زن در آنسوي تاريخ
ارسالي جواد نصريان
به استقبال از روز مادر
جان ميدهم به گوشة زندان سرنوشت سر را به تازيانة او خم نميكنم افسوس بر دو روزه هستي نميخورم زاري بر اين سراچه ماتم نميكنم
\"زن 9 ماه کودکی را حمل میکند که متعلق به تمام هستی است. زن 9 ماه لحظه لحظه ی نفسش، عملش و هر دیدارش با این دنیا دو صدای طپش قلب دارد... زن این آفریننده ی موجودی ناتوان و کوچک، زن تنها پیام آور صدای آفرینش در هستی...این تنها مادر است که معتقد است جان یک کودک، جان یک فرزند از هر چیزی مهمتر است .جان یک کودک از هر جنگ و جدالی، هر ایمانی، هر عشقی مهمتر است... جان یک کودک از هر معصومیتی مهمتر است و مادر برای جان کودکش هر گناهی مرتکب میشود... مادر بودن را نه تو میفهمی و نه من! مادر بودن را تنها یک مادر میفهمد. همه وجودش درد است ، سینه پر شیر و بدن ناتوان از زایشی سخت اما هیچ دردی با لذت شیر دادن به کودکش برابری نمیکند. کودک نفسیست که مادر با آن زندست و هیچ مردی این واژه ها را تا ابد لمس نمیکند...\" جست وجوى رد پاى زن در ميان اسطوره هاى غبار گرفته و بى تاريخ، بى ترديد كارى است دشوار و گاه ناشدنى. اما نگاهى عميق تر به عمق داستان ها نشان مى دهد كه بايد از لابه لاى رمز ها به واقعيت ها پى برد. پرده ها را پس زد و حقيقت را ديد. حقيقتى كه در گذر زمان گم شده است. گاستون باشلار Gaston Bachlard جمله جالبى دارد كه حيات تاريخى انسان را از پس زمينه اسطوره وار تا به واقعيت تاريخى در بر مى گيرد، او مى گويد: «آدمى صحنه رمز ها است.» رمز هايى كه وقتى مى شكافى و هسته ها و معنا ها را در مى يابى، جلوه هاى تازه اى از ناگفته ها و خاموشى هاى ديرينه را در برابر نگاهت باز مى تابانند. اساطير به عنوان رمزينه وارترين بريده تاريخ بشر مملو از اين قبيل تجلياتند، تجلياتى كه گاه دست و پا بر هم ساييده اند و از پس قرون و سده ها به شكل هاى گونه گون بازمانده و خود را به اكنون رسانده اند و گاه در همان لايه هاى ديرينه سال فسيل شده اند! نگاهى گذرا به انبوهه اساطير ملت هاى مختلف و مجموعه باور هاى قومى و انديشه وارشان نشان مى دهد كه در گذشته هاى دور عنصر زمين، زايند گى و به دنبال ا ين دو، زن به عنوان نماد ا ين زا يند گى تا چه پا يه ارزشمند و پرستيدنى بوده است. هومر در نيايش هاى خود چنين آ واز سر مى دهد...: «من زمين را مى ستايم، مادر عالم كه نشستگاه هي استوار دارد، جده گرامى كه بر خوانش همه موجودات روزى مى خورند... اين تويى كه مى توانى به مردگان حيات ببخشى و نيز زندگى را از آ نان بازگيرى... نيكبخت آ نكه تو وى را به نيكخواهى ات بنوازى، براى چنين كسى كشتزار زندگى بسيار بر خواهد داد؛ در صحرا گله هايش فزونى خواهند يافت و خانه اش آكنده از مال و خواسته خواهد شد.»پر بيراه نخواهد بود اگر ميل انسان كهن را به تشكيل ساختار هاى مادرسالارانه و همچنين پرستش مادر _ الهه ها در ريشه هاى اين تقديس و بزرگ انگاشتن زمين و سخاوتمندى زاينده اش جست وجو كنيم. تا آنجا كه براساس قول پوزانياس، پلياد ها هفت خواهرى كه به مقام خدايى رسيده اند و صورت فلكى پروين را كه از هفت ستاره تشكيل شده، ساخته اند، در نيايشى براى زئوس زمين را به حق مادر خود مى خوانند: «اى زئوس بزرگ به يارى تو است كه زمين برمى دهد. ما به حق او را مادر خود مى خوانيم.» شايد نمايشنامه «شب هزار و يكم» تلنگر جالبى باشد براى پيدا كردن گمشده هاى تاريخى در دوردست اساطير، ماجراى حيات هراس آلود زنى كه براى بقاى خويش داستا نسرايى مى كند و شايد خويشتن خويشش را در دل همين داستان ها مى كارد تا بعد تر بشكفد و سكوت ديرينه اى را كه روى واقعيت ها نشسته است، بشكند. «اسنادى كه از گذشته باقى مانده نشان مى دهد دو شخصيت شهرناز و ارنواز «ول معطل» هستند و اصلاً معلوم نيست چه كاره هستند و براى چه هستند؟ در عوض، آنجا دو آشپز به نام هاى «ارمائيل» و «گرمائيل» هستند كه هر شب يكى از دو جوان را بايد نجات دهند.
من تصور مى كنم در نسخه قبلى اين داستان، شهرناز و ارنواز ا ين كار را مى كردند و ارمائيل و گرمائيل متعلق به دوره وارد شدن بعضى از تفكرات به فرهنگ شرق است. شهرزاد كسى است كه هر شب قصه مى گويد و يك نفر را نجات مى دهد و در واقع طرح داستان ضحاك است.» چنين باورى اميد تازه اى است براى پيدا كردن تكه هاى گمشده پازلى ناتمام از گذشته اسطوره وار تاريخ بشريت! نگاهى ظاهرى به اسطوره هاى شر ي زمين نشانگر چيرگى عنصر مردا نه است. اما شايد بتوان اين ا نگاره را زير سئوال برد درست زمانى كه به جست وجوى راستين رمز ها برخيزيم. در متون مذهبى زردشتى از هفت امشاسپند به عنوان دختران خدا نام برده مى شود. «اسپندارمذ» به معناى مهرورزى افزا ينده، بردبارى و فروتنى، «هئوروتات» به معناى رسايى كه زايش، بالندگى و خروش آب ها و چشمه ها در ذهن ها يادآور ا وست و «امرتات» (مرداد) به معناى بى مرگى و جاودا نگى كه رويش و بالندگى گياهان و سبزينگى، نماد باستانى آن است، هر سه عناصرى مونثند و پر بيراه نخواهد بود اگر اشه را هم اصالتاً مونث انگاريم. چرا كه مشخصه بارز او زيبايى اوست و بايد پذ يرفت كه از گذ شته هاى دور زن مظهر زيبايى قلمدا د مى شده است. شايد به تعبيرى اين سه امشاسپند از امشاسپندان كليدى و موثر نباشند اما از آنجا كه هسته و بن مايه هر سه آنها مهرورزى و عشق بى آلايش و ازخودگذشتگى و پروراندن و زايندگى است، بى گمان نشانگر نقش محورى آنها در كنه نگاه اسطوره اى خواهد بود. اسپندارمذ به عنوان دختر خدا نقشى جدى در كنه اسطوره باورى اين ديانت دارد و در زادروزش جشنى كهن براى زنان برگزار مى شده است. جشنى به نام اسفند گان كه ويژه زنان و زمين است. ابوريحان بيرونى در اثر ارزشمند خود «آثار الباقيه عين القرون الخاليه» درباره اين جشن باستانى مى نويسد: «ا ين جشن ويژه زنان بوده است و در آن از شوهران خويش پيشكش دريافت مى كرده اند، از ا ين رو آن را جشن مزدبگيران مى خوانده اند.» اسپندارمذ در واقع از زمين نگاهبانى مى كند و از آنجا كه زمين مانند زنان در زندگى انسان نقش بارورى و باردهى دارد، جشن اسفند گان براى ارزش نهادن به زنان نيكوكار برگزار مى شود. در گذشته و در برخى نقاط سرزمين خراسان در اين روز بانوان لباس هاى نو مى پوشيدند، زن هايى كه مهربان، پاكدامن، پرهيزگار و پارسا بوده اند و فرزندان نيكى زاده بودند، مورد ارج و تشويق قرار مى گرفتند. در روز جشن اسفند گان، زن ها از مردان خود پيشكش هايى دريافت مى كردند. آنها در ا ين روز از كارهاى هميشگى خود در خانه و زند گى معاف مى شدند و مردان و پسران كارهاى روزا نه زنان در خانه را در چنين روزى با شاد مانى انجام مى دادند. اكنون نيز زرتشتيان جشن اسفند گان را به نام روز زن و روز مادر جشن مى گيرند و مقام زنان نيكوكار و پاكدامن را گرامى مى دارند. به اين ترتيب و با برگزارى اين آيين نيكو آريايي هاي كهن خاطره شكوهمند عصر زرين مادرتبارى ديرينه خويش را پاس مى داشتند و به ياد مى آوردند كه در گذشته اسطوره اى خود، مادر الهگانى را مى پرستيده اند كه مظهر حيات و بالندگى بوده اند. باور به اين انگاره در برخى مكاتب گاه باعث رونق كشت و زرع و در برخى مكاتب ديگر باعث حرمت نهادن زايدالوصف به خاك و زمين مى شده است تا آنجا كه «پيامبرى سرخ پوست از قبيله priest rapids، به پيروانش سفارش مى كرد كه زمين را بيل نزنند، زيرا زخمگين كردن و بريدن اندام ها و دريدن و خراشيدن مادر همه ما آدميان، با كار هاى كشاورزى گناه است» و سلوك ضدكشاورزى اش را چنين بر حق جلوه مى داد: «از من اجازه مى خواهيد كه زمين را شخم كنيد؟ آ يا من در شكم مادرم چاقويى فرو مى برم؟ از من ا جازه مى خواهيد كه بيل زنيد و سنگ ها برداريد. آ يا پوست و گوشت ما درم را مى درم، آنچنان كه استخوان هايش نمايان شود؟ از من اجازه مى خواهيد كه علف را ببريد و بفروشيد، تا چون سفيد پوستان توانگر شويد. اما چگونه پرواى آن خواهم داشت كه گيسوان مادرم را ببرم؟» (رساله در تاريخ اديان _ ميرچا الياده _ ترجمه جلال ستارى _ انتشارات سروش ۱۳۷۲) در تاريخ اسطوره اى شرق زمين پرستش و ستايش ناهيد به عنوان الهه آب و زندگى، مهر تائيدى بر اين باور است كه زن در باور انسان كهن نشانه اى است از پاكى و نيرويى براى زايندگى. هر چند برخى پژوهشگران بر اين باورند كه پيدايش الهه اى به نام آناهيتا و با چنين كاركرد الهام يافته از ايشتار بين النهرينى است، اما اين موضوع چيزى از اهميت اين انگاره در فرهنگ ما نمى كاهد. رمزينگى اين پرستش از نگاهى و به تعبيرى شايد همچون فلسفه بسيارى از مذاهب به نوع و ساختار حيات شبانى آريا يى هاى نخستين بازمى گردد. آ ناهيتا به عنوان فزاينده گله و رمه در چنين جامعه اى ارج و منزلتى شگرف پيدا مى كند. زايش و نيروى زايندگى با الهام از چنين الهگا نى ميسر مى شده و در نتيجه مقام چنين خداوند گارانى را بالا تر مى برده است. تا آنجا كه «سوزان گويرى»، نگارنده كتاب «آ ناهيتا در اسطوره هاى آريايي» تحت تا ثير اين مقام والا به صراحت مى گويد: «سنت پرستش مادر _ خدايان، كهن ترين سنت مذهبى اقوام گوناگون در جهان قديم بوده است.» جان هينلز درباره قدرت ا ين الهه مادينه مى نويسد: «او منبع همه بارورى ها است، نطفه همه نران را پاك مى گرداند، رحم همه مادگان را تطهير مى كند و شير را در پستان مادران پاك مى سازد. در حالى كه در جايگاه آسمانى خود قرار دارد، سرچشمه درياى كيهانى است. او نيرومند و درخشان، بلندبالا و زيبا، پاك و آزاده توصيف شده است. در خور آزا د گى خويش تاج زرين هشت پره صد ستاره اى بر سر دارد، جامه اى زرين بر تن و گرد نبندى زرين بر گردن زيباى خود دارد.» و در ا دامه مى افزايد: « در باخترزمين ناهيد از ا حترامى عميق برخوردار بوده، سرچشمه زندگى به شمار آمده و سپاسگزارى عميق و صميمانه اى را به خود اختصاص داده و هنوز نيز چنين است.» اردشير دوم هخامنشى، مقتد را نه تثليثى را وارد ا نگاره هاى مذهبى زمانه خود كرد كه شالوده اش بر منزلت نهادن بر دو نيروى مادينه پرستيدنى يعنى مهر و ناهيد استوار شده بود. ابتكار او را نيز مى توان تكاپويى در جهت باز زنده سازى ديرينگى مادر محورى در فرهنگ پرستش آ دميان قلمداد كرد. از همين دوره است كه كم كم سايه روشنى از پيكره هاى الهگان ما د ينه بر ديواره هاى كتيبه ها ظاهر مى شود. در حالى كه پيش از ا ين هم پيكرهاى سفالينى از مادر خدا يان تمدن عيلامى از دل خاك سر بر آ ورده بود.«زن در عيلام مقامى عظيم داشت. هيچ مرد خانواده سلطنتى شايسته سلطنت شمرده نمى شد، مگر از اعقاب ملكه نخستين، خواهر شاه بنيانگذار سلسله بوده باشد. در واقع اين زنان خاندان سلطنتى بودند كه حق فرما نروا يى را به ارث مى بردند، ولى در عمل مردان خاندان سلطنتى وظايف ايشان را به عنوان فرمانروا انجام مى دادند.» اينجا است كه بايد ا نگاره طرح شده از سوى برخى از مورخان و اسطوره شناسان را بپذيريم. آنجا كه به بن پدرسالارا نه اساطير هند و اروپايى صحه نهاده وبهار مى نويسد: «خدا يان بزرگ هند و آريايي ، يونانى، رومى و نردى همه نرينه اند. اهميت ايزد بانوان نيرومندى چون آناهيتا در اساطير آريايي ها و هرا و آفروديت در اساطير يونان، در حدى وسيع نتيجه در آميختن اساطير اين قوم با اساطير اقوام بومى است كه در آنها الهه اى سخت نيرومند در مركز آ يين هاى دينى قرار داشته است.» بهار معتقد است كه پرستش ماد _ خدايان بيشتر با ساختار حيات كشاورزى منطبق خواهد بود. اين جا است كه بايد نقبى هم زد به گفتارى از ميرچا الياده آنجا كه مى گويد: «ا ين نظر با طيب خاطر پذيرفته شده كه زن كاشف برزيگرى بوده است... از سوى ديگر زن چون با ديگر مراكز بارورى كيهان _ زمين و ماه _ همدست بوده، خود از شان و منزلت توا نايى تاثير بر بارورى و قدرت پخش و نشر آن برخوردار مى شده است. بدين گونه نقش مقدم و ا ولاى زن در آغاز دوران كشاورزى، خاصه به هنگامى كه ا ين فن هنوز مزيت زنان و در تيول آ نان بود، نقشى كه هنوز زن در بعضى تمدن ها بر عهده دارد، توجيه مى شود. اما بايد پرسيد كه آيا ناهيد با عنوان تازه اش يعنى فزا ينده رمه و گله يادگارى از همين دوران و ا ين چنين جامعه اى است؟ شايد پاسخ به ا ين قبيل پرسش ها دشوار باشد چرا كه دانسته هاى ما از تاريخ اسطوره وار اندك است و پاسخ ها در ابهام مانده اند، شايد بايد منتظر كاوش هاى تازه باستان شناسى ماند براى پيدا كردن تكه هاى گمشده و تكميل پازل شكسته تاريخ! .
زن ووحشت اجتماعي بزرگترین دشمن رهایی زن ، مناسبات ظالمانه اجتماعی است نه مردها. ستمگری مرد بر زن یا ستمگری زن برمردهنگامی معنا مییابد که مناسبات اقتصادی واجتماعی ملزومات مادی و معنوی اشکال ستم را فراهم نماید. اشکالی ازفرهنگ برمبنای مناسبات تولیدی درمراحلی از تاریخ زندگی بشرنمایان است که فراخوروضع موجودتولید وبازتولیدمیشود. زن سالاری ،پدرسالاری ، یا مردسالاری درواقع کنش و واکنش درونی انسان زن ومرد نیستند بلکه فرایند روابط ومناسبات اجتماعی اند. سالارشدن وگردن فرازی زن یا مرد تقدیس ویا تحقیریکی توسط دیگری دردوره های مختلف ومتناوب تصویری جزکشمکش برسرمنافع و بهره کشی براساس مناسبات آن دوره بدست نمیدهد کشمکشی که برمحورتملک می چرخد.در این کاروزارنا برابر و ظالمانه کفه ی ترازو گاهی به نفع زنان است ومردان را سبک و سر بردار نزدیک میکند وگاهی به نفع مردان، زنان را اسیر و سنگ بر سار می کند. در هر صورت فارغ از تبعیضات جنسی وغیره این انسان است که قر بانی، قهر ، خشونت و نابرابری میشود. خشونت بخشی از ستم وبی عدالتی است خشونت وحشیگری بشریت غیر متمدن بر انسان متمدن است خشونت برزنان اوج این وحشیگریست.میتوان گفت زنان در طول تاریخ مورد ستم مضاعف بوده وهستند.اگر دریک جامعه ی نابرابر مردان بردگان وستمکشان صحن علمي جامعه بوده اند. زنان بردگان بی مزدکارخانگی کارگردانان پشت صحنه ،محکومان درحصارحرمسرای حاکمان، ومظلومان مستتردر حجاب ، وسکس بازار بیرحم سود آوری سرمایه . تطمیع ومقهورخدایان زمین و زر و زور بوده اند.اگرمردان گردن بریوغ ستم برده داران واربابان و زرمداران نهادند، زنان تازیانه تطمیع واسارت دررکاب حاکمان وعقدنامه مردان را با جان وجسم خریدند. و امروزه این ستم در اشکال گوناگون باز تولید وتشدید می شود.خشونت میراث ژنتیکی مردان نیست،جامعه طبقاتی مردان را به ابزارخشونت برزنان تبدیل میکند. خشونت آموختنی است.نفرت وپرخاشگری وجنگ طلبی بشرآموختنی است .همینطور عشق هم آموختنی است.خشونت در جامعه طبقاتی سیستماتیک است، مجموعه ای ازاین عناصردرارتباط بایگدیگرخشونت راپدید می آورند. نظام اجتماعی خشونت مضاعف بر زنان رااز طریق ایجاد کلیشه ها و پندارهای غلط، جامه عمل می پوشاند، مردان را به ابزاز اعمال سلطه بر زنان مبدل میکند. تقسیم کاراجباری ، نداشتن حق مالکیت، حق تعیین سرنوشت،حق انتخاب و... مواردی ازاین کلیشه هاهستند. زنان با نداشتن حق مالکیت سرنوشت محتوم خویش رابه اطاعت ازپدر، شوهر وپسرمیسپارند. تقسیم کار اجباری زنان را به بردگان بی مزد، زن پارسا ،مطیع وضعیفه تبدیل میکند.زنی که هویت انسانیش را از دست میدهدوفلسفه وجودیش را دو چیز میداند بی مزدکارکردن وتولیدمثل. از کشیک وخاخان وقاضی القضات گرفته تا هر کله خشکی دیگروی را به اطاعت مطلقه ازسه نوع مرد (پدر،شوهر،پسر) وماندن در برزخ اسارت گوشزد میکنند. ودر صورت عدم تمکین واطاعت، محکوم به تعزیز وشلاق ، خاری ، طرد از جامعه وحتا مرگ و نابودیست.سلب حق تعیین سرنوشت وحق انتخاب از زنان، بطور اتوماتیک بیش از نیمی از جامعه را به بردگان محکوم وفرمانبردارتبدیل میکند. وبدون شک سرنوشت نیمی دیگربهترازاین نمی شود. حق انتخاب، دادن اختیار به انسان است.سلب اختیار نفی هویت انسانی است. مبلغان تبعیض جنسی ونابرابری با گرفتن حق انتخاب از زن هویت انسانی زن را تباه میکنند. یک فرهنگ عقب مانده ، فسیلی درمقابل فرهنگ مدرن انسانی قراردارد فرهنگی که انسان را تحقیرمیکند انسان رابر اساس رسوبات فکری محدود وتقسیم میکند. تبعیضات جنسی ، ملی ، نژادی ،مذهبی ، فرقه ای و... را تبلیغ وترویج میکند ، جنگ ، شکنجه ، اعدام ، خشونت وکشتار انسانها را مشروعیت میدهد.منادیان مرتجع برای تامین اهداف خود وتاثیر گذاشتن وایجاد باور درمردم از رسانه های جمعی گرفته تامنبرودانشگاه و بقالی سرکوچه بهره برداری میکند.اینها طالبان ماضی مطلقند.و آفرینش خشونت را در دستورکار خود دارند . جنبشهای این جبهه را راسیسم ، لیبرالیسم ،شوینسم، ناسیونالیسم، نژاد پرستی و....تشکیل میدهند.بر ثروت جامعه چنگ انداخته اند وابزارهای قدرت را در دست دارند.
May 15th, 2005
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
به استقبال از روز مادر
جان ميدهم به گوشة زندان سرنوشت سر را به تازيانة او خم نميكنم افسوس بر دو روزه هستي نميخورم زاري بر اين سراچه ماتم نميكنم
\"زن 9 ماه کودکی را حمل میکند که متعلق به تمام هستی است. زن 9 ماه لحظه لحظه ی نفسش، عملش و هر دیدارش با این دنیا دو صدای طپش قلب دارد... زن این آفریننده ی موجودی ناتوان و کوچک، زن تنها پیام آور صدای آفرینش در هستی...این تنها مادر است که معتقد است جان یک کودک، جان یک فرزند از هر چیزی مهمتر است .جان یک کودک از هر جنگ و جدالی، هر ایمانی، هر عشقی مهمتر است... جان یک کودک از هر معصومیتی مهمتر است و مادر برای جان کودکش هر گناهی مرتکب میشود... مادر بودن را نه تو میفهمی و نه من! مادر بودن را تنها یک مادر میفهمد. همه وجودش درد است ، سینه پر شیر و بدن ناتوان از زایشی سخت اما هیچ دردی با لذت شیر دادن به کودکش برابری نمیکند. کودک نفسیست که مادر با آن زندست و هیچ مردی این واژه ها را تا ابد لمس نمیکند...\" جست وجوى رد پاى زن در ميان اسطوره هاى غبار گرفته و بى تاريخ، بى ترديد كارى است دشوار و گاه ناشدنى. اما نگاهى عميق تر به عمق داستان ها نشان مى دهد كه بايد از لابه لاى رمز ها به واقعيت ها پى برد. پرده ها را پس زد و حقيقت را ديد. حقيقتى كه در گذر زمان گم شده است. گاستون باشلار Gaston Bachlard جمله جالبى دارد كه حيات تاريخى انسان را از پس زمينه اسطوره وار تا به واقعيت تاريخى در بر مى گيرد، او مى گويد: «آدمى صحنه رمز ها است.» رمز هايى كه وقتى مى شكافى و هسته ها و معنا ها را در مى يابى، جلوه هاى تازه اى از ناگفته ها و خاموشى هاى ديرينه را در برابر نگاهت باز مى تابانند. اساطير به عنوان رمزينه وارترين بريده تاريخ بشر مملو از اين قبيل تجلياتند، تجلياتى كه گاه دست و پا بر هم ساييده اند و از پس قرون و سده ها به شكل هاى گونه گون بازمانده و خود را به اكنون رسانده اند و گاه در همان لايه هاى ديرينه سال فسيل شده اند! نگاهى گذرا به انبوهه اساطير ملت هاى مختلف و مجموعه باور هاى قومى و انديشه وارشان نشان مى دهد كه در گذشته هاى دور عنصر زمين، زايند گى و به دنبال ا ين دو، زن به عنوان نماد ا ين زا يند گى تا چه پا يه ارزشمند و پرستيدنى بوده است. هومر در نيايش هاى خود چنين آ واز سر مى دهد...: «من زمين را مى ستايم، مادر عالم كه نشستگاه هي استوار دارد، جده گرامى كه بر خوانش همه موجودات روزى مى خورند... اين تويى كه مى توانى به مردگان حيات ببخشى و نيز زندگى را از آ نان بازگيرى... نيكبخت آ نكه تو وى را به نيكخواهى ات بنوازى، براى چنين كسى كشتزار زندگى بسيار بر خواهد داد؛ در صحرا گله هايش فزونى خواهند يافت و خانه اش آكنده از مال و خواسته خواهد شد.»پر بيراه نخواهد بود اگر ميل انسان كهن را به تشكيل ساختار هاى مادرسالارانه و همچنين پرستش مادر _ الهه ها در ريشه هاى اين تقديس و بزرگ انگاشتن زمين و سخاوتمندى زاينده اش جست وجو كنيم. تا آنجا كه براساس قول پوزانياس، پلياد ها هفت خواهرى كه به مقام خدايى رسيده اند و صورت فلكى پروين را كه از هفت ستاره تشكيل شده، ساخته اند، در نيايشى براى زئوس زمين را به حق مادر خود مى خوانند: «اى زئوس بزرگ به يارى تو است كه زمين برمى دهد. ما به حق او را مادر خود مى خوانيم.» شايد نمايشنامه «شب هزار و يكم» تلنگر جالبى باشد براى پيدا كردن گمشده هاى تاريخى در دوردست اساطير، ماجراى حيات هراس آلود زنى كه براى بقاى خويش داستا نسرايى مى كند و شايد خويشتن خويشش را در دل همين داستان ها مى كارد تا بعد تر بشكفد و سكوت ديرينه اى را كه روى واقعيت ها نشسته است، بشكند. «اسنادى كه از گذشته باقى مانده نشان مى دهد دو شخصيت شهرناز و ارنواز «ول معطل» هستند و اصلاً معلوم نيست چه كاره هستند و براى چه هستند؟ در عوض، آنجا دو آشپز به نام هاى «ارمائيل» و «گرمائيل» هستند كه هر شب يكى از دو جوان را بايد نجات دهند.
من تصور مى كنم در نسخه قبلى اين داستان، شهرناز و ارنواز ا ين كار را مى كردند و ارمائيل و گرمائيل متعلق به دوره وارد شدن بعضى از تفكرات به فرهنگ شرق است. شهرزاد كسى است كه هر شب قصه مى گويد و يك نفر را نجات مى دهد و در واقع طرح داستان ضحاك است.» چنين باورى اميد تازه اى است براى پيدا كردن تكه هاى گمشده پازلى ناتمام از گذشته اسطوره وار تاريخ بشريت! نگاهى ظاهرى به اسطوره هاى شر ي زمين نشانگر چيرگى عنصر مردا نه است. اما شايد بتوان اين ا نگاره را زير سئوال برد درست زمانى كه به جست وجوى راستين رمز ها برخيزيم. در متون مذهبى زردشتى از هفت امشاسپند به عنوان دختران خدا نام برده مى شود. «اسپندارمذ» به معناى مهرورزى افزا ينده، بردبارى و فروتنى، «هئوروتات» به معناى رسايى كه زايش، بالندگى و خروش آب ها و چشمه ها در ذهن ها يادآور ا وست و «امرتات» (مرداد) به معناى بى مرگى و جاودا نگى كه رويش و بالندگى گياهان و سبزينگى، نماد باستانى آن است، هر سه عناصرى مونثند و پر بيراه نخواهد بود اگر اشه را هم اصالتاً مونث انگاريم. چرا كه مشخصه بارز او زيبايى اوست و بايد پذ يرفت كه از گذ شته هاى دور زن مظهر زيبايى قلمدا د مى شده است. شايد به تعبيرى اين سه امشاسپند از امشاسپندان كليدى و موثر نباشند اما از آنجا كه هسته و بن مايه هر سه آنها مهرورزى و عشق بى آلايش و ازخودگذشتگى و پروراندن و زايندگى است، بى گمان نشانگر نقش محورى آنها در كنه نگاه اسطوره اى خواهد بود. اسپندارمذ به عنوان دختر خدا نقشى جدى در كنه اسطوره باورى اين ديانت دارد و در زادروزش جشنى كهن براى زنان برگزار مى شده است. جشنى به نام اسفند گان كه ويژه زنان و زمين است. ابوريحان بيرونى در اثر ارزشمند خود «آثار الباقيه عين القرون الخاليه» درباره اين جشن باستانى مى نويسد: «ا ين جشن ويژه زنان بوده است و در آن از شوهران خويش پيشكش دريافت مى كرده اند، از ا ين رو آن را جشن مزدبگيران مى خوانده اند.» اسپندارمذ در واقع از زمين نگاهبانى مى كند و از آنجا كه زمين مانند زنان در زندگى انسان نقش بارورى و باردهى دارد، جشن اسفند گان براى ارزش نهادن به زنان نيكوكار برگزار مى شود. در گذشته و در برخى نقاط سرزمين خراسان در اين روز بانوان لباس هاى نو مى پوشيدند، زن هايى كه مهربان، پاكدامن، پرهيزگار و پارسا بوده اند و فرزندان نيكى زاده بودند، مورد ارج و تشويق قرار مى گرفتند. در روز جشن اسفند گان، زن ها از مردان خود پيشكش هايى دريافت مى كردند. آنها در ا ين روز از كارهاى هميشگى خود در خانه و زند گى معاف مى شدند و مردان و پسران كارهاى روزا نه زنان در خانه را در چنين روزى با شاد مانى انجام مى دادند. اكنون نيز زرتشتيان جشن اسفند گان را به نام روز زن و روز مادر جشن مى گيرند و مقام زنان نيكوكار و پاكدامن را گرامى مى دارند. به اين ترتيب و با برگزارى اين آيين نيكو آريايي هاي كهن خاطره شكوهمند عصر زرين مادرتبارى ديرينه خويش را پاس مى داشتند و به ياد مى آوردند كه در گذشته اسطوره اى خود، مادر الهگانى را مى پرستيده اند كه مظهر حيات و بالندگى بوده اند. باور به اين انگاره در برخى مكاتب گاه باعث رونق كشت و زرع و در برخى مكاتب ديگر باعث حرمت نهادن زايدالوصف به خاك و زمين مى شده است تا آنجا كه «پيامبرى سرخ پوست از قبيله priest rapids، به پيروانش سفارش مى كرد كه زمين را بيل نزنند، زيرا زخمگين كردن و بريدن اندام ها و دريدن و خراشيدن مادر همه ما آدميان، با كار هاى كشاورزى گناه است» و سلوك ضدكشاورزى اش را چنين بر حق جلوه مى داد: «از من اجازه مى خواهيد كه زمين را شخم كنيد؟ آ يا من در شكم مادرم چاقويى فرو مى برم؟ از من ا جازه مى خواهيد كه بيل زنيد و سنگ ها برداريد. آ يا پوست و گوشت ما درم را مى درم، آنچنان كه استخوان هايش نمايان شود؟ از من اجازه مى خواهيد كه علف را ببريد و بفروشيد، تا چون سفيد پوستان توانگر شويد. اما چگونه پرواى آن خواهم داشت كه گيسوان مادرم را ببرم؟» (رساله در تاريخ اديان _ ميرچا الياده _ ترجمه جلال ستارى _ انتشارات سروش ۱۳۷۲) در تاريخ اسطوره اى شرق زمين پرستش و ستايش ناهيد به عنوان الهه آب و زندگى، مهر تائيدى بر اين باور است كه زن در باور انسان كهن نشانه اى است از پاكى و نيرويى براى زايندگى. هر چند برخى پژوهشگران بر اين باورند كه پيدايش الهه اى به نام آناهيتا و با چنين كاركرد الهام يافته از ايشتار بين النهرينى است، اما اين موضوع چيزى از اهميت اين انگاره در فرهنگ ما نمى كاهد. رمزينگى اين پرستش از نگاهى و به تعبيرى شايد همچون فلسفه بسيارى از مذاهب به نوع و ساختار حيات شبانى آريا يى هاى نخستين بازمى گردد. آ ناهيتا به عنوان فزاينده گله و رمه در چنين جامعه اى ارج و منزلتى شگرف پيدا مى كند. زايش و نيروى زايندگى با الهام از چنين الهگا نى ميسر مى شده و در نتيجه مقام چنين خداوند گارانى را بالا تر مى برده است. تا آنجا كه «سوزان گويرى»، نگارنده كتاب «آ ناهيتا در اسطوره هاى آريايي» تحت تا ثير اين مقام والا به صراحت مى گويد: «سنت پرستش مادر _ خدايان، كهن ترين سنت مذهبى اقوام گوناگون در جهان قديم بوده است.» جان هينلز درباره قدرت ا ين الهه مادينه مى نويسد: «او منبع همه بارورى ها است، نطفه همه نران را پاك مى گرداند، رحم همه مادگان را تطهير مى كند و شير را در پستان مادران پاك مى سازد. در حالى كه در جايگاه آسمانى خود قرار دارد، سرچشمه درياى كيهانى است. او نيرومند و درخشان، بلندبالا و زيبا، پاك و آزاده توصيف شده است. در خور آزا د گى خويش تاج زرين هشت پره صد ستاره اى بر سر دارد، جامه اى زرين بر تن و گرد نبندى زرين بر گردن زيباى خود دارد.» و در ا دامه مى افزايد: « در باخترزمين ناهيد از ا حترامى عميق برخوردار بوده، سرچشمه زندگى به شمار آمده و سپاسگزارى عميق و صميمانه اى را به خود اختصاص داده و هنوز نيز چنين است.» اردشير دوم هخامنشى، مقتد را نه تثليثى را وارد ا نگاره هاى مذهبى زمانه خود كرد كه شالوده اش بر منزلت نهادن بر دو نيروى مادينه پرستيدنى يعنى مهر و ناهيد استوار شده بود. ابتكار او را نيز مى توان تكاپويى در جهت باز زنده سازى ديرينگى مادر محورى در فرهنگ پرستش آ دميان قلمداد كرد. از همين دوره است كه كم كم سايه روشنى از پيكره هاى الهگان ما د ينه بر ديواره هاى كتيبه ها ظاهر مى شود. در حالى كه پيش از ا ين هم پيكرهاى سفالينى از مادر خدا يان تمدن عيلامى از دل خاك سر بر آ ورده بود.«زن در عيلام مقامى عظيم داشت. هيچ مرد خانواده سلطنتى شايسته سلطنت شمرده نمى شد، مگر از اعقاب ملكه نخستين، خواهر شاه بنيانگذار سلسله بوده باشد. در واقع اين زنان خاندان سلطنتى بودند كه حق فرما نروا يى را به ارث مى بردند، ولى در عمل مردان خاندان سلطنتى وظايف ايشان را به عنوان فرمانروا انجام مى دادند.» اينجا است كه بايد ا نگاره طرح شده از سوى برخى از مورخان و اسطوره شناسان را بپذيريم. آنجا كه به بن پدرسالارا نه اساطير هند و اروپايى صحه نهاده وبهار مى نويسد: «خدا يان بزرگ هند و آريايي ، يونانى، رومى و نردى همه نرينه اند. اهميت ايزد بانوان نيرومندى چون آناهيتا در اساطير آريايي ها و هرا و آفروديت در اساطير يونان، در حدى وسيع نتيجه در آميختن اساطير اين قوم با اساطير اقوام بومى است كه در آنها الهه اى سخت نيرومند در مركز آ يين هاى دينى قرار داشته است.» بهار معتقد است كه پرستش ماد _ خدايان بيشتر با ساختار حيات كشاورزى منطبق خواهد بود. اين جا است كه بايد نقبى هم زد به گفتارى از ميرچا الياده آنجا كه مى گويد: «ا ين نظر با طيب خاطر پذيرفته شده كه زن كاشف برزيگرى بوده است... از سوى ديگر زن چون با ديگر مراكز بارورى كيهان _ زمين و ماه _ همدست بوده، خود از شان و منزلت توا نايى تاثير بر بارورى و قدرت پخش و نشر آن برخوردار مى شده است. بدين گونه نقش مقدم و ا ولاى زن در آغاز دوران كشاورزى، خاصه به هنگامى كه ا ين فن هنوز مزيت زنان و در تيول آ نان بود، نقشى كه هنوز زن در بعضى تمدن ها بر عهده دارد، توجيه مى شود. اما بايد پرسيد كه آيا ناهيد با عنوان تازه اش يعنى فزا ينده رمه و گله يادگارى از همين دوران و ا ين چنين جامعه اى است؟ شايد پاسخ به ا ين قبيل پرسش ها دشوار باشد چرا كه دانسته هاى ما از تاريخ اسطوره وار اندك است و پاسخ ها در ابهام مانده اند، شايد بايد منتظر كاوش هاى تازه باستان شناسى ماند براى پيدا كردن تكه هاى گمشده و تكميل پازل شكسته تاريخ! .
زن ووحشت اجتماعي بزرگترین دشمن رهایی زن ، مناسبات ظالمانه اجتماعی است نه مردها. ستمگری مرد بر زن یا ستمگری زن برمردهنگامی معنا مییابد که مناسبات اقتصادی واجتماعی ملزومات مادی و معنوی اشکال ستم را فراهم نماید. اشکالی ازفرهنگ برمبنای مناسبات تولیدی درمراحلی از تاریخ زندگی بشرنمایان است که فراخوروضع موجودتولید وبازتولیدمیشود. زن سالاری ،پدرسالاری ، یا مردسالاری درواقع کنش و واکنش درونی انسان زن ومرد نیستند بلکه فرایند روابط ومناسبات اجتماعی اند. سالارشدن وگردن فرازی زن یا مرد تقدیس ویا تحقیریکی توسط دیگری دردوره های مختلف ومتناوب تصویری جزکشمکش برسرمنافع و بهره کشی براساس مناسبات آن دوره بدست نمیدهد کشمکشی که برمحورتملک می چرخد.در این کاروزارنا برابر و ظالمانه کفه ی ترازو گاهی به نفع زنان است ومردان را سبک و سر بردار نزدیک میکند وگاهی به نفع مردان، زنان را اسیر و سنگ بر سار می کند. در هر صورت فارغ از تبعیضات جنسی وغیره این انسان است که قر بانی، قهر ، خشونت و نابرابری میشود. خشونت بخشی از ستم وبی عدالتی است خشونت وحشیگری بشریت غیر متمدن بر انسان متمدن است خشونت برزنان اوج این وحشیگریست.میتوان گفت زنان در طول تاریخ مورد ستم مضاعف بوده وهستند.اگر دریک جامعه ی نابرابر مردان بردگان وستمکشان صحن علمي جامعه بوده اند. زنان بردگان بی مزدکارخانگی کارگردانان پشت صحنه ،محکومان درحصارحرمسرای حاکمان، ومظلومان مستتردر حجاب ، وسکس بازار بیرحم سود آوری سرمایه . تطمیع ومقهورخدایان زمین و زر و زور بوده اند.اگرمردان گردن بریوغ ستم برده داران واربابان و زرمداران نهادند، زنان تازیانه تطمیع واسارت دررکاب حاکمان وعقدنامه مردان را با جان وجسم خریدند. و امروزه این ستم در اشکال گوناگون باز تولید وتشدید می شود.خشونت میراث ژنتیکی مردان نیست،جامعه طبقاتی مردان را به ابزارخشونت برزنان تبدیل میکند. خشونت آموختنی است.نفرت وپرخاشگری وجنگ طلبی بشرآموختنی است .همینطور عشق هم آموختنی است.خشونت در جامعه طبقاتی سیستماتیک است، مجموعه ای ازاین عناصردرارتباط بایگدیگرخشونت راپدید می آورند. نظام اجتماعی خشونت مضاعف بر زنان رااز طریق ایجاد کلیشه ها و پندارهای غلط، جامه عمل می پوشاند، مردان را به ابزاز اعمال سلطه بر زنان مبدل میکند. تقسیم کاراجباری ، نداشتن حق مالکیت، حق تعیین سرنوشت،حق انتخاب و... مواردی ازاین کلیشه هاهستند. زنان با نداشتن حق مالکیت سرنوشت محتوم خویش رابه اطاعت ازپدر، شوهر وپسرمیسپارند. تقسیم کار اجباری زنان را به بردگان بی مزد، زن پارسا ،مطیع وضعیفه تبدیل میکند.زنی که هویت انسانیش را از دست میدهدوفلسفه وجودیش را دو چیز میداند بی مزدکارکردن وتولیدمثل. از کشیک وخاخان وقاضی القضات گرفته تا هر کله خشکی دیگروی را به اطاعت مطلقه ازسه نوع مرد (پدر،شوهر،پسر) وماندن در برزخ اسارت گوشزد میکنند. ودر صورت عدم تمکین واطاعت، محکوم به تعزیز وشلاق ، خاری ، طرد از جامعه وحتا مرگ و نابودیست.سلب حق تعیین سرنوشت وحق انتخاب از زنان، بطور اتوماتیک بیش از نیمی از جامعه را به بردگان محکوم وفرمانبردارتبدیل میکند. وبدون شک سرنوشت نیمی دیگربهترازاین نمی شود. حق انتخاب، دادن اختیار به انسان است.سلب اختیار نفی هویت انسانی است. مبلغان تبعیض جنسی ونابرابری با گرفتن حق انتخاب از زن هویت انسانی زن را تباه میکنند. یک فرهنگ عقب مانده ، فسیلی درمقابل فرهنگ مدرن انسانی قراردارد فرهنگی که انسان را تحقیرمیکند انسان رابر اساس رسوبات فکری محدود وتقسیم میکند. تبعیضات جنسی ، ملی ، نژادی ،مذهبی ، فرقه ای و... را تبلیغ وترویج میکند ، جنگ ، شکنجه ، اعدام ، خشونت وکشتار انسانها را مشروعیت میدهد.منادیان مرتجع برای تامین اهداف خود وتاثیر گذاشتن وایجاد باور درمردم از رسانه های جمعی گرفته تامنبرودانشگاه و بقالی سرکوچه بهره برداری میکند.اینها طالبان ماضی مطلقند.و آفرینش خشونت را در دستورکار خود دارند . جنبشهای این جبهه را راسیسم ، لیبرالیسم ،شوینسم، ناسیونالیسم، نژاد پرستی و....تشکیل میدهند.بر ثروت جامعه چنگ انداخته اند وابزارهای قدرت را در دست دارند.
May 15th, 2005
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
مسایل تاریخی
- علی رستمینقش پیش نهاده هایی تاریخی وسامان یابی های بعدی قدرت درتأسیس وافول حزب دموکراتیک خلق افغانستان(حزب وطن)
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزادجهاد و جنگ در افغانستان قبل از آمدن قطعات شوری به حمایت پاکستان و رهبری امریکا آغاز شد
- سیداحسان واعظیبخش دوم نقش سازنده و ماندگارببرک کارمل در مسیر تاریخ
- سیداحسان واعظینقش سازنده و ماندگارببرک کارمل در مسیر تاریخ
- داکتر حمیدالله مفیدفرود دو ستاره درخشان از کهکشان اندیشه وخرد
- علی رستمی ببرک کارمل بااندیشه عدالت خواهانه به خاموشی رفت
- گزارنده به پارسی دری: عزیز آریانفرآریایی ها یا تورک ها؟
- عبدالو کیل کوچی دسامبردر آیینهء تاریخ
- عبدالو کیل کوچیمحمود بریالی ابر مرد جنبش چپ وترقی خواه افغانستان
- محمد عوض نبی زادهنا یب سالارمحمد حسین خان پیکارجوی رزمگاه میوند وغزنیگک
- خلیل وداد چگونه س.د.ج.ا. به س.خ. ج.ا. تعویض شد
- مترجم: ا. م. شیریانقلاب اکتبر! استالین. نوسازی- کودتای لیبرالی
- نویسنده: نجیب سرغندوی نهضت خدایی خدمتگاری و نقش آن دربیداری پشتونها
- گزارنده به پارسی دری: عزیز آریانفرتوران
- حسن پیمانامیرتیمورموئسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنگ ومدنیت آسیای وسطی قسمت-6
- حزب کارایران(توفان)انقلاب اکتبر ناقوس مرگ سرمایه داری بود
- ظهو رالدين دبرېالي انقلاب دکاليزې په وېاړ
- زمان هوتکبمناسبت هفدهمین سالشهادت داکترنجیب الله
- رحمت اله رواندشهید داکتر نجیب اله داوولسم تلین په یاد
- جلال بايانی کاوشگرشـــهيد داکتر نجيب الله
- جلال بايانی کاوشگرهفده سال قبل درقلب افغانستان کابل حماسه تاريخ رخ داد
- نصیراحمد – مهمند پیړی،پیړی زغم او پیچ دی وګالل شی
- داکتر حبیب منګل دافغانستان دخپلواکۍ غورزنګ ته لنډه کتنه
- نویسنده : مهرالدین مشیدروزی که زمامداران ناکاره در سایۀ آن صرف احساس فربهی کرده اند
- حسن پیمانامیرتیمور موئسس سبک اصیل هنر معماریوحامی فرهنگ ومدنیت آسیای وسطی5
- برگردان و تبصره از دکتر خلیل ودادحقایقِ تلخِ جنگِ 1979-1991 افغانستان از زبان نظامیان شوروی پیشین
- عبدالوکیل کوچی نگاه مختصری به تاریخ کوشانی ها
- انجنیر فضل احمد افغان شاه امان الله غازی و خط سیاه دیورند
- میر عنایت الله سادات معضلۀدیورند
- تتبع ونگارش؛تلخیص وترجمه: ازحسن پیمانامیر تیمور موسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنگ ومدنیت آ سیای وسطی قسمت(4)
- امان معاشر؛ خبرنگار آزادهشت ثور آوردن مجاهدین رو بزوال از کوه ها به قدرت جنرال دستم
- ا. م. شیریزادروز لنین، روز شرمندگی ما
- عتیق الله مولویزادهاز دین پروری، تا دین فروشی!!
- حسن پیمان امیرتیمور موسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنک ومدنیت آسیای وسطی قسمت 3
- نوشته کریم پوپل تاریخ نوروز کهن
- نجم کاويانیيادی از نوروز در کابل قديم
- تتبع ونگارش-ترجمه وتلخیص: ازحسن پیمانامیرتیمور موسس سبک اصیل هنرمعماری وحامی فرهنگ ومدنیت اسیای وسطی-2-
- دوکتور امین برین زوریدوکتور امین برین زوری
- برگردان و تبصره از دکتر خلیل ودادیهودیت در افغانستان
- ارسالی صمیمیبازگشت «لنین» به «خجند»
- حسن پیمانشمۀ ازخدمات وکارنامه های امیرتیموردرأئینۀ تأریخ
- سلیمان راوشجشن سده
- حسن پیمانتأریخ وخدمات زنده ومشهود امپراتوری تیموریان محال است به فراموشی سپرده شود
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزادمناسبات سابق دولت افغانستان و اتحاد شوروی آمدن قوت های نظامی اتحاد شوروی در ششم جدی به افغانستان
- سرلوڅ مرادزی برتانوي هند او برتانوي پنجاب، د پښتنو د ویښتیا دښمنان !
- سرلوڅ مرادزی برتانوي هند او برتانوي پنجاب، د پښتنو د ویښتیا دښمنان !
- عتیق الله مولوی زادهزندگی از کاخ تا کا نتینر!
- سرلوڅ مرادزیبرتانوي هند او برتانوي پنجاب دواړه، د پښتنو د ویښتیا ضد !
- سرلوڅ مرادزیډیورنډ کرښه، څپڅپاند دریځونه او پنځم ستون
- نویسنده : مهرالدین مشیدبالاخره امریکایی ها سر به بالین بیمار نظامیان پاکستانی این بازوی زرهی تروریزم جهانی نهادند
- عبدالوکیل کوچید سامبر نقطه عطف درتاریخ جنبش داد خواهانه مردم افغانستان
- سرلوڅ مرادزی ډیورڼد کرښه، څپڅپاند دریځونه او پنځم ستون دوهمه برخه
- انجنیر فضل احمد افغانخط سیاۀ دیورند مولود دسایس انګلیس و روسیه
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه، څپڅپاند دریځونه او پنځم ستون
- فرزاد رمضاني بونششناسايي يا عدم شناسايي ديورند؟
- انجینر محمود صافی دافغانستان دتاریخ ځلانده ستوری احمد خان « احمد شاه بابا » درانی کال
- سید ذا کر شاه ( ســــــــــادات) (( د ډیورند کرښې غندل یا د پاکستان ســـــــره دښمنی))
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه او څرګند دریځونه
- بیداربمناسبت کنفرانس بین المللی لندن و عدم پذیرش دیورند خط فاصل
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه او روستۍ پراختیاوې
- عزیز آریانفرنیاز تاریخی به بازگشت به توافقات ژنو
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه او روستۍ پراختیاوې
- سرلوڅ مرادزید ډیورند کرښې پریکړه به، لروبر افغانان خپله کوي
- ارسالی صمیمیبرگی از تاریخ جنگ جهانی دوم/ چگونه مسکو تسلیم آلمان ها نشد
- میر عنایت الله سادات نگاهی به تاریخ آریانا
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد بخش آخر
- جلال بايانیبزرگ مردان تاریخ
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخش دوازدهم
- شبيراحمد طالب وزيران اوخاطرې
- رسول پويانجايگاه هرات در مدنيت خراسان
- محمدنبی عظیمیسفر دیگر به جلال آباد
- عزیزه عنایت خامۀ درفرا راه آزادی !
- نصیراحمد - مهمنددافغانستان دخپلواکی دبیرته اخیستلو دشهیدانواوغازیانوپه یاد
- دوکتور جلال بايانی « روح شاه غازی امان الله شاد و پر نور باد »
- انجنیر ظهو رالدین اندیشپراو دا
- محمدنبی عظیمیتعرض متقابل قوای مسلح افغانستان
- نوشته کریم پوپل اشغال و تاراج کابل از زمان تاسیس الی امروز
- سلیمان راوششهروندان شهر (جندان)
- محمدنبی عظیمی درحاشیه تعرض متقابل
- رسول پویاننقش استعمار در تخریب تمدن خراسان
- رسول پویانخراسان بعد از فروپاشی امپراتوری تيموريان
- رسول پویان ریشه های خراسان کهن
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخش هشــــــــــــــــتم
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخـــش هفتـــــــــــــم
- ا. م. شیریپراودا در ۱۰۰ سالگی: زنده و رزمنده
- اسدالله جعفریمیلاد گل سرخ
- عبدالحی نزهت افزودن دشواری کارعاقلانه نیست
- فوادشاه امان الله خان غازى از نظر احمد شاه مسعود كى بود؟
- انجنېر ظهو رالدین اندېشپر فا شیزم د بري ورځ یعنی دامپرېا لیزم دنیمی تنی ښخول په شوري سوسېا لیستي هېواد کی
- نویسنده : مهرالدین مشید نباید بیش از این بهایی برای ویرانی این سرزمین پرداخت
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخش ششم
- نوشته صوفی کریم فیضانی حملات اعراب در افغانستان
- انجنیر ظهورالدین اندیشد افغا نستان د خلک دمو کراتیک گوند داد شهیدا نو او اتلانو دسور گوند ټولو غړو ته له پو رته نه تر کښته پو رې
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بقیه بخش پنجم
- نبی حیدری معلم جنک یا صلح
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد بقیه بخش چهارم
- تهیه وترتیب:میرمحمدشاه رفیعیچهره امروزی تپه مرنجان ورازهای تاریخی آن
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد -- 4
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد - 3-
- سلیمان راوشتندیس های بامیان مجسمه های بودا نیستند
- حسن پیمانبیادبودسلسال وشهمامه تندیسهای بودا دو همبزم ودو همسنگ
- حسن پیمانافشارخونین وقتلهای زنجیره یی انگیزۀ اتحادخلقهای تحت استبداد
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد
- رحمت اله رواند روسانو يرغل او وتل دواړه تېروتني وې
- احمدولي بدخشياداي ديني به قربانيان فاجعة افشار
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد
- عتیق گلشمه ازجنایات بعضی گروه های ماوئیستها درافغانستان
- محمد نبی عظیمیچرا از مرگ می ترسید ؟
- جمعه خان صوفيلر وبر دوه افغان که يو افغان؟ (يوولسمه او آخري برخه)
- جمعه خان صوفيلر و بر دوه افغان که يو افغان؟ (اتمه برخه)
- عبدالو کیل کوچی فرخنده باد چهل وهفتمین سالگرد تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، حزب قهرمانان وشهیدان !
- حمید محویتآتر بی نوایان
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزادآمدن قوت های نظامی اتحاد شوروی به افغانستان
- تهیه کننده : عبدالقدیر میرزاییسقوطِ یک امپراتوری!
- محمد عارف عرفان رازهای حقیقی دعوت ارتش شوروی
- حمید محویدر بارۀ [کشته شدن پلخانوف(؟)]
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد
- صدیق رهپو طرزیما و نو آوری، تجدد و مدرنیزم
- جمعه خان صوفيلر و بر دوه افغان که يو افغان؟ (پنځمه برخه)
- داکترآریننام ببرک کارمل جاویدانه است زیرا توده های مردم آنرا ستوده اند
- عبدالو کیل کوچیپنجمین سالگرد وفات محمود بریالی را گرامی میداریم
- صدیق رهپو طرزیدیورند: سر و صدا برای هیچ
- محمدنبی عظیمیسپیده ها این جا آرام انــد
- محمد عوضازمكتب مبارزهء رفيق ببرك كارمل بياموزيم
- علی رستمیببرک کارمل ستارهء درخشان مبارزِ عدالتخواهء کشور
- عبدالو کیل کوچیببرک کارمل بزرگ مرد تاریخ
- دوکتور نثار احمد صدیقینام ببرک کارمل جاودان و روانش شاد باد
- جمعه خان صوفيلر و بر دوه افغان که يو افغان؟(٢ مه برخه)
- عزیز آریانفرچگونه دهلیز واخان ایجاد و به زور به افغانستان داده شد
- جمعه خان صوفيلر و بر: دوه افغان که يو افغان؟
- انجنېر ظهورالدين اندېشبه افتخار سالګرد انقلاب پېروزمند و زنجير شکن سوسياليستی اکتبر
- گزارشگر از انگلیسی به پارسی: صدیق رهپو طرزیده اسطوره در مورد افغانستان
- انجنېر ظهورالدين انديشبمناسبت سالمرګ انقلابی دلير وانديشمند خلل ناپذير
- از کریم پوپل روش سیاسی دولتها وملیتهای افغانستان در طول تاریخ
- عدالتدشمن هرگز وارد شهر لنين نخواهد شد!
- عبدالو کیل کوچی ماندگاران تاریخ
- نصیراحمد – مهمنددافغانستان دخپلواکی دبیرته اخیستلو
- سليمان راوش به پیشواز 28 ـ اسد
- انجنېر ظهورالدين اندېشدافغانستان دخلکو دملی_ازادی بخښونکي انقلاب دکاليزی په وياړ
- گزارنده: عزیز آریانفرمقاله دوم نقش دولت «کیرپاند» در با هم آمیزی فرهنگ های آسیای میانه
- عزیز آریانفرشاهنشاهی پنج صد ساله تاجیکی- ایرانی کیرپاند در مرزهای باختری چین
- حامدعلمیرساله روزشمار وقایع افغانستان از سال 1747 الی اخیر سال 2010
- نوشته کریم پوپلظهور وزوال اردوهای افغانستان
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش دوازدهم وپایانی
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش 11
- گزارشگر از زبان انگلیسی به پارسی صدیق رهپو طرزیباستانشناسی افغانستان از کهن ترین روزگار تا دوران تیموریان
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش دهم
- سرلوڅ مرادزیلندن کې ډيورند جرګه د پنجاب پر سر کلک ګوزار
- تهیه کننده:امان معاشر نامه ی خواجه حافظ شیرازی برای امیر تیمور
- عبدالصمد ازهرخود کشی یا قتل بخش نهم
- محمدنبی عظیمی لحظاتی با ازهر بزرگوار
- محمدنبی عظیمی آیا روزی تاریخ حــــرب کشور ما نوشته خواهد شد؟
- عبدالصمد ازهر اسرار مرگ میوندوال بخش نهم
- ازهر عبدالصمداسرار مرگ میوندوال بخش هشتم
- محمد همایون سرخابی شهر غلغله در ماتم نبود بودای بزرگش هنوز میگرید
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوالبخش هفتم
- محمدنبی عظیمیتا لحظهء انــــتقال مسؤولیت
- گزارش از انگلیسی به پارسی صدیق رهپو طرزیباستانشناسی افغانستان از کهن ترین روزگار تا دوران تیموریان
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش ششم
- اسدالله جعفریآیاافشار باردیگر تکرار خواهد شد؟
- سید عبدالقدوس «سید»جنگ افشار
- خلیل الله سکندریواقعیت های پنهان در ماجرا های عیان افغانستان
- محمد همایون سرخابی نگاه مختصری پیرامون زندگی پرافتخار ظهیرالدین محمد بابر
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش پنجم
- محمد عالم افتخارسید جمال الدین افغانی ؛ اَبَر انسانی که از نو باید شناخت !
- سرلوڅ مرادزی پاچاخان د بهرنیو پوهانو په نظر کې
- صدیق رهپو طرزیباستانشناسی افغانستان از کهن ترین روزگار تا دور تیموریان
- میرعنایت الله سادات نظری بر موافقتنامه ای دیورند
- عبدالصمد ازهرخودکشی یا قتل؟ بخش چهارم
- نویسنده : مهرالدین مشیدامریکا و بازی بزرگ در کشوری که دشنۀ مقاومت گلوی هر مهاجمی را شگافته است
- عبدالصمد ازهرخودکشی یا مرگ بخش های دوم و سوم
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزاد آمدن قوت های نظامی اتحاد شوروی به افغانستان
- ا. م. شیریبمناسبت زادروز استالین
- عبدالصمد ازهرخودکشی یا مرگ
- نویسنده: ولادیمیر پلاستون ببرک کارمل تا آخرین نفس های خود به حقانیتِ راهی که خود انتخاب نموده بود باور داشت
- ع.رستمی ببرک کارمل نماد وحدت!
- ر. حسنهفته اول دسامبر یاد آور روز های فقدان دو شخصیت مبارز نستوه کشور
- نوشته از ع. بصیر دهزادبخاطر 14چهاردهمین سالگرد وفات شادروان ببرک کارمل
- عبدالو کیل کوچی گرامی وجاویدان باد نام وخاطره تابناک زنده یاد ببرک کارمل
- عبدالو کیل کوچی چهارمین سالروز وفات زنده یاد محمود بریالی را گرامی میداریم
- احمدشاه سرخابییادی از جاودان یاد ببرک کارمل و برادر و همرزم فقید ش محمود بریالی!
- سرورددیورند کرښه دتکړه پوهانو وځیړ نو ته ضرورت لري
- عزیز آریانفردرنگی بر سر نام کشور ما- افغانستان
- عزیز آریانفرراز نهانی نامه دوست محمد خان به نیکلای یکم- امپراتور روسیه
- عزیز آریانفرآیین نامه داخلی انقلابیون جوان افغان (جوانان افغان)
- شباهنگ راددر یادمان کمونیست رزمنده «ارنستو چه گوارا»
- دکتر بیژن بارانکوچ آریاییها از شمال خزر
- سرلوڅ مرادزی د تاریخ پاڼه : کوز پښتانه او د افغانستان خپلواکي
- سليمان راوش تجاوزانگليس ، روس و امريکا بر افغانستان يا يک دروغ بزرگ
- اکادمیسن دستگیر پنجشیریحملات بر نیروهای چپ و پیامد های آن
- عزیز آریانفرگستره «اروآسیای میانه بزرگ»
- احسان لمر یادی از خانوادهء ناظر صفر
- داکتر . و .ع . خاکسترفراز های از زند ه گی یهودان در افغانستان
- نوشته صدیق رهپو طرزیتمدن «سند ـ هلمند» آغاز گر تاریخ ما
- انجنیر زلمی نصرت مهمندافغانستان د«جواهر لعل نهرو»له نظره!
- لیکونکی : نجم الدین « سعیدی »دعلامه دوکتورمحمد سعید « سعید افغانی»د «۲۵» تلین په ویاړ !
- سيد احسان " واعظی"تمدن های آريانای کهن و خراسان باستان
- آصفه صبابه مناسبت سی امین سال شهادت شاد روان محمدطاهربدخشی
- عبدالوکیل کوچیفرخنده باد چهل و پنجمین سالگرد تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، حزب قهرمانان وشهیدان !
- مرادزیستر پاچا خان : ملي هویت ، خپلواکي ، ملي ژبه او تعلیم
- علی رستمی چهل وپنجمین سالکرد حزب دموکراتیک خلق افغانستا ن را گرامی داشت !
- داود کرنزی بمناسبت سومین سالگرد وفات رفیق بریالی
- یعقوب هادینام و نیکوئی های رفیق ببرک کارمل جاودان باد
- سید احسان واعظی شخصیت نام اوری که باتاریخ زیست
- ترجمه و تحشیه از خلیل وداداز انقلاب اکتوبر تا انقلاب ثور
- سيد احسان " واعظی"تمدن هاي آرياناي كهن و خر اسان باستان
- احسان واعظی جايگاه والا و ارزشمند فيض محمد کاتب هزاره دربازتاب رويدادهای سياسی و تاريخ نگاری کشور
- رحمت اله رواند سنبلی نهمه نیټه د پښتنو اوبلوڅو د پیوستون د ورځی په یاد
- مرادزئ د وږي ۹ مه د پښتونستان ورځ
- نوشته : میرمحمد شاه "رفیعی"آرزوهای فراموش ناشده شهدای به خون خفته
- صديق وفا لويَه جَرگه ها ونقش ارزشمند آن در ساختار اجتماعی- سياسی وقانون گذاری افغانستان
- صديق وفا لويَه جَرگه ها ونقش ارزشمند آن در ساختار اجتماعی- سياسی وقانون گذاری افغانستان
- پژوهش: ظاهردقیق ماسترعلوم سیاسیحکومت مجاهدین(!)وبرکناری نقابهای تقدس آنان
- محمد عوض نبی زا د ه سی ومین سالروز شهادت علامه محمد اسمعیل مبلغ فرخنده و گرامی باد
- دکتورخلیل وداد (بارش)خاطرات مهندس هُلندی فان لوتسنبورگ ماس
- محمد عوض نبی زا دهدرويش علي خان هزاره اولین نایب الحکومهءهرات دردولت درانیها
- میرعبدالواحد ساداتسخنی چند پیرامون شخصیت والای غبار
- محمد عوض نبی زا ده بنیادعلیخان هزاره مبارزهمیشه درسنگرو یکی ازمدافعین راستین استقلال کشور
- محمد عوض نبی زا دهشیرمحمدخان هزاره جنگاورقهرمان و یکی از فاتحین اصلی معرکهءمیوند
- ترجمه و تحشیهء دکتور خلیل وداد نخستین مداخلهء نظامی شوروی به افغانستان
- سیدحسن رشاددو یاد و دو خاطره
- گزارنده به دری: عزیز آریانفرافغانستان در مراحل نخست توسعه مستقل (سال های دهه 1920)
- محمد عوض نبی زا ده میر یزدان بخش بهسودی نماد ازایمان و مقاومت ،قربانی توطیه و پیمان شکنی
- محمد عوض نبی زا د ه یکصد وپا نزدهمین سا لیا د شهادت میرمحمدعظیم بیگ سه پای
- نسیم جویا جویاــ پرچم شجاعت و نبرد مردم افغانستان به خاطر ازادی,عدالت وترقی
- محمد عوض نبی زا دهچهل و سومین سا لگرد وفات زنده یاد برات علی تا ج یکی ازپیشآهنگان ، نهضت مشروطه خواه و دموکرات گرامی باد
- محمد عوض نبی زا دهیکصدوپنجمین سال تولد فرقه مشرفتح محمد خان میر زاد یکی از پیش قراولان جنبش مشروطیت کشور فرخنده باد!
- محمد عوض نبی زا دهبیست و ششمین سا لیا د وفات محمد ابراهیم گا و سواریکی ازپیشگامان نهضت دهقا نی وضد استبداد گرامی با د!
- جنرال محمد یاسین امیریهشتاد سال از تولد ببرک کارمل شخصیت استثنایی تاریخ معاصرکشورمی گذرد
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- محمدعوض نبي زاده نقش و مقام مردم هزاره دردولت و جامعه طی دوونیم قرن اخیر
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- تهيه ، تدوين وپژوهش (راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟(قسمت ششم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- مشعلشخصيتي که با تاريخ عمر خواهد کرد
- تهيه ، تدوين وپژوهش )راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ (قسمت پنجم)
- تهيه ، تدوين وپژوهش (راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ (قسمت چهارم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- محمدعوض نبی زاده یادی ازمبارزقهرمان عبدالخالق شهید
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- تهيه ، تدوين وپژوهش )راد مرد)تاريخ سخن ميگويد: چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ )قسمت سوم (
- تهيه ، تدوين وپژوهش (راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ (قسمت دوم )
- تهيه ، تدوين وپژوهش )راد مرد)تاريخ سخن ميگويد: چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- دپلوم انجنیر خلیل الله معروفی جوانمرد لک بخش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- نصرت شاد يادي از “ مولانا “ ملانصرالدين !
- محمدعوض نبی زاده معرفی مختصریکعده ازمبارزین شاخص مردم هزاره درجنبیشهای ضد استبدادی و استعماری
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- ويرايش وگردآورنده جانبازنبردنخستين سلطنت يک زن ازسلاله غزنويان در جهان اسلام
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- ظريفيبه بها نهء هشتا دهفتمین سالگرد استرداد استقلال افغانستان
- آتوسا سلطان زاده فيلسوفاني كه پيامبر شدند !
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- دوکتور.م. پکتیا وا ل بمنا سبت هشتا دو هفت مین سا لګر د استر دا د استقلا ل ملی افغانستا ن
- محمدعوض نبی زاده هزاره جات یا هزارستان ازدیدگاه ونظر مورخین
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- نصرت شاد توماس هابس متفكر و فلسفه سياسي دولت
- عليشاد لربچه ژان ژاك روسو
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- عليشاد لربچه زنون ؛ اهل كيتون
- نوشتهء: زمری کاسی شناسنامهء يکتن ازمشروطه خواهان، يک مبارز گمنـــام و افشای يک ترورسياسی ديگر؛
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- رستاخيزمروري برواژه تاريخ
- جليل پرشوردرمورد هفت وهشت ثور
- رستاخيزمروري برواژه تاريخ
- جليل پر شوردر مورد هفت وهشت ثور
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- رستاخيزمروري برواژه تاريخ
- جليل پرشور در مورد هفت و هشت ثور(بخش شـشم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- جليل پرشور در مورد هفت وهشت ثور بخش چهارم
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- جليل پرشوردر موردهفتم وهشتم ثور
- جليل پرشوردر مورد هفتم وهشتم ثور
- جليل پرشوردر موردهفتم وهشتم ثور
- سراج الدین ادیبروز جهانی کارگر وتشکیل سازمان بینالمللی کار
- سراج الدین ادیب جهان در آیینه ء رویداد های تاریخ (اول تا 31 می )
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- محمد وليبرگ های از تاريخ روابط خارجي افغانستـــــــــــــــــــان
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- محمد وليبرگ های از تاريخ روابط خارجي افغانستـــــــــــــــــــان
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- محمدوليبرگ های از تاريخ روابط خارجي افغانستـــــــــــــــــــان
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- سراج الدين اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخي
- سراج الدين اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخي
- سراج الدين اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخي
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- کريم حقوقابونصر فارابي ارسطوی شرق
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- سراج الدين اديبجهان در آيينهء رويدادهای تاريخ بخش سوم
- سراج الدين اديبجهان در آيينهء رويدادهای تاريخ بخش دوم
- سراج الدين اديبجهان در آيينهء رويدادهای تاريخ بخش نخست
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- رضا شادابهویت قومی هزاره ها و سادات هزاره
- ارسالي آرش فروزی با مبارز آتشين راه نجات مردم داکتر محمودی آشنا شويم
- سراج .اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخ
- دوکتورمحمد شعيب مجددیمسابقه تير اندازی در زمان تيموريان هرات
- سراج الدين اديبجهان در آیینه ء رویداد های تاریخ بخش سوم
- سراج الدين اديبجهان در آیینه ء رویداد های تاریخ بخش دوم
- سراج الدين اديبجهان در آیینه ء رویداد های تاریخ بخش نخست
- اسکاریحسن صباح وجنبش اسماعيليه
- دستگيرصادقيغارت ميراثهای فرهنگي و تاريخي
- صباحچگونه ابوریحان بیرونی قاره آمريکا را کشف کرد؟
- داکتر وفاهوشی مین مردی که تاريخ را رقم زد
- صباحاولين سفير زن درتاريخ کابل زمين
- صباحگوشه ي ا ززندگي جاودانه مرد خراسان
- استادصباحابوالفضل بيهقی مورخ امپراتوري غزنويان
- سراج الدين اديببمناسبت 86 مین سال استقلال افغانستان
- تهيه و تدوين از بصيرشررتاريخ ، آزادي ،صلح واستقلا ل
- عينيسيرتاريخي فاجعه ملي ومجرمين جنگي
- رسالتروزا زن بحث انگيزتاريخ
- استادصباحميمنه د راورا ق تاريخ
- ارسالي بنفشه ميتراسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- استادصباحچهل سال اسماعیلیه بعد از وفات حسن صباح
- استادصباحتاريخ عمومي اسماعیلیه هاواوضاع خراسا ن
- نبشهءايشرداسالاحمدالله هندوی افغانستانیم؟!
- تهيه و ترتيب از اشرف بهروزفشرده اي از تاريخ فرانسه
- انجنيرغلام سخي ارزگانيبه بهانه يي گرامي داشت از روز جهاني مادر
- ارسالي جواد نصريانزن در آنسوي تاريخ
- ارسالي بنفشه ميتراسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- استادصباحيعقوب ليث صفاري مرد خرد وپيکا ر
- ارسالي صيقلرويدادها ي تاريخي
- ارسالي بنفشه ميتراآخرين تغييرات سياسي جهان در دهه پسين سده دوهزار عيسايي
- ارسالي فرحت شکوهمندگفتار بزرگان
- ارسالي بنفشه ميتراسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- ارسالي بنفشه ميترامجموعه ای از دانستنی ها
- گردآورنده وتلخيص استادصباحسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- استادصباحگسترش فرقه اسماعیلیه در قرن اخیر
- نسرین مفیدردپای زن افغان در تاریخ
- نسرين مفيدهشتم مارچ روز جهاني زن در پهنای تاريخ
- ارسالي محبوب شاملعقايد اسماعيليه
- ارسالي ميلاد بهزادتاریخچه کتاب و کتابخانه در عهد با ستا ن
- ارسالي نسترن نيلابمروري برآيين کا تو ليک
- ارسالي شامل سالارد رمورد زرتشت و زرتشتیا ن چه میدانیم؟
- ارسالي فريدون کيومرثمهاتما گاندی منجی صلح وپيام آورآزادي
- ارسالي بکتاش نهيردرباره اصطلاح شيعه
- استاد صباحکمي ازحقا يق ناگفته وتاريخي سرزمين خراسان
- ارسالي جواد نصريانتاريخ ظهور و مؤسس مذهب معتزله
- ارسالي اميد برهاناهل حديث و حنابله
- ارسالي جواد نصريانوهابيت چگونه بوجودآمد؟
- استاد صباحتاريخ مذ هب اسماعيليه
- ارسالي دانش آرزوتاریخ اروپا
- ارسالي اميد آهنگربابل درکجا واقع بود؟
- ارسالي جواد نصريانپنج دهه از تصویب اعلاميه جهاني حقوق بشر ميگذرد
- ارسالي اميد آهنگرامپراتوری اسکندر چه وسعت داشت ؟
- ارسالي عمران مهربانچه نيرويي ملتها را به حرکت در مي آورد؟
- ارسالي ميلاد دوستچه کسی می تواند تاریخ بنو یسد؟
- ارسالي مشهيد مهوشبِنِدِتو كروچه
- ارسالي اميد آزموننظرمن در باره تاريخ
- ارسالي مشهيد اميلسا ما نيان
- ارسالي داکتر بصيرجنگ نفت
- ارسالي احمد منصور آگاهنهروآزاده مرد آزادي
- ارسالي وليد نصرياندرتاريخ ا مريکا چه گذشته است؟
- استاد صباحلحظه يي دردهليزهاي تاريخ
- ارسالي سالار هوشمندبه بها نه، سالروز ترور مهاتما گاندی
- ارسالي داکتربصيرتاريخ و هويت ملي ما
- ارسالي شامل صباحلحظه يي با تاريخ
- دستگير صادقيگراميداشت از مبارزات قهرمانانهً مردم با شهامت افغانستان در حفظ استقلال کشور