هزاره جات یا هزارستان ازدیدگاه ونظر مورخین
محمدعوض نبی زاده                                                    محمدعوض نبی زاده

افغانستان کشوریست که اقوام و قبایل  مختلف  در آن زنده گی مینما یند و هر کدام آ نان دارای  هویت تا ریخی و فر هنگ غنی مختص به خود میباشند از آن میان درباره  مردم هزاره از طرف رژیم ها ی  استبدادی  تلاش صورت گرفته است تا هویت تاریخی وفر هنگی آن در پرده ابهام و تاریکی قرار داده شود و با این  مردم برخورد  همراه  با تبعیض  وتعصب  برای مدت چند ین قرن بعمل آمده وبه صفت شهر وندان درجه دوم با ایشان بر خورد  شده اند.  بی مورد نخواهد بود که بر گوشه از زوایای  تا ریک ونامکشوف  هویت تاریخی وفرهنگی مردم هزاره از دید گاه و  نظر مورخین جهان  وکشور مان روشنی انداخته شود .

 هزاره جات سر زمین پوشیده از کوه ها وصخره های بلند وعظیم است که عظمتش نه تنها طبیعت کوهستانی آ ن است بلکه در پشت کارو اراده مردم آبدیده- قدامت تاریخی این سر زمین  اسطوره در برابر تها جمات  مها جمان بوده  است .ساکنان صبور ومقاوم هزاره جات  یا هزارستان تنها مردم است که با غول های وحشی سردی و برودت – برف وباران از یک سو و از سوی دیگر با فشار و اختناق-فقر –گرسنگی و بی نوائی  دست وپنجه نرم نموده است و بار های از مشکلات وبد بختی را  بر فراز قلل ودر اعماق  دشت ها ودره ها ی عمیق و باریک این خطه با ستانی بدوش میکشند وبه سهولت  با موانع رزم میدهندو در واقع  فا تح تمام موانع وصخره های  تسخیر نا پذیر دوران خویش هستند.هزاره جات سرزمین  باستاني و تاريخي است، وقتي نامي  از ین  خطه تاريخي مي‌بريم همه به ياد شهر غلغله، شهر ضحاك، بند امير و از همه مهمتر مجسمه‌هاي بزرگ صلصال و شما مه می افتند.                                                                           

  موقعيت  هزاره جات در جهان معاصر در بخشي از كوهستاني‌ترين ساحه كره زمين و از چشم‌انداز زماني در تحتاني‌ترين پله تاريخ روي خط تصادم امواج طوفان زا و حادثه‌خيز اجتماعي و سياسي قرار گرفته‌است اما این منطقه روزگاري با گذشتن راه ابريشم تمدن شرق و غرب را باهم وصل مي‌كرد .

درگذشته ها ی دور هزاره جات کنونی - بنام های زیر  یاد شده است : به گفته   (بلیو )غر مارث که این نام در کتاب مقدس نیز آ مده است – به قول مرحوم غبار نویسنده  افغانستان در مسیر تاریخ : قریب)  0500 ) سال پیش از هزاره جات بنام ( ستا گید یا ) نام بر ده شده است شا ها ن هزاره جات  قبل از اسلام  بنا م ها ی شیران با میان  از اولا ده کو شانی و یفتلی  وبعدآ بنام های هزار بنده – شار و ریو  شاران  یا د میشدند که عمدتآ در دو نقطه تا ریخی این سر زمین  بنام های ( پشین) یا افشین یکاو لنگ کنونی و ( سو ر مین )  سر پل فعلی که پایتخت تابستانی و زمستانی ایشان بودند حکومت  میرا ندند .

 کنت کورت و بطليموس مورخين عهد سکندر کبير، فريبه جهانگرد فرانسوي، هنري فيلد کريستياتس محقق دنمارکي و جورج راورتي، از مورخان غربي. مقدسي، مولف گمنام حدودالعالم در 959 ميلادي، ابي بکر مشهور به ابن فقيه، ابن خرداد در 920 ميلادي، ناصر خسرو بلخي از مورخين اسلامي و همچنان هيوان تسنگ راهب چيني از موجوديت غرج الشار، غرجه، غرجستان، شاران غرجستان و موجوديت هزاره ها در غرجستان به کرا ت ياد نموده اند.

 حکمرا نی شیران بامیان توسط غز نویان ساقط وبعد از آن غوری ها شنسبی ها – خوارزمی ها در  هزاره جات حکو مت کر دند با شکست خوارزم شاه شهر غلغله توسط لشکر چنگیز خان تخر یب و به بامیان آ سیب زیا دی وارد گشت. او لا ده چنگیز خان چند ین قرن در بامیان ودیگر منا طق غر جستان حکومت کر دند وبعدآ او لا ده تیمور لنگ در ین ساحه تسلط یا فتند و در زمان سلطان حسین با یقرا - امیر ذوالنون ارغون از طایفه ارغون از مغلان ایلخانی ایل تر خان   اولین حاکم وامیر سلسله امرای ار غونیه در هزاره جات بود وی توانست قلمرو خود را تا کابل – قند هار – سند وفراه توسعه دهد.

امرای ارغونیه مردمان دادگر- دانش پرور – هنر دوست  بودند و مجمو عآ از سال 884- الی- 964 – هجری قریب به هشتاد سال با سیا ست و  فراست حکومت کردند.امرای ارغونیه از جمله نیاکان مردم هزاره بوده است که در هزاره جات حکومت مستقل و دارای قلمرو وسیع را تشکیل و با درایت کامل اداره مینمو دند.

مورخین عرب و خراسان هزاره جات را بنام های غر جستان – غرج الشار – گر ستان  یا د کر ده اند و حدود اربعه آ نرا از جانب غرب به هرات و باد غیس و از طرف شرق به کا بل – از سمت شمال به جوز جان و از سوی جنوب به غز نی  پیوست دانسته اند. به قول ابن حقول تاریخ دان عرب  غر جستان کشوری بزرگی بوده است که موسوم به مملکت غر جه یاد شده است .

در اغلب کتب تاریخ  عرب وخراسان هزاره جات بنام غر جستان و هزارستان یاد شده  که وسعت آن  خیلی از وسعت کنونی آن فرا تر بودو  غور – بامیان وغز نی  زابل  وقسمت های از  پروان  وو ردک را شامل میشد  .

 

مر حوم اکادمیسین  پو ها ند  عبد الا حمد  جاوید  در یکی از مقاله هایش تحت عنوان بحثی پیرامون اقوام و طوایف افغانستان:

مینویسد :-

طوریکه دیدیم سر زمین خلج نزدیک کابل و غزنی بوده است و خلجها درهمین حدود میزیستند و هنوز در زمین داور علاقه ای بنام خلج معروف است. اما در اینکه تلفظ صحیح به فتح دوم است یا سکون آن اختلاف است. این کلمه هنوز در هند و افغانستان با سکون دوم و و در ایران به فتح دوم تلفظ میگردد. اصطخری, ابن حوقل ویاقوت حموی چنانکه دیدیم حرف دوم را ساکن ضبط کرده اند و اما منینی  حرف اول و دوم را به فتحه نوشته و بگمان اغلب به سکون دوم درست تر می نماید. خاصه اگر بپذیریم که کلمه غلجی همان خلجی است و ریشه آنرا از غرچ بدانیم. اما بنابر عقیده بعضی اگر آنرا از شکل ترکی قلچ تصور کنیم تلفظ آن با فتح دوم خواهد بود. (23) عقیده نگارنده اینست که این کلمه ترکی نبوده خاصه با قلج ترکی ارتباطی ندارد و غالباً کلمه خلج شکل دیگر غرچ است. کلمه غرچه در ادبیات فارسی دری بمعنای کوهی مقابل روستایی آمده و از لحاظ اتساع معنی بمعنای ساده نیز بکار رفته است. چنانچه درین دو بیت:

صد و    اند    ساله    یکی     مرد   غرچه

چرا شصت و سه زیست این مرد تازی (24)

 

بفریبد    دلت   بهر  سخنی          روستایی و غرچه   را   مانی (25)

ناصر خسرو در یکجا گوید:

استاده   بدی  بیا  میان   شیری                 بنشسته به غرچ دربدی شاری (26)

در توضیح شیر بامیان نوشته اند:

       «شیر ملک آنجاست چنانکه ملک ختلان را نیز شیر ختلان یا ختلان خدا یا ختلان شاه گفتندی (27) وشار عنوان ملک غوریا غرش یا غرستان یا غرستان به تلفظ اوستایی غرستانه و فردوسی غرچکان . چنانکه گوید:

یا غرجیستان ویا غرچستان. فرخی گوید:

سپهبد   سپه  شاه  شرق  ابو منصور       

فراتکین   دوانی   امیر  غرجستان

سیاسی است مراورا که  در ولایت آن

 پلنگ  رفت    نیارد مگر گشاده دهان

درین   دیار  بهنگام  شار  چندین  بار     

 پلنگ وار نمودند  غرچکان  عصیان

فردوسي در يک مصراع از شاهنامه مي سرايد:

شه ءغرچکان بود بر سان شير     کجا ژنده پيل بود، آوريدي به زير،

       فرجستان مطابق جغرافیای عرب ولایت مستقلی بوده است که در طرف غربی آن هرات وبجانب شرقش کابل  و در دست شمالش مرو رود در ناحیه جنوبش غزنه بوده است و آنرا نسبت به ملکش غرچ الشار نیز میگفتند.  مستقر شارگاهی در شهری مسمی به پشین (یا افشین) بوده هنگامی در دهی از کوهستان مسمی به بلکیان ووقتی در فیروزکوه وشاید زمانی هم در بیوار دیگر. از بلاد آنجا سرخث و سنجته و سورمین است (28) غرجستان را مملکت الجبال نیز ترجمه کرده اند.

     در تاریخ تبرستان کلمه غر بمعنای کوه آمده  و نظامی عروضی سمرقندی در چهارمقاله همه جا شاهان غور را که خود بدیشان منسوب بود بنام ملک الجبال خوانده ویاد کرده است.

هزاره جات در  دوره تسلط اسلام بنام غور وغورستان شهرت داشت  که گا هی بنام  هزار ستان  نیز  یاد شده است .

 در قدیم ترین زمان مردم هزاره در سر زمین کنونی ظهور کردند .آن زمانهامهاجرت  های  بزرگ مردمان و دولت ها ی دارای قلمرو  پهناور  بوجود میامدو اکثرآ بزودی افول  مینمودند.نیا کان هزاره های دلیر دربرابر  استیلا گران از استقلال خود دفاع میکردند.نه چنگیز –نه  تیمور – نه بابر – و نه نادر افشار  نتوانستند هزاره جات را تابع اراده خود سازند.درهیچ تاریخ نامه وروایات مردم در باره حکمروائی اجنبی ها درین سرزمین ملاحظه نشده است.

 هر كوه و تپه هزاره جات نمادي از شجاعت، مردانگي و پايمردي اين مرز و بوم است و انسان با ديدن دره آهنگران به ياد كاوه آهنگري مي‌افتد كه چگونه در مقابل ضحاك جابر قيام كرد و او را از بين برد و شهر تاريخي غلغله آن از فداكاري آن مردم در مقابل ظلم و ستم چنگيز حكايت مي‌كند و تنديس‌هاي بزرگ بودا فرهنگ و هنردوستي مردم آن را به نمايش مي‌گذارد.

هزاره جات قبل از اسلام  بصورت مدا وم  شا هان مستقل داشتند ودر دوره خراسان اسلامی نیز حکومت های مستقل بخودرا  دارا بودند از آغاز امپراطوري زاولي ها تا عهد غز نويان هزاره جات، شاهان مستقل و خودمختار داشته اند.

هزاره جات در تمام دوره ها بصورت مداوم  حکو مت های مستقل محلی  مر بوط به خود را داشت و تا زمان امیر عبد الر حمن این وضع ادامه یافت اما  او به شیوه تبعیض آمیز هزاره جات را تجزیه و پارچه نمود .     

بدون شک امیر عبدالرحمان سیاه ترین چهره و جابر ترین فرد در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان است .او برای تثبیت و استحکام قدرت خویش بیشترین کشتار و بد ترین جنایات را مرتکب گردید. 62فیصد جامعه هزاره به دست او قتل عام گردید. هزاره جات با تمام منابع اقتصادی، انسانی و فرهنگی آن نابود و تاراج شد و بیشترین ساحات و زمینهای های حا صل خیز آن توسط لشکر امیر پس از نابودی و فرار ساکنان آن برای همیشه غصب شد. ·    نسل کشی و بدرفتاری عبدالرحمن خان در مقابل مردم زحمتکش هزاره و آواره ساختن آنها از محل بود و باش شان و مباح ساختن تصاحب دارايی منقول شان بنام غنيمت و توزيع زمين مزروعی وعلفچر آنها به فاتحين، گناه نابخشودنی و خصومت نژادی است  و چگونه اين زيان به بازمانده گان آن مردم جبران می گردد ؟! چنانچه که اکنون هم تنازعات و اختلافات برسر همان علفچرها که پيامد عملکردهای زمامداران پيشين است وجود دارد.

جنون و جنایت عبدالرحمان تا آن حد بوده که از سر انسان کله منار بسازد.در کتاب" کله منار ها در افغانستان"  موارد متعدد از کشتار و کله منار های که توسط امیر عبدالرحمان بنا شده ذکر گردیده است ولی عبدالرحمان در خاطراتش فقط به یکی از آنها اعتراف نموده است.

در جنگهای هزاره جات "از طرف دشمن سه هزار نفر درمیدان جنگ کشته شد ...من حکم دادم منار از سر های مقتولین دشمن سا زند تا بقیه خائف شوند."(تاج التواریخ ص 39)  

اعمال استبداد در جامعهء سخت پسمانده و فاقد انتظامات مدرن افغانستان و برخورد چندگانه به مردم از سرچشمه های متعدد آب میخورد. از جمله تبعیض قومی  ، نژاد ی ، تبعیض طبقاتی , تبعیض – اعتقاد سیاسی – دینی و غیره .                 
تخریب حیات و حرمت انسانی در سرزمین ما تا اعماق مناسبات اجتماعی ریشه دوانده است. احساس عدم امنیت اجتماعی در گذشته و حال بر زندگی اقشار آسیب پذیر سایه انداخته و آنها را در برابر انواع و اقسام گوناگون خشونت بی حفاظ و بی دفاع کرده است.
    


بی باوری به حقوق ضعفا اساس بی عدالتی در جامعهء ماست. علل تاریخی بن بست های عدالتخواهی در میهن ما در نبود پیش زمینهء فرهنگ انسانی مبتنی بر رعایت اعلامیهء جهانی حقوق بشر و منشور سازمان   ملل متحد بوده است  

در سنن اندیشهء سیاسی ماچیزی بنام انسان سالاری وجود ندارد. ما در لفظ اندیشهء تبعیض نژادی را محکوم کرده ایم ولی  درعمل سوء رفتار با هموطنان متفاوت اندیش، در نهاد وجدان ما وجود دارد.

ما نه تنها در بین عقاید متفاوت همدیگر را قبول نداریم بلکه
در داخل یک عقیده نامتفاوت هم همدیگر را تحمل نمی کنیم و همین روحیهء عدم تساهل و مدارا از تک تک ما آدمهایی تبعیض طلب درست کرده است و برای اثبات چنین ادعایی جنگ های سی سالهء اخیر بخصوص جنگهای داخلی و تنظیمی صدها برهان بدست ما میدهد.   .

نهادمند کردن وجدان انسانی مقدمهء رفع و انواع تبعیض از جمله تبعیض سیاسی - قومی- نژادی و مذ  هبی است، ما باید در این راه گامهای  استوارتر برداریم.

 جهت حل مشکل در کشور پشنهادات زیر ارا یه و پیشکش  می گردد.  تامین تساوی حقوق تمام اقوام ساکن کشور در عرصه ء های مختلف اعم از سیاسی , اقتصادی , اجتماعی , فرهنگی ومذهبی بر مبنای اصول دموکراسی به خاطر تحکیم  وحدت ملی . پشتیبانی از تجدید نظر بر سیستم شکل وشیوه های اداره وتشکیلات اداری , دولتی بر اساس اصول دموکراتیک  .

     -- ایجاد شوراهای انتخابی ودموکراتیک محلی وتفویض صلاحیت های گسترده سیاسی , اقتصادی , اجتماعی وفرهنگی انها . وتامین انکشاف هماهنگ ومتوازن اقتصادی , اجتماعی وفرهنگی محلات ومناطق قومی و حل مسله کوچی ها . وتو زیع سند تا بعیت برای کو چی ها و ساکن نمودن آنان در ولایات زاد گاه شان .

  -- مخالفت دربرابر تبلیغات وتحریکات تبعیض امیزوانجام عمل تبعیضی , نفرت وخصومت قومی , ملی ومذهبی . ومبارز بر ضد هرگونه ساختار سیاسی مبتنی بر استبداد وعقب گرایی , برتری جويي های نژادی , قومی , ملی , محلی , زبانی , مذهبی وگرو هی .- تامین  وتقویت حضور احزاب سیاسی , سازمان های اجتماعی , مطبوعات ازاد , اتحادیه ها وانجمن ها وسایر نهاد های جامعه مدنی دراعمال واقعی  نظارت و کنترول بر فعالیت  حکومت و اداره دولت, تامین مشارکت سیاسی وحقوق دموکراتیک مردم , انعکاس و دفاع  ازادانه خواست ها ومطالبات مردم . چون دموکراسی  بدون مشارکت سیاسی ,نظارت وکنترول  مردم بر حکمرانان و حضورجامعه مدنی می میرد.

- ارتقای نقش وسهم روشن فکران وفرهنگیان در حیات جامعه و  رشد وتوسعه فرهنگ , انسان دوستی , خرد گرایی , روشن گری  وتوسعه فرهنگی. رشد وتقویت فرهنگ , تساهل , تساند , مذاکره , تفاهم ,  وکثرت گرایی اعم از سیاسی , فکری , عقیده یی  و فر هنگی ومبارزه متدوام و موثر ومتداوم  به گرایش ها, ذهنیت ها و فرهنگ  استبدادی , افراط گرایی قومی ومذهبی , دشمن جویی,....... خشونت سیاسی , ماجرا جویی  وکودتا ها .  چون دموکراسی را فقط با  فرهنگ دموکراتیک میتوان تامین ونهادینه ساخت . 

در قدم اول راه طی شده پس از" کنفرانس بن" بطور عینی و نقادانه از طرف مراجع صاحب صلاحیت داخلی وخارجی موردبرسی بیطرفانه قرار گرفته و نواقص در اصل قرارداد وکجرویها واستفاده ابزاری از آن بصورت واضح برجسته گردد.

تکیه بر نیروی های خارجی که هریک با اهداف معین به مناطق مختلفی از جهان رفته و میروند، اشتباه تاریخی جبران ناپذیر برای هر رهبر وهر ملتی خواهد بود. اینکه رهبران بعضاًً آیندۀ سیاسی خود را به قمار میگذارند کار اوشان است ولی برای یک ملت مخصوصاً ملتی مطلومی چون افغانستان به صرفه نیست که بار دیگرکشور خود را میدان رقابتهای جهانی ودرگیر یک جنگ تباه کن ودوامدار از نوع دیگر آن  سازد. باید به عقل ،گوش وهوش خود بدانیم وآگاه باشیم که نیروهای تاریک اندیش منطقه و در همسایگی مان وخرپول عربی بسیار زیاد مایل هستند تا تروریستهای خودی شان درخاک دیگران بخصوص افغانستان به قول اوشان علیه " صلیبیون " بجنگنند تا درعربستان....کویت ویاحتی دیگردر عراق.غربی ها هم بی میل نیستند تا با این تروریستان به عوض نیویارک  ، لندن ومادرید وجاهای دیگر درشهر ها وقصبات ما بجنگند.. ولی ما چرا خود را با این جنگ دایمی که سالهای سال ادامه خواهد پیداکرد، درگیر سازیم. ما باید از طریق تفاهم صادقانه باهمسایگان مخصوصاً با پاکستان که عجالتاً طالبان ازهمینجا تجهیز،  تمویل وصادر میشوند  مشکل خود راحل کنیم. واین درصورتی امکان پذیراست که ما به قول معروف " اولتر ازهمه خانۀ خود را اصلاح کنیم ". واین زمانی عملی میگردد که " ملت " درمجموع خود را در سرنوشت کشور سهیم احساس کرده وبر اساس قرارداد وتوافق همه شمول در جهت ایجاد یک دولت واقعاٌ ملی ومردمی که آیینۀ تمام نمای از" تمام ملت" بوده باشد مساعی وصادقانه به عمل آورده شود. درقالب این مأمول ملی وعدالت گستر که هیچ بازنده ای درآن وجود ندارد، هرگونه لجبازی، خدعه، نیرنگ وجعل که همواره به منظور غصب وانحصار فدرت بکارگرفته شده است گنجایش ندارد.  

افغانستان درناامني گسترده و تداوم وتشدید  ترور, خطرافراط گرایی  وخشونت سیاسی  , مشکل گروه های مسلح غیر قانونی وسلاح غیر قانونی ‘ قاچاق مواد مخدر , نبود مصوونیت وامنيت فردی , اجتماعی , اقتصادی وفرهنگی  وتداوم دخالت خارجی حلقات معلوم الحال خارجی , که درصلح , ثبات , انکشاف دموکراتیک  کشورما,  منافع خودرا در خطر می بیند , عمده ترین مظاهر ناامنی وچالش های اند , که دولت را در عرصه تامین  امنیت داخلی وخارجی  به مقابله می طلبد   .      حقایق وارقام  نشان میدهد که  مردم افغانستان, بر انبار "باروت" زندگی میکنند و هنوز هم در اسارت  قوماندانسالاری  و مافیای جرایم  سازمان یافته قراردارند , تولید  و قاچاق مواد مخدر در افغانستان به معضله ء لاینحل ملی وجهانی مبدل شده است .  . ورود سلاح توسط اپوزسیون مسلح از پاکستان ادامه دارد وانبار شده میرود .    هنوز ذخایر وانبار های سلاح سبک وثقیل به شمول ذره پوش وتانک درکشور موجود است."درافغانستان درحدود 2000گروه مسلح  با  هزاران میل سلاح مختلف النوع غیر قانونی  وجود دارند , که بعضی از مقامات حکومت هنوزهم به  این گروه ها روابط نزدیک دارند و انها را نمی خواهند خلع سلاح سازند .  گروه های مسلح نه فقط  تا دندان مسلح اند با چور وچپاول دارایی های مردم  ودولت , قا چاق اثار باستانی , فروش سنگهای قیمتی , قاچاق مواد مخدر , غصب جنگلات , منابع زیر زمینی , نفت وگاز , غصب و خرید وفروش زمین های مردم  ودولتی  وصدها مورد دیگر, صاحب ثروت های هنگفت گردیده اند ودرواقع چرخ اقتصادی  کشور را دردست دارد . این قشربااین سلاح فراوان وسواستقاده از  قدرت اقتصادی و سیاسی  ,درواقع قانون جنگل را در کشور ما  به نمایش میگذارد . یعنی" سلاح بیشتر قدرت وثروت بیشتر" . بااین قانون "زور وزر "دیگر نمی توان از امنیت عامه وحاکمیت قانون ونظم در کشور دم زد .

     افغانستان باتولید بیش از چهار هزارتن تریاک 80درصدمواد مخدرجهان را تامین میکند. چنانچه بیش از 90تا 95در صد بازارهای اروپایی هیروهین تولید شده از تریاک افغانستان فرا گرفته است . 40-60در صد عواید ناخالص ملی افغانستان از خشخاش بدست می اید که دردست" سوداگران مرگ سفید" قراردارند . براساس تحقيقات انجام شده دو ميليون نفر در افغانستان به كشت  تر یاک مبادرت دارند كه اقتصادشان وابسته به توليد ترياك است. امسال در چندين ولايت دیگرهزاران هكتار اراضي به زير كشت  تر یاکرفته است..          اداره دولتی افغانستان  به یک مشکل ومعضل اساسی مبدل شده است که تاثیر سوء ان درهمه عرصه های حیات جامعه مشهود است . کار دراداره دولت افغانستان  به حرفه ء پیدا کردن پول وثروت اندوزی مبدل شده است نه خدمت به مردم وانکشاف کشور وتجارب نیز به اثبات رسانده که این فساد است که دولت ها را به کام خود فرو میکشد ونابود میسازد . و جايي که فساد حاکم است , از عدالت نمی توان حرف زد .

 به نظرکارشناسان قوت گرفتن مخالفین دولت ونیروهای طالبان میتواند سه دلیل عمده داشته باشد:

نخست اینکه امریکایی ها ونیروهای ایتلاف عمداً خواسته است تا مخالفین تقویه شوند تا موجودیت آنها ضروری حس شده پارلمان ، دولت ومردم قانع شوند که آنها درافغانستان حضور درازمدت داشته باشند واین نیروها هم خوش هستند که به این صورت به تاسیس پایگاه های نظامی پرداخته وازاین طریق منطقه را زیر کنترول داشته باشند.

دلیل دوم که به خاطر قوت گرفتن مخالفین ونفوذ آنها به شهرها ومناطق وسیع الساحوی آورد ه میشود اینست که امریکایی ها وناتو به قصد میخواهد تامخالفین ازسنگرها وپناه گاهای خود به بیرون کشیده تا بتوانند درزمین هموار آنها را بهتر شناسایی نموده وبه آسانی با آنها مقابله نماید  ودرقسمت ازبین بردن شان بامشکل مواجه نباشند.

دلیل سوم به نظرکارشناسان این است که مقاومت کننده گان درمقابل نیروهای خارجی درافغانستان واقعاً ازپشتیبانی مردمی برخوردار گردیده وقیام شان روزتاروزتقویه میگردد. جنگ آنها جنگ برای آزادی افغانستان است ومانند دوران که انگلیس ها یا روسها به افغانستان تجاوزنموده بودند ودرکشورما بنا به خصوصیات شدید آزادی خواهی افغانها بامقاومت مواجه شدند وبلاخره شکست خوردند، الان هم چنین شده است. وخداوند هم به همرای افغانها است آنها رادرمقابل متجاویزین قوت بخشیده واینک قسمت های ازکشورآزاد گردیده است. که  درزمینه میتواند هرسه دلیل ویایک یا دودلیل درست باشد. به نظرکارشناسان قوت گرفتن مخالفین دولت ونیروهای طالبان میتواند سه دلیل عمده داشته باشد:

ولی حرف اصلی اینجاست جنگ به هرصورتیکه شدت گرفته باشد کشته شدن افغانها ، قتل عام آنها ریختن بمب های چندین تنی بالای خانه های  آنها  به هردلیل کاریست غیرانسانی، ظالمانه و تجاوزکارانه که هم دولت افغانستان وهم مردم باید درمقابل آن عکس العمل جدی نشان بدهند.

  به باور من رفع بحران و رهيافت تأمين واقعی وحدت ملی، توجه اساسی به پس منظر حوادث کشور را می طلبد که با انتباه لازم ازآن و با چشم انداز شفاف و سالم بسوی آيندهء بهتر تلاش کرد.

 مشارکت مردم در قدرت وحاکمیت. ایجاد اعتماد و پیوند نزدیک میان مردم و حاکمان و میان مردم و سیستم حاکمیت میباشد. با تحقق اصل مشارکت مردم در عرصه های مختلف حیات سیاسی، انگیزۀ دلبستگی و حمایت از حاکمیت با علاقمندی و اشتیاق در میان آنها تکوین و گسترش میابد. مشارکت مردم در قدرت زمانی میسر میشود که از یکسو سیستم حاکمیت زمینه های این مشارکت را با قانونمندی هموار و تضمین کند و از سوی دیگر حاکمان و دولتمداران جامعه با توزیع عادلانۀ قدرت به این اصل جامۀ عمل یپوشانند. نقطۀ مهم و قابل پرسش این است که آیا در نظام و حاکمیت موجود سیاسی افغانستان چنین چیزی وجود دارد؟ علی رغم همه خوبی های سیستم سیاسی کشورما، حد اقل اصل مشارکت مردم در حاکمیت محلی  (ولسوالی ها وو لایات) نه در قانون اساسی و نظام سیاسی باز تاب یافته است و نه در اندیشه وعملکرد رهبر و رهبران نظام به چشم میخورد. اگر تشکیل شورا های ولسوالی و ولایات از طریق آرای مردم، تمثیل گر دموکراسی و مردم سالاری باشد، حضورنمایشی و فاقد صلاحیت این شورا های منتخب در قلمروحکومت های محلی تمسخر و استهزایی بیش به این تمثیل دمکراسی نیست. وقتی حاکمان محلی در ولایات و ولسوالی ها از زمامدار محل تا کاتب دفترش توسط زمامدار کشور و وزیرانش تعین وتوظیف شوند، تکلیف مشارکت مردم در قدرت و توزیع عادلانۀ قدرت بر مبنای این مشارکت چه می شود؟ وقتی مردم در تعین و عزل حاکم محل و منطقۀ خود شان چه در سطح ولایت و چه در سطح ولسوالی از طریق نماینده های منتخب خود بنام شورای و لسوالی و ولایتی نقشی نداشته باشند، اعتماد و پیوند آنها با حاکمیت و رهبری حاکمیت در کشور چگونه ایجاد میشود؟   استخدام مردم در ولسوالی ها و ولایات تحت هرنام و نشان برای دفاع از حاکمیت و حاکمانی که خود در گزینش آن کوچکترین سهمی نداشته باشند در واقع ایجاد سیستم ارباب رعیتی، مزدوری و جیره خواری در کشور است، نه نظام دموکراسی و مردم سالاری. درنهایت برای اینکه کشور را ازورطۀ تباهی نجات داده و به آرمان های والا وانسانی صلح وثبات،پیشرفت وترقی اقتصادی دست یابیم، لازم است تا از طریق بسیج همگانی تمام نیروهای سیاسی ملی واسلامی ، روشنفکران میهندوست ، افراد مستقل منسوب به تمام اقوام برادر وکافۀ ملت از طریق وارد کردن فشارهای پیهم سیاسی واخلاقی بر دولت و با استفاده از طرق کاملاً قانونی ومسالمت آمیزاز، با وارد کردن ریفورم های بنیادی واصلاحات در قانون اساسی وبرپایی نظام دیموکراتیک و واقعاً مردم سالار "وضع نا به سامان موجودرا ازمیان برداریم .

     از آن جائیکه برای مردم کشور ما مبرهن است – در طی مدت بیش از سه قرن اخیر   منازعه ورقابت خونین برای تصا حب و انحصار  قدرت و حا کمیت در افغانستان میان انحصار گران قدرت عمدتآ مر بوط  به سیاسیون اقوام پشتون و تا جک  تد اوم یا فته و بعضآ دست بدست  گر دیده  است.که از شخصیت ها ی سیاسی مردم هزاره در ضریب و تغیر توازون قدرت به نفع خود ها استفاده کرده اند. چون مردم هزاره از لحاظ تر کیب قومی و تعداد نفوس در ردیف سوم  قرار میگیرد سیاستدانان هزاره هیچگا هی نخواسته است  درین بازی قدرت به صفت طرف اصلی  منا زعه قدرت خود را مطرح  وبرجسته نماید .گر چه مردم هزاره در پایان دادن جنگ های خونین میان ایندو گروه قومی نقش عمده را ایفاء کرده ا ست اما سر دمداران این دوگروه انحصارگر قدرت در افغانستان از مردم هزاره برای تحکیم حاکمیت خود ها وسیعآ بهره برده اند. ولی با تآ سف و اندوه فراوان  مردم هزاره از جانب - هیات های حاکمه این دو گروه قومی قر با  نیهای فر ا موش نا شدنی را متحمل گر دیدندکه مردم هزاره این خاطرات خونین و تلخ را همیشه  بیاد دارند .سردمداران این دو گروه قومی – قتل عام ها – کله منا ر ها -  سیاه چال ها – زمین سو خته -  کو ج های اجباری – پاک سازی قومی وغصب سر زمین آبا ئی وپدری را بالا ی مردم هزاره تجر به نمودند.سیاستدانان هزاره در عهد وپیمان  خود با این دو گروه قومی صادق ووفادار بوده و با استوا ری تا سر حد قر بان نمودن جان ومال خویش ازآن  د فاع وحراست کرده است  و مردم هزاره در صدا قت وراستی خود  در کشور شهرت نیک دارند. تا ریخ کشور ما  وفا داری به عهد وپیمان مردم هزاره را بر  حا فظه خویش به ثبت رسا نیده است  .مردم هزاره همواره بخاطر تا مین وحدت ملی وبرابری اجتماعی فد اکاریهای فراوان داده است .

همانطوریکه تاریخ خونین همراه با درد وعذاب  هزاره جات نشان   میدهد.               

 


هزاره ها در مبارزات از جان گذشته با متجاوزین از حق خویش برای زنده گی مطابق اراده آزاد شان  دفاع میکردند.مردم هزاره در گستر ش منا سبات دوستانه و برادرانه با اقوام هم جوار آ ینده خود را میدیدند. درویش علیخان هزاره در تا سیس دولت بنام افغانستان نقش فعال ایفاء نمود واز طرف احمد شاه درانی نائب الحکومه هرات مقرر گردید . بنیاد خان هزاره وهمرز مان وی بیاری محمود هوتکی در برابر اشغال گران می رزمیدند .کر نیل  شیر محمد هزاره قوماندان دسته سوار چهار هزار نفری هزاره ها در لحظات تعین کننده  این نبرد شجاعانه برعسا کر دشمن تاخت ودر صفوف آنها سراسیمگی ایجاد کرد که خاطره آنان در قلوب مردمان کشور ما زنده اند . پدران ونیاکان هزاره در جنگ سوم افغان و انگلیس دوشا دوش ودر کنار پشتونها –تاجکها – از بکها – تر کمن ها ودیگر اقوام کشور در برابراشغالگران بخاطر استرداد استقلال افغانستان می جنگیدند.ولی در تاریخ مردم هزاره صفحا تی بی عدالتی وبیر حمی بیمانندی علیه آنان نیز وجود دارد که نمیتوان آنها را بدون احساس درد مرور کرد.در جنگهای ده ساله امیر عبدالرحمن علیه مردم هزاره  که  هست و بود هزاره درین جنگ نا بود شد .اما هزاره ها  قهرمانی و خود گذری میر عظیم بیگ شهرستانی – محمد امیر بیگ ایلخانی یکاولنگی وگلستان خان مالستانی ودیگر جان با زان را گرامی میدارند.

سالهای طولانی برده گی حقارت آمیز با لای کوه ها ودره ها ی سرسبز هزاره جات  ما نند شب سایه انداخت و آ ب دریا ها با خون آ لوده شد . غم واندوه برای مدت های طولانی در سرزمین هزاره ها مستولی گشت.امیر امان الله خان این پادشاه اصلا ح طلب ودوست مردم هزاره  طی فر مانی کنیزی وغلامی را از بالای مردم هزاره رفع نمود . اما  در سالها ی بعد بخصوص در زمان صدارت  محمد هاشم خان نابرابری اجتماعی وملی-محرومیت سیاسی غیر قابل تحمل گردید ترور بی رحمانه وبه سیاه چال افگندن شخصیت های سیاسی و اجتماعی مردم هزاره  اعمال  میشد و مردم ما به پا ئین ترین پله نر دبان جامعه  رانده شد و سیاست  ژینوسید از جا نب مستبدین  علیه هزاره ها  به پیش برده میشد. 

مردم هزاره با آ بله دست وعرق جبین خویش نان خورده اند و هیچگا هی با همه بی نوائی وبیچاره گی دست گدائی به سوئی کسی دراز نکر ده است .برای دیگران خانه ساخته اند  - اما خود  بی سر پناه بسر برده است برای این وآن نان و آب تهیه نموده اند ولی خود با شکم گر سنه  شب را به صبح رسانیده اند. تعداد زیا دی از مبا رزان جسور هزاره  که علیه ستم وخود کامگی مبارزه می نمودند نام های شان همیشه ما ندگار خواهد بود.

هم چنان سهم ونقش مردم هزاره در تشکیل دولت های خا ندانی – شا هی  -  جمهوری تا جدار- جمهوری خلقی – جمهوری دمو کراتیک -  جمهوری افغانستان – دولت اسلا می -  دولت موقت – دولت ا  یتلا فی و دولت انتخابی  کنو نی را نمیتوان نا دیده گرفت ونقش آن در استقرار تمام  حاکمیت ها خیلی ها تعین کننده و مو ثر بوده است . مردم هزاره بخوبی درک مینما یند  که با تحقق د مو کراسی و عدالت اجتماعی نسبت به هر قومی دیگر نفع بیشتر میبرند  و بدین لحاظ بطور طبیعی از دا عیه داران صا دق دموکراسی – صلح وثبا ت در کشور میباشند . با تحقق دمو کراسی و تا مین صلح وثبات در کشور مردم هزاره از تبعیض  و استبداد – قومی – مذ هبی – نژا دی و سیاسی  رها ئی میابند و به جرم هزاره و شیعه بودن تحقیر و توهین   نمیگردند از حقوق برابر شهر وندی برخوردار میشوند.و در ین راه رنج وعذاب قرون متما دی را از دست    مید  هند سیاستدانان وروشنفکران هزاره آگا هی دارند که او ضاع کنونی نظا می وسیاسی کشور بطرف ثبات وصلح به پیش نمی رود اما با وجود این همه دشواری ها طر فدار جدی  پیروزی نیرو های ایتلاف جهانی و ناتو  بخاطر استقرار صلح وثبات در افغانستان میبا شند . زیرا در صورت نا کامی این نیرو ها مردم هزاره مانند همیشه قر بانی بیشتر از دیگران را خواهند پر داخت .مردم هزاره از حالت متشنج کنونی در کشور بی نها یت ابراز تشویش میکنند.

 با آنكه هزا ره جات مرکزی در حال حاضر يكي از امن‌ترين  مناطق كشور است و هيچگونه تهديدي براي كارگران و كارمندان داخلي و خارجي ديده نمي‌شود و مواد مخدر كشت نمي‌گردد و نيروهاي مسلح خودسر وجود ندارد. بي‌توجهي به  هزاره جات شايد علتهاي مختلف داشته باشد از جمله اينكه  مسوولین محلی د چار ضعف مديريت باشد و نتواند با ارائه يك پلان كاري درست توجه دولت را به اين خطه  باستانی جذب نمايد و دوم اينكه شايد در دستگاه روان فعلي نيز اشخاصي وجود داشته باشد كه مردم  هزاره را انسانهاي درجه دوم شمرده و با چشم تعصب نگاه مي‌كند. انتظار مي‌رفت تا دولت و جامعه جهاني بيشتر از هر منطقه ديگر به  این سرزمین توجه نمايد؛ زيرا از يكطرف اين منطقه د ر گذشته‌ها نيز محروميت تاريخي داشته كه ويرانه‌هاي شهر غلغله، خاكروبه‌هاي بوداي تخريب شده، زمينهاي سوخته، گورهاي دسته‌جمعي و خانه‌هاي ويران آن خود حكايتگر اين امر است .

 اما در حال حاضر هزاره جات با آن افتخارات ديروزينش يكي از محروم‌ترين مناطق كشور است، يكتعداد زيادي از مردم آن در مغاره‌ها و كوهپايه‌هاي سرد کوه بابا زندگي مي‌كند، سرك‌شان خامه و دست‌نخورده باقي مانده اند .        

مردم هزاره دیگر نمیخو اهند مانند گذشته فاقد هویت تاریخی باقی بمانند و میخو اهند در تشکیلات اداری ملکی آن مطابق به تر کیب قومی مناطق مر کزی کشور تجدید نظر صورت گیرد و در چوکات پنج ولایت هزاره جات اداره گردد زیرا از لحاظ سا ختار قومی –جغرافیائی تراکم نفوس هزاره جات دارای شرایط تشکیل ولایات مذ کور میباشند که باید ازین حق مشروع خویش برخوردار شوند.وهمچنان   بیصبرانه در انتظار تطبیق وعملی شدن وعده های داده شده مقا مات مسوول دولتی اند که در باره  باز سازی واحیای مجدد هزاره جات سپرده است.به امید آن روز ی که صلح وثبات عدالت اجتما عی در کشور تحقق یابد و به تبعیض  - فقر- جنگ و  بی عدالتی در جامعه ما پا یان داده شود.

 

منابع:-

- مقاله زیر عنوان  بحثی پیرامون اقوام و طوایف افغانستان:نوشته مرحوم اکا د میسن پو هاند عبد الا حمد جا وید منتشره در ویبلاک خاوران .

-  مقاله تحت عنوان امیر عبدالرحمان پس از صد سال سخن می گوید    نویسنده  جعفر   رضائی        منتشره  در ویبلاک  خراسان زمین.                                                                                                                                                                                                                        

 

  - افغانستان در مسیر تاریخ نویسنده مرحوم غبار .    

  

   - نشریه ندای هزار ستان  شماره   37  سا ل  -  1382  - شمسی .                                                                                        

-  مقاله زیر عنوان  چه با ید کرد  باید وضع موجود را از میان بر داشت   منتشره  در  ویبلاک آ ریائی  بقلم . ن . شهسوار.

ماه اسد  - سال – 1385 - شمسی

 

 

 

 

 

 

 

 


July 31st, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی