قتل یا خودکشی
بخش هفتم نوشتۀ آقای مهرین به مصاحبۀ داؤد ملکیار با پاچاگل وفادار، اختصاص یافته است.
پاچاگل وفادار براستی هم به داؤدخان بسیار نزدیک بود و به پسر خواندۀ او شهرت داشت. این سخن پاچاگل که در تشکیل کابینه، نظر دکتور شرق نقش داشت، کدام ادعای غلط نبوده خواهد بود؛ بخاطری که دکتور شرق از قدیم الایام از نزدیکترین و مورد اعتماد ترین دوستان داؤدخان بود و تصور نمیکنم این نقطه قابل خورده گیری بر داؤدخان یا دکتور شرق باشد.
در صورتی که در مصاحبۀ پاچاگل وفاداردستکاری صورت نگرفته باشد، نادرستی های شاخداری دران دیده میشود که برای تبرئۀ خودش و بدنام سازی کسانی که پسان ازانها فاصله گرفته بود، ساخته شدهاند .
او رفتن خود را به وزارت داخله در اثر خواهش یکی از اقارب یکی از بندی ها وانمود می سازد. (گویا او همیشه به آنجا نمی رفت) وی میگوید :
" ممتاز پیلوت بسیار شکنجه دیده بود. خان محمد خان را هم دیدم، که بی حد جزا دیده بود. جزای بسیار سنگین دیده بود. به من قصۀ یک جنرال روسی را کرد، که او درچنین حالت چه کرده بود. "
ازچگونه گی تحقیق ممتاز پیلوت چیزی نمی دانم، اما از تحقیق میوندوال کاملاً و ازخان محمد خا ن قسماً آگاهی دارم.
به این گفتار پاچاگل توجه نمایید:
" به دیدن میوندوال رفتم، حدودساعت 9 یا 10 شب بود. رنگ ورویش فوق العاده خراب بود. سفید ورنگ پریده بود. قدیر، فیض محمد، محتاط ، و عبدالاله، هم حاضر بودند. عبدالاله بسیار عصبانی شد که چرا اعتراف نمی کنید؟
من گفتم که چون هنوز هم متهم است ، با او آرام رفتار کنید. میوندوال به زبان پشتو به من گفت که نزدیک بیا وقتی نزدیک او رفتم به من گفت ، که دیگر طاقت وتوان ندارم برایم وقت بدهید وبگذارید که هوا بگیرم.
من به هیأت تحقیق و پاچا سرباز قوماندان امنیه کابل گفتم که برایش وقت بدهید. درهمین شب بود که بعد اًکاغذ خواسته بود. وبه اشتباه خود اعتراف کرده بود. بعداً شنیدم که گفتند خود کشی کرده است ."
اگر خوب دقت کنید او خواسته است ازبرادر اندر و رقیب بعدیش که او هم در موقعیت پسرخوانده گی داؤدخان قرار گرفته بود، انتقام بگیرد. اوخود را خیرخواه جا زده و عبدالاله را سر زبان ها می اندازد. در حالی که این داستان سر تا پا نادرست است. از حضور آن جمعیت در اتاق تحقیق تا اظهارات عبدالاله، تا وضع میوندوال و استمداد ازوی و تا توصیۀ او به پاچا سرباز – که نه عضو هیأت تحقیق بود و نه گاهی به آنجاها سر میزد- ساخته و پرداختۀ جناب راوی است. هنوز در حافظه اش مانده که در شب اخیر بازجویی به دلیل خسته گی میوندوال، بنا به تقاضای خود او ادامۀ تحقیق به فردا موکول شده بود. اما فراموش کرده چه وقت ، چه گونه و چرا خسته شده بود؟ از کی تقاضای پایان دادن به بازجویی آنشب را به عمل آورده بود؟ و کی و چرا تصمیم به موکول ساختن باز جویی تا فردا را گرفته بود؟ وی یقیناً نمی دانست این سخنان وی روزی منتشر خواهند شد و کسی نادرستی این حکایت را برملا خواهد کرد.
همان طوریکه قبلاً ذکر شده خسته گی مفرط میوندوال ناشی از فشاری بود که شهادت های تحریری و ثبت شده و بالخصوص شهادت آن افسرجوان احساساتی و غضب آلود، بر وی وارد کرده بود. ضربات حاد این شهادت، درجنب پیشینۀ بحران روانی شدید برخاسته از اتهام و دستگیری، سابقۀ مریضی، عملیات های جراحی وعلالت ناشی ازان؛ او را در بحران عمیق فرو برده در پهلوی جسم نحیفش ، روانش را نیز به چالش کشیده بود. تقاضای عقب اندازی بازجویی را از شخص خودم بعمل آورد و من به دودلیل این تقاضا را پذیرفتم:
1- به دلیل عادی انسانی و در ادامۀ پیش آمد احترام کارانه با وی .
2 - با در نظرداشت این تجربه که تعویق بازجویی مرستیال منجر به اعترافات مفصل گردید ، تصور میرفت میوندوال نیز که اعترافات ابتدائی را نوشته بود ، احتمالاً به روز دیگر تفصیلات مهمی را ارائه خواهد داد.
داستان ساخته گی پاچاگل، این پسر خوانده داؤدخان و شخص بسیار نزدیک به او، به منظور نمایش فاصله میان او و جریاناتی که مورد سوال و کنجکاوی قرار گرفته اند ، ترتیب گردیده است. وی خواسته است ادعا کند میخواست با میوندوال کمک کند، اما این امر باعث سوء ظن داؤدخان در موردش گردیده واحتمالاً این را هم افاده کرده خواهد بود که گویا برطرفی بعدیش از پُست وزارت نیز ناشی از همین بوده است.
گرچه عبدالاله کسی بود که پسانتر جایگاهش ، در همدستی با وحید عبدالله ، حیدر رسولی و قدیر، در موضع مخالفت با من و هرکه در نظر شان احتمالاً ارتباط با چپ داشت شناخته شده بود، ولی نمی توانم بهتان و دروغ راعلیه او هم نادیده بگیرم .
مطابق به نوشتۀ عبدالحمید محتاط، او و پاچاگل وفادار یکجا به وزارت داخله رفته بودند. وی از بازدید تحقیق میوندوال چنین گزارش میدهد :
"اتاق آخری که به ان داخل شدیم اتاقی بود که از میوندوال تحقیق صورت میگرفت. این اتاق نسبتا ً کلانتر بود و یک دیوان سه نفری در کنار دیوار قرار داشت و بالای میز اوراق پراگنده افتیده بود. در مقابل میز به فاصل دو متری یک میز کلان تحریر موجود بود و در روی میز مانند سایر اتاق ها تایپ ریکاردرها، کست ها و بسی وسایل دیگر. اما درین اتاق از وسایل شکنجه چیزی به نظر نمی خورد. میوندوال آرام روی چوکی نشسته بود و به صدای کسانی گوش میداد که علیه او شهادت داده بودند. درانجا چند کست را شنید که آواز عبدالرزاق خان قوماندان عمومی اسبق هوائی، عبدالسلام خان ملکیار، عبدالجبار خان ملکیارو بسی جنرال های دیگر بود که یا در منزل میوندوال در کارته پروان و یا در هنگام تدفین جنازۀ یکی از اقارب ملکیار صورت گرفته بود. درتمام کست ها شکایت از سردار داؤد و شیوه پیشبرد نظام نوین جمهوری شنیده میشد گویا که سردار داؤد به افراد ناشایسته و بی کفایت اتکا نموده است، و شکایت بیشتر از یک گروپ چپگرایان وابسته به شوروی بود که کشور را از مسیر بیطرفی و آزادی و استقلال آن بسوی انحراف سوق میدهند شکایت از این بود که سردارداؤد در مسایل دولت داری با سایرشخصیت ها(ی) نخبه و با تجربه کشور مشوره نمیکند
میوندوال تمامی کست ها را شنید و در پاسخ گفت که:" بلی چنین است" نصرالله پولیس که هیئت مستنطقین را رهبری میکرد گفت: " حال که شما تمام کست ها را شنیدید، لطفا َ شما خود در زمینه روشنی اندازید."
میوندوال گفت " شب ناوقت شده ومن خیلی خسته ام. اگر بهتر باشد باقی تمام مسایل را فردا توضیح خواهم داد." دراین اثنا مستنطقین پولیس یکی بسوی دیگر نگاه کردند و ساعت هم در حدود دو بجه نیمه شب بود، تحقیق را در همینجا خاتمه دادند و موضوع را به فردا موکول ساختند." (1)
درین بخش نوشتۀ عبدالحمید محتاط ، که نقاط نادرست و قابل بحثی هم دران وجود دارند، کم از کم پیش آمد مؤدبانه توأم با عزت و احترام در برابر میوندوال صراحت کامل دارد.
اما جداً سوال برانگیز است که محتاط و پاچاگل وفادار یکجا به وزارت داخله آمده، به اتاق های تحقیق سر زده اند، ولی در ارتباط با میوندوال و مرستیال حکایت های متضادی به جا گذاشته اند. پاچاگل رفتن به اتاق تحقیق میوندوال را ساعت 9 یا 10 شب و محتاط رفتن هردو ی شان را به وزارت داخله در حدود ساعت12 شب اظهار میدارد. محتاط ، بر خلاف وفادار،نه از موجودیت آن جمعیت در اتاق تحقیق ، نه از پاچا سرباز ، نه از تقاضای میوندوال از پاچاگل وفادار، نه از رنگ و روی خراب میوندوال و نه از عصبانیت عبدالاله چیزی گفته است. برعکس، محتاط از موجودیت و عصبانیت عبدالاله در اتاق تحقیق مرستیال می نویسد.(2 )
این سوال با جدیت مطرح میگردد که:
کی راست میگوید؟ وفادار یا محتاط ؟؟
بیایید با در حافظه داشتن حکایت وفادار از دیدن تحقیق میوندوال و اینکه گویا او سفارش کرده بود برای میوندوال وقت داده شود و پسانتر در همان شب، اعتراف و پسان انتحار کرده بود؛ پرسش و پاسخ پایین را با آن ارتباط دهیم :
"داؤود ملکیار: آیا چشم دید تان را به داؤود خان گفتید ؟
وفادار: "جریان تحقیق را همه روزه به اطلاع داؤودخان میرسانیدند. من چند روز بعد از رفتن به وزارت داخله ( به منظور مشاهدۀ جریان تحقیق ) نزد داؤود خان رفتم. جریان رابرایشان گفتم . وهم گفتم، انسانی که شکنجه شود ، هرچه که ( شکنجه گران ) خواسته باشند، میگوید. داؤود خان از من پرسید که چه دلیل و ثبوت داری ؟ من برایش گفتم، که وزارت داخله رفته بودم وجریان ( مشاهدۀ خویش را ) برایش گفتم . به من گفت که هر کس به کار دیگران مداخله نکند. من گفتم که فقط جریان را گفتم. ازین پس وعده میکنم که به وزارت داخله نروم ." ( کلمات میان گیمه ها از مهرین اند)
میگویند دروغگو حافظه ندارد – وفادار فراموش کرده که در سخنان پیشترش از اعتراف و خودکشی میوندوال در همان شب سخن گفته و پسانترمیگوید که چند روز بعد ازان جریان را به داؤدخان گفته است (حتماً به منظور جلوگیری از شکنجه) و داؤد خان برایش فهمانده است که در کار دگران مداخله نکند. این دیالوگ میان وفادار و داؤد دال برآن است که در موقع این دیالوگ میوندوال هنوز زنده بوده، تحقیق دوام داشته و دیده میشود که درین گفتگو از مرگ میوندوال هم هنوز سخنی در میان نبوده است. اگر پاچاگل در صدد تبرئۀ خود و نمایش حسن نیت نسبت به میوندوال بود، لازم بود حکایت ساخته گی خود را به تاریخی نسبت میداد که هنوز میوندوال زنده بود. نه اینکه به چند روز بعد از مرگ او.
اما تعجب بر انگیز است. در مصاحبۀ ثبت شدۀ سال 1998 وفادار که در شماره 137 و 138 کابل نات جدیداً منتشر شده است ، وی حکایت رنگ و حالت خراب و شکنجۀ میوندوال را انکار و آنرا ساختۀ شخصی به نام " کوچی" میداند؛ که بعداً بر آن مرور خواهیم کرد.
اگر به خان محمد خان باز هم اشاره ای داشته باشم ، گفتنی است که همانگونه که قبلاً نوشته ام ، اعترافش بدون کدام خشونت و در پیش روی من صورت گرفته بود و بعد ازانهمه اعتراف مفصلی که نوشته بود، دلیلی برای خشونت باقی نمی ماند. بعد از اعتراف ابتدایی وقتی مطابق تقاضای خود مرستیال برایش وقت داده شد تا اعترافات تفصیلیش را در زندان بنویسد، قبل ازانکه به قصد انتقال به محبس از دفتر تحقیق خارج شود، یکی از اعضای کمیته مرکزی دوست و رفیق نزدیک پاچاگل، سر رسید. معلوم بود بعد از طی کردن چندین اتاق تحقیق به اینجا رسیده بود. وی به مجرد داخل شدن با عصبانیت سوال کرد مرستیال هنوز هم اعتراف نکرده؟ برایش گفته شد که اعتراف کرده است. پرسید اوراق اعترافش در کجا هستند؟ برایش گفته شد که وعده کرد ه است همه چیز را با خاطر جمع در محبس بنویسد. آن محترم این فیصله را قبول نکرد و با داد و فریاد، پیوسته اصرار داشت که من همین حالا بر سرش می نویسم. اورا با عذر و به سختی از اتاق بیرون کشیده ازش خواهش کردم بگذارد مرستیال مطابق وعده اش اعترافش را بنویسد. برایش گفتم مرستیالی که من می شناسم عزتش را دوست دارد چرا باید آن عزت پامال شود. ما عزتش را کردیم و مقامش را ارج گذاشتیم که در نتیجۀ آن حاضر به همکاری شد. اما با تأسف که همین عضو کمیته مرکزی نیز، که خود در صدد بی حرمتی به مرستیال بود، در داستان دگرگونه ای در جایی دگر ادعا کرده که او هم ( مانند دوستش پاچاگل) صرفاً یکبار به وزارت داخله آمده و دیده است که مرستیال زیاد شکنجه شده بود.
این چه روزگاری است که هر کس با تغییر شرایط ، خودش را تغییر میدهد؟! هرکس حتی آنها یی که بسیار پُر مدعا هم استند، با دروغ و روسیاهی، خودرا از گذشته فاصله میدهند. " زمانه ایست که هرکس به خود گرفتار است". زمانی رسیده که هر بی ایمان و حتی مدعی ایمان از خوب و بد سابق تبرا می جوید و بخاطر تبرئۀ خود حاضر است به ناجوانمردانه ترین اتهامات علیه رفقای سابق خود هم بپردازد. امروز پاچاگل بر آن رفقای آن زمانش – قدیر، فیض محمد، محتاط، عبدالاله، ضیاء و شرق می تازد و خود ازانها فاصله میگیرد. حق گفتن قابل ستایش، اما باراندازی دروغین بر دوش دگران وافترا، علاوه بران که جرم است، بزرگترین ناجوان مردی نیز است.
شاید راستش همین باشد که چنین اشخاص هوشیار اند و مغزهای شان بهتر کار میکند. این من و من مانندها اند که به راست گویی و یکرنگی دل خوش کرده، از اصول تنازع للبقای داروین که توافق با محیط زیست و تغییر رنگ بدن را مطابق با رنگ اطراف ، چون بوقلمون ، شرط ادامۀ زنده گی و بقای نسل دانسته است ؛ به دور مانده ایم .
به عقیدۀ من برای کسی که خواه با برخورد نقادانه با گذشته اش، خواه بنا بر خوف و هراس، از گذشته پشیمان است؛ بسیار شرافتمندانه است اعتراف کند که دیروز مرتکب اشتباه شده بود و امروز خود را " تصحیح" میکند، تا اینکه به دروغ و جعل کاری و یا باراندازی بر دگران متوسل گردد.
از پاچاگل بازهم نقل قول میشود:
"میگفتند که سیف الرحمن لست کمیتۀ مرکزی ما رانوشته وبه پاکستان معرفی کرده است. ( گزارش او) از نل بخاری خانه اش پیدا شده است .
اما( یکی از روزها ) شخصی که در د افغانستان بانک کار میکرد، نزد من آمد وگفت که اگرمرا به خارج مقرر نکنید،حیات من در خطر است. اوبه من گفت، همان کار را کرده ام. پرسیدم کدام کار را؟
خلاصه گفت، که همان راپور را من تیار کرده و درخانۀ سیف الرحمن گذاشته بودم. برایم وعده شده بود که به خارج مقرر میشوم .
من او را نزد فیض محمد وزیر داخله بردم واز او جریان را پرسیدم.
فیض محمد به او گفت که مزاحم وزیر صاحب نشو، خودم کارت را اجرا میکنم".
تبصرۀ جناب د. ملکیار : وفادار به من گفت که اسم ومعلومات بیشتر دربارۀ این شخص را برای من ( ملکیار ) میفرستد. همچنان افزود که بعضی گپ ها در تلفون گفته نمیشود."
این افسانه زیاد شبیه افسانۀ"ملک قریۀ گلکاری" عبدالقادر قاضی است ( که جداگانه به مطالعه گرفته میشود). من در مورد درستی یا نادرستی سند ادعا شده، که محتوای آن مطابق ادعای وفادار با اظهارات دگران متفاوت نیز است، چیزی نمیدانم. اما این را میدانم که دروغ بودن و بی منطق بودن این حکایت کاملاً هویدا است. آن مامور بانک چه گونه میتوانست جرأت نماید چنان " راز خطرناک" را برای کسی، آنهم برای یک عضو کمیته مرکزی و پسرخواندۀ داؤد، افشا نماید؟ این آقای پاچاگل که بنا بر وفاداریش به داؤد خان خود را وفادار نامیده بود، چرا چنین موضوع مهم را به ولینعمتش - داؤدخان - نه گفته بود؟
عین افسانه یک بار در بخش سوم نوشتۀ آقای مهرین از زبان پاچاگل سرباز و درینجا در بخش هفتم نوشتۀ او از زبان پاچاگل وفادار نقل قول گردیده است. اگر موجودیت پیشوند "پاچا" در ذهن نویسنده موجب ایجاد تشوش گردیده از روی اشتباه یکبار از نام پاچا سرباز و بار دگر از نام پاچاگل وفادار روایت شده باشد؛ دران صورت متن مصاحبه که ثبت شده گی باید باشد یکی میبود، که چنین نیست. همان یک مطلب با افاده های متفاوت از زبان پاچا سرباز و پاچاگل وفادار روایت شده است.
چرا باید آن مامور بانک کذایی ( شاکی) برای اظهار شکایتش هرجا " پاچا " است ، به آنجا شتافته باشد؟
چرا باید هر یک ازین "پاچا ها" به گونۀ همگون نزد وزیر داخله رفته باشند و چرا باید جواب همگون دریافت نموده باشند؟
چرا باید شاکی بعد از گرفتن یک جواب از وزیر داخله بازهم با پاچای دیگری نزد وزیر رفته باشد و با گرفتن عین جواب هیچ عکس العمل دگری نداشته باشد؟.
اگر مصاحبه ها واقعاً ثبت شده گی استند پس دو مصاحبه با دو نفر انجام داده شده است. متن های آن دو حکایت برای آن مفهوم واحد نیزدرین مصاحبه ها،متفاوت اند. به منظور مقایسه متنی را هم که در مصاحبۀ پاچا سرباز آمده است یکبار دگر نقل میکنم:
" شخصی از وطنداران فیض محمد وزیر داخله نزدم آمد وشکایت کنان نالید که در برابر خدمت خود پاداش وعده شده را دریافت نکرده است. به او از طرف فیض محمد وزیر داخله وظیفه سپرده شده بود که یک نامۀ جعلی را تهیه نموده و در جایی به منزل مولوی سیف الرحمن بگذارد که نشاندهندۀ رابطۀ او با دولت پاکستان برای خرابکاری باشد. شخص مذکور وظیفۀ محوله را انجام داده بود. ( این همان " سندی " است که محمد حسن شرق صفحۀ 120 "کرباس پوشان برهنه پای" ، از آن یاد میکند .)
قوماندان امنیه پس از شنیدن آن سخنان ، او را با خود نزد وزیر داخله برده است. وزیر با دیدن شخص مذکور، دست وپاچه شده ، مجالی نمیدهد که او نیز لحظاتی دراطاق کار او بنشیند. به او می گوید ، که تو اینجا چه می کنی، حالا از ینجا برو. من ترا در یک وقت دیگر می بینم." (جملات میان گیمه ها از مهرین اند)
چنین اند دوستان عزیز، مدارک و اسناد موثق داؤد ملکیار و نصیر مهرین !
این را میگویند تتبع و تحقیق !
خوانندۀ ارجمند ! آن متن بالا را با این متن دوم مقایسه نمایید بعد خود از مصاحبه کننده بپرسید که کدام پاچا راست میگوید – پاچا سرباز، یا پاچا وفادار؟ کدام یک ازانها آن شاکی را نزد وزیر داخله برده بود؟ آیا مصاحبه کننده تصور دارد که خواننده گان بدون به کارگیری تفکر منطقی شان هرچه به نام مصاحبه، مدرک و سند پیشکش شد، آنرا باید بپذیرند؟ این "استاد مهرین" از خواننده گان خود چه تصوری داشته است که چنین جعلیات را به مثابۀ "مدارک گره گشایانه" طرف استفاده قرار داده برای شان " تاریخ نگاری" کرده است؟
" اگر این معلم است و این مکتب حال طفلان خراب می بینم "
گیرم که مصاحبه مربوط به یک نفرهم میبود باز هم برای یک محقق لازم بود بر راستی و معقولیت ادعا می اندیشید نه با همخوانی ادعا با هدفش .
خواننده جواب می طلبد:
ین حکایت مربوط به کدام پاچا است؟ پاچاگل وفادار؟ پاچا سرباز؟ یا هردو؟
کی راست می گوید؟ پاچا گل وفادار؟، پاچا سرباز؟، داؤد ملکیار؟، نصیر مهرین؟ همه؟ یا هیچکدام؟
برمیگردیم به مصاحبۀ پاچاگل وفادار. وی میگوید:
یک روز داؤود خان به من تلفون کرد که تشریف بیاورید. وقتی نزدش رفتم سه ورق کاغذ را به من داد که
" بخوان. درین سه ورق نوشته شده بود که قتل میوندوال توسط پاچاگل وفادار صورت گرفته چون خودش در
اکودتای میوندوال شریک بوده . برای اینکه میوندوال نام او را افشأ نکند واین راز افشأ نشود، میوندوال را کشته است.
اگرمن داؤود خان را نمی شناختم شاید مخالفین مثل همین حسن شرق ، عبدالاله ، قدیر و ضیأ گارد میخواستند مرا به سرنوشت میوندوال دچار کنند.
همین چند نفر نخواستند که جسد میوندوال به فامیلش داده شود. چند روزبعد داؤود خان گفت، که بالای جسد آنها کدام حق نداریم . همین اشخاص ( نام برده شده در بالا) گفتند که ما سهوا ً( اجساد را) دفن کردیم".
اگر او راست گفته باشد که داؤد خان اورا با ورق کاغذ اطلاعیه ای مواجه ساخته بود که گویا میوندوال را او کشته بود؛ دران صورت این حقیقت هویدا میگردد که داؤدخان تمام هم خودرا به کار برده وهمه حواسش متوجه آن بوده که حقیقت قضیه خودکشی میوندوال را دریابد. چنانچه حتی اگر سوء ظنی علیه پسر خوانده اش هم به میان می آمد آنرا جدی می گرفت. من به این عقیده ام که اگر داؤد درمی یافت که کسی اورا کشته است ، از مجازات او خلاصی نداشت.
اگر این ادعای پاچاگل درست بوده باشد که داؤد خان گفته بود جسد میوندوال به فامیلش داده شود و متقابلاً برایش گفته بودند که سهواً بخاک سپرده شده است، داؤدخان میتوانست بازهم امرکند که جسد به فامیلش سپرده شود و علی الاقل مقبره اش به فامیلش نشان داده شود. پاچاگل به کدام منطق با تبرئۀ داؤدخان بار ملامتی را بر دوش دگران می اندازد؟
آقای داؤد ملکیارچرا پرسش های مذکور را طرح نکرد؟ آیا چنین نبود که با هدفی که به خاطرآن تحقیق میکرد، همخوانی نداشت؟
در مصاحبۀ وفادار از پخش دو آوازه به هدایت داؤدخان ، یک بار از کودتای میوندوال و بار دوم از کودتای سردارولی ، و همچنان از شنیدن شایعۀ کودتای نعیم خان به همکاری محمدعمر پسر داؤد خان سخن رفته است. درمصاحبۀ پاچا سرباز از عبدالولی یاد نشده بجای او از موسی شفیق نام گرفته شده است.
تذکر دوباره ازاین پخش سازمان یافتۀ آوازه ها و شایعات را بخاطری لازم دیدم که خواننده توجه فرماید و ببینید برای مقاصد شخصی و سیاسی چه گونه شایعه پراگنی تنظیم میشود و همانطوری که قبلاً به بحث گرفته بودم، باز هم مکرر میکنم که شایعه در بسیاری موارد حقیقت نمی داشته باشد و محقق و مورخ مجاز نیست برشایعات اتکا نماید.
مخالفین سیاسی با استفاده از عین تکنیک، شایعاتی را پخش، و سپس اتهاماتی را بر مبنای شایعات علیه کسانی یا جریاناتی وارد میکنند که صرفاً مورد استفادۀ تبلیغات سیاسی قرار میگیرند اما مدرکی برای تاریخ نگاری شده نمی توانند. اما وای بر وقتی که تاریخ نگار خود شایعه پراگن باشد !
"هرچه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک"
جناب ضیاء مجید در رابطه به اظهارات پاچاگل وفاداردر بارۀ خودش چنین می نگارد:
" ... نصیرمهرین، قسمتی از مصاحبه وفادار را چنین نقل میکند :" اکثراعضای کابینه ( به استثنای من ) و چند تن دیگر، باقی همه به سفارش شرق تعین شدند. در اوایل قدیرخان و عبدالالله با پرچمی ها بسیار نزدیک بودند، با فیض محمد، حسن شرق و ضیا مجید. اولین کسی که با حسن شرق مخالفت کرد، من بودم. اگر من داود خان را نمی شناختم. شاید مخالفین مثل حسن شرق، عبدالالله، قدیروضیا گارد میخواستند مرا به سرنوشت میوند وال دچار کنند."(بخش هفتم )
در رابطه با این "مصاحبه " دوموضوع را به بحث میگیرم. نخست این که مطابق "گفته " های پاچاگل وفادار، گویا من با حسن شرق ، عبدالالله و قدیر در قتل میوندوال هم دست بوده ام و همین طور میخواستیم پاچاگل وفادار را نیز از میان برداریم. ..."
سپس آقای مجید بعد از تو ضیحاتی در رد اتهامات، چنین می نویسد:
"... به اضافه ئی آن چه در بالا نوشتم.بالاخره به این تصمیم رسیدیم که با پاچاگل وفادار تماس بگیرم و از وی دوستانه گله مند شوم که چرا چنین حرف های نادرست را نسبت من ظالمانه بیان کرده است پاچاگل وفاداردر پاسخ این پرسش من، از انجام هم چون مصاحبه یی به طور کامل اظهار بی اطلاعی کرد و تأکید کرد که هیچ گونه معرفت و شناختی با داود ملکیار ندارد.
چند روز از این گفت وگوئی تیلفونی سپری شد فکرکردم شاید پاچاگل وفادار فراموش کرده باشد بهتر آن است که متن "مصاحبه " را فوتوکاپی کنم و برایش بفرستم پاچاگل وفادار پس از دریافت مراسله ئی پستی، با من تماس گرفت و افزود که این مصاحبه جعلی است و من آنرا انجام نداده ام. متعاقب این صحبت ها، وی زحمت سفر صدها کیلومتر را برخود هموار ساخت و به دیدار من امد، دوشب مهمان من بود و در ضمن یاداشت زیر را به قلم خود نوشت :
ترجمه :
برای برادر گرامی ام ضیا مجید !
در تماس تیلفونی شما گله نمودید در یک مصاحبه با داود ملکیار از طرف من شما منحیث یک کمونست معرفی شده اید وهم در مورد زیاد نموده ام که ضیا مجید قصد کشتن من ( پاچاگل وفادار) را داشت.
برادرگرامی : شما باور نماید که من اول داود ملکیار را نمی شناسم و دوم اینکه من هیچگاهی شما را به حیث کمونست به کسی معرفی نکرده ام و این به شما معلوم است که در بین ما روابط همیشه دوستانه بوده و آرزو میکنم که در آینده هم باقی بماند و این تهمت که شما پلان مرگ من را داشتید بیجا ونادرست میدانم و شما هم به گفتارکسانیکه که در بین ما فاصله پیدا مینمایند اهمیت ندهید.
.با احترام (3)
مطابق نوشتۀ جناب ضیاء مجید، پاچاگل هم از شناخت داؤد ملکیار و هم از انجام مصاحبه انکار نموده اما در یادداشتی که پاچاگل وفادارنوشته است هرنوع اظهاری علیه ضیاء مجید را رد کرده ولی در مورد مصاحبه خاموشی اختیار نموده است.
درینجا این سوال پیش می آید که اگر مصاحبه ای صورت گرفته و مطابق ادعای وفادار، وی در ضدیت ضیاء مجید چیزی نگفته است، پس این سخنانی که علیه یکعده به شمول ضیاء مجید زده شده اند، از کجا آمده اند؟ یا وفادار از اظهار حقیقت انکار میکند و یا آن سخنان از زبان او ساخته شده اند. وفادار هنوز زنده است ، حقیقت را باید روشن سازد .
آقای داؤد ملکیار در رد نوشتۀ آقای ضیاء مجید مبنی بر انکار وفادار از صورت پذیری مصاحبه اش با ملکیار، قسمت اول مصاحبۀ ثبت شدۀ سال 1998 اورا ( که واضحاً مونتاژ شده و کنده گی های محسوسی دارد) در شماره 137 فبروری 2011 کابل نات منتشر ساخته است. انتظار میرفت در شمارۀ بعدی، قسمت دوم همان مصاحبه یا کدام مصاحبۀ نو منتشر گردد، ولی به دلیل نامعلوم (؟)همان قسمت اول بار دگر مکرراً در شماره 138 نیز انتشار یافته است.
درین مصاحبه بعد از یک دیالوگ در بارۀ گذشتۀ زنده گیش، وفادار بعد ازان که از عدم رضایت نعیم خان از مفکورۀ کودتا، به دلیل خطر افشا شدن آن، سخن گفته است، دفعتاً و بدون ارتباط ، سخنانش در مورد شخصی به نام کوچی ادامه می یابد. نمایان است که قسمتی از سخنانش کشیده شده است. بدون آنکه سابقۀ صحبت در بارۀ کوچی شنیده شود، وی میگوید :
" من برای کوچی قصه کردم. جریان را مفصل برایش گفتم. او به میوندوال بسیار عقیده داشت. حالا برای شما که گفته که رنگ میوندوال زرد بود یا شکنجه شده بود این سخنان را کوچی از خود ساخته و من نه گفته ام. قصه خو دگه رقم بود..."
از لهجۀ وفادار هویدا است که قصه را ادامه میدهد.اما آن قصه کشیده شده و چیزی از آن شنیده نمی شود.
ملکیار میگوید:
" آیا برای شما گفت که حالم خراب است، به رئیس دولت جریان را اطلاع بدهید؟( این سوال هم نشان میدهد که یک بخشی از صحبت برداشته شده است.)
وفادار: " نه نه ! (با لهجۀ رد ادعا)، مرا نمی شناخت. من گفتم 48 ساعت استراحت کند. فیض محمد ازین سخنم عصبی هم شد. مرا ازهر برایش معرفی کرد."
توجه فرمایید ! در آغاز همین بخش آقای مهرین رنگ و حالت خراب میوندوال را مستقیماً از زبان پاچاگل نوشته است. اما درین پخش زندۀ همان مصاحبه مربوط به سال 1998، پاچاگل گفته است که آن حرف های او نیست و از طرف کوچی نامی ساخته شده. او رنگ زرد و شکنجه را ساخته و بافتۀ کوچی میداند. استیصال و استعانت میوندوال را هم رد میکند. آیا آن قسمت چاپ شده، سخنان مستقیم وفادار نبوده و با روایت از او از جانب کوچی گفته شده و از طرف ملکیار و مهرین ، بدون ذکر نام کوچی، از نام وفادار منتشر گردیده است ؟
دنبالۀ این موضوع گم است. سپس وفادار به خان محمدخان پرداخته است:
" خان محمد خواهش کرده بود که میخواهد وزیر سرحدات را ببیند. در وزارت داخله در موجودیت فیض محمد وزیر داخله او را دیدم. بی حد شکنجه دیده بود. پیرهن خودرا بالا کرد بیحد شکنجه دیده بود."
در پاسخ به این پرسش که " چوب زده بودند یا برق داده بودند؟ " میگوید :
" چوب خورده بود. او نظر خود در بارۀ پشتونستان برایم می گفت. خودش برایم گفت که براستی کودتا میکرد."
د. ملکیار: " همان حالتی که در وجود او دیدید در وجود میوندوال هم دیدید؟ رنگ زرد و ضعف و خرابی را دیدید؟ "
با وجود رد ادعا از جانب پاچاگل، باز هم مصاحبه کننده مکرراً تلاش دارد به شکلی از اشکال همان رنگ زرد ، ضعف و خرابی حالت را بر زبان پاچاگل بنهد.
وفادار: " من شخصاً به این عقیده استم که اگر میوندوال را فرضاً یک بوکس یا یک چپات میزدی این نفر میمرد. بیخی زهیر بود بیچاره." (باز هم رد ادعا)
با در نظرداشت چگونه گی سوال وافاده ای که در جواب وجود دارد، باید در میان سوال و این جواب سخنان دگری زده شده باشند تا به این جمله رسیده باشد.
دیدارش را با مرستیال در دفتر وزیر داخله و به منظور شنیدن نظریات او در بارۀ پشتونستان، ذکر میکند. در گفتار وفادار در مورد محل دیدارش با مرستیال، با نوشتۀ آقای محتاط تفاوت کلی وجود دارد. محتاط از رفتن هر دوی شان به اتاق تحقیق مرستیال، گویا در زیر زمینی (؟) وزارت داخله و شدت عمل عبدالاله علیه او، نگاشته است. باز هم همان سوال مطرح است که:
کی راست میگوید؟ وفادار یا محتاط ؟ یا هیچ کدام؟
صحبت بعدی ملکیار نمایانگر آن است که باید به دنبال یک گفت و شنود حذف شده گی به میان آمده باشد. توجه کنید:
"ملکیار: من همین سوال را از صمد ازهر کردم خود صمد ازهر هم قصه میکند که مرستیال شکنجه شده، عبدالرزاق خان شکنجه شده، سیف الرحمن را خودش دیده بود که شده، شما اینک از خان محمد خان قصه کردید، عبدالرزاق خان خودش در مصاحبه خود گفته که شکنجه شده؛ دلیل ندارد که صمد ازهر میگوید که تنها میوندوال شکنجه نشده. دیگر کلگی شکنجه شدند آیا این امکان دارد که تنها میوندوال را عزت کردند و دگران را که آنها هم آدم های خورد نبودند تورن جنرال، دگرجنرال، سترجنرال، وکیل شورا، هر رقم آدم ده او قات بود، کل آنها را شکنجه کرده اند میوندوال را نکرده اند؟ امکان دارد شما ندیده باشید. یقین که شما راست میگویید شما نه دیدید در همان روز. اما وقتیکه زرد وزار دیده اید و خراب دیده اید و خودش گفت که وقت میخواهم حالتم خوب نیست امکان دارد همان ده روز که، هشت نُه روز، میوندوال به روز دهم یا یازدهم فوت کرد معلوم میشود شکنجه و عذابی دیده بود که چنان حالتی داشته."
درین جا ملکیار افترا میکند و برای طرف مصاحبه به دروغ میگوید که ازهر هم قصه میکند که مرستیال شکنجه شده است.
آقای ملکیار ! ازهردر کجا گفته است که مرستیال شکنجه شده است؟ ازهردرگفتار وهمچنان در نوشتارش از اعتراف بدون شکنجۀ مرستیال شهادت داده و نوشته است که بعد از چنان اعتراف با تفصیل، دلیلی برای شکنجۀ بعدی را هم نمی توان تصور کرد. این را هم افزوده است که اگر با یک احتمال بسیار ضعیف شکنجه ای صورت گرفته باشد، صاف و ساده یک عمل سادیستی به منظور ارضای مریضی روانی بوده می تواند نه برای حصول اعتراف.
ازهر در کجا گفته است که همه شکنجه شده اند؟ چرا دروغ میگویید؟ چرا اینقدر مخاطب تان را تلقین میکنید که بگوید بلی وقتی همه شکنجه شده اند پس میوندوال هم باید شده باشد؟ او که قبلاً اظهار داشته که رنگ و حالت خراب و شکنجۀ میوندوال ساختۀ کوچی بوده و خود وی چنان نه گفته است، باز چرا بر او می قبولانید که اورا زرد و زار و در حالت خراب دیده است. اگر وفادار از حالت زهیر(ضعیف)او یادآور شده یقیناً مقصودش ناتوانی جسمی او بوده تلاش نکنید مقصود گوینده را مطابق مرام تان ترجمانی کنید !
جواب مخاطب در مقابل تشریحات بالا، حتماً مایوس کننده بوده که وجود ندارد.
برای آقای ملکیار حرمت انسان، بر معیار رتبه و مقام جنرالی، وکالت شورا و مانند آن مطرح است. افادۀ وی در جملات بالا واضحاً به این معنی است که اگر انسان بی رتبه و مقامی شکنجه میگردید باکی و بازخواستی نداشت ولی این قشر بالای جامعه باید در امان و مورد حرمت قرار می داشتند. چنین است حرمت انسان و مقام والای انسانیت در نگاه آقای ملکیار !
صحبت وفادارمثل آنکه اصلاً سوالی در میان نبوده، میرود به دیدار داؤدخان و میوندوال.
وفادار میگوید که گویا دو روز پیش از گرفتاریش، میوندوال را داؤدخان بنا به تقاضایش از طریق نعیم خان به حضور پذیرفته بود و بنا بر این که نعیم به داؤد گفته بود که میوندوال مریض است و برای تداوی مطابۀ پاسپورت دارد، داؤد برای میوندوال گفته بود به وزارت خارجه هدایت میدهد تا برایش پاسپورت بدهند.
وفادار اضافه میکند که میوندوال شکایت کرده بود که گویا برایش دسیسه ساخته میشود. داؤد برایش گفته بود که من به کس اجازه نمی دهم برای کسی دسیسه بسازد. اگر چیزی نداشته باشید جای تشویش نیست.
سپس وفادار میگوید که داؤد هم از او (میوندوال) سوال کرده بود که چرا اتهامات مربوط به سی آی ای را در موقعش رد نکرده بود. میوندوال گفته بود به راستی من اشتباه کرده ام که این کار را نکرده ام.
درینجا باز چنین احساس می شود که در ادامه، یک بخش مصاحبه قطع گردیده است. به خاطری که بدون ارتباط با صحبت جاری، در صدای ملکیار چنین شنیده میشود:
" بسیار عجیب است نه؟! بعضی کس ها به این عقیده اند که امکان دارد قدیرخان با آدم های بسیار معتمد خود مرتکب این جرم شده باشد، بعضی کس ها میگویند صمد ازهرو گروه کمونیست ها رول داشتند به هدایت روس ها که همین شخصیت هایی که امکان دارد در آینده مانع پیشرفت اهداف شان شود آنها را ازبین ببرند. شما به چه عقیده استید؟ در شروع صحبت گفتید بعضی کس ها میگویند خودکشی است بعضی کس ها میگویند کشته شده. به نظر شما، حقیقت خو شما گفتید که معلوم نیست بالفرض و نظر به معلوماتی که شما دارید از دولت همان زمان ، به نظر شما احتمال اینکه اخلاص مندان داؤد خان رقم قدیرخان و خویش های قدیرخان یا چند نفر صاحب منصبی که بسیار معتمدش بوده باشد و در محبس دهمزنگ قدیرخان و دوستانش تقریباً کاملاً تسلط داشت فکر میکنید توسط آنها از بین برده شده باشد و یا گروه کمونیست هایی که آنها مثل ببرک کارمل ویا سلسلۀ اِف بی آی دگرش که در تحقیقات رول داشته آنها امکان دارد این کار را کرده باشند؟ حدس شما چیست؟ شما بسیار وارد آدم استید، گمان شما چیست؟ "
ملکیار با آنکه میداند و تذکر هم میدهد که از نظر وفادار حقیقت خودکشی یا قتل معلوم نیست، باز هم در یکطرف داؤدخان وگروپش و در سوی دگر "کمونیست ها" را قرار داده، اصراردارد که بالفرض اگر قضیه قتل باشد کدام یک ازاین دو گروپ مرتکب آن شده خواهد بود؟ انتظار طبیعی از پسرخواندۀ داؤد جز این نیست که بگوید کمونیست ها.
وفادار: " فرض کنیم اگر او کشته شده باشد، فرض کنیم قرار فرمودۀ شما، این باید از طرف کمونیست ها شده باشد. چرا که درین مسأله من هم یک کمی تکلیف دیده ام. دو ماه تیر شد، نه، ممکن کمتر بعد از وفات او، مرا داؤدخان خواست. پیش ازانکه داؤد خان بخواهد اسلم وطنجار که در گارد بود آمد و گفت من و تو و چند نفر دگر دستگیر می شویم. من گفتم خیر است که بندی شدیم، چی گپ است؟ گفت مسألۀ میوندوال است.
شب داؤد خان تلفون کرد و گفت وزیر صاحب سرحدات اگر تکلیف نمی شود یکبار تشریف بیاورید. ازین گپ او براستی بسیار در تشویش شدم. او قطعاً همراه من تشریفاتی گپ نمی زد. کسی که نمی بود همیش مرا بچیم خطاب میکرد. من برخاسته به خانه اش رفتم. سه ورق را به دستم داده گفت شما این را بخوانید من کمی کار دارم پس می آیم. درین ورق ها آمده بود که کشتن میوندوال را من کرده ام. در کودتای میوندوال من شامل بودم و بعد از کودتا، میوندوال رئیس جمهور ومن صدر اعظم می شدم. اما وقتیکه فهمیده ام که این توطئه کشف شد، من میوندوال را کشته ام برای آنکه همین راز افشا نشود. ثبوت آن هم این است که من همیشه در جیبم یک تفنگچه دارم.
درین وقت داؤدخان پس آمد و پرسید که اگر شما به جای من می بودید چه میکردید؟ من گفتم نظر به این سه ورق شما را میکشتم. اما اگر واقعیت را بنگریم شما زنده استید، من زنده استم، من از اول گفته بودم این وظیفه را قبول کرده نمی توانم شما بر من قبولاندید. خلاصه داؤدخان به این قانع شد که من این کار را نمیکردم. در لحظه ای که داؤدخان میگفت ببین بچیم آخر من هم انسان استم، پنسل از دستش افتاد. دست بردم آنرا بردارم، تفنگچه از جیبم افتاد. داؤدخان تفنگچه را و من پنسل را به همدگر دادیم. دران اطلاعیه هم نوشته بود که من برای کشتن داؤدخان موظف شده ام و ثبوت آن همین است که همیشه نزدم تفنگچه میباشد. اطلاعیه را بسیار خوب برابر کرده بود که در وزارت داخله در پیش روی چند نفر به پاچا سرباز گفت که او را ببرید برای 48 ساعت باید استراحت کند. این همان شب بود که او باید توسط وی کشته می شد. اگر داؤدخان مرا از خوردی نمی شناخت درین مسأله گیر افتاده بودم.
اگر مسألۀ کشتن او(میوندوال) باشد این را مردم ِ ساده طرح نکرده اند." (چون با عقل سلیم و نورمال نمی شود بر آن باور کرد)
ملکیار: " اگر کرده، مردمان بسیار هوشیار باید باشند."
وفادار: " من هم فکر میکنم به سویۀ بسیار بلند باید طرح شده باشد."
ملکیار: " یعنی به سویۀ قدیرو بندیخانه و اینکه کسی خفک کرده باشد نیست دگه؟!
وفادار: " دگه این خو مشکل است . آدم نمی تواند واقعیتش را بفهمد."
باز هم مثل اینکه قسمتی از مصاحبه برداشته شده است.
وفادار میگوید: " در مرحلۀ اول قدیر، عبدالاله، فیض محمد خو رسمی بود- پسان برایم معلوم شد - و دکتور شرق ارتباطات بسیار نزدیک با پرچم داشتند.
ملکیار: " به شمول قدیر خان؟
وفادار: " به شمول قدیر خان ! ها ! من با او نشسته ام بحث کرده ایم. حسن شرق، قدیر عبدالاله آدم های ملکی بودند قطعه نداشتند. نزد ما می آمدند . ما کباب می خریدیم و بحث میکردیم. بلی قدیر هم بود !" بعد از استفهام بیشتر پرسنده، وفادارباز هم بر نظرش تاکید میکند .
خوانندۀ محترم در سرتا پای این مصاحبه آنچه وضاحت دارد تلاش آقای ملکیار درجهت سمت دادن فرض، حدس و گمان به سوی قتل و انحراف توجه از همه کاره ها و مقامات و کارمندان مسلط بر همه جریانات و أمکنه بالخصوص محبس، به سوی ازهر و "کمونیستان" میباشد. اما وقتی ازسویه های بسیار بالاتر از قدیر و بندیخانه سخن میزند لاجرم مقصد وی دران صورت باید داؤدخان ، یا کی جی بی و یا سی آی ای باشد.
آن قسمت های مصاحبه که با هدفش همسویی نداشتند از نشر آنها خوداری شده، مصاحبه مطابق میل مونتاژ گردیده است.
آقای ملکیار علاوه بر نشر مجدد مصاحبه وفادار در شماره 138 کابل نات، شهادت ذیل را از زبان ضیاء ناصری منتشر ساخته است:
« دو ویا سه روز از توقیف و زندانی شدن مرحوم میوندوال با دیگر شخصیت های محترم گذشته بود، که تحقیقات آنها آغازشد. تحقیقات دراتاق های مختلف وزارت داخله تحت نظرهیأت های مختلف جریان داشت. درین شبی که من حکایت آن را می نمایم،نوکریوال بودم. نظر به ایجاب وظیفه از اتاق خود برامده خواستم سری به دهلیزها بزنم . درین هنگام دوست وهمکارم اسدالله، که اکثرا ً با من می بود، نیز با من روان شد. در دهلیز های وزارت صداهای چیغ ها از اتاق ها شنیده می شد. دوستم اسدالله که شخص بی قرار وکنجکاوی بود، گاهی از پشت کلکین به اصطلاح کله کشک می کرد وگاهی از دروازه های نیمه باز بعضی اتاقها، داخل آنها را مشاهد می کرد.این کار برای چندین دقیقه دوام کرد. بار آخری که این کار را تکرار کرد، بعد از مشاهدۀ داخل یک اتاق، بسرعت دورزده بطرف من آمد. من از او پرسیدم که چه دیدی ؟ اسدالله جواب داد، که داخل اتاق جنرال جبار خان ملکیار را روی چوکی نشانده اند. دونفر هم دست هایش را محکم گرفته وصمد ازهر با مشت و سیلی به سر ورویش میزند .
ازین گفته اسدالله چند ثانیه نگذشته بود که همان دروازه باز شد وصمد ازهر با خشم وغضب از اتاق بیرون برامده، مرا( ضیأ ناصری) صدا کرد و پرسید که تو اینجا چه می کنی ؟
در جوابش گفتم که من نوکریوال هستم .
با صدای بلند گفت که کدام پدر لعنت تو را نوکریوال تعیین کرده ؟
صمد ازهر با همان خشونت ادامه داده گفت که میخواهید که همین حالا امر توقیف وحبس هر دوی تان راصادر کنم ؟
بعد از چند دشنام رکیک امرکرد که: شاگرز! مرش، مرش. از وزارت خارج شوید وبخانه هایتان بروید .
فردای آن شب مرا نیز ار خانه ام گرفته به زندان انداختند. » (4)
ملکیار می نویسد که این سخنان را در حدود سی سال قبل از ناصری شنیده بود و در جنوری امسال بار دگراز او شنیده است. وی علاوه میکند که این حکایت باصحبت هایی که مرحوم جنرال عبدالجبار ملکیار، از جریان تحقیق داشت، مطابقت دارد.
آقای ضیاء ناصری برادر زادۀ مرحوم رحیم خان ناصری کسی است که درزمان شاهی، صرفا ً غرض استفاده از بورس المان که مستحقینی از افسران پولیس اکادمی پاس کاندید آن بودند، طور فوق العاده از اردو تبدیل ودر اکادمی پولیس موظف ساخته شده ، بدون داشتن سابقۀ تحصیل در پولیس ، به جای آن مستحقین به المان اعزام شد. در بارۀ شخصیت او، به خود اجازه نمی دهم چیزی بگویم. پیشنهاد میکنم از افسران دگر پولیس در بارۀ او بپرسید.
اما در بارۀ این شهادت:
آقای داؤد ملکیار ! اگر شما به اینگونه شهود ضرورت دارید، حاضرم لیستی برای شما تقدیم نمایم. در کنار و مقابل محاکم ولایت کابل نیز شمارزیادی از شاهدان ناحق قران خور، نشسته اند و می توانید ازآنها نیز استفاده کنید !
آقای ناصری باز هم انصاف کرده که نگفته در اثنای بدرفتاری با میوندوال مرا دیده است. من نه تنها در تحقیقی جز تحقیق میوندوال عضویت نداشته ام ، بلکه تصور میکنم ملکیارها را شاید حتی به چهره هم ندیده باشم.
من نه تنها ضیاء ناصری را بلکه هیچ کسی را هیچگاه زندانی نه ساخته ام. از زندانی شدن او از طریق دگری هم چیزی به یاد ندارم. او حتی نه گفته است که چند روز در کجا زندانی بود؟ آیا بازجویی یا پرس و پالی از او صورت گرفت؟ مطابق مقررات نظامی حبس های دسپلینی در خیمه های موقت گذشتانده میشوند نه در زندان یا توقیف خانه. اگر در ارتباط با کاکای محترم شان چند روزی برای بازپرس برده شده و بعداً آزاد شده باشد و آن را به آن حکایت ساخته گیش پیوند میدهد، واضح است که کار ناصواب انجام میدهد. اگر بنا به گشت و گذاربیجا یا کله کشک ها مجازات می شد، باید اسدالله همکارش نیز مجازات می گردید.
عم محترم آقای ضیاء ناصری، جناب محمد رحیم خان ناصری شخص نهایت محترمی بودند و درزمانی که عهده دار مقام قوماندانی عمومی ژاندارم و پولیس بودند، لطف خاصی نسبت به من داشتند. افسران دگر ژاندارم و پولیس نیز از ایشان خاطرات خوبی داشته اند. متأسفانه آن وضعی که پیش آمد و او و شمار زیادی از جنرالان و شخصیت های عمده و با تجربه دران قربانی گردیدند، هم برای جامعه و هم بدون شک برای بازمانده گان شان درد آور بوده واکنش های شان قابل درک است. اگر آنها واقعاً بنا بر دلایلی که در ذهن داشتند در صدد کودتا بودند، یا نام شان به صورت نادرست در لیست کودتا چیان شامل گردیده بود ، در هر حالت شرنگ تلخ آن درذهن و دماغ باز مانده گان و دوستان شان باقی می ماند. اما باید واقع بین بود و نباید با اتهام زدن های غلط و بیجا نسبت به اشخاصی که هیچ نوع اراده یا عمل سوء در زمینه نداشته اند، توسل جسته شود.
آقای ملکیار که می نویسد این حکایت باصحبت هایی که مرحوم جنرال عبدالجبار ملکیار، از جریان تحقیق داشت، مطابقت دارد، من تا کنون چنین ادعایی را آشنا نیستم. در اظهاراتی که از طرف ملکیار و مهرین منتشر شده اند، چنین چیزی نخوانده ام. اما بعید نیست جناب ملکیار با استفاده از همین جعلیاتِ ضیاء ناصری که گویا سی سال قبل شنیده بود، اظهارات فرمایشی از کاکای مرحومش هم درست کرده باشد. من معتقدم که اگر داؤد ملکیار چنان دست آویزی می داشت آنرا حتماً علیه هدفش نشانه می گرفت.
ادامه دارد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 - عبدالحمید محتاط : مسئلۀ میوندوال،سایت انترنتی کابل نات شماره 127 تاریخ01.09.2010
2 - از همان جا : " در گوشۀ دیگر اتاق سید عبدالاله وزیر مالیه ایستاده بود که دستانش در عقبش از غضب با هم گره خورده بود و پاهایش از هم فاصله داشت، همین را عربده میکرد: " او مرستیال بگو! چطور علیه نظام نوین جمهوری قیام میکردید ؟ برقش بده ! "
3 - ضیاء مجید :" کارنامۀ دروغ و ابتذال، سایت انترنتی کابل نات ، شماره 136 تاریخ 16 جنوری 2011
4 - داؤد ملکیار: شاهد دیگر براعمال صمد ازهر حکایت محترم ضیأ ناصری ؛ کابل نات شماره 138 نیمۀ دوم فبروری2011
March 2nd, 2011
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
- علی رستمینقش پیش نهاده هایی تاریخی وسامان یابی های بعدی قدرت درتأسیس وافول حزب دموکراتیک خلق افغانستان(حزب وطن)
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزادجهاد و جنگ در افغانستان قبل از آمدن قطعات شوری به حمایت پاکستان و رهبری امریکا آغاز شد
- سیداحسان واعظیبخش دوم نقش سازنده و ماندگارببرک کارمل در مسیر تاریخ
- سیداحسان واعظینقش سازنده و ماندگارببرک کارمل در مسیر تاریخ
- داکتر حمیدالله مفیدفرود دو ستاره درخشان از کهکشان اندیشه وخرد
- علی رستمی ببرک کارمل بااندیشه عدالت خواهانه به خاموشی رفت
- گزارنده به پارسی دری: عزیز آریانفرآریایی ها یا تورک ها؟
- عبدالو کیل کوچی دسامبردر آیینهء تاریخ
- عبدالو کیل کوچیمحمود بریالی ابر مرد جنبش چپ وترقی خواه افغانستان
- محمد عوض نبی زادهنا یب سالارمحمد حسین خان پیکارجوی رزمگاه میوند وغزنیگک
- خلیل وداد چگونه س.د.ج.ا. به س.خ. ج.ا. تعویض شد
- مترجم: ا. م. شیریانقلاب اکتبر! استالین. نوسازی- کودتای لیبرالی
- نویسنده: نجیب سرغندوی نهضت خدایی خدمتگاری و نقش آن دربیداری پشتونها
- گزارنده به پارسی دری: عزیز آریانفرتوران
- حسن پیمانامیرتیمورموئسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنگ ومدنیت آسیای وسطی قسمت-6
- حزب کارایران(توفان)انقلاب اکتبر ناقوس مرگ سرمایه داری بود
- ظهو رالدين دبرېالي انقلاب دکاليزې په وېاړ
- زمان هوتکبمناسبت هفدهمین سالشهادت داکترنجیب الله
- رحمت اله رواندشهید داکتر نجیب اله داوولسم تلین په یاد
- جلال بايانی کاوشگرشـــهيد داکتر نجيب الله
- جلال بايانی کاوشگرهفده سال قبل درقلب افغانستان کابل حماسه تاريخ رخ داد
- نصیراحمد – مهمند پیړی،پیړی زغم او پیچ دی وګالل شی
- داکتر حبیب منګل دافغانستان دخپلواکۍ غورزنګ ته لنډه کتنه
- نویسنده : مهرالدین مشیدروزی که زمامداران ناکاره در سایۀ آن صرف احساس فربهی کرده اند
- حسن پیمانامیرتیمور موئسس سبک اصیل هنر معماریوحامی فرهنگ ومدنیت آسیای وسطی5
- برگردان و تبصره از دکتر خلیل ودادحقایقِ تلخِ جنگِ 1979-1991 افغانستان از زبان نظامیان شوروی پیشین
- عبدالوکیل کوچی نگاه مختصری به تاریخ کوشانی ها
- انجنیر فضل احمد افغان شاه امان الله غازی و خط سیاه دیورند
- میر عنایت الله سادات معضلۀدیورند
- تتبع ونگارش؛تلخیص وترجمه: ازحسن پیمانامیر تیمور موسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنگ ومدنیت آ سیای وسطی قسمت(4)
- امان معاشر؛ خبرنگار آزادهشت ثور آوردن مجاهدین رو بزوال از کوه ها به قدرت جنرال دستم
- ا. م. شیریزادروز لنین، روز شرمندگی ما
- عتیق الله مولویزادهاز دین پروری، تا دین فروشی!!
- حسن پیمان امیرتیمور موسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنک ومدنیت آسیای وسطی قسمت 3
- نوشته کریم پوپل تاریخ نوروز کهن
- نجم کاويانیيادی از نوروز در کابل قديم
- تتبع ونگارش-ترجمه وتلخیص: ازحسن پیمانامیرتیمور موسس سبک اصیل هنرمعماری وحامی فرهنگ ومدنیت اسیای وسطی-2-
- دوکتور امین برین زوریدوکتور امین برین زوری
- برگردان و تبصره از دکتر خلیل ودادیهودیت در افغانستان
- ارسالی صمیمیبازگشت «لنین» به «خجند»
- حسن پیمانشمۀ ازخدمات وکارنامه های امیرتیموردرأئینۀ تأریخ
- سلیمان راوشجشن سده
- حسن پیمانتأریخ وخدمات زنده ومشهود امپراتوری تیموریان محال است به فراموشی سپرده شود
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزادمناسبات سابق دولت افغانستان و اتحاد شوروی آمدن قوت های نظامی اتحاد شوروی در ششم جدی به افغانستان
- سرلوڅ مرادزی برتانوي هند او برتانوي پنجاب، د پښتنو د ویښتیا دښمنان !
- سرلوڅ مرادزی برتانوي هند او برتانوي پنجاب، د پښتنو د ویښتیا دښمنان !
- عتیق الله مولوی زادهزندگی از کاخ تا کا نتینر!
- سرلوڅ مرادزیبرتانوي هند او برتانوي پنجاب دواړه، د پښتنو د ویښتیا ضد !
- سرلوڅ مرادزیډیورنډ کرښه، څپڅپاند دریځونه او پنځم ستون
- نویسنده : مهرالدین مشیدبالاخره امریکایی ها سر به بالین بیمار نظامیان پاکستانی این بازوی زرهی تروریزم جهانی نهادند
- عبدالوکیل کوچید سامبر نقطه عطف درتاریخ جنبش داد خواهانه مردم افغانستان
- سرلوڅ مرادزی ډیورڼد کرښه، څپڅپاند دریځونه او پنځم ستون دوهمه برخه
- انجنیر فضل احمد افغانخط سیاۀ دیورند مولود دسایس انګلیس و روسیه
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه، څپڅپاند دریځونه او پنځم ستون
- فرزاد رمضاني بونششناسايي يا عدم شناسايي ديورند؟
- انجینر محمود صافی دافغانستان دتاریخ ځلانده ستوری احمد خان « احمد شاه بابا » درانی کال
- سید ذا کر شاه ( ســــــــــادات) (( د ډیورند کرښې غندل یا د پاکستان ســـــــره دښمنی))
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه او څرګند دریځونه
- بیداربمناسبت کنفرانس بین المللی لندن و عدم پذیرش دیورند خط فاصل
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه او روستۍ پراختیاوې
- عزیز آریانفرنیاز تاریخی به بازگشت به توافقات ژنو
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه او روستۍ پراختیاوې
- سرلوڅ مرادزید ډیورند کرښې پریکړه به، لروبر افغانان خپله کوي
- ارسالی صمیمیبرگی از تاریخ جنگ جهانی دوم/ چگونه مسکو تسلیم آلمان ها نشد
- میر عنایت الله سادات نگاهی به تاریخ آریانا
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد بخش آخر
- جلال بايانیبزرگ مردان تاریخ
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخش دوازدهم
- شبيراحمد طالب وزيران اوخاطرې
- رسول پويانجايگاه هرات در مدنيت خراسان
- محمدنبی عظیمیسفر دیگر به جلال آباد
- عزیزه عنایت خامۀ درفرا راه آزادی !
- نصیراحمد - مهمنددافغانستان دخپلواکی دبیرته اخیستلو دشهیدانواوغازیانوپه یاد
- دوکتور جلال بايانی « روح شاه غازی امان الله شاد و پر نور باد »
- انجنیر ظهو رالدین اندیشپراو دا
- محمدنبی عظیمیتعرض متقابل قوای مسلح افغانستان
- نوشته کریم پوپل اشغال و تاراج کابل از زمان تاسیس الی امروز
- سلیمان راوششهروندان شهر (جندان)
- محمدنبی عظیمی درحاشیه تعرض متقابل
- رسول پویاننقش استعمار در تخریب تمدن خراسان
- رسول پویانخراسان بعد از فروپاشی امپراتوری تيموريان
- رسول پویان ریشه های خراسان کهن
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخش هشــــــــــــــــتم
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخـــش هفتـــــــــــــم
- ا. م. شیریپراودا در ۱۰۰ سالگی: زنده و رزمنده
- اسدالله جعفریمیلاد گل سرخ
- عبدالحی نزهت افزودن دشواری کارعاقلانه نیست
- فوادشاه امان الله خان غازى از نظر احمد شاه مسعود كى بود؟
- انجنېر ظهو رالدین اندېشپر فا شیزم د بري ورځ یعنی دامپرېا لیزم دنیمی تنی ښخول په شوري سوسېا لیستي هېواد کی
- نویسنده : مهرالدین مشید نباید بیش از این بهایی برای ویرانی این سرزمین پرداخت
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخش ششم
- نوشته صوفی کریم فیضانی حملات اعراب در افغانستان
- انجنیر ظهورالدین اندیشد افغا نستان د خلک دمو کراتیک گوند داد شهیدا نو او اتلانو دسور گوند ټولو غړو ته له پو رته نه تر کښته پو رې
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بقیه بخش پنجم
- نبی حیدری معلم جنک یا صلح
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد بقیه بخش چهارم
- تهیه وترتیب:میرمحمدشاه رفیعیچهره امروزی تپه مرنجان ورازهای تاریخی آن
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد -- 4
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد - 3-
- سلیمان راوشتندیس های بامیان مجسمه های بودا نیستند
- حسن پیمانبیادبودسلسال وشهمامه تندیسهای بودا دو همبزم ودو همسنگ
- حسن پیمانافشارخونین وقتلهای زنجیره یی انگیزۀ اتحادخلقهای تحت استبداد
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد
- رحمت اله رواند روسانو يرغل او وتل دواړه تېروتني وې
- احمدولي بدخشياداي ديني به قربانيان فاجعة افشار
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد
- عتیق گلشمه ازجنایات بعضی گروه های ماوئیستها درافغانستان
- محمد نبی عظیمیچرا از مرگ می ترسید ؟
- جمعه خان صوفيلر وبر دوه افغان که يو افغان؟ (يوولسمه او آخري برخه)
- جمعه خان صوفيلر و بر دوه افغان که يو افغان؟ (اتمه برخه)
- عبدالو کیل کوچی فرخنده باد چهل وهفتمین سالگرد تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، حزب قهرمانان وشهیدان !
- حمید محویتآتر بی نوایان
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزادآمدن قوت های نظامی اتحاد شوروی به افغانستان
- تهیه کننده : عبدالقدیر میرزاییسقوطِ یک امپراتوری!
- محمد عارف عرفان رازهای حقیقی دعوت ارتش شوروی
- حمید محویدر بارۀ [کشته شدن پلخانوف(؟)]
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد
- صدیق رهپو طرزیما و نو آوری، تجدد و مدرنیزم
- جمعه خان صوفيلر و بر دوه افغان که يو افغان؟ (پنځمه برخه)
- داکترآریننام ببرک کارمل جاویدانه است زیرا توده های مردم آنرا ستوده اند
- عبدالو کیل کوچیپنجمین سالگرد وفات محمود بریالی را گرامی میداریم
- صدیق رهپو طرزیدیورند: سر و صدا برای هیچ
- محمدنبی عظیمیسپیده ها این جا آرام انــد
- محمد عوضازمكتب مبارزهء رفيق ببرك كارمل بياموزيم
- علی رستمیببرک کارمل ستارهء درخشان مبارزِ عدالتخواهء کشور
- عبدالو کیل کوچیببرک کارمل بزرگ مرد تاریخ
- دوکتور نثار احمد صدیقینام ببرک کارمل جاودان و روانش شاد باد
- جمعه خان صوفيلر و بر دوه افغان که يو افغان؟(٢ مه برخه)
- عزیز آریانفرچگونه دهلیز واخان ایجاد و به زور به افغانستان داده شد
- جمعه خان صوفيلر و بر: دوه افغان که يو افغان؟
- انجنېر ظهورالدين اندېشبه افتخار سالګرد انقلاب پېروزمند و زنجير شکن سوسياليستی اکتبر
- گزارشگر از انگلیسی به پارسی: صدیق رهپو طرزیده اسطوره در مورد افغانستان
- انجنېر ظهورالدين انديشبمناسبت سالمرګ انقلابی دلير وانديشمند خلل ناپذير
- از کریم پوپل روش سیاسی دولتها وملیتهای افغانستان در طول تاریخ
- عدالتدشمن هرگز وارد شهر لنين نخواهد شد!
- عبدالو کیل کوچی ماندگاران تاریخ
- نصیراحمد – مهمنددافغانستان دخپلواکی دبیرته اخیستلو
- سليمان راوش به پیشواز 28 ـ اسد
- انجنېر ظهورالدين اندېشدافغانستان دخلکو دملی_ازادی بخښونکي انقلاب دکاليزی په وياړ
- گزارنده: عزیز آریانفرمقاله دوم نقش دولت «کیرپاند» در با هم آمیزی فرهنگ های آسیای میانه
- عزیز آریانفرشاهنشاهی پنج صد ساله تاجیکی- ایرانی کیرپاند در مرزهای باختری چین
- حامدعلمیرساله روزشمار وقایع افغانستان از سال 1747 الی اخیر سال 2010
- نوشته کریم پوپلظهور وزوال اردوهای افغانستان
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش دوازدهم وپایانی
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش 11
- گزارشگر از زبان انگلیسی به پارسی صدیق رهپو طرزیباستانشناسی افغانستان از کهن ترین روزگار تا دوران تیموریان
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش دهم
- سرلوڅ مرادزیلندن کې ډيورند جرګه د پنجاب پر سر کلک ګوزار
- تهیه کننده:امان معاشر نامه ی خواجه حافظ شیرازی برای امیر تیمور
- عبدالصمد ازهرخود کشی یا قتل بخش نهم
- محمدنبی عظیمی لحظاتی با ازهر بزرگوار
- محمدنبی عظیمی آیا روزی تاریخ حــــرب کشور ما نوشته خواهد شد؟
- عبدالصمد ازهر اسرار مرگ میوندوال بخش نهم
- ازهر عبدالصمداسرار مرگ میوندوال بخش هشتم
- محمد همایون سرخابی شهر غلغله در ماتم نبود بودای بزرگش هنوز میگرید
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوالبخش هفتم
- محمدنبی عظیمیتا لحظهء انــــتقال مسؤولیت
- گزارش از انگلیسی به پارسی صدیق رهپو طرزیباستانشناسی افغانستان از کهن ترین روزگار تا دوران تیموریان
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش ششم
- اسدالله جعفریآیاافشار باردیگر تکرار خواهد شد؟
- سید عبدالقدوس «سید»جنگ افشار
- خلیل الله سکندریواقعیت های پنهان در ماجرا های عیان افغانستان
- محمد همایون سرخابی نگاه مختصری پیرامون زندگی پرافتخار ظهیرالدین محمد بابر
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش پنجم
- محمد عالم افتخارسید جمال الدین افغانی ؛ اَبَر انسانی که از نو باید شناخت !
- سرلوڅ مرادزی پاچاخان د بهرنیو پوهانو په نظر کې
- صدیق رهپو طرزیباستانشناسی افغانستان از کهن ترین روزگار تا دور تیموریان
- میرعنایت الله سادات نظری بر موافقتنامه ای دیورند
- عبدالصمد ازهرخودکشی یا قتل؟ بخش چهارم
- نویسنده : مهرالدین مشیدامریکا و بازی بزرگ در کشوری که دشنۀ مقاومت گلوی هر مهاجمی را شگافته است
- عبدالصمد ازهرخودکشی یا مرگ بخش های دوم و سوم
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزاد آمدن قوت های نظامی اتحاد شوروی به افغانستان
- ا. م. شیریبمناسبت زادروز استالین
- عبدالصمد ازهرخودکشی یا مرگ
- نویسنده: ولادیمیر پلاستون ببرک کارمل تا آخرین نفس های خود به حقانیتِ راهی که خود انتخاب نموده بود باور داشت
- ع.رستمی ببرک کارمل نماد وحدت!
- ر. حسنهفته اول دسامبر یاد آور روز های فقدان دو شخصیت مبارز نستوه کشور
- نوشته از ع. بصیر دهزادبخاطر 14چهاردهمین سالگرد وفات شادروان ببرک کارمل
- عبدالو کیل کوچی گرامی وجاویدان باد نام وخاطره تابناک زنده یاد ببرک کارمل
- عبدالو کیل کوچی چهارمین سالروز وفات زنده یاد محمود بریالی را گرامی میداریم
- احمدشاه سرخابییادی از جاودان یاد ببرک کارمل و برادر و همرزم فقید ش محمود بریالی!
- سرورددیورند کرښه دتکړه پوهانو وځیړ نو ته ضرورت لري
- عزیز آریانفردرنگی بر سر نام کشور ما- افغانستان
- عزیز آریانفرراز نهانی نامه دوست محمد خان به نیکلای یکم- امپراتور روسیه
- عزیز آریانفرآیین نامه داخلی انقلابیون جوان افغان (جوانان افغان)
- شباهنگ راددر یادمان کمونیست رزمنده «ارنستو چه گوارا»
- دکتر بیژن بارانکوچ آریاییها از شمال خزر
- سرلوڅ مرادزی د تاریخ پاڼه : کوز پښتانه او د افغانستان خپلواکي
- سليمان راوش تجاوزانگليس ، روس و امريکا بر افغانستان يا يک دروغ بزرگ
- اکادمیسن دستگیر پنجشیریحملات بر نیروهای چپ و پیامد های آن
- عزیز آریانفرگستره «اروآسیای میانه بزرگ»
- احسان لمر یادی از خانوادهء ناظر صفر
- داکتر . و .ع . خاکسترفراز های از زند ه گی یهودان در افغانستان
- نوشته صدیق رهپو طرزیتمدن «سند ـ هلمند» آغاز گر تاریخ ما
- انجنیر زلمی نصرت مهمندافغانستان د«جواهر لعل نهرو»له نظره!
- لیکونکی : نجم الدین « سعیدی »دعلامه دوکتورمحمد سعید « سعید افغانی»د «۲۵» تلین په ویاړ !
- سيد احسان " واعظی"تمدن های آريانای کهن و خراسان باستان
- آصفه صبابه مناسبت سی امین سال شهادت شاد روان محمدطاهربدخشی
- عبدالوکیل کوچیفرخنده باد چهل و پنجمین سالگرد تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، حزب قهرمانان وشهیدان !
- مرادزیستر پاچا خان : ملي هویت ، خپلواکي ، ملي ژبه او تعلیم
- علی رستمی چهل وپنجمین سالکرد حزب دموکراتیک خلق افغانستا ن را گرامی داشت !
- داود کرنزی بمناسبت سومین سالگرد وفات رفیق بریالی
- یعقوب هادینام و نیکوئی های رفیق ببرک کارمل جاودان باد
- سید احسان واعظی شخصیت نام اوری که باتاریخ زیست
- ترجمه و تحشیه از خلیل وداداز انقلاب اکتوبر تا انقلاب ثور
- سيد احسان " واعظی"تمدن هاي آرياناي كهن و خر اسان باستان
- احسان واعظی جايگاه والا و ارزشمند فيض محمد کاتب هزاره دربازتاب رويدادهای سياسی و تاريخ نگاری کشور
- رحمت اله رواند سنبلی نهمه نیټه د پښتنو اوبلوڅو د پیوستون د ورځی په یاد
- مرادزئ د وږي ۹ مه د پښتونستان ورځ
- نوشته : میرمحمد شاه "رفیعی"آرزوهای فراموش ناشده شهدای به خون خفته
- صديق وفا لويَه جَرگه ها ونقش ارزشمند آن در ساختار اجتماعی- سياسی وقانون گذاری افغانستان
- صديق وفا لويَه جَرگه ها ونقش ارزشمند آن در ساختار اجتماعی- سياسی وقانون گذاری افغانستان
- پژوهش: ظاهردقیق ماسترعلوم سیاسیحکومت مجاهدین(!)وبرکناری نقابهای تقدس آنان
- محمد عوض نبی زا د ه سی ومین سالروز شهادت علامه محمد اسمعیل مبلغ فرخنده و گرامی باد
- دکتورخلیل وداد (بارش)خاطرات مهندس هُلندی فان لوتسنبورگ ماس
- محمد عوض نبی زا دهدرويش علي خان هزاره اولین نایب الحکومهءهرات دردولت درانیها
- میرعبدالواحد ساداتسخنی چند پیرامون شخصیت والای غبار
- محمد عوض نبی زا ده بنیادعلیخان هزاره مبارزهمیشه درسنگرو یکی ازمدافعین راستین استقلال کشور
- محمد عوض نبی زا دهشیرمحمدخان هزاره جنگاورقهرمان و یکی از فاتحین اصلی معرکهءمیوند
- ترجمه و تحشیهء دکتور خلیل وداد نخستین مداخلهء نظامی شوروی به افغانستان
- سیدحسن رشاددو یاد و دو خاطره
- گزارنده به دری: عزیز آریانفرافغانستان در مراحل نخست توسعه مستقل (سال های دهه 1920)
- محمد عوض نبی زا ده میر یزدان بخش بهسودی نماد ازایمان و مقاومت ،قربانی توطیه و پیمان شکنی
- محمد عوض نبی زا د ه یکصد وپا نزدهمین سا لیا د شهادت میرمحمدعظیم بیگ سه پای
- نسیم جویا جویاــ پرچم شجاعت و نبرد مردم افغانستان به خاطر ازادی,عدالت وترقی
- محمد عوض نبی زا دهچهل و سومین سا لگرد وفات زنده یاد برات علی تا ج یکی ازپیشآهنگان ، نهضت مشروطه خواه و دموکرات گرامی باد
- محمد عوض نبی زا دهیکصدوپنجمین سال تولد فرقه مشرفتح محمد خان میر زاد یکی از پیش قراولان جنبش مشروطیت کشور فرخنده باد!
- محمد عوض نبی زا دهبیست و ششمین سا لیا د وفات محمد ابراهیم گا و سواریکی ازپیشگامان نهضت دهقا نی وضد استبداد گرامی با د!
- جنرال محمد یاسین امیریهشتاد سال از تولد ببرک کارمل شخصیت استثنایی تاریخ معاصرکشورمی گذرد
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- محمدعوض نبي زاده نقش و مقام مردم هزاره دردولت و جامعه طی دوونیم قرن اخیر
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- تهيه ، تدوين وپژوهش (راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟(قسمت ششم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- مشعلشخصيتي که با تاريخ عمر خواهد کرد
- تهيه ، تدوين وپژوهش )راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ (قسمت پنجم)
- تهيه ، تدوين وپژوهش (راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ (قسمت چهارم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- محمدعوض نبی زاده یادی ازمبارزقهرمان عبدالخالق شهید
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- تهيه ، تدوين وپژوهش )راد مرد)تاريخ سخن ميگويد: چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ )قسمت سوم (
- تهيه ، تدوين وپژوهش (راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ (قسمت دوم )
- تهيه ، تدوين وپژوهش )راد مرد)تاريخ سخن ميگويد: چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- دپلوم انجنیر خلیل الله معروفی جوانمرد لک بخش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- نصرت شاد يادي از “ مولانا “ ملانصرالدين !
- محمدعوض نبی زاده معرفی مختصریکعده ازمبارزین شاخص مردم هزاره درجنبیشهای ضد استبدادی و استعماری
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- ويرايش وگردآورنده جانبازنبردنخستين سلطنت يک زن ازسلاله غزنويان در جهان اسلام
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- ظريفيبه بها نهء هشتا دهفتمین سالگرد استرداد استقلال افغانستان
- آتوسا سلطان زاده فيلسوفاني كه پيامبر شدند !
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- دوکتور.م. پکتیا وا ل بمنا سبت هشتا دو هفت مین سا لګر د استر دا د استقلا ل ملی افغانستا ن
- محمدعوض نبی زاده هزاره جات یا هزارستان ازدیدگاه ونظر مورخین
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- نصرت شاد توماس هابس متفكر و فلسفه سياسي دولت
- عليشاد لربچه ژان ژاك روسو
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- عليشاد لربچه زنون ؛ اهل كيتون
- نوشتهء: زمری کاسی شناسنامهء يکتن ازمشروطه خواهان، يک مبارز گمنـــام و افشای يک ترورسياسی ديگر؛
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- رستاخيزمروري برواژه تاريخ
- جليل پرشوردرمورد هفت وهشت ثور
- رستاخيزمروري برواژه تاريخ
- جليل پر شوردر مورد هفت وهشت ثور
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- رستاخيزمروري برواژه تاريخ
- جليل پرشور در مورد هفت و هشت ثور(بخش شـشم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- جليل پرشور در مورد هفت وهشت ثور بخش چهارم
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- جليل پرشوردر موردهفتم وهشتم ثور
- جليل پرشوردر مورد هفتم وهشتم ثور
- جليل پرشوردر موردهفتم وهشتم ثور
- سراج الدین ادیبروز جهانی کارگر وتشکیل سازمان بینالمللی کار
- سراج الدین ادیب جهان در آیینه ء رویداد های تاریخ (اول تا 31 می )
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- محمد وليبرگ های از تاريخ روابط خارجي افغانستـــــــــــــــــــان
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- محمد وليبرگ های از تاريخ روابط خارجي افغانستـــــــــــــــــــان
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- محمدوليبرگ های از تاريخ روابط خارجي افغانستـــــــــــــــــــان
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- سراج الدين اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخي
- سراج الدين اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخي
- سراج الدين اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخي
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- کريم حقوقابونصر فارابي ارسطوی شرق
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- سراج الدين اديبجهان در آيينهء رويدادهای تاريخ بخش سوم
- سراج الدين اديبجهان در آيينهء رويدادهای تاريخ بخش دوم
- سراج الدين اديبجهان در آيينهء رويدادهای تاريخ بخش نخست
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- رضا شادابهویت قومی هزاره ها و سادات هزاره
- ارسالي آرش فروزی با مبارز آتشين راه نجات مردم داکتر محمودی آشنا شويم
- سراج .اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخ
- دوکتورمحمد شعيب مجددیمسابقه تير اندازی در زمان تيموريان هرات
- سراج الدين اديبجهان در آیینه ء رویداد های تاریخ بخش سوم
- سراج الدين اديبجهان در آیینه ء رویداد های تاریخ بخش دوم
- سراج الدين اديبجهان در آیینه ء رویداد های تاریخ بخش نخست
- اسکاریحسن صباح وجنبش اسماعيليه
- دستگيرصادقيغارت ميراثهای فرهنگي و تاريخي
- صباحچگونه ابوریحان بیرونی قاره آمريکا را کشف کرد؟
- داکتر وفاهوشی مین مردی که تاريخ را رقم زد
- صباحاولين سفير زن درتاريخ کابل زمين
- صباحگوشه ي ا ززندگي جاودانه مرد خراسان
- استادصباحابوالفضل بيهقی مورخ امپراتوري غزنويان
- سراج الدين اديببمناسبت 86 مین سال استقلال افغانستان
- تهيه و تدوين از بصيرشررتاريخ ، آزادي ،صلح واستقلا ل
- عينيسيرتاريخي فاجعه ملي ومجرمين جنگي
- رسالتروزا زن بحث انگيزتاريخ
- استادصباحميمنه د راورا ق تاريخ
- ارسالي بنفشه ميتراسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- استادصباحچهل سال اسماعیلیه بعد از وفات حسن صباح
- استادصباحتاريخ عمومي اسماعیلیه هاواوضاع خراسا ن
- نبشهءايشرداسالاحمدالله هندوی افغانستانیم؟!
- تهيه و ترتيب از اشرف بهروزفشرده اي از تاريخ فرانسه
- انجنيرغلام سخي ارزگانيبه بهانه يي گرامي داشت از روز جهاني مادر
- ارسالي جواد نصريانزن در آنسوي تاريخ
- ارسالي بنفشه ميتراسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- استادصباحيعقوب ليث صفاري مرد خرد وپيکا ر
- ارسالي صيقلرويدادها ي تاريخي
- ارسالي بنفشه ميتراآخرين تغييرات سياسي جهان در دهه پسين سده دوهزار عيسايي
- ارسالي فرحت شکوهمندگفتار بزرگان
- ارسالي بنفشه ميتراسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- ارسالي بنفشه ميترامجموعه ای از دانستنی ها
- گردآورنده وتلخيص استادصباحسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- استادصباحگسترش فرقه اسماعیلیه در قرن اخیر
- نسرین مفیدردپای زن افغان در تاریخ
- نسرين مفيدهشتم مارچ روز جهاني زن در پهنای تاريخ
- ارسالي محبوب شاملعقايد اسماعيليه
- ارسالي ميلاد بهزادتاریخچه کتاب و کتابخانه در عهد با ستا ن
- ارسالي نسترن نيلابمروري برآيين کا تو ليک
- ارسالي شامل سالارد رمورد زرتشت و زرتشتیا ن چه میدانیم؟
- ارسالي فريدون کيومرثمهاتما گاندی منجی صلح وپيام آورآزادي
- ارسالي بکتاش نهيردرباره اصطلاح شيعه
- استاد صباحکمي ازحقا يق ناگفته وتاريخي سرزمين خراسان
- ارسالي جواد نصريانتاريخ ظهور و مؤسس مذهب معتزله
- ارسالي اميد برهاناهل حديث و حنابله
- ارسالي جواد نصريانوهابيت چگونه بوجودآمد؟
- استاد صباحتاريخ مذ هب اسماعيليه
- ارسالي دانش آرزوتاریخ اروپا
- ارسالي اميد آهنگربابل درکجا واقع بود؟
- ارسالي جواد نصريانپنج دهه از تصویب اعلاميه جهاني حقوق بشر ميگذرد
- ارسالي اميد آهنگرامپراتوری اسکندر چه وسعت داشت ؟
- ارسالي عمران مهربانچه نيرويي ملتها را به حرکت در مي آورد؟
- ارسالي ميلاد دوستچه کسی می تواند تاریخ بنو یسد؟
- ارسالي مشهيد مهوشبِنِدِتو كروچه
- ارسالي اميد آزموننظرمن در باره تاريخ
- ارسالي مشهيد اميلسا ما نيان
- ارسالي داکتر بصيرجنگ نفت
- ارسالي احمد منصور آگاهنهروآزاده مرد آزادي
- ارسالي وليد نصرياندرتاريخ ا مريکا چه گذشته است؟
- استاد صباحلحظه يي دردهليزهاي تاريخ
- ارسالي سالار هوشمندبه بها نه، سالروز ترور مهاتما گاندی
- ارسالي داکتربصيرتاريخ و هويت ملي ما
- ارسالي شامل صباحلحظه يي با تاريخ
- دستگير صادقيگراميداشت از مبارزات قهرمانانهً مردم با شهامت افغانستان در حفظ استقلال کشور