بازچاپ ، این رمان را به مهاجرین بینوا وبی پناه مان درایران زمین، تقدیم می کنم؛ هرچند که حال وهوای این
رمان با آن چه درآن جا می گذرد، تفاوت بسیار دارد؛ ولی مهاجر،مهاجر است در هرجایی که باشد.
ســــــــــایه های هــَـــــــول
پیرمرد به تقویم کهنه یی که بر میخ کجی آویزان بود ، می نگریست وبه سایه ها ی کمرنگ چهارخانه ها ومربعات آن که باز گو کنندهء ایام ولیالی و هفته ها وماه ها بودند ، خیره شده بود. می خواست بداند که چه روزی وچه تاریخی است واز آغاز جهان برای او چه مدتی می گذرد. اما او بدون عینک نمی توانست از آن اشکال ریز ، مات ومردهء هندسی چیزی بفهمد. عینکش مثل همیشه دم دستش نبود. کجا بود؟ به اطرافش نگریست : کتابی روی میز قرار داشت که عینک را در لای آن پنهان کرده بودند.
عینک رابا بی خیالی مشهودی به چشمانش گذاشت وبار دیگر به جنتری دیواری نگریست. اشکال وخطوط هندسی وارقام هنوز هم به طرف او دهن کجی می کردند وخوانده نمی شدند. عینک را از چشمانش برداشت تا پاک نماید وگرد وغبار آن را بزداید ؛ ولی دریغا ! عینک شکسته بود وشیشه نداشت.
تردیدی نبود که این کار ، کار " نورس " نواسهء یک ونیم ساله اش بود. دخترک زیبا وملوسی که مانند همسالان و همزادان خود در این مرحلهء زنده گی ، به هر جسم بی ریخت ویا با ریختی وبه هر شیء بی قواره ویا با قواره یی به امید یافتن حکمتی ، دست می اندازند وتوقع می برند که آن جسم جان بیابد ، سخن بگوید ، راه برود ، برقصد ، بخندد ویا ترنمی وتغنیی را سر دهد؛ ولی آنان همین که در یافتند که از ناز دادن ودر آغوش کشیدن آن شی حاصلی نمی برند، آن را در گوشه یی می افگنند ویا با غیظ وغضب به جان آن شی می افتند ودمار از روزگارش بر می آورند وسپس پی کار خود می روند. آری ! کار ، کار او بود. بیهوده سعی کرده بودند تا او را فریب دهند وقضیه یی به این بزرگی را ماست مالی کنند. پیرمرد از بی مسؤولیتی دخترش " پروین " وشیطنت وباز ی گوشی نواسه اش ،به شدت آزرده شد وزیر لب گفت :
- دخترک شیطان ! پس تو هم با دیگران همدست شده ودر پی اذیت وآزار منی ؟
پروردن این فکر که مدتی بدون عینک خواهد ماند ، وی را به هیجان آورد. آهسته آهسته خشمگین وعصبانی شد. پیر مرد عینکش را دوست داشت. انگار به جانش بسته بود.آری همین عینکی را که دستهء نصواریی رنگ ورو رفته یی داشت وبار ها به نزد عینک ساز برده شده ، پتره وپینه خورده بود ، سرش شده بود ، شیشه هایش تبدیل شده و پیچ ها ومهره ها یش عوض شده بودند ، دوست داشت. عینکی که مدتها می شد ، نفاستش را از دست داده بود؛ ولی هرچه بود ، یگانه انیس وهمدم او در این گوشهء تنهایی بود و پیر مرد به وسیلهء آن سالیان فراوانی به زیبایی ها وزشتی های این جهان سپنج نگریسته بود. او با تلخی فراوان به یاد می آورد که همین جسم شکسته ومرده ، غرازه و مفلوک ، پیوند نزدیک وزنده وملموسی را میان او ودنیای خروشان زنده گی وزنده گانی برقرار نموده بود. آهی کشید وبی اختیار گفت : - حیف شد ، صد حیف !
این شور درون واین گردش سرگیچه آور خون ، سر انجام او را واداشت تا از جایش بر خیزد ودر جستجوی نورس شود. معلوم نبود از نورس چه می خواهد ؟ شاید می خواست نیشگونی از نورس بگیرد ویا چشم غره یی بالای فریب کارانی که جز پروین دخترش و
" داوود " پسرش کسان دیگری نمی توانستند باشند ، برود.
با عجله وشتاب طول دهلیز را پیمود وداخل اتاق دخترش شد؛ اما نورس را در خواب ناز یافت. دخترک شوخی را که از کار کرده اش حتا در همان عالم خواب راضی به نظر می رسید وخنده یی پنهانیی زیر لب داشت واز کجا معلوم بود که همین حالا هم اشیای دیگری را نمی شکست ویا نمی ریخت.
سلام پروین را که رنگ بر چهره نداشت ومنتظر عتاب پدر بود بی جواب گذاشت.
" حشمت " پدر نورس هنوز از کار روزانه باز نگشته بود وداوود نیز نبود تا دیگ جوشان درون خود را بالای آن ها خالی کند.
به اتاقش باز گشت واحساس نمود که لشکر غم وموج بی شمار تنهایی اورا تا سرحد درد آزارمی دهند واو مانند تک درختی در بیابانی ، آدم تک وتنها وموجود مستأصلی بیش نیست.
هنوز سر در گریبان تفکر داشت که داوود با سروصدای فراوانی ، سرشار ازحرارت وشور زنده گی ، بر سبیل عادت ، سرزده وبی خبر دروازهء اتاق را گشود . سلامی گفت ودر مقابل پدر نشست وهمین که چشمش به چهرهء دژم وبر افروختهء پدر وعینک بی نوای گوشهء میز افتاد ، بی اختیار با خود گفت :
- نورس . کار نورس است.
آهی کشید وبه یاد ساعتش افتاد که همین دیروز ، پریروز ازخشم نورس در امان نمانده ، شیشه اش شکسته بود ونیاز به ترمیم داشت.
با آمدن داوود ، بوی جوانی ، بوی نشاط وبوی شگوفایی وسرمستی زنده گی به اتاق پیر مرد هجوم آوردند وپیر مرد را خواهی نخواهی ازافکار تیره وپریشانش باز داشتند. داوود دستمزد کار آن روزش را در مقابل پدر نهاد . پول نا چیزی که حاصل وثمرهء یک روزدرازوطولانی وکار پر مشقتی بود. داوود از بام تا شام زنبیل برده بود، با کــــُنده های زانو راه رفته بود ، گل ولای ولوش را لگد کرده بود ، کراچی دستی را کش کرده بود ، بیل زده بود، عرق ریخته بود ، دستانش آبله کرده بودند، ده ها بار منت ارباب را کشیده بود، دشنام ها شنیده وتحقیرهای فراوانی را تحمل کرده بود ، تا سر انجام روز به آخر رسیده ، همین چند سکهء سیاه را به دست آورده بود؛ ولی آخرش هم نه شا د باشی ونه آفرینی . همان پیر مرد عبوس ، با همان اخم های درهم رفته، همان چهرهء بر افروخته وهمان حق ناشناسی همیشه گی .
پدر سکه ها را شمرد. به سختی بیست وپنج روپیهء آن سرزمین می شدند. زیر لب چیزی گفت که داوود نفهمید علامت رضائیت بود یا نشانهء ملامت. فقط گفت :
- هوم !
هوم یعنی چه ؟ تمام روز در اتاق راحت وآرام خود به سر برده ، رنج روز گار نه کشیده ، منت ارباب نه برده و آخرش می گوید هوم !
ولی اگر داوود دراین افکارمستغرق بود ، پدرش همان طوری که با نگاه جدی ونافذ خویش به سیمای تکیده ء پسرش می نگریست ، پسری که در عنفوان جوانی ، عوض کار در مزرعهء ارباب ، می با ئیست به دانشگاه می رفت ، به پولهای گوشهء میز که چه پیرمرد می خواست وچه نمی خواست ، برقی داشتند وجلالی خیره خیره می نگریست ودر ذهن خود محاسباتی را انجام می داد. او می خواست بداند که تا چه وقت ، چند ماه وچند سال دیگر ، داوود ودامادش باید کار " سیاه " کنند تا قروض سنگین هزینهء مسافرت خانواده اش به این سواحل آرام پوره وپرداخته شود. ولی داوود که از افکار پدرش خبر نداشت به خود جرأتی داد وپرسید :
- بابه چه گپ است؟ " جواب منفی " آمده است ؟ یا از خاطر عینک های تان قهر هستید ؟
ولی چون پدر جوابی نداد وچهره اش عبوس تر گردید ونگاهش گزنده تر، داوود فهمید که هیچ مصیبت تازه یی در طول روز رخ نداده است. بر خلاف پیر مرد همچنان خورده وخوابیده ودر ناز ونعمت به سر برده است وتنها وتنها ویگانه رویداد مهم همان است که نورس شیشه های عینک محبوب اورا شکستانده وپیر مرد را عاصی وکفری ساخته است. داوود در دل خندید وبا خود گفت :
- آفرین نورس ! آفرین جان ماما ! که از شر این عینک های مفلوک ، هم او را ، هم مرا وهم نیمی از خلایق را بی غم ساختی. شور که می خورد می شکست ، یا شیشه اش می افتاد ، یا پیچش سست می شد ومن بیچاره را حتا در نصف شب مجبور می ساخت که بروم و ان را ترمیم کنم . آفرین گل ماما ، خوب کردی که حقش را کف دستش نهادی .
داوود از جایش بر خاست تا هرچه زودتر به اتاق خواهرش پروین وشوهرش برود وهرسه باهم تمام کار ها را رها کنند ودربارهء این رویداد شادی آفرین تاریخی ، حرف بزنند ، بخندند و شادمانی کنند؛ ولی او هنوز اتاق را ترک نکرده بود که پیر مرد پرسید :
- بچه ام ، امروز کدام روز است؟ تاریخ چند است ؟
داوود نگاه گذرایی به تقویم کهنه یی که از میخ کجی بر دیوار اتاق آویزان بود ، انداخت وگفت :
- سه شنبه ، بیستم سنبله 1378
سپس در را با ملایمت بست وخنده زنان دور شد وپدر پیرش را در حیرت ، حسرت وحسادت جانکاهی تنها گذاشت . با رفتن داوود ، پیر مرد به دری که پشت سرش بسته شده بود خیره ماند وبا خود گفت :
- آه که این جوان ها چه قدر عجول وکم طاقت اند. صبر نکرد تا ازوی می خواستم که فردا اول صبح با من به نزد داکتر اردوگاه برود. عینکم را نشان بدهد وسفارش خطی برای ترمیم این عینک بگیرد. مگر او به خوبی نمی داند که بدون این عینک من هیچم ، هیچ ؟ آه دیگری کشید وناگهان به خاطر آورد که داوود گفته بود ، امروز بیستم سنبله است. گفته ورفته بود. ؛ ولی آیا نمی دانست که امروز روز تولدم است ؟ چطور نمی دانست ؟ ببین حتا یک تبریکی هم نگفت، چه رسد به آن که دسته گلی با خود می آورد یا هدیهء کوچکی می داد. من که از او مرسیدس بنزنمی خواستم . اما این گله وگذاری خیالی ازداوود، در شط سیال ذهن او دیری نپایید . در عوض ازخود پرسید : بیستم سنبله ! این تاریخ ، آیا می تواند باز گو کنندهء آغاز جهان برای من باشد ؟ چرا نه ؟ آخر پنجاه وچهار سال پیش از امروز تولد شده ام ، از همان روز به روی این دنیای حقیر نگریسته ام . در همان روز گریسته ودر همان روز خندیده ام. پیش از من دنیا هرچه بوده ، بوده . مرا با آن چه کار؟ اما این روز تولد عجب واژهء قشنگی است. عجب مناسبتی است. مردم بسیاری هستند که این روز را جشن می گیرند وشادمانی می کنند ؛ ولی من را ببین که در چنین روزبا شکوهی این قدر غمگین وافسرده هستم. عجب پیر خرفتی شده ام. با یگانه دخترم بی اعتنایی کردم وپسر عزیزم را ازخود رنجاندم. اما این داوود چه قدربی حوصله شده است. آدم همرایش باید شوله ء خودرا بخورد وپرده خود را بکند. ببین چه سؤالاتی می کرد. جوابت آمده ؟ جوابت منفی است ؟ از خاطر عینک قهرهستی ؟ مرا ببین که خود را به آب و آتش زدم تا اورا به این ساحل آرام به این بهشت بیگانه گان برسانم. ؛ اما با این همه من اورا دوست می دارم. ببین عجب جوان پویان وتابان ورخشانی است. همین که ببینیش زنگ دلت باز می شود. خیر است که گهگاهی سربه هوا وبی مبالات است. ولی می بینی که رنجش مرا تحمل کرده نتوانست و رفت تا از پروین بپرسد که چرا به نورس اجازه داده است تا عینکم را ، عینک عزیزم را بشکند.. اما با این بیست وپنج روپیه اش عجب غروری هم پیدا کرده است این جوان !
پیر مرد همین که داوود را بخشید ، بار دیگر به فکر روز تولدش افتاد. روزی که هر قدر تلاش می کرد ، تا آن را ازذهنش برون نماید مؤفق نمی شد. وانگهی خواستن ویا نخواستن وتلاش کردن یا تلاش نکردن او نیز مطرح نبود. حقیقت همان بود که داوود گفته و رفته بود. بیستم سنبله 1378خ. آه که این پنجاه وچهار سال برای یک زنده گی چه قدر اندک بود؛ اما نه برای او. برای او زیاد هم بود ، بیشتراز استحقاقش هم بود. مگر نه آن که بار ها مرگ به سراغش آمده ودست خالی برگشته بود. مثلاً همین سه سال پیش نبود که از دام مرگ گریخته بود. آخر پنجاه وچهار سال زنده گی در این روز وروزگار پر آشوب برای چه کسی میسر می شد ؟ در این روزگاری که آدم های زاد گاهش هر روز به مهمانی " نطع وتبرزین " می رفتند ! پنجاه وچهار سال بیشتر از نیم قرن است . تکه یی ، برشی وبرهه یی از زمان که سر انجام به ابدیت می پیوستند. آما آه که این سال ها چه قدر با شتاب گذشته بودند . سال هایی که در آن ها هم طعم ورنگ نعمت وحشمت را دیده بود وهم شرنگ وتلخی مسکنت وذلت را.
به آیینه ء زنگار گرفته یی که در قاب سیمگونی بالای دستشوی اتاقش نصب شده بود ، نگریست تا جای پای گذشت این پنجاه وچهارسال را در چهره اش نگاه کند. آیینه که معلوم نبود با چنان انداز وسیمای چرکینی ، واقع بین است یا دروغگو ، چهره یی را با پوست تیره ، چشمان سیاه ولی نه چندان درشت ، زیر چشمان آماسیده ، چین وچروک ها وشیار های کوچک وبزرگ در روی صورت ، بینی برجسته وریشی که در اصلاح آن هفته یی تغافل شده بود وبیشتر سفیدی می زد تا سیاهی ، را به نمایش گذاشته بود. البته با موهای سیاه القاس گونه یی که بر تارک این سیمای بی فروغ وبی ابهت جوانه زده بود وبه طور نمایانی از یگانه موهبت آفرینش در وجود این مرد ریشوی پنجاه وچهار ساله ء اخمو که امروز روز تولدش بود ، سخن می گفت.
پیر مرد از دیدن آن قیافهء بی حالت وچهره یی که تا سطح درد ناکی بی فروغ بود وحشت کرد، بر آشفت ، خشمگین شد وبه تصور آن که آیینه غلط کرده است ، به آیینه نزدیک ونزدیک تر شد تا حدی که دیگر قد بلند و شکم فربهش دیده نمی شد؛ اما هرقدرنزدیک ترمی گردید، آیینه واقع بین ترمی شد. پس وپیش رفتن حاصلی نداشت، همچنان که شکستن وریختن آیینه نیز دردی را دوا نمی کرد. زیرا آیینه ، آیینه بود وآن چه را به نمایش گذاشته بود ، تمام وکمال واقعیت بود. پیر مرد دستی به موهای آشفته ء سرش کشید و به ریش زبرش نگاه کرد وزیر لب گفت :
- خدایا ! این منم ؟ آه که چه قدر پیر شده ام. چه قدر تغییرکرده ام. حتا خودم ، خودم را نمی شناسم. آه که در این دنیا ، این تنها نورس است ، نورس عزیزمن که از این قیافه خوشش می آید ووحشت نمی کند. او دیگر عادت کرده . آری همو است ، تنها همو که هنگامی که می خندم ودندان های زنگ زده وکرم خورده ام را می بیند ، منزجر نمی شود. بل برعکس وادارم می سازد که بار دیگر بخندم وخودش نیز قهقهه سر دهد. اما مرا ببین که این موجود عزیز را به خاطر آن عینک تاریخ زده نزدیک بود که نیشگون بگیرم واز خواب ناز بیدار کنم.
آه دیگری از نهادش بر خاست وبه خاطر آورد که همین چند شب پیش هنگام غذا خوردن ، آخرین دندان الاشه اش افتاده وهفتهء گذشته ، یکی از دندان های انیابش . واگر زنده گی به همین روال ادامه می یافت ، خدا می دانست که تا سال دیگر ، تا همین بیستم سنبله ، چند تا دندان در دهنش باقی می ماند؟ اما معلوم نیست که پیر مرد چرا دندان هایش را رها کرد و ناگهان به یاد درختان افتاد. به یاد درختان وآدم هایی که بانوی خردمندی ، عمرآن ها رابا یک دیگر مقایسه کرده ، با حسرت بی پایان چنین گفته بود :
" ...ای آدمیزاد ! درخت ها دیر تر از تو پیر می شوند، تمام زمستان می خوابند تا در بهار جوان شوند. کاش این دور وتسلسل را تو هم می داشتی ! "
- کاش ، ای کاش !
***
ادامه دارد
July 15th, 2007
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
- مترجم: پیامفصلهایی از کتاب «نقابزدایی از چهرهٔ اقتصاد: از قدرت و آز تا همدردی و منفعت عامه»
- برگردان از متن فرانسه: م. پیگیرچکیدهٔ جلد نخست «سرمایه»، اثر کارل مارکس (فصل دهم)
- برگردان از متن فرانسه: م. پیگیرچکیدهٔ جلد نخست «سرمایه»، اثر کارل مارکس (فصل نهم) ــ ۲
- مترجم: پیامفصلهایی از کتاب: «نقابزدایی از چهرهٔ اقتصاد: از قدرت و آز تا همدردی و منفعت عامه»
- برگردان از متن فرانسه: م. پیگیرچکیدهٔ جلد نخست سرمایه اثر کارل مارکس (فصل نهم) ــ ۱
- انتشارات تهران ترجمه سومین رمان خالد حسینی با عنوان «و کوهها طنین انداختند» منتشر شد
- برگردان از متن فرانسه: م. پیگیرچکیدهٔ جلد نخست «سرمایه»، اثر کارل مارکس (فصل هشتم)
- خسرو باقریپیر پرنیاناندیش
- برگردان از متن فرانسه: م. پیگیرچکیدهٔ جلد نخست «سرمایه»، اثر کارل مارکس (فصل هفتم)
- برگردان از متن فرانسه: م. پیگیرچکیدهٔ جلد نخست «سرمایه»، اثر کارل مارکس (فصل ششم)
- بر گردان از انور میرستاریکتاب بلژیک و بمب
- عزیزه عنایت مروری براثرگرانبهای نمک درشعر فارسی !
- برگردان از متن فرانسه: م. پیگیرچکیدهٔ جلد نخست «سرمایه»، اثر کارل مارکس (فصل پنجم)
- برگردان از متن فرانسه: م. پیگیرچکیدهٔ جلد نخست «سرمایه»، اثر کارل مارکس (فصلهای سوم و چهارم)
- برگردان از متن فرانسه: م. پیگیرچکیدهٔ جلد نخست «سرمایه»، اثر کارل مارکس (فصلهای اول و دوم)
- ناصر اصغریدر سالگرد قتل تروتسكی، معرفی یك شاهكار
- برگردان، تلخیص و تحلیل از داکتر خلیل ودادخوشحالخان ختک آغازگر ادبیات ملی شعری ( پشتو)
- جميله پلوشهحقوق زن در گذرتاريخ
- ناصر اصغریلنین: معرفی یك كتاب
- Sumaia Frotan افغانی
- اسدالله شفاییماموریت سقوط
- پوهندوی شیما«غفوری»رنگها و برداشت های من
- لنیندربارۀ مبارزۀ مسلحانۀ جدا از توده
- امیر کشفیبرتراند راسل در مقام فیلسوف
- ترجمه محسن فریدنی و ا. صادقینشریات و تشکیلات کارگری
- نگارش از: نذیر ظفرپرستو های شاعرانه
- لنیننامه به کمونیستهای : آلمان ، اتریش و لهستان
- مجموعه آثار لنینبه جمهوریهای شوروی قفقاز
- مجموعه آثار لنین، جلد ۲۴، ص ۵۴-۴۲نامههایی دربارۀ تاکتیکها [1]
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)امنیت ملی
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)پلیسان نواحی مطمئین ترین حافظان جان ومال مردم (محافظت عامه)
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)قوای مسلح پلیس:همکار شاروال درتنظیم شهرها(نظم عامه)
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت) قوای مسلح- فصل دوم - پلیس ترافیک
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت) قوای مسلح- بخش دوم (پلیس وسارندوی)
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)فصل هجده همقوای مسلح
- گزیدۀ مقالات از ولادیمیر ایلیچ لنیندر برخورد به خرده بورژوازی
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)فصل چهاردهم قوای مسلح
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت) فصل سیزدهم قوای مسلح
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت) فصل نهم قوای مسلح
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)قوای مسلح فصل هشتم
- کمونیستهای انقلابیقهرمانان فریب و اشتباهات بلشویکها [1]
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)فصل ششم و فصل هفتمقوای مسلح
- اثر جان پرکینزاعترافات جنايتكار اقتصادي
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)فصل چهارم و فصل پنجم قوای مسلح
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)فصل سوم (قوای مسلح)
- برگردان: شيرين روشارمارکس و قرن بيست و يکم
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)فصل دوم قوای مسلح
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)قوای مسلح
- پراودای. ج. تسره تلی و مبارزۀ طبقاتی
- کمیتۀ از زندان تا تبعیدمدخلی بر جلد یک سرمایه
- ک. کائوتسکی نیروهای محرکه و چشم اندازهای انقلاب روسیه
- شاپور احمديبادهپيمايي با اژدها در تموز
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)قوای مسلح
- شاپور احمديشعر بيقهرمان
- محمدنبی عظیمی نگاهی به برگردان دوباره کتاب تلک خرس
- شاپور احمديگزيدهي هفتگانه
- پيام پرتوىفلسطين و اسراييل- تجزيه و تحليل از نگاه چپ
- برگردان از عارف عرفانکتاب افغانستان درعقب پرده دود
- شاپور احمديدر حاشیهی متن الف
- امان معاشرروحنامه
- شاپور احمدياندامهاي نقرهاي ما چند نفر
- برگردان- محمدعارف عرفانافغانستان درعقب پردۀ دوُد)بخش ششم)
- شاپور احمديبندهاي پيشكشي فرشتهها
- برگردان- محمدعارف عرفان افغانستان درعقب پردۀ دوُد
- برگردان از عارف عرفانافغا نستان درعقب پرده دود-پی دی اف چهارم
- برگردان از عارف عرفانافغانستان درعقب پرده دود
- شاپور احمديدر پوكههاي زمهرير
- برگردان از عارف عرفانافغانستان درعقب پردۀ دود-دوم
- برگردان از عارف عرفانافغانستان عقب پردۀ دود-اول
- برگردان شاپور احمدیروبن داريو
- پوهندوی شیما غفوریمن و «لبخند شیطان»
- سید محمد اشرف فروغ سگ ها می جنگند
- شاپور احمديگاهي خاطرهي عشقي اندوهناك از زمانهاي اكنون
- امان معاشرافغانستان تخته خیز استعمار
- امان معاشر«ابرها بر شانه»
- امان معاشرسرزمین دسایس
- اسدالله جعفری امام صادق،برهان عرفان- عرفان برهان
- شیرین نظیری فعال حقوق زندخت غروب مجموعه شعر ازبانوعزیزه عنایت
- محمد عالم افتخارموفقیت بزرگ تازه برای کتاب و تئوری گوهر اصیل آدمی
- سلیمان راوشسکوت فرهنگیان { بخش 5}
- امان معاشراندمه ها اثر خلیل حیفی از چاپ برآمد
- شاپور احمديديوها و دلبندگونيپوشم
- داکتر عزیز فاریابینیمی نگاه به ( گلزمین وفا )- مجموعۀ اشعار شادروان استاد سید محمد ( دروگر )
- سلیمان راوشسکوت فرهنگیان
- محمد عوض نبی زادهجلداول کتاب مجموعه ی مقالات
- گزارنده: عزیز آریانفرخاستگاه و پرورشگاه تاجیک ها
- برگردان: ا. م. شیریدوره استالین بگواهی آمار و ارقام بخش چهارم (آخر)
- بقلم دکتر محمود صفریانسفر نامه ی دنیای ارواح پرتوی دیگری از فانوس خرد
- نگاه گر: صدیق رهپو طرزینگاهی به خاطرات محمود طرزی
- نوشته گنادی زیوگانوفدوره استالین بگواهی آمار و ارقام(بخش سوّم)
- نوشته گنادی زیوگانوفدوره استالین بگواهی آمار و ارقام
- ماریا دارومجموعه ء از اشعار دلنشین شاعر جوان محترم « نذیر ظفر » تحت عنوان « شب یلدا » تازه از طبع برآمد
- اثراستثنائی عبیدالله «حبیب»
- سلیمان راوشخُراسان (خوراسان)فصل سوم کتاب نام و ننگ
- عزیز آریانفرنگاهی به کتاب «میراث ایران»ِ ریچارد نلسون فرای
- امان معاشرمعرفی کتاب
- سلیمان راوشخُراسان (خوراسان)بخش دوم
- مصلح سلجوقینگاهی کوتاه به مجموعۀ شعر حسین وفا سلجوقی
- رضا اغنمیسفرنامه دنیای ارواح
- سلیمان راوشخُراسان (خوراسان) فصل سوم کتاب نام و ننگ
- گزارنده عزيز آريانفركتاب تذكر الانقلاب
- صدیق رهپو طرزیآخرین اثر محمود طرزی
- کوچی مسافردروغهای شاخدار
- دوکتور سید احمد جهشدر بارهء کتاب گوهر اصیل آدمی و نظریات محترمه ماریا دارو
- از قلم : ماریا دارونگاهی بر کتاب «گوهر اصیل آدمی» و فهم و هضم آن
- تهیه و نگارش: میر عبدالواحد سادات افغانستان در چنبره یی جيو اکونومی امريکا قسمت پنجم
- لیلا فرجامیرودخانه ای که از ماه می گذرد
- محمود فاضلی بیرجندیآشنایی با برگردانی تازه از یک کتاب
- سلیمان کبیر نوریجایزه ای بالاتر از « نوبل» و « اسکار»... برای کتاب گوهر اصیل آدمی
- میرعبدالواحد ساداتافغانستان در چنبره یی جيو اکونومی امريکابخش چهارم
- تهیه و نگارش: میرعبدالواحد ساداتافغانستان در چنبرۀ جیو اکونومی امریکا
- پروفیسر عبدالواسع لطیفیپا برهنه باز کشت
- فهیمی تجدید تعریف و شناخت انسان در اثر« گوهر اصیل آدمی »
- Translated from Dari by Mir Hekmatuallah SadatAfghanistan: The Land of Epics and Tragedy
- نویسنده اسپندکوهیمشوره های دوستانه
- داکتر سرگی کورگینیان بعد از سرمایه داری مانیفستِ جُنبشِ «ماهیتِ زمان»
- امان معاشرافغانستان اؤزبیکلري خلق قؤشیقلري
- گلن ال. کارلسازمان سیا به روایت بازجوی سیا-11
- میرعنایت الله ساداتآشنایی با سایه روشن
- غلام نبی اوسپرین ــ یورشدافغانستان د ادبیاتو ځلانده« غمي »
- برتراند راسلشناخت ما از جهان بیرونی
- جين هيرشفيلدلابهلاي تيغههاي زمردين
- نوشتۀ ر.رخشانیسرچشمه های مدرنیته
- قیوم بشیرقزلباش و هزاره در لابلای تاریخ افغانستان
- بنیاد عبدالرحمان برومندکشتار زندانیان سیاسی ایران در سال ۱۳۶۷
- برگردان شاپور احمديروبن داريو
- اثر جان پرکینزاعترافات جنایتکار اقتصادی
- امیلیا اسپارتکمکثی کوتاه در مورد کتاب «گردنبند مروارید»
- برگردان: ا. م. شیریفصلی از کتاب «پیراهن سیاهان و سرخها: فاشیزم عقلانی و سقوط کمونیسم»قسمت پایانی
- برگردان: ا. م. شیریفصلی از کتاب «پیراهن سیاهان و سرخها: فاشیزم عقلانی و سقوط کمونیسم»قسمت سوّم
- ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محوینقد مارکسیسم دربارۀ نظریۀ روانکاوی
- برگردان: ا. م. شیریفصلی از کتاب «پیراهن سیاهان و سرخها: فاشیزم عقلانی و سقوط کمونیسم»قسمت دوم
- برگردان: ا. م. شیریفصلی از کتاب «پیراهن سیاهان و سرخها: فاشیسم عقلانی و سقوط کمونیسم»
- سید نبیل شمیمناله های پناهجویان
- نوشتۀ ایو میشو سنجه های زیبایی شناسی و داوری سلیقه
- نجیبه آرش عجایب هفتگانهء جهان در سده های میانه
- فريدون گيلانیدر باره سه کتاب آخرم
- رضا اغنمیوصیت نامه خدا
- نگارش: ش. بامدادکودکان درجنگ
- مشعل حریردر شگفتی یک گمنام
- گزینۀ نبشته های نیلاب موج سلامگردنبند مروارید
- عبدالحسیب شریفیچاپ و انتشار دو مجموعهي شعر و يك مجموعهي داستان در تخار
- محمداسحاق فیاضیاد گل سرخ
- بزرگترین چالش در مقابل بشریتآینده طلایی
- دکتر عبدالحسین زرین کوبدوقرن سکوت
- سراج الدین ادیب«کتابخانه سیار با صدها آثار کلیدی ماندگار »
- محمود صفریانکتاب وصیت نامه خدا
- حمید محوینقدی دربارۀ : «بادام های زمینی» اثر رضا بی شتاب
- محمد اسحاق ثنا رومان پا برهنه باز گشت
- سلیمان کبیر نورییک پیغام ملی و وطنی و یک دعوت تاریخی و انسانی
- عزیز آریانفرپیرامون کتاب دولت و اپوزیسیون در افغانستان از 1919 تا 1953
- مترجم : حمید محویسومین جنگ جهانی آماده می شود: هدف، ایران
- مترجم : حمید محویسومین جنگ جهانی آماده می شود : هدف ایران
- نوشته هوشنگ معین زادهوصیت نامه خدا
- مترجم : حمید محویتأملاتی در باره ی تاریخ مسیحیت نخستین
- گزارنده به دری: عزیز آریانفردولت و اپوزیسیون در افغانستان
- عبدالو کیل کوچی کتاب ، یادی ازسر زمین شمالی قدیم
- نیلاب موج سلام« پرندگان بیبال » در آبهای سیال
- محمد یعقوب هادییادداشت های «تصویری ازگوانتانامو» تبرئه جنایات مشابه
- شباهنگ رادجنگ و اوضاع افغانستان
- آشیل بخاراییکتابی ؛ همسنگ آثار رهبران کبیر تحولات تاریخ
- سلیمان راوشسه واکنش - تکاوران تیزپوی خرد در خراسان
- نویسنده:عبدالسلام ضعیفعبور از خط سرخ [در گوانتامامو ]
- مـتـرجـــم: ابراهیم شیریاستالین و تجدد بخش پایانی
- ایرینا کورشونوفنیلوفر و آتش
- مـتـرجـــم: ابراهیم شیریاستالین و تجدد بخش پنجم
- مـتـرجـــم: ابراهیم شیریاستالین و تجدد بخش چهارم
- نوشته: گوالیم رابرتس قوهء فکری کودک تانرا بلند ببرید
- گزارنده به دری: عزیز آریانفرنبرد افغانی استالین
- گزارنده : عزیز آریانفراسناد محرم تازه افشا شده بایگانی های شوروی پیشین در باره افغانستان بخش دوم
- گزارنده : عزیز آریانفراسناد محرم بایگانی های شوروی در باره افغانستان
- ی.بیدار سر نوشت خانواده در جوامع غربی
- امان معاشرراز هستی
- میر عبدالواحد ساداتآشنایی با «مکاتیب افغانی»
- مـتـرجـــم: ابراهیم شیریاستالین و تجدد بخش سوم
- شمس حیدریاردو وسیاست در سه دهه اخیر به زبان انگلیسی
- دکتر بیژن باراننقد کتاب: آنتالوژی صدای اعتراض قلم- تابستان 2009 ایران
- مسعود حنیفخانه وخانواده ،کانون خوشبختی وسعادت
- گنادی زیوگانفاستالین و تجدّد بخش دوّم
- ژرژ پولیتزرفلسفۀ عصر روشنایی و تفکر مدرن
- گنادی زیوگانف استالین و تجدّد
- گزارنده به دری: عزیز آریانفرمهمان ناخوانده در کابل
- گزارنده به دری: عزیز آریانفربحران اعتماد سال های 1940-1941 در آسیای میانه
- گزارنده به دری: عزیز آریانفرعملیات «امان الله» و «تبت»
- گزارنده: عزیز آریانفرماجرای پیر شامی [گیلانی]
- گزارنده: عزیز آریانفرواپسین پیروزی نادر خان
- گزارنده: عزیز آریانفرخون های تازه بر زمین نوار قبایل «آزاد»
- نویسنده : مهرالدین مشید "گذرگاۀ بسته" * فریادی در دل سنگین تاریخ
- گزارنده: عزیز آریانفراشغال کابل از سوی قبایل مرزی [هند بریتانیایی] و به پادشاهی رسیدن نادر
- گزارنده به دری: عزیز آریانفرسرنگونی امان الله خان
- گزارنده: عزیز آریانفرانتقام نافرجام کمینترن در «دهلیز افغانستان»و سرنگونی امان الله خان
- میم -میهن فدا(( جنگ های کابل (( زرافهء قشنگ
- میم -میهن فداجنگ های کابل (( زرافهء قشنگ((
- عزیز آریانفربر گرفته از کتاب نبرد افغانی استالین: سیاست قدرت های بزرگ در افغانستان و قبایل پشتون
- خلیل الله عالم جنگ قصابان نبرد نابرابر
- نویسنده : دکتورغلام حیدریقینسخنی چندپیرامون کتاب « لیلی ومجنون »اثرابوبکریقین (قسمت سوم)
- دوکتورغلام حیدریقینسخنی چندپیرامون کتاب « لیلی ومجنون » اثرابوبکریقین ) قسمت دوم(
- نویسنده : دکتورغلام حیدریقینسخنی چندپیرامون کتاب « لیلی ومجنون » اثرابوبکریقین
- گزارنده: عزیز آریانفرنبرد افغانی استالین(سیاست قدرت های بزرگ در افغانستان وقبایل پشتون)
- نویسنده : پیکارجونکاتی چند پیرامون کتاب « تولدی دیگر»
- میرزا آقا عسگری (مانی)«ظهور»، کتابی برای برونرفت از خرافات
- دوکتور خلیل الله وداد بارشزمامداری امیر حبیب الله کلکانی
- نویسنده : سید عبدالقدوس سیدکتاب جنگ های کابل ۱۳۷۱ – ۱۳۷۵ خورشیدی زیر چاپ رفت
- امان معاشر اعیادمغان
- شریفیچند کوچه دورتر
- ابراهیم سهارکتاب سرنوشت غم انگیز درافغانستان
- امان معاشر بیدلستان و گلدسته
- از دکتر شعاع الدین شفا *ظهور، حکایت من و امام زمان
- رضا اغنمیبشارت
- امان معاشرشگوفه های احساس
- صدیق رهپو طرزینگاهی به کتاب آینده افغانستان
- محمد نبی عظیمیسگ شریر همسایه
- گزارنده به دری: عزیز آریانفر امير امان الله و آسياي ميانه شوروي
- ص.وفانگاهی کوتاه بر يکی دو اثر وکار کردهايی احمد فريد طهماس
- گزارنده به دری: عزیز آریانفرتاریخ در سیما ها:هنگامه انور پاشا درآسیای میانه و بازتاب آن در افغانستان
- بهرام معصومى كشور ايران، كشور كوروش و داراست
- فضل الرحیم رحیمنام عتیق رحیمی ، در فهرست برنده گان صدوپنچ سال فعالیت جایزه ادبی گنکور فرانسه
- فاطمه سعيدی (مادر شايگان)برای فرزندان من اشک تمساح نريزيد!
- صبورالله ســياه سـنگ"آوای مــاندگار زنان"
- فضل الرحیم رحیم جادوگران و مداریان
- هوشنگ معین زادهظهور
- امان معاشر خاطرات یک کارتونیست
- گزارنده به دری: آریانفر «جمهوری هراتٍ» عبدالرحیم خان [نایب سالار]
- گزارنده به دری: عزیز آریانفر«کابلستانٍ» بچه سقاء (جنوری– اکتبر سال 1929)مشی سیاست داخلی و خارجی
- ديپلوم انجنير عبدالقادر مسعودمژده به علاقه مندان کتاب
- صدیق رهپو طرزیکتابشناسی«محمود طرزی»
- نو شته نذ یر ظفرتاریخ مطبو عات افغانستان یا ضرورت ژور نا لیستان
- محمدنبي عظيمي واهمه های زميني (بخش فرجامین)
- گزارنده به دری: عزیز آریانفر نخستین نبرد سپاهیان شوروی در افغانستان در سال 1929
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش 24)
- گزارنده به دری: عزیز آریانفرمبارزه دیپلماتیک قدرت ها در افغانستان در سال های 1919- 1921
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش 23)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش 22)
- صدیق رهپو طرزی«طرزی و سراج الاخبار»
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش بيست ويکم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش بيستم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش نزدهم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش هژدهم)
- نوشته: محمد اسحاق فياض پشتونستان چالش سياسي افغانستان و پاكستان
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش هفدهم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش شانزدهم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش پانزدهم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش چهاردهم)
- مشعلازســـُـکر تا صَـــــحو
- م.نبی.عظیمی نام وننگ
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش سيزدهم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش دوازدهم)
- محمدنبي عظيمي واهمه های زميني (بخش يازدهم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش دهم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش نهم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش هشتم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش هفتم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش ششم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش پنجم)
- محمدنبي عظيمي واهمه های زميني (بخش چهارم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش سوم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش دوم)
- خالد اشککم بود والی شوم
- محمدنبي عظيميواهمه های زمینی
- مشعلازسايه های هول تا واهمه های زميني
- بیرنگ کوهدامنی سایه ناظمی ، حافظ ، شاملو وفروغ درسایه های هول
- نوآم چامسکیاندر بایستنی های امپراتوری قدرت و اعتبار
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- دکتر محمد هاشم فقیریتاریخ در ادبیات
- سليمان راوشنام و ننگ
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- داکترغلام حيدر« يقين »سخنی چندپیرامون کتاب « تخمیس غزلیات حافظ » اثرالحاج ابوبکریقین
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمد عوض نبی زا دهرمان گودی پران باز, بازگوئی گوشهء ازظلم وستم بر مردم هزاره
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميسايه های هول
- محمدنبي عظيميکنزالمهملات والاکاذيب ( بخش هفتم و پاياني)
- محمدنبي عظيميازســـُـکر تا صَـــــحو
- سیامک زینلیخاک حاصلخیز برای کشت انواع تروریسم
- محمدنبي عظيميازســـُـکر تا صَـــــحو
- مترجم: غفار عريفجنگ هاى خاندان بوش؟!
- مترجم: غفار عريفجنگ هاى خاندان بوش؟!
- مترجم: غفار عريفجنگ هاى خاندان بوش؟!
- ويرايش، تهيه وبرگردان (ناهيد) نگاهي به کتاب جنگ بدون مرز، استعمار جدید جهان
- مشعـلتاجـيکـان در قـرن بـيستـم
- ارسالي فريدون يماسرنوشت غم انگيز در افغانستان
- مترجم: غفار عريفجنگ هاى خاندان بوش؟!
- مترجم: غفار عريفجنگ هاى خاندان بوش؟!
- مترجم: غفار عريفجنگ هاى خاندان بوش؟!
- نويسنده: غفار عريفبه آّن به چه عنوانى بايد قضاوت كرد!؟
- فرزاد بهنامدر تاريكي راه مي رويم
- عبدالولي منگلد افغانستان په ادبي کتابتون کې يوه بله شعري ټولګه ورزياته شوه
- احمد وحید صادقی نگرشی کوتاهی بر گوشه های از زنده گی و اندیشه های فلسفی – عرفانی مولانا جلال الدین محمدبلخی
- محمدنبي عظيمينگاهی به مجموعه ؛ داستانی : رازهای قلعهء قرمز
- سلیم سلیمیچند حرفی در باره پايان رمان « سايه های هول
- فرزاد کنزالمهملات والکاذیب
- محمدنبي عظيمي"نیم نگاهی بر ائتلاف های تنظیمی در افغانستان"
- محمدنبي عظيميواهمه های زمیني
- اکرام کمالدر اشراق نيلوفر
- چند کتاب تازه از میرزاآقا عسگری (مانی)
- کمانگيربخشی از خاطرات جنرال تامی فرانکس : فرمانده پيشين نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان
- جواد نصرياندو قرن با مطبوعات فارسي زبان خارج از كشور در قاره آسيا