جنگ جلال آباد
محمدنبی عظیمی محمدنبی عظیمی

به ادامه داستان ستنگر :

به هرحال ! کاش می توانستم دربارهء آن عده ازهوانوردان قوای هوایی ومدافعه هوایی افغانستان که جان های شیرین شان را به منظور دفاع از حاکمیت ملی وتمامیت ارضی افغانستان ازثور 1357 الی ختم حاکمیت حزب محبوب مان ( حزب . د. خ.ا. ) ا زدست داده وحماسه های جاودانی از خود به جا گذاشته اند، مطالبی بنویسم؛ اما دریغ که از یک سو حافظه ام یاری نمی کند واز سوی دیگر کمترین معلوماتی هم در رسانه های به شدت " بستهء" آن زمان دربارهء این راد مردان نشر نشده است؛ زیرا درآن موقع چنین تصوری وجود داشت که هرگاه چنین رخداد ها و حادثه های منفی نظامی در رسانه ها نشر شوند، سبب بلند رفتن مورال ومعنویات مجاهدین و حامیان غربی شان شده ووسیله تبلیغاتی خوبی برای آنان فراهم می شود. واما برای نمونه می توان دراین جا چند سطری درباره قهرمان دو مرتبه یی افغانستان غلام مصطفای شهید یکی از هوابازان نامی و بیباک قوای هوایی ومدافعه هوایی اردوی وقت جمهوری افغانستان نوشت :

  پیلوت افسانه یی :

 اسمش مصطفی بود و زادگاهش ولایت لوگر. همان جا که شهید جنرال جمیل قوماندان غند "سو" در شیندند هرات، برید جنرال پیلوت غلام محمد لودین ق.ک.382ظیاره های ان-12، شهید سید عمر پیلوت که درسال 1377 طیاره اش در قندوز مورداصابت موشک ستنگر قرار گرفت، نیز به دنیا آمده بودند.

 مصطفای پیلوت در بیست وچهار ساعت 10 الی 11 پرواز محاربوی را انجام می داد. کاری که نه درآن موقع ونه حالا کس دیگری انجام داده است. شکی نیست که دیگران نیز مانند جنرال وهاب قوماندان کنونی قوای هوایی ومدافعه هوایی ، جنرال جمیل قهرمان  ودیگران نیز بارها وبارها بیشتر از نورم های معینه، پروازهای فراوانی را انجام داده اند؛ اما مصطفای شهید با این پرواز هایش درطیارهء  سو – 22 که دراثنای جنگ جلال آباد انجام می داد، رکورد پرواز جهانی را شکسته بود. زیرا حتا درجنگ عمومی دوم و درجنگ های معاصر چه درویتنام وچه درعراق بلند ترین نورم پروازی هفت الی هشت پرواز درشبانه روز بوده است.

 درجنگ جلال آباد تمام پرسونل جبهه شرق وی را می شناختند و درحالات دشوار به آسمان نگاه می کردند که چه وقت طیارهء او از پس کوه های بلند ظاهر می شود. اما دیر زمانی نمی گذشت که صدایش در محل قومانده شنیده می شد و   می گفت : هدف نابود شد وکوردینات جدید مطالبه می کرد. مصطفای شهید همین که درآسمان جلال آباد ظاهر می شد، به نحو حیرت انگیزی معنویات سربازان بلند می رفت ؛ زیرا همه می دانستند که لحظه ء بعد به دشمن تلفات سنگینی وارد    می شود. او نقش قاطع وتعیین کننده در جنگ جلال آباد داشت. از بگرام ومیدان دهدادی مزارشریف پرواز می کرد وهرگز خسته گی را نمی شناخت. دریکی از همین روز ها بود که طیاره اش مورد اصابت موشک ستنگر قرار گرفت، طیاره بلا فاصله آتش گرفت؛ ولی مصطفای پیلوت تا هدفش را درهم نکوبید، برای نجات زنده گیش اقدامی نکرد. طیاره درحال سقوط بود که وی توانست با چتر نجات پریده و هنگامی که به زمین رسید، از ناحیه کمر وپای شدیداً صدمه دید. رهبری آن زمان به پاس خدماتش به وی رتبه جنرالی ولقب قهرمان ملی جمهوری افغانستان را داده ووی را درپست قوماندانی غند طیاره های محاربوی سو- 22 تعیین کرد.

 مصطفای شهید در ناکامی کودتای شهنواز تنی- گلبدین نیز با پرواز از مزار شریف و فلج ساختن خط رنوی میدان بگرام نقش ارزنده یی بازی کرد وقهرمان دومرتبه یی جمهوری افغانستان شد. او که پس از سقوط حاکمیت ح. د. خ. ا. مدتی به حیث قومندان هوایی ومدافعه جنبش اسلامی به رهبری جنرال عبدالرشید دوستم اجرای وظیفه می کرد، پس از انجام یک وظیفه محاربوی  درمنطقه ء غوربند- سالنگ هدف فیر راکت طیارهء یکی از هم مسلکانش که درخدمت احمد شاه مسعود بود، قرار گرفت. طیاره اش سقوط کرد و خودش جام شهادت نوشید. جسد مصطفای پیلوت سال ها بعد توسط یک چوپان به نام مجید چوپان در منطقه تاله وبرفک کشف شد و جنازه اش توسط دوست قدیمی اش جنرال دوستم و بسیاری از اراکین دولت کنونی با اعزاز واحترام طی مراسم نظامی درکابل به خاک سپرده شد. 

   اما با این همه ، مصطفای پیلوت مانند هر نظامی وهوا باز دیگر مخالفانی نیز دارد. آنان پیوستن او را به جنبش ملی اسلامی جنرال دوستم و بمباران نمودن شهر کابل را به امر و قوماندهء وی هرگز نبخشیده ومحکوم می کنند.

 واما برگردیم به داستان ستنگر :

بدینترتیب موشک های ستنگر، اگرچه نتوانستند سرنوشت جنگ را به نفع مجاهدین پیشین و حامیان غربی وپاکستنای شان تغییر دهند، درعوض نقش بسیار حساسی درآن برهه زمان بازی کردند، مانند بلند بردن روحیه رزمی مخالفان دولت ، کشته ومجروح ساختن ده ها پیلوت و صدها سرباز وافسر نیرو های دولتی ، ازبین بردن اانواع طیاره ها وهلیکوپتر ها، به آتش کشیدن صدها تن مواد مادی ولوژستیکی که از طریق هوا به مناطق دوردست مانند خوست یا کنرها انجام می یافت. اما زمانی  که نیروهای شوروی پیشین افغانستان را ترک کردند، دیگرستنگر اهمیت نخستین روزهای ظهورش را درجنگ افغانستان از دست داد وامریکایی ها خود برای خریداری وبازپس گرفتن آن هزینه های گزافی پرداختند.

ستنگر وگیری شرون و طالبان:

زمانی که نیروهای رزمی اتحاد شوروی پیشین از افغانستن خارج شدند، گیری شرون که درمرکز سی . آی. ای. درکابل ایفای وظیفه می کرد، مؤقتاً از کابل به اسلام آباد مرکز دیگری از سی. آی. ای تبدیل شد. این جاسوس کهنه کار سازمان جهنمی امریکا پیش ازماموریتش درکابل واسلام آباد برای نجات گروگان های امریکایی درتهران نقش حساسی بازی کرده بود وبیشتر به همین سبب یعنی آشناییش با اوضاع واحوال منطقه در تابستان 1988 به سمت مسؤول مرکز سی آی آی درکابل مقرر شد. اما چون سفارت امریکا در کابل بسته بود، شرون را به اسلام آباد فرستادند تا منتظر گشایش سفارت امریکا که گفته می شد ممکن است پس از بازگشت سربازان شوروی و سقوط حتمی ددولت جمهوری افغانستان دوباره گشایش یابد، باشد. ستیوکول دراین باره درصفحه 177 کتاب " جنگ اشباح " چنین می نویسد :

   " طبق پیشبینی سی. آی. آی. در ظرف چند هفته پس از خروج نیروهای شوروی رژیم نجیب باید سقوط می نمود ودرآن صورت شرون با ماموران خود به کابل رفته زمینهء باز گشایی سفارت امریکا را مساعد می ساخت ودر افغانستان آزاد، به فعالیت آغاز می کرد "

ستیوکول می افزاید که اما هفته ها وماه ها گذشت وهیچ نشانه یی از سقوط دولت جموری افغانستان مشاهده نشد، بنابراین با موافقت بیردن رییس دفتر سی آی ای دراسلام آباد، کار ارتباط با قوماندانان مجاهدین توسط شرون وگروه سی نفری جاسوسان تحت سرپرستی وی آغاز شد. ستیوکول درصفحه بعدی کتابش درباره معاش قوماندانان مجاهدین که ازسوی سی.آی. ای. پرداخت می شد می نویسد که با شرون چهل تن از قوماندانان به تماس بودند ووی برای قوماندانان خرد رتبه  5000 دالر وبرای تعداد دیگری که رتبه های بلند تروبیشتر شان به حزب اسلامی حکمتیارارتباط داشتند مبلغ 50000 وبرای احمد شاه مسعود ماهانه مبلغ 200000دالر معاش می داد. اما کمک سی. آی.ای. به مسعوبیشتر به خاطر  مسدود ساختن شاهراه سالنگ بود.آنان توقع داشتند تا مسعود با بستن این شاهراه یگانه راه مهم اکمالاتی دولت را مسدود نموده و از این طریق زمینه سقوط زود هنگام دولت را فراهم ساخته وبعداً یکی از قوماندانان جیره خوار خود را به حیث رییس دولت بگمارد.

 بدینترتیب درهمان روزگاری که حزب و حاکمیت انقلابی مان ، بار بغض وکین غربی ها وامریکایی ها را به دوش    می کشید و آنان جهاد وجهادیان را در دریایی از دالر غطه ور ساخته بودند و ستنگر مانند وبا وطاعون قربانی می گرفت و گنهکار وبی گناه  - ختی زنان وکودکان را-  از دم تیغ کین وانتقام می گذرانید، استخبارات پاکستان حکومت مؤقت را به وجود آورد تا بلا فاصله پس از پیروزی در جنگ جلال آباد به داخل افغانستان رفته وبه آرمان های سرکوفتهء پاکستانی ها وامریکایی ها وانگلیس های مکار جامه عمل بپوشانند.                                                                             

اما هنوز فرصت کافی داریم تا به چگونه گی وکیف وکان اقدام حمید گل رییس اداره استخباراتی آی . اس. آی که هم طراح اصلی این نقشه وهم مشوق بی نظیر بوتو صدراعظم زیبا وجذاب سی وپنج سالهء پاکستان برای صحه گذاشتن به این طرح بود، بیفگنیم. عجالتاً برگردیم باز هم به داستان ستنگر که چگونه پس از عودت نیروهای شوروی و شکست مفتضحانهء مجاهدین وپاکستانی ها وماجرا جویان عربی، ناگهان سی.. آی .ای . دریافت که با توزیع سخاوتمندانهء ستنگر به مجاهدین پیشین چه خبط بزرگی را مرتکب شده اند :

   پس از عودت قطعات شوروی از افغانستان ، سی. آی. ای که تا آن هنگام برای مچاهدین پیشین درحدود 2300 دستگاه موشک ستنگر توزیع کرده بود، متوجه گردید که 600 دستگاه آن لادرک است وچون این راکت ها خریداران زیادی دربازارهای اسلحه فروشی آسیا و شرق میانه داشت، می توانستند برای امریکاییان خطر ساز باشند، به ویژه که ایرانی های دشمن در خریداری آن به هرقمیتی که فروشنده پیشهناد می کرد، توافق می کردند. سی آی.ای به زودی درک کرد که قمار بزرگی بازی کرده است ، قماری که درازای آن جان هزاران امریکایی را به خطر انداخته است. به همین سبب ناگزیر پروژهء باز خرید ستنگر از مجاهدین پیشین و بازار های آسیای میانه را بنیاد گذارد و گیری شرون را درراس آن برگماشت. 

 اگرچه بنابر گوشهء چشمی که آی. اس.آی و سی.آی. ای به حزب اسلامی حکمتیار داشتند وناز اورا بیشتر می پذیرفتند، بسیاری از قومندانان این حزب دارای ستنگر بودند و پس از سقوط کابل توسط طالبان برخی از قومندانان این حزب با ستنگر های دست داشتهء شان به طالبان پیوستند، با این هم احمد شاه مسعود تعدادی از این ستنگر ها را خریداری کرد به منظور جلب توجه سی آی ای به داشتن امکانات بیشتر. اما چون طالبان نیز53 موشک ستنگر دراختیار داشتند بنابراین گیری شرون  به قندهار رفت تا معامله خرید ستنگر هارا به نرخ روز یعنی به مبلغ درحدود هشت ملیون دالر پول نقد انجام دهد. شرون درقندهار با ملا حسن آخوند والی قندهار و ملا وکیل احمد متوکل وزیر خارجه طالبان ملاقات نموده وپیشنهاد خریداری ستنگر های طالبان را در بدل پول مناسب به آنان نموده وگفت که یکی از اهداف باز خرید ستنگر ها این است که این جنگ افزارها به دست طالبان نیفتد. ولی آندو این پیشنهاد را رد کرده وگفتند که کدام علاقه یی به فروش ستنگر ها ندارند؛ زیرا به آن هانیاز دارند و شاید روزی برسد که با یرانیان بجنگند و ازاین موشک ها بر ضد طیاره های ایرانیان استفاده کنند. بنابراین پروژهء باز خرید ستنگر ازنزد طالبان به شکست مواجه شد وشرون به اسلام آباد برگشت.

احمد شاه مسعود وستنگر:

     اما درمورد بازخرید ستنگر ها ار نزد احمد شاه مسعود ، آقای عبدالحفیظ منصور می گوید :

 " اولین بار امریکایی ها دردهه هشتاد که درگیر قضیهء افغانستان شدند وضیاء الحق ازآن سود فراوان برد، از دریچهء سی. آی. ای واردشدند. علاوه بر این که خریداری ستنگر زمینه ساز تماس وروابط احمد شاه مسعود باامریکایی ها محسوب می شد، فروش ان برای موصوف درشرایط بسیار بد اقتصادی غرض پیشبرد مقاومت با اهمیت بود. مسعود موشک های ستنگر را ازو لایات مختلف ا زپنجاه تا یکصد هزاردالر امریکایی به دست می اورد وآن ها را تا یکصد وپنجاه هزار دالر امریکایی می فروخت. اولین بار موضوع جمع آوری موشک های ستنگر ازسوی امریکایی ها بااحمدشاه مسعود پس از تسلط طالبان به کابل مطرح شد.گیری شرون رییس اسبق دفتر سی. آی. ای دردهه هشتاد دراسلام آباد پاکستان که مسؤولیت سیاست استخباراتی امریکارا درجنگ علیه قوای شوروی ورژیم مورد حمایتش به دوش داشت، طی سفر خود دراوایل سپتمبر 1996 درکابل با احمدشاه مسعود مطرح کرد. شرون همان سال دوباره به مسؤولیت دفتر سی.آی. ای گماشته شده بود. او فارسی را خوب صحبت می کرد ودرسال های جنگ مجاهدین با شوروی ها ، روابط وشناخت نزدیک با سران تنظیم ها وبرخی از قوماندانان مجاهدین درپاکستان داشت.

 احمد شاه مسعود مسؤولیت پروژه باز خرید وجمع آوری ستنگر امریکایی ها را به دوش محمد عارف سروری معاون ودستیاراصلی خود درامور استخبارات وامنیت گذاشت. محمد عارف سروری که بیشتر اورا به نام انجنیر عارف        می شناسند ودر دوران حکومت کرزی رییس عمومی امنیت ملی بود درباره جمع آوری وبا ز خرید ستنگرها ازسوی امریکاییان می گوید که دلیل جمع آوری ستنگر را امریکایی ها چنین پیشبینی می کردند که مبادا راکت های مذکوردر اختیار ایران ، کوریای شمالی وبعضی کشور های افراطی دیگر قرار گیرد وهمچنان دراختیار برخی از گروپ های تروریستی مانند القاعده.

   ازنظر سروری عقیده  مسعود درباره فروش این راکت ها این مسأله بود که راکت های ستنگر دیگر مؤثریتی ندارند، زیرا ازلحاظ تخنیکی وقت ان ها سپری شده وشاید هم طیاره یی را سقوط ندهد. این مسأله را امریکایی ها هم به صراحت گفتند.  گفتنی است که بعد ها روابط مسعودبا استخبارات امریکایی ها از فروش این راکت ها به مبادلهء اطلاعات بر سر محل اختفای اسامه بن لادن کشانیده شد.

 زلمی خلیلزاد وستنگر:

    آقای زلمی خلیلزاد درجریان یکی از صحبت هایش در هنگام انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به عمر خطاب دارندهء تلویزین برون مرزی " پیام افغان" ومجری برنامهء "سخن عریان" درآن تلویزیون گفته بود که پیشنهاد دراختیار قرار دادن جنگ افزار ستنگر برای مجاهدین پیشین ، برای نخستین بار توسط وی به امریکاییان ارائه شده بود. ووی که به نزد امریکاییان زیاد مقرب بود، آنقدر دلایل کافی ارائه کرده بود که این پیشنهادش را پذیرفتند و ستنگر توانست در جنگ افغانستان نقش تعیین کننده یی را بازی کند. همچنان که جناب پروفیسور ستار سیرت نیز روزی و روزگاری درهمان تلویزیون وبا همان مصاحبه کننده گفته بود که دراثر مذاکرات خصوصی اش با امریکایی ها، سرانجام امریکایی هابه سپردن راکت های سکر20 به مجاهدین افغان موافقه کردند. یعنی به سپردن همان راکت هایی که مردم کابل را مانند توت می تکانید.

 ادامه دارد

                  


February 1st, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی