عقايد اسماعيليه
ارسالي محبوب شامل
آنان بر اين عقيدهاند كه خداى تعالى به واسطه حقيقتى كه از آن با كلمه «كن» تعبير مىشود، دو عالم را آفريد: 1 ـ عالم باطن كه عالم امر و عالم غيب است و مشتمل بر عقول و نفوس و ارواح و حقايق كلى مىباشد و نزديكترين موجود اين عالم به خدا عقل اول است. 2 ـ عالم ظاهر كه عالم خلق و شهادت است و مشتمل بر اجزاى علوى و سفلى و اجسام فلكى و عنصرى است و بزرگترين موجودات اين عالم، به ترتيب، عرش و پس از آن كرسى و پس از آن اجسام ديگر است.اين دو عالم چنانكه از كمال به نقصان تنزل يافته، از نقصان به كمال باز مىگردد تا اينكه به امر الهى كه با كلمه «كن» تعبير مىشود، منتهى شود، و بدين ترتيب آغاز و انجام سلسله هستى خداست. امام مظهر عالم امر است و حجت او مظهر عقل اول (عقل كلى) است، و پيامبر مظهر نفس كل، يعنى امام اسم است.امام حاكم بر عالم باطن و معلم ديگران است.كسى جز به واسطه او عالم بالله نمىگردد، و پيامبر حاكم بر عالم ظاهر است و قوام شريعت به اوست. و هرگز زمان از پيامبر يا شريعت او خالى نخواهد بود، چنانكه از وجود امام و دعوت او نيز خالى نخواهد بود، و امام گاهى پنهان مىگردد، ولى دعوت او ظاهر خواهد بود تا اينكه حجت از جانب خدا بر بندگان تمام گردد. در روى زمين يك «ناطق» وجود دارد و او پيامبرى صاحب شريعت است، يعنى پيامبرى كه قانون الهى را كه به وسيله فرشته به او القا مىشود ابلاغ مىكند.ناطق، مشابه زمينى عقل اول ـ كه دعوت در آسمان را آغاز كرد ـ مىباشد. همچنين در روى زمين يك «وصى» موجود است و او امامى است كه وارث بلا فصل پيامبر و كسى است كه بنياد و اساس امامت و نخستين امام هر عصر است. وظيفه مخصوص او به عنوان امين راز نبوت، تأويل است كه ظاهر را به معنى مكتوم، يعنى به اصل آن مىرساند.وصى، مشابه عقل دوم مىباشد. علاوه بر اين يك امام وجود دارد كه وارث امام اساس است و وظيفه او ايجاد تعادل ميان ظاهر و باطن، كه پيوستگى آنها ضرورى است، مىباشد. ادوار نبوت از هفت دور تشكيل مىشود و هر مرحله از دوره نبوت، يعنى هر دوره غيبت، به وسيله يك ناطق و يك وصى افتتاح مىگردد، و يك يا چند دسته هفتگانه از امامان جانشين آنان مىگردد.و سپس آن دوره به وسيله آخرين امام (يعنى قائم) يا امام رستاخيز كه دوران پيشين را خاتمه مىده پايان مىپذيرد و او امام «مقيم» است، يعنى پيامبر جديد را برمىانگيزد . ادوار شش پيامبر اولوا العزم بدين قرار است: آدم كه امام دورانش شيث بود، نوح كه سام امام دورانش بود، ابراهيم كه امام دورانش اسماعيل بود، موسى كه امام دورانش هارون بود، عيسى كه امام دورانش شمعون بود، محمد صلى الله عليه و آله كه امام دورانش على عليه السلام بود. و ناطق هفتم او همان امام رستاخيز است و او شريعت جديدى نخواهد آورد، بلكه معانى مكتوم منزلات را با انقلاب و تحول كه مقتضى اين كار است آشكار خواهد كرد. از نظر اسماعيليان امامت داراى مراتب چهارگانه زير است:
1 ـ امام مقيم: او كسى است كه پيامبر ناطق را برمىانگيزد و اين عالىترين درجه امامت است و آن را «رب الوقت» نيز گويند. 2 ـ امام اساس: او وصى و جانشين پيامبر و امين راز و ياور او است و سلسله امامان مستقر در نسل او تداوم مىيابد. 3 ـ امام مستقر: او كسى است كه امام پس از خود را تعيين مىكند.راه تعيين امام از نظر اسماعيليان دو چيز است: يكى وراثت، و ديگرى نص امام مستقر. 4 ـ امام مستودع: او به نيابت از امام مستقر به انجام امور امامت قيام مىكند و حق تعيين امام پس از خود را ندارد.وى را نائب الامام نيز گويند. يكى از عقايد شاخص اسماعيليان در معارف و احكام دينى، تأويل است.به عقيده آنان شرايع الهى داراى ظاهر و باطن است و باطن آن را جز امام و جانشين او نمىداند، و همه آنچه در شرايع آسمانى آمده، مثالها و رموزى است براى حقايق باطنى.مثلا طهارت را به تبرى جستن از مذاهب مخالف باطنيه، و تميم را به فراگيرى دانش از كسى كه به آموختن مأذون است، و نماز را به دعا براى امام، و زكات را به نشر دانش براى مستعدان و مستحقان آن و روزه را به نهان داشتن معرفت از ظاهر گرايان و حج را به كوچ كردن براى كسب دانش تأويل نمودهاند. اين گونه تأويلات موجب شد كه علماى اسلام، اسماعيليه را خطرى جدى براى عقايد اسلامى به شمار آورند و حتى از قبول آنان به عنوان يكى از فرقههاى اسلامى امتناع ورزند.مرحوم استاد مطهرى در اين باره گفته است: «باطنيه آن قدر در انديشههاى اسلامى بر اساس باطنيگرى دخل و تصرف كردهاند كه مىتوان كه مىتوان گفت اسلام را قلب كردهاند.به همين دليل مسلمين جهان حاضر نيستند آنها را جزء فرق اسلامى به شمار آورند.در حدود سى سال پيش كه «دار التقريب بين المذاهب الاسلاميه» در قاهره تأسيس شد و مذاهب شيعه اماميه، زيدى، حنفى، شافعى، مالكى، حنبلى هر كدام نماينده داشتند، اسماعيليان خيلى كوشش كردند كه نماينده بفرستند، ولى از طرف ساير مسلمين مورد قبول واقع نشد» . هانرى كوربن در بيان تفاوت ميان عرفان شيعه اثنا عشرى و اسماعيلى مىگويد: «عرفان شيعه اثنا عشرى به اقتران و تعادل ظاهر و باطن شرع معتقد است، اما عرفان اسماعيلى همه احكام ظاهرى را داراى معانى مكتوم و حقيقت باطنى مىداند.پس چون اين معانى باطنى برتر از معانى ظاهرى احكام است و ترقى روحانى پيروان به درك آن معانى وابسته است، بنابر اين ظاهر شرع به منزله قشرى است كه بايد يك با ر به طور قطع آن را درهم شكست.اين كار همان است كه تأويل اسماعيلى آن را انجام داد. به اين طريق كه احكام شريعت را به حقيقت آن احكام باز گرداند، يعنى به ادراك معنى حقيقى تنزيل يا شريعت رسانيد.بنابر عقيده آنان تكاليف و احكام شريعت براى معتقد پا بر جايى كه بر مبناى معانى روحانى و باطنى رفتار كند محذوف است» . امامت از ديد اسماعيليان اگر بتوان براى مكتب اسماعيليه از ماوراءالنهر و دره سند تا مغرب و در سراسر جهان، انديشهاى محورى، ايدهاى اصلى و مشخصهاى روشن تعيين كرد، انديشه امامت اسماعيلى، خاستگاه و پيامدهاى آن در كنار ساير تعاليم آنان همچون خداشناسى، كيهان و جهانشناسى، نفس، عقل و معادشناسى، از اهميت ممتازى برخوردار است. هرچند تعاليم آنها از همان آغاز تصورى قابل درك و مرتبط را درباره خداوند، جهان، انسان، معنا و فلسفه تاريخ ارائه مىداد اما هم در حيطه عمل و هم در حوزه نظر، نقش و كاركرد مسئله امامت فرازمند بوده است. شايد بتوان گفت اين مسئله در مكتب اسماعيليه، به نخ تسبيحى ماند كه همه تعاليم و آموزهها و ابعاد فعاليت آنان را در پيوندى محكم، جهتدهى، منظم، كاربردى و معنادار كرده است . با آن كه مبناى نبوت و امامت هر دو نياز همواره انسان به معلم معصوم و راهنماى مؤيد از جانب خداوند متعال است و در سطحى جايگاه امام بعد از مقام نبوت و ناطق است، اما در سطوحى نقش امام عميقتر و جدىتر است، به طورى كه در هر يك از دورههاى تاريخ مقدس زندگى بشر و ظهور هر يك از نطقاء، هفت امام آن دورهاند كه پرده از حقايق درونى و مهر سر از محتواى باطنى و دلانگيز مستور در قرآن، شريعت و كلام ناطق برمىدارند. چه، به قول داعى بزرگ سجستانى: «ان دعوة الرسول كانت الى التنزيل والشريعة ودعوة الوصى الى التأويل والحقيقة» . به تعبيرى ديگر، اين مسئله امامت است كه به عنوان جزئى از سلسله نبوت، تاريخ انسان را از ابتدا تا انتها در بر مىگيرد و در نهايت امام قائم و حجت مستور اسماعيلى، پيش از پايان جهان و در آستانه رستاخيز جديد، دوره معرفت محض روحانى و آزاد را آغاز مىنهد . بر اساس برخى منابع، عقيده اسماعيليه در باره امامت از نظريه «دورهاى بودن تاريخ مقدس دينى» آنان تركيب يافته است، كه آن نيز برگرفته از دورههاى پيامبران مختلف الهى است كه قرآن كريم بر آن مهر تأييد زده است. بر پايه اين نظريه«اسماعيليان قديم» معتقد بودند كه تاريخ مقدس بشر در «هفت دوره» ، هر يك با طول زمانى معينى، به پايان مىرسد . هر دوره با پيامبرى كه آورنده وحى است و شريعتى دارد، آغاز مىشود. در هر يك از اين ادوار كه درمجموع هجده هزار سال به طول انجاميده است، مردمى با سنتها، روشها و طرق معيشت و دينهاى مختلف مىزيستهاند. آدم واضع «دين» در دورما مىزيسته است و به همين سبب ما را «آدميان» گويند. هر دورى هزار سال دوام دارد و هر هفت هزار سال قيامت است و هر هفت دور قيامت (چهل و نه هزار سال) قيام قيامتهاست. مردم درهريك از ادوار، مطيع دوحكماند: ناموس شريعت و دنيا ناموس قيامت وآخرت. ناموس شريعت نسبتهاى آدمى است بهآدمى وحاكمانآن پيامبراناند. ناموس قيامت و آخرت، نسبتهاى انسان است با خدا و حاكمان آن قائمان قيامتاند. مردم در دور نخست از حس و خيال تأثير مىپذيرند. پيغمبرى براى ايشان شريعتى وضع مىكند، به شكلى كه به فهم آن قادر باشند. سپس اين دوره به پايان مىرسد و دوره كمال آغاز مىگردد . در اينجاست كه امام مىآيد و بر همه ادوار قبلى سيطره مىيابد و پرده از چهره حقيقت برمىگيرد و معارف حسى و وهمى و خيالى صحت معقولات مطلق روحى الهى مىيابند و اين باور از تأويل اين سخن «رد الشىء الى اوله» يعنى به معناى حقيقى باطن، پديد آمده است. بر اساس اين نظريه، در شش دوره اول تاريخ بشر، شش ناطق (نطقاء السته) ظهور كردهاند . اينان كه پيامبران اولواالعزم نيز خوانده مىشوند، عبارت بودند از: حضرت آدم (ع)، نوح (ع)، ابراهيم (ع)، موسى (ع)، عيسى (ع) و حضرت محمد (ص) . در مرتبهاى قبل يا همزمان با دوره هر يك از ناطقان ششگانه، ائمه مقيم وجود دارند. امام مقيم، حافظ، ياور و برپا دارنده ـ به تعبيرى مربى ناطق ـ آن دوره است. امامان مقيم اين شش دوره عبارتاند از: هنيد، هود، تارح، اد، خزيمه و جناب ابوطالب. بر پايه اين نظريه، هريك از شش ناطق نخستين را يك «وصى» روحانى كه «ا ساس» و «صامت» نيز ناميده مىشود، جانشين مىگردد. اساس كه ممكن است مستقر يا مستودع باشد، معناى رمزى و باطنى پيام نازل گرديده را براى برگزيدگان تعبير مىكند. اين اوصيا در شش دوره نخست عبارت بودند از: شيث، سام، اسماعيل، هارون يا يوشع، شمعون الصفا و على، كه اوصيا يا اساسهاى مستقر بودند. هابيل براى دوره اول تاريخ مقدس و اسحاق براى دوره سوم، عهدهدار نقش اساس مستودع بودهاند. در پى هر وصى يا اساس صامت، به ترتيب هفت امام مىآمدند كه اتما (تكميلكنندگان) ناميده مىشدند و در هر دورهاى يا فقط در دوره ششم، هفتمين امام به مرتبه ناطقى اعتلا مىيابد و با خصوصيات ويژه و مسئوليت و تكاليف خاص، پيامبر ناطق بعدى مىگردد. در كنار سلسله اصلى هفت امام در هر دوره (امامان مستقر) ممكن است يك تا هفت امام مستودع نيز وجود داشته باشد. امامان در هر دوره به مثابه حافظان و نگهبانان حقيقى كتب مقدس و شريعت، در دفاع از جنبه ظاهر و باطن، ايفاى نقش مىكنند. امام هفتم در هر دوره يا فقط در دور ششم كه به مرتبه ناطقى ارتقا مىيابد، شريعت ناطق پيشين را نسخ و دوره جديدى را آغاز مىكند؛ هر چند در دور هفتم (دور آخر تاريخ عالم) اين تركيب تغييرات و تحولاتى مىپذيرد و امام هفتم در اين دوره نقشهاى ديگر را نيز ايفا مىكند. مبدأ زمانى دور اول تاريخ مقدس بشر كه به دور آدم (ع) (ناطق آن دوره) شناخته شده است، از زمان هبوط جناب آدم (ع) آغاز وتا آغازطوفان نوح (2242 سال بعد ازتولد آدم) ادامه دارد. اين دوره، دوره ظهور و امامان مستقرند. هفت امام مستقر اين دوره عبارتاند از : انوش بن شيث، قينان بن انوشن، مهليئل بن قينان، يارد بن مهليئل، اخنوخ بن يارد، متوشالح بن اخنوخ و لامك بن متوشالح. هنيد نامى مربى جناب آدم و امام مقيم اين دوره است.كتابآسمانى متداولدراين دورهصحف نامدارد ومنسوب بهحضرتآدم (ع) است. دوره دوم تاريخ مقدس بشر با مبدأيت طوفان نوح آغاز و تا نبوت ابراهيم (ع) استمرار داشته است. اين دوره نيز دوره ظهور و كشف است و امامان هفتگانه آن نيز مستقرند. سلسله امامان مستقر اين دوره نيز همچون دوره اول، به اساس دوره نسبت مىرسانند. امامان مستقر اين دوره عبارت اند از: ارفكشاد بن سام، شالخ بن قينان بن ارفكشاد، عابر بن شالخ، فالج بن عابر، رعوا بن فالج، سروج بن رعوا و ناحور بن سروج. از ميان اين سلسله، اسم قينان بن ارفكشاد حذف شده و گفته شده است كه چون قينان، سحر بهكارمىبرده است، پدرش اورا شايسته ندانسته وفرزند او، شالخ را به امامت برگزيده است؛ نظير آنچه برخى اسماعيليه درباره انتخاب محمد بن اسماعيل از سوى امام صادق (ع) مىگويند (البته نه به علت شايسته نبودن اسماعيل، بلكه به سبب فوت او) . امام مقيم اين دوره هود (ع)، رسول ناطق آن جناب نوح (ع) و اساس دوره نيز سام (ع) است. در دوره سوم تاريخ مقدس بشر، جناب ابراهيم (ع) ناطق، و امام مقيم آن تارح است و اساس دوره دو نفرند: اسماعيل بن ابراهيم (اساس مستقر) و اسحاق بن ابراهيم (اساس مستودع) . سلسله ائمه سبعه يا اتما نيز از نسل هر دو اساس ادامه يافته است، ولى اين دوره، آغاز دوره ستر به شمار مىآيد و حالت ستر، تا دوره ششم ادامه دارد. به همين سبب ائمه متم، يا به اساس مستودع پيوند دارند يا به امام مقيم. امامان مستقر اين دوره عبارتاند از: قيذار بن اسماعيل، سلامان بن قيذار، بنت بن سلامان، الهميسع بن بنت، يقداد بن الهميسع و اد بن يقداد. و امامان مستودع دوره سوم عبارتاند از: يعقوب بن اسحاق، يوسف بن يعقوب، افرايم بن يوسف، رازح بن عيص، ايوب بنموص، يونان بن ايوب و شعيب بن صيفون. دوره چهارم تاريخ مقدس كه با ناطقيت جناب موساى كليم (ع) شناخته شده است، به ترتيب داراى دو اساس به نامهاى هارون و يوشع بن نون است و نسبت سلسله امامان مستقر به امام مقيم دوره (شخصى به نام «اد» ، مربى موسى) مىرسد. هفت امام مستقر اين دوره عبارتاند از : عدنان بن اد، معد بن عدنان، نزار بن معد، مضر بن نزار، الياس بن مضر، مدركة بن الياس و خزيمة بن مدركة. امامان مستودع دور چهارم عبارتاند از: ايليا بن بسباس، اليسع بن اخطف، صموئيل الرائى، داوود بن بسى، سليمان بن داوود، عمران بن مائان و زكريا بن برخيا. دوره پنجم تاريخ مقدس بشر از نظر اسماعيليان با رسالت ناطق اين دوره، جناب عيساى مسيح آغاز مىشود. شخصى به نام زيمه، مربى و حافظ و معرف مسيح است و جناب يحيى و شمعون الصفا، به ترتيب اوصياى عيسى و اساس مستقر دوره به شمار مىآيند. تعداد امامان مستقر اين دوره بر خلاف دورههاى گذشته، از هفت امام به چهارده امام ارتقا يافته است، ولى امامان مستودع دوره هفت نفرند. نسبت امامان مستقر نيز همچون دوره گذشته به امام مقيم دوره (خزيمه) مىرسد. اين دوره نيز دوره امامت امامان مستودع است. چهارده امام مستقر اين دوره عبارتاند از: كنانة بن خزيمه، نضر بن كنانة، مالك بن نظر، فهر بن مالك، غالب بن فهر، لؤى بن غالب، كعب بن لؤى، مرة بن كعب، كلاب بن مرة، قصى بن كلاب، عبد مناف بن قصى، هاشم بن عبد مناف، عبدالمطلب بن هاشم و عبدالله بن عبدالمطلب .
هفت امام مستودع اين دوره عبارت اند از: مرقص يا عبدالمسيح، فيلبس، اسطفاس، هرقل، ارميا، مروة الراهب و بحيرا. مبدأ دوره ششم تاريخ مقدس از نظر اسماعيليان با رسالت حضرت محمد مصطفى (ص) آغاز مىشو د . امام مقيم اين دور جناب ابوطالب است واساس ووصى دوره، جناب علىبنابيطالب (ع) . در اين دوره نيز دو گروه از امامان به انجام وظيفه الهى پرداختهاند: امامان مستقر، كه هفت نفرند، و امامان مستودع. امامان مستقر عبارتاند از: حسن بن على (ک)، حسين بن على (ک)، على بن الحسين (رض)، محمد بن على (ک)، جعفر بن محمد (رض)، اسماعيل بن جعفر و محمد بن اسماعيل. بر اساس اختلاف انظار ميان برخى انشعابات اسماعيلى، گاه امام على (ک) سر سلسله امامان هفتگانه ياد مىشود و درنتيجه امام حسن (رض) امام مستودع خواهد بود و گاه امام على (ک) اساس دوره شناخته مىشود و آنگاه سلسله امامان از امام حسن (رض) آغاز مىگردد. گاه اسماعيل بن جعفر از سلسله حذف مىشود و در نتيجه امام على (ک) و امام حسن (رض) هر دو در سلسله امامان قرار مىگيرند و گاه وجود اسماعيل تغييرى در وضعيت سلسله ايجاد مىكند. به هر حال، آنچه مسلم است در اين دوره (دور پيامبرى حضرت محمد (ص)) محمد بن اسماعيل امام هفتم دوره، امام متم، اساس، صامت، وصى و ناطق دوره بعدى (دور هفتم كه دور معادى آخر ناميده مىشود) است. گويا بعد از آن كه اكثر شيعيان پيرو امام صادق (رض) به امامت موساى كاظم (رض) دل سپردند، محمد بن اسماعيل (امام هفتم دور ششم) مدينه را ترك كرد و به سوى مشرق روى آورد و در پنهانى زيست. به عقيده اسماعيليان، با پنهان گشتن او «دوره ستر» (11) آغاز شد و پس از ظهورش «ناطق هفتم» و مهدى يا قائم خواهد بود و بر دور معادى آخر حكمرانى خواهد كرد. تنها در او مرتبه ناطق و اساس يكى مىشود و نيز اوست كه آخرين امام است. با ظهور امام آخر دوره پايانى جهان آغاز مىشود و او شريعت اسلام را نسخ مىكند، ولى شريعت جديدى نمىآورد و فقط حقايق باطنى نهفته در وراى همه شرايع قبلى را كه تنها نخبگان تا حدى از آن اطلاع داشتند به طور كامل آشكار مىسازد. بدينترتيب، در دور واپسين تاريخ مقدس و پيش از آن كه جهان به آخر رسد، حقايق، آزاد از هر رمز و راز، برا ى تمامى جهانيان معلوم مىشود و دور معرفت و علم روحانى محض شروع مىشود؛ به طورى كه در اين عصر مسيحيايى و مهدوى، ديگر نيازى به ظاهر شرايع نيست و امام ناطق (محمد بن اسماعيل) به عدالت بر جهان فرمان خواهد راند و سپس عالم جسمانى را به پايان مىرساند و به داورى روز رستاخيز آدميان مىنشيند. در اين حال، وى قائم القيامة امام روز رستاخيز، و دور او پايان زمان و عصر تاريخ بشريت خواهد بود. داعى حميدالدين كرمانى، پس از بيان اين كه خلافت بلافصل پيامبر (ص) به سبب وجود نص و حقانيت على (ک) از آن اوست، از حقانيت اهل بيت در خلافت پس از على سخن به ميان مىآورد و مىگو يد: در مرتبه بعد كسانى قرار دارند كه در حفظ دعوت علمى و عملى پيامبر و على جانشين آنان شدند. اين كسان همان امامان هستند و هر كدام به تأييدى آسمانى مؤيدند. در اين ميان هر امام هفتمى از قدرت و تأييدى آسمانى و انكارناپذير و تحقيرنشدنى برخوردار و در موازات عددى شريف است و به همين سبب نيز پايان يك «دور صغير» در «دور كبيرى» است كه دور ناطقان و مبعوثان خداوند است. اين هفتمين امام چنان مرتبهاى دارد كه اساس (جانشين مبعوث مؤيد كه حظى وافر از بركات قدسى دارد) از آن برخوردار بوده است.
مرتبه اين امام عبارت است از پرداختن به حفظ عبادات ظاهر و باطن، به عنوان وار ث مقام پيامبر (ص) و اساس در اين مهم... . حاصل گزارش دور ششم تاريخ مقدس اين شد كه «دور كبير» اين عصر با ناطقيت حضرت محمد (ص) آغاز شد و ادوار هفتگانه صغير اين دور نيز كه با امامت حضرت على (ک) يا حسن بنعلى (ک) آغاز شده بود با امامت محمد بن اسماعيل تتميم يافت و محمد بن اسماعيل به عنوان امام آخرين دور صغير ابتدا به مقام اساس و سپس به مقام ناطق ارتقا يافت و بدين ترتيب آغازگر آخرين دور كبير عالم (دور هفتم) شد و به هر دليل چون پنهان گشت، جامعه اسماعيلى كه از بعد او به وسيله حجج و ابواب و داعيان، همواره با او در ارتباط و در تبليغ دعوت او خواهند كوشيد، منتظرند تا محمد بن اسماعيل بيايد و پايان زمان و عصر تاريخ بشريت را آغاز نهد . ديرى نپاييد كه اسماعيليان بعدى و آنان كه با سمت داعى، حجت يا باب محمد بن اسماعيل، به فعاليت در دعوت مشغول بودند در همين آغاز دور هفتم به سلسله بزرگترى از دورهها قائل شدند. يعنى آغاز دور هفتم كه به علت پنهان گشتن محمد بن اسماعيل به تأخير افتاده بود و مىبايست تا قبل از ظهور محمد بن اسماعيل، مسيرى از دورههاى ستر را كه مبين اشكال و صورتهاى مختلف ظاهر و باطن حقيقت بود، سير كند، بر پايه ملاحظات و تفكرات اخترشناسى تبديل به دور عظيمى شد كه خود دربردارنده ادوار مختلف ديگر و نويدبخش دورههاى كشف و تجلى شد كه در آن حقيقت ظهور مىكند و ديگر به احكام ظاهرى نياز نيست. بدين ترتيب و با دعوى آشكاراى امامت از جانب عبيدالله (عبدالله) مهدى و ديگر جانشينان او، ضرورت تجديد نظر در عقيده اسماعيليان نخستين درباره مقام محمد بن اسماعيل ـ به عنوان قائم مقام و امام واپسين ـ آشكار شد. بر اساس ادعاى جديد، اسماعيليان فاطمى ضرورتا به وجود بيش از يك سلسله هفتگانه از ائمه در دور حضرت محمد (ص) قائل شدند و انتظارات ويژه ظهور قائم را به زمانهاى دورترى در آينده فرا بردند. يك نتيجه روشن اين جرح و تعديل در مبانى اعتقادى، آن بود كه امام هفتم، اهميت ومفهوم حياتبخش ظهور مسيحايى خود را، كه در مقبوليت و موفقيت نهضت اوليه اسماعيليه نقش قطعى داشت، از دست داد. بدينترتيب، مهدويت محمد بن اسماعيل، به جاى آن كه به نواده معينى از امام جعفر صادق (رض) باز گردد، يك معناى جمعى پيدا كرد و رهبران نهضت كه تا كنون به عنوان «حجتهاى» امام مستور (محمد بن اسماعيل) به انجام وظيفه مىپرداختند و مردم را به اطاعت از او دعوت مىكردند، از مقام حجتى امام قائم منتظر به مرتبه امامت تحول و ترقى يافتند و بدينترتيب به طور ضمنى مهدويت محمد بن اسماعيل نفى شد. بر اساس توسعه جديد در انديشه امامت اسماعيلى، ادوار صغير ا مامان هفتگانه كه بهمحمد بناسماعيل ختم مىشد، امكان يافت تا عصرحاضر و حتى آيندهاى بسيار دورتر و پيشبينىنشده ادامه يابد و آخرين آنها قائم و ناطق تلقى گردد؛ زيرا رجعت محمد بن اسماعيل انكار شده بود. از ادوار صغير بعدى به عنوان تتمه دور ششم ياد مىشود. اولين دوره تتميمى ائمه سبعه به صورت امامان مستقر از نسل محمد بن اسماعيل ادامه پيدا كرد. بدين ترتيب، عبدالله بن محمد رضى، احمد بن عبدالله وفى، حسين بن احمد تقى، عبيدالله مهدى، محمد بن على قائم، اسماعيل بن محمد المنصور بالله و معد بن اسماعيل، المعز لدين الله، امامان اين دور شناخته شدند. هر چند از ابتدا از اين دور، به دور ستر نام برده مىشد، با قيام عبيدالله مهدى و ادعاى امامت او، دوره كشف و ظهور نام گرفت. يكى ديگر از تحولات در عقيده اسماعيليان كه به نوعى از انديشهها و عقايد پيشين سرچشمه مىگرفت و نوعى اصلاح و تجديد نظر در عقايد عبيدالله مهدى به شمار مىآمد، اصلاحاتى بود كه از سوى چهارمين امام فاطمى و هفتمين امام در اين دوره، المعز لدين الله، در تعاليم اسماعيليان فاطمى صورت پذيرفت. اين اصلاحات كه بيشتر به منظور تعقيب سياستهاى توسعهطلبانه فاطميان براى بسط حدود قلمرو در سرزمينهاى شرق اسلامى ارزيابى شده است، براى جلب حمايت جوامع قرمطى سرزمينهاى شرقى صورت گرفت و شامل اصلاحاتى در تعاليم اسماعيليان فاطمى شد. بر اساس اين اصلاحات، «معز» برخى از نظريات اسماعيليان نخستين دوره قبل از سال 286 ق كه همچنان مورد تأييد قرمطيان قرار داشت) را ديگر بار به رسميت شناخت و محمد بن اسماعيل به عنوان هفتمين امام دوره اسلام، بار ديگر از سوى اسماعيليان فاطمى به عنوان قائم و ناطق شناخته گرديد و اين امر مغاير با تداوم امامت دانسته نشد. اين تداوم بدون انقطاع در امامت، بعدها از طرف قاضى نعمان ـ كه با صراحت به وجود بيش از يك سلسله هفتگانه از ائمه در دور ششم تاريخ دينى (دور حضرت محمد (ص)) قائل بود ـ مورد تأييد قرار گرفت . هرچند او در رسالهاى كه احتمالا در اواخر عمر خود نوشت تصوير متفاوتى از اين عقيده فاطميان عرضه داشت، در پاسخ پرسشهاى رسول يكى از جوامع اسماعيليه شرقى درباره قائم و ظهور او توضيح مىدهد كه: قائم در اصل سه حد دارد: حد عالم (كون) جسمانى، حد قيامت يا عالم (كون) روحانى، و آنگاه حد داورى روز قيامت. در اين توضيحات قاضى نعمان به صورت خاصتر، از وجود دو حد جسمانى براى قائم ياد مىكند . بنابراين اظهارات، قائم، نخست در پايان دور ششم تاريخ به عنوان امام هفتم دور اسلام ظاهر شد و بر اين اساس، اولين حد جسمانى خود را در شخص محمد بن اسماعيل (ناطق هفتم كه شريعت جديدى را اعلام نكرد) به دست آورد؛ اما چون در دور ستر كامل ظهور كرده بود، شريعت او نيز كه دربردارنده تأويل معانى باطنى شرايع قبلى بود، مخفى و مستور ماند. به همين دليل، قائم خلفايى را براى خويش تعيين و در آنها حد جسمانى ثانوى خود را تحميل كرد. از طريق همين خلفاست كه قائم معناى باطنى احكام را براى مردم آشكار مىكند و كارهايى را كه براى او پيشبينى شده است به انجام مىرساند. در ابتدا خلفا نيز مخفى و مستور بودند، اما آنها با عبيدالله در دور كشف آشكار شدند و اينان تا پايان عالم جسمانى حكومت خواهند كرد و آخرين آنها حجت قائم خواهد بود. پس از آن قائم به حد جديدى خواهد رسيد و در دور روحانى ستارگان، آشكار خواهد شد و پيش از آن كه فراتر رود و با نفس كلى يكى شود بر مردمان داورى خواهد كرد. هر چند در بيان قاضى نعمان ابهاماتى در تبيين و تطبيق وجود دارد، به نظر مىرسد كه بتواند توجيهگر سلسله امامان اسماعيلى و دورههاى بعدى ظهور و بروز آنان باشد. زيرا بنابه نظرات قاضى نعمان، در دوره فترتى كه از زمان غيبت محمد بن اسماعيل آغاز شده بود دوره اسلام و شريعت آن همچنان تا هنگام ظهور محمد بن اسماعيل امام قائم و ناطق هفتم تداوم مىيافته است.
البته كوششهاى معز فاطمىبراى جلب حمايت قرمطيان تا حدودى موفقيتآميز بود. ابو يعقوب سجستانى كه در اوايل عمر به جناح قرمطى تعلق داشت و از تعاليم داعى نسفى پيروى مىكرد، در زمان معز فاطمى به فاطميان پيوست و در تمامى آثارى كه پس از به خلافت رسيدن معز تأليف كرد، مدافع مشروعيت و امامت خلفاى فاطمى گرديد. در نتيجه قرمطيان خراسان و سيستان و مكران نيز كه از داعى سجستانى اطاعت مىكردند به اسماعيليان فاطمى پيوستند . زيرا به طور روشن اسماعيليان اعلام كردند كه ظاهر و باطن مكمل يكديگرند و دسترسى به «حقيقت» بدون «شريعت» امكانپذير نيست و حقايق هميشه با شرايع يا ظواهر دين ارتباط دارد . دومين دوره امامان تتميمى دور ششم، به نحو مستقر و از نسل معز ادامه يافت. اواسط اين دوره آغاز افتراقات جدى و پايان خلافت فاطمى است. سلسله امامت اين دوره با نزار بن معز (العزيز بالله) آغاز شد و بعد از او حسين بن نزار (الحاكم بامرالله) به خلافت رسيد. در زمان خلافت و امامت ششمين خليفه فاطمى (الحاكم بامرالله) عدهاى از اسماعيليان به رهبرى شخصى به نام درزى، قائل به الوهيت «حاكم» شدند و چون عقايد و انديشههاى درزى همچون جواز ازدواج با محارم، الوهيت حاكم، عقيده به تناسخ، حلول خداوند در انسان و. .. مورد پذيرش مردم مصر قرار نگرفت، او ناچار به ترك مصر و مهاجرت به شام شد. بد ين ترتيب فرقهاى به نام «دروزيه» پديد آمد. بعد از «الحاكم بامرالله» ، فرزند او على بن الحسين، «الظاهر تعزيز دين الله» به امامت رسيد و بعد از او فرزند ارشدش معد بن على، «المستنصر بالله» به خلافت رسيد. با مرگ مستنصر بزرگترين بحران فرقهاى در اسماعيليه بروز كرد. افضل پسر بدرالجمالى كه در مقام وزارت، اقتدارى تمام داشت، به قصد مستحكم كردن موقعيت خود، نزار فرزند ارشد مستنصر را كه نص امامت و خلافت بر او قرار گرفته بود از حقوق خود محروم كرد و در عوض جوانترين برادر او ابوالقاسم احمد را با لقب «المستعلى بالله» جايگزين وى ساخت و بدين ترتيب نهضت اسما عيليه كه تا آن زمان نهضت فكرى واحدى را تشكيل مىداد به دو شاخه اصلى مستعلويه و نزاريه منقسم شد. اين افتراق به تضعيف كلى و جبرانناپذير دعوت اسماعيليه انجاميد. هر چند اسماعيليان مصر و يمن و گجرات و بسيارى از اسماعيليان شام امامت «مستعلى» را پذيرفتند و با اين كار اصل اوليه انديشه اسماعيليه را، كه امامت بعد از حسن و حسين (رض) از برادر به برادر منتقل نمىشود و با وجود برادر بزرگتر نوبت به امامت برادر كوچكتر نمىرسد، مخالفت كردند، گروه بزرگى از اسماعيليان شام و تمامى اسماعيليان عراق و ايران و... به نص اول مستنصر وفادار ماندند و نزار را نوزدهمين امام خود و جانشين بحق پدرش شناختند. در شاخه مستعلويان، بعد از المستعلى بالله، الآمر باحكام الله به خلافت رسيد و بعد از مرگ او، مستعلويان با بحران جديدى مواجه شدند كه به انشعاب مستعلويه به دو شاخه حافظيه و طيبيه انجاميد. طيبيه منسوب به طيب (تنها فرزند مستعلى) بودند كه فقط چند ماه پيش از مرگ پدر به دنيا آمده بود و امامت و خلافت پدر به او مىرسيد.
حافظيه يا مجيديه منسوب به شخصى به نام ابوميمون عبدالمجيد، عضو ارشد خانواده فاطميان و عموزاده «آمر» هستند. عبدالمجيد كه ابتدا با عنوان وليعهد، زمام امور را به دست گرفته بود، پس از چندى مدعى خلافت و امامتند و لقب «الحافظ لدين الله» را براى خود برگزيد . از آنجا كه عمو حافظ امامت و خلافت شناخته نشده بود ادعاى وى با اشكالاتى مواجه شد . از اين رو، وى بر آن شد تا براى تبيين مشروعيت امامت و خلافت خود، دست به تنظيم سجلى زند تا بدين وسيله بتواند خود را جانشين بحق آمر قلمداد كند. اين سجل به موارد مختلفى در تاريخ اسلام و فاطميان استناد داشت و به طور ويژه چنين مفادى داشت: همانگونه كه حضرت محمد (ص) عموزاده خويش حضرت على (ک) را وصى و جانشين خود قرار داد، آمر نيز خود عموزادهاش حافظ را به جانشينى برگزيد. بههرحال، بيشتر اسماعيليان مستعلوى درمصر وشام ويمن امام حافظ را پذيرفتند. سلسله امامان حافظى كه از آن پس بهناچار به نحو امامان مستودع استمرار يافت تا سالهاى 555 ق. به وسيله الظافر بامرالله، الفائز بالله و العاضد لدين الله ادامه يافت؛ ولى در آستانه انقراض فاطميان به دست صلاحالدين ايوبى، برخى از آنان به طيبيه پيوستند و تشكيلات دعوت حافظى به وسيله سپاهيان صلاحالدين برچيده شد و «عاضد» آخرين امام اين سلسله نيز چند روز پس از شكست، در پى بيمارى كوتاهى درگذشت. دعوت مستعلوى طيبى، پايگاه اصلى و هميشگى خود را در يمن و سپس در شبهقاره هندوستان پىريزى كرد. پس از مرگ آمر، ملكه سيده، طيب بن آمر را بيست و يكمين امام اسماعيلى مستعلوى معرفى كرد. بر پايه اعتقادات مستعلويان طيبى، آمر فرزند نوزاد خود طيب را به گروهى از داعيان مورد اعتمادش سپرده بود كه تحت رياست «ابن مدين» بودند. اين داعيان، طيب را دردوره پر آشوب حكومت حافظ، در نقاط امنى پنهان كردند. اسماعيليان مستعلوى طيبى معتقدند كه امامت آنها در اعقاب طيب ـ كه همچنان در استتار ماندهاند ـ تداوم يافته است و سرانجام، در پايان دوره فعلى ستر در تاريخ مذهبى بشر، يكى از همين امامان ظهور خواهد كرد و آغازگر دوره كشف خواهد گرديد. بدينترتيب، امامت در بخشى از انشعابات اسماعيلى (مستعلوى ـ طيبى) دوره ستر جديدى را آغاز نمود و كار دعوت به عهده داعيان سپرده شد و تا اكنون نيز اين دعوت به وسيله داعيان پىگيرى و انجام مىشود و اين جمعيت منتظر ظهور امامى از نسل «طيب بن آمر» اند كه از طريق اعقاب فاطمى خود به محمد بن اسماعيل و از طريق او به امام على (ک) و فاطمه (س) نسب مىرساند. البته جماعت طيبى نيز از انشعابات فرقهاى مصون نماند و با مرگ يكى از داعيان مطلق به نام داود بن عجب شاه در سال 999 ق مستعلويان طيبى بر سر جانشينى وى اختلاف كردند و به دو شاخه «داوديه و سليمانيه» منشعب شدند. اكثر «بهرههاى طيبى» هندوستان، داود بن برهانالدين را به جانشينى داود بن عجبشا ه پذيرفتند و به «داوديه» معروف شدند؛ در حالى كه بيشتر «طيبيان يمن» و گروه كوچكى از بهرهها، سليمان بن حسن هندى رابيست و هفتمين داعى مطلق خود شناختند و به «سليمانيه» مشهور شدند. بدين ترتيب، بخشى از سلسله امامت اسماعيليان كه در طول حوادث و پديدههاى زمان به انشعابات كوچكتر تجزيه شده بود، از سال 546 ق وارد «دوران ستر» شد و از آن پس تا به امروز كار دعوت به وسيله داعيان انجام مىپذيرد. سلسله داعيان داودى به صورت تقويمى، با 52 داعى، تا عصر حاضر ادامه يافته است و در حال حاضر داعى مطلق «محمد برهانالدين بن طاهر سيفالدين» ، به كمك ساير داعيان پيرو ان كه به صورت مستودع هستند، به كار دعوت اسماعيلى مشغولاند . سلسله داعيان سليمانى از شاخه مستعلوى، طيبى نيز با 49 اماممطلق كه سلسله نسب آنها به صورت مستقر ادامه يافته است، تا اين زمان با داعويت «شرفى حسين بن حسن مكرمى» ، چراغ دعوت را روشن نگاه داشته و منتظر ظهور قائم از نسل خودند. ما خذ: طوسى قواعد العقائد اسما عيليه
February 21st, 2005
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
آنان بر اين عقيدهاند كه خداى تعالى به واسطه حقيقتى كه از آن با كلمه «كن» تعبير مىشود، دو عالم را آفريد: 1 ـ عالم باطن كه عالم امر و عالم غيب است و مشتمل بر عقول و نفوس و ارواح و حقايق كلى مىباشد و نزديكترين موجود اين عالم به خدا عقل اول است. 2 ـ عالم ظاهر كه عالم خلق و شهادت است و مشتمل بر اجزاى علوى و سفلى و اجسام فلكى و عنصرى است و بزرگترين موجودات اين عالم، به ترتيب، عرش و پس از آن كرسى و پس از آن اجسام ديگر است.اين دو عالم چنانكه از كمال به نقصان تنزل يافته، از نقصان به كمال باز مىگردد تا اينكه به امر الهى كه با كلمه «كن» تعبير مىشود، منتهى شود، و بدين ترتيب آغاز و انجام سلسله هستى خداست. امام مظهر عالم امر است و حجت او مظهر عقل اول (عقل كلى) است، و پيامبر مظهر نفس كل، يعنى امام اسم است.امام حاكم بر عالم باطن و معلم ديگران است.كسى جز به واسطه او عالم بالله نمىگردد، و پيامبر حاكم بر عالم ظاهر است و قوام شريعت به اوست. و هرگز زمان از پيامبر يا شريعت او خالى نخواهد بود، چنانكه از وجود امام و دعوت او نيز خالى نخواهد بود، و امام گاهى پنهان مىگردد، ولى دعوت او ظاهر خواهد بود تا اينكه حجت از جانب خدا بر بندگان تمام گردد. در روى زمين يك «ناطق» وجود دارد و او پيامبرى صاحب شريعت است، يعنى پيامبرى كه قانون الهى را كه به وسيله فرشته به او القا مىشود ابلاغ مىكند.ناطق، مشابه زمينى عقل اول ـ كه دعوت در آسمان را آغاز كرد ـ مىباشد. همچنين در روى زمين يك «وصى» موجود است و او امامى است كه وارث بلا فصل پيامبر و كسى است كه بنياد و اساس امامت و نخستين امام هر عصر است. وظيفه مخصوص او به عنوان امين راز نبوت، تأويل است كه ظاهر را به معنى مكتوم، يعنى به اصل آن مىرساند.وصى، مشابه عقل دوم مىباشد. علاوه بر اين يك امام وجود دارد كه وارث امام اساس است و وظيفه او ايجاد تعادل ميان ظاهر و باطن، كه پيوستگى آنها ضرورى است، مىباشد. ادوار نبوت از هفت دور تشكيل مىشود و هر مرحله از دوره نبوت، يعنى هر دوره غيبت، به وسيله يك ناطق و يك وصى افتتاح مىگردد، و يك يا چند دسته هفتگانه از امامان جانشين آنان مىگردد.و سپس آن دوره به وسيله آخرين امام (يعنى قائم) يا امام رستاخيز كه دوران پيشين را خاتمه مىده پايان مىپذيرد و او امام «مقيم» است، يعنى پيامبر جديد را برمىانگيزد . ادوار شش پيامبر اولوا العزم بدين قرار است: آدم كه امام دورانش شيث بود، نوح كه سام امام دورانش بود، ابراهيم كه امام دورانش اسماعيل بود، موسى كه امام دورانش هارون بود، عيسى كه امام دورانش شمعون بود، محمد صلى الله عليه و آله كه امام دورانش على عليه السلام بود. و ناطق هفتم او همان امام رستاخيز است و او شريعت جديدى نخواهد آورد، بلكه معانى مكتوم منزلات را با انقلاب و تحول كه مقتضى اين كار است آشكار خواهد كرد. از نظر اسماعيليان امامت داراى مراتب چهارگانه زير است:
1 ـ امام مقيم: او كسى است كه پيامبر ناطق را برمىانگيزد و اين عالىترين درجه امامت است و آن را «رب الوقت» نيز گويند. 2 ـ امام اساس: او وصى و جانشين پيامبر و امين راز و ياور او است و سلسله امامان مستقر در نسل او تداوم مىيابد. 3 ـ امام مستقر: او كسى است كه امام پس از خود را تعيين مىكند.راه تعيين امام از نظر اسماعيليان دو چيز است: يكى وراثت، و ديگرى نص امام مستقر. 4 ـ امام مستودع: او به نيابت از امام مستقر به انجام امور امامت قيام مىكند و حق تعيين امام پس از خود را ندارد.وى را نائب الامام نيز گويند. يكى از عقايد شاخص اسماعيليان در معارف و احكام دينى، تأويل است.به عقيده آنان شرايع الهى داراى ظاهر و باطن است و باطن آن را جز امام و جانشين او نمىداند، و همه آنچه در شرايع آسمانى آمده، مثالها و رموزى است براى حقايق باطنى.مثلا طهارت را به تبرى جستن از مذاهب مخالف باطنيه، و تميم را به فراگيرى دانش از كسى كه به آموختن مأذون است، و نماز را به دعا براى امام، و زكات را به نشر دانش براى مستعدان و مستحقان آن و روزه را به نهان داشتن معرفت از ظاهر گرايان و حج را به كوچ كردن براى كسب دانش تأويل نمودهاند. اين گونه تأويلات موجب شد كه علماى اسلام، اسماعيليه را خطرى جدى براى عقايد اسلامى به شمار آورند و حتى از قبول آنان به عنوان يكى از فرقههاى اسلامى امتناع ورزند.مرحوم استاد مطهرى در اين باره گفته است: «باطنيه آن قدر در انديشههاى اسلامى بر اساس باطنيگرى دخل و تصرف كردهاند كه مىتوان كه مىتوان گفت اسلام را قلب كردهاند.به همين دليل مسلمين جهان حاضر نيستند آنها را جزء فرق اسلامى به شمار آورند.در حدود سى سال پيش كه «دار التقريب بين المذاهب الاسلاميه» در قاهره تأسيس شد و مذاهب شيعه اماميه، زيدى، حنفى، شافعى، مالكى، حنبلى هر كدام نماينده داشتند، اسماعيليان خيلى كوشش كردند كه نماينده بفرستند، ولى از طرف ساير مسلمين مورد قبول واقع نشد» . هانرى كوربن در بيان تفاوت ميان عرفان شيعه اثنا عشرى و اسماعيلى مىگويد: «عرفان شيعه اثنا عشرى به اقتران و تعادل ظاهر و باطن شرع معتقد است، اما عرفان اسماعيلى همه احكام ظاهرى را داراى معانى مكتوم و حقيقت باطنى مىداند.پس چون اين معانى باطنى برتر از معانى ظاهرى احكام است و ترقى روحانى پيروان به درك آن معانى وابسته است، بنابر اين ظاهر شرع به منزله قشرى است كه بايد يك با ر به طور قطع آن را درهم شكست.اين كار همان است كه تأويل اسماعيلى آن را انجام داد. به اين طريق كه احكام شريعت را به حقيقت آن احكام باز گرداند، يعنى به ادراك معنى حقيقى تنزيل يا شريعت رسانيد.بنابر عقيده آنان تكاليف و احكام شريعت براى معتقد پا بر جايى كه بر مبناى معانى روحانى و باطنى رفتار كند محذوف است» . امامت از ديد اسماعيليان اگر بتوان براى مكتب اسماعيليه از ماوراءالنهر و دره سند تا مغرب و در سراسر جهان، انديشهاى محورى، ايدهاى اصلى و مشخصهاى روشن تعيين كرد، انديشه امامت اسماعيلى، خاستگاه و پيامدهاى آن در كنار ساير تعاليم آنان همچون خداشناسى، كيهان و جهانشناسى، نفس، عقل و معادشناسى، از اهميت ممتازى برخوردار است. هرچند تعاليم آنها از همان آغاز تصورى قابل درك و مرتبط را درباره خداوند، جهان، انسان، معنا و فلسفه تاريخ ارائه مىداد اما هم در حيطه عمل و هم در حوزه نظر، نقش و كاركرد مسئله امامت فرازمند بوده است. شايد بتوان گفت اين مسئله در مكتب اسماعيليه، به نخ تسبيحى ماند كه همه تعاليم و آموزهها و ابعاد فعاليت آنان را در پيوندى محكم، جهتدهى، منظم، كاربردى و معنادار كرده است . با آن كه مبناى نبوت و امامت هر دو نياز همواره انسان به معلم معصوم و راهنماى مؤيد از جانب خداوند متعال است و در سطحى جايگاه امام بعد از مقام نبوت و ناطق است، اما در سطوحى نقش امام عميقتر و جدىتر است، به طورى كه در هر يك از دورههاى تاريخ مقدس زندگى بشر و ظهور هر يك از نطقاء، هفت امام آن دورهاند كه پرده از حقايق درونى و مهر سر از محتواى باطنى و دلانگيز مستور در قرآن، شريعت و كلام ناطق برمىدارند. چه، به قول داعى بزرگ سجستانى: «ان دعوة الرسول كانت الى التنزيل والشريعة ودعوة الوصى الى التأويل والحقيقة» . به تعبيرى ديگر، اين مسئله امامت است كه به عنوان جزئى از سلسله نبوت، تاريخ انسان را از ابتدا تا انتها در بر مىگيرد و در نهايت امام قائم و حجت مستور اسماعيلى، پيش از پايان جهان و در آستانه رستاخيز جديد، دوره معرفت محض روحانى و آزاد را آغاز مىنهد . بر اساس برخى منابع، عقيده اسماعيليه در باره امامت از نظريه «دورهاى بودن تاريخ مقدس دينى» آنان تركيب يافته است، كه آن نيز برگرفته از دورههاى پيامبران مختلف الهى است كه قرآن كريم بر آن مهر تأييد زده است. بر پايه اين نظريه«اسماعيليان قديم» معتقد بودند كه تاريخ مقدس بشر در «هفت دوره» ، هر يك با طول زمانى معينى، به پايان مىرسد . هر دوره با پيامبرى كه آورنده وحى است و شريعتى دارد، آغاز مىشود. در هر يك از اين ادوار كه درمجموع هجده هزار سال به طول انجاميده است، مردمى با سنتها، روشها و طرق معيشت و دينهاى مختلف مىزيستهاند. آدم واضع «دين» در دورما مىزيسته است و به همين سبب ما را «آدميان» گويند. هر دورى هزار سال دوام دارد و هر هفت هزار سال قيامت است و هر هفت دور قيامت (چهل و نه هزار سال) قيام قيامتهاست. مردم درهريك از ادوار، مطيع دوحكماند: ناموس شريعت و دنيا ناموس قيامت وآخرت. ناموس شريعت نسبتهاى آدمى است بهآدمى وحاكمانآن پيامبراناند. ناموس قيامت و آخرت، نسبتهاى انسان است با خدا و حاكمان آن قائمان قيامتاند. مردم در دور نخست از حس و خيال تأثير مىپذيرند. پيغمبرى براى ايشان شريعتى وضع مىكند، به شكلى كه به فهم آن قادر باشند. سپس اين دوره به پايان مىرسد و دوره كمال آغاز مىگردد . در اينجاست كه امام مىآيد و بر همه ادوار قبلى سيطره مىيابد و پرده از چهره حقيقت برمىگيرد و معارف حسى و وهمى و خيالى صحت معقولات مطلق روحى الهى مىيابند و اين باور از تأويل اين سخن «رد الشىء الى اوله» يعنى به معناى حقيقى باطن، پديد آمده است. بر اساس اين نظريه، در شش دوره اول تاريخ بشر، شش ناطق (نطقاء السته) ظهور كردهاند . اينان كه پيامبران اولواالعزم نيز خوانده مىشوند، عبارت بودند از: حضرت آدم (ع)، نوح (ع)، ابراهيم (ع)، موسى (ع)، عيسى (ع) و حضرت محمد (ص) . در مرتبهاى قبل يا همزمان با دوره هر يك از ناطقان ششگانه، ائمه مقيم وجود دارند. امام مقيم، حافظ، ياور و برپا دارنده ـ به تعبيرى مربى ناطق ـ آن دوره است. امامان مقيم اين شش دوره عبارتاند از: هنيد، هود، تارح، اد، خزيمه و جناب ابوطالب. بر پايه اين نظريه، هريك از شش ناطق نخستين را يك «وصى» روحانى كه «ا ساس» و «صامت» نيز ناميده مىشود، جانشين مىگردد. اساس كه ممكن است مستقر يا مستودع باشد، معناى رمزى و باطنى پيام نازل گرديده را براى برگزيدگان تعبير مىكند. اين اوصيا در شش دوره نخست عبارت بودند از: شيث، سام، اسماعيل، هارون يا يوشع، شمعون الصفا و على، كه اوصيا يا اساسهاى مستقر بودند. هابيل براى دوره اول تاريخ مقدس و اسحاق براى دوره سوم، عهدهدار نقش اساس مستودع بودهاند. در پى هر وصى يا اساس صامت، به ترتيب هفت امام مىآمدند كه اتما (تكميلكنندگان) ناميده مىشدند و در هر دورهاى يا فقط در دوره ششم، هفتمين امام به مرتبه ناطقى اعتلا مىيابد و با خصوصيات ويژه و مسئوليت و تكاليف خاص، پيامبر ناطق بعدى مىگردد. در كنار سلسله اصلى هفت امام در هر دوره (امامان مستقر) ممكن است يك تا هفت امام مستودع نيز وجود داشته باشد. امامان در هر دوره به مثابه حافظان و نگهبانان حقيقى كتب مقدس و شريعت، در دفاع از جنبه ظاهر و باطن، ايفاى نقش مىكنند. امام هفتم در هر دوره يا فقط در دور ششم كه به مرتبه ناطقى ارتقا مىيابد، شريعت ناطق پيشين را نسخ و دوره جديدى را آغاز مىكند؛ هر چند در دور هفتم (دور آخر تاريخ عالم) اين تركيب تغييرات و تحولاتى مىپذيرد و امام هفتم در اين دوره نقشهاى ديگر را نيز ايفا مىكند. مبدأ زمانى دور اول تاريخ مقدس بشر كه به دور آدم (ع) (ناطق آن دوره) شناخته شده است، از زمان هبوط جناب آدم (ع) آغاز وتا آغازطوفان نوح (2242 سال بعد ازتولد آدم) ادامه دارد. اين دوره، دوره ظهور و امامان مستقرند. هفت امام مستقر اين دوره عبارتاند از : انوش بن شيث، قينان بن انوشن، مهليئل بن قينان، يارد بن مهليئل، اخنوخ بن يارد، متوشالح بن اخنوخ و لامك بن متوشالح. هنيد نامى مربى جناب آدم و امام مقيم اين دوره است.كتابآسمانى متداولدراين دورهصحف نامدارد ومنسوب بهحضرتآدم (ع) است. دوره دوم تاريخ مقدس بشر با مبدأيت طوفان نوح آغاز و تا نبوت ابراهيم (ع) استمرار داشته است. اين دوره نيز دوره ظهور و كشف است و امامان هفتگانه آن نيز مستقرند. سلسله امامان مستقر اين دوره نيز همچون دوره اول، به اساس دوره نسبت مىرسانند. امامان مستقر اين دوره عبارت اند از: ارفكشاد بن سام، شالخ بن قينان بن ارفكشاد، عابر بن شالخ، فالج بن عابر، رعوا بن فالج، سروج بن رعوا و ناحور بن سروج. از ميان اين سلسله، اسم قينان بن ارفكشاد حذف شده و گفته شده است كه چون قينان، سحر بهكارمىبرده است، پدرش اورا شايسته ندانسته وفرزند او، شالخ را به امامت برگزيده است؛ نظير آنچه برخى اسماعيليه درباره انتخاب محمد بن اسماعيل از سوى امام صادق (ع) مىگويند (البته نه به علت شايسته نبودن اسماعيل، بلكه به سبب فوت او) . امام مقيم اين دوره هود (ع)، رسول ناطق آن جناب نوح (ع) و اساس دوره نيز سام (ع) است. در دوره سوم تاريخ مقدس بشر، جناب ابراهيم (ع) ناطق، و امام مقيم آن تارح است و اساس دوره دو نفرند: اسماعيل بن ابراهيم (اساس مستقر) و اسحاق بن ابراهيم (اساس مستودع) . سلسله ائمه سبعه يا اتما نيز از نسل هر دو اساس ادامه يافته است، ولى اين دوره، آغاز دوره ستر به شمار مىآيد و حالت ستر، تا دوره ششم ادامه دارد. به همين سبب ائمه متم، يا به اساس مستودع پيوند دارند يا به امام مقيم. امامان مستقر اين دوره عبارتاند از: قيذار بن اسماعيل، سلامان بن قيذار، بنت بن سلامان، الهميسع بن بنت، يقداد بن الهميسع و اد بن يقداد. و امامان مستودع دوره سوم عبارتاند از: يعقوب بن اسحاق، يوسف بن يعقوب، افرايم بن يوسف، رازح بن عيص، ايوب بنموص، يونان بن ايوب و شعيب بن صيفون. دوره چهارم تاريخ مقدس كه با ناطقيت جناب موساى كليم (ع) شناخته شده است، به ترتيب داراى دو اساس به نامهاى هارون و يوشع بن نون است و نسبت سلسله امامان مستقر به امام مقيم دوره (شخصى به نام «اد» ، مربى موسى) مىرسد. هفت امام مستقر اين دوره عبارتاند از : عدنان بن اد، معد بن عدنان، نزار بن معد، مضر بن نزار، الياس بن مضر، مدركة بن الياس و خزيمة بن مدركة. امامان مستودع دور چهارم عبارتاند از: ايليا بن بسباس، اليسع بن اخطف، صموئيل الرائى، داوود بن بسى، سليمان بن داوود، عمران بن مائان و زكريا بن برخيا. دوره پنجم تاريخ مقدس بشر از نظر اسماعيليان با رسالت ناطق اين دوره، جناب عيساى مسيح آغاز مىشود. شخصى به نام زيمه، مربى و حافظ و معرف مسيح است و جناب يحيى و شمعون الصفا، به ترتيب اوصياى عيسى و اساس مستقر دوره به شمار مىآيند. تعداد امامان مستقر اين دوره بر خلاف دورههاى گذشته، از هفت امام به چهارده امام ارتقا يافته است، ولى امامان مستودع دوره هفت نفرند. نسبت امامان مستقر نيز همچون دوره گذشته به امام مقيم دوره (خزيمه) مىرسد. اين دوره نيز دوره امامت امامان مستودع است. چهارده امام مستقر اين دوره عبارتاند از: كنانة بن خزيمه، نضر بن كنانة، مالك بن نظر، فهر بن مالك، غالب بن فهر، لؤى بن غالب، كعب بن لؤى، مرة بن كعب، كلاب بن مرة، قصى بن كلاب، عبد مناف بن قصى، هاشم بن عبد مناف، عبدالمطلب بن هاشم و عبدالله بن عبدالمطلب .
هفت امام مستودع اين دوره عبارت اند از: مرقص يا عبدالمسيح، فيلبس، اسطفاس، هرقل، ارميا، مروة الراهب و بحيرا. مبدأ دوره ششم تاريخ مقدس از نظر اسماعيليان با رسالت حضرت محمد مصطفى (ص) آغاز مىشو د . امام مقيم اين دور جناب ابوطالب است واساس ووصى دوره، جناب علىبنابيطالب (ع) . در اين دوره نيز دو گروه از امامان به انجام وظيفه الهى پرداختهاند: امامان مستقر، كه هفت نفرند، و امامان مستودع. امامان مستقر عبارتاند از: حسن بن على (ک)، حسين بن على (ک)، على بن الحسين (رض)، محمد بن على (ک)، جعفر بن محمد (رض)، اسماعيل بن جعفر و محمد بن اسماعيل. بر اساس اختلاف انظار ميان برخى انشعابات اسماعيلى، گاه امام على (ک) سر سلسله امامان هفتگانه ياد مىشود و درنتيجه امام حسن (رض) امام مستودع خواهد بود و گاه امام على (ک) اساس دوره شناخته مىشود و آنگاه سلسله امامان از امام حسن (رض) آغاز مىگردد. گاه اسماعيل بن جعفر از سلسله حذف مىشود و در نتيجه امام على (ک) و امام حسن (رض) هر دو در سلسله امامان قرار مىگيرند و گاه وجود اسماعيل تغييرى در وضعيت سلسله ايجاد مىكند. به هر حال، آنچه مسلم است در اين دوره (دور پيامبرى حضرت محمد (ص)) محمد بن اسماعيل امام هفتم دوره، امام متم، اساس، صامت، وصى و ناطق دوره بعدى (دور هفتم كه دور معادى آخر ناميده مىشود) است. گويا بعد از آن كه اكثر شيعيان پيرو امام صادق (رض) به امامت موساى كاظم (رض) دل سپردند، محمد بن اسماعيل (امام هفتم دور ششم) مدينه را ترك كرد و به سوى مشرق روى آورد و در پنهانى زيست. به عقيده اسماعيليان، با پنهان گشتن او «دوره ستر» (11) آغاز شد و پس از ظهورش «ناطق هفتم» و مهدى يا قائم خواهد بود و بر دور معادى آخر حكمرانى خواهد كرد. تنها در او مرتبه ناطق و اساس يكى مىشود و نيز اوست كه آخرين امام است. با ظهور امام آخر دوره پايانى جهان آغاز مىشود و او شريعت اسلام را نسخ مىكند، ولى شريعت جديدى نمىآورد و فقط حقايق باطنى نهفته در وراى همه شرايع قبلى را كه تنها نخبگان تا حدى از آن اطلاع داشتند به طور كامل آشكار مىسازد. بدينترتيب، در دور واپسين تاريخ مقدس و پيش از آن كه جهان به آخر رسد، حقايق، آزاد از هر رمز و راز، برا ى تمامى جهانيان معلوم مىشود و دور معرفت و علم روحانى محض شروع مىشود؛ به طورى كه در اين عصر مسيحيايى و مهدوى، ديگر نيازى به ظاهر شرايع نيست و امام ناطق (محمد بن اسماعيل) به عدالت بر جهان فرمان خواهد راند و سپس عالم جسمانى را به پايان مىرساند و به داورى روز رستاخيز آدميان مىنشيند. در اين حال، وى قائم القيامة امام روز رستاخيز، و دور او پايان زمان و عصر تاريخ بشريت خواهد بود. داعى حميدالدين كرمانى، پس از بيان اين كه خلافت بلافصل پيامبر (ص) به سبب وجود نص و حقانيت على (ک) از آن اوست، از حقانيت اهل بيت در خلافت پس از على سخن به ميان مىآورد و مىگو يد: در مرتبه بعد كسانى قرار دارند كه در حفظ دعوت علمى و عملى پيامبر و على جانشين آنان شدند. اين كسان همان امامان هستند و هر كدام به تأييدى آسمانى مؤيدند. در اين ميان هر امام هفتمى از قدرت و تأييدى آسمانى و انكارناپذير و تحقيرنشدنى برخوردار و در موازات عددى شريف است و به همين سبب نيز پايان يك «دور صغير» در «دور كبيرى» است كه دور ناطقان و مبعوثان خداوند است. اين هفتمين امام چنان مرتبهاى دارد كه اساس (جانشين مبعوث مؤيد كه حظى وافر از بركات قدسى دارد) از آن برخوردار بوده است.
مرتبه اين امام عبارت است از پرداختن به حفظ عبادات ظاهر و باطن، به عنوان وار ث مقام پيامبر (ص) و اساس در اين مهم... . حاصل گزارش دور ششم تاريخ مقدس اين شد كه «دور كبير» اين عصر با ناطقيت حضرت محمد (ص) آغاز شد و ادوار هفتگانه صغير اين دور نيز كه با امامت حضرت على (ک) يا حسن بنعلى (ک) آغاز شده بود با امامت محمد بن اسماعيل تتميم يافت و محمد بن اسماعيل به عنوان امام آخرين دور صغير ابتدا به مقام اساس و سپس به مقام ناطق ارتقا يافت و بدين ترتيب آغازگر آخرين دور كبير عالم (دور هفتم) شد و به هر دليل چون پنهان گشت، جامعه اسماعيلى كه از بعد او به وسيله حجج و ابواب و داعيان، همواره با او در ارتباط و در تبليغ دعوت او خواهند كوشيد، منتظرند تا محمد بن اسماعيل بيايد و پايان زمان و عصر تاريخ بشريت را آغاز نهد . ديرى نپاييد كه اسماعيليان بعدى و آنان كه با سمت داعى، حجت يا باب محمد بن اسماعيل، به فعاليت در دعوت مشغول بودند در همين آغاز دور هفتم به سلسله بزرگترى از دورهها قائل شدند. يعنى آغاز دور هفتم كه به علت پنهان گشتن محمد بن اسماعيل به تأخير افتاده بود و مىبايست تا قبل از ظهور محمد بن اسماعيل، مسيرى از دورههاى ستر را كه مبين اشكال و صورتهاى مختلف ظاهر و باطن حقيقت بود، سير كند، بر پايه ملاحظات و تفكرات اخترشناسى تبديل به دور عظيمى شد كه خود دربردارنده ادوار مختلف ديگر و نويدبخش دورههاى كشف و تجلى شد كه در آن حقيقت ظهور مىكند و ديگر به احكام ظاهرى نياز نيست. بدين ترتيب و با دعوى آشكاراى امامت از جانب عبيدالله (عبدالله) مهدى و ديگر جانشينان او، ضرورت تجديد نظر در عقيده اسماعيليان نخستين درباره مقام محمد بن اسماعيل ـ به عنوان قائم مقام و امام واپسين ـ آشكار شد. بر اساس ادعاى جديد، اسماعيليان فاطمى ضرورتا به وجود بيش از يك سلسله هفتگانه از ائمه در دور حضرت محمد (ص) قائل شدند و انتظارات ويژه ظهور قائم را به زمانهاى دورترى در آينده فرا بردند. يك نتيجه روشن اين جرح و تعديل در مبانى اعتقادى، آن بود كه امام هفتم، اهميت ومفهوم حياتبخش ظهور مسيحايى خود را، كه در مقبوليت و موفقيت نهضت اوليه اسماعيليه نقش قطعى داشت، از دست داد. بدينترتيب، مهدويت محمد بن اسماعيل، به جاى آن كه به نواده معينى از امام جعفر صادق (رض) باز گردد، يك معناى جمعى پيدا كرد و رهبران نهضت كه تا كنون به عنوان «حجتهاى» امام مستور (محمد بن اسماعيل) به انجام وظيفه مىپرداختند و مردم را به اطاعت از او دعوت مىكردند، از مقام حجتى امام قائم منتظر به مرتبه امامت تحول و ترقى يافتند و بدينترتيب به طور ضمنى مهدويت محمد بن اسماعيل نفى شد. بر اساس توسعه جديد در انديشه امامت اسماعيلى، ادوار صغير ا مامان هفتگانه كه بهمحمد بناسماعيل ختم مىشد، امكان يافت تا عصرحاضر و حتى آيندهاى بسيار دورتر و پيشبينىنشده ادامه يابد و آخرين آنها قائم و ناطق تلقى گردد؛ زيرا رجعت محمد بن اسماعيل انكار شده بود. از ادوار صغير بعدى به عنوان تتمه دور ششم ياد مىشود. اولين دوره تتميمى ائمه سبعه به صورت امامان مستقر از نسل محمد بن اسماعيل ادامه پيدا كرد. بدين ترتيب، عبدالله بن محمد رضى، احمد بن عبدالله وفى، حسين بن احمد تقى، عبيدالله مهدى، محمد بن على قائم، اسماعيل بن محمد المنصور بالله و معد بن اسماعيل، المعز لدين الله، امامان اين دور شناخته شدند. هر چند از ابتدا از اين دور، به دور ستر نام برده مىشد، با قيام عبيدالله مهدى و ادعاى امامت او، دوره كشف و ظهور نام گرفت. يكى ديگر از تحولات در عقيده اسماعيليان كه به نوعى از انديشهها و عقايد پيشين سرچشمه مىگرفت و نوعى اصلاح و تجديد نظر در عقايد عبيدالله مهدى به شمار مىآمد، اصلاحاتى بود كه از سوى چهارمين امام فاطمى و هفتمين امام در اين دوره، المعز لدين الله، در تعاليم اسماعيليان فاطمى صورت پذيرفت. اين اصلاحات كه بيشتر به منظور تعقيب سياستهاى توسعهطلبانه فاطميان براى بسط حدود قلمرو در سرزمينهاى شرق اسلامى ارزيابى شده است، براى جلب حمايت جوامع قرمطى سرزمينهاى شرقى صورت گرفت و شامل اصلاحاتى در تعاليم اسماعيليان فاطمى شد. بر اساس اين اصلاحات، «معز» برخى از نظريات اسماعيليان نخستين دوره قبل از سال 286 ق كه همچنان مورد تأييد قرمطيان قرار داشت) را ديگر بار به رسميت شناخت و محمد بن اسماعيل به عنوان هفتمين امام دوره اسلام، بار ديگر از سوى اسماعيليان فاطمى به عنوان قائم و ناطق شناخته گرديد و اين امر مغاير با تداوم امامت دانسته نشد. اين تداوم بدون انقطاع در امامت، بعدها از طرف قاضى نعمان ـ كه با صراحت به وجود بيش از يك سلسله هفتگانه از ائمه در دور ششم تاريخ دينى (دور حضرت محمد (ص)) قائل بود ـ مورد تأييد قرار گرفت . هرچند او در رسالهاى كه احتمالا در اواخر عمر خود نوشت تصوير متفاوتى از اين عقيده فاطميان عرضه داشت، در پاسخ پرسشهاى رسول يكى از جوامع اسماعيليه شرقى درباره قائم و ظهور او توضيح مىدهد كه: قائم در اصل سه حد دارد: حد عالم (كون) جسمانى، حد قيامت يا عالم (كون) روحانى، و آنگاه حد داورى روز قيامت. در اين توضيحات قاضى نعمان به صورت خاصتر، از وجود دو حد جسمانى براى قائم ياد مىكند . بنابراين اظهارات، قائم، نخست در پايان دور ششم تاريخ به عنوان امام هفتم دور اسلام ظاهر شد و بر اين اساس، اولين حد جسمانى خود را در شخص محمد بن اسماعيل (ناطق هفتم كه شريعت جديدى را اعلام نكرد) به دست آورد؛ اما چون در دور ستر كامل ظهور كرده بود، شريعت او نيز كه دربردارنده تأويل معانى باطنى شرايع قبلى بود، مخفى و مستور ماند. به همين دليل، قائم خلفايى را براى خويش تعيين و در آنها حد جسمانى ثانوى خود را تحميل كرد. از طريق همين خلفاست كه قائم معناى باطنى احكام را براى مردم آشكار مىكند و كارهايى را كه براى او پيشبينى شده است به انجام مىرساند. در ابتدا خلفا نيز مخفى و مستور بودند، اما آنها با عبيدالله در دور كشف آشكار شدند و اينان تا پايان عالم جسمانى حكومت خواهند كرد و آخرين آنها حجت قائم خواهد بود. پس از آن قائم به حد جديدى خواهد رسيد و در دور روحانى ستارگان، آشكار خواهد شد و پيش از آن كه فراتر رود و با نفس كلى يكى شود بر مردمان داورى خواهد كرد. هر چند در بيان قاضى نعمان ابهاماتى در تبيين و تطبيق وجود دارد، به نظر مىرسد كه بتواند توجيهگر سلسله امامان اسماعيلى و دورههاى بعدى ظهور و بروز آنان باشد. زيرا بنابه نظرات قاضى نعمان، در دوره فترتى كه از زمان غيبت محمد بن اسماعيل آغاز شده بود دوره اسلام و شريعت آن همچنان تا هنگام ظهور محمد بن اسماعيل امام قائم و ناطق هفتم تداوم مىيافته است.
البته كوششهاى معز فاطمىبراى جلب حمايت قرمطيان تا حدودى موفقيتآميز بود. ابو يعقوب سجستانى كه در اوايل عمر به جناح قرمطى تعلق داشت و از تعاليم داعى نسفى پيروى مىكرد، در زمان معز فاطمى به فاطميان پيوست و در تمامى آثارى كه پس از به خلافت رسيدن معز تأليف كرد، مدافع مشروعيت و امامت خلفاى فاطمى گرديد. در نتيجه قرمطيان خراسان و سيستان و مكران نيز كه از داعى سجستانى اطاعت مىكردند به اسماعيليان فاطمى پيوستند . زيرا به طور روشن اسماعيليان اعلام كردند كه ظاهر و باطن مكمل يكديگرند و دسترسى به «حقيقت» بدون «شريعت» امكانپذير نيست و حقايق هميشه با شرايع يا ظواهر دين ارتباط دارد . دومين دوره امامان تتميمى دور ششم، به نحو مستقر و از نسل معز ادامه يافت. اواسط اين دوره آغاز افتراقات جدى و پايان خلافت فاطمى است. سلسله امامت اين دوره با نزار بن معز (العزيز بالله) آغاز شد و بعد از او حسين بن نزار (الحاكم بامرالله) به خلافت رسيد. در زمان خلافت و امامت ششمين خليفه فاطمى (الحاكم بامرالله) عدهاى از اسماعيليان به رهبرى شخصى به نام درزى، قائل به الوهيت «حاكم» شدند و چون عقايد و انديشههاى درزى همچون جواز ازدواج با محارم، الوهيت حاكم، عقيده به تناسخ، حلول خداوند در انسان و. .. مورد پذيرش مردم مصر قرار نگرفت، او ناچار به ترك مصر و مهاجرت به شام شد. بد ين ترتيب فرقهاى به نام «دروزيه» پديد آمد. بعد از «الحاكم بامرالله» ، فرزند او على بن الحسين، «الظاهر تعزيز دين الله» به امامت رسيد و بعد از او فرزند ارشدش معد بن على، «المستنصر بالله» به خلافت رسيد. با مرگ مستنصر بزرگترين بحران فرقهاى در اسماعيليه بروز كرد. افضل پسر بدرالجمالى كه در مقام وزارت، اقتدارى تمام داشت، به قصد مستحكم كردن موقعيت خود، نزار فرزند ارشد مستنصر را كه نص امامت و خلافت بر او قرار گرفته بود از حقوق خود محروم كرد و در عوض جوانترين برادر او ابوالقاسم احمد را با لقب «المستعلى بالله» جايگزين وى ساخت و بدين ترتيب نهضت اسما عيليه كه تا آن زمان نهضت فكرى واحدى را تشكيل مىداد به دو شاخه اصلى مستعلويه و نزاريه منقسم شد. اين افتراق به تضعيف كلى و جبرانناپذير دعوت اسماعيليه انجاميد. هر چند اسماعيليان مصر و يمن و گجرات و بسيارى از اسماعيليان شام امامت «مستعلى» را پذيرفتند و با اين كار اصل اوليه انديشه اسماعيليه را، كه امامت بعد از حسن و حسين (رض) از برادر به برادر منتقل نمىشود و با وجود برادر بزرگتر نوبت به امامت برادر كوچكتر نمىرسد، مخالفت كردند، گروه بزرگى از اسماعيليان شام و تمامى اسماعيليان عراق و ايران و... به نص اول مستنصر وفادار ماندند و نزار را نوزدهمين امام خود و جانشين بحق پدرش شناختند. در شاخه مستعلويان، بعد از المستعلى بالله، الآمر باحكام الله به خلافت رسيد و بعد از مرگ او، مستعلويان با بحران جديدى مواجه شدند كه به انشعاب مستعلويه به دو شاخه حافظيه و طيبيه انجاميد. طيبيه منسوب به طيب (تنها فرزند مستعلى) بودند كه فقط چند ماه پيش از مرگ پدر به دنيا آمده بود و امامت و خلافت پدر به او مىرسيد.
حافظيه يا مجيديه منسوب به شخصى به نام ابوميمون عبدالمجيد، عضو ارشد خانواده فاطميان و عموزاده «آمر» هستند. عبدالمجيد كه ابتدا با عنوان وليعهد، زمام امور را به دست گرفته بود، پس از چندى مدعى خلافت و امامتند و لقب «الحافظ لدين الله» را براى خود برگزيد . از آنجا كه عمو حافظ امامت و خلافت شناخته نشده بود ادعاى وى با اشكالاتى مواجه شد . از اين رو، وى بر آن شد تا براى تبيين مشروعيت امامت و خلافت خود، دست به تنظيم سجلى زند تا بدين وسيله بتواند خود را جانشين بحق آمر قلمداد كند. اين سجل به موارد مختلفى در تاريخ اسلام و فاطميان استناد داشت و به طور ويژه چنين مفادى داشت: همانگونه كه حضرت محمد (ص) عموزاده خويش حضرت على (ک) را وصى و جانشين خود قرار داد، آمر نيز خود عموزادهاش حافظ را به جانشينى برگزيد. بههرحال، بيشتر اسماعيليان مستعلوى درمصر وشام ويمن امام حافظ را پذيرفتند. سلسله امامان حافظى كه از آن پس بهناچار به نحو امامان مستودع استمرار يافت تا سالهاى 555 ق. به وسيله الظافر بامرالله، الفائز بالله و العاضد لدين الله ادامه يافت؛ ولى در آستانه انقراض فاطميان به دست صلاحالدين ايوبى، برخى از آنان به طيبيه پيوستند و تشكيلات دعوت حافظى به وسيله سپاهيان صلاحالدين برچيده شد و «عاضد» آخرين امام اين سلسله نيز چند روز پس از شكست، در پى بيمارى كوتاهى درگذشت. دعوت مستعلوى طيبى، پايگاه اصلى و هميشگى خود را در يمن و سپس در شبهقاره هندوستان پىريزى كرد. پس از مرگ آمر، ملكه سيده، طيب بن آمر را بيست و يكمين امام اسماعيلى مستعلوى معرفى كرد. بر پايه اعتقادات مستعلويان طيبى، آمر فرزند نوزاد خود طيب را به گروهى از داعيان مورد اعتمادش سپرده بود كه تحت رياست «ابن مدين» بودند. اين داعيان، طيب را دردوره پر آشوب حكومت حافظ، در نقاط امنى پنهان كردند. اسماعيليان مستعلوى طيبى معتقدند كه امامت آنها در اعقاب طيب ـ كه همچنان در استتار ماندهاند ـ تداوم يافته است و سرانجام، در پايان دوره فعلى ستر در تاريخ مذهبى بشر، يكى از همين امامان ظهور خواهد كرد و آغازگر دوره كشف خواهد گرديد. بدينترتيب، امامت در بخشى از انشعابات اسماعيلى (مستعلوى ـ طيبى) دوره ستر جديدى را آغاز نمود و كار دعوت به عهده داعيان سپرده شد و تا اكنون نيز اين دعوت به وسيله داعيان پىگيرى و انجام مىشود و اين جمعيت منتظر ظهور امامى از نسل «طيب بن آمر» اند كه از طريق اعقاب فاطمى خود به محمد بن اسماعيل و از طريق او به امام على (ک) و فاطمه (س) نسب مىرساند. البته جماعت طيبى نيز از انشعابات فرقهاى مصون نماند و با مرگ يكى از داعيان مطلق به نام داود بن عجب شاه در سال 999 ق مستعلويان طيبى بر سر جانشينى وى اختلاف كردند و به دو شاخه «داوديه و سليمانيه» منشعب شدند. اكثر «بهرههاى طيبى» هندوستان، داود بن برهانالدين را به جانشينى داود بن عجبشا ه پذيرفتند و به «داوديه» معروف شدند؛ در حالى كه بيشتر «طيبيان يمن» و گروه كوچكى از بهرهها، سليمان بن حسن هندى رابيست و هفتمين داعى مطلق خود شناختند و به «سليمانيه» مشهور شدند. بدين ترتيب، بخشى از سلسله امامت اسماعيليان كه در طول حوادث و پديدههاى زمان به انشعابات كوچكتر تجزيه شده بود، از سال 546 ق وارد «دوران ستر» شد و از آن پس تا به امروز كار دعوت به وسيله داعيان انجام مىپذيرد. سلسله داعيان داودى به صورت تقويمى، با 52 داعى، تا عصر حاضر ادامه يافته است و در حال حاضر داعى مطلق «محمد برهانالدين بن طاهر سيفالدين» ، به كمك ساير داعيان پيرو ان كه به صورت مستودع هستند، به كار دعوت اسماعيلى مشغولاند . سلسله داعيان سليمانى از شاخه مستعلوى، طيبى نيز با 49 اماممطلق كه سلسله نسب آنها به صورت مستقر ادامه يافته است، تا اين زمان با داعويت «شرفى حسين بن حسن مكرمى» ، چراغ دعوت را روشن نگاه داشته و منتظر ظهور قائم از نسل خودند. ما خذ: طوسى قواعد العقائد اسما عيليه
February 21st, 2005
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
مسایل تاریخی
- علی رستمینقش پیش نهاده هایی تاریخی وسامان یابی های بعدی قدرت درتأسیس وافول حزب دموکراتیک خلق افغانستان(حزب وطن)
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزادجهاد و جنگ در افغانستان قبل از آمدن قطعات شوری به حمایت پاکستان و رهبری امریکا آغاز شد
- سیداحسان واعظیبخش دوم نقش سازنده و ماندگارببرک کارمل در مسیر تاریخ
- سیداحسان واعظینقش سازنده و ماندگارببرک کارمل در مسیر تاریخ
- داکتر حمیدالله مفیدفرود دو ستاره درخشان از کهکشان اندیشه وخرد
- علی رستمی ببرک کارمل بااندیشه عدالت خواهانه به خاموشی رفت
- گزارنده به پارسی دری: عزیز آریانفرآریایی ها یا تورک ها؟
- عبدالو کیل کوچی دسامبردر آیینهء تاریخ
- عبدالو کیل کوچیمحمود بریالی ابر مرد جنبش چپ وترقی خواه افغانستان
- محمد عوض نبی زادهنا یب سالارمحمد حسین خان پیکارجوی رزمگاه میوند وغزنیگک
- خلیل وداد چگونه س.د.ج.ا. به س.خ. ج.ا. تعویض شد
- مترجم: ا. م. شیریانقلاب اکتبر! استالین. نوسازی- کودتای لیبرالی
- نویسنده: نجیب سرغندوی نهضت خدایی خدمتگاری و نقش آن دربیداری پشتونها
- گزارنده به پارسی دری: عزیز آریانفرتوران
- حسن پیمانامیرتیمورموئسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنگ ومدنیت آسیای وسطی قسمت-6
- حزب کارایران(توفان)انقلاب اکتبر ناقوس مرگ سرمایه داری بود
- ظهو رالدين دبرېالي انقلاب دکاليزې په وېاړ
- زمان هوتکبمناسبت هفدهمین سالشهادت داکترنجیب الله
- رحمت اله رواندشهید داکتر نجیب اله داوولسم تلین په یاد
- جلال بايانی کاوشگرشـــهيد داکتر نجيب الله
- جلال بايانی کاوشگرهفده سال قبل درقلب افغانستان کابل حماسه تاريخ رخ داد
- نصیراحمد – مهمند پیړی،پیړی زغم او پیچ دی وګالل شی
- داکتر حبیب منګل دافغانستان دخپلواکۍ غورزنګ ته لنډه کتنه
- نویسنده : مهرالدین مشیدروزی که زمامداران ناکاره در سایۀ آن صرف احساس فربهی کرده اند
- حسن پیمانامیرتیمور موئسس سبک اصیل هنر معماریوحامی فرهنگ ومدنیت آسیای وسطی5
- برگردان و تبصره از دکتر خلیل ودادحقایقِ تلخِ جنگِ 1979-1991 افغانستان از زبان نظامیان شوروی پیشین
- عبدالوکیل کوچی نگاه مختصری به تاریخ کوشانی ها
- انجنیر فضل احمد افغان شاه امان الله غازی و خط سیاه دیورند
- میر عنایت الله سادات معضلۀدیورند
- تتبع ونگارش؛تلخیص وترجمه: ازحسن پیمانامیر تیمور موسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنگ ومدنیت آ سیای وسطی قسمت(4)
- امان معاشر؛ خبرنگار آزادهشت ثور آوردن مجاهدین رو بزوال از کوه ها به قدرت جنرال دستم
- ا. م. شیریزادروز لنین، روز شرمندگی ما
- عتیق الله مولویزادهاز دین پروری، تا دین فروشی!!
- حسن پیمان امیرتیمور موسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنک ومدنیت آسیای وسطی قسمت 3
- نوشته کریم پوپل تاریخ نوروز کهن
- نجم کاويانیيادی از نوروز در کابل قديم
- تتبع ونگارش-ترجمه وتلخیص: ازحسن پیمانامیرتیمور موسس سبک اصیل هنرمعماری وحامی فرهنگ ومدنیت اسیای وسطی-2-
- دوکتور امین برین زوریدوکتور امین برین زوری
- برگردان و تبصره از دکتر خلیل ودادیهودیت در افغانستان
- ارسالی صمیمیبازگشت «لنین» به «خجند»
- حسن پیمانشمۀ ازخدمات وکارنامه های امیرتیموردرأئینۀ تأریخ
- سلیمان راوشجشن سده
- حسن پیمانتأریخ وخدمات زنده ومشهود امپراتوری تیموریان محال است به فراموشی سپرده شود
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزادمناسبات سابق دولت افغانستان و اتحاد شوروی آمدن قوت های نظامی اتحاد شوروی در ششم جدی به افغانستان
- سرلوڅ مرادزی برتانوي هند او برتانوي پنجاب، د پښتنو د ویښتیا دښمنان !
- سرلوڅ مرادزی برتانوي هند او برتانوي پنجاب، د پښتنو د ویښتیا دښمنان !
- عتیق الله مولوی زادهزندگی از کاخ تا کا نتینر!
- سرلوڅ مرادزیبرتانوي هند او برتانوي پنجاب دواړه، د پښتنو د ویښتیا ضد !
- سرلوڅ مرادزیډیورنډ کرښه، څپڅپاند دریځونه او پنځم ستون
- نویسنده : مهرالدین مشیدبالاخره امریکایی ها سر به بالین بیمار نظامیان پاکستانی این بازوی زرهی تروریزم جهانی نهادند
- عبدالوکیل کوچید سامبر نقطه عطف درتاریخ جنبش داد خواهانه مردم افغانستان
- سرلوڅ مرادزی ډیورڼد کرښه، څپڅپاند دریځونه او پنځم ستون دوهمه برخه
- انجنیر فضل احمد افغانخط سیاۀ دیورند مولود دسایس انګلیس و روسیه
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه، څپڅپاند دریځونه او پنځم ستون
- فرزاد رمضاني بونششناسايي يا عدم شناسايي ديورند؟
- انجینر محمود صافی دافغانستان دتاریخ ځلانده ستوری احمد خان « احمد شاه بابا » درانی کال
- سید ذا کر شاه ( ســــــــــادات) (( د ډیورند کرښې غندل یا د پاکستان ســـــــره دښمنی))
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه او څرګند دریځونه
- بیداربمناسبت کنفرانس بین المللی لندن و عدم پذیرش دیورند خط فاصل
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه او روستۍ پراختیاوې
- عزیز آریانفرنیاز تاریخی به بازگشت به توافقات ژنو
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه او روستۍ پراختیاوې
- سرلوڅ مرادزید ډیورند کرښې پریکړه به، لروبر افغانان خپله کوي
- ارسالی صمیمیبرگی از تاریخ جنگ جهانی دوم/ چگونه مسکو تسلیم آلمان ها نشد
- میر عنایت الله سادات نگاهی به تاریخ آریانا
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد بخش آخر
- جلال بايانیبزرگ مردان تاریخ
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخش دوازدهم
- شبيراحمد طالب وزيران اوخاطرې
- رسول پويانجايگاه هرات در مدنيت خراسان
- محمدنبی عظیمیسفر دیگر به جلال آباد
- عزیزه عنایت خامۀ درفرا راه آزادی !
- نصیراحمد - مهمنددافغانستان دخپلواکی دبیرته اخیستلو دشهیدانواوغازیانوپه یاد
- دوکتور جلال بايانی « روح شاه غازی امان الله شاد و پر نور باد »
- انجنیر ظهو رالدین اندیشپراو دا
- محمدنبی عظیمیتعرض متقابل قوای مسلح افغانستان
- نوشته کریم پوپل اشغال و تاراج کابل از زمان تاسیس الی امروز
- سلیمان راوششهروندان شهر (جندان)
- محمدنبی عظیمی درحاشیه تعرض متقابل
- رسول پویاننقش استعمار در تخریب تمدن خراسان
- رسول پویانخراسان بعد از فروپاشی امپراتوری تيموريان
- رسول پویان ریشه های خراسان کهن
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخش هشــــــــــــــــتم
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخـــش هفتـــــــــــــم
- ا. م. شیریپراودا در ۱۰۰ سالگی: زنده و رزمنده
- اسدالله جعفریمیلاد گل سرخ
- عبدالحی نزهت افزودن دشواری کارعاقلانه نیست
- فوادشاه امان الله خان غازى از نظر احمد شاه مسعود كى بود؟
- انجنېر ظهو رالدین اندېشپر فا شیزم د بري ورځ یعنی دامپرېا لیزم دنیمی تنی ښخول په شوري سوسېا لیستي هېواد کی
- نویسنده : مهرالدین مشید نباید بیش از این بهایی برای ویرانی این سرزمین پرداخت
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخش ششم
- نوشته صوفی کریم فیضانی حملات اعراب در افغانستان
- انجنیر ظهورالدین اندیشد افغا نستان د خلک دمو کراتیک گوند داد شهیدا نو او اتلانو دسور گوند ټولو غړو ته له پو رته نه تر کښته پو رې
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بقیه بخش پنجم
- نبی حیدری معلم جنک یا صلح
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد بقیه بخش چهارم
- تهیه وترتیب:میرمحمدشاه رفیعیچهره امروزی تپه مرنجان ورازهای تاریخی آن
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد -- 4
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد - 3-
- سلیمان راوشتندیس های بامیان مجسمه های بودا نیستند
- حسن پیمانبیادبودسلسال وشهمامه تندیسهای بودا دو همبزم ودو همسنگ
- حسن پیمانافشارخونین وقتلهای زنجیره یی انگیزۀ اتحادخلقهای تحت استبداد
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد
- رحمت اله رواند روسانو يرغل او وتل دواړه تېروتني وې
- احمدولي بدخشياداي ديني به قربانيان فاجعة افشار
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد
- عتیق گلشمه ازجنایات بعضی گروه های ماوئیستها درافغانستان
- محمد نبی عظیمیچرا از مرگ می ترسید ؟
- جمعه خان صوفيلر وبر دوه افغان که يو افغان؟ (يوولسمه او آخري برخه)
- جمعه خان صوفيلر و بر دوه افغان که يو افغان؟ (اتمه برخه)
- عبدالو کیل کوچی فرخنده باد چهل وهفتمین سالگرد تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، حزب قهرمانان وشهیدان !
- حمید محویتآتر بی نوایان
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزادآمدن قوت های نظامی اتحاد شوروی به افغانستان
- تهیه کننده : عبدالقدیر میرزاییسقوطِ یک امپراتوری!
- محمد عارف عرفان رازهای حقیقی دعوت ارتش شوروی
- حمید محویدر بارۀ [کشته شدن پلخانوف(؟)]
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد
- صدیق رهپو طرزیما و نو آوری، تجدد و مدرنیزم
- جمعه خان صوفيلر و بر دوه افغان که يو افغان؟ (پنځمه برخه)
- داکترآریننام ببرک کارمل جاویدانه است زیرا توده های مردم آنرا ستوده اند
- عبدالو کیل کوچیپنجمین سالگرد وفات محمود بریالی را گرامی میداریم
- صدیق رهپو طرزیدیورند: سر و صدا برای هیچ
- محمدنبی عظیمیسپیده ها این جا آرام انــد
- محمد عوضازمكتب مبارزهء رفيق ببرك كارمل بياموزيم
- علی رستمیببرک کارمل ستارهء درخشان مبارزِ عدالتخواهء کشور
- عبدالو کیل کوچیببرک کارمل بزرگ مرد تاریخ
- دوکتور نثار احمد صدیقینام ببرک کارمل جاودان و روانش شاد باد
- جمعه خان صوفيلر و بر دوه افغان که يو افغان؟(٢ مه برخه)
- عزیز آریانفرچگونه دهلیز واخان ایجاد و به زور به افغانستان داده شد
- جمعه خان صوفيلر و بر: دوه افغان که يو افغان؟
- انجنېر ظهورالدين اندېشبه افتخار سالګرد انقلاب پېروزمند و زنجير شکن سوسياليستی اکتبر
- گزارشگر از انگلیسی به پارسی: صدیق رهپو طرزیده اسطوره در مورد افغانستان
- انجنېر ظهورالدين انديشبمناسبت سالمرګ انقلابی دلير وانديشمند خلل ناپذير
- از کریم پوپل روش سیاسی دولتها وملیتهای افغانستان در طول تاریخ
- عدالتدشمن هرگز وارد شهر لنين نخواهد شد!
- عبدالو کیل کوچی ماندگاران تاریخ
- نصیراحمد – مهمنددافغانستان دخپلواکی دبیرته اخیستلو
- سليمان راوش به پیشواز 28 ـ اسد
- انجنېر ظهورالدين اندېشدافغانستان دخلکو دملی_ازادی بخښونکي انقلاب دکاليزی په وياړ
- گزارنده: عزیز آریانفرمقاله دوم نقش دولت «کیرپاند» در با هم آمیزی فرهنگ های آسیای میانه
- عزیز آریانفرشاهنشاهی پنج صد ساله تاجیکی- ایرانی کیرپاند در مرزهای باختری چین
- حامدعلمیرساله روزشمار وقایع افغانستان از سال 1747 الی اخیر سال 2010
- نوشته کریم پوپلظهور وزوال اردوهای افغانستان
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش دوازدهم وپایانی
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش 11
- گزارشگر از زبان انگلیسی به پارسی صدیق رهپو طرزیباستانشناسی افغانستان از کهن ترین روزگار تا دوران تیموریان
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش دهم
- سرلوڅ مرادزیلندن کې ډيورند جرګه د پنجاب پر سر کلک ګوزار
- تهیه کننده:امان معاشر نامه ی خواجه حافظ شیرازی برای امیر تیمور
- عبدالصمد ازهرخود کشی یا قتل بخش نهم
- محمدنبی عظیمی لحظاتی با ازهر بزرگوار
- محمدنبی عظیمی آیا روزی تاریخ حــــرب کشور ما نوشته خواهد شد؟
- عبدالصمد ازهر اسرار مرگ میوندوال بخش نهم
- ازهر عبدالصمداسرار مرگ میوندوال بخش هشتم
- محمد همایون سرخابی شهر غلغله در ماتم نبود بودای بزرگش هنوز میگرید
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوالبخش هفتم
- محمدنبی عظیمیتا لحظهء انــــتقال مسؤولیت
- گزارش از انگلیسی به پارسی صدیق رهپو طرزیباستانشناسی افغانستان از کهن ترین روزگار تا دوران تیموریان
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش ششم
- اسدالله جعفریآیاافشار باردیگر تکرار خواهد شد؟
- سید عبدالقدوس «سید»جنگ افشار
- خلیل الله سکندریواقعیت های پنهان در ماجرا های عیان افغانستان
- محمد همایون سرخابی نگاه مختصری پیرامون زندگی پرافتخار ظهیرالدین محمد بابر
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش پنجم
- محمد عالم افتخارسید جمال الدین افغانی ؛ اَبَر انسانی که از نو باید شناخت !
- سرلوڅ مرادزی پاچاخان د بهرنیو پوهانو په نظر کې
- صدیق رهپو طرزیباستانشناسی افغانستان از کهن ترین روزگار تا دور تیموریان
- میرعنایت الله سادات نظری بر موافقتنامه ای دیورند
- عبدالصمد ازهرخودکشی یا قتل؟ بخش چهارم
- نویسنده : مهرالدین مشیدامریکا و بازی بزرگ در کشوری که دشنۀ مقاومت گلوی هر مهاجمی را شگافته است
- عبدالصمد ازهرخودکشی یا مرگ بخش های دوم و سوم
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزاد آمدن قوت های نظامی اتحاد شوروی به افغانستان
- ا. م. شیریبمناسبت زادروز استالین
- عبدالصمد ازهرخودکشی یا مرگ
- نویسنده: ولادیمیر پلاستون ببرک کارمل تا آخرین نفس های خود به حقانیتِ راهی که خود انتخاب نموده بود باور داشت
- ع.رستمی ببرک کارمل نماد وحدت!
- ر. حسنهفته اول دسامبر یاد آور روز های فقدان دو شخصیت مبارز نستوه کشور
- نوشته از ع. بصیر دهزادبخاطر 14چهاردهمین سالگرد وفات شادروان ببرک کارمل
- عبدالو کیل کوچی گرامی وجاویدان باد نام وخاطره تابناک زنده یاد ببرک کارمل
- عبدالو کیل کوچی چهارمین سالروز وفات زنده یاد محمود بریالی را گرامی میداریم
- احمدشاه سرخابییادی از جاودان یاد ببرک کارمل و برادر و همرزم فقید ش محمود بریالی!
- سرورددیورند کرښه دتکړه پوهانو وځیړ نو ته ضرورت لري
- عزیز آریانفردرنگی بر سر نام کشور ما- افغانستان
- عزیز آریانفرراز نهانی نامه دوست محمد خان به نیکلای یکم- امپراتور روسیه
- عزیز آریانفرآیین نامه داخلی انقلابیون جوان افغان (جوانان افغان)
- شباهنگ راددر یادمان کمونیست رزمنده «ارنستو چه گوارا»
- دکتر بیژن بارانکوچ آریاییها از شمال خزر
- سرلوڅ مرادزی د تاریخ پاڼه : کوز پښتانه او د افغانستان خپلواکي
- سليمان راوش تجاوزانگليس ، روس و امريکا بر افغانستان يا يک دروغ بزرگ
- اکادمیسن دستگیر پنجشیریحملات بر نیروهای چپ و پیامد های آن
- عزیز آریانفرگستره «اروآسیای میانه بزرگ»
- احسان لمر یادی از خانوادهء ناظر صفر
- داکتر . و .ع . خاکسترفراز های از زند ه گی یهودان در افغانستان
- نوشته صدیق رهپو طرزیتمدن «سند ـ هلمند» آغاز گر تاریخ ما
- انجنیر زلمی نصرت مهمندافغانستان د«جواهر لعل نهرو»له نظره!
- لیکونکی : نجم الدین « سعیدی »دعلامه دوکتورمحمد سعید « سعید افغانی»د «۲۵» تلین په ویاړ !
- سيد احسان " واعظی"تمدن های آريانای کهن و خراسان باستان
- آصفه صبابه مناسبت سی امین سال شهادت شاد روان محمدطاهربدخشی
- عبدالوکیل کوچیفرخنده باد چهل و پنجمین سالگرد تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، حزب قهرمانان وشهیدان !
- مرادزیستر پاچا خان : ملي هویت ، خپلواکي ، ملي ژبه او تعلیم
- علی رستمی چهل وپنجمین سالکرد حزب دموکراتیک خلق افغانستا ن را گرامی داشت !
- داود کرنزی بمناسبت سومین سالگرد وفات رفیق بریالی
- یعقوب هادینام و نیکوئی های رفیق ببرک کارمل جاودان باد
- سید احسان واعظی شخصیت نام اوری که باتاریخ زیست
- ترجمه و تحشیه از خلیل وداداز انقلاب اکتوبر تا انقلاب ثور
- سيد احسان " واعظی"تمدن هاي آرياناي كهن و خر اسان باستان
- احسان واعظی جايگاه والا و ارزشمند فيض محمد کاتب هزاره دربازتاب رويدادهای سياسی و تاريخ نگاری کشور
- رحمت اله رواند سنبلی نهمه نیټه د پښتنو اوبلوڅو د پیوستون د ورځی په یاد
- مرادزئ د وږي ۹ مه د پښتونستان ورځ
- نوشته : میرمحمد شاه "رفیعی"آرزوهای فراموش ناشده شهدای به خون خفته
- صديق وفا لويَه جَرگه ها ونقش ارزشمند آن در ساختار اجتماعی- سياسی وقانون گذاری افغانستان
- صديق وفا لويَه جَرگه ها ونقش ارزشمند آن در ساختار اجتماعی- سياسی وقانون گذاری افغانستان
- پژوهش: ظاهردقیق ماسترعلوم سیاسیحکومت مجاهدین(!)وبرکناری نقابهای تقدس آنان
- محمد عوض نبی زا د ه سی ومین سالروز شهادت علامه محمد اسمعیل مبلغ فرخنده و گرامی باد
- دکتورخلیل وداد (بارش)خاطرات مهندس هُلندی فان لوتسنبورگ ماس
- محمد عوض نبی زا دهدرويش علي خان هزاره اولین نایب الحکومهءهرات دردولت درانیها
- میرعبدالواحد ساداتسخنی چند پیرامون شخصیت والای غبار
- محمد عوض نبی زا ده بنیادعلیخان هزاره مبارزهمیشه درسنگرو یکی ازمدافعین راستین استقلال کشور
- محمد عوض نبی زا دهشیرمحمدخان هزاره جنگاورقهرمان و یکی از فاتحین اصلی معرکهءمیوند
- ترجمه و تحشیهء دکتور خلیل وداد نخستین مداخلهء نظامی شوروی به افغانستان
- سیدحسن رشاددو یاد و دو خاطره
- گزارنده به دری: عزیز آریانفرافغانستان در مراحل نخست توسعه مستقل (سال های دهه 1920)
- محمد عوض نبی زا ده میر یزدان بخش بهسودی نماد ازایمان و مقاومت ،قربانی توطیه و پیمان شکنی
- محمد عوض نبی زا د ه یکصد وپا نزدهمین سا لیا د شهادت میرمحمدعظیم بیگ سه پای
- نسیم جویا جویاــ پرچم شجاعت و نبرد مردم افغانستان به خاطر ازادی,عدالت وترقی
- محمد عوض نبی زا دهچهل و سومین سا لگرد وفات زنده یاد برات علی تا ج یکی ازپیشآهنگان ، نهضت مشروطه خواه و دموکرات گرامی باد
- محمد عوض نبی زا دهیکصدوپنجمین سال تولد فرقه مشرفتح محمد خان میر زاد یکی از پیش قراولان جنبش مشروطیت کشور فرخنده باد!
- محمد عوض نبی زا دهبیست و ششمین سا لیا د وفات محمد ابراهیم گا و سواریکی ازپیشگامان نهضت دهقا نی وضد استبداد گرامی با د!
- جنرال محمد یاسین امیریهشتاد سال از تولد ببرک کارمل شخصیت استثنایی تاریخ معاصرکشورمی گذرد
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- محمدعوض نبي زاده نقش و مقام مردم هزاره دردولت و جامعه طی دوونیم قرن اخیر
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- تهيه ، تدوين وپژوهش (راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟(قسمت ششم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- مشعلشخصيتي که با تاريخ عمر خواهد کرد
- تهيه ، تدوين وپژوهش )راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ (قسمت پنجم)
- تهيه ، تدوين وپژوهش (راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ (قسمت چهارم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- محمدعوض نبی زاده یادی ازمبارزقهرمان عبدالخالق شهید
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- تهيه ، تدوين وپژوهش )راد مرد)تاريخ سخن ميگويد: چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ )قسمت سوم (
- تهيه ، تدوين وپژوهش (راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ (قسمت دوم )
- تهيه ، تدوين وپژوهش )راد مرد)تاريخ سخن ميگويد: چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- دپلوم انجنیر خلیل الله معروفی جوانمرد لک بخش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- نصرت شاد يادي از “ مولانا “ ملانصرالدين !
- محمدعوض نبی زاده معرفی مختصریکعده ازمبارزین شاخص مردم هزاره درجنبیشهای ضد استبدادی و استعماری
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- ويرايش وگردآورنده جانبازنبردنخستين سلطنت يک زن ازسلاله غزنويان در جهان اسلام
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- ظريفيبه بها نهء هشتا دهفتمین سالگرد استرداد استقلال افغانستان
- آتوسا سلطان زاده فيلسوفاني كه پيامبر شدند !
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- دوکتور.م. پکتیا وا ل بمنا سبت هشتا دو هفت مین سا لګر د استر دا د استقلا ل ملی افغانستا ن
- محمدعوض نبی زاده هزاره جات یا هزارستان ازدیدگاه ونظر مورخین
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- نصرت شاد توماس هابس متفكر و فلسفه سياسي دولت
- عليشاد لربچه ژان ژاك روسو
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- عليشاد لربچه زنون ؛ اهل كيتون
- نوشتهء: زمری کاسی شناسنامهء يکتن ازمشروطه خواهان، يک مبارز گمنـــام و افشای يک ترورسياسی ديگر؛
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- رستاخيزمروري برواژه تاريخ
- جليل پرشوردرمورد هفت وهشت ثور
- رستاخيزمروري برواژه تاريخ
- جليل پر شوردر مورد هفت وهشت ثور
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- رستاخيزمروري برواژه تاريخ
- جليل پرشور در مورد هفت و هشت ثور(بخش شـشم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- جليل پرشور در مورد هفت وهشت ثور بخش چهارم
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- جليل پرشوردر موردهفتم وهشتم ثور
- جليل پرشوردر مورد هفتم وهشتم ثور
- جليل پرشوردر موردهفتم وهشتم ثور
- سراج الدین ادیبروز جهانی کارگر وتشکیل سازمان بینالمللی کار
- سراج الدین ادیب جهان در آیینه ء رویداد های تاریخ (اول تا 31 می )
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- محمد وليبرگ های از تاريخ روابط خارجي افغانستـــــــــــــــــــان
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- محمد وليبرگ های از تاريخ روابط خارجي افغانستـــــــــــــــــــان
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- محمدوليبرگ های از تاريخ روابط خارجي افغانستـــــــــــــــــــان
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- سراج الدين اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخي
- سراج الدين اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخي
- سراج الدين اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخي
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- کريم حقوقابونصر فارابي ارسطوی شرق
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- سراج الدين اديبجهان در آيينهء رويدادهای تاريخ بخش سوم
- سراج الدين اديبجهان در آيينهء رويدادهای تاريخ بخش دوم
- سراج الدين اديبجهان در آيينهء رويدادهای تاريخ بخش نخست
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- رضا شادابهویت قومی هزاره ها و سادات هزاره
- ارسالي آرش فروزی با مبارز آتشين راه نجات مردم داکتر محمودی آشنا شويم
- سراج .اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخ
- دوکتورمحمد شعيب مجددیمسابقه تير اندازی در زمان تيموريان هرات
- سراج الدين اديبجهان در آیینه ء رویداد های تاریخ بخش سوم
- سراج الدين اديبجهان در آیینه ء رویداد های تاریخ بخش دوم
- سراج الدين اديبجهان در آیینه ء رویداد های تاریخ بخش نخست
- اسکاریحسن صباح وجنبش اسماعيليه
- دستگيرصادقيغارت ميراثهای فرهنگي و تاريخي
- صباحچگونه ابوریحان بیرونی قاره آمريکا را کشف کرد؟
- داکتر وفاهوشی مین مردی که تاريخ را رقم زد
- صباحاولين سفير زن درتاريخ کابل زمين
- صباحگوشه ي ا ززندگي جاودانه مرد خراسان
- استادصباحابوالفضل بيهقی مورخ امپراتوري غزنويان
- سراج الدين اديببمناسبت 86 مین سال استقلال افغانستان
- تهيه و تدوين از بصيرشررتاريخ ، آزادي ،صلح واستقلا ل
- عينيسيرتاريخي فاجعه ملي ومجرمين جنگي
- رسالتروزا زن بحث انگيزتاريخ
- استادصباحميمنه د راورا ق تاريخ
- ارسالي بنفشه ميتراسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- استادصباحچهل سال اسماعیلیه بعد از وفات حسن صباح
- استادصباحتاريخ عمومي اسماعیلیه هاواوضاع خراسا ن
- نبشهءايشرداسالاحمدالله هندوی افغانستانیم؟!
- تهيه و ترتيب از اشرف بهروزفشرده اي از تاريخ فرانسه
- انجنيرغلام سخي ارزگانيبه بهانه يي گرامي داشت از روز جهاني مادر
- ارسالي جواد نصريانزن در آنسوي تاريخ
- ارسالي بنفشه ميتراسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- استادصباحيعقوب ليث صفاري مرد خرد وپيکا ر
- ارسالي صيقلرويدادها ي تاريخي
- ارسالي بنفشه ميتراآخرين تغييرات سياسي جهان در دهه پسين سده دوهزار عيسايي
- ارسالي فرحت شکوهمندگفتار بزرگان
- ارسالي بنفشه ميتراسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- ارسالي بنفشه ميترامجموعه ای از دانستنی ها
- گردآورنده وتلخيص استادصباحسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- استادصباحگسترش فرقه اسماعیلیه در قرن اخیر
- نسرین مفیدردپای زن افغان در تاریخ
- نسرين مفيدهشتم مارچ روز جهاني زن در پهنای تاريخ
- ارسالي محبوب شاملعقايد اسماعيليه
- ارسالي ميلاد بهزادتاریخچه کتاب و کتابخانه در عهد با ستا ن
- ارسالي نسترن نيلابمروري برآيين کا تو ليک
- ارسالي شامل سالارد رمورد زرتشت و زرتشتیا ن چه میدانیم؟
- ارسالي فريدون کيومرثمهاتما گاندی منجی صلح وپيام آورآزادي
- ارسالي بکتاش نهيردرباره اصطلاح شيعه
- استاد صباحکمي ازحقا يق ناگفته وتاريخي سرزمين خراسان
- ارسالي جواد نصريانتاريخ ظهور و مؤسس مذهب معتزله
- ارسالي اميد برهاناهل حديث و حنابله
- ارسالي جواد نصريانوهابيت چگونه بوجودآمد؟
- استاد صباحتاريخ مذ هب اسماعيليه
- ارسالي دانش آرزوتاریخ اروپا
- ارسالي اميد آهنگربابل درکجا واقع بود؟
- ارسالي جواد نصريانپنج دهه از تصویب اعلاميه جهاني حقوق بشر ميگذرد
- ارسالي اميد آهنگرامپراتوری اسکندر چه وسعت داشت ؟
- ارسالي عمران مهربانچه نيرويي ملتها را به حرکت در مي آورد؟
- ارسالي ميلاد دوستچه کسی می تواند تاریخ بنو یسد؟
- ارسالي مشهيد مهوشبِنِدِتو كروچه
- ارسالي اميد آزموننظرمن در باره تاريخ
- ارسالي مشهيد اميلسا ما نيان
- ارسالي داکتر بصيرجنگ نفت
- ارسالي احمد منصور آگاهنهروآزاده مرد آزادي
- ارسالي وليد نصرياندرتاريخ ا مريکا چه گذشته است؟
- استاد صباحلحظه يي دردهليزهاي تاريخ
- ارسالي سالار هوشمندبه بها نه، سالروز ترور مهاتما گاندی
- ارسالي داکتربصيرتاريخ و هويت ملي ما
- ارسالي شامل صباحلحظه يي با تاريخ
- دستگير صادقيگراميداشت از مبارزات قهرمانانهً مردم با شهامت افغانستان در حفظ استقلال کشور