید با چشم خود ببینید. دود کره ی زمین را فرا گرفته است! او دچار آلودگی اطلاعاتی شده است یعنی صد ها نوع شامپو و صابون را میشناسد ولی از درک مسائل بدیهی خود عاجز است. ببینید هر سال چند سمینار و سخنرانی و تحقیق در مورد محیط زیست و خطرات افزونی جمعیت برگزار میشود و سیاستمداران به آن ها بی توجه اند و سر روزنامه ها نیز به آمار رشد اقتصادی و میزان ثروت بیل گیتس گرم است! ببینید چقدر خرج سگ و گربه میشود که ذره ای از آن خرج کودکان معصوم خیابانی نمیشود و از همه بدتر غرب در حال نابود ساختن فرهنگ شرق و سه تمدن بزرگ و درخشان چین هند ایران و جایگزینی فرهنگ خود است.فرهنگ غرب چیست؟ مشتی جوان که شلوارشان در حال افتادن از پایشان است!؟

من نمیدانم چرا غربی در خانه خود متمدن – فهمیده – مهربان –طرفدار محیط زیست وانسان دوست است ولی پا را که از کشورش بیرون میگذارد صدوهشتاد درجه تغییر شخصیت می دهد؟ برای مثال سرمایه داری برای رسیدن به پول به کثیف ترین روشها متوسل میشود.نیم قرن است که خاورمیانه در آتش جنگ می سوزد چرا؟ به بهانه جنگ اعراب و اسراییل  پولهای حاصل از نفت را با فروش اسلحه از منطقه خارج می کنند یک حیله تمیز! محمد و موسی آلت دست کمپانی های اسلحه سازی شده اند. کدام کشور جهان سوم قادر است فرضا با فروش شیر! صد میلیون دلار برای خرید یک هواپیمای جنگی بدهد؟!

فلسفه ی جهان سرمایه داری ماهیتا و از نظر تاریخ دیگر جواب گو نیست و تاریخ مصرف آن به سر آمده و باید بشر این خودخواهی متعالی! را دور بیفکند و طرحی نو دراندازد. یا همه ی مردم کره ی زمین با هم نابود و یا باهم نجات خواهند یافت پس دیگر مکاتب فرد گرا یا حتی ناسیونالیست(فرد در قالب کشور!) اعتبار نخواهد داشت. کره زمین یک اکوسیستم بسته است  و نمی توان قوانین اقتصاد باز آدام اسمیت را در آن به اجرا در آورد. درست مانند آنکه شما بخواهید یک طرح بزرگ پرورش ماهی را در آکواریوم خانه به اجرا درآورید!

از دیدگاه غرب جهان یک کافی شاپ است در صورتی که جهان یک معبد با شکوه بوده وباید به ان احترام گذاشت.احترام به جهان احترام به خویشتن است. کشور های پیشرفته نمیتوانند بگویند که مسائل و مشکلات جمعیتی کشور بنگلادش به ما مربوط نیست. بنزینی که  یک بنگلادشی می سوزاند سوراخ اوزون را بالای سر آنها گشاد تر خواهد کرد!

از دری که فقر وارد می شود اخلاق از  در دیگر خارج می شود.مشکلات جمعیتی رابطه تنگاتنگ با ایجاد زمینه های بروز تروریسم دارد. در شرایطی که یک ملت به حالت جنون اقتصادی و یا استبداد میرسد به راحتی میتواند طعمه گروه های تروریستی قرار گیرد. و هر گروه و دسته ای قابلیت تبدیل به گروهی تروریستی را خواهد داشت و میتوان تصور کرد که پس فردا علاوه بر تروریست های مسلمان تروریست های بودایی و مسیحی یا حتی فوتبال دوست! هم سبز شوند. جهان سوم گرسنه خسته و بی سواد است. کشور های جهان سوم خاک حاصلخیزی را  برای کشت انواع تروریسم  دارا می باشند.

غربی ها برای سود بیشتر کلیه ی نهضت های دموکراسی خواه را در اقصا نقاط جهان سرکوب کرده اند و مغزهای متفکر را نیز به کشور های خود برده اند. هنگامی که شاد روان دکتر محمد مصدق در حال پایه گذاری یک دموکراسی بومی در ایران بود او را با یک کودتا ساقط کردند یعنی ملت ایران که میرفت به طور مجانی صاحب دموکراسی شود و به تبع ان تمام کشور های منطقه نیز بسوی      دموکراسی کشیده میشدند اکنون باید هزاران میلیارد دلار خرج شود تا شاید نوعی دموکراسی تحمیلی را بپذیرد و همین گونه است مشروطیت و سالوادور آلنده و پاتریس لومومبا  و......

 

حال آن ها با یک خاور میانه زبان نفهم روبرو هستند! آن ها هنوز هم متوجه عمق فاجعه نشدند و به اشتباه مبارزه با معلول را شروع کرده اند. آن ها اگر کار فرهنگی را هم اکنون آن هم به طور صحیح آن هم نه بر اساس فرهنگ فرد گرای غرب شروع کنند شاید پنجاه سال بعد بتوانند جواب بگیرند.

تروریسم طبیعی ترین عکس العمل هر بشر در اسارتی درطول تاریخ بوده است  پس نمیتوان با نابودی چند گروه و دسته آن را از بین برد.تروریسم سلاح بسیار مخرب و هولناکی است. یک تروریست  قدرتی برابر با یک موشک بالستیک را دارد. یک تروریست می تواند به معنای واقعی کلمه یک کشور را فلج سازد مقابله با این پدیده بسیار دشوار و پر هزینه است و می توان انتظار داشت در آینده دولت های بزرگ جهانی نیز به این سلاح ابتدایی مسلح شوند! یعنی با استفاده از بودجه و امکانات نظامی خود تشکیلات تروریستی را در کشورهای دشمن خود پرورش دهند تا در جنگ های احتمالی در آینده از آنها استفاده کنند و در این صورت ما شاهد جهانی پر از ناامنی  و وحشت و هراس خواهیم بود . آیا  صلح و صفا و آرامش بهتر نیست؟

 

 می توان گفت آن هنگام که فلسفه اصالت فرد جهان غرب به سوی جهان بشری متمایل گردد و جهان بصورت تعاونی   یعنی یکی برای همه وهمه برای یکی اداره گردد و دست از مسابقه های بچگانه تسلیحاتی وصادراتی! ورشد اقتصادی ! برداشته شود و زمام امور کشورها بجای متولیان پول وقدرت(سیاستمداران) بدست دانشمندان مانند زیست شناسان جامعه شناسان وروان شناسان افتد وسازمان ملل برقوانین اساسی تمام کشورها و صلاحیت سیاستمداران  کنترل و دخالت داشته باشد و ترمز قطار جمعیت جهان بشدت کشیده شود و برای کاهش آن برنامه ریزی شود و نظام سرمایه داری مانند کشور کانادا محدود و تحت کنترل درآید  آنگاه بشر نجات خواهد یافت و مبارزه با تروریسم مثل آب خوردن خواهد بود. تکنولوزی می تواند یک رفاه نسبی را برای بشر به ارمغان بیاورد و نیازی به جنگ نیست فقط باید بشر از دست خود خلاص شود چرا که جانوری بدتر از خودش بجانش نیافتاده است!

 

جنگ خلقان همچو جنگ کودکان

جمله بی معنی و مغز و مهان

جمله با شمشیر چوبین جنگشان

جمله در لا ینفعی آهنگ شان

جمله شان گشته سواره بر نیی

کین براق ماست یا دلدل پیی

 

 


September 3rd, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
معرفی و نقد کتب