درنگی بر سر نام کشور ما- افغانستان
عزیز آریانفر عزیز آریانفر

 روشن است کشوری که اکنون به نام افغانستان یاد می شود، در درازای تاریخ، پاره یی از بخش خاوری فلات بزرگ پهناور ایران («ایرانستان») بوده است که با کشورهای آسیای میانه، هند، پاکستان و ایران کنونی، تاریخ مشترک دارد. 

 

این کشور در میانه های سده نزدهم در سیمای یک دولت در چهارچوب مرزهای کنونی و با نام امروزی- «افغانستان» از میان پارچه های بر جا مانده از امپراتوری درانی سر برآورده است. امپراتوری درانی به نوبه خود، پس از فروپاشی امپراتوری بزرگ نادر افشار به دو بخش خاوری و باختری از سوی احمد شاه ابدالی درانی به میان آمده بود.

 

این گونه، افغانستان در سیمای امروزین و در چهار چوب مرزهای بین المللی کنونی، یک کشور نو است که در واقع در آخرین روزهای امارت دوست محمد خان و با آغاز امارت امیر شیر علی خان د- فاکتو با پیوندیابی سردارنشین های کابل، قندهار و هرات با کارگردانی انگلیسی ها و پشتیبانی آن ها از امیر دوست محمد خان در دوره دوم امارت او بنا به اقتضای وقت منافع امپراتوری بریتانیای کبیر و روسیه تزاری چونان یک منطقه حایل در میان متصرفات آسیایی این دو امپراتوری ظهور نمود و در دوره امارت امیر عبدالرحمان خان با امضای کنوانسیون کابل که به «معاهده دیورند» شهرت یافته است، و نیز تثبیت مرزهای آن با کشور پارس در باختر از سوی انگلیسی ها و مرزهای شمال آن با روسیه تزاری در نتیجه توافقات روسیه تزاری و انگلیس، د ژوری- تسجیل گردید.

 

پیداست، همین گونه، امپراتوری درانی را که پس از فرپاشی امپراتوری نادر افشار به دو بخش خاوری و باختری، پدید آمد؛ نیز نمی توان «افغانستان» خواند. در واقع، مرزهای امپراتوری درانی بیشتر با مرزهای خراسان تاریخی- هر چند هم نه به گونه کامل- همخوانی داشت. از سوی دیگر، پس از فروپاشی امپراتوری درانی با بر افتادن زمان شاه ابدالی، سرزمین های برجا مانده از این امپراتوری، به چند «خان نشین» و «سردار نشین» و «میر نشین» تقسیم گردید که در ادبیات سیاسی جهان بیشتر به نام «سردارنشین های افغانی» شناخته می شوند.

 

شایان یاد آوری می دانیم که هر چند در گذشته تاریخی، نام «افغانستان» پیشینه داشته و برای گستره پشتون نشینی که کنون نوار مرزی کشور ما و پاکستان را می سازد، بیشتر بر مضافات پیشاور که تقریبا سراسر گستره پشتون نشین پاکستان کنونی و نوار مرزی پشتون نشین افغانستان کنونی را در بر می گیرفته است (در یک سخن گستره کوه های سلیمان)، اطلاق می گردیده است؛ با آن هم در تاریخ معاصر برای نخستین بار به سال 1798 از سوی انگلیسی ها در اثری که گ. فورستر نوشته بود، به کار رفته بود.

 

برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر در زمینه نگاه شود:

G. Forster, A journey from Bengal to England, through the northen part of India, Kashmire, Afghanistan, and Persia, and into Russia by the Caspia-Sea, vol. I-II, London, 1798

چاپ دوم در 18.8

ترجمه آلمانی، شماره دوشنبه 4 نوامبر1799 هفته نامه ادبیات عمومی (Allgemeine Literatur- Zeitung (ALZ) )

...، ص. 352  زوریخ؛ ترجمه فرانسوی، پاریس- 1802

 

پروفیسور یوری گانکوفسکی فقید در ص. 13 کتاب گرانسنگ «امپراتوری درانی» خود که به سال 1958 از سوی انتشارات «ادبیات خاور» مسکو به چاپ رسیده و در افغانستان از سوی اکادمی علوم به پشتو هم ترجمه شده است، از این اثر نام برده است.

 

پیش از این، کلمه «افغانستان» در ادبیات اروپایی به چشم نمی خورد.

 

در آثار پارسی دری، تنها پروفیسور لعل زاد- از پژوهشگران افغانستانی باشنده لندن در مقاله «چگونگی ایجاد کشوری به نام افغانستان» از این اثر یاد کرده و تبصره جالبی در باره آن به این شرح نوشته است: «جورج فورستر جهانگرد انگلیسی در سال های 1782- 1784 در سفری از بنگال از راه شمال هند، کشمیر، افغانستان، پارس و روسیه گذشته، خاطرات این سفر را با همین عنوان در 1798 در لندن به چاپ می رساند.

 

وی در 1783 از شهرهای پیشاور، جلال آباد، کابل(به هنگام پادشاهی تیمورشاه)، غزنه، قندهار و هرات عبور می کند. از «افغانستان» نام می برد، مگر حدود آن را ذکر نمی کند. ولی مسیر مناطق کشمیر، پیشاور، کابل، قندهار و هرات را مربوط حکومت افغان می خواند.کابل را «پایتخت امپراتوری افغان» و بلخ را «پایتخت ترکستان» می گوید که تا اندازه یی تابع تیمورشاه بوده است.

 

فورستر نقشه جالبی از مسیر سفر خود ترسیم می کند که در آن کشورهای بخارا، پارس و هند بدون مرزبندی با خطوط برجسته نشان داده شده اند. در نقشه مناطقی به نام «افغان»، غور، لاهور و خراسان دیده می شود که در بر گیرنده ساحات بزرگتر نسبت به کشمیر و «کابل» آن روزی است. با آن که در متن کتاب در چندین جای نام «افغانستان» یادآوری شده، اما چنین مکانی در نقشه نشان داده نشده است و به عوض منطقه «افغان» نشان داده شده است که در خاور قندهار و جنوب کابل قرار دارد.»     

 

پسانتر، به گونه یی که روانشاد محمود محمود در ص. ص. 33 و 34 کتاب وزین تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس آورده است، در متن پارسی قرار داد سیاسی یی که سر جان ملکم در ماه جنوری1801 با دولت فتح علی شاه قاجار به امضاء رساند، در ماده های دوم، سوم و چهارم کلمه «پادشاه افغانستان» برای دولت زمانشاه درانی به کار رفته است. در ظاهر، این نخستین سندی به زبان پارسی است که نام «افغانستان» برای امپراتوری درانی در دوره زمانشاه به زبان پارسی به کار برده شده است.

 

پسان ها روانشاد غبار این متن قرار داد را به نقل از روانشاد محمود محمود در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ آوردند و در کشور چنین پذیرفته شد که کلمه افغانستان برای نخستین بار در 1801 در قرار داد میان ایران و انگلیس برای امپراتوری درانی به کار رفته است. روانشاد فرهنگ نیز در افغانستان در پنج قرن اخیر چنین چیزی را تایید می نمایند.

 

سوگمندانه، روانشاد محمود محمود متن انگلیسی قرار داد را در کتاب خود نیاورده اند تا دیده می شد که آیا در متن انگلیسی نیز کلمه افغانستان به کار برده شده بود یا نه؟. همچنین روشن نیست که ایشان متن اصلی قرار داد را به زبان پارسی از بایگانی وزارت خارجه ایران برگرفته اند یا این که آن را از انگلیسی ترجمه کرده اند؟ از همین رو، مادامی که متن اصلی قرار داد به زبان پارسی دیده نشود، نمی توان با ضرس قاطع در مورد آن چیزی گفت. شاید متن اصلی پارسی این قرار داد در آثار ایرانی بازتاب یافته باشد. مگر، چنین بر می آید که تا کنون کسی از پژوهشگران افغانی چنین سندی را ندیده باشد. دست کم بنده تا کنون به آن بر نخورده ام.

 

 به سال 1996 در سفری که همراه با استاد ناظمی به لندن داشتم، چاشتی همراه با روانشاد استاد بیرنگ کوهدامنی مهمان روانشاد استاد جاوید در خانه شان بودیم. سخن از این در میان آمد که برای نخستین بار نام افغانستان برای کشور ما در کدام زمان و در کجا به کار رفته بود. استاد بیرنگ گفت در قرار داد معروف1801 میان ایران و انگلیس. استاد جاوید فرمودند که«من متن اصلی قرار داد را به زبان انگلیسی در کتابخانه....لندن دیده ام. در قرار داد به زبان انگلیسی کلمات «شاه افغان» و «سرزمین افغان ها» به کار رفته است. چنین بر می آید که در متن پارسی قرار داد در ظاهر مترجم ایرانی و یا هم روانشاد محمود محمود یا به اشتباه یا بر سبیل عادت معمول ایرانی ها که هر سرزمینی را با پسوند «استان» یاد می کنند، کلمه «افغانستان» را به کار برده است. به باور من، نخستین بار کلمه افغانستان به عنوان نام کشور ما در قرار داد 1838 به کار رفته است.»

 

به هر رو، کنون دیگر به یاری انترنت می توان متن انگلیسی قرار داد را در زیر خواند:

C. U. Aitchison, A Collection of Treates, Engagements and Sanads. Vol-XIII Relating to Persia and Afghanistan. Gov. of India, 1933

http/www. New. Dli. Ernet.in/

 

همین گونه، در ص. 105 کتاب تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نزدهم میلادی، می بینیم که در بند هفتم معاهده یی که میان سر هار فورد جونس از سوی دولت انگلستان و میرزا محمد شفیع- صدر اعظم و حاجی حسین خان از سوی دولت ایران به تاریخ 12 ماه مارچ 1809 در تهران منعقد شده بود، در متن پارسی کلمه «افغانستان» آمده است که در متن انگلیسی چنان چه گفتیم «افغان ها» آمده است که باز هم چنین بر می آید که روانشاد محمود محمود آن را از انگلیسی ترجمه نموده باشند.

 

همین گونه در ص. 121 و ص. 122 تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نزدهم میلادی آمده است: «...دولت انگلستان به نمایندگی الفنستن قرار دادی بر ضد مملکت ایران و فرانسه، با افغانستان منعقد کند و عهدنامه ای با پادشاه کابل در تاریخ 17 ماه جون 1809 منعقد نمود که خلاصه آن از این قرار است...»

 

در این سند که روانشاد محمود محمود از زبان انگلیسی ترجمه نموده اند، سه بار نام «افغانستان» آمده است. مگر در اصل قرار داد که در ص. 77 سراج التواریخ آمده است و روانشاد داکتر محمود افشار یزدی آن را در ص.ص. 64-67 جلد دوم افغان نامه آورده است، نامی از افغانستان دیده نمی شود و در عوض پادشاه در دران، پادشاه سپهر بارگاه کابل و پادشاه ممدوح آمده است. چنین بر می آید که روانشاد محمود محمود برای آسانی کار خوانندگان و جلوگیری از دادن توضیحات بیشتر ترجیح داده باشند به جای «پادشاه در دران» و «پادشاه سپهر بارگاه» و «پادشاه ممدوح» – پادشاه افغانستان آورده باشند و یا شاید هم در کتاب انگلیسی نوشته سر جان ویلیام کی که محمود محمود از آن بهر گرفته بود، چنین کاری شده باشد.

 

در ص. ص. 135-137 همین کتاب، در عهدنامه یی که به تاریخ 14 مارچ 1812 سر گور اوزلی با پارس به امضاء رساند، در ماده پنجم «طائفه افاغنه» آمده است.  در حالی که در ماده ششم در ص. 138 تنها کلمه «افغان» ذکر شده است.

 

همین گونه در ص. ص. 198- 202 در سواد صورت عهد نامه یی که به نمایندگی مستر موریر و مستر هنری الیس در 25 نوامبر 1814 با دولت ایران بسته شده و برنگار شده است، در فصل هشتم با «طایفه افاغنه» و در فصل نهم آن با کلمه «افغان» بر می خوریم.   

 

الفنستون در کتاب «گزارش سلطنت کابل» که به از سوی آقای فکرت به زبان پارسی برگردان و به سال 1376 در ایران چاپ شده است در ص. 104 می نگارد: «افغان ها نام عمومی برای کشورشان ندارند؛ اما «افغانستان» که محتملا نخست در ایران به کار برده شده، مکرر در کتاب ها آمده است و اگر به کار رود، برای مردم آن سرزمین نا آشنا نیست، بنا بر این، من این نام را برای کشوری به کار خواهم برد که هم اکنون حدود آن را شرح داده ام.»

 

جالب این است که آن چه الفنستون به عنوان حدود کشور پیچیده افغان ها شرح داده است (نگاه شود به ص. 104 همان اثر)، شامل شمال افغانستان کنونی و باختر آن نمی گردد. او در زمینه می نگارد: «حال می توانم حدود کشور پیچیده افغانان را تعیین کنم: از شمال به هندوکش و سلسله پاروپامیز؛ از شرق به سند- تا نزدیک کوه ها در عرض 32 درجه و 20 دقیقه- صحرای کرانه راست سند در جنوب آن مسکن بلوچان و سلسله کوه سلیمان با شاخه های آن و سرزمین های دامنه آن متعلق به افغان ها است؛ از جنوب به تپه های یاد شده که سیوستان را در شمال محدود می سازد.

 

سرزمین افغانان که پیوسته به شمال این کوه ها است، نخست به جانب غرب چندان امتداد نمی یابد که به سطح مرتفع کلات برسد؛ پس به شمال امتداد می یابد تا به بیابانی می رسد که مرز شمال- غربی ان است.

 

...هندوکش که سنگر دفاعی شمالی آن است، از اراضی هموار و پست بلخ بسیار بلند می نماید. از شرق هم در مقایسه به جلگه کم ارتفاع سند بسیار بلند است. در جنوب سیوستان در پایین آن قرار دارد و دره ژرف بولان  در جنوب- غرب میان آن و بلوچستان امتداد دارد. در غرب سراشیبی تدریجی آن به جانب بیابان است و در شمال- غرب ارتفاعش را در برابر کوه های پاروپامیز می بازد.

 

سطح مرتفع کلات را باید ادامه سطحی شمرد که پیشتر یاد شد؛ اما سرزمین های پایین تر که تا بیابان امتداد دارد و دره بولان ان ها را از هم جدا کرده است، باید از آن مجزا شمرده شود.

 

...بخش بیشتر سرزمین های افغان تا غرب خط موازی مقر در طول البلد 68 درجه و30 دقیقه در استان مهم و بزرگ خراسان داخل است و بخش باقیمانده خراسان( که مرزهای آن را به احتمال می توان توسط آمو، بیابانی که آمو در آن روان است، دشت نمکزار و دریای خزر تعیین کرد) در ایران است...

 

....او در ص. 158 [متن دری کتابش-گ.] می نگارد: «آنان [افغان ها-گ.] نام عمومی برای کشور خویش ندارند؛ ولی گاهی نام افغانستان را به کار می برند. دکتر لیدن نام پشتونخواه را یاد کرده است، ولی من هرگز کاربرد آن را در جایی ندیده ام. گاهی هم کلمه «سرحد» یاد شده است، اما این نام بر جلگه های شرق کوه های سلیمان اطلاق نمی شود. این کلمه در واقع چیزی جز «سردسیر» فارسی نیست.

 

نامی که توسط ساکنان سرزمین بر تمام کشور اطلاق می شود، خراسان است اما واضح است که به کار بردن این نام درست نیست؛ زیرا از یک سو تمام افغانان در محدوده خراسان داخل نیست و از سوی دیگر، در بخش مهمی از آن ایالت افغانان ساکن نیستند.».

 

به هر رو به گونه یی که دیده می شود، الفنستون نام «افغانستان» را برای کشور پادشاهی کابل(The Kingdom of Cabul) که ظاهرا از سوی ایرانی ها به همه سرزمین های افغان نشین اطلاق می شده است، به عنوان نام عمومی کشوری که نام ندارد، پیشنهاد می کند.

 

از دیدگاه رسمیات، این نام چونان نام رسمی کشور در سیمای کنونی تا نیمه های سده نزدهم در اسناد داخلی بازتاب نیافته بود و مردم نیز با آن آشنا نبودند، از همین رو هم کاربرد نداشت. با بررسی قرار دادها و معاهدات موجود کشوری می توان گفت که برای نخستین بار در معاهده لاهور که میان انگلیسی ها و رنجیت سینگ به تاریخ 26 جون 1838 به امضاء رسید، نام «افغانستان» قید گردیده است. 

 

با این هم، سر از1832 نام «افغانستان» برای مجموع سردار نشین های افغانی و یا دست کم بخش بزرگ آن در آثار و اسناد دیپلماتیک به چشم می خورد که در 1838 شیوع بیشتر پیدا می کند.

 

تا جایی که بنده در میان انبوهی از کتاب های تاریخی یی که در کتابخانه خانگی خود دارم، کاوش نموده ام، ظاهرا نخستین باری که در آثار انگلیسی زبان، کلمه افغانستان چونان نام بخش هایی از سرزمین ما به کار برده شده است، تاریخ 25 اگست 1832 بوده است.

 

در ص. 324 جلد یکم تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس چنین می خوانیم: «در 25 اوت 1832 روزنامه موسوم به گازت بمبئی چنین می نگارد: «کاغذی که از ایران رسیده در جز اخبار آن می نویسد، عباس میرزا حکم کرده سی هزار قشون ایران به طرف هرات و افغانستان حرکت نمایند و این مقدمه حمله به هندوستان می باشد که به کمک دولت روس به عمل خواهد آمد. اتفاقات آینده همیشه سایه خود شان را قبلا ظاهر می سازند.»

 

در مراسلات دیپلماتیک ایران با انگلیسی ها، کار برد این نام در اواخر نیمه نخست سده نزدهم، هر چند هم در معانی گوناگون معمول بوده است. برای نمونه، در نامه یی که میرزا ابوالحسن خان شیرازی- وزیر امور خارجه ایران به تاریخ 19 ذیقعده 1248 عنوانی وزیر مختار انگلیس نوشته است (در  ص. ص. 9- 10 کتاب گزیده اسناد سیاسی ایران و افغانستان، جلد اول، چاپ وزارت خارجه ایران، 1374) چنین می خوانیم: «در ثانی زحمت می دهد که از برای استخلاص آن ها شق دیگر هم به نظر دوستدار آمده است که به عالیجاه میرزا حسین قلی اظهار نداشت و آن این است که به غیر از سمت قندهار و کابل و هرات و طرف افغانستان به هر طرف که بخواهید بروند، مختار باشند و مطلق العنان خواهند بود خواه به ولایت ایران بیایند یا سایر جاهای دیگر که دخل به خاک هرات و افغانستان و کابل و قندهار نداشته باشد.»

 

چنانی که از این نامه بر می آید، منظور از «افغانستان» گستره پشتون نشین مرزی (کنون میان کشور ما و پاکستان) است که کابل و قندهار بیرون از آن دانسته شده است.

 

در همین کتاب در ص. ص. 1-2  در نامه یی که الکساندر برنس به سال 1243 در باب کابل نوشته است، می خوانیم: «... از جمله چهار مملکتی که افغانستان از آن ها ترکیب یافته است، یک حصه تابع پنجاب است[منظور از پیشاور است-] و سه حصه دیگر آن تابع ایران [منظور از کابل، قندهار و هرات است] و نیز فهمیده ایم که رییس کابل مردی است دانشمند و دور اندیش و در وفات رنجید [(رنجیت سینگ] قادر خواهد بود که در همه این مملکت تسلط کلی پیدا کند و...»

 

از این نامه چنین دانسته می شود که در تاریخ نگارش آن، پیشاور و سرزمین های مربوط آن تابع پنجاب و کشور کابل (که بخش بزگی از مناطق مرکزی و شمالی افغانستان کنونی را در بر می گرفته است) و قندهار و هرات با توابع آن، تابع ایران قاجاری بوده است.

  

در ص. ص. 72- 73 همین کتاب در نامه یی که الیت دارسی تاد- وزیر مختار انگلیس به تاریخ 24 اپریل 1838 به وزیر خارجه ایران نوشته است چنین می خوانیم«...بنا بر این مدام که محب به صدق و راستی اظهار سازد که در سنوات سابق امنای دولت بهیه انگلیس با پادشاهان سلف افغانستان عهدی دوستانه نبسته و شرطی محبانه کرده اند...»

 

به گونه یی که دیده می شود، در این هنگام دیگر کار برد نام افغانستان برای مجموعه سردار نشین های افغانی در یادداشت های دیپلماتیک انگلیسی ها جا افتاده بود. مگر، جالب این است که در اسناد این کتاب سرداران افغانی اعم از مهر دل خان، کهندل خان و... هیچ کدام در نامه های شان از افغانستان نامی نمی برند و این گواه بر آن است که این نام کاربرد چندانی نداشته است. تنها یک بار کهندل خان در نامه 1269 خود عنوانی ناصر الدین شاه قاجار از «شش جهت افغانستان» یاد کرده است.

 

تنها در نامه هایی که امیر دوست محمد خان به دربار ایران نوشته است، دو، سه بار از افغانستان نام برده است.آن هم با تعابیر گوناگون.

 

برای مثال، او در یک جا کابل را پایتخت افغانستان خوانده است. با این که منظور او از «افغانستان» روشن است گستره زیر فرمانروایی خودش بوده است که در آن برهه شامل قندهار و هرات و بخش های دیگری مانند ترکستان، بدخشان و... نمی گردیده است. در ص. ص. 212- 213 کتاب «افغانستان و ایران» نوشته داکتر یوسف حقیقی، 1383، ایرن، گوشه یی از نامه یی از امیر دوست محمد خان آورده شده است که متن کامل آن در کتاب امیر کبیر و ایران(تهران، خوارزمی، 1348، ص. 632) آمده است. آقای پیروز مجتهد زاده در باره این نامه در کتاب «امیران مرز دار و مرزهای خاوری ایران» می نویسد که این نامه در آرشیو وزارت خارجه انگلستان وجود دارد.

 

«...محمد حسین خان،[1] دومین سفیر دوست محمد خان به دربار ایران در 1838 به تهران رسید و نامه دوست محمد خان را از نظر شاه ایران گذرانید. او در نامه خود نوشته بود:

«از آن جا که از اوقات قدیم بزرگان خانواده این بنده به صداقت و درستی مربوط و متوسل دودمان فلک بنیان اعلیحضرت شاهنشاهی بوده اند، این بنده نیز خود را یکی از متمسکین و متوسلین دودمان آن سلطنت عظمی انگاشته، چنان داشته ایم که این ولایت [کابل و مضافات آن] هم تعلق به مملکت ایران دارد...سبب عریضه نگاری در این وقت، که اعلیحضرت قوی شوکت پادشاه اسلام است، در جمیع این ولایت فتنه و فساد و اغتشاش عظیم از طایفه شقاوت نژاد سیک است، اگر چه چهارصد هزار خانوار از افغان و از طوائف حول و حوش و همسایه ها، آثار و علامات اطاعت به این خیرخواه صمیمی اند، و لیک به جهت عدم قدرت و توانایی من از برای مشغول ساختن و منظم نمودن این چنین گروه عظیم، قشون من منحصر شده است به بیست هزار سوار جرار و رشید و خوب و ده هزار پیاده و پنجاه عراده توپ...، تا حال مغلوب آن طائفه بی دین نشده ام.

 

...شهر قندهار که اشرف بلاد است و شهر کابل که پایتخت افغانستان است و بلاد و نواحی که با خراسان هم سرحد هستند، و همچنین مملکت خراسان و مضافات ولایات مفصله فوق کلا جزو ممالک محروسه ایران است و در جمیع ممالک محروسه شاهنشاهی، نیک و بد این ولایات نیز از نیک و بد سایر اجزای مملکت ایران نباید جدا و سوا باشد و نباید از منافع دولت علیه ایران محروم و بی نصیب بمانند...» 

 

همین امیر دوست محمد خان در نامه یی که شاید به سال 1253 عنوانی حاجی میرزا آقاسی- صدر اعظم ایران نوشته است و در ص. ص. 227-228 کتاب ایران و افغانستان، نوشته بهمنی قاجار، چاپ وزارت خارجه ایران، 1386 آمده است  «... کپیتان اسکند برنس ایلچی از دولت انگریز وارد دار السطنه کابل و در مدت هفت هشت ماه نوید استخلاص دارالمسلمین پیشاور و افغانستان این روی آب اتک دوستدار را امیدوار ساخته، بالاخره از سخنان او بوی صدق به مشامه نرسیده، او نیز دانست که طبقه افغان تا علامات دوستی را آشکار و نمایان مشاهده نکنند، دلبستگی به هم نرسانند و نیز آمدن عالیجاه عزت همراه کاپیتان ویتکویچ سفیر دولت بهیه روسیه...»

 

از این نامه بر می آید که هنگام نگارش نامه، افغانستان بیرون از پیشاور بوده است و این درست هم است؛ زیرا در آن هنگام پیشاور زیر سیطره سیک ها بوده است.

 

 امیر دوست محمد خان در نامه یی که  در 1836 عنوانی تزار روسیه نوشته است، کشور خود را «مملکت افغان» خوانده است.

 

بسم الله خیر الاسمآ

حضرت امپراطور اعظم حفظ الله الملک الاکرم

 

تا کوکب نیر اعظم با امر و اراده خالق اکرم مربع نشین چرخ چهارم و نوربخش عرصه نیلگون طارم است همواره اریکه عظمت و شوکت و جهانداری و سده سنیه ابهت و حشمت و شهریاری بوجود مهر نمود جان آسود شهنشاه جم جاه انجم سپاه جمشید نظر کیخسرو سریر زمان دارانشان سلطان البرین و خاقان البحرین جمشید تهمتن تن کیسخرو و سام آمین اسکندر کسری وش داری فریدون فر خورشید فلک هیبت گردون قضا فرمان نیسان سخا باران دریای جهان لنگر السطان ابن سلطان و الخاقان ابن الخاقان شهنشاه معظم..........منور و مزین بوده اعلی نشین سریر شاهنشاهی و صدر کزین اریکه صاحب کلاهی باشند بعد از بزم آرایی ایوان موالفت و وداد و پس از انجمن آرایی شبستان مودت و اتحاد مشهود رای جهان ارای خورشید ابخلا آنکه چون فیمابین دودمان این محبت نشان و سلسله سدوزایی مخالفت و مخاصمت کلی و عناد جبلی واقع و سرکار عظمت مدار انگلیس بهادر در پرداخت حال شجاع الملک سدوزایی مایل و رنجیت سنگه که والی ملک پنجاب است و بسرکار انگلیس بهادر که مملکت هندوستان در قبضه تصرف آنها است قرب جوار دارد طریقه آمیزش با یکدیگر مربوط و پرورش مخالفان این دولت را مضبوط دارند و این بنده درگاه الله با سامانه و جمعیتی که بفرمان قادر مستعان مترتب شده است با گروه سکان مقابل و معارض چون آن دولت گردون رفعت را با دولت بهیه قاجاریه اتحاد کامل حاصل است هرگاه در پرداخت امور مملکت افغان و انتظام سلسله این دودمان نیز توجه شاهانه مصروف فرمایند اباّ غبحداّ و نسلاّ بعد نسل این طبقه را که از توفیقات پادشاه بی همتا که قریب بیست لک خانه می باشند مرهون وممنون خواهند ساخت

 

 از مکارم اخلاق شریف و مراسم افکار لطیف متوقع چنان است که این سلسله جلیله را بقرار دودمان عظیم الشان دولت گردون رفعت قاجاریه متصل بدولت فلک مرتبت خود سازند انشاالله تعالی هرگاه از آن جانب تقویت رسانی باشد از سلسله افغان متعلقه نیازمند بسا امورات و مطالبات شاهانه خواهدشد فقط            

مهر: امیر دوست محمد غازی  ? 1250 »[2]

 

در کتاب گزیده اسناد سیاسی ایران و افغانستان در ص. 120 در نامه یی که وزیر خارجه ایران به تاریخ 27 جمادی الاولی 1254 عنوانی میرزا جعفر خان– فرستاده ایران به عثمانی نگاشته است، آمده است: «خواستند حدود افغانستان که از قدیم ملک دولت علیه بوده است [را-گ.]،  از ما منحرف و سردارهای این ملک را با هم متفق کنند تا مابین ما و هند سدی سدید باشد.

 

اگر کتاب سیاحت اسکندر برنس را پیدا کنید، در آن جا خواهید دید که دوستی ایران از برای ما بی فایده است و این همه خرجی که کرده و می کنیم بیهوده. اگر دولت ما دوست محمد سردار کابل را تقویت نماید، خرجش کمتر خواهد شد و نفعش بیشتر. ما خواستیم ملک قدیم خود را تصرف نماییم. شما هنوز در اردو تشریف داشتید و دیدید که از کابل و قندهار فرستاده ها رسید و عریضه ها آوردند که ما نوکر قدیم شما هستیم...»

 

در این سند از حدود افغانستان نام برده شده است که منظور از همه سردار نشین های افغانی بوده است. در این حال، الکساندر برنس دوست محمد خان را سردار کابل خوانده است.

 

در همین کتاب در ص. ص. 175- 176 نامه وزیر خارجه ایران عنوانی کارل نسلرود- وزیر خارجه روس تاریخی شاید اواخر شعبان 1254 آمده است که چنین می خوانیم: «...و کابل و قندهار و کل افغانستان را جز چهار دیوار هرات به اطاعت در آوردند...»

 

در ص. 184 این کتاب در نامه یی که شیل- نائب وزیر مختار انگلیس در تهران به وزیر خارجه ایران به تاریخ سوم رمضان 1254 نوشته است، می خوانیم: «...هرگاه قطعه زمینی از خاک افغانستان را از حکم سرکار اعلیحضرت شهریاری به تصرف نگهدارند،...»

 

در نامه یی که در ذیقعده 1266 ناصر الدین شاه قاجار عنوانی دوست محمد خان نوشته و در ص. 236 همین کتاب آمده است، او را امیر کابل خطاب نموده است.

 

...و اما امیر شیرعلی خان نخستین فرمانروایی بوده است که در نامه تاریخی پنج شنبه، 12 شهر شوال 1290 (یا 1295) هجری ماهتابی خود عنوانی تزار روسیه، کشور خود را  چند بار «افغانستان» خوانده است. پیش از او کسی از امیران کشور ما را در چهارچوب مرزهای کنونی «افغانستان» نخوانده بود. از این نامه چنین بر می آید که دیگر در دوره امیر شیر علی خان افغانستان نام رسمی کشور ما گردیده بود. (نگاه شود به کارگون: سیر تاریخی ریختیابی سیمای روسیه در افغانستان).  

 

«بر خاطر خطیر خورشید نظیر جناب عظمت مآب اعلیحضرت کیوان رفعت ایمپراطور اعظم بعد اظهار دوستی صادقانه و محبت خالصانه مکشوف می دارد از آنجا که به اقتضای مراسم دوستی و وداد وقوع بعضی واقعات وظهور برخی مواد بر ضمیر مهر تاثیر اعلیحضرت ایمپراطوری لازم است که روشن و هویدا باشد لهذا می نگارد از روزیکه ابواب مکاتبه و مراوده مابین آندولت قوی صولت و ایندولت خداد داد مفتوح گشته و نوشتجات محبت آیات از طرفین طرح و آغاز شده ظهور این امر در خاطر اهالی دولت انگریز ثقی عظیم نهاد

 

 مدت درازی با اهالی ایندولت خداداد طریقه کاوش و مکاوحت را پیموده و اطوارهای ناملایم که منافی رسوم همسایگی است بروی کار آورده هنوز نایره کین و کید شان انطفا نپذیرفته بود که واقعه سفرای دولت سنیه بدارالسلطنه کابل اتفاق افتاد و گوهر نکات مشفقانه اعلیحضرت ایمپراطوری را انچه القا شده بودند برشته بیان درکشیدند اینمعنی بر مراتب خلاف و نزاع شان افزود پس از ورود سفرای دولت سنیه ظاهرا و علانیه از در بی باکی و مخاصمت برآمده قسم قسم اوضاع ناملایم و نوع نوع اطوار خصمانه را با اهالی ایندولت خداداد طرح و بنیاد کرده بسرحد دولت خداداد مقبوضه حال ما مسمی بجمرود ظاهراّ بذکر سفارت و باطناّ بفکر خسارت این مملکت خدا داد معدودی زیاد که اطلاق اردو خود بر آن کرده اند آمده عبور بلا اجازه و دستوری را خواهش کردند که بدارالسطنه درآیند و مقاصد خود را در باب هتک حرمت سفرای دولت سنیه بپای برسانند

 

چون از طریق ملازمان و سرحد نشینان دولت خدا داد دست رد به سینه تمنای شان گذاشته شد که دوستی بزور سفارت به ازدحام و شور در هیچ دولتی قاعده و دستور نیست واپس بپشاور معاودت نموده و بفکر بستن لام ها برای مهم افغانستان افتاد کزیت ها و اشتهار های لشکرکشی بهر گوشه و کنار مملکت خود فرستاده اندو بدست سعی و بازوی اهتمام هر خلل و فتور و رخنه و قصوری که در بنیان مملکت افغانستان میتوانند رسانید مضایقه و دریغ ندارند

 

با این همه اطوار و کردار شان که بشرح و حال رفت هنوز تا حال از طرف ایندولت خدا داد حرکات خصمانه و اوضاع معاندانه با دولت برطانیه بروی کار نیامده و تقدم بر دشمنی و سبقت بر مخالفت را دو راز طریقه حزم و عاقبت بینی شمرده اند و لکن بداهت عقل بدینمعنی حازم است که هر چند ازینطرف ابواب مدارا باز شود، از آنطرف اسباب مخاصمت ساز میگردد و نقشه دولت برطانیه با دولت افغانستان امروز همان نقشه است چهل سال یا زیاده قبلبرین رخداده بود باینمعنی که در آن اوقات هم سفیری از دولت سنیه ایمپراطوری داخل افغانستان و وکیلی از دولت برطانیه پا نهال اینصفحه و سامان گردیده جناب امیر کبیر مرحوم بمقتضای فکر سلیم و رای مستقیم دوستی دولت جناب ایمپراطور را اختیار و از دوستی دولت انگریز ابا و انکار فرمودند

 

بدینواسطه رسید بمردم افغانستان آنچه رسید خلاصه مدعا دولت برطانیه را با دولت افغانستان خیال ستیز و آویز محکم و اهالی ایندولت خداد داد را نیز حتی الوسع و الامکان حراست ثغور و حفاظت انفس و اموال از معظم امور و امور معظم است تا درین گیر  و دار حکمت بالغه سبحانی چه تقاضا فرماید و از مشیت کامله الهی چه برآید صورت حالات و حقیقت واقعات همین است که از فاتحه با خاتمه و از هدایت تا نهایت برای اطلاع خاطر خطیر اعلیحضرت ایمپراطوری بی کم و کاست بقید تحریر درآمد

 

هر آینه از کمال تفقد و مهربانی همت بزرگانه را بر امداد دوستانه متضمن رفاهیت افغانستان آنچه لازم شایان شان جناب ایمپراطور است مصروف و مبذول خواهند فرمود فقط

 

تحریر  یوم پنجشنبه 12 شهر شوال المکرم سنه 1290؟ (یا 1295) هجری نبوی

امیر شیر علی

 

در آثار روسی نیز چنین نامی تا میانه های سده نزدهم دیده نمی شود. در برخی از مراسلات دیپلماتیک میان پارس و  انگلیس در اواخر نیمه نخست سده نزدهم نیز کلمه افغانستان به چشم می خورد.

 

تا جایی که من در آثار روسی مطالعه کرده ام، شاید نخستین سندی که در آن کلمه افغانستان در معنای همه سردار نشین ها و میر نشین های افغانی یاد شده باشد، در بایگانی مرکزی دولتی تاریخ در پتربورگ، بنیاد دفتری ویژه وزارت دارایی، بخش محرمانه او. ار. -1، پرونده 3/3 فهرست21 باشد که پروفیسور میخاییل ولودارسکی در باره آن در ص. 35 کتاب شوروی ها و همسایه های جنوبی شان ایران و افغانستان، ترجمه آریانفر، چنین می نویسد:

«... کشور دور افتاده کوهستانی تقریبا در روسیه ناشناخته بود. در پایان سده هژدهم بازرگانان بخارا که ساخته های استادان افغانی را برای فروش به روسیه می آوردند، سخن هایی در باره «کابل» بر زبان می آوردند. در اوایل سده نزدهم حکومت روسیه تصمیم گرفت اطلاعاتی در باره «افغانستان» گردآوری نماید. برای این کار در هیاتی که به رهبری گراف گولوفکین که باید از چین به کابل می رفتند، یک گروه از دیپلمات ها شامل گردید. مگر، گولوفکین به چین نرسید و دیپلمات های روسی نتوانستند به کابل بروند.

 

 هنوز در سال 1823 یکی از کارمندان وزارت دارایی که دست اندر کار مسایل بازرگانی با آسیای میانه بود، در گزارش سالیانه خود نوشت: افغانستان «ارزش آن را ندارد که حکومت به خاطر آن خود را به زحمت بیندازد». با این هم، پس از ده سال، کلمه «افغانستان» در مکاتبات دولتی و دیپلماتیک روسیه بیشتر تکرار می گردید».

 

به گونه یی که از گفته های ولودارسکی بر می آید، باید ده سال بعد از این، در سال1832 کلمه افغانستان در آثار روسی آغاز به کار گرفتن شده باشد. مگر تا کنون کسی دیگری از چنین اسنادی سخن نگفته است. با توجه به این که پروفیسور ولودارسکی سال ها در پتربورگ (لنینگراد پیشین) به کار پژوهش دست داشته بود، تردیدی در نوشته هایش نباید داشت. مگر با آن هم، بایسته است تا کار بیشتری در زمینه انجام شود و اسناد از بایگانی ها بیرون کشیده شوند تا دیده شود که در کدام سند روسی برای نخستین بار کلمه افغانستان و به کدام معنا به کار رفته است.  

 

به همین پیمانه، جالب است که در مکاتبات رسمی میان روسیه و انگلیس، در کدام سند و کدام مناسبت برای نخستین بار کلمه افغانستان به کار رفته است.

 

در ص. 341 جلد یکم تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس، در مراسله رسمی از طرف ویسکونت پالمراستون به مستر بلای- سفیر دولت انگلیس مقیم سن پترزبورگ تاریخی پنجم سپتامبر 1834 آمده است:

«با اعتراف به وصول مراسله مورخه ششم اگوست شما راجع به امور ایران و افغانستان لازم می باشد به شما دستور بدهم که یک موقع مناسب به دست آورده به دولت امپراتوری روسیه رضایت دولت اعلیحضرت پادشاهی انگلستان را به تصمیمی که شاهنشاه ایران برای تعیین محمد میرزا به مقام ولیعهدی مملکت ایران گرفته است خاطر نشان کنید.»

 

با توجه به آن چه که در بالا آمد، می توان چنین نتیجه گیری کرد:

1-   «افغانستان» به عنوان یک کلمه و اسم مکان، پیشینه تاریخی داشته و در گذشته برای گستره پشتون نشین وابسته به مضافات استان پیشاور– بیشتر مناطقی که اکنون در ایالت پشتونخواه پاکستان اند و نیز  شماری از مناطق پشتون نشین کشور در حدود کوه های سلیمان اطلاق می گردیده است.

2-   امپراتوری درانی که از سوی احمدشاه درانی بنیادگذاری شد، به این نام خوانده نمی شده است.

3-   کلمه افغانستان برای نخستین بار در آثار انگلیسی در اثر فورستر در 1797 برای بخشی از گستره پشتون نشین امپراتوری درانی به کار رفته است.

4-   این نام از سوی ایرانیان بنا به روال معمول از اوایل سده نزدهم برای سرزمین امپراتوری درانی به گونه غیر رسمی به کار رفته است.  

5-   از روی کتاب تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس روانشاد محمود محمود چنین بر می آید که برای نخستین بار «افغانستان» در متن پارسی قرار داد 1801 میان پارس و انگلیس به کار رفته باشد و سپس هم در متن پارسی قرار داد سال 1808 پارس و انگلیس تکرار گردیده باشد. این در حالی است که در متن انگلیسی این قرار دادها چنین کلمه یی به کار نرفته است و با توجه به این که به گمان غالب روانشاد محمود محمود اصل قرار داد ها را در دسترس نداشته و از متن انگلیسی ترجمه نموده است، مادامی که اصل اسناد که به گمان غالب باید در بایگانی های دولتی ایرانی موجود باشند، دیده نشود، نمی توان گفت که آیا کلمه افغانستان در این قرار دادها به کار رفته است یا نه؟

 

گمان بنده این است که در متن اصلی پارسی این قرار داد دو قرار داد کلمه افغانستان به کار نرفته باشد و آقای محمود محمود برای سهولت و درک بهتر خوانندگان کلمه افغانستان را به کار برده اند.

6-   الفنستون «افغانستان» را نامی مناسبت برای «سلطنت کابل» دانسته است و آن را در کتاب گزارش سلطنت کابل خود به کار بسته است. (1814). در این حال او می نویسد که این نام را ایرانی ها بر سرزمین افغان ها گذاشته اند.

7-   در نیمه نخست سده نزدهم تا سال 1838 اطلاق «افغانستان» بر مجموع سردار نشین های افغانی بازمانده از امپراتوری درانی (هرات، قندهار، کابل و پیشاور ) در داخل سرزمین ما رواج نداشته و در اسناد رسمی افغانی به کار نرفته است.

8-   در اواخر دهه سوم این سده و دقیق تر دو، سه بار از سوی امیر دوست محمد خان، آن هم نه برای همه سردار نشین ها، بل تنها بخشی از آن به کار رفته است. 

9-   در اسناد دیپلماتیک ایرانی، این کلمه در اواخر دهه سوم سده نزدهم به کرات دیده شده است که در مفاهیم گوناگون به کار رفته است. گاهی برای توصیف همه سردار نشین ها و گاهی هم مانند مفهوم گذشته برای بخشی از منطقه پشتون نشین که شامل هرات و قندهار و کابل نمی شده است. مگر به هر حال عمومیت چندانی نداشته است.

10-         در آثار روسی گمان نمی رود که پیش از سال 1838 به کار رفته باشد. روس ها قطعا تنها پس از انگلیسی ها این کلمه را به کار برده اند. با این هم، باید در این راستا کار بیشتری انجام شود تا دیده شود که در کدام سند برای نخستین بار این نام و در کدام مفهوم به کار رفته است.

11-   این نام برای کشور ما در سیمای کنونی و در چهارچوب تقریبی مرزهای کنونی پس از به امارت رسیدن شیرعلی خان در داخل کشور عام شد و پس از آن در همه اسناد دیپلماتیک کاربرد پیدا کرد. در این حال هنوز در میان عوام شهرت پیدا نکرده بود.

12-   این نام برای نخستین بار در نیمه دوم سده نزدهم به روی نقشه های سیاسی جهان برای کشور ما در سیمای کنونی به کار برده شد. (نگاه شود به پروفیسور داکتر لعل زاد، مقاله چگونگی ایجاد کشوری به نام افغانستان، در سایت انترنتی «خاوران»)

13-   مهندسی سیاسی ظهور چنین کشوری از سوی انگلیسی ها صورت گرفته بود که برای حفظ متصرفات هندی خود، نیاز داشتند میان متصرفات آسیای میانه یی روسیه تزاری و پارس منطقه یی حایل ایجاد کنند. از این رو، این نام را هم در واقع انگلیسی ها بر این کشور گذاشتند که بار نخست آن را الفنستن آن را پیشنهاد نموده بود.

14-   شماری از پژوهشگران چنین می پندارند که با توجه به پیشینه تاریخی و فرهنگی، این نام نمی تواند معرف و بازتابگر کلیت هویت ملی و فرهنگی ما باشد و با گذشته پربار ما پیوند ارگانیک ندارد و صرف نام بخشی از کشور است، نه کل آن که از سوی انگلیسی ها بنا به دلایل سیاسی بر آن گذاشته شده است و رشته های ما را با گذشته تاریخی و فرهنگی ما و افتخارات ما و ارثیه بزرگ فرهنگی– تمدنی ما می ُبرد و سر درگمی های بسیاری را می آفریند. از این رو، طبیعی ترین نام برای کشور ما «ایران شرقی» می باشد و بایسته است تا در آینده به این نام تغییر یابد.

 

 

 



[1] . نام این شخص در منابع ایرانی محمد حسین قلی خان و در منابع روسی حاجی حسین علی یاد گردیده است.-گ.

[2] . نگاه شود به ویکتور کارگون، سیر تاریخی ریختیابی سیمای روسیه در افغانستان، گزارنده آریانفر، وب لاگ «کانون مطالعات و پژوهش های افغانستان»، www.arianfar.com.


October 25th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی