جنگ و اوضاع افغانستان
شباهنگ راد شباهنگ راد

جنگ این هیولای کُشتار انسان‏ها هم‏چون بختکی خانمان برانداز دارد بر شانه‏های کارگران و زخمت‏کشان افغانستان سنگینی می‏کند و دارد روزانه جان انسان‏های بی‏دفاع و بی‏گناه را می‏گیرد و زیر ساخت‏های جامعه را نابود می‏کند. سرمایه‏داران جهانی با لشکرکشی وحشیانه می‏خواستند و می‏خواهند پرچم "رهائی" و "آزادی" را در این سرزمین بر افرازند و جامعه‏ی انسانی را در گوشه‏ای از جهان و آن‏هم با خون و خون‏ریزی کودکان، زنان و توده‏های محروم بر قرار نمایند.

براستی که این سئوال در مقابل هر انسان آزاده قرار می‏گیرد که چگونه می‏توان سینه‏ی توده‏های بی‏دفاع را نشانه گرفت و خانه و کاشانه‏ی محروم‏ترین اقشار جامعه را گلوله باران، توپ باران و بر سرشان خراب نمود و سخن از پای‏بندی به آرمان‏های مردمی به میان آورد؟ کدام جامعه‏ای را می‏توان شاهد گرفت که سرمایه، حقوق پایه‏ای مردم را محترم شمرده و زمینه‏ی رشد و شکوفائی جامعه را فراهم نموده است؟

 

جانیان بشریت دنیا را دارند به کام میلیاردها انسان رنج‏دیده تلخ می‏کنند و دارند شالوده‏های هر جامعه‏ای را با خاک یکسان می‏کنند تا حیات‏شان، ابدی بماند. می‏خواهند با تازه‏ترین و مدرن‏ترین سلاح‏ها و با اختصاص دادن بودجه‏های کلان نظامی و با تسلیح اجباری، سیاست‏های سرکوب‏گرایانه و منفعت طلبانه‏ی خود را در هر گوشه‏ای از دنیای سراسر ظلم، به پیش ببرند و به تبع از آن جنبش‏های بحق اعتراضی را منکوب و خفه نمایند. می‏خواهند به تتمه‏های توده‏های ستم‏دیده هر چه بیشتر دست درازی نمایند تا بر انبان سرمایه‏های‏شان بی‏افزایند. این به سیاست روزانه‏ی‏شان تبدیل شده است و دارند به هر دری می‏زنند تا بر مناسبات و روابط ظالمانانه‏ی‏شان لطمه‏ای وارد نگردد. به همین دلیل یگانه راهِ بردوامی‏شان را در تعرض به محرومان بی‏دفاع انتخاب نموده‏اند و دارند زمین‏ها را با کُشت و کُشتار انسان‏های ستم‏دیده شخم می‏زنند. به حق که جنایت و درنده‏خوئی را به بالاترین حد ممکنه‏ی خود رسانده‏اند و بمنظور تأمین منافع‏ی خود، به هیچ احد الناسی هم رحم نمی‏کنند. پیر، جوان، کودک و زن و مرد، در قاموس آنان بی معناست و انسان و انسانیت را دارند در پای‏بندی کامل به حقوق عده‏ای مفت‏خوار و انگل صفت تعریف می‏نمایند. حمام خون براه می‏اندازند تا مبادا کاخ‏های‏شان فرو ریزد و بدرک واصل شوند. این دنیای آنان است و براستی که آنانرا با دنیای انسانیت، کاری نیست. بی دلیل هم نیست که دارند بر نیروی انسانی و بر هزینه‏های نجومی نظامی خود می‏افزایند تا جامعه‏ی "آرام" و دل‏بخواه‏ی خود را به توده‏های سرتاسر جهان و از جمله به کارگران و زحمت‏کشان افغانستان تحمیل نمایند.

 

می‏گویند هزینه‏ی جنگ در افغانستان "هر سال پنج برابر تولید ناخالص داخلی این کشور است" و هم‏چنین "در هر دقیقه 57 هزار و 77 دلار" صرف جنگ یعنی این بلای خانمان‏سور می‏شود. باز هم خودی‏شان دارند می‏گویند که "در سال 2010 هزینه جنگ افغانستان بالغ بر 325 میلیارد دلار خواهد بود، یعنی برابر با هزینه سالیانه نظامی برتیانیای بزرگ، چین، فرانسه، ژاپن، آلمان، روسیه و عربستان سعودی".

 

براستی که عجب دنیای ظالمانانه‏ای را بر فضای افغانستان، استثمارگران و سرمایه‏داران جهانی حاکم نموده‏اند. پنج برابر تولید ناخالص داخلی و برابری با هزینه‏ی سالانه‏ی نظامی، دولت‏های بزرگی هم‏چون چین، فرانسه، آلمان و غیره حکایت از آن دارد که چه بلایی را دارند بر سر مردم افغانستان می‏آورند؛ حکایت از آن دارد آن‏چه را که سرمایه‏داران و اشغال‏گران بدنبال آنند نه محترم شمردن و باز گرداندن حقوق اولیه‏ی میلیون‏ها انسان که سال‏های مدیدی در زیر سلطه‏ی رژیم‏های ضد خلقی جان‏شان به لب‏شان رسیده بل تثبیت موقعیت هر چه بیشتر سرمایه در سرزمین افغانستان می‏باشد. اگر چه آمار فوق را نباید و نمی‏بایست به حساب تمامی حقایق و جنایت‏کاری‏های قدرت‏مداران جهانی در افغانستان گذاشت. امّا بنوبه‏ی خود حکایت از اوضاعی دارد که سرمایه‏داران جهانی در بخشی از منطقه‏ی خاورمیانه در پی آنند. توده در بند نان و آب خویش گرفتار است و قادر به تأمین نیازهای اولیه‏ی زندگی نیست، سرمایه دارد بمنظور به یغما بُردن هر چه بیشتر منابع‏ی طبیعی، مرتکب جنایت می‏شود و روزانه هزاران دلار هزینه می‏کند.

خون و خون‏ریزی در این سرزمین قطع شدنی نیست و دارد مشام توده‏های محروم را می‏آزاراند. مردم ستم‏دیده‏ی افغانستان این‏روزها از هر سو در معرض تعرض دولت‏مردان رنگارنگ سرمایه، اشغال‏گران و نیروهای وابسته بدانان قرار گرفته‏اند و براستی که از فردای خود بی خبرند. این دنیای توده‏ی محروم نیست. این دنیا فاقد امنیت است و فقط و فقط سرمایه‏داران جهانی و دار و دسته‏های رنگارنگ‏شان ذینفع‏اند. بی دلیل نیست که دارند شعله‏های جنگ را بر افروخته نگه می‏دارند و بر قشون نظامی خود می‏افزایند و میلیاردها دلار هزینه می‏کنند تا منفعت بناحق‏شان پا بر جا بماند. مگر می‏توان در چنین دنیای سراسر آشوب و جنگ و در بدری،‏ سخنی از رشد و شکوفائی و بالندگی کودکان بر زبان آورد؟ کودکانی که از سر نداری والدین‏شان به نیروی کار ارزان تبدیل شده‏اند و دارند توسط باندهای قاچاق انسان مورد سوءاستفاده‏های گوناگون قرار می‏گیرند. کودکانی که از فراگیری علم و دانش محروم می‏باشند و در هر کوچه و پس کوچه‏ای نظاره‏گر درگیری‏های نظامی، پست‏های بازرسی و تفتیش بدنی‏اند.

 

همه بدرجاتی و به میزانی گسترده در این جامعه‏ی جنگ زده، در زیر فشارند. حقوق ناچیز کارگر را دارند بالا می‏کشند و کسی پاسخ‏گوی بی‏عدالتی‏های موجود نیست؛ علناً دارند پایه‏ای‏ترین حقوق زنان را لگدمال می‏کنند و هیچ قانونی مدافع‏ی آنان نیست. صدها نفر روزانه دارند بدلیل فقدان سیستم بهداشتی اولیه و آب مکفی و غیره جان‏شانرا از دست می‏دهند و کسی جوابگو نیست. چرا که منفعت سرمایه در تعرض به جان و مال کارگران و زحمت‏کشان و فرزندان‏شان تعریف گردیده است؛ چرا که نیاز و پایه‏های سرمایه در خلاف نیاز و پایه‏های جامعه‏ی بشری و میلیاردها انسان محروم چیده شده  است.

 

بی تردید اوضاع وخیم افغانستان، تک نمونه از اوضاع دهشت‏بار دنیای کنونی‏ست. همه‏جا مردم تحت فشارند و همه‏جا بی امنی شغلی و بی امنیتی و نداری دارد بیداد می‏کند. همه‏جا سرمایه چنگ انداخته است و همه‏جا دارد به یُمن دم و دستگاه‏های سرکوب‏گر و با کُشت و کُشتار محرومان بر سیطره‏ی خود تداوم می‏بخشد. همه‏جا دارد قشون پیاده می‏کند و بر هزینه‏های نظامی می‏افزاید تا از محرومان هزینه گیرد. دارند زندگی را هر چه بیشتر بر انسان‏های محروم تلخ می‏نمایند تا بر خوش‏کامی‏های خود بی‏افزایند. دارند بر دسته‏جات مسلح و جیره‏خوار خود می‏افزایند تا جامعه‏ی بناحق‏شان دست نخورده باقی بماند؛ دارند امنیت هر روستا و محله را به گُرده‏ی توده‏ی محروم می‏اندازند و آنانرا گوشت دم توپ قرار می‏دهند تا مبادا تاج و تخت‏شان زیر و رو شود. چنین سیاست‏هایی حاصل این جامعه و آن جامعه و این منطقه و آن منطقه نیست. به سیاست روتین سرمایه‏داران جهانی تبدیل گشته است.

واضح است تا زمانی‏که سرمایه و دار و دسته‏های مسلح رنگارگ‏اش در همه‏جا و بویژه در افغانستان حیات دارند نه تنها زندگی کارگران و زحمت‏کشان مسیر بهبودی را طی نخواهد کرد بل اسفناک‏تر و دهشت‏بارتر هم خواهد گردید. این جامعه بمانند همه‏ی جوامع‏ی سرمایه‏داری و نابرابر، نیازمند تغییر جدی و بنیادی‏ست. بدلیل این‏که حیات ارتجاع و سرمایه و آن‏هم با هر رنگ و لباسی مترادف با تحقیر و توهین توده‏ها، زنان و بی چشم‏اندازی میلیون‏ها کودک و براه اندازی جنگ و خون و خون‏ریزی‏ست. با این اوصاف تنها با گسترش جنگ انقلابی علیه‏ی جنگ ضد انقلابی و با بریز کشیدن سلطه‏ی سرمایه‏داران جهانی و وابستگان‏شان و مهمتر از همه‏ی این‏ها با برقراری جامعه‏ی کمونیستی‏ست که بی امنیتی و نداری توده‏ها و جنگ‏های خانمان‏سوز و ناعادلانه در سرتاسر افغانستان رخت بر خواهد بست و آسایش و امنیت و بالندگی جایگزین آن‏ها خواهد گردید.

 

 

21 جولای 2010

30 تیر 1389


July 21st, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
معرفی و نقد کتب