يعقوب ليث صفاري مرد خرد وپيکا ر
استادصباح
گوشه يي از تاريخ افغانستان
يعقوب ليث صفار (247-265 هجري) كه او را ملك الدنيا و صاحبقران ميگفتند و حوزه فرمانروائي او خراسان و سيستان و تخارستان و كرمان و فارس و كابل و قسمتي از در سند و خوزستان ايران بوده است و نسب خود را به «گرشاسب» و از او به «جمشيد» ميرسانيد مردي ميهن پرست با اخلاق و معتقد به مليّت خود و از مخالفين سرسخت خليفه بغداد بود و نقشه ا و تشكيل يك حكومت مستقل وسيع بود. «او بسيار گفتي كه دولت عباسيان بر غدر و مكر بنا كرده اند. نبيني كه به ابوسلمه و بومسلم و آل برامكه و فضل سهل با چندان نيكوئي كايشان را اندر آن دولت بود چه كردند با كسي مباد كه بر ايشان اعتماد كند» . يعقوب به آئين و رسوم ومخصوصآ به زبان خود علا قه اي تام داشت و زبان تازي نميدانست و يا در ظاهر به ندانستن زبان عربي تعمد ميورزيد و همين امر باعث شد كه وي شاعران را دستور دهد تا به عربي او را در فتحها تهنيت نگويند و به فارسي گويند و اين خود مايه رواج شعر فارسي دري در دربارهاي سلاطين مشرق گرديد،وي با ايجاد حكومت مستقل صفاري و علاقه اي كه به زبان خود داشت و بي اعتنائي به زبان عربي توانست بزرگترين مايه استقلال خود يعني زبان ملي را زنده كند و پس از چند سال كه زبان رسمي و سياسي عربي بود لهجه دري را جانشين آن سازد و همين امر بعد از او بي كم و كاست در دوره سامانيان دنبال شد و در نتيجه ادبيات وسيعي بوجود آمد و از ساير ملل اسلامي جدا گشت. جانشينان يعقوب هم همه بر سيرت ا و رفتند و از ميان آنان برخي مانند ابوجعفر احمد بن محمد و خلف بن احمد خود مردمي دانشمند و علاقمند به علم و ا دب بودند چنانكه خلف فرمان داد تا تفسيري بزرگ به قرآن نويسند و خود عالمان وشاعران را تشويق ميكرد . برادر يعقوب بنام عمروليث (265-287) پس از مرگ وي زمام امور را بدست گرفت و براي تثبيت موقعيّت خود چندي با خليفه بغداد از در دوستي درآمد و بدفع مخالفين پرداخت ا ما سرانجام ميان او و خليفه اختلاف افتاد و خليفه محرمانه اسماعيل بن احمد ساماني را عليه او برانگيخت و در جنگي كه بين طرفين درگرفت عمرو د ستگير شد و در زندان خليفه المعتضد در سال 298 درگذشت. عمرو ليث علاوه بر قوت در سياست و جنگجوئي شعر دوست و شاعرپرور نيز بود و شعرائي چون فيروز مشرقي و ابوسليك در دوران او ظهور كردند، وي عشق مفرط به ايجاد ابنيه و كاروا نسرا و رباط جهت آ سايش مسافرين داشت. ابوجعفر احمد بن محمد معروف به بانويه (311-352) مردي دانشمند بود و به مجالست با حكما ميلي وافر و از علوم خود اطلاع داشت. پسرش خلف بن احمد (352-393) نيز مردي اديب و دانشمند و حامي ادبا و علما بوده است در ترجمه تاريخ يميني چنين آمده ا ست كه وي مردي كريم و سخي و انعام ا و درباره اهل علم و ارباب هنر شايع و مستفيض بود. وي علما و فضلاي معروف را گرد اورد تا تفسيري كامل بر قرآن مجيد بنويسند و بيست هزار دينار براي انجام اين خدمت اختصاص داده بود و ميگويند عمرو در دوران امارت خويش هزار رباط و پنجصد مسجد آدينه و مناره احداث كرد و پلهاي فراوان در نقاط مختلف حكومت خويش ساخت .
خد ما ت بزرگ وي به زبا ن فارسي د ري او نخستين كسي بود كه شعرا را به سرودن شعر پارسي تشويق كرد و همين موضوع باعث رشد، گسترش و حفظ زبان فارسي شد. «يعقوب ليث صفاري» نخستين كسي بود كه زبان فارسي دري را ۲۰۰سال پس از ورود اسلام ، به عنوان زبان رسمي اعلام كرد و پس از آن ديگر كسي حق نداشت در دربار او به زباني غير از فارسي سخن بگويد. در كتاب «تاريخ زبان فارسي» آورده است:«.... در سال 254 هجري، يعقوب ليث صفار، دولت مستقل را در شهر زرنج تاسيس كرد و زبان فارسي دري را زبان رسمي كرد كه اين رسميت تا كنون ادامه دارد . در منابع كهن نيز از اين رويداد نام برده شده است. نويسنده «تاريخ سيستان» چنين روايت كرده است: يعقوب فرا رسيد و بعضي از خوارج كه مانده بودند ايشان را بكشت و مالهاي ايشان برگرفت. پس شعرا او را شعر گفتندي به تازي: قد اكرم الله اهل المصر و البلد بملك يعقوب ذي الافضال و العدد چون اين شعر برخواندند او عالم نبود، در نيافت، محمدبن و صيف حاضر بود و دبير رسايل او بود و بدان روزگار نامه پارسي نبود، پس يعقوب گفت: چيزي كه من اندر نيابم چرا بايد گفت؟ محمد وصيف پس شعر پارسي گفتن گرفت و اول شعر پارسي اندر عجم او گفت. دكتر حسن باغ بيدي زبانشناس، درباره صحت اين موضوع كه يعقوب ليث، زبان فارسي دري را رسمي كرد، ميگويد: من اين مطلب را تاييد ميكنم. البته رسمي شدن نه به اين معنا كه حالا رواج دارد بلكه به اين معنا كه او نخستين كسي بود كه شعرا را به شعر پارسي گفتن تشويق كرد و همين موضوع باعث رشد، گسترش و حفظ زبان فارسي شد. يعقوب در سال 254 هجري قمري زبان فارسي را رسمي كرد و از آن زمان تاكنون 1171 سال است كه اين زبان، زبان رسمي است. دكتر «مهدي محبتي»، مسوول بنياد دائره المعارف اسلامي، نيز در تاييد رسمي شدن زبان فارسي توسط يعقوب ليث صفاري ميگويد: « تا عهد يعقوب ليث، زبان رسمي حكومتها ، زبان عربي بود. زماني كه شاعري شعري به زبان عربي براي او خواند او معناي شعر را در نيافت و آن جمله معروف را گفت كه «چيزي كه من درنيابم چرا بايد گفت؟ » و دستور داد كه زبان فارسي زبان رسمي جامعه شود و پس از آن ديگر كسي حق نداشت در دربار او به زبان عربي سخن بگويد. پس از او هم سامانيان و آل بويه اين زبان را گسترش دادند و از نابودي آن جلوگيري كردند. نويسنده «تاربخ زبان فارسي »، درباره ريشههاي اين زبان نوشته است: فارسي، يا فارسي دري يعني رسمي، دنباله فارسي ميانه زردشتي است، اين زبان كه از زمان يعقوب ليث صفاري زبان رسمي ... شده، به تدريج جانشين ديگر زبانها... يعني سغدي، سكايي، خوارزمي و بلخي شد و در منطقه وسيعي از جهان، از هندوستان تا اروپا و از درياي خوارزم تا خليج فارس رواج يافت. در فاصله ميان سقوط ساسانيان و روي كار آمدن صفاريان، زبان علمي زردشتيان فارسي ميانهٌ زردشتي، وزبان علمي مانويان فارسي ميانهٌ مانوي و پهلوي اشكاني مانوي و سغدي مانوي، و زبان علمي مسلمان عربي بود.دولت ساماني به رواج زبان فارسي علاقه مند بود و دولت غزنوي، فارسي را در هندوستان رايج كرد. زبان فارسي در دربار مغولي هند، زبان رسمي بود. رواج فارسي در هند سبب شد زباني به وجود آيد به نام اردو كه زبان رسمي دولت پاكستان شد و به الفبايي كه از الفباي فارسي گرفته شده، نوشته مي شود. زباني كه در هند، آن را هندوستاني مي نامند و به الفبايي كه از الفباي سنسكريت گرفته شده، نوشته مي شود، با اردو يك منشأ دارد. سلجوقيان زبان فارسي را در آسياي كوچك رايج كردند. در دولت عثماني زبان فارسي رايج بود. برخي از سلاطين عثماني چون محمد فاتح و سليم اول به فارسي شعر سروده اند. دكتر «محسن ابوالقاسمي» ادامه ميدهد: تسلط استعمار بر كشورهاي شرق سبب شد كه از رواج فارسي كاسته شود. فارسي دري امروز در افغانستان، تاجيكستان و ايران رايج است. در هر سه كشور از اوايل قرن بيستم مسيحي، وضعي براي زبان فارسي پيش آمده كه باعث شده است فارسي رايج در هر يك به راهي بيفتند كه به تدريج آنها را از هم جدا خواهد كرد.
زند گي و مرد ا نگي ليث صفا ري ( من ا ین پا د شا هی وگنج ر ا ا ز سر عیا ر ی و شیر مرد ی بد ست آ و رده ا م نه ا زمیرا ث پد ر یا فته ا م . ازسخنا ن یعقوب لیث ) تا ر یخ آ ئینه تما م نما ی ا ز مبا رزا ت ، کا رنا مه ها وقهرما نا ن و مردا ن تا ریخ بوده وا نسا ن خود سا ز ند ه تا ریخ جا معه ا نسا نی خویش ا ست .یکی د یگرا ز آ زا د گا ن و طن عزیزما وموسس ا ولین دو لت صفا ر ی کشورما د ر سال ( 290 – 245 ق ) یعقو ب لیث صفا ری ا ست .وی د ریک خا نوا ده فقیر مسگرزاده شد و د ر شهر ز رنج د ر طفو لیت شا گرد رویگرشد .د رآ نجا ازابتدای جوانی با عیاران و جوانمردان وطندوستان که برضد ظلم وستم زمامداران عیاش عباسیان میر زمیدند آشنا و داخل حلقه آنان گردید. وی بزودی در حلقه عیاران آنجا نظربشهامت و شجاعت و کفایت و کاردانی بدرجه سرهنگی رسید تا اینکه در سال 269 هه ق ولایات کشوربوی بیعت کرده وی را بعیث رهبر خویش برگزیدند.این امر در بار بغداد را بوحشت و تشویش انداخت . ابتدا خواستند وی را باحیله و نیرنگ و وعده وعیده بخود نزدیک و همدست بسازد تا وی از عزم رهایی مردمش از یوغ استثمار شان منصرف شود. اما از آنجايی که یعقوب شخص مصمم و دارای عزم راسخ در جهت نجات و رهایی مردم ازبهره کشی و مظالم زمامداران عباسیان بود هیچ یک از این حیله آنها بروی کارگر واقع نشده و از اوامر و اطاعات آنان سرباز زده آماده رزم و پیکاربا ایشان گردیدند. در سال ( 262 هه ق ) بین سپاه یعقو ب در محلی بنا م ( د یر ا لعا قو ل ) < د یر عا صول > و سپاه بغداد بسر کرده گی خود خلیفه جنگ شدیدی در گرفت . درین جنگ یعقوب و لشکریا نش چنان مردانه و با شجاعت جنگیدند که مایه حیرت خلیفه و سپاه اش گردیده و نزدیک به شکست بودند که خلیفه از حیله و نیرنگ کارگرفته و در اثر آن یعقوب با سپاهش شکست خورده عقب نشینی نمود. یعقوب آزاد مرد و با غیرت این شکست را مایه شرمساری خود دانسته و در صدد تلافی آن بر آمد . این مرد جنگجو در عمر شکست نخورد ه بود . این امر تار و پود و جودش را در آتش غیرت می سوختاند. بنا بر آن با تلاش زیاد سپاه خویش را دوباره تنظیم و به آرایش آن پرداخته دوباره آماده جنگ با خلیفه گردید. خلیفه که از دلاوری و شجاعت آن آگاهی عام و تام داشت و از آن در بیم و هراس بسر میبرد باز در صدد حیله و نیرنگ بود. از قضا شکست دیر عا قول هم بر رویه این مرد حساس و با غیرت تاثیر سو نموده و در ینوقت نازک وی را در بستر بیماری انداخت. خلیفه درینوقت باریک موقع را غنیمت شمرده قاصد شخصی خویش را برای جلوگیری از جنگ نزد او فرستاده . یعقوب باوجود مریضی قاصد را بحضور خود پذیرفته قاصد هنگام حضور دید که از دربار و حاجب درکی نیست ; سردار لشکر خراسان شخص بی تکلف و ساده در روی گلیم نشسته و با سپر جنگی خویش تکیه زده . در پهلویش شمشیر و دورتر از آن سفره ای با نان خشک و قدری پیاز و کوزه سفالین پر از آب قرار دارد. قاصد پیام خلیفه را بوی بیان داشت . یعقوب رو به او نموده گفت: < به خلیفه بگو، اگر از این مرض زنده ماندم هما نا میان من و تو جز این شمشیر کسی دیگر فیصله نخواهد کرد. من در کودکی و جوانی با نان و پیاز زندگی کرده ام. از دستمزد حلال خویش به سختی گذاره کرده ام; اگر در جنگ با تو باز شکست بخورم و باز به نان و پیاز خود رو آورده به آن خواهم سا خت و به بازمانده گان خویش درس خواهم داد که آنان بعد از من هم چنین کنند.> فرستاده خلیفه از صلابت و غیرت و احساسات مردمی یعقوب متعجب شده و هیجان آلوده برگشت پیامش را بخلیفه رسانید . اما دریغا که یعقوب لیث سر از بستر بیماری برنداشت و بعد از 16 روز مریضی در سال (260 هه ق ) به جاویدانگاه پیوست و بدین سان خلیفه عباسی از خطر بزرگی که از وجود این راد مرد شجاع احساس میکرد نجات یافت . اما راهیان و پیروان بعدی آن راه آنرا تعقیب نمودند . یعقوب لیث صفاری یکی از رجال نامدار تاریخ کشور ما است وی شخص ساده، بی تکلف و باوقار و مد برو بیدار وطندوست بود در انتخاب مردان رای ثواب داشت سپاه را خوب و نیک می آراست ، خزانه اش از مال پر بود اما اسراف نمیکرد. فقیرانه می زیست غالبآ در بالای پاره نمدی می نشست سپرش را در عقب خود نهاده به آن تکیه می نمود حاجب و دربان قصر نداشت اگر میخواست بخوابد پارچه ای را بالای سر می انداحت و از سپرش بحیث تکیه استفاده میکرد ، غذ ا یش عادی و ساده و غذ ا ی مردم فقیر بود. اکثرآ به نان و پیاز بسنده میکرد. او سخت دوستدار فرهنگ واد ب کشور بود.
چنانکه روزی که بر دشمنانش پیروزی یافته بود. شاعرانی او را بزبان عربی ستوده و اشعار شانرا بزبان عربی بحضورش خواندند که یعقوب آنرا نه پسندیده گفت: < چیزیکه من اندر نیابم چرا باید گفت. باید بزبان خودم سخن گفت .> زبان وی دری بود که آنرا سخت گرامی میداشت. وی را میتوان از حامیان بزرگ فرهنگ و ادب دری دانست که در دوره او و تا قرن های بعد از وی جانشینانش بر سیرت و کردار او رفتند و فرهنگ و ادب دری را پاس داشتند و در دوره <صفاریان > فرهنگ و ادب بمدارج تکاملی اش رسید . که نام نامی یعقوب لیث صفار ی همیشه در تاریخ کشور مان چون اختر فروزان میدرخشد.
منبع: - افغا نستا ن د رمسيرتاريخ - مردا ن نام آورتاريخ افغا نستا ن - مجله غرجستا ن نشريه شوراي انسجام مليت هزاره سال 1367 - مجله هنرنشريه اتحا ديه هنرمندا ن سا ل 1364 - ميرا ث فرهنگي .
May 1st, 2005
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
گوشه يي از تاريخ افغانستان
يعقوب ليث صفار (247-265 هجري) كه او را ملك الدنيا و صاحبقران ميگفتند و حوزه فرمانروائي او خراسان و سيستان و تخارستان و كرمان و فارس و كابل و قسمتي از در سند و خوزستان ايران بوده است و نسب خود را به «گرشاسب» و از او به «جمشيد» ميرسانيد مردي ميهن پرست با اخلاق و معتقد به مليّت خود و از مخالفين سرسخت خليفه بغداد بود و نقشه ا و تشكيل يك حكومت مستقل وسيع بود. «او بسيار گفتي كه دولت عباسيان بر غدر و مكر بنا كرده اند. نبيني كه به ابوسلمه و بومسلم و آل برامكه و فضل سهل با چندان نيكوئي كايشان را اندر آن دولت بود چه كردند با كسي مباد كه بر ايشان اعتماد كند» . يعقوب به آئين و رسوم ومخصوصآ به زبان خود علا قه اي تام داشت و زبان تازي نميدانست و يا در ظاهر به ندانستن زبان عربي تعمد ميورزيد و همين امر باعث شد كه وي شاعران را دستور دهد تا به عربي او را در فتحها تهنيت نگويند و به فارسي گويند و اين خود مايه رواج شعر فارسي دري در دربارهاي سلاطين مشرق گرديد،وي با ايجاد حكومت مستقل صفاري و علاقه اي كه به زبان خود داشت و بي اعتنائي به زبان عربي توانست بزرگترين مايه استقلال خود يعني زبان ملي را زنده كند و پس از چند سال كه زبان رسمي و سياسي عربي بود لهجه دري را جانشين آن سازد و همين امر بعد از او بي كم و كاست در دوره سامانيان دنبال شد و در نتيجه ادبيات وسيعي بوجود آمد و از ساير ملل اسلامي جدا گشت. جانشينان يعقوب هم همه بر سيرت ا و رفتند و از ميان آنان برخي مانند ابوجعفر احمد بن محمد و خلف بن احمد خود مردمي دانشمند و علاقمند به علم و ا دب بودند چنانكه خلف فرمان داد تا تفسيري بزرگ به قرآن نويسند و خود عالمان وشاعران را تشويق ميكرد . برادر يعقوب بنام عمروليث (265-287) پس از مرگ وي زمام امور را بدست گرفت و براي تثبيت موقعيّت خود چندي با خليفه بغداد از در دوستي درآمد و بدفع مخالفين پرداخت ا ما سرانجام ميان او و خليفه اختلاف افتاد و خليفه محرمانه اسماعيل بن احمد ساماني را عليه او برانگيخت و در جنگي كه بين طرفين درگرفت عمرو د ستگير شد و در زندان خليفه المعتضد در سال 298 درگذشت. عمرو ليث علاوه بر قوت در سياست و جنگجوئي شعر دوست و شاعرپرور نيز بود و شعرائي چون فيروز مشرقي و ابوسليك در دوران او ظهور كردند، وي عشق مفرط به ايجاد ابنيه و كاروا نسرا و رباط جهت آ سايش مسافرين داشت. ابوجعفر احمد بن محمد معروف به بانويه (311-352) مردي دانشمند بود و به مجالست با حكما ميلي وافر و از علوم خود اطلاع داشت. پسرش خلف بن احمد (352-393) نيز مردي اديب و دانشمند و حامي ادبا و علما بوده است در ترجمه تاريخ يميني چنين آمده ا ست كه وي مردي كريم و سخي و انعام ا و درباره اهل علم و ارباب هنر شايع و مستفيض بود. وي علما و فضلاي معروف را گرد اورد تا تفسيري كامل بر قرآن مجيد بنويسند و بيست هزار دينار براي انجام اين خدمت اختصاص داده بود و ميگويند عمرو در دوران امارت خويش هزار رباط و پنجصد مسجد آدينه و مناره احداث كرد و پلهاي فراوان در نقاط مختلف حكومت خويش ساخت .
خد ما ت بزرگ وي به زبا ن فارسي د ري او نخستين كسي بود كه شعرا را به سرودن شعر پارسي تشويق كرد و همين موضوع باعث رشد، گسترش و حفظ زبان فارسي شد. «يعقوب ليث صفاري» نخستين كسي بود كه زبان فارسي دري را ۲۰۰سال پس از ورود اسلام ، به عنوان زبان رسمي اعلام كرد و پس از آن ديگر كسي حق نداشت در دربار او به زباني غير از فارسي سخن بگويد. در كتاب «تاريخ زبان فارسي» آورده است:«.... در سال 254 هجري، يعقوب ليث صفار، دولت مستقل را در شهر زرنج تاسيس كرد و زبان فارسي دري را زبان رسمي كرد كه اين رسميت تا كنون ادامه دارد . در منابع كهن نيز از اين رويداد نام برده شده است. نويسنده «تاريخ سيستان» چنين روايت كرده است: يعقوب فرا رسيد و بعضي از خوارج كه مانده بودند ايشان را بكشت و مالهاي ايشان برگرفت. پس شعرا او را شعر گفتندي به تازي: قد اكرم الله اهل المصر و البلد بملك يعقوب ذي الافضال و العدد چون اين شعر برخواندند او عالم نبود، در نيافت، محمدبن و صيف حاضر بود و دبير رسايل او بود و بدان روزگار نامه پارسي نبود، پس يعقوب گفت: چيزي كه من اندر نيابم چرا بايد گفت؟ محمد وصيف پس شعر پارسي گفتن گرفت و اول شعر پارسي اندر عجم او گفت. دكتر حسن باغ بيدي زبانشناس، درباره صحت اين موضوع كه يعقوب ليث، زبان فارسي دري را رسمي كرد، ميگويد: من اين مطلب را تاييد ميكنم. البته رسمي شدن نه به اين معنا كه حالا رواج دارد بلكه به اين معنا كه او نخستين كسي بود كه شعرا را به شعر پارسي گفتن تشويق كرد و همين موضوع باعث رشد، گسترش و حفظ زبان فارسي شد. يعقوب در سال 254 هجري قمري زبان فارسي را رسمي كرد و از آن زمان تاكنون 1171 سال است كه اين زبان، زبان رسمي است. دكتر «مهدي محبتي»، مسوول بنياد دائره المعارف اسلامي، نيز در تاييد رسمي شدن زبان فارسي توسط يعقوب ليث صفاري ميگويد: « تا عهد يعقوب ليث، زبان رسمي حكومتها ، زبان عربي بود. زماني كه شاعري شعري به زبان عربي براي او خواند او معناي شعر را در نيافت و آن جمله معروف را گفت كه «چيزي كه من درنيابم چرا بايد گفت؟ » و دستور داد كه زبان فارسي زبان رسمي جامعه شود و پس از آن ديگر كسي حق نداشت در دربار او به زبان عربي سخن بگويد. پس از او هم سامانيان و آل بويه اين زبان را گسترش دادند و از نابودي آن جلوگيري كردند. نويسنده «تاربخ زبان فارسي »، درباره ريشههاي اين زبان نوشته است: فارسي، يا فارسي دري يعني رسمي، دنباله فارسي ميانه زردشتي است، اين زبان كه از زمان يعقوب ليث صفاري زبان رسمي ... شده، به تدريج جانشين ديگر زبانها... يعني سغدي، سكايي، خوارزمي و بلخي شد و در منطقه وسيعي از جهان، از هندوستان تا اروپا و از درياي خوارزم تا خليج فارس رواج يافت. در فاصله ميان سقوط ساسانيان و روي كار آمدن صفاريان، زبان علمي زردشتيان فارسي ميانهٌ زردشتي، وزبان علمي مانويان فارسي ميانهٌ مانوي و پهلوي اشكاني مانوي و سغدي مانوي، و زبان علمي مسلمان عربي بود.دولت ساماني به رواج زبان فارسي علاقه مند بود و دولت غزنوي، فارسي را در هندوستان رايج كرد. زبان فارسي در دربار مغولي هند، زبان رسمي بود. رواج فارسي در هند سبب شد زباني به وجود آيد به نام اردو كه زبان رسمي دولت پاكستان شد و به الفبايي كه از الفباي فارسي گرفته شده، نوشته مي شود. زباني كه در هند، آن را هندوستاني مي نامند و به الفبايي كه از الفباي سنسكريت گرفته شده، نوشته مي شود، با اردو يك منشأ دارد. سلجوقيان زبان فارسي را در آسياي كوچك رايج كردند. در دولت عثماني زبان فارسي رايج بود. برخي از سلاطين عثماني چون محمد فاتح و سليم اول به فارسي شعر سروده اند. دكتر «محسن ابوالقاسمي» ادامه ميدهد: تسلط استعمار بر كشورهاي شرق سبب شد كه از رواج فارسي كاسته شود. فارسي دري امروز در افغانستان، تاجيكستان و ايران رايج است. در هر سه كشور از اوايل قرن بيستم مسيحي، وضعي براي زبان فارسي پيش آمده كه باعث شده است فارسي رايج در هر يك به راهي بيفتند كه به تدريج آنها را از هم جدا خواهد كرد.
زند گي و مرد ا نگي ليث صفا ري ( من ا ین پا د شا هی وگنج ر ا ا ز سر عیا ر ی و شیر مرد ی بد ست آ و رده ا م نه ا زمیرا ث پد ر یا فته ا م . ازسخنا ن یعقوب لیث ) تا ر یخ آ ئینه تما م نما ی ا ز مبا رزا ت ، کا رنا مه ها وقهرما نا ن و مردا ن تا ریخ بوده وا نسا ن خود سا ز ند ه تا ریخ جا معه ا نسا نی خویش ا ست .یکی د یگرا ز آ زا د گا ن و طن عزیزما وموسس ا ولین دو لت صفا ر ی کشورما د ر سال ( 290 – 245 ق ) یعقو ب لیث صفا ری ا ست .وی د ریک خا نوا ده فقیر مسگرزاده شد و د ر شهر ز رنج د ر طفو لیت شا گرد رویگرشد .د رآ نجا ازابتدای جوانی با عیاران و جوانمردان وطندوستان که برضد ظلم وستم زمامداران عیاش عباسیان میر زمیدند آشنا و داخل حلقه آنان گردید. وی بزودی در حلقه عیاران آنجا نظربشهامت و شجاعت و کفایت و کاردانی بدرجه سرهنگی رسید تا اینکه در سال 269 هه ق ولایات کشوربوی بیعت کرده وی را بعیث رهبر خویش برگزیدند.این امر در بار بغداد را بوحشت و تشویش انداخت . ابتدا خواستند وی را باحیله و نیرنگ و وعده وعیده بخود نزدیک و همدست بسازد تا وی از عزم رهایی مردمش از یوغ استثمار شان منصرف شود. اما از آنجايی که یعقوب شخص مصمم و دارای عزم راسخ در جهت نجات و رهایی مردم ازبهره کشی و مظالم زمامداران عباسیان بود هیچ یک از این حیله آنها بروی کارگر واقع نشده و از اوامر و اطاعات آنان سرباز زده آماده رزم و پیکاربا ایشان گردیدند. در سال ( 262 هه ق ) بین سپاه یعقو ب در محلی بنا م ( د یر ا لعا قو ل ) < د یر عا صول > و سپاه بغداد بسر کرده گی خود خلیفه جنگ شدیدی در گرفت . درین جنگ یعقوب و لشکریا نش چنان مردانه و با شجاعت جنگیدند که مایه حیرت خلیفه و سپاه اش گردیده و نزدیک به شکست بودند که خلیفه از حیله و نیرنگ کارگرفته و در اثر آن یعقوب با سپاهش شکست خورده عقب نشینی نمود. یعقوب آزاد مرد و با غیرت این شکست را مایه شرمساری خود دانسته و در صدد تلافی آن بر آمد . این مرد جنگجو در عمر شکست نخورد ه بود . این امر تار و پود و جودش را در آتش غیرت می سوختاند. بنا بر آن با تلاش زیاد سپاه خویش را دوباره تنظیم و به آرایش آن پرداخته دوباره آماده جنگ با خلیفه گردید. خلیفه که از دلاوری و شجاعت آن آگاهی عام و تام داشت و از آن در بیم و هراس بسر میبرد باز در صدد حیله و نیرنگ بود. از قضا شکست دیر عا قول هم بر رویه این مرد حساس و با غیرت تاثیر سو نموده و در ینوقت نازک وی را در بستر بیماری انداخت. خلیفه درینوقت باریک موقع را غنیمت شمرده قاصد شخصی خویش را برای جلوگیری از جنگ نزد او فرستاده . یعقوب باوجود مریضی قاصد را بحضور خود پذیرفته قاصد هنگام حضور دید که از دربار و حاجب درکی نیست ; سردار لشکر خراسان شخص بی تکلف و ساده در روی گلیم نشسته و با سپر جنگی خویش تکیه زده . در پهلویش شمشیر و دورتر از آن سفره ای با نان خشک و قدری پیاز و کوزه سفالین پر از آب قرار دارد. قاصد پیام خلیفه را بوی بیان داشت . یعقوب رو به او نموده گفت: < به خلیفه بگو، اگر از این مرض زنده ماندم هما نا میان من و تو جز این شمشیر کسی دیگر فیصله نخواهد کرد. من در کودکی و جوانی با نان و پیاز زندگی کرده ام. از دستمزد حلال خویش به سختی گذاره کرده ام; اگر در جنگ با تو باز شکست بخورم و باز به نان و پیاز خود رو آورده به آن خواهم سا خت و به بازمانده گان خویش درس خواهم داد که آنان بعد از من هم چنین کنند.> فرستاده خلیفه از صلابت و غیرت و احساسات مردمی یعقوب متعجب شده و هیجان آلوده برگشت پیامش را بخلیفه رسانید . اما دریغا که یعقوب لیث سر از بستر بیماری برنداشت و بعد از 16 روز مریضی در سال (260 هه ق ) به جاویدانگاه پیوست و بدین سان خلیفه عباسی از خطر بزرگی که از وجود این راد مرد شجاع احساس میکرد نجات یافت . اما راهیان و پیروان بعدی آن راه آنرا تعقیب نمودند . یعقوب لیث صفاری یکی از رجال نامدار تاریخ کشور ما است وی شخص ساده، بی تکلف و باوقار و مد برو بیدار وطندوست بود در انتخاب مردان رای ثواب داشت سپاه را خوب و نیک می آراست ، خزانه اش از مال پر بود اما اسراف نمیکرد. فقیرانه می زیست غالبآ در بالای پاره نمدی می نشست سپرش را در عقب خود نهاده به آن تکیه می نمود حاجب و دربان قصر نداشت اگر میخواست بخوابد پارچه ای را بالای سر می انداحت و از سپرش بحیث تکیه استفاده میکرد ، غذ ا یش عادی و ساده و غذ ا ی مردم فقیر بود. اکثرآ به نان و پیاز بسنده میکرد. او سخت دوستدار فرهنگ واد ب کشور بود.
چنانکه روزی که بر دشمنانش پیروزی یافته بود. شاعرانی او را بزبان عربی ستوده و اشعار شانرا بزبان عربی بحضورش خواندند که یعقوب آنرا نه پسندیده گفت: < چیزیکه من اندر نیابم چرا باید گفت. باید بزبان خودم سخن گفت .> زبان وی دری بود که آنرا سخت گرامی میداشت. وی را میتوان از حامیان بزرگ فرهنگ و ادب دری دانست که در دوره او و تا قرن های بعد از وی جانشینانش بر سیرت و کردار او رفتند و فرهنگ و ادب دری را پاس داشتند و در دوره <صفاریان > فرهنگ و ادب بمدارج تکاملی اش رسید . که نام نامی یعقوب لیث صفار ی همیشه در تاریخ کشور مان چون اختر فروزان میدرخشد.
منبع: - افغا نستا ن د رمسيرتاريخ - مردا ن نام آورتاريخ افغا نستا ن - مجله غرجستا ن نشريه شوراي انسجام مليت هزاره سال 1367 - مجله هنرنشريه اتحا ديه هنرمندا ن سا ل 1364 - ميرا ث فرهنگي .
May 1st, 2005
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
مسایل تاریخی
- علی رستمینقش پیش نهاده هایی تاریخی وسامان یابی های بعدی قدرت درتأسیس وافول حزب دموکراتیک خلق افغانستان(حزب وطن)
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزادجهاد و جنگ در افغانستان قبل از آمدن قطعات شوری به حمایت پاکستان و رهبری امریکا آغاز شد
- سیداحسان واعظیبخش دوم نقش سازنده و ماندگارببرک کارمل در مسیر تاریخ
- سیداحسان واعظینقش سازنده و ماندگارببرک کارمل در مسیر تاریخ
- داکتر حمیدالله مفیدفرود دو ستاره درخشان از کهکشان اندیشه وخرد
- علی رستمی ببرک کارمل بااندیشه عدالت خواهانه به خاموشی رفت
- گزارنده به پارسی دری: عزیز آریانفرآریایی ها یا تورک ها؟
- عبدالو کیل کوچی دسامبردر آیینهء تاریخ
- عبدالو کیل کوچیمحمود بریالی ابر مرد جنبش چپ وترقی خواه افغانستان
- محمد عوض نبی زادهنا یب سالارمحمد حسین خان پیکارجوی رزمگاه میوند وغزنیگک
- خلیل وداد چگونه س.د.ج.ا. به س.خ. ج.ا. تعویض شد
- مترجم: ا. م. شیریانقلاب اکتبر! استالین. نوسازی- کودتای لیبرالی
- نویسنده: نجیب سرغندوی نهضت خدایی خدمتگاری و نقش آن دربیداری پشتونها
- گزارنده به پارسی دری: عزیز آریانفرتوران
- حسن پیمانامیرتیمورموئسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنگ ومدنیت آسیای وسطی قسمت-6
- حزب کارایران(توفان)انقلاب اکتبر ناقوس مرگ سرمایه داری بود
- ظهو رالدين دبرېالي انقلاب دکاليزې په وېاړ
- زمان هوتکبمناسبت هفدهمین سالشهادت داکترنجیب الله
- رحمت اله رواندشهید داکتر نجیب اله داوولسم تلین په یاد
- جلال بايانی کاوشگرشـــهيد داکتر نجيب الله
- جلال بايانی کاوشگرهفده سال قبل درقلب افغانستان کابل حماسه تاريخ رخ داد
- نصیراحمد – مهمند پیړی،پیړی زغم او پیچ دی وګالل شی
- داکتر حبیب منګل دافغانستان دخپلواکۍ غورزنګ ته لنډه کتنه
- نویسنده : مهرالدین مشیدروزی که زمامداران ناکاره در سایۀ آن صرف احساس فربهی کرده اند
- حسن پیمانامیرتیمور موئسس سبک اصیل هنر معماریوحامی فرهنگ ومدنیت آسیای وسطی5
- برگردان و تبصره از دکتر خلیل ودادحقایقِ تلخِ جنگِ 1979-1991 افغانستان از زبان نظامیان شوروی پیشین
- عبدالوکیل کوچی نگاه مختصری به تاریخ کوشانی ها
- انجنیر فضل احمد افغان شاه امان الله غازی و خط سیاه دیورند
- میر عنایت الله سادات معضلۀدیورند
- تتبع ونگارش؛تلخیص وترجمه: ازحسن پیمانامیر تیمور موسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنگ ومدنیت آ سیای وسطی قسمت(4)
- امان معاشر؛ خبرنگار آزادهشت ثور آوردن مجاهدین رو بزوال از کوه ها به قدرت جنرال دستم
- ا. م. شیریزادروز لنین، روز شرمندگی ما
- عتیق الله مولویزادهاز دین پروری، تا دین فروشی!!
- حسن پیمان امیرتیمور موسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنک ومدنیت آسیای وسطی قسمت 3
- نوشته کریم پوپل تاریخ نوروز کهن
- نجم کاويانیيادی از نوروز در کابل قديم
- تتبع ونگارش-ترجمه وتلخیص: ازحسن پیمانامیرتیمور موسس سبک اصیل هنرمعماری وحامی فرهنگ ومدنیت اسیای وسطی-2-
- دوکتور امین برین زوریدوکتور امین برین زوری
- برگردان و تبصره از دکتر خلیل ودادیهودیت در افغانستان
- ارسالی صمیمیبازگشت «لنین» به «خجند»
- حسن پیمانشمۀ ازخدمات وکارنامه های امیرتیموردرأئینۀ تأریخ
- سلیمان راوشجشن سده
- حسن پیمانتأریخ وخدمات زنده ومشهود امپراتوری تیموریان محال است به فراموشی سپرده شود
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزادمناسبات سابق دولت افغانستان و اتحاد شوروی آمدن قوت های نظامی اتحاد شوروی در ششم جدی به افغانستان
- سرلوڅ مرادزی برتانوي هند او برتانوي پنجاب، د پښتنو د ویښتیا دښمنان !
- سرلوڅ مرادزی برتانوي هند او برتانوي پنجاب، د پښتنو د ویښتیا دښمنان !
- عتیق الله مولوی زادهزندگی از کاخ تا کا نتینر!
- سرلوڅ مرادزیبرتانوي هند او برتانوي پنجاب دواړه، د پښتنو د ویښتیا ضد !
- سرلوڅ مرادزیډیورنډ کرښه، څپڅپاند دریځونه او پنځم ستون
- نویسنده : مهرالدین مشیدبالاخره امریکایی ها سر به بالین بیمار نظامیان پاکستانی این بازوی زرهی تروریزم جهانی نهادند
- عبدالوکیل کوچید سامبر نقطه عطف درتاریخ جنبش داد خواهانه مردم افغانستان
- سرلوڅ مرادزی ډیورڼد کرښه، څپڅپاند دریځونه او پنځم ستون دوهمه برخه
- انجنیر فضل احمد افغانخط سیاۀ دیورند مولود دسایس انګلیس و روسیه
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه، څپڅپاند دریځونه او پنځم ستون
- فرزاد رمضاني بونششناسايي يا عدم شناسايي ديورند؟
- انجینر محمود صافی دافغانستان دتاریخ ځلانده ستوری احمد خان « احمد شاه بابا » درانی کال
- سید ذا کر شاه ( ســــــــــادات) (( د ډیورند کرښې غندل یا د پاکستان ســـــــره دښمنی))
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه او څرګند دریځونه
- بیداربمناسبت کنفرانس بین المللی لندن و عدم پذیرش دیورند خط فاصل
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه او روستۍ پراختیاوې
- عزیز آریانفرنیاز تاریخی به بازگشت به توافقات ژنو
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه او روستۍ پراختیاوې
- سرلوڅ مرادزید ډیورند کرښې پریکړه به، لروبر افغانان خپله کوي
- ارسالی صمیمیبرگی از تاریخ جنگ جهانی دوم/ چگونه مسکو تسلیم آلمان ها نشد
- میر عنایت الله سادات نگاهی به تاریخ آریانا
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد بخش آخر
- جلال بايانیبزرگ مردان تاریخ
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخش دوازدهم
- شبيراحمد طالب وزيران اوخاطرې
- رسول پويانجايگاه هرات در مدنيت خراسان
- محمدنبی عظیمیسفر دیگر به جلال آباد
- عزیزه عنایت خامۀ درفرا راه آزادی !
- نصیراحمد - مهمنددافغانستان دخپلواکی دبیرته اخیستلو دشهیدانواوغازیانوپه یاد
- دوکتور جلال بايانی « روح شاه غازی امان الله شاد و پر نور باد »
- انجنیر ظهو رالدین اندیشپراو دا
- محمدنبی عظیمیتعرض متقابل قوای مسلح افغانستان
- نوشته کریم پوپل اشغال و تاراج کابل از زمان تاسیس الی امروز
- سلیمان راوششهروندان شهر (جندان)
- محمدنبی عظیمی درحاشیه تعرض متقابل
- رسول پویاننقش استعمار در تخریب تمدن خراسان
- رسول پویانخراسان بعد از فروپاشی امپراتوری تيموريان
- رسول پویان ریشه های خراسان کهن
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخش هشــــــــــــــــتم
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخـــش هفتـــــــــــــم
- ا. م. شیریپراودا در ۱۰۰ سالگی: زنده و رزمنده
- اسدالله جعفریمیلاد گل سرخ
- عبدالحی نزهت افزودن دشواری کارعاقلانه نیست
- فوادشاه امان الله خان غازى از نظر احمد شاه مسعود كى بود؟
- انجنېر ظهو رالدین اندېشپر فا شیزم د بري ورځ یعنی دامپرېا لیزم دنیمی تنی ښخول په شوري سوسېا لیستي هېواد کی
- نویسنده : مهرالدین مشید نباید بیش از این بهایی برای ویرانی این سرزمین پرداخت
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخش ششم
- نوشته صوفی کریم فیضانی حملات اعراب در افغانستان
- انجنیر ظهورالدین اندیشد افغا نستان د خلک دمو کراتیک گوند داد شهیدا نو او اتلانو دسور گوند ټولو غړو ته له پو رته نه تر کښته پو رې
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بقیه بخش پنجم
- نبی حیدری معلم جنک یا صلح
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد بقیه بخش چهارم
- تهیه وترتیب:میرمحمدشاه رفیعیچهره امروزی تپه مرنجان ورازهای تاریخی آن
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد -- 4
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد - 3-
- سلیمان راوشتندیس های بامیان مجسمه های بودا نیستند
- حسن پیمانبیادبودسلسال وشهمامه تندیسهای بودا دو همبزم ودو همسنگ
- حسن پیمانافشارخونین وقتلهای زنجیره یی انگیزۀ اتحادخلقهای تحت استبداد
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد
- رحمت اله رواند روسانو يرغل او وتل دواړه تېروتني وې
- احمدولي بدخشياداي ديني به قربانيان فاجعة افشار
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد
- عتیق گلشمه ازجنایات بعضی گروه های ماوئیستها درافغانستان
- محمد نبی عظیمیچرا از مرگ می ترسید ؟
- جمعه خان صوفيلر وبر دوه افغان که يو افغان؟ (يوولسمه او آخري برخه)
- جمعه خان صوفيلر و بر دوه افغان که يو افغان؟ (اتمه برخه)
- عبدالو کیل کوچی فرخنده باد چهل وهفتمین سالگرد تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، حزب قهرمانان وشهیدان !
- حمید محویتآتر بی نوایان
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزادآمدن قوت های نظامی اتحاد شوروی به افغانستان
- تهیه کننده : عبدالقدیر میرزاییسقوطِ یک امپراتوری!
- محمد عارف عرفان رازهای حقیقی دعوت ارتش شوروی
- حمید محویدر بارۀ [کشته شدن پلخانوف(؟)]
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد
- صدیق رهپو طرزیما و نو آوری، تجدد و مدرنیزم
- جمعه خان صوفيلر و بر دوه افغان که يو افغان؟ (پنځمه برخه)
- داکترآریننام ببرک کارمل جاویدانه است زیرا توده های مردم آنرا ستوده اند
- عبدالو کیل کوچیپنجمین سالگرد وفات محمود بریالی را گرامی میداریم
- صدیق رهپو طرزیدیورند: سر و صدا برای هیچ
- محمدنبی عظیمیسپیده ها این جا آرام انــد
- محمد عوضازمكتب مبارزهء رفيق ببرك كارمل بياموزيم
- علی رستمیببرک کارمل ستارهء درخشان مبارزِ عدالتخواهء کشور
- عبدالو کیل کوچیببرک کارمل بزرگ مرد تاریخ
- دوکتور نثار احمد صدیقینام ببرک کارمل جاودان و روانش شاد باد
- جمعه خان صوفيلر و بر دوه افغان که يو افغان؟(٢ مه برخه)
- عزیز آریانفرچگونه دهلیز واخان ایجاد و به زور به افغانستان داده شد
- جمعه خان صوفيلر و بر: دوه افغان که يو افغان؟
- انجنېر ظهورالدين اندېشبه افتخار سالګرد انقلاب پېروزمند و زنجير شکن سوسياليستی اکتبر
- گزارشگر از انگلیسی به پارسی: صدیق رهپو طرزیده اسطوره در مورد افغانستان
- انجنېر ظهورالدين انديشبمناسبت سالمرګ انقلابی دلير وانديشمند خلل ناپذير
- از کریم پوپل روش سیاسی دولتها وملیتهای افغانستان در طول تاریخ
- عدالتدشمن هرگز وارد شهر لنين نخواهد شد!
- عبدالو کیل کوچی ماندگاران تاریخ
- نصیراحمد – مهمنددافغانستان دخپلواکی دبیرته اخیستلو
- سليمان راوش به پیشواز 28 ـ اسد
- انجنېر ظهورالدين اندېشدافغانستان دخلکو دملی_ازادی بخښونکي انقلاب دکاليزی په وياړ
- گزارنده: عزیز آریانفرمقاله دوم نقش دولت «کیرپاند» در با هم آمیزی فرهنگ های آسیای میانه
- عزیز آریانفرشاهنشاهی پنج صد ساله تاجیکی- ایرانی کیرپاند در مرزهای باختری چین
- حامدعلمیرساله روزشمار وقایع افغانستان از سال 1747 الی اخیر سال 2010
- نوشته کریم پوپلظهور وزوال اردوهای افغانستان
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش دوازدهم وپایانی
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش 11
- گزارشگر از زبان انگلیسی به پارسی صدیق رهپو طرزیباستانشناسی افغانستان از کهن ترین روزگار تا دوران تیموریان
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش دهم
- سرلوڅ مرادزیلندن کې ډيورند جرګه د پنجاب پر سر کلک ګوزار
- تهیه کننده:امان معاشر نامه ی خواجه حافظ شیرازی برای امیر تیمور
- عبدالصمد ازهرخود کشی یا قتل بخش نهم
- محمدنبی عظیمی لحظاتی با ازهر بزرگوار
- محمدنبی عظیمی آیا روزی تاریخ حــــرب کشور ما نوشته خواهد شد؟
- عبدالصمد ازهر اسرار مرگ میوندوال بخش نهم
- ازهر عبدالصمداسرار مرگ میوندوال بخش هشتم
- محمد همایون سرخابی شهر غلغله در ماتم نبود بودای بزرگش هنوز میگرید
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوالبخش هفتم
- محمدنبی عظیمیتا لحظهء انــــتقال مسؤولیت
- گزارش از انگلیسی به پارسی صدیق رهپو طرزیباستانشناسی افغانستان از کهن ترین روزگار تا دوران تیموریان
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش ششم
- اسدالله جعفریآیاافشار باردیگر تکرار خواهد شد؟
- سید عبدالقدوس «سید»جنگ افشار
- خلیل الله سکندریواقعیت های پنهان در ماجرا های عیان افغانستان
- محمد همایون سرخابی نگاه مختصری پیرامون زندگی پرافتخار ظهیرالدین محمد بابر
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش پنجم
- محمد عالم افتخارسید جمال الدین افغانی ؛ اَبَر انسانی که از نو باید شناخت !
- سرلوڅ مرادزی پاچاخان د بهرنیو پوهانو په نظر کې
- صدیق رهپو طرزیباستانشناسی افغانستان از کهن ترین روزگار تا دور تیموریان
- میرعنایت الله سادات نظری بر موافقتنامه ای دیورند
- عبدالصمد ازهرخودکشی یا قتل؟ بخش چهارم
- نویسنده : مهرالدین مشیدامریکا و بازی بزرگ در کشوری که دشنۀ مقاومت گلوی هر مهاجمی را شگافته است
- عبدالصمد ازهرخودکشی یا مرگ بخش های دوم و سوم
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزاد آمدن قوت های نظامی اتحاد شوروی به افغانستان
- ا. م. شیریبمناسبت زادروز استالین
- عبدالصمد ازهرخودکشی یا مرگ
- نویسنده: ولادیمیر پلاستون ببرک کارمل تا آخرین نفس های خود به حقانیتِ راهی که خود انتخاب نموده بود باور داشت
- ع.رستمی ببرک کارمل نماد وحدت!
- ر. حسنهفته اول دسامبر یاد آور روز های فقدان دو شخصیت مبارز نستوه کشور
- نوشته از ع. بصیر دهزادبخاطر 14چهاردهمین سالگرد وفات شادروان ببرک کارمل
- عبدالو کیل کوچی گرامی وجاویدان باد نام وخاطره تابناک زنده یاد ببرک کارمل
- عبدالو کیل کوچی چهارمین سالروز وفات زنده یاد محمود بریالی را گرامی میداریم
- احمدشاه سرخابییادی از جاودان یاد ببرک کارمل و برادر و همرزم فقید ش محمود بریالی!
- سرورددیورند کرښه دتکړه پوهانو وځیړ نو ته ضرورت لري
- عزیز آریانفردرنگی بر سر نام کشور ما- افغانستان
- عزیز آریانفرراز نهانی نامه دوست محمد خان به نیکلای یکم- امپراتور روسیه
- عزیز آریانفرآیین نامه داخلی انقلابیون جوان افغان (جوانان افغان)
- شباهنگ راددر یادمان کمونیست رزمنده «ارنستو چه گوارا»
- دکتر بیژن بارانکوچ آریاییها از شمال خزر
- سرلوڅ مرادزی د تاریخ پاڼه : کوز پښتانه او د افغانستان خپلواکي
- سليمان راوش تجاوزانگليس ، روس و امريکا بر افغانستان يا يک دروغ بزرگ
- اکادمیسن دستگیر پنجشیریحملات بر نیروهای چپ و پیامد های آن
- عزیز آریانفرگستره «اروآسیای میانه بزرگ»
- احسان لمر یادی از خانوادهء ناظر صفر
- داکتر . و .ع . خاکسترفراز های از زند ه گی یهودان در افغانستان
- نوشته صدیق رهپو طرزیتمدن «سند ـ هلمند» آغاز گر تاریخ ما
- انجنیر زلمی نصرت مهمندافغانستان د«جواهر لعل نهرو»له نظره!
- لیکونکی : نجم الدین « سعیدی »دعلامه دوکتورمحمد سعید « سعید افغانی»د «۲۵» تلین په ویاړ !
- سيد احسان " واعظی"تمدن های آريانای کهن و خراسان باستان
- آصفه صبابه مناسبت سی امین سال شهادت شاد روان محمدطاهربدخشی
- عبدالوکیل کوچیفرخنده باد چهل و پنجمین سالگرد تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، حزب قهرمانان وشهیدان !
- مرادزیستر پاچا خان : ملي هویت ، خپلواکي ، ملي ژبه او تعلیم
- علی رستمی چهل وپنجمین سالکرد حزب دموکراتیک خلق افغانستا ن را گرامی داشت !
- داود کرنزی بمناسبت سومین سالگرد وفات رفیق بریالی
- یعقوب هادینام و نیکوئی های رفیق ببرک کارمل جاودان باد
- سید احسان واعظی شخصیت نام اوری که باتاریخ زیست
- ترجمه و تحشیه از خلیل وداداز انقلاب اکتوبر تا انقلاب ثور
- سيد احسان " واعظی"تمدن هاي آرياناي كهن و خر اسان باستان
- احسان واعظی جايگاه والا و ارزشمند فيض محمد کاتب هزاره دربازتاب رويدادهای سياسی و تاريخ نگاری کشور
- رحمت اله رواند سنبلی نهمه نیټه د پښتنو اوبلوڅو د پیوستون د ورځی په یاد
- مرادزئ د وږي ۹ مه د پښتونستان ورځ
- نوشته : میرمحمد شاه "رفیعی"آرزوهای فراموش ناشده شهدای به خون خفته
- صديق وفا لويَه جَرگه ها ونقش ارزشمند آن در ساختار اجتماعی- سياسی وقانون گذاری افغانستان
- صديق وفا لويَه جَرگه ها ونقش ارزشمند آن در ساختار اجتماعی- سياسی وقانون گذاری افغانستان
- پژوهش: ظاهردقیق ماسترعلوم سیاسیحکومت مجاهدین(!)وبرکناری نقابهای تقدس آنان
- محمد عوض نبی زا د ه سی ومین سالروز شهادت علامه محمد اسمعیل مبلغ فرخنده و گرامی باد
- دکتورخلیل وداد (بارش)خاطرات مهندس هُلندی فان لوتسنبورگ ماس
- محمد عوض نبی زا دهدرويش علي خان هزاره اولین نایب الحکومهءهرات دردولت درانیها
- میرعبدالواحد ساداتسخنی چند پیرامون شخصیت والای غبار
- محمد عوض نبی زا ده بنیادعلیخان هزاره مبارزهمیشه درسنگرو یکی ازمدافعین راستین استقلال کشور
- محمد عوض نبی زا دهشیرمحمدخان هزاره جنگاورقهرمان و یکی از فاتحین اصلی معرکهءمیوند
- ترجمه و تحشیهء دکتور خلیل وداد نخستین مداخلهء نظامی شوروی به افغانستان
- سیدحسن رشاددو یاد و دو خاطره
- گزارنده به دری: عزیز آریانفرافغانستان در مراحل نخست توسعه مستقل (سال های دهه 1920)
- محمد عوض نبی زا ده میر یزدان بخش بهسودی نماد ازایمان و مقاومت ،قربانی توطیه و پیمان شکنی
- محمد عوض نبی زا د ه یکصد وپا نزدهمین سا لیا د شهادت میرمحمدعظیم بیگ سه پای
- نسیم جویا جویاــ پرچم شجاعت و نبرد مردم افغانستان به خاطر ازادی,عدالت وترقی
- محمد عوض نبی زا دهچهل و سومین سا لگرد وفات زنده یاد برات علی تا ج یکی ازپیشآهنگان ، نهضت مشروطه خواه و دموکرات گرامی باد
- محمد عوض نبی زا دهیکصدوپنجمین سال تولد فرقه مشرفتح محمد خان میر زاد یکی از پیش قراولان جنبش مشروطیت کشور فرخنده باد!
- محمد عوض نبی زا دهبیست و ششمین سا لیا د وفات محمد ابراهیم گا و سواریکی ازپیشگامان نهضت دهقا نی وضد استبداد گرامی با د!
- جنرال محمد یاسین امیریهشتاد سال از تولد ببرک کارمل شخصیت استثنایی تاریخ معاصرکشورمی گذرد
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- محمدعوض نبي زاده نقش و مقام مردم هزاره دردولت و جامعه طی دوونیم قرن اخیر
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- تهيه ، تدوين وپژوهش (راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟(قسمت ششم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- مشعلشخصيتي که با تاريخ عمر خواهد کرد
- تهيه ، تدوين وپژوهش )راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ (قسمت پنجم)
- تهيه ، تدوين وپژوهش (راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ (قسمت چهارم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- محمدعوض نبی زاده یادی ازمبارزقهرمان عبدالخالق شهید
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- تهيه ، تدوين وپژوهش )راد مرد)تاريخ سخن ميگويد: چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ )قسمت سوم (
- تهيه ، تدوين وپژوهش (راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ (قسمت دوم )
- تهيه ، تدوين وپژوهش )راد مرد)تاريخ سخن ميگويد: چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- دپلوم انجنیر خلیل الله معروفی جوانمرد لک بخش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- نصرت شاد يادي از “ مولانا “ ملانصرالدين !
- محمدعوض نبی زاده معرفی مختصریکعده ازمبارزین شاخص مردم هزاره درجنبیشهای ضد استبدادی و استعماری
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- ويرايش وگردآورنده جانبازنبردنخستين سلطنت يک زن ازسلاله غزنويان در جهان اسلام
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- ظريفيبه بها نهء هشتا دهفتمین سالگرد استرداد استقلال افغانستان
- آتوسا سلطان زاده فيلسوفاني كه پيامبر شدند !
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- دوکتور.م. پکتیا وا ل بمنا سبت هشتا دو هفت مین سا لګر د استر دا د استقلا ل ملی افغانستا ن
- محمدعوض نبی زاده هزاره جات یا هزارستان ازدیدگاه ونظر مورخین
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- نصرت شاد توماس هابس متفكر و فلسفه سياسي دولت
- عليشاد لربچه ژان ژاك روسو
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- عليشاد لربچه زنون ؛ اهل كيتون
- نوشتهء: زمری کاسی شناسنامهء يکتن ازمشروطه خواهان، يک مبارز گمنـــام و افشای يک ترورسياسی ديگر؛
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- رستاخيزمروري برواژه تاريخ
- جليل پرشوردرمورد هفت وهشت ثور
- رستاخيزمروري برواژه تاريخ
- جليل پر شوردر مورد هفت وهشت ثور
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- رستاخيزمروري برواژه تاريخ
- جليل پرشور در مورد هفت و هشت ثور(بخش شـشم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- جليل پرشور در مورد هفت وهشت ثور بخش چهارم
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- جليل پرشوردر موردهفتم وهشتم ثور
- جليل پرشوردر مورد هفتم وهشتم ثور
- جليل پرشوردر موردهفتم وهشتم ثور
- سراج الدین ادیبروز جهانی کارگر وتشکیل سازمان بینالمللی کار
- سراج الدین ادیب جهان در آیینه ء رویداد های تاریخ (اول تا 31 می )
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- محمد وليبرگ های از تاريخ روابط خارجي افغانستـــــــــــــــــــان
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- محمد وليبرگ های از تاريخ روابط خارجي افغانستـــــــــــــــــــان
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- محمدوليبرگ های از تاريخ روابط خارجي افغانستـــــــــــــــــــان
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- سراج الدين اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخي
- سراج الدين اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخي
- سراج الدين اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخي
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- کريم حقوقابونصر فارابي ارسطوی شرق
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- سراج الدين اديبجهان در آيينهء رويدادهای تاريخ بخش سوم
- سراج الدين اديبجهان در آيينهء رويدادهای تاريخ بخش دوم
- سراج الدين اديبجهان در آيينهء رويدادهای تاريخ بخش نخست
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- رضا شادابهویت قومی هزاره ها و سادات هزاره
- ارسالي آرش فروزی با مبارز آتشين راه نجات مردم داکتر محمودی آشنا شويم
- سراج .اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخ
- دوکتورمحمد شعيب مجددیمسابقه تير اندازی در زمان تيموريان هرات
- سراج الدين اديبجهان در آیینه ء رویداد های تاریخ بخش سوم
- سراج الدين اديبجهان در آیینه ء رویداد های تاریخ بخش دوم
- سراج الدين اديبجهان در آیینه ء رویداد های تاریخ بخش نخست
- اسکاریحسن صباح وجنبش اسماعيليه
- دستگيرصادقيغارت ميراثهای فرهنگي و تاريخي
- صباحچگونه ابوریحان بیرونی قاره آمريکا را کشف کرد؟
- داکتر وفاهوشی مین مردی که تاريخ را رقم زد
- صباحاولين سفير زن درتاريخ کابل زمين
- صباحگوشه ي ا ززندگي جاودانه مرد خراسان
- استادصباحابوالفضل بيهقی مورخ امپراتوري غزنويان
- سراج الدين اديببمناسبت 86 مین سال استقلال افغانستان
- تهيه و تدوين از بصيرشررتاريخ ، آزادي ،صلح واستقلا ل
- عينيسيرتاريخي فاجعه ملي ومجرمين جنگي
- رسالتروزا زن بحث انگيزتاريخ
- استادصباحميمنه د راورا ق تاريخ
- ارسالي بنفشه ميتراسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- استادصباحچهل سال اسماعیلیه بعد از وفات حسن صباح
- استادصباحتاريخ عمومي اسماعیلیه هاواوضاع خراسا ن
- نبشهءايشرداسالاحمدالله هندوی افغانستانیم؟!
- تهيه و ترتيب از اشرف بهروزفشرده اي از تاريخ فرانسه
- انجنيرغلام سخي ارزگانيبه بهانه يي گرامي داشت از روز جهاني مادر
- ارسالي جواد نصريانزن در آنسوي تاريخ
- ارسالي بنفشه ميتراسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- استادصباحيعقوب ليث صفاري مرد خرد وپيکا ر
- ارسالي صيقلرويدادها ي تاريخي
- ارسالي بنفشه ميتراآخرين تغييرات سياسي جهان در دهه پسين سده دوهزار عيسايي
- ارسالي فرحت شکوهمندگفتار بزرگان
- ارسالي بنفشه ميتراسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- ارسالي بنفشه ميترامجموعه ای از دانستنی ها
- گردآورنده وتلخيص استادصباحسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- استادصباحگسترش فرقه اسماعیلیه در قرن اخیر
- نسرین مفیدردپای زن افغان در تاریخ
- نسرين مفيدهشتم مارچ روز جهاني زن در پهنای تاريخ
- ارسالي محبوب شاملعقايد اسماعيليه
- ارسالي ميلاد بهزادتاریخچه کتاب و کتابخانه در عهد با ستا ن
- ارسالي نسترن نيلابمروري برآيين کا تو ليک
- ارسالي شامل سالارد رمورد زرتشت و زرتشتیا ن چه میدانیم؟
- ارسالي فريدون کيومرثمهاتما گاندی منجی صلح وپيام آورآزادي
- ارسالي بکتاش نهيردرباره اصطلاح شيعه
- استاد صباحکمي ازحقا يق ناگفته وتاريخي سرزمين خراسان
- ارسالي جواد نصريانتاريخ ظهور و مؤسس مذهب معتزله
- ارسالي اميد برهاناهل حديث و حنابله
- ارسالي جواد نصريانوهابيت چگونه بوجودآمد؟
- استاد صباحتاريخ مذ هب اسماعيليه
- ارسالي دانش آرزوتاریخ اروپا
- ارسالي اميد آهنگربابل درکجا واقع بود؟
- ارسالي جواد نصريانپنج دهه از تصویب اعلاميه جهاني حقوق بشر ميگذرد
- ارسالي اميد آهنگرامپراتوری اسکندر چه وسعت داشت ؟
- ارسالي عمران مهربانچه نيرويي ملتها را به حرکت در مي آورد؟
- ارسالي ميلاد دوستچه کسی می تواند تاریخ بنو یسد؟
- ارسالي مشهيد مهوشبِنِدِتو كروچه
- ارسالي اميد آزموننظرمن در باره تاريخ
- ارسالي مشهيد اميلسا ما نيان
- ارسالي داکتر بصيرجنگ نفت
- ارسالي احمد منصور آگاهنهروآزاده مرد آزادي
- ارسالي وليد نصرياندرتاريخ ا مريکا چه گذشته است؟
- استاد صباحلحظه يي دردهليزهاي تاريخ
- ارسالي سالار هوشمندبه بها نه، سالروز ترور مهاتما گاندی
- ارسالي داکتربصيرتاريخ و هويت ملي ما
- ارسالي شامل صباحلحظه يي با تاريخ
- دستگير صادقيگراميداشت از مبارزات قهرمانانهً مردم با شهامت افغانستان در حفظ استقلال کشور