نخستين سلطنت يک زن ازسلاله غزنويان در جهان اسلام
ويرايش وگردآورنده جانبازنبرد ويرايش وگردآورنده جانبازنبرد

اين زن برجسته در ابتداى سلطنت مواجه با شورش هاى فرصت طلبانى شد كه از جمله به نورالدين كه عليه مذاهب حنفى و شافعى مردم را تحريك مى كرد، مى توان اشاره كرد كه پس از كشته شدن عده زيادى ، حمله شورشيان دفع شد. در دربار نيز وزير او نظام الملك جنيدى با همد ستى امرايى كه از سلطان رضيه د ل خوشى نداشتند در دروازه شهر دهلى اجتماع كردند و بدين ترتيب توانستند شهر دهلى را محاصره كرده ولى سلطان رضيه از شهر خارج شد و در كنار رود خانه جمنه اردو زده و از آن محل جنگى را كه ميان طرفداران و       د شمنانش در جريان بود، اداره مى كرد.
مسلمانان نخستين بار در سال (۹۲ هجرى قمرى / ۷۱۲ ميلادى) به سركرد گى محمدبن قاسم ثقفى بخشى از دره سند را تا ملتان اشغال كردند ولى اين پيشروى جزيى و محلى بود. در واقع تسخير هند در دوره غزنويان از سال ۳۷۰ هجرى قمرى (۹۹۱ ميلادى) به بعد آغاز مى شود و مخصوصاً در زمان سلطنت سلطان محمود غزنوى (۴۲۱- ۳۶۱ هجرى قمرى) طى ۱۶ بار لشكركشى  هند به تصرف او و سپس جانشينانش درآمد .دو قرن بعد از سلطان محمود ، سلطان شهاب الدين محمد غورى به شمال هندوستان حمله مى كند و آخرين پادشاهان و راجه هاى هندو را مغلوب مى سازد. اميران ترك كه در معيت او به هند تاختند درصدد برآمدند كه در سرزمين هند حكومت باثباتى برقرار كنند. قطب الد ين محمد آيبك كه از سرداران ترك بود و همراه شاه غور بود موفق شد بعد از مرگ شهاب الدين محمد غورى بر تخت سلطنت بنشيند و سلسله سلاطين ممالك هند را تشكيل دهد كه از سال ۱۲۰۶ تا ۱۲۹۰ ميلادى در شمال هندوستان فرمانروايى كردند و بد ين ترتيب حاكميت اسلامى سيطره خود را در نواحى مختلف هندوستان گسترش داد.

رضيه اولين سلطان زن
در ميان پادشاهان مسلمان رضيه خاتون اولين پادشاه زن دولت مسلمان ترك در دهلى بود كه سال ۶۳۴ هجرى قمرى با اقتدار به حكومت رسيد .دهلى از مهم ترين شهرهاى هندوستان شمالى است، كه در سال ۵۸۴ هجرى قمرى به د ست امير قطب الدين آيبك كه لقب «سپه سالار» داشت و يكى از غلامان شهاب الدين محمد بن سام غورى پادشاه غزنه و خراسان بود فتح شد.
در سال ۶۰۷ هجرى قمرى (۱۲۱۰ ميلادى( آيبك در هنگام بازى چوگان از اسب به زير افتاد و فوت شد و فرزندش آرام شاه به سلطنت نشست اما همان سال از سلطنت خلع و اعدام گرديد. پس از او ايلتمش «شمس الد نيا والدين» غلام و داماد قطب الدين آيبك با تصاحب عنوان فرمانروا به تخت سلطنت جلوس كرد.
ايلتمش در ابتداى حكومت رقباى خود را از بين برد و حكومت خويش را ثبات بخشيد و پس از آن با عنوان «شمسيه» بر مردم حكومت مى كرد . شمس الدين ايلتمش حاكمى عادل بود و به واسطه عدالتش مشهور بود. وى هر چند وزيرى هم نام خواجه نظام الملك وزير مشهور دربار سلجوقيان را مامور رسيد گى به امور كرده بود، خود نيز بدون تشريفات شبانه روز براى احقاق حق مردم شخصاً به كارها رسيد گى مى كرد. ايلتمش      د ستور داد كه مجسمه دو شير از سنگ مرمر را در مقابل كاخش نصب كردند و رنگ هايى نيز كه به گردن مجسمه ها آويختند تا مردم در هر لحظه اى از شبانه روز بتوانند با به صدا درآوردن آنها با حاكم تماس بگيرند و دادخواهى نمايند.
 
وليعهدى رضيه
از ميان فرزندان شمس الد ين ايلتمش ناصرالدين محمود تنها فرزند مقتدر و بالياقت او بود كه به هنگام حكومتش در بنگال وفات كرد. فرزندان د يگرش )ركن الدين و معزالدين) عقل و درايت دخترش رضيه را نداشتند. رضيه خاتون زنى عادل و دوستدار مردم بود و تربيت پدر بسيار روى او تاثير داشت و ايلتمش با درك اين موضوع كه او بر تمام رموز اداره امور مملكت واقف است به سال ۱۲۳۲ م پس از فتح گواليور و به هنگام بازگشت به دهلى وزير و عده اى از امرا را احضار كرد و وليعهدى رضيه خاتون را به اطلاع آنها رسانيد و به وزيرش تاج الدين محمود نيز دستور داد كه منشور ولايتعهدى را تهيه كند. به هنگام آماده شدن اين منشور امراى بانفوذى كه با پادشاه در تماس بودند علت تعيين رضيه خاتون را به پادشاهى مسلمانان هند به رغم وجود پسران پادشاه كه در سن بلوغ نيز بودند، جويا شدند و نامناسب بودن تصميم پادشاه را در اين خصوص به او تذ كر دادند  . سلطان ايلتمش معايب پسرانش از جمله مى خوارگى و غرق شدن در روياهاى جوانى و اينكه هيچ كدام از آنها توانايى اداره مملكت را ندارند، برشمرد و نيز توانايى رضيه خاتون و مناسب بودن انتخاب او به وليعهدى و روشن شد ن محاسن اين انتخاب را در آينده به حاضرين گوشزد كرد.
رضيه خاتون براى حكومت تمام اوصاف پادشاهى را بهتر از فرزندان ذ كور ايلتمش دارا بود، در عين جنگجويى و جسارت زنى بسيار خوش خوى و دوستدار و پشتيبان علما و دانشمندان بود، مادرش تركان خاتون نيز از مقتدرترين زنان حرم محسوب مى شد.ايلتمش در سال ۱۲۳۶- ۱۲۳۵ فوت كرد. پس از مرگ او يك گروه از امرا خواستار به سلطنت رسيدن رضيه خاتون بودند. ولى گروه د يگر ميل داشتند يكى از پسران ايلتمش به نام ركن الد ين فيروزشاه را به سلطنت برسانند. بالاخره اين گروه با كمك و وساطت شاه تركان مادر ركن الدين موفق شدند.
مى خوارگى و لاابالى گرى بيش از حد ركن الدين باعث گرديد كه اداره امور تمام كارها به د ست شاه تركان بيفتد. بعد از مد ت كمى اكثر حكام ولايات و همچنين غياث الد ين محمد يكى د يگر از پسران ايلتمش سركشى آغاز كردند و از پرداخت بعضى ماليات ها سر باز زدند. آشفتگى اوضاع بر تيرگى روابط رضيه خاتون با شاه تركان مادر ركن الدين افزود تا آنجا كه شاه تركان او را تهديد به مرگ كرد.اين شايعه در شهر پيچيده و طرفداران رضيه خاتون خود را آماده حمايت از او كردند در اين زمان شاه تركان مادر ركن الدين به طرفداران رضيه حمله كرد، اما طرفداران رضيه در شهر دهلى شاه تركان را مجبور به پناه گرفتن در كاخ خود كردند. به محض رسيد ن ركن الد ين به شهر گيلوگهرى مادرش شاه تركان اسير گرديد و امراى لشكر به پايتخت آمدند پس از بيعت كردن با رضيه خاتون او را به تخت سلطنت نشاندند. رضيه خاتون به محض جلوس به تخت سلطنت بعضى از امرا و طرفداران ترك خود را براى د ستگيرى ركن الد ين به شهر گيلوگهرى فرستاد. امرا پس از اسير كردن ركن الدين او را به دهلى آوردند و به د ستور حاكم جديد او را به زندان انداختند تا آنكه در سال ۶۳۴ ه ق / ۱۲۳۶ م فوت شد.ابن بطوطه در مورد به سلطنت رسيد ن سلطان رضيه خاتون مى نويسد: «ركن الدين تحت تاثير مادرش شاه تركان در حق برادرش بناى ظلم گذاشت و به اين علت خواهرش رضيه خاتون تصميم به نابودى او گرفت و در يكى از روزهايى كه ركن الدين در مسجد بود، رضيه خاتون لباس تظلم خواهى پوشيد و به پشت بام قصر قد يمى (دولت خانه) رفت و با نشان دادن خود به مردم شهر شروع به صحبت كرد كه برادرم ركن الد ين برادرمان معزالد ين (يا قطب الدين محمد) را نابود كرد و حال قصد نابودى مرا دارد و نيز جوانمردى، عدالت و بخشش پدرش را به مردم يادآورى كرد.
مردم ركن الدين را در مسجد د ستگير كردند به حضور سلطان رضيه خاتون آوردند، رضيه خاتون گفت: «قاتل بايد به قتل برسد.» لذا ركن الدين به جرم قتل برادرش اعدام گرديد. به علت كوچك بودن ساير فرزندان ايلتمش امرا به اتفاق رضيه خاتون را به سلطنت نشانيدند.» (۶۳۴ ه . ق / ۱۲۳۶ م)  رضيه خاتون كه تنها زنى بود كه سلطنت اش را از راه عهد به د ست آورده بود با خيانت تركان شاه مجبور به قهر و غلبه گرديد تا به حق خود رسيد.
 
اقدامات سلطان رضيه
رضيه در سال ۱۲۳۶م به تخت سلطنت جلوس كرد. او ابتدا به اوضاع نابسامان خاندان شمسيه (سلاله ايلتمش) سروسامان داد. عدالت را بر جامعه حاكم كرد و رفتار عادلانه با مردم پيش گرفت.

براى سكه هايى كه در اوايل سلطنتش ضرب گرديد، عبارات «عمده النسوان ملكه زمان سلطان رضيه بنت شمس الدين ايلتمش» و در جاى د يگر «رضيه الد نيا والد ين» و عناوين ديگرى نظير «بلقيس جهان» به چشم مى خورد.اين زن برجسته در ابتداى سلطنت مواجه با شورش هاى فرصت طلبانى شد كه از جمله به نورالد ين كه عليه مذاهب حنفى و شافعى مردم را تحريك مى كرد، مى توان اشاره كرد كه پس از كشته شدن عده زيادى ، حمله شورشيان د فع شد. در دربار نيز وزير او نظام الملك جنيدى با همدستى امرايى كه از سلطان رضيه دل خوشى نداشتند در دروازه شهر دهلى اجتماع كردند و بد ين ترتيب توانستند شهر دهلى را محاصره كرده ولى سلطان رضيه از شهر خارج شد و در كنار رود خانه جمنه اردو زده و از آن محل جنگى را كه ميان طرفداران و د شمنانش در جريان بود، اداره مى كرد، تا آنكه ملك عزالد ين محمد سالارى و ملك عزالد ين كبير خان اياز به طرف اردوى سلطان رضيه آمد و با او ملا قات و مصالحه كردند پس از آن ساير امراى شورشى قرارگاه هاى خود را ترك كرد ند و متوارى شدند. بد ين ترتيب دولتى كه سلطان رضيه تشكيل داد با تعيين خواجه مهذب قائم نظام الملك به سمت وزارت و تعيين ملك سيف الدين آيبك به سمت فرماندهى سپاه و تمام امرا و ملك ها حاكميت او را قبول كردند.
اما پس از مد تى كه ملك سيف الد ين آيبك فوت كرده جلال الد ين ياقوت حبشى را به شغل اميرالامرايى منصوب كرد و همين مسئله حسادت ساير امراى ترك را برانگيخت و اين امرا د رصد د ايجاد د سيسه عليه سلطان رضيه برآمدند، زيرا تمام مقام هاى مهم دولتى و اداره ايالات در د ست غلامان ترك خريدارى شده توسط ايلتمش بود. سلطان رضيه از اين زمان به بعد بود كه براى مقابله با امراى ترك، لباس مردانه به تن كرد و بد ين ترتيب در انظار مردم ظاهر شد. او در حالى كه هميشه مسلح به تير و كمان بود سوار بر فيل در ميان مردم ظاهر مى شد، همچنين ذ كر شده است كه نقاب پيچه به صورت خود مى زده است.
سرانجام يكتا سلطان زن شرق
پس از انتصاب جلال الدين ياقوت حبشى به سمت اميرالامرايى، حسادت امراى ترك و د سيسه هاى آنان عليه سلطان رضيه گسترش يافت. به د نبال شورش هاى واليان، سلطان رضيه لشكريان زيادى جمع آورى نمود و پايتخت خود دهلى را به سوى شورشيان ترك گفت. (۶۳۷ ه.ق) به محض نزديك شدن سلطان رضيه به برهند (منطقه شورشى) امراى ترك به سپاه او هجوم بردند و اميرالامرا ياقوت حبشى را به قتل رسانيدند. سلطان رضيه پس از مرگ ياقوت حبشى و امتناع ساير امرا از حمايت او توسط امراى شورشى د ستگير و به قلعه    »برهند» فرستاده شد و زندانى گرديد و پس از مد تى حاكم برهند، ملك اختيارالد ين آلتونيه، با او ازدواج كرد و پس از آن دعوى سلطان رضيه را به منزله حق خود دنبال كرد و سپاهى جمع آورى كرد و اين سپاه را به سوى دهلى فرستاد. در دهلى بهرامشاه برادر ناتنى سلطان رضيه به مقابله با خواهرش برخاست و در نتيجه آلتونيه د ستگير گرديد و سلطان رضيه اسير شد . (۶۳۸ ه.ق/۱۲۴۰ م) درباره سرنوشت سلطان رضيه روايت هاى گوناگونى نوشته شده كه از جمله ابن بطوطه به شهيد شدن او به د ست هندوها اشاره مى كند و مى نويسد: «سلطان رضيه پس از شكست خوردن در جنگ براى اينكه اسير نشود، از مقابل سپاهيانى كه برادرش بهرامشاه از شهر دهلى به مقابله با او فرستاده بود، فرار كرد، او در حين فرار گرسنگى و مشقت زياد كشيد و در راه به دهقاني كه مشغول شخم زدن مزرعه خود بود، برخورد. از او خوراكى خواست. دهقان تكه نان خشكى در اختيار او گذاشت. رضيه پس از خوردن نان به علت خستگى زياد به خواب رفت. پس از خوابيدن رضيه دهقان  كه بر زن بود ن او آگاهى يافته بود به طمع تصاحب لباس هاى گرانبهاى سلطان رضيه او را كشت و جسد ش را در مزرعه د فن كرد و اسب او را نيز به طرف ديگرى روانه August 27th, 2006



  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی