مشوره های دوستانه
نویسنده اسپندکوهی نویسنده اسپندکوهی

                                                                         آقای داکتر صاحب "مرادی " نویسنده تاریخ بدخشان !

1-  ازینکه شما در ولسوالی شهر بزرگ ولایت فرهنگی بدخشان در یک خانوادۀ  غریب دهقان چشم بدنیا گشوده اید جای نهایت مسرت بما میباشد ؛ زیرا هرکه و هرچه باشید باز هم  فریادی از ستمکشان را درگلوی شما سراغ کرده میتوانیم .

2- آنکه شما با زیور دانش وخرد عصر زمان تقریباً آراسته و صاحب دوکتورا گردیده اید ، باعث خورسندی همه هموطنان چیز فهم شما نیز میگردد . به گفته حجت خراسان که : دانا مثل مشک، دانش  از او بوی .

3- در کتاب تاریخ بدخشان شما فصل های بسیار گرانبهای نیز از نگاهی واقعات و تحلیل های تاریخی سیاسی فرهنگی ، اقتصادی اجتماعی ، معرفی جغرافیا و غیره موجود است که در همراهی با تعداد از مقالات علمی ، تحلیلی و تحقیقی تان بر آگاهی نسلهای زجرکشیده و عذاب دیده ملت ما بخصوص اقلیت های قومی ، مذهبی که از همه بیشتر ستم کشیده اند تاجایی مفید و مثبت واقع میگردد.

4-؛ ولی متاسفا نه آنهمه مزایا ، خوبی ها و زحمات شما درمثالهای دشمنانه و ناجوانمردانۀ به اصطلاح (تاریخ رشیدی – وغایب غلبک اف)(1) (جاسوس دستگاه استخبارات روس ) علیه اسماعیلیان شریف پهلوانان جان برکف مبارزه برضد استعمار عرب و ناسیونالیزم افراطی مربوط به آن، زیرسوال رفته است... درصفحۀ 493 ) تحت نام "شاه رضی الدین و اسماعیلیان بدخشان"(2) از شما در ذهنیت پیروان و دانشمندان این جنبش تاریخی عکس دیگری را تصویر نموده است که حتی به شخصیت شما بصفت یک فرزند آگاه ، خلف ، حقیقت گو ، مبرا از تعصب ، ستمگرایی وفرصت طلبی صدمه وارد می سازد .

   درحقیقت شما جنبشی را که در راس آن بزرگترین روشنفکران "دانشمندان ، متفکرین آریایی نژاد ؛ چون : نخشبی ، حاتم رازی ،بعلمی ، رودکی ابن سینا ،حسنک ابن میکال وزیر ، ناصرخسرو بلخی ، سید نا حسن صبا ،عبدالملک عطاش و حتی نصرالدین طوسی وغیره  قرار داشته اند ؛ ویا همقطاران اندیشه های والای آنها چون: مولانا جلاالدین بلخی ومرادش شمس تبریز ،عطار و سنایی که گرفتن نام آنهمه بزرگوران به طول کلام منجر میگردد به نوعی از زبان دشمنان شان ازطریق خود دشنام داده اید .

  چنانچه شاعری گفته است :

                                کسانیکه پیغام دشمن برند     زدشمن هماناکه دشمن ترند

گویا سخن ویا نوشته شما بدان می ما ند که : کسی بخواهد کسی دیگر را از زبان مخالفش بگوید که تو درحقیقت اینطور هستی که فلانی گفته و ازین طریق آن کس  را در میان دیگران توهین کند .حالانکه در دل خودش میخواهد که اورا توهین کند . شما هم با دست دیگران به سینۀ اسماعیلیان هموطن بدخشانی تان مشت حواله کرده اید. گرچه درتاریخ ازین گونه مشت ها برچسپ ها برسینۀ اسماعیلیان توسط مخالفان زیاد حواله گردیده که حاجت به یاد آوری ندارد. ولی درعصر حاضر که عصر خود شناسی بشریت است دامن زدن به این مسایل شرم آور و ننگین است ، آنهم توسط روشنفکری از بدخشان ، نهایت تاثرآورآست اگر دریک روی تاریخ شما افتخارات تاریخی آنها افتخار منطقه محسوب گردیده ؛ولی در روی دیگر جنبش و مذهب آنها باقلم  شما چراغ کش ، ملحد و چیزهای نامربوط دیگر که قابلیت ذکر را ندارند معرفی میگردد . همچنان مثالیکه دربالا داده شد .   شما بناء به گفته خود تان این سخنان تاریخ رشیدی و (غلبک اف) را دربارۀ اسماعیلیان به صفت برچسپ ها گویا قبول نداشته اید ، اما نمی دانم روی چه هدفی شاید بخاطر استفادۀ سیاسی مذهبی از زورمندان متعصب و خوشگویی بدشمنان اسماعیلیه علیه تحکیم پیوند های ملی بدخشانیان که در حقیقت آبریختن به آسیاب دشمنان است و یا اهداف دیگر درج کتاب خود نموده باشید؟ زیرا آنرا از زبان خود رد نکرده اید و از فحوای کلام شما چنین استنباط میشود که شاید این تهمت ها چون باغ افسانوی الموت و حشاشین ویا باغ جادویی یمگان (بخدمت گرفتن دیو و پری) حقیقت داشته باشند ؛ ولی دوستان اسماعیلی شما آنرا نمی پذیرند !!؟ .

    اگر برآن برچسپ ها فرضاً عقیده ندارید باید اقلاً می نوشتید که : دشمنان این مذهب با برچسپ های غیرعادلانه که حقیقت نداشتند  بخاطر رقابت های گوناگون در نوشته های خویش به شاه رضی الدین و اسماعیلیان چنین و چنان میگویند – که از جمله مثلاً : رشیدی درتاریخش و غایب غلبک اف و غیره ....

وبعد ماخذ آن کتاب را درج صفحات کتاب خود مینمودید . ولی شما متسفانه چنین نکرده اید .

  بلکه خود خبر نگار تهمت های دشمنان تحکیم پیوند های ملی بدخشانیان و تقرب اسلامی میان آنها گشته اید که برای نفع استعمار روس و انگلیس تاکنون هم یک ضرورت مبرم میباشد .

   معنی این سخن چنین است : چون استعمار روس وانگلیس مناطق راست سواحل آمو قطۀ وسیع و استراتیژیک بدخشان را از بدنۀ بدخشان قیچی نموده و آنرا غصب نموده اند از برای آنکه سایر اقوام بدخشان ازمردم این منطقه و اشغال مناطق شان توسط روس پشتیبانی ننمایند . تا استعمارگران بتوانند با دامن زدن تعصبات مذهبی و برچسپ ها ذهنیت عامه دیگر اقوام را درمقابل اهالی مسلمان اسماعیلی مذهب مناطق ذکرشده مغشوش نموده وبا عث تحریک، تعصب و بد بینی علیه آنها گردند . وبا دسایس گوناگون از جمله توسط نویسنده گان اجیر خود چون رشیدی ، غلبک اف و امثال آنها این لقمه تازه را فرو بلعیده باشند . وهستند کسانی هم که تا عصر کنونی ما هم به این تقسیم استعمار و ضعیف کردن هرچه بیشتر اسماعیلیان تحقیر وتوهین آنها درنزد پیروان دیگر مذاهب از جمله برادران مسلمان و متدین اهل سنت و سایر اقوام بدخشان جهت بدست آوردن اهداف و منافع گوناگون سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی بهره میبرند .واین خود جفایست بربدخشانیان شریف که قرن ها با وجود حملات اشغالگران و مذاهب مختلف باهم متحدانه  زندگی کرده اند .که جناب مرادی صاحب باید به آن توجه داشته باشند. زیرا بدخشان به وحدت – تقرب و یکدیگر فهمی و آگاهی تودۀ نیاز دارد که درمقابله با آن اینگونه نوشته ها ولودر زیر هرلفافۀ ونقابی هم که آنرا پنهان نموده باشند و دلیل های به اصطلاح دعواجلابانه هم اگر جهت تبریۀ خویش ارقام نمایند بازهم نوعی از تخریب شمرده میشود . که هدف حمله اولی آن تخریب تحکیم پیوند های ملی و تقرب اسلامی میان بدخشانیان میباشد . همچنانکه این نوشتار در صفحۀ 493 تاریخ بدخشان بصورت آشکارا به آدرس اسماعیلیان بدخشان منتهی بازیرکی توسط شما صورت گرفته است.که متن نوشتۀ تحقیقی این صفحات شمارا بعداً در اخیر این نوشتار عیناً نقل مینمایم.

     متاسفانه چنانکه قبلاً هم اشاره کردیم درخود ولایت بدخشان وچه درمرکزافغانستان عدۀ زیادی از افراد و اشخاص حتی درچوکی های بالایی ادارۀ فعلی موجود هستند که با استفادۀ تبلیغاتی از همینگونه نوشته های ضد اسماعیلی و یا کتب دیگر مثلاً رهنمایی قطغن مربوط نادرخان وغیره....حقوق اسماعیلیان را درتمام عرصه های حیات اجتماعی ،اقتصادی ،سیاسی ، فرهنگی وغیره به نفع اهداف شوم خویش زیرپانموه – باعث آن میگردند تاسهم مشارکت ملی کدرهای اسماعیلی را درپست های مهم قوۀ اجراییه ، مقننه وقضایه از میان برداشته و به جرم اینکه مربوط به این طریقه یا جنبش دفاع از خاک ، سنت و فرهنگ آریانای کهن درپرتو تعالیم اسلامی میباشند . باید درجامعۀ افغانستان انگشت نما ،تجرید و بدون رشد باقی بمانند.

    وبر روی تاریخ پرافتخار وخدمات تاریخی آنها درعرصه ها گوناگون حیات زیست طی قرنها موجودیت شان پردۀ سیاه تاریک انداخته شود ، تا تنور تعصب دشمنان آنها همچنان شعله ور باقی بماند . و آن هنگامیکه ضرورت های سیاسی ،فرهنگی ،اجتماعی و اقتصادی احساس گردد به نفع خویش استفاده برند .

   ناگفته نماند که موقعیت  جیوپولیتیکی  و فرهنگی تابناک این منطقه و تاریخ مردم آن که حکایت از تشکیل دولت های گوناگون آریایی مثلاً از جمله پیشدادیان تحت رهبری فریدون رامینماید باعث آن گردیده که درعصر کنونی هم مشکلات زیاد وخطرناکی را بازهم از سربگذرانند .

زیرا اینجا نقطه کلیدی راه ابریشم است ! لذا چشم حسود و آزمند همه تجاران ملی وبین المللی ،مافیای گوناگون اقتصادی ، قاچاقبران گونه گونه گروه های  منفعت جوی که از خود دستگاه عوام فریبی را به خاطر جمع آوری ثروت و ایجاد شرکت های تجارتی درین منطقه میخواهند به سوی تخریب و ضعیف کردن فرهنگ ، اتوریته ملی و اجتماعی این مردم گردانیده است . که به گمان ما نوشته های با چنان جملات هم یکی از تیرهای در ترکش این گروپ های منفعت جوی میباشد که به سوی پامیری های بدخشانی پرتاب میگردد.لذا مردم بیچارۀ این منطقه از مشکل ترین وخطرناکترین  دوران معاصرخود درحال عبور هستند که بنابه گفته یک دانشمند و شاعر اسماعیلی " انشاالله کاروان به مشکلات مواجه شدۀ این مردم یعنی اسماعیلیان بدخشان درزیرلوای مکتب توحید ،فرهنگ و طریقۀ انسان دوستانۀحجت خراسان و صدها داعیان امتحان دادۀ این جنبش تاریخی که یگانه مذهب تحکیم یافتۀاسلامی اهل تشیع میباشد با استفاده ازتجارب بیرون رفت های تاریخ پرافتخارخویش از همه دام های استعماری ،استکباری و حیله های تجاران دوست نمای خارجی  ها ومعامله گری های آنها ،دسایس منفعت جویان،قدرت طلبان مافیایی وغیره سربلندانه بدرخواهند آمد ،بنابر ضرب المثل وطنی که "زمستان میگزرد و روسیاهی نصیب ذغال خواهد بود ".

    واز داکترصاحب مرادی هم خواهشمندیم که با درنظرداشت موضوعات فوق که اسماعیلیان محروم بدخشان ویا به عنوان دیگر پامیر بدخشان دریک شرایط دشوار تاریخی قرارگرفته اند هوشیارانه عمل نماید.نگذارند که دست های شوم تفرقه جویی منفعت جویان مافیایی داخلی وخارجی با اشکال و دعوت های گوناگون حتی فرهنگ ستیزی زیرنقاب گوناگون معامله و مافیایی که از خارج ویا داخل  رهبری میگردد با عوامل و اهداف کشورهای همسایه که مناطق از بدخشان را درتصرف خویش دارند یکجا خمیر گردیده باعث تجزیۀ همین بدخشان عذاب دیده و جفا کشیدۀ کنونی گردد. وعدۀ بخاطر بدست آوردن منفعت درنقطه های کلیدی راه ابریشم بدخشان از نوشته های شما استفاده سو نمایند، اگرچه در عصر کنونی که افغانستان به یک قربانی ومسلخ شبه است برنویسنده گان آگاه وطن است تا نگذاریم دشمنان مردم شریف ما بازهم بیشتر برای فروبلعیدن مناطق سرحدی و مرکزی وطن ما با تفرقه اندازی میان ملیت ها و پیروان مذاهب مختلف از طریق تبلیغات استفاده برده وهریک پارچۀ از منفعت را به زیان ملت ما به دهان گیرند .

 

(1)   راجع به غایب غالب اف در اسناد کمیساری سرحدی اشکاشم بدخشان افغانستان که اورا جاسوس روس معرفی می نمود مکتوباتی موجود بود که متاسفانه بعد از حمله مجاهدین به اشکاشم در اثر جهل عدۀ از تفنگ داران شاید نابود شده باشد.

(2)   راجع به شاه رضی الدین آخرین امام محمد شاهی اسماعیلی دربدخشان تاریخ مختصر اسماعیلیه معلومات داده است . همچنان درنوشتۀ انترنیتی محترم دولت محمد "جوشن " شاعرونویسندۀ بدخشانی تحت عنوان اشکاشم درآئینۀ تاریخ معلومات داده شده است.

بدخشان ،اسماعیلیان و شاه رضی الدین           نویسنده داکترصاحب

                                                     مرادی بدخشان دریاریخ

بنابه نوشتۀ محمد حیدر در"تاریخ رشید" درسال 1904/910 مرکز ولایت بدخشان درقلعۀ ظفر ،موقعیت داشت .جغرافیای بدخشان درین زمان به چهار قسم تقسیم گردیده بود قسم بالایی آن کاشغر بوده آنرا میرزا ابوبکر کاشغری وبعد سلطان سعید کاشغری استیلا کرده داخل دیوان کاشغری نمودند .یعنی ساکنان این قسم بدخشان به کاشغر خراجات میپرداختند .

   قسم پایان و نسباً هموار و پر درآمد آن در دست ازبکان (شیبانی)و از مردم بدخشان خراج میستاندند .قسم سوم آن منطقۀ میانۀ بدخشان بود ، در آمد آنر شاه رضی الدین ملقب به " چراغ کش" میگرفت .بیشتر مردم این ساحه قسماً ساحات دیگر در مذهب او " اسماعیلیه " بودند بخش چهار به تعبیر میرزا حیدر عبارت از تنگی های بدخشان بود ،که "قلعۀ ظفر" با اراضی  دور واطراف آن دربرمیگرفت .

  در دورۀ هجوم ازبکها به بدخشان در سال 1504/ 915 این مملکت مدتی بی پادشاه مانده است . نماینده گان بخشی از مردم بدخشان که از پیر روحانی خود ناصر خسرو ومذهب اسماعیلیه را قبول کرده بودند به سیستان رفته و به موافقه شا ه سیستان ، رضی الدین را باخود به بدخشان آوردند و بحیث پیرو پیشوای مذهبی اسماعیلیان و امیر خود مورد حمایت قرار دادند.

    بنابر توضیحات مورخ (غالب غایب اف ) در تاریخ "ختلان" ک از منبع قبلی روایت شده است در آن زمان در بدخشان شاه رضی الدین نام " چراغ کش" پیدا شده بود . هرکسی را اتباع او از غیر اسماعیلی میافتند ، میکشتند و آن سبب نجات و صواب آخرت میدانستند .از جهت وی راه ها مسدود بود .و رفتن به بدخشان مشکل گشته ، شاه رضی الدین از جمله ملاحده (ملحدان) کوهستان (شاید قهستان ایران بود .....اکثر اهالی بدخشان آن مذهب دارند ،عالم را قدیم مدانند وبعث و نثر را قایل نیستند . ومیگویند : مقید به حکام شریعت بودن ، درزمان پیغمبر برهمه فرض بود ، این زمان آنچه فرض است ، کلمه طیبه گفتن و به معنی ن گرویدن فرض است . دیگر احکام مفقود است .وطی (علاقه جنسی ) با ذات خود حلال است وحیل است . آن مقید به نکاح نیست ، به هر کی وطی ممکن باشد و تابع رغبت نماید حلال است . واگر همه دختر وپسرو مادر باشند وخون ومال همه برهمه حلال است .مذهب ملاحده بدترین کفر درعالم ، بااینکه مردم راغ و اکثر هزاره جات ،بدخشان (منظور مناطق شیعه نشین است) به وی اطاعت کرده بودند .وی استیلای تمام داشت ،تمام اهالی بدخشان از دور و نزدیک (ازترس )عایبانه وحاضرانه به وی (شاه رضی الدین )توسل می جستند .( وخود داکتر می گوید) از توضیحات میرزا حیدر بی می آید که اکثر مردم بدخشان قبل از هجوم ازبکها به مذهب شاه رضی الدین تمایل داشتند. یا از ترس بدان رو آورده اند .بنا به نوشته میرزا حیدر "اسماعیلیا منطقه قهسان (کوهستان ) ایران را درجنوب شرقی خراسان "چراغ کش "یا "بزغاله بند"مینامند .زیرا اسماعیلیان زن و مرد درشب یلدا یکجا به در "جماعتخانه وتکیه خانه خانه ها " گرد آمده و پس از ذکر گرفتن و خواندن اوراد خوردن شراب ، بزغالۀ راکه با رنگ سبز رنگ کرده وآماده ساخته بودند،آورده به پایۀ چراغ می بستند .پس از انتهای مراسم عبادت ، بزغاله را ناگهان میرمانیدند(میترسانیدند) از رمانیدن بزغاله چراغ افتاده و خاموش می شد و مراسم لذت یابی شهوانی بین زنان و مرادان جماعتخانه شروع میشد . هرکس درتاریکی شب که شرم و حیا را میپوشانید، جفت خود را پیدا میکرد. به باور برخی از نگارش گران مسایل اجتماعی درسالهای نخستین سده بیستم میلادی در مناطق اسماعیلیه بدخشان رسمی وجود داشت بنام "توت مال"  پیروان مذهب شاه رضی الدین درهنگام پخته شدن ، توت در روز معینی زن مرد به سرو روی خود آب "شاه توت" را مالیده و چهره خود را سیاه کرده در خانۀ تاریکی در آمده وبعد از خاموش کردن  چراغ صرف نظر از علایق هم پیوندی ،سن وسال با خویش و تبار در افتاده علاقۀ جنسی میکردند .

  و بعد هم آقای داکتر مرادی طورما دیگری که معنی تائید و رد را نمیدهد ؛ باید گفت که منسوب نمودن همچو برچسپ ها به جریان اسماعیلیه در اجرا نمودن از این قبیل عملهای ناشایسته از روز های اول پیدایش آن جریان جای داشته است . وبازهم برای بیشتر تحقیر کردن اسما عیلیان زیر پوشش تحقیق بازهم نوشتۀ  دشمن و ناشناس شخص دیگری را مثال آورده وبه ادمۀ جملات بالای خویش می نویسد .

" چنانچه فرقانی درتحقیق خود نوشته است " ازهمه غلات (مبالغه گران ) معروف ترا ابوالخطاب بود... و از پایه گزاران اولیه اسماعیلیه بود ... وی عقیدۀ بدعت آمیز مانند اباحه (مشروعیت) محارم ،زنا ،لوط ، دزدی ،شرب ، خمر، ترک نماز و روزه  و حج را بمیان آورد)).

   ما گفتار های خوب وبد داکتر مرادی را درینجا ختم نموده همین قدر میگویم که ابولخطاب یکی از مبلغین فقه جعفری به فرمان حضرت امام جعفرصادق (ع) بوده است و به همه دانشمندان دین معلوم است که مذهب حنفی را با استفاده از عقاید اهل سنت به میان  آورد . وقضاوت را به وجدان های  سا لم اندیش جامعه میگزاریم .


January 8th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
معرفی و نقد کتب