
بنام خدا
بیائید جهان را به بد نسپریم
به کوشش همه نام نیکی بریم
با سلام و درود خدمت دوستان خوبم!
امروز اولین کتابم (اولین رمانم) از چاپ برآمد.
اما همه چیز به این ساده گی نیست.
اینکه این کتاب چگونه نوشته شد و چقدر وقت را در بر گرفت خود داستانی است طویلتر از یک کتاب.
خیلی از شماها که این متن را میخوانید تجربه نوشتن و چاپ کتاب و مشکلات و سختی هایی را که در پی دارد، را دارید اما در مورد من کمی موضوع فرق میکند.
شش ساله بودم که مجاهدین حکومت کمونیستی داکتر نجیب الله را سقوط داده و داخل کابل شدند.
هفت ساله بودم که بر اثر اصابت یک راکت در چند قدمی ام نقش بر زمین شده و دیگر هرگز (تا امروز) قادر نشدم روی پاهایم بیاستم. (سال 1371 هجری شمسی)
کابوس شروع شد.
در هالهای از سیاهی و دود فرو رفتم.
در کشوری مثل افغانستان یا بهتر است بگویم در تمام دنیا فقیر به دنیا آمدن جرم است. جرمی که در 99 در صد موارد جزایش مرگ است.
من در یک خانواده فقیر به دنیا آمده بودم اما این موضوع نمیتوانست سد راه من برای رسیدن به آرزوها و خوابهایم گردد.
آرزوها و خواب هایی که به هیچ وجه طلایی و دست نیافتنی نبودند!
فقط کمی اراده و عزم راسخ به کار داشتند تا به حقیقت مبدل گردند که من از آن بی نصیب نبودم.
اما فقیر بودن و معلول بودن همزمان فاجعه ای بود که آدمی مثل من و خیلی آدم های دیگر نمیتوانستند از پسش برآیند.
جدال بین من، زنده گی و مرگ شروع شده بود.
جدالی که بیشتر در یک باتلاق صورت میگرفت و دست پا زدن در آن حاصلی جز اینکه آدم بیشتر فرو برود چیز دیگری نبود.
آن جنگ ها را که فراموش نکرده اید؟
آن وقت هایی که باران توپ، هاوان و گلوله از آسمان میبارید و حتی پیش از آنکه به زمین برسند، صدا های گوشخراش شان مرگ و نابودی چند آدم بدبخت و فلک زده و خرابی چند خانه را نوید میدادند؟
من هم مثل همه شماها شاهد تمام آن جنگ ها، آدم کشی ها، خرابی ها و مرگ نزدیکترین کسانم بودم و مطمین بودم که یکی از همان روزها، قرعه فال به نام زده شده و مثل صدها هزار نفر دیگر به یکی از قربانیان بی نام و نشان جنگ های داخلی (جنگ های مجاهدین) مبدل خواهم شد.
وقتی یکی دو ساعت ماشین جنگ از کار می افتاد و صدای گلوله ها خاموش میگردید و فرصتی برای فکر کردن به وجود می آمد من تنها به یک چیز فکر می کردم:
اگر هم جنگ مرا نکشد که خیلی این امر بعید به نظر میرسید بالاخره معلولیت که دیگر دایمی بودن آن برایم ثابت شده بود، یکی از همین روزها مرا خواهد کشت و دیگر لازم نیست که به آینده فکر کنم و ...
در حقیقت معلولیت (از نوعی که من دچار آن شده بودم) تا آن روز خیلی از کسانی که من می شناختم را کشته بود و به همان دلیل من هم کم و بیش به اینکه انتظار مردن را بکشم عادت کرده بودم و واهمه ای از آن نداشتم.
بعد گروه طالبان ظهور کردند و بر خلاف توقع و تصور خیلی از آدم ها که فکر میکردند بعد از آن همه سیاهی و ظلمت نوبت طلوع سپیده فرا رسیده است، صفحه سیاه دیگری در تاریخ افغانستان گشوده شد.
پدرم برای فرار از فقر و یا هم کشته شدن همراه با سه برادر و خواهر بزرگترم به پاکستان رفتند و من، مادرم همراه با یک خواهر تازه به دنیا آمده ام در کابل ماندیم تا به تنهایی به جنگ سیاهی برویم.
بعد من با یک حقیقت دیگر آشنا شدم.
حقیقت بسیار بزرگ زنده گی همه ما آدم ها.
و آن حقیقت این بود:
(همیشه در زنده گی ما آدم ها یک فرضیه به نام مردن وجود ندارد و نمی شود آدم تنها فرضیه مردن را در نظر گرفته و خودش را به دامن سرنوشت بسپارد، بلکه فرضیه و حقیقت دیگری هم به نام زنده گی و زنده ماندن وجود دارد.)
در این صورت اگر فرضیه زنده گی و زنده ماندن را در نظر بگیریم یک آدم زنده به خیلی چیزها مثل اینکه متکی به خودش باشد، روی پاهای خودش بیایستد، برای خودش غرور، شخصیت و جای پایی در میان مردم داشته باشد و برای زنده گی اش مسیری را تعین کند ضرورت دارد و من هم با کمی تفاوت یک آدم زنده بودم و ...
تصمیم گرفتم با وجود همه مشکلات و سختی ها مسیری را برای زنده گی ام تعین کنم.
همانطور که قبلاً گفتم، فقط صنف سوم بودم که معلول شدم و در افغانستان هم معلولیت پایان رویای مکتب رفتن است چون زینه ها و راه های صعب العبور که فقط تانگ از آن می تواند عبور کند همیشه مانع و سد سر راه استند.
هیچ وسیله ای دیگری هم برای بیرون رفتن از چهار دیواری خانه و تعین سرنوشت و آینده وجود نداشت و همه راه ها به بنبست می رسیدند.
یک روز یک دوستم به عنوان تحفه یک کتاب پولیسی جنایی را (یکی از آن رمان های بازاری و غیر حرفه وی که خیلی ها امروزه خواندن آنرا بیهوده می دانند اما من به دلیل آنکه این رمان ها مرزی است بین رمان غیر حرفه ای و حرفوی و باید به رسیدن به رمان حرفوی از آن گذشت، آن را می پسندم و خواندش را به کسانی که تازه می خواهند به کتاب خوانی رو بیاورند توصیه می کنم) به عنوان تحفه برایم داد.
کتاب را با ولع و علاقمندی تمام خواندم.
نه یک بار و دوبار و سه بار بلکه دها بار.
از دوستم خواستم باز هم برایم کتاب بیاورد.
دوستم (دوستانم) بازهم لطف کرده و باز هم کتاب آوردند. خودم هم دست و آستین را بر زده و در جستجوی کتاب برآمدم. تمام دار و ندار و مایملکم را کتاب خریده و یا به کرایه گرفتم و همیشه بزرگترین خواهشی که از فامیل و دوستانم میکردم این که برایم کتاب و مجله برای خواندن بیاورند.
آن روزها به جای خوردن، نوشیدن، خوابیدن و حتی به جای زنده گی کتاب میخواندم و تقریباً موضوع معلولیت، نداشتن دو پای سالم و ظلمتی را که من و دیگر افغان ها در آن دست و پا می زدیم از یاد برده بودم.
بعد کم کم پایم به دنیای کتاب ها و رمان های حرفوی باز شد.
بیش از ده بار همراه با بوف کور صادق هدایت در نیمه شب ها ناله کردم، برای رنج ها و اضطراب مادر گورکی چشم هایم را کور کردم، به آوای شگفت انگیز وحش جک لندن با جان و دل گوش دادم و بارها و بارها به دنیای جادویی مارکز پرواز کردم و دنیا را از دریچه چشم های آنان دیدم و ...
آدم جنگی های سالهای 1371 تا 1375 و اختناق و ظلم و وحشت دوره طالبان خیلی از آدم ها را وادار کرده بود تا چشم های شان را به روی حقیقت کاملاً بسته و آرزوها و خواب های از دست رفته شان را در دنیای رویا جستجو کنند چون دنیای حقیقی هیچ ارمغانی به جز سیاهی، بدبختی، حسرت، اشک و اندوه برای آنان نداشت.
اطفال هم از این امر مستثنی نبودند.
آنها آدمی مثل مرا گیر آورده بودند تا به دور سه چرخه ام پروانه وار حلقه زده و برای شان قصه های کتاب هایی را که خوانده بودم بازگو کنم.
قصه ها بیشتر همان قصه های جنایی و پولیسی و افسانه های دیو و پری بودند که اطفال با عشق و محبت تمام به آن گوش داده و مرا هم به عنوان دوست قصه گوی معلول شان با جان و دل احترام میکردند.
خیلی اوقات برای اینکه قصه را جالبتر کرده و بر شور و هیجانش افزوده باشم چیزهای از خودم به آن اضافه میکردم و زمانی هم که ذخیره قصه هایم تمام میشد یک چیزهایی را از خودم سرهم کرده و به عنوان قصه تحویل بچه ها میدادم و آنها هم بدون آنکه کوچکترین بویی ببرند از شنیدن آن قصه ها لذت میبردند.
از اینکه میتوانستم به آن آسانی آن بچه ها را فریب بدهم از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم و بعد ...
با خودم فکر کردم حالا که این بچه ها و حتی بزرگترها به این همه آسانی فریب میخورند و قصه هایم را باور میکنند پس چرا به صورت حقیقی قصه ننویسم و یکی از آن خواب های زمان کودکی ام را به حقیقت مبدل نکنم.
بدون آنکه کوچکترین چیزی در مورد تکنیک نوشتن بدانم، شروع کردم به نوشتن.
غریب بودیم اما نه آن قدر که نتوانم چند پارچه کاغذ و یک قلم برای نوشتن مهیا کنم.
میخواستم داستان کوتاه بنویسم اما هر داستان کوتاهی که در ذهنم فقط چهار صفحه را برای آن اختصاص میدادم چهل صفحه میشد و هنوز هم حرف های که میخواستم نا گفته باقی میماند بدون آنکه پایانی برای آن متصور باشد.
نوشتن داستان کوتاه را کنار گذاشتم چون متوجه شدم که داستان کوتاه برای روح بزرگ و ماجراجویم و بیان حرف ها، فریاد ها، و ناله هایی که سالها در دلم تلمبار شده بود خیلی کوچک است و باید راه دیگری را جستجو میکردم.
و راه دیگر (تنها راه باقی مانده) نوشتن داستان بلند (رمان) بود.
رمان نوشتن به همین سادگی؟
خوب این چیزی بود که آن روزها فکر میکردم و یا هم خواندن آن همه کتاب و رمان به من این تصور کاذب و احمقانه را داده بود.
فکر می کردم اگر روزانه دو صفحه بنویسم هر دو ماه یک رمان یکصد و بیست صحفهیی را به پایان خواهم رسانید و ...
اما اینطور نبود.
گاهی برای نوشتن یک خط یک شب سیاه سفید میشد، گاهی زنده گی، سختی های معلول بودن و غم ایام، ماه ها فرصت قلم به دست گرفتن را نمیداد و زمانی هم کلمات در مغزم منجمد میشد و بعد از ساعت ها تلاش و قلم زدن، تنها چیزی که باقی میماند چند تکه کاغذ خط خط شده و درهم و برهم مثل زنده گی خودم بود.
وقتی بعد از آن همه مصیبت و بدبختی سی یا چهل صفحه از چیزهایی را که نوشته بودم و هیچگاه اسم نداشتند، میخواندم و آنرا با رمان هایی که قبلاً خوانده بودم مقایسه میکردم میدیدم که چقدر مزخرف، پوچ و بیهوده نوشته شده است و بعد ...
در یک لحظه همهاش را پاره کرده و به مادرم میدادم که آتش سماوار را با آن روشن کند و بعد به فکر نوشتن یک چیز تازه میافتادم.
تمام زنده گیام شده بود نوشتن، پاره کردن، دوباره نوشتن و دوباره پاره کردن.
خدا میداند که در آن سالها چقدر داستان نیمه کاره نوشته و بعد پاره کرده و مادرم آتش سماوار را با آن روشن کرده بود.
از آن موضوع چندان ناراضی نبودم. حداقل فایده نوشتن این بود که دیگر مجالی برای فکر کردن به بدبختی ها و سیاهی های زنده گی باقی نمیماند و همیشه میشد به تمام آرزوها و خواب هایی که در دنیای حقیقی فقط خواب و رویا باقی میماندند در دنیای جادویی رمان رسید و جامه حقیقت به آن پوشاند.
افغانستان کشوری نیست که آدم بتواند با یک حرفه و یا یک طریقه و روش بتواند چرخ زنده گی را به پیش ببرد. برای آبرومند زنده گی کردن آدم باید چندین حرفه و در عین حال زیرکی، صداقت، رندی و حتی دو رویه گی و اینکه بتواند چهره حقیقیاش را همیشه پشت یک نقاب پنهان کند را در کنار هم داشته باشد.
وقتی که طالبان سقوط کردند چیزی در حدود ده دوازده سالی از معلولیتم گذشته بود. آن زمان تقریباً قبول کرده بودم که اصلاً معلول به دنیا آمده ام و دیگر حسرت روزهایی را که قدم میزدم و یا فوتبال بازی میکردم را نمیخوردم.
این را هم پذیرفته بودم که دیگر هرگز قادر نخواهم شد روی پاهایم بیاستم مگر اینکه یک معجزه اتفاق بیافتد.
پس باید زنده گی کردن به طریقه یک معلول را یاد میگرفتم.
نوشتن را، به دلیل اینکه هیچ گونه آموزشی در آن عرصه ندیده بودم و هیچ آینده روشنی پیش رو دیده نمی شد و در ضمن هیچ گونه رابطه ای با آدم های بیرون از چهار دیواری خانه ما نداشتم، نمی شد یک حرفۀ مطمین برای پیش بردن چرخ زنده گی به حساب برد.
رفتم به یک کورس آموزش زبان انگلیسی و کمپیوتر و ماه های بعد از آن را مثل آدم های جنون زده زبان انگلیسی خواندم و کار کردن با کمپیوتر را یاد گرفتم.
این آغاز یک نبرد بود.
نبرد من با جامعه و مردمی که هرگز وجود یک معلول را (دختر و پسر) در بین خودشان قبول نداشته و همیشه با نگاه های متفاوت و غیر معمول و با الفاظ زشت پذیرایی اش میکردند.
با خیره سری و سماجت، تمام نگاه های تحقیرآمیز و دلسوزانه مردم را نادیده و الفاظ زشتی مانند (شل، شوت، لنگ کل و کور) را ناشنیده گرفتم، جاده های ناهموار و پر پیچ و خم را که اصلاً برای یک آدم معلول ساخته نشده بود پیمودم، در یک آموزشگاه خصوصی زبان و کمپیوتر به حیث استاد مشغول تدریس زبان انگلیسی و کمپیوتر شدم و شاگردانم هم وقتی متوجه شدند که یک موجود خیلی متفاوت و عجیب و غریب نیستم با من انس گرفتند، در دفتر یک هفته نامه به کار ترجمه شروع کردم، رفتم به یک کلپ ورزشی و شروع کردم به آموزش تینس روی میز، در محافل و نشست های ادبی شرکت کردم و خلاصه دست به هر کاری که انجام دادن آن برای یک آدم معلول تقریباً ممنوع بود زدم و ...
موازی با این جریانات از کار نوشتن هم غافل نبودم.
انترنت پنجره دیگری را به سوی یک دنیای نوین بروی من و خیلی آدم ها گشوده بود.
داستان های کوتاه، نوشته ها (و حتی گاه گاهی که خیره سری کرده و شعر می سرودم) را برای سایت های ادبی، رادیوها، و تلویزیون ها و رسانه های چاپی می فرستادم که گاهی نشر می شدند و گاهی هم راه شان را به سوی باطله دانی ها باز می کردند.
یک روز بعد از آنکه با دوستانم به دیدن یک مسابقه سگ جنگی رفته بودم حین برگشت به خانه ایده یک داستان کوتاه به فکرم رسید.
تصمیم گرفتم بعد آن که تمامش کردم اسمش را بگذارم (سگ ها می جنگند).
شروع به نوشتن کردم. اما باز هم و مثل همیشه کار به نوشتن داستان کوتاه ختم نشده و جنگ سگ ها دوامدار و طولانی شد.
چهل صفحه .. پنجاه صفحه .. شصت صفحه و ...
اینبار وقتی داستان را دوباره خواندم دیگر پاره اش نکرده و به مادرم ندادم که آتش سماوار را با آن روشن کند بلکه در عوض کوشش کردم اشتباهاتی را که وجود داشت اصلاح کنم و برای خوب و بهتر نوشتن تنها به عقل و اندیشه ضعیف خود اکتفا نکرده بلکه از دیگران هم کمک بخواهم.
خوب، بالاخره هرچیز یک آغازی دارد.
من هم تصمیم گرفته بودم جنگ سگ ها را آغاز رسمی کار نویسنده گی ام قرار بدهم. نمی شد که تمام عمر را در مرحله آزمایش سپری کرده و به دلیل ترس از روبرو شدن با جامعه همیشه در تاریکی و سایه قدم بزنم.
پنج سال تمام از سالهای زنده گی ام صرف نوشتن این داستان شد.
پنج سال در بدترین وضعیت، در خانه، در دفتر، در راه، در خواب و بیداری داستان را نوشتم.
خیلی ها می گویند که مقابل نور مهتاب درس خوانده و چیز نوشته اند و ...
خوب من در نور مهتاب درس نخوانده و چیزی ننوشته ام اما هیچ وقت از یادم نمی رود وقتی را که مادرم فریاد می زد:
- بچیم خو (خواب) شو که تیل الیکینه خلاص کدی.
و پدرم هم با نارضایتی می گفت:
- خو شو او بچه که صبح وقت کار می روی و سر درد می شی.
و من هم کوشش می کردم نور چراغ تیلی (اریکین) را تا حدی کم کنم که فقط بتوانم قلم و صفحه مقابلم را ببینم و به نوشتن ادامه بدهم.
بدینترتیب چند سال دیگر گذشت.
جنگ سگها بالاخره تمام شد.
بعد از ختم کتاب اول خودم آنرا بیش از صد مرتبه خواندم و چیزهایی را به آن اضافه کرده و چیزهایی را پاک کردم.
اولین کسی که کتابم را بهش عرضه کردم خالد نویسا قامت بلند ادبیات داستانی افغانستان بود. او با حوصله مندی تمام آنرا تمام و کمال خوانده و با توصیه هایش داستان را به کلی دگرگون ساخت و بعد ازو نوبت به نویسنده گان دیگر مثل سید محمد تقی اخلاقی، مژگان ساغر شفا (شاعر) و صدیق رهپو طرزی رسید که هرکدام به نوبه خودشان
با نظریات شان در بهترشدن کتاب سعی و کوشش تمام کردند. (مخصوصاً جناب صدیق رهپو طرزی که زحمت ویراستاری کتاب را نیز بر عهده گرفت).
کتاب را به چند نفر دیگر نیز عرضه کردم تا پیش از چاپ بخوانند و نظرشان را برایم بگویم. یکی دو نفر آنرا تایید کردند و یکی دو نفر هم به من توصیه کردند تا بیشتر کار کنم و ...
یک نفر هم وقتی کتابم را خواند با بی رحمی تمام گفت که خیلی از نویسنده گان در واپسین سالهای زنده گی، کتاب ها و نوشته های اولیه شان را آتش زده و از نوشتن آنان اظهار تاسف کردهاند.
شاید منظورش این بود که کتاب من هم ارزش خواندن را ندارد و باید آتشش بزنم که من این توصیه ظالمانه اش را محترمانه نپذیرفتم.
شروع امسال (1391) دل به دریا زده و تصمیم گرفتم کتابم را چاپ کنم که کردم و امروز هم آخرین مرحله چاپ سپری شده و کتاب از چاپ برآمد.
از آن روزی که معلول شدم و فکر می کردم دنیا به آخر رسیده است تا امروز که کتابم چاپ شد خیلی چیزها تغیر کرده است.
من حالا در یک دفتر خیریه بین المللی (کمیته بین المللی صلیب سرخ) کار می کنم.
به گفته سهراب سپهری روز و حالم چندان بد نیست.
نوشتن قسمتی بزرگی از زنده گی ام را تشکیل میدهد. یک لحظه هم از نوشتن و یا فکر نوشتن غافل نیستم. گاه گاه چیزهایی به عنوان شعر می سرایم.
ورزش می کنم.
در محافل ادبی شرکت می کنم.
حالا برق داریم و نه تنها مجبور نیستم نوشته هایم را پیش نور چراغ تیلی و با دست بنویسم بلکه آنرا در روشنایی برق و در کمپیوترم تایپ می کنم.
از قدم زدن در میان مردم وحشتی ندارم و تاریکی ها را تقریباً پشت سر گذاشته ام و اگر بتوانم چشمان حرص و دنیا پرستی ام را کور کنم می توانم ادعا کنم که آدم خوشبختی استم.
اما با و جود این همه یک چیز تا هنوز تغیر نکرده است.
هنوز نگاه های مردم متفاوت و عجیب و غریب مردم به یک دختر و پسر معلول تغییر نکرده است، هنوز هم آنها یک دختر و پسر معلول را در میان شان قبول ندارند و هنوز هم نبرد من با این دنیا و این آدم ها ادامه دارد.
کتاب سگ ها می جنگند تاکیدی است بر ادامه این نبرد و جنگی که فقط با نیروی ایمان و امید به آینده و فردای روشن می توان در آن پیروز شد.
*****
نمی دانم از کی ها و کدام ها به این خاطر این همه خوشبختی و سعادتی که امروز در زنده گی ام وجود دارد سپاس گذار باشم؟
از خداوند که با وجود آنکه بندگان ناصالحش دوپای سالم را از من گرفتند، آنقدر به من ایمان و اراده قوی داد که هیچ گاه تسلیم غم ها و مشکلات نشده و هرگز به پشت سرم نگاه نکردم؟
از خودم که مثل یک پشک هفت جان و سخت سر این همه سختی، بدبختی و روزهای کبود را سپری کرده و هنوز نمرده ام و همیشه کوره راه های زنده گی را به امید یک فردای بهتر و روشنتر قدم زده ام؟
از فامیلم که همیشه و در هر حالتی یار و یاورم بوده و هیچ گاه مهربانی و لطف شان را از من دریغ نکرده اند؟
از مژگان ساغر شفا که تمام این سالها همانند یک فرشته نگهبان از هیچ گونه محبت و کمکی در حقم دریغ نکرده است و باید یک هزار سال زنده بمانم تا بتوانم یک در هزارم از محبت ها و خوبی هایش را جبران کنم؟
از محدود دوستان و همکاران خوبم که همیشه با خوبی های شان به من احساس زنده بودن را داده اند و در بحرانی ترین و تلخ ترین لحظه های زنده گی ام وقتی به عقب نگاه کرده ام سایه مهربان شان را پشت سرم دیده ام؟
و یا هم ...
از همه تان سپاسگذارم و این اثر ناچیز را با تمام وجود و روحم به همه تان تقدیم می کنم.
باز هم و تمام عمر برای تان می نویسم و کوشش می کنم بهتر بنویسم.
گر بمانیم زنده بردوزیم
جامه کز فراق چاک شده
ور بمردیم عذر ما را بپذیر
ای بسا آرزو که خاک شده
با تقدیم حرمت
کابل
October 17th, 2012
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
- مترجم: پیامفصلهایی از کتاب «نقابزدایی از چهرهٔ اقتصاد: از قدرت و آز تا همدردی و منفعت عامه»
- برگردان از متن فرانسه: م. پیگیرچکیدهٔ جلد نخست «سرمایه»، اثر کارل مارکس (فصل دهم)
- برگردان از متن فرانسه: م. پیگیرچکیدهٔ جلد نخست «سرمایه»، اثر کارل مارکس (فصل نهم) ــ ۲
- مترجم: پیامفصلهایی از کتاب: «نقابزدایی از چهرهٔ اقتصاد: از قدرت و آز تا همدردی و منفعت عامه»
- برگردان از متن فرانسه: م. پیگیرچکیدهٔ جلد نخست سرمایه اثر کارل مارکس (فصل نهم) ــ ۱
- انتشارات تهران ترجمه سومین رمان خالد حسینی با عنوان «و کوهها طنین انداختند» منتشر شد
- برگردان از متن فرانسه: م. پیگیرچکیدهٔ جلد نخست «سرمایه»، اثر کارل مارکس (فصل هشتم)
- خسرو باقریپیر پرنیاناندیش
- برگردان از متن فرانسه: م. پیگیرچکیدهٔ جلد نخست «سرمایه»، اثر کارل مارکس (فصل هفتم)
- برگردان از متن فرانسه: م. پیگیرچکیدهٔ جلد نخست «سرمایه»، اثر کارل مارکس (فصل ششم)
- بر گردان از انور میرستاریکتاب بلژیک و بمب
- عزیزه عنایت مروری براثرگرانبهای نمک درشعر فارسی !
- برگردان از متن فرانسه: م. پیگیرچکیدهٔ جلد نخست «سرمایه»، اثر کارل مارکس (فصل پنجم)
- برگردان از متن فرانسه: م. پیگیرچکیدهٔ جلد نخست «سرمایه»، اثر کارل مارکس (فصلهای سوم و چهارم)
- برگردان از متن فرانسه: م. پیگیرچکیدهٔ جلد نخست «سرمایه»، اثر کارل مارکس (فصلهای اول و دوم)
- ناصر اصغریدر سالگرد قتل تروتسكی، معرفی یك شاهكار
- برگردان، تلخیص و تحلیل از داکتر خلیل ودادخوشحالخان ختک آغازگر ادبیات ملی شعری ( پشتو)
- جميله پلوشهحقوق زن در گذرتاريخ
- ناصر اصغریلنین: معرفی یك كتاب
- Sumaia Frotan افغانی
- اسدالله شفاییماموریت سقوط
- پوهندوی شیما«غفوری»رنگها و برداشت های من
- لنیندربارۀ مبارزۀ مسلحانۀ جدا از توده
- امیر کشفیبرتراند راسل در مقام فیلسوف
- ترجمه محسن فریدنی و ا. صادقینشریات و تشکیلات کارگری
- نگارش از: نذیر ظفرپرستو های شاعرانه
- لنیننامه به کمونیستهای : آلمان ، اتریش و لهستان
- مجموعه آثار لنینبه جمهوریهای شوروی قفقاز
- مجموعه آثار لنین، جلد ۲۴، ص ۵۴-۴۲نامههایی دربارۀ تاکتیکها [1]
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)امنیت ملی
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)پلیسان نواحی مطمئین ترین حافظان جان ومال مردم (محافظت عامه)
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)قوای مسلح پلیس:همکار شاروال درتنظیم شهرها(نظم عامه)
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت) قوای مسلح- فصل دوم - پلیس ترافیک
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت) قوای مسلح- بخش دوم (پلیس وسارندوی)
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)فصل هجده همقوای مسلح
- گزیدۀ مقالات از ولادیمیر ایلیچ لنیندر برخورد به خرده بورژوازی
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)فصل چهاردهم قوای مسلح
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت) فصل سیزدهم قوای مسلح
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت) فصل نهم قوای مسلح
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)قوای مسلح فصل هشتم
- کمونیستهای انقلابیقهرمانان فریب و اشتباهات بلشویکها [1]
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)فصل ششم و فصل هفتمقوای مسلح
- اثر جان پرکینزاعترافات جنايتكار اقتصادي
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)فصل چهارم و فصل پنجم قوای مسلح
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)فصل سوم (قوای مسلح)
- برگردان: شيرين روشارمارکس و قرن بيست و يکم
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)فصل دوم قوای مسلح
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)قوای مسلح
- پراودای. ج. تسره تلی و مبارزۀ طبقاتی
- کمیتۀ از زندان تا تبعیدمدخلی بر جلد یک سرمایه
- ک. کائوتسکی نیروهای محرکه و چشم اندازهای انقلاب روسیه
- شاپور احمديبادهپيمايي با اژدها در تموز
- دگر وال انجینر نصرالله( نصرت)قوای مسلح
- شاپور احمديشعر بيقهرمان
- محمدنبی عظیمی نگاهی به برگردان دوباره کتاب تلک خرس
- شاپور احمديگزيدهي هفتگانه
- پيام پرتوىفلسطين و اسراييل- تجزيه و تحليل از نگاه چپ
- برگردان از عارف عرفانکتاب افغانستان درعقب پرده دود
- شاپور احمديدر حاشیهی متن الف
- امان معاشرروحنامه
- شاپور احمدياندامهاي نقرهاي ما چند نفر
- برگردان- محمدعارف عرفانافغانستان درعقب پردۀ دوُد)بخش ششم)
- شاپور احمديبندهاي پيشكشي فرشتهها
- برگردان- محمدعارف عرفان افغانستان درعقب پردۀ دوُد
- برگردان از عارف عرفانافغا نستان درعقب پرده دود-پی دی اف چهارم
- برگردان از عارف عرفانافغانستان درعقب پرده دود
- شاپور احمديدر پوكههاي زمهرير
- برگردان از عارف عرفانافغانستان درعقب پردۀ دود-دوم
- برگردان از عارف عرفانافغانستان عقب پردۀ دود-اول
- برگردان شاپور احمدیروبن داريو
- پوهندوی شیما غفوریمن و «لبخند شیطان»
- سید محمد اشرف فروغ سگ ها می جنگند
- شاپور احمديگاهي خاطرهي عشقي اندوهناك از زمانهاي اكنون
- امان معاشرافغانستان تخته خیز استعمار
- امان معاشر«ابرها بر شانه»
- امان معاشرسرزمین دسایس
- اسدالله جعفری امام صادق،برهان عرفان- عرفان برهان
- شیرین نظیری فعال حقوق زندخت غروب مجموعه شعر ازبانوعزیزه عنایت
- محمد عالم افتخارموفقیت بزرگ تازه برای کتاب و تئوری گوهر اصیل آدمی
- سلیمان راوشسکوت فرهنگیان { بخش 5}
- امان معاشراندمه ها اثر خلیل حیفی از چاپ برآمد
- شاپور احمديديوها و دلبندگونيپوشم
- داکتر عزیز فاریابینیمی نگاه به ( گلزمین وفا )- مجموعۀ اشعار شادروان استاد سید محمد ( دروگر )
- سلیمان راوشسکوت فرهنگیان
- محمد عوض نبی زادهجلداول کتاب مجموعه ی مقالات
- گزارنده: عزیز آریانفرخاستگاه و پرورشگاه تاجیک ها
- برگردان: ا. م. شیریدوره استالین بگواهی آمار و ارقام بخش چهارم (آخر)
- بقلم دکتر محمود صفریانسفر نامه ی دنیای ارواح پرتوی دیگری از فانوس خرد
- نگاه گر: صدیق رهپو طرزینگاهی به خاطرات محمود طرزی
- نوشته گنادی زیوگانوفدوره استالین بگواهی آمار و ارقام(بخش سوّم)
- نوشته گنادی زیوگانوفدوره استالین بگواهی آمار و ارقام
- ماریا دارومجموعه ء از اشعار دلنشین شاعر جوان محترم « نذیر ظفر » تحت عنوان « شب یلدا » تازه از طبع برآمد
- اثراستثنائی عبیدالله «حبیب»
- سلیمان راوشخُراسان (خوراسان)فصل سوم کتاب نام و ننگ
- عزیز آریانفرنگاهی به کتاب «میراث ایران»ِ ریچارد نلسون فرای
- امان معاشرمعرفی کتاب
- سلیمان راوشخُراسان (خوراسان)بخش دوم
- مصلح سلجوقینگاهی کوتاه به مجموعۀ شعر حسین وفا سلجوقی
- رضا اغنمیسفرنامه دنیای ارواح
- سلیمان راوشخُراسان (خوراسان) فصل سوم کتاب نام و ننگ
- گزارنده عزيز آريانفركتاب تذكر الانقلاب
- صدیق رهپو طرزیآخرین اثر محمود طرزی
- کوچی مسافردروغهای شاخدار
- دوکتور سید احمد جهشدر بارهء کتاب گوهر اصیل آدمی و نظریات محترمه ماریا دارو
- از قلم : ماریا دارونگاهی بر کتاب «گوهر اصیل آدمی» و فهم و هضم آن
- تهیه و نگارش: میر عبدالواحد سادات افغانستان در چنبره یی جيو اکونومی امريکا قسمت پنجم
- لیلا فرجامیرودخانه ای که از ماه می گذرد
- محمود فاضلی بیرجندیآشنایی با برگردانی تازه از یک کتاب
- سلیمان کبیر نوریجایزه ای بالاتر از « نوبل» و « اسکار»... برای کتاب گوهر اصیل آدمی
- میرعبدالواحد ساداتافغانستان در چنبره یی جيو اکونومی امريکابخش چهارم
- تهیه و نگارش: میرعبدالواحد ساداتافغانستان در چنبرۀ جیو اکونومی امریکا
- پروفیسر عبدالواسع لطیفیپا برهنه باز کشت
- فهیمی تجدید تعریف و شناخت انسان در اثر« گوهر اصیل آدمی »
- Translated from Dari by Mir Hekmatuallah SadatAfghanistan: The Land of Epics and Tragedy
- نویسنده اسپندکوهیمشوره های دوستانه
- داکتر سرگی کورگینیان بعد از سرمایه داری مانیفستِ جُنبشِ «ماهیتِ زمان»
- امان معاشرافغانستان اؤزبیکلري خلق قؤشیقلري
- گلن ال. کارلسازمان سیا به روایت بازجوی سیا-11
- میرعنایت الله ساداتآشنایی با سایه روشن
- غلام نبی اوسپرین ــ یورشدافغانستان د ادبیاتو ځلانده« غمي »
- برتراند راسلشناخت ما از جهان بیرونی
- جين هيرشفيلدلابهلاي تيغههاي زمردين
- نوشتۀ ر.رخشانیسرچشمه های مدرنیته
- قیوم بشیرقزلباش و هزاره در لابلای تاریخ افغانستان
- بنیاد عبدالرحمان برومندکشتار زندانیان سیاسی ایران در سال ۱۳۶۷
- برگردان شاپور احمديروبن داريو
- اثر جان پرکینزاعترافات جنایتکار اقتصادی
- امیلیا اسپارتکمکثی کوتاه در مورد کتاب «گردنبند مروارید»
- برگردان: ا. م. شیریفصلی از کتاب «پیراهن سیاهان و سرخها: فاشیزم عقلانی و سقوط کمونیسم»قسمت پایانی
- برگردان: ا. م. شیریفصلی از کتاب «پیراهن سیاهان و سرخها: فاشیزم عقلانی و سقوط کمونیسم»قسمت سوّم
- ترجمه از فرانسه به فارسی توسط حمید محوینقد مارکسیسم دربارۀ نظریۀ روانکاوی
- برگردان: ا. م. شیریفصلی از کتاب «پیراهن سیاهان و سرخها: فاشیزم عقلانی و سقوط کمونیسم»قسمت دوم
- برگردان: ا. م. شیریفصلی از کتاب «پیراهن سیاهان و سرخها: فاشیسم عقلانی و سقوط کمونیسم»
- سید نبیل شمیمناله های پناهجویان
- نوشتۀ ایو میشو سنجه های زیبایی شناسی و داوری سلیقه
- نجیبه آرش عجایب هفتگانهء جهان در سده های میانه
- فريدون گيلانیدر باره سه کتاب آخرم
- رضا اغنمیوصیت نامه خدا
- نگارش: ش. بامدادکودکان درجنگ
- مشعل حریردر شگفتی یک گمنام
- گزینۀ نبشته های نیلاب موج سلامگردنبند مروارید
- عبدالحسیب شریفیچاپ و انتشار دو مجموعهي شعر و يك مجموعهي داستان در تخار
- محمداسحاق فیاضیاد گل سرخ
- بزرگترین چالش در مقابل بشریتآینده طلایی
- دکتر عبدالحسین زرین کوبدوقرن سکوت
- سراج الدین ادیب«کتابخانه سیار با صدها آثار کلیدی ماندگار »
- محمود صفریانکتاب وصیت نامه خدا
- حمید محوینقدی دربارۀ : «بادام های زمینی» اثر رضا بی شتاب
- محمد اسحاق ثنا رومان پا برهنه باز گشت
- سلیمان کبیر نورییک پیغام ملی و وطنی و یک دعوت تاریخی و انسانی
- عزیز آریانفرپیرامون کتاب دولت و اپوزیسیون در افغانستان از 1919 تا 1953
- مترجم : حمید محویسومین جنگ جهانی آماده می شود: هدف، ایران
- مترجم : حمید محویسومین جنگ جهانی آماده می شود : هدف ایران
- نوشته هوشنگ معین زادهوصیت نامه خدا
- مترجم : حمید محویتأملاتی در باره ی تاریخ مسیحیت نخستین
- گزارنده به دری: عزیز آریانفردولت و اپوزیسیون در افغانستان
- عبدالو کیل کوچی کتاب ، یادی ازسر زمین شمالی قدیم
- نیلاب موج سلام« پرندگان بیبال » در آبهای سیال
- محمد یعقوب هادییادداشت های «تصویری ازگوانتانامو» تبرئه جنایات مشابه
- شباهنگ رادجنگ و اوضاع افغانستان
- آشیل بخاراییکتابی ؛ همسنگ آثار رهبران کبیر تحولات تاریخ
- سلیمان راوشسه واکنش - تکاوران تیزپوی خرد در خراسان
- نویسنده:عبدالسلام ضعیفعبور از خط سرخ [در گوانتامامو ]
- مـتـرجـــم: ابراهیم شیریاستالین و تجدد بخش پایانی
- ایرینا کورشونوفنیلوفر و آتش
- مـتـرجـــم: ابراهیم شیریاستالین و تجدد بخش پنجم
- مـتـرجـــم: ابراهیم شیریاستالین و تجدد بخش چهارم
- نوشته: گوالیم رابرتس قوهء فکری کودک تانرا بلند ببرید
- گزارنده به دری: عزیز آریانفرنبرد افغانی استالین
- گزارنده : عزیز آریانفراسناد محرم تازه افشا شده بایگانی های شوروی پیشین در باره افغانستان بخش دوم
- گزارنده : عزیز آریانفراسناد محرم بایگانی های شوروی در باره افغانستان
- ی.بیدار سر نوشت خانواده در جوامع غربی
- امان معاشرراز هستی
- میر عبدالواحد ساداتآشنایی با «مکاتیب افغانی»
- مـتـرجـــم: ابراهیم شیریاستالین و تجدد بخش سوم
- شمس حیدریاردو وسیاست در سه دهه اخیر به زبان انگلیسی
- دکتر بیژن باراننقد کتاب: آنتالوژی صدای اعتراض قلم- تابستان 2009 ایران
- مسعود حنیفخانه وخانواده ،کانون خوشبختی وسعادت
- گنادی زیوگانفاستالین و تجدّد بخش دوّم
- ژرژ پولیتزرفلسفۀ عصر روشنایی و تفکر مدرن
- گنادی زیوگانف استالین و تجدّد
- گزارنده به دری: عزیز آریانفرمهمان ناخوانده در کابل
- گزارنده به دری: عزیز آریانفربحران اعتماد سال های 1940-1941 در آسیای میانه
- گزارنده به دری: عزیز آریانفرعملیات «امان الله» و «تبت»
- گزارنده: عزیز آریانفرماجرای پیر شامی [گیلانی]
- گزارنده: عزیز آریانفرواپسین پیروزی نادر خان
- گزارنده: عزیز آریانفرخون های تازه بر زمین نوار قبایل «آزاد»
- نویسنده : مهرالدین مشید "گذرگاۀ بسته" * فریادی در دل سنگین تاریخ
- گزارنده: عزیز آریانفراشغال کابل از سوی قبایل مرزی [هند بریتانیایی] و به پادشاهی رسیدن نادر
- گزارنده به دری: عزیز آریانفرسرنگونی امان الله خان
- گزارنده: عزیز آریانفرانتقام نافرجام کمینترن در «دهلیز افغانستان»و سرنگونی امان الله خان
- میم -میهن فدا(( جنگ های کابل (( زرافهء قشنگ
- میم -میهن فداجنگ های کابل (( زرافهء قشنگ((
- عزیز آریانفربر گرفته از کتاب نبرد افغانی استالین: سیاست قدرت های بزرگ در افغانستان و قبایل پشتون
- خلیل الله عالم جنگ قصابان نبرد نابرابر
- نویسنده : دکتورغلام حیدریقینسخنی چندپیرامون کتاب « لیلی ومجنون »اثرابوبکریقین (قسمت سوم)
- دوکتورغلام حیدریقینسخنی چندپیرامون کتاب « لیلی ومجنون » اثرابوبکریقین ) قسمت دوم(
- نویسنده : دکتورغلام حیدریقینسخنی چندپیرامون کتاب « لیلی ومجنون » اثرابوبکریقین
- گزارنده: عزیز آریانفرنبرد افغانی استالین(سیاست قدرت های بزرگ در افغانستان وقبایل پشتون)
- نویسنده : پیکارجونکاتی چند پیرامون کتاب « تولدی دیگر»
- میرزا آقا عسگری (مانی)«ظهور»، کتابی برای برونرفت از خرافات
- دوکتور خلیل الله وداد بارشزمامداری امیر حبیب الله کلکانی
- نویسنده : سید عبدالقدوس سیدکتاب جنگ های کابل ۱۳۷۱ – ۱۳۷۵ خورشیدی زیر چاپ رفت
- امان معاشر اعیادمغان
- شریفیچند کوچه دورتر
- ابراهیم سهارکتاب سرنوشت غم انگیز درافغانستان
- امان معاشر بیدلستان و گلدسته
- از دکتر شعاع الدین شفا *ظهور، حکایت من و امام زمان
- رضا اغنمیبشارت
- امان معاشرشگوفه های احساس
- صدیق رهپو طرزینگاهی به کتاب آینده افغانستان
- محمد نبی عظیمیسگ شریر همسایه
- گزارنده به دری: عزیز آریانفر امير امان الله و آسياي ميانه شوروي
- ص.وفانگاهی کوتاه بر يکی دو اثر وکار کردهايی احمد فريد طهماس
- گزارنده به دری: عزیز آریانفرتاریخ در سیما ها:هنگامه انور پاشا درآسیای میانه و بازتاب آن در افغانستان
- بهرام معصومى كشور ايران، كشور كوروش و داراست
- فضل الرحیم رحیمنام عتیق رحیمی ، در فهرست برنده گان صدوپنچ سال فعالیت جایزه ادبی گنکور فرانسه
- فاطمه سعيدی (مادر شايگان)برای فرزندان من اشک تمساح نريزيد!
- صبورالله ســياه سـنگ"آوای مــاندگار زنان"
- فضل الرحیم رحیم جادوگران و مداریان
- هوشنگ معین زادهظهور
- امان معاشر خاطرات یک کارتونیست
- گزارنده به دری: آریانفر «جمهوری هراتٍ» عبدالرحیم خان [نایب سالار]
- گزارنده به دری: عزیز آریانفر«کابلستانٍ» بچه سقاء (جنوری– اکتبر سال 1929)مشی سیاست داخلی و خارجی
- ديپلوم انجنير عبدالقادر مسعودمژده به علاقه مندان کتاب
- صدیق رهپو طرزیکتابشناسی«محمود طرزی»
- نو شته نذ یر ظفرتاریخ مطبو عات افغانستان یا ضرورت ژور نا لیستان
- محمدنبي عظيمي واهمه های زميني (بخش فرجامین)
- گزارنده به دری: عزیز آریانفر نخستین نبرد سپاهیان شوروی در افغانستان در سال 1929
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش 24)
- گزارنده به دری: عزیز آریانفرمبارزه دیپلماتیک قدرت ها در افغانستان در سال های 1919- 1921
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش 23)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش 22)
- صدیق رهپو طرزی«طرزی و سراج الاخبار»
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش بيست ويکم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش بيستم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش نزدهم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش هژدهم)
- نوشته: محمد اسحاق فياض پشتونستان چالش سياسي افغانستان و پاكستان
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش هفدهم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش شانزدهم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش پانزدهم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش چهاردهم)
- مشعلازســـُـکر تا صَـــــحو
- م.نبی.عظیمی نام وننگ
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش سيزدهم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش دوازدهم)
- محمدنبي عظيمي واهمه های زميني (بخش يازدهم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش دهم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش نهم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش هشتم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش هفتم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش ششم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش پنجم)
- محمدنبي عظيمي واهمه های زميني (بخش چهارم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش سوم)
- محمدنبي عظيميواهمه های زميني (بخش دوم)
- خالد اشککم بود والی شوم
- محمدنبي عظيميواهمه های زمینی
- مشعلازسايه های هول تا واهمه های زميني
- بیرنگ کوهدامنی سایه ناظمی ، حافظ ، شاملو وفروغ درسایه های هول
- نوآم چامسکیاندر بایستنی های امپراتوری قدرت و اعتبار
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- دکتر محمد هاشم فقیریتاریخ در ادبیات
- سليمان راوشنام و ننگ
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- داکترغلام حيدر« يقين »سخنی چندپیرامون کتاب « تخمیس غزلیات حافظ » اثرالحاج ابوبکریقین
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمد عوض نبی زا دهرمان گودی پران باز, بازگوئی گوشهء ازظلم وستم بر مردم هزاره
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميســــــــــایه های هــَـــــــول
- محمدنبي عظيميسايه های هول
- محمدنبي عظيميکنزالمهملات والاکاذيب ( بخش هفتم و پاياني)
- محمدنبي عظيميازســـُـکر تا صَـــــحو
- سیامک زینلیخاک حاصلخیز برای کشت انواع تروریسم
- محمدنبي عظيميازســـُـکر تا صَـــــحو
- مترجم: غفار عريفجنگ هاى خاندان بوش؟!
- مترجم: غفار عريفجنگ هاى خاندان بوش؟!
- مترجم: غفار عريفجنگ هاى خاندان بوش؟!
- ويرايش، تهيه وبرگردان (ناهيد) نگاهي به کتاب جنگ بدون مرز، استعمار جدید جهان
- مشعـلتاجـيکـان در قـرن بـيستـم
- ارسالي فريدون يماسرنوشت غم انگيز در افغانستان
- مترجم: غفار عريفجنگ هاى خاندان بوش؟!
- مترجم: غفار عريفجنگ هاى خاندان بوش؟!
- مترجم: غفار عريفجنگ هاى خاندان بوش؟!
- نويسنده: غفار عريفبه آّن به چه عنوانى بايد قضاوت كرد!؟
- فرزاد بهنامدر تاريكي راه مي رويم
- عبدالولي منگلد افغانستان په ادبي کتابتون کې يوه بله شعري ټولګه ورزياته شوه
- احمد وحید صادقی نگرشی کوتاهی بر گوشه های از زنده گی و اندیشه های فلسفی – عرفانی مولانا جلال الدین محمدبلخی
- محمدنبي عظيمينگاهی به مجموعه ؛ داستانی : رازهای قلعهء قرمز
- سلیم سلیمیچند حرفی در باره پايان رمان « سايه های هول
- فرزاد کنزالمهملات والکاذیب
- محمدنبي عظيمي"نیم نگاهی بر ائتلاف های تنظیمی در افغانستان"
- محمدنبي عظيميواهمه های زمیني
- اکرام کمالدر اشراق نيلوفر
- چند کتاب تازه از میرزاآقا عسگری (مانی)
- کمانگيربخشی از خاطرات جنرال تامی فرانکس : فرمانده پيشين نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان
- جواد نصرياندو قرن با مطبوعات فارسي زبان خارج از كشور در قاره آسيا