به مناسبت 25 فبروری روز تخریب تندیس های بامیان به وسیلۀ
جنایتکاران تاریخ بشریت.
بودای بامیان
یا
یک غلط مشهور
هنگامیکه بخش اول{دورهء میترایی} جلد دوم کتاب "نام وننگ" یا [تولد دوبارهء خراسان کهن در هزارهء نو] را می نوشتم،در رابطه به یادگار های این دوره میخواستم روی تندیس های بودا در بامیان بحث گردد. ولی از آنجایی که تراش این پیکره ها بر می گشت به دورهء {اهورایی} تاریخ کشور ما ، بنا براین در بخش دوم کتاب مذکور که کتاب سوم به شمار می آید، لازم دانسته شد که از پیکره های بامیان مختصر یادکرد هایی به عمل آورده شود. نشر بخش مربوط به دو تندیس های بامیان را از آن رو پیش از چاپ کتاب سوم به نشرات برقی و مطبوعی فرستادم که از رسانه ها شنیدم که تیم از باستانشناسان فرانسوی و هموطنان ما مصروف یابش های باستانی سرزمین تاریخی بامیان می باشند و از سوی دیگر همزمان نوشتهء از روانشاد احمد علی کهزاد در رابطه به آثار بامیان، که پسرآن روانشاد به سایت های مختلف ارسال داشته اند از نظرم گذشت.
در بخش دوم کتاب "نام وننگ" در رابطه به دو تندیس بامیان از جمله ضمن مطالعه کتب تاریخی و ارائه یافته ها خویش نوشته ام که:
« ... پیکره های بلند بامیان که امروز دیگر در میان نیستند، و بدبختانه دست اهریمنان پیروز آمد و تن های مبارک ایشان را پاره پاره کردند ، به گمان اینکه که گویا اگر جاودانه هایی زمانه ها را از لحاظ مادی از بین ببرند، به نفع غول اندیشهء خویش خدمتی کرده اند. ولی این غولان دد منش عظمت معنویت را درک نکرده بودند، و دیدند که عکس پندار شومشان، روحِ یاد آن پیکره هاپس از کشتار، بدست اهریمنان، چون خرمن مهتاب دایرهء روشن دربلندای زمان گردیدند که از گرداگرد آن جز صدایی ستایش و نیایش و نورچیزی دیگری به گوش و چشم نمی رسد .
تندیس های بامیان کی ها بودند؟
اکثریت از پژوهشگران یک قرن اخیرِ کشور ما، این دو تندیس بلند بامیان را بنام (بودا) در پژوهشهای خویش نام برده اند. شاعران معاصر ما نیز بر خلاف عقیدهء شعرایی متقدم ازاین تندیس ها، در اشعار خود بنام بودا، ستایش به عمل آورده اند. اما هیچیک از پژوهشگران دیگر پیش از روزگاران زیست روان شاد کهزاد این تندیسها را بنام بودا یاد نکرده اند.
در آثار پژوهشی جغرافیایی و تاریخی متقدمین چه غربی و چه شرقی این تندیس ها بنام ( سرخ بت ) و ( خنگ) بت یاد گردیده اند.
ما میدانیم که حضرت بودا، چنان که نهرو در کتاب کشف هند می نویسد: ( سیدهارتا) نام داشت . محمد تقی بهار در کتاب "بهار ، و ادب فارسی" نام بودا را (سدهان نا) و لقب او ( سکیامونی) به معنی "علم نفس خویش" و لقب دیگرش را(بُدا) می نامد. و صحیح اسم بودا را (بوذاسب) می شمارد. به نظر می رسدکه آنچه که نهرو می نامد درستتر باشد ( سیدهارتا) نام وی بوده و درسایر کتب نیز به همین نام یاد گردیده است. شادروان بهار شاید به خاطر کلمه{سید} ، او را ( سدهان نا) ساخته است. لقب سیدهارتا، یعنی بودا چنانکه در لغت نامهء دهخدا آمده است به معنی { بیدار، آگاه، زرنگ، خردمند} می باشد دهخدا نیز نام بودا را "سیدارتمه گوتمه" یاد می کند که نام خانوادگی او ساکیامونی بوده است.
بنابرآن، بودا که لقب سیدهارتا بوده ، در تاریخ به اسم خاص او تبدیل یافته است. چنانکه میدانیم اسم خاص تغییر ناپذیر است. نمی شود که احمد را محمود گفت و محمود را احمد نامید. بودا در تمام تواریخ بنام بودا یاد گردیده است.هیچ ممکن به نظر نمی آید که اگر تندیس ها بودا می بودند ، آنها را ( خنگ بت ) و یا ( سرخ بت ) بنامند. در این صورت خنگ بت و سرخ بت شخصیت جدا از بودا در بامیان بوده است.
همچنان این دو شخصیت را تمام لغت نامه ها و آثار جغرافیایی و تاریخی بنام خنگ بت و سرخ بت یاد می دارند.
یاقوت حموی در معجم البلدان وقتی بامیان را معرفی میدارد می نویسد:
« بامیان شهر و خوره ای در کوهستان میان بلخ و هرات و غزنه است. دژی استوار و شهری کوچک در سرزمینی پهناور که از بلخ ده مرحله و از غزنه هشت مرحله دور است. خانه ای بلند بر ستونهای سر به آسمان کشیده و نقاشی شده در آنجا هست. که در آن از هرگونه پرنده نمونه ای در آنجا برای بازدید بیکاران نهاده اند. دو بت بزرگ و بلند نیز در آنجا در تنهء کوه کنده شده، یکی از آنها را سرخ بُد و دیگری راخینگ بُد خوانند، گویند در همهء جهان بی همتا است.» 1
------------------
1 – یاقوت حموی ، معجم البلدان ، ج اول بخش دوم ، ترجمهء داکتر علنیقی منزوی، چاپ اول ،1380 تهران، چاپخانهء معراج، ص 419
شاد روان علی اکبر دهخدا در لغتنامهء ( دهخدا) از یکسری منابع و مأخذی نام می برد که همه از تندیس های بامیان بنام خنگ بت و سرخ بت یاد می کنند. در لغتنامهء دهخدا ردیف حرف "ب" کلمهء[ بامیان]، چنین میخوانیم:
« بامیان شهری است که در کوههای آن دو بت سرخ و اکهف(سپید به تیرگی مایل، خنگ) ساخته شده است " از قانون مسعودی ابوریحان ج2 ص 573" . نام ولایتی است در کوهستان مابین بلخ و غزنین. در هریکی از کوهها دوبت ساخته بوده اند که یکی را خنگ بت و دیگری را سرخ بت می گفته اند. "برهان قاطع" . نام شهری است به میان کابل و بلخ به جهت نسبت او، بلخ را بامی خوانده اند و در میان آن کوهی است و در آن کوه دوصورت است از سنگ تراشیده و از کوه بر آورده،این دو بت را سرخ بت و خنگ بت نام کرده اند و گفته اند که سرخ بت عاشق و مرد،و خنگ بت معشوق و زن بوده، و بعضی این دو بت را لات و منات دانند و بعضی یعوق و یغوث گفته اند قریب به این دو پیکر صورتی دیگری هست به شکل پیر زنی و آن را نسرم نام بوده " از انجمن آرای ناصری" " نندراج" بامیکان. » 1
---------------------
1 – علی اکبر دهخدا، لغت نامهء دهخدا، حرف ب، بامیان.
همچنان دهخدا از سایر منابع و مأخذ چون حدود العالم ، از فرهنگ شعوری، از فرهنگ ایران باستان پورداود از فرهنگ لغات شاهنامه ، از فرهنگ رشیدی ، از نزهة القاوب، از آثار البلدان قزوینی و یک تعداد دیکر منابع نام می برد که همه این دو تندیس را بنامهای سرخ و خنگ بت یاد نموده اند. تنها از منبع که آن را بنام بودا یاد کرده، مجله عرفان شمارهء چهارم سال 1341 می باشد. که ما قبلاً گفتیم که همروزگاران شادروان کهزاد و همفکرانش این دو تندیس را بدون ارائه هیچ مأخذ و منبع معتبر بنام بودا یاد نموده و به تقلید از ایشان، نویسندگان و شاعران معاصر که همه دوکتوران ادبیات نیز می باشند، این تندیس ها را در اشعار خویش به ویژه پس از آنکه پیکره های سروران بامیان را اهریمنان به قتل رساندند و این شاعران یک شبه، بیاد این تندیس ها افتادند و گل مرثیه سرایی شان می شگفت و مقلدانه "بودا بودا" را سر دادند. بدون آنکه بدانند که این تندیس ها واقعاً بودا اند یا نه؟ و یا از سرشت و سرنوشت آنها آگاهی داشته باشند.
اما شعرایی متقدم از احوال و سرشت و سرنوشت این پیکره ها مثل اینکه باخبر بوده اند . چنانکه از سعید نفیسی در کتاب" سر چشمهء تصوف ایران" بر می آید که عنصری بلخی که خود از مردم بلخ بوده از سرنوشت و تاریخ این دو پیکره آگاه بوده و به همین لحاظ مثنوی های وی بنام خنگ بت و سرخ بت در آن روزگار از عاشقانه ترین اشعار عنصری به شمار می آمده است. این موضوع را عوفی در کتاب لباب الالباب قرنها پیش از سعید نفیسی، نیز بیان نموده می نویسد:
« عنصری ؛ مثنویاتی که تألیف کرده است همه باسم خزانه یمین الدولة چون شاد بهر و عین الحیوة و وامق و عذرا و خنگ بت و سرخ بت هر یک گنج بدایع و خزانهء حکم و مستودع معانی دقیق و مجمع امثال رقیق است. » 1
---------------------
1 – محمد عوفی ، لباب الالباب ،بسعی و اهتمام ادوراد بروان، ترجمهء محمد عباسی،چاپ اول ، چاپ ممتاز تهران 1361، ص 519
در باره اشعاری که عنصری بلخی در مورد خنگ بت و سرخ بت گفته است ، سعید نفیسی در کتاب سرچشمهء تصوف در ایران و عبدالحیی حبیبی در کتاب تاریخ افغانستان بعد از اسلام، هردو بیان می کنند که مثنوی خنگ بت و سرخ بت عنصری بلخی فعلاً موجود نیست. اما داکتر ذبیح الله صفا در تاریخ ادبیات در ایران می نویسد که:
« خنگ بت و سرخ بت داستانی بوده محلی مربوط به دو بت در بامیان بلخ که هنوز باقی است این داستان را ابوریحان بیرونی به عربی ترجمه کرد و نام آن را [ حدیث صمنی البامیان] گذاشت. » 1
------------------
1 – داکتر ذبیح الله صفا ، تاریخ ادبیات در ایران، ج1 انتشارات فردوسی ، تهران 1369، ص 561
همچنان در همین منبع ذبیح الله صفا می نویسد که برخی از پاره های مثنوی عنصری را میتوان در کتب ادبی ترجمان البلاغه و حدائق السحر و لغت فرس اسدی و المعجم فی معاییر اشعارالعجم باز یافت.
اما ما آگاه نیستیم که آیا [ حدیث صمنی البامیان] به دری فارسی نیز ترجمه شده است یا خیر.
بسیاری از شعرایی دیگر متقدم بر علاوهء عنصری ، از سرخ بت و خنگ بت در بامیان نیز یاد نموده اند.
خاقانی می گوید :
گر صبح رخ گردون چون خنگ بتی سازد
تو سرخ بتی از می بنگار بــــصبح انـــــدر.
و یا در جای دیگر:
در کف از جام خنگ بت بنگر
بر رخ از باده سرخ بت بنگار
و یا سوزنی سمرقندی می گوید:
کردی میان سرخ بت بامــــــیان ستــیــخ
باشی بر آن که خنگ بتی را کنی به چنگ
و یا سیف اسفرنگی می گوید:
مــردم نادان اگر حاکــم داناســـــتی
شحنهء یونان بودی خنگ بت بامیان.
بهر روی با صراحت در تمام آثار و اشعار متقدمین این دو تندیس بنام خنگ بت و سرخ بت یاد گردیده و به یقین که اینها مجسمه های بودا نبوده اند.
دلیل دیگری که تندیس های بامیان بودا نیستند اینست که: بودا مرد بود( نرینه) در حالیکه سرخ بت زن بوده (مادینه) . و همسر بودا که "یاشودا" ( yasodha ) نام داشت بودا نبود، بلکه پس از آنکه سیدهارتا به مقام بودایی میرسد ترک خانه و خانواده می کند. هیچگاهی همسر بودا در کنار وی دیده نشده است. در این صورت سرخ بت جز سرخ بت کسی دیگر نمی تواند باشد.
جالب این است شادروان احمد علی کهزاد در کتاب "آثار عتیقه بامیان" که داکتر فریار کهزاد فرزند ایشان آن را به نشر سپرده است. چنین وانمود می دارد که چون بت اول نامتناسب ساخته شده بود، پس در پی ساختن بت دومی شدند. به عقیدهء کهزاد مرحوم بت دومی متناسب و زیبا می باشد.1
----------------------
1 – رجوع شود به بخش از کتاب "آفار عتیقهء بامیان" تألیف احمد علی کهزاد، در سایت آسمایی .
بانو زهرا لطفی در پژوهشی کوتاه خویش نیز بیان داشته می نویسد:
« شرايط طبيعي مناسب از لحاظ جنس تشکيل دهنده کوههاي باميان به همراه حمايت هاي اقتصادي بازرگانان و تجار، باعث حکاکي دو مجسمه بزرگ باميان در اندازه هاي 35 و 53 متري در دل کوه شد. بت 35 متري باميان از لحاظ ساختار پيکرتراشي از دقت و ظرافت کمتري در قياس با مجسمه بزرگ بودا برخوردار است، اين مجسمه که بنظر مي رسد «کار اول دستي صنعتگران بوده و از همه اول تر به تراشيدن آن پرداخته اند اعضاي بودا کلفت تر و بيتناسب، سر او بيحد بزرگ، سينه اش نهايت برآمده، شانه ها از حد زياد فراخ و رانها مانند شمع ديوار در بدن او چسبيده است»1
-----------------------
1 - بانو زهرا لطفی، مجسمه های بامیان ،نگاگری و پیکر تراشی بودایی ، سایت پژوهشسرای تاریخ افغانستان.
شاید نظر کهزاد در باره ء بی تناسبی بت اول و متناسب بودن بت دوم درست و بجا باشد. اما مسله این است که یکی از این تندیس ها نرینه و دیگری مادینه ساخته شده اند . من فکر نمی کنم اشتباه بدین بزرگی را پیکر تراشان که شاید صد ها سال روی آن کار کرده باشند، مرتکب گردند. که یکجا بودا را مرد و بعد آن را زن و یا برعکس بسازند. اشتباه میتواند در شکل به وجود آید اما در ماهیت غیر ممکن به نظر می رسد.
چیزی دیگری که کهزاد مرحوم تاکید برآن دارد . بودایی بودن کوشانیان و ساختن این بت ها در زمان کوشانیان می باشد. در حالیکه چنانکه خود در کتاب تاریخ افغانستان می نوسید در زمان کوشانی ها ادیان معین و مشخصی وجود نداشته و تمام ادیان قابل قبول و احترام بوده است.
با ملاحظه تاریخ این واقعیت مسلم می گردد که بخش غربی خراسان که بنام باختر یاد می گردید مردم باورمند، نخست به آیین میترایی و پس از ظهور پیغام آورخدا (پیغمبر) حضرت زرتشت به آیین زرتشتی گرائیدند. و قسمت شرق خراسان که هر بخش از آن بنام های مختلف مانند کابلستان ، کاپیسا، بامیکان و گندهارا و غیره یاد می گردیده ، مردمان معتقد به آیین های دوره ودایی بودند و بیشتر آیین شیوایی داشتند که همان آیین میترایی می باشد.
شادروان غلام محمد غبار درهمین مورد بسیاربا وضاحت می نویسد که:
« در دوره کوشانی های بزرگ از قرن اول تا سوم میلادی، تعدد عقیده و مذهب مثل سابق محترم، و طریقه های زرتشتی، بودایی و برهمنی، مساویانه تحت حمایت دولت قرار داشت. کانیشکا در مسکوکات خود تقریباً تمام ارباب انواع مشهور مملکت را نمایش میداد. » 1
------------------
1 – میر غلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ص51
اشارات تاریخی مبین آن است که در روزگار کوشانی ها همهء مردم به آیین بودایی معتقد نشده بودند. تغییر دین ظرف دو سه قرن در جامعه نمی تواند صورت بگیرد. از سوی دیگر دین بودایی حتی در سرزمین هند نتوانست که بیشتر از هشت نه قرنی دوام بیاورد. در حالیکه ساختمان پیکره های بامیان حداقل چند صد سالی را می بایست در بر گرفته باشد.
و نیز گفته می شود که بامیان مرکز دین بودایی بوده است، بازهم از لحاظ منطق تاریخ درست به نظر نمی آید. زیرا بامیان در هیچیک از دوره هایی تاریخی کشور ما مرکزیت نداشته است یعنی پایتخت شاهان نبوده است. گرچه که از قلعهء ضحاک در این شهر یاد گردیده است . که ما از خانهء ضحاک در کتاب دوم یعنی دورهء میترایی یاد نموده ایم. ولی بامیان در خط راه ابریشم قرار داشته و یکی از شهر های مهم تجارتی به حساب می آمده است. حضور بازرگانان از گوشه و کنار جهان که هریک ادیان و مذاهب مختلف داشته اند ، مسلماً باعث رونق معابد از هر دینی شده است و همچنان صنعت پیکر تراشی و مجسمه سازی نیز بازار خوبی داشته است. از این هم نباید انکارکرد که شاهان بامیان که شاهان محلی به شمار می آمدند و در رونق بخشیدن شهر خویش از هر نگاه سعی نموده اند. قلعه ها و مجسمه های زیاد در بامیان میتواند مبین این حقیقت باشد. در پهلوی آنکه شکوه و فرِ آیین بومی خویش را نیز ستایش می نمودند و نمایش میداند. باز هم بانو لطفی در جایی دیگر نبشتهء خویش به نقل از کتاب تاریخ تمدنهای آسیای مرکزی روی عقاید کوشانی ها تماس گرفته می نویسد:
« شاهان کوشاني از لحاظ مذهبي پيرو آيين خاصي نبودند از اينرو ديده مي شود که آيين خاصي را نيز به صورت مذهب رسمي قلمرو خود ترويج نکرده اند و پيروان مذاهب و آيين هاي مختلف، آزادانه به فعاليت هاي مذهبي خود مشغول بودند چنانکه تصاوير سکه هاي بدست آمده از دوره کوشانيان نشان مي دهد، تنوع تصاوير « ايزدان بر روي سکه هاي کوشاني بازتابي است از چندگونگي اعتقادات مذهبي در گستره وسيع قلمرو امپراطوري کوشان.»1
----------------------
1 – منبع پیشین بانو زهرا لطفی ، به نقل از کتاب تاریخ تمدنهای آسیا مرکزی ، اتشارات وزارت خارجه ایران ، چاپ اول ، ترجمهء صادق ملک شهمیرزاد ، ص 16 – 17 .
روانشاد علامه عبدالحی حبیبی در تاریخ مختصر افغانستان مفصلی در رابطه به عصری کوشانی ها دارد، و از بسیاری یادگار های آن دوره یاد می نماید.اما از بت های بامیان در رابطه به کوشانی هاذکر به عمل نمی آورد. ما نمیدانیم که حبیبی واقعیت مسله را میدانسته که این بت ها مربوط به دوره کوشانی نبوده و بودا نیست وبنا برآن از ذکر آن خودداری کرده و یا طوری دیگری بوده است. اما چنانکه خواندیم در کتاب افغانستان پس از اسلام وی این بت هارا خنگ بت و سرخ بت می نامد. در رابطه تعدد عقاید و مذاهب این دوره می نویسد:
« دوره شاهنشاهی کوشانیان بزرگ از جلوس کنیشکه در حدود 125 م آغاز و در حدود 250 با واسوشکه ختم می شود، که تخمیناً یک قرن و ربعی باشد. درین دوره مبادی فکری و فرهنگی قدیم ویدی و اوستایی کشور، با آثار مدنیت های هخامنشی – یونانی – هندی – بودایی آمیزش یافته ، و عناصر تهذیبی ساکها و سیتی آریائیان تورانی شمالی هم در آن دخیل گشت. از نظر دین و پرستش آزادی تام در آن مراعات می شد، آتشکده های مزدیسنایی آتش مقدس با ستوپه های بودایی که در آثار مقدس و متبرکات بودایی حفظ و پرسیده می شد، ارباب انواع یونانی و هندی در معابد بر مسکوکات وجود داشت. با وجودیکه کنشیکه و پسرانش پرورندگان جدی دین بودایی بوده اند، باز هم معابد کیش های دیگر در سرتاسر کشور وسیع کوشانی وجود داشتند.» 1
-----------------------
1 – عبدالحی حبیبی ، تاریخ مختصر افغانستان ، 60 – 69
بدین گونه ملاحظه می شود که مردم خراسان در زمان کوشانی ها دین بودایی نداشتند، تنها برخی از شاهان از جمله کنیشکا پیروی دین بودایی بودند و قراریکه عبدالحی حبیبی نیز می گوید: « بقایای کوشانی ها از دین بودایی بر گشتند و دوباره به آیین برهمنی معتقد شدند.» 1
---------------
1 – همانجا، رجوع شود به ص 69
هم چنین تمام روایات تاریخی نشان میدهد که آیین بودایی در کشور ما مانند آیین زرتشتی و یا میترایی سراسری نبوده است. بناً این فرصت که در طی آیین بودایی در زمان کوشانیان این دو تندیس ساخته شده باشد، بعید از باور است. از سوی دیگر در پیش از اسلام در میان مردم و شاهان مسلهء دین یک امر کاملاً منحصر به فرد بوده و آزادی عقیده و اندیشه مورد احترام قرار داشت. هر فردی میتوانست دین خود را داشته باشد و هر شاهی میتوانست به هر دین که باشد در رهبری جامعه قرار گیرد بدون آنکه رعایای خویش رامجبور به پذیرش دین خود نماید. در حقیقت دین از دولت جدا بوده و دساتیر دینی در امورات سیاسی دخالت نداشته است. با وجود آن مسلماً دین اکثریت مورد حمایت قرار می گرفت اما به هیچوجه خشونت در تحمیل آن بالای اقلیت های دینی روا نبوده و عمل غیر انسانی به شمار می آمده است.
به هر حال، از مجموعه ای اسناد که ارائه گردید ثابت می شود که تندیس های بامیان بودا نبوده است و در زمان کوشانی ها چنانکه خواندیم دین شیوایی بیشتر رواج داشته است و هم چنان آیین برهمنی دین اکثریت از مردم شرق کشور ما را تشکیل میداده است. بنا برآن باید که خنگ بت و سرخ بت را در آیین های ودایی و برهمنی و میترایی و زرتشتی باید جستجو نمود در همین مورد هم پژوهش بانو زهرا لطفی ما را به یک سری از واقعیتهایی سرشتی خنگ بت و سرخ بت نزدیک می سازد. او در نبشتهء خویش به نقل از منابع دیگرمی نویسد:
«هنگامي که امپراطوران کوشاني در بلخ حکومت خود را تاسيس کردند، آيين زردشتي که خواستگاه آن از بلخ بود همچنان در افغانستان رواج داشت، از طرفي ديگر يوناني ها که با فتوحات اسکندر به اين مناطق آمده بودند، کوشش مي کردند [ تا باورهاي مذهبي محلي را بفهمند و خدايان محلي را با خدايان يوناني مطابقت دهند. زئوس را با اهورامزدا، هراکلس با ورتراگنا، آپولو و هليوس با ميترا و آتميس را با نانا مطابقت دادند]. همچنين مبلغين بودايي در بسياري از نقاط قلمرو کوشان ها به ترويج آيين بودا مشغول بودند. به طور کلي شاهان کوشاني از لحاظ مذهب با آنکه پيرو آيين خاصي نبودند، اما هر کدام از اين شاهان در دوره حکومت خود بنا بر مقتضيات زمان و مصالح حکومتي، آيين ها يا مذهبي خاص را مورد حمايت قرار مي دادند. علاوه بر اينکه به طور عموم شاهان کوشاني از ديدگاه مذهبي خود را نماينده و گاه جانشين خدا بر روي زمين معرفي مي کردند، به طوريکه پس از مرگ شاهان کوشاني مجسمه هايي از پيکره آنان ساخته مي شد و در معابد و نمازگاههاي سلطنتي که معروفترين آنها سرخ کوتل و مات در متورا بود، قرار مي گرفت. اين مجسمه هاي شاهان کوشاني به عنوان نمادي از خدا مورد پرستش قرار مي گرفت.[ شاهان کوشاني قدرت شاهي خود را از حمايت ايزدان حامي خود بدست آورده بودند، و لذا شاهان عطيه الهي و داراي قدرت و نيروي ايزدي بودند که بصورت انسان ظاهر شده اند. و به دليل همين لطف الهي بود که شاهان نيز در نمازگاههاي سلطنتي مورد پرستش قرار مي گرفتند]
در واقع هنر مجسمه سازي بر اساس تصاوير انساني متعلق به هنرمندان يوناني بود که به همراه موج هلنيسم به سرزمينهاي شرقي از جمله قلمرو کوشانيان راه يافت. هنرمندان يوناني که علاوه بر تصاوير انساني از خدايان خود نيز اثري هنري خلق مي کردند، هنگامي که وارد سرزمينهاي شرقي شدند و در خدمت فرمانروايان اين مناطق قرار گرفتند ابهت و ظرافت و شکوه مجسمه سازي خدايان خود را در قالب شاهان اين مناطق، تجسمي دوباره بخشيدند.
تاسيس نمازگاههاي سلطنتي در سرخ کوتل و مات در متورا در زمان ويما کدفيسس آغاز شد، اما در زمان حيات وي به پايان نرسيد. ويما کدفيسس در زمان حيات خود ارجحيت را به پرستيدن شيوا داده بود، زيرا که مي خواست تمامي سرزمين هند را تسخير کند از اينروي توجه به خدايان هندي را جهت جلب حمايت هاي مردم اين سرزمين ضروري مي دانست. اما پس از وي کانيشکاي اول که توانست ساختمان معبد سرخ کوتل را به اتمام برساند، توجه به مذاهب بلخي و ايراني را در سرلوحه سياست مذهبي خود قرار داد» 1
----------------------
1 – منبع پشین ، زهرا لطفی ، به نقل از تاريخ تمدنهاي آسياي مرکزي،ترجمه صادق ملک شهمير زادي، تهران، انتشارات وزارت خارجه، چاپ اول 1376، بخش دوم از جلد دوم، صص16-17. .
بیشتر معنی و اوصاف را که در باره خنگ بت و سرخ بت ارائه می دهند. همان معنی و اوصاف است که (سوریا) و همسرش اوشس ( اوشا) در ادبیات باوری دوره ودایی دارند، مطابقت می نماید هرچند که در نبشته زهرا لطفی به نقل از منبع دیگری وجه تشابه خنگ بت و سرخ بت با (چندره) یکی دیگر از خدایان دورهء ودایی مقایسه شده است . چنانکه می نویسد:
« چنين نگارگري از بودا و بوداسف ها در مجسمه بزرگ باميان نيز تکرار شده است، با اين تفاوت که بر بالاي سر مجسمه بزرگ نقشي خاص قرار دارد که از آن به الهه ماه تعبير مي شود. اين نقش شخصي را نشان مي دهد ايستاده و شمشير و سپري بر دست که سوار بر گاري با چهار اسب بالدار است. ماه در هند با نام چندره Chandra ياد مي شود و نمادي است از حاصلخيزي و در متون اوستايي [رويش گياهان زايش و بالش مردم، نعمت و برکت و فزوني آب به ماه بستگي دارد و تخمه ي گياهان و رويش در ماه است.] ايزد ماه که تاکيدي بر حاصلخيزي و برکت و نعمت و نمادي از رويش و زايش مداوم است وقتي که به همراه چهار اسب سفيد بالدار نشان داده مي شود، معنايي سمبوليک از يک نجات دهنده و بشارت دهنده مي دهد که در انتهاي کالي يوگا که همان آخرالزمان بودایی است براي نجات بشر از ظلم و فساد و تباهي به زمين مي آيد[ او در حالي که سوار بر اسب سفيد است و شمشيري که چون صاعقه مي درخشد در دست دارد براي برقراري عدل و انصاف ظاهر خواهد شد.]» 1
.--------------------
1 – منبع پیشن ، زهرا لطفی به نقل از: دادور، ابوالقاسم - منصوري، الهام، درآمدي بر اسطوره ها و نمادهاي ايران و هند در عهد باستان، تهران، انتشارات کلهر، چاپ اول 1385، ص 179.
این قلم بر علاوه چندره سایر خدایان دوره ودایی و برهمنی را در کتاب دوم نام و ننگ بخش اول "دوره میترایی" معرفی نموده ام که خواننده میتواند به آنجا مراجعه نماید. اینجا لازم دانسته شد که با استفاده از کتاب اساطیر هند به معرفی سوریا و همسرش اوشس(اوشا) دو باره پرداخته شود. تا اندکی وجه تشابه روشن گردد. البته این وجه تشابه را در اوصاف سایر خدایان ودایی و برهمنی نیز میتوان دریافت.
سوریا:
« سوریا "خورشید" خدایی است که به تدریج بر سوتری و ویوسوت پیشی می گیرد و آنان را در خود می گیرد. سوریا در روایات دارای موی زرین و دست های طلایی و گردونه سواری است که هر بامداد بر گردونهء زرین می نیشیند و آسمان را در می نوردد. گردونهء سوریا توسط هفت مادیان و بر روایتی مادیان هفت سر کشیده می شود. او را چشم وارونا و میترا می دانند و در این روایت در شمار آدیتیاهایی است که بر هنگام آفرینش جهان برای اندازه گیری جهان مورد کاربرد این دو خدا قرار می گیرد. سوریا در نقش سویتری آتش جاوندان آسمان ، بر انگیزانندهء انسان ، فرمانروای باد ها و آبها، جاری در همه چیزهای راکت و پویا است و خدایانی نیز بدو، نیازمند اند. حرکت سوریا بر طبق قانونی ازلی انجام می گیرد و نبات و استواری زمین و آسمان در وجود آو نهفته است. او را چون ایندرا و آگنی پسر دیاووس می خوانند و این سه پسر از کهن ترین خدایان سه گانهء عصر ودایی است. و توجه به خدایان سه گانه شاید متأثر از حالات خورشید در آسمان و خورشید خدایان است سرانجام در وجود سوریا جلوه گر می شوند. اسطوره های ودایی سوریا اندک و این ویژگی شاید ناشی از بلندی مقام و بی نیازی او به تعریف و تفسیر است. در اسطوره کهن آشوین پسران سوریا و حوری آسمانی است که به حیات مادیان نمایان می شود و بدین دلیل آشوینی نام می گیرد. سومه یا چندره نیز یکی دیگر از پسران سوریا و در این روایت سوریا خوراک آسمانی و نیرو بخش خدایان و موجودات زنده است. در این روایت سوریا ، سومه یا چندره را به کمال میرساند و پس از کامل شدند ( ماه بدر) بتدریج توسط خدایان مصرف و سوریا دیگر بار کار خود را از سر می گیرد. ( و این روایت تفسیر اسطوره یی بر حالات مختلف ماه است ) .
اوشس ( اوشا ) :
اوشس یعنی بامداد، مشهور ترین خدا بانو و الهام بخش زیبا ترین سرود های ودایی است. در این سرود ها اوشا در جامعهء سرخ فام با حاشیه زرین و چون عروس با وقار یا زن زیبا که زیبایی او هر بامداد به هنگام پدرود با شوهر خویش فزونی می گیرد تصویر می شود. اوشا ازلی و پیوسته جوان ، نفس بخش همهء موجودات ، بیدار کنندهء خفتگان از خواب مرگ مانند ، برانگیزانندهء پرندگان در آشیانه ها و مردان در خانه ها و روان سازندهء انان به کار موظف روزانه است. اوشا برای انسان فرا دست و فرودست پدید آورندهء ثروت ، برکت بخش زمین و با آنکه خود پیوسته جوان است نمادگذر عمر بر انسانها است. اوشا دختر دیاووس و خواهر آگنی و چون او در آسمان، ابر ها و زمین دارای تولد سه گانه و پیوند دهندهء آسمان و زمین است. نیز اوشس را خواهری آدیتیا ها ، یا همسر سوریا می دانند و گردونهء او چون سوریا رخشان و حمل کننده گان آن هفت ماده گاو سرخ فام اند.» 1
------------------
1 – ورونیکا ایونس، اساطیر هند، ترجمهء باجلان فرخی ،، چاپ گلشن ، سال 1373، تهران، ص 31 – 32
از سوی دیگر میدانیم که پیوند تنگاتنگ میان خدایان ودایی و میترایی وزرتشتی وجود دارد. که هرکدام ایشان در زمان خویش و ذات خویش تجلیِ خداوند بزرگ و یکتا می باشد. بنا برآن سراغ خنگ بت و سرخ بت را همچنان میتوان دریزدان و امشاسپندان آیین زرتشتی نیز گرفت. این قلم در همین کتاب راجع به ایزد بانوان و امشاسپندان زرتشتی و در بخش اول کتاب دوم نام و ننگ راجع به خدایان دوره میترایی مفصلاً بحث نموده ام.
بانو زهرا لطفی در نخستین کلام خویش در نوشتهء زیر عنوان:
{مجسمه هاي باميان؛ نگارگري و پيکرتراشي بودايي}می نویسد:
« سرخ بت و خنگ بت، سالهاست که در هيئت دو محبوب افسانه اي در دل اشعار شاعران جاي گرفته اند، علاوه بر اينکه در اساطير خنگ بت، نماد ايزد آناهيتا و سرخ بت، نماد ايزد بهرام ياد شده است.
وقتي که از دل اساطير مجسمه هاي باميان به واقعيت تاريخي آن نگريسته شود، نماد محبوبه هاي شاعران و قصه پردازان رنگ مي بازد. اينجاست که مي شود به راحتي مشاهده کرد چگونه واقعيت هاي تاريخي يک سرزمين سر از افسانه پردازي هاي تخيلي در مي آورد. بت هاي باميان نه نمادي از دو دل داده که نمادي از غناي فرهنگ و تمدن اين سرزمين در گذشته هاي تاريخي اش بوده است » 1
-----------------------
1 – منبع پیشین ، زهرا لطفی، سایت پژوهشسرای تاریخ افغانستان
از جانب دیگرخبری در سایت [شاهمامه] جلب نظر نمود که به نا درست بخش از آثار نوشتاری را که کاوشگران پیدا نموده اند بنام ( سوترا) آن را مربوط به احکام شرعی بودا دانسته اند . این گزارش چنین تهیه گردیده است:
« کاوشگران احکام شرعی دین بودا را در خرابه هی بت های بودای بامیان پیدا کردند.
بخشی از احکام شرعی آیین بودایی ( سوترا) توسط محقیقن در خرابه های مجسمه های بودا که توسط رژیم طالبان تخریب شدند در بامیان بدست آمد. تیم محققان شورای بین الملی بنا و محوطه ها ایکوموس Icomos در ماه جولای 2006 بقایای احکام شرعی (سوترا) را در خرابه های یکی از بودا ها پیدا کردند، تا به حال در ژاپن اسناد متعددی از داخل بودا ها بدست آمده است (؟)
این سوترا "احکام" با حروف گلیلگیت، بامیان نوع یک خط است که در مناطق شمالی هند، پاکستان و افغانستان مورد استفاده بوده اند نوشته اند. ... بخش بدست آمده مربوط به ابتدایی یک حکم شرعی سوترا است که در مورد اصول عقاید بودیسم است که می گوید " همه چیز فانی " است به گفته کاوشگران این تیم این قوانین بر روی تکه های پوست درختی موسوم به "قان" نوشته و همراه با گلوله های گلی که احتمالاً سمبل استخوان های بودا است در بین پارچه ای پیدا کردند
خبر گزاری کیودو چاپان» 1
----------------------
سایت شاهمامه و بر گرفته شده از سایت خشت و خورشید.
این بود متن مختصر شدهء خبر. اکنون ما کاری به این نداریم که گردانندهء سایت شاهمامه و خشت و خورشید به چه مقدار از اصول و آیین بودایی با خبر بوده و به چه پیمانه تاریخ ادیان هند را مطالعه کرده اند. فقط گفتنی است که "سوترا" مربوط بودیسم نیست . برای روشن شدن معنی "سوترا"مراجعه می کنیم به یک منع تحقیقی معتبرکه می نویسد:
« سوترا ها :
کلیه کتب مقدسی که بدانها اشاره شد، به اضافهء اوپانیشاد ها که در فصل جدا بررسی خواهد شد، جزء گروه نوشته های شروتی یا منزل آمده اند. برای حفظ این آثار و نیز برای استعمال و بکار بستن دقیق آنان ، به نظر ضروری آمد که نوشته های دیگری بنگارند که شامل سوره های بسیار کوتاهء " sutra" باشد و مراسم عبادی را به ایجاز و اختصار هر چه تمام تر بیان کند. این آثار بدین قرار اند :
1 – "شراوتاسوترا" یعنی سوتراهایی که مبنی بر"شروتی" [ وحی ) هستند و خلاصه و زبدهء مطالب مربوط به آیین نیایش و قربانی را بیان می کند.
2 – "سمارتاسوترا" که مربوط به سمریتی است یعنی احدایث و روایات یا آثاریکه مبداء انسانی دارند و قیام به شروتی هستند.
" سمارتا سوترا به شرح زیر است:
الف – " گریهاسوترا" که مربوط به مراسم نگهداری آتش خانوادگی و انجام دادن آداب نیایش صاحب خانه و همسرش جهت خفظ منافع معنوی و مادی خانواده است. این مراسم مربوط به اجرای پنج قربانی روزانه است.
ب – "دارماسوتر" یعنی امور مربوط به " دارما" یا وظیفه ، " ناموس" ، "شریعت" ، " نظام اخلاقی" . این اثر وظایف دینی و مذهبی افراد را تعین می کند .
ت – " شولواسوترا" شولوا یعنی اندازه گیری. در این رساله فنون هندسی برای ساختن محراب آتش و قربانی ذکر شده است. » 1
------------------
1 – داریوش شایگان، ادیان و مکتب های فلسفی هند، چاپ موسسه انتشارت امیر کبیر ، سال 1346 تهران، ج 1 ص 47 – 48
بحث "سوترا" ها بحث کلانی است که ما نمی توانیم مفصلاٌ آن را به بررسی بگیریم . عزیزان که میخواهند وارد این مبحث شوند بهتر است به کتاب ادیان و مکتبهای فلسفی هند اثر داریوش شایگان مراجعه نمایند.
از مباحث که در رابطه به "سوترا" به عمل آمده این اصل هویدا می گردد که سوترا ها مجموعهء از کتاب مقدس آیین ودایی می باشد، که بنام ودا ها یاد می گردد.« ودا عبارت اند از: ( ریگ ودا) ( یاجور ودا) ( ساما ودا) ( آتهارواودا) هر ( ودا) به دو گروه ( سامهیتا) یعنی مجموعه سرود ها ( mantras ) و ( براهماناها) که شامل تفاسیر سرود های "ودا" است تقسیم شده است . هر برهمانا از سوی دیگر بدو گروه "آرانیاکا" که مربوط به عبادت و نیایش و مناجات است و "اوپانیشاد" که مربوط به حکمت الهی و طریق وصول به معرفت ایزدی است تقسیم شده است... » 1
----------------------
1 – همانجا ، ج 1 ص 44
به مجموعه سوترا ها از سوی دانشمندان و علمای دینی هند تا اواخر قرن سوم میلادی با استفاده از کتب مقدسه ودایی افزوده می شده است ، بدین معنی که در هر دوره کتب مقدسه ودایی را تفسیر و تأویل می نمودند و مطابق فهم عامه می ساختند و شامل سوترا ها می شد. زمانی که بودا ظهور می نماید . او از شصت و دو مکتب غیر متشرع و ملحد نام می برد که به گمان اغلب منظورش از کتاب مقدسهء پیش از خودش بوده است . با آنکه خود پرورده همین مکاتب به شما می آید.
داریوش شایگان می نویسد:
« تعین دقیق تاریخ پیدایش این مکاتب کاری است بسیار دشوار، قدر مسلم این است که نخستین کوشش برای تفحص در ماهیات اشیاء و کائنات برای اولین بار در " اوپانیشاد" ها ظاهر شد ، ولی بدون تردید، در محافل خارج از نظام برهمنی نیز این روحیهء تحقیق و تتبع طلوع کرده بود. بودا صحبت از شصت و دو مکتب غیر متشرع و ملحد می کند که در آن هنگام موجود بوده است. احتمال می رود که فلسفهء هندو از میان عرفا و سرایندگان "اوپانیشاد ها" بر خاسته باشد که برای رد و انتقاد عقاید ملاحده به مباحثات و مجادلات فلسفی تن در می داند و می کوشیدند معتقدات غیر برهمنی را در هم بکوبند» 1
----------------------
همانجا ، ص 436
باید گفت که اوپانیشاد ها خود یک بحث دیگریست و اوپانیشاد ها بطور کامل آثار مذهبی قبل از بودا می باشد . مجموعه اوپانیشاد ها در حدود 200 اوپانیشاد است. ، کهنترین گروه اوپانیشاد ها را شش رساله خوانده اند که به نثر نوشته شده است. و گروه دوم منظوم است همچنان سایر اوپانیشاد ها را به دسته های مختلف تقسیم نموده اند.
در رابطه به آیین اوپانیشاد ها نوشته شده است که :
« اولین و اصلی که اساس و بنیاد کلیهء تعلیمات "اوپانیشاد ها" است همانندی محض وپیوستگی دو اصل فلسفی یعنی آتمان و برهمن است. جریان دیگر مبحث وحدت وجود است.
جریان سوم اشاره به مفهوم یک نوع آفریننده و پروردگار بزرگ و بی همتا است که جهان تحت فرمانروایی و استیلای اوست.
اولین ترجمهء" اوپانیشاد" به فارسی توسط شاهزاده داراشکوه فرزند ارشد شاه جهان در سال 1656 م تحت عنوان "سِراکبر" صورت گرفته است.
داراشکوه همواره کوشیده که مفاهیم مهم فلسفی هند را در قالب تصوف اسلامی در آورد و وحدت و یگانگی این دو سنت بزرگ را به اثبات برساند این روش عرفان تطبیقی داراشکوه دز مان او نوعی کفر و لا مذهبی تلقی شد. » 1
--------------------
1 – همانجا ، ص 100- 103
به هر حال ، تفسیر و تشریح مکاتب فلسفی و مذهبی هندی کار ما نیست. اینجا خواسته شد تا معنی "سوتراها" بیان گردد و این نکته ثابت شود که " سوتراها" چنانکه در سایت خشت و خورشید ایرانی از قول پژوهشگران گفته شده بخشی از احکام شرعی بودایی است، نادرست می باشد و سوترا ها قطعاً به آیین بودایی تعلق نداشته و شامل آیین ودایی و برهمنی می باشد.
بنا بر این گفته میتوانیم که پیدایش سوترا ها در بامیان به معنی این است که ودا ها ، به شمول هر چهار بخش آن و اوپانیشاد ها که همه را سوتراها می نامند ، در کشور ما موجود بوده و بخشی از شخصیت و اندیشه راهم در دوره میترایی و نیز در دورهء اهورایی وتا چند قرن بس از تجاوز اعراب مسلمان به خاک ما ، تشکیل میداده است. از جانب دیگر حضور این سوترا ها بیانگر این واقعیت است که مجسمه های بامیان تعلق به بودا ندارند.
اعراب خنگ بت و سرخ بت را همانندی می دهند با بت های لات و منات. ما از این منابع در بالا یاد کرده ایم.
لات و منات هم ، یکی زن و دیگری مرد است . در باره لات و منات که گفته می شود که :
« در پانتئون جاهلى ،اللّه خدايى بزرگ به شمار مىآمد اما نه يكتا بود و نهبىهمتا.خدايان ديگر نيز در رديف او بيش و كم پرستش مىشدند.از جمله،وجود لات،منات و عزّى كه قريش آنها را دختران الله مىشمردند مورد پرستش خاص آنها بود.لات ظاهرا خداى شمس بود و مادر خدايان به شمار مىآمد.معبدش نزديك طائفقرار داشت و لات در آنجا به صورت سنگى سفيد پرستش مىشد.منات خداى سرنوشت وعلى الخصوص پروردگار مرگ و اجل بود. معبدش هم بين مكه و مدينه بود در محلىبه نام قديد نزديك دريا و آن را به صورت سنگى سياه مىپرستيدند.عزى هم خداىزهره بود و معبدش در محلى بود به نام وادى نخله بين طائف و مكه.اين خدايانالبته اختصاص به قريش نداشتند اما قريش در تعظيم آنها اهتمام خاص مىورزيدند.» 1
------------------
1 – یادشت های پراکندهء این مولف از کتاب بامداد اسلام اثر داکتر حسین زرین کوب. هم چنان در رابطه به دختران الله مراجعه شود به کتاب " سیطرهء هزار و چهارصد ساله اعراب بر افغانستان"، جلد دوم از این قلم و نیز به کتاب تاریخ اعراب از فیلیب خوری حتی، و بیان الادیان تالیف ابوالمعالی محمد بن الحسین العلوی به تصحیح هاشم رضی.
همچنان چیزی دیگری که قابل ذکر است در رابط به این است که : {يک باستان شناس افغان ميگويد که وجود مجسمه بودای خوابيده در ولايت باميان که مزين با طلا است، حتمی شده است.}
این مجسمه را به اصطلاح همان " نیروانا" یاد می نمایند.
اما واقعیت چیزی دیگری است. این مجسمه اگر موفق به پیدایی آن شوند، زیرا واقعاً موجود می باشد. اما این نه مجسمهء خوابیده بودا، بلکه این پیکرهء زنی بنام { نسرم می باشد)
در لغت نامه دهخدا به نقل از چند منبع دیگر این موضع بدین شکل نوشته شده است که :
« نسرم نام بتی است به صورت زنی از بتخانهء بامیان نزدیک سرخ بت و خنگ بت "برهان قاطع" ( از فرهنگ نظام) ( از انجمن آرا) (از جهانگیری) از کوه تراشیده اند. به شکلی زنی است و از آن دو خرد تر است
( فرهنگ نظام) و او را { ستوا} هم می گویند ( برهان قاطع.
و در مورد ( ستوا) چنین نوشته شده است :
ستوا – بتی است که از سنگ تراشیده اند به شکل پیر زنی در موضع بامیان قریب خنگ بت و سرخ بت و او را " نسرم " نیز گویند. ( برهان قاطع، (انندراج) .
اما باید گفت که این گمان نزدیک به یقین است ، نه مطلق.
از سوی دیگر از این واقعیت هم نمی توان انکار کرد که مجسمه های بودا نیز در بامیان باید موجود باشد. و برخی از مجسمه هایی یافته شده بدون تردید مجسمه بودا نیز است. ولی خنگ بت و سرخ بت ، این عاشق و معشوق را نباید بودا گفت . بلکه بهتر است به همان خنگ بت و سرخ بت یاد کرد. این دو نام ، عاشق معشوق نماد از فرهنگ دوره هایی میترایی ، ودایی و اهورایی سرزمین ما می باشد.
یافت سرشت و سرنوشت این دو پیکره را به نسل های آینده می گذاریم تا با استفاده از انکشافات باستانشناسی ، خاک شناسی و سنگ شناسی به موفقیت هایی نایل آیند. همچنان قابل تذکر است که باستان شناسان خارجی از جمله تیم فرانسوی که با جناب زمریالی طرزی مصروف کشف و تحقیق در حوزهء بامیان می باشند. میبایست با تفکر فقط ( دورهء کوشانیان) و (مذهب بودیسم) وارد عرصه کارنشوند. بلکه از تاریخ و داشته هایی دوره های ماقبل کوشانی و بودیسم در کشور ما، نیز خود را آگاه گردانند.
خرد یار و مددگار باد.
یادداشت ها :
در اصطلاح عوام الناس ، بودا یعنی بت می باشد. و بودیسم را بت پرستی میدانند. به همین خاطر است که برخی ها برای اینکه مردم از تاریخ آیین های خدا پرستانه مانند میترایی ودایی و اهورایی آگاه نگردند، قصداً با تأکید به فهم و برداشت غلط عوام الناس همه آثار و تجلیات خدایی را در دوره های پیش از بودیسم ، مربوط به همین دوره مرتبط ساخته و می سازند، این مسله یکی از تلقینات تحمیلی اعراب به شمار می آیدکه ما در همین کتاب روی آن بحث نموده ایم . اما اینجا به خاطر برخی از ملحوظات، آن موضوعات را سانسور کرده ایم.
سوریا : در نزد عوام اسم مونث است در حالیکه سوریا یکی از خدایان نرینه می باشد.
باید خاطر نشان نمود که، اسمایی ( صلصال) و (شاهمامه) برای خنگ بت و سرخ بت ، اسمایی بی مسمی اند که در هیچ یک از لغت نامه و کتب تاریخی ذکر نیست. ( صلصال) را گِل خشک ناپخته مخلوط با ریگ معنی نموده اند. اما شاهمامه واژهء ترکیبی است . اگر شاه را به معنی شاه یا فرمانروا بگیرم ، مامه در لغت نامه دهخدا به نقل از حاشیهء فرهنگ اسدی نخجوانی، جغد معنی گردیده است .
محال را نتوانم شنید و هزل و دروغ
که هزل کفتن کفر است در مسلمانی
سرای و قصر بزرگان طلب تو در دنیا
چو مامه چند گزینی تو جای ویرانی .
اما "مامه" در گویش مردم ولایت پروان به ویژه پنجشیر به معنی مادر است.
خلیل الله خان خلیلی ملک الشعرای دورهء ظاهرخانی که خود از شهرستان پروان بوده ، باری نخست این اسم( شاهمامه و صلصال ) را در کتاب "عیاری از خراسان" ذکر کرده است. که از روی آن منبع ، جناب عنایت الله شهرانی قصه ککِ را تیار نموده و به نشر سپرده است و متن این قصه در سایت " شاهمامه" موجود است.
در این صورت شاهمامه به معنی واژه یی آن "شاه جغد ها" می باشد و به معنی گویش محلی شاه مادر است یا مادر شاه است.
یادداشتهای دیگر را خوانندهء عزیز میتواند در متن کتاب که عنقریب از چاپ بیرون می آید، مطالعه نماید.
.
February 26th, 2012
برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
- علی رستمینقش پیش نهاده هایی تاریخی وسامان یابی های بعدی قدرت درتأسیس وافول حزب دموکراتیک خلق افغانستان(حزب وطن)
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزادجهاد و جنگ در افغانستان قبل از آمدن قطعات شوری به حمایت پاکستان و رهبری امریکا آغاز شد
- سیداحسان واعظیبخش دوم نقش سازنده و ماندگارببرک کارمل در مسیر تاریخ
- سیداحسان واعظینقش سازنده و ماندگارببرک کارمل در مسیر تاریخ
- داکتر حمیدالله مفیدفرود دو ستاره درخشان از کهکشان اندیشه وخرد
- علی رستمی ببرک کارمل بااندیشه عدالت خواهانه به خاموشی رفت
- گزارنده به پارسی دری: عزیز آریانفرآریایی ها یا تورک ها؟
- عبدالو کیل کوچی دسامبردر آیینهء تاریخ
- عبدالو کیل کوچیمحمود بریالی ابر مرد جنبش چپ وترقی خواه افغانستان
- محمد عوض نبی زادهنا یب سالارمحمد حسین خان پیکارجوی رزمگاه میوند وغزنیگک
- خلیل وداد چگونه س.د.ج.ا. به س.خ. ج.ا. تعویض شد
- مترجم: ا. م. شیریانقلاب اکتبر! استالین. نوسازی- کودتای لیبرالی
- نویسنده: نجیب سرغندوی نهضت خدایی خدمتگاری و نقش آن دربیداری پشتونها
- گزارنده به پارسی دری: عزیز آریانفرتوران
- حسن پیمانامیرتیمورموئسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنگ ومدنیت آسیای وسطی قسمت-6
- حزب کارایران(توفان)انقلاب اکتبر ناقوس مرگ سرمایه داری بود
- ظهو رالدين دبرېالي انقلاب دکاليزې په وېاړ
- زمان هوتکبمناسبت هفدهمین سالشهادت داکترنجیب الله
- رحمت اله رواندشهید داکتر نجیب اله داوولسم تلین په یاد
- جلال بايانی کاوشگرشـــهيد داکتر نجيب الله
- جلال بايانی کاوشگرهفده سال قبل درقلب افغانستان کابل حماسه تاريخ رخ داد
- نصیراحمد – مهمند پیړی،پیړی زغم او پیچ دی وګالل شی
- داکتر حبیب منګل دافغانستان دخپلواکۍ غورزنګ ته لنډه کتنه
- نویسنده : مهرالدین مشیدروزی که زمامداران ناکاره در سایۀ آن صرف احساس فربهی کرده اند
- حسن پیمانامیرتیمور موئسس سبک اصیل هنر معماریوحامی فرهنگ ومدنیت آسیای وسطی5
- برگردان و تبصره از دکتر خلیل ودادحقایقِ تلخِ جنگِ 1979-1991 افغانستان از زبان نظامیان شوروی پیشین
- عبدالوکیل کوچی نگاه مختصری به تاریخ کوشانی ها
- انجنیر فضل احمد افغان شاه امان الله غازی و خط سیاه دیورند
- میر عنایت الله سادات معضلۀدیورند
- تتبع ونگارش؛تلخیص وترجمه: ازحسن پیمانامیر تیمور موسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنگ ومدنیت آ سیای وسطی قسمت(4)
- امان معاشر؛ خبرنگار آزادهشت ثور آوردن مجاهدین رو بزوال از کوه ها به قدرت جنرال دستم
- ا. م. شیریزادروز لنین، روز شرمندگی ما
- عتیق الله مولویزادهاز دین پروری، تا دین فروشی!!
- حسن پیمان امیرتیمور موسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنک ومدنیت آسیای وسطی قسمت 3
- نوشته کریم پوپل تاریخ نوروز کهن
- نجم کاويانیيادی از نوروز در کابل قديم
- تتبع ونگارش-ترجمه وتلخیص: ازحسن پیمانامیرتیمور موسس سبک اصیل هنرمعماری وحامی فرهنگ ومدنیت اسیای وسطی-2-
- دوکتور امین برین زوریدوکتور امین برین زوری
- برگردان و تبصره از دکتر خلیل ودادیهودیت در افغانستان
- ارسالی صمیمیبازگشت «لنین» به «خجند»
- حسن پیمانشمۀ ازخدمات وکارنامه های امیرتیموردرأئینۀ تأریخ
- سلیمان راوشجشن سده
- حسن پیمانتأریخ وخدمات زنده ومشهود امپراتوری تیموریان محال است به فراموشی سپرده شود
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزادمناسبات سابق دولت افغانستان و اتحاد شوروی آمدن قوت های نظامی اتحاد شوروی در ششم جدی به افغانستان
- سرلوڅ مرادزی برتانوي هند او برتانوي پنجاب، د پښتنو د ویښتیا دښمنان !
- سرلوڅ مرادزی برتانوي هند او برتانوي پنجاب، د پښتنو د ویښتیا دښمنان !
- عتیق الله مولوی زادهزندگی از کاخ تا کا نتینر!
- سرلوڅ مرادزیبرتانوي هند او برتانوي پنجاب دواړه، د پښتنو د ویښتیا ضد !
- سرلوڅ مرادزیډیورنډ کرښه، څپڅپاند دریځونه او پنځم ستون
- نویسنده : مهرالدین مشیدبالاخره امریکایی ها سر به بالین بیمار نظامیان پاکستانی این بازوی زرهی تروریزم جهانی نهادند
- عبدالوکیل کوچید سامبر نقطه عطف درتاریخ جنبش داد خواهانه مردم افغانستان
- سرلوڅ مرادزی ډیورڼد کرښه، څپڅپاند دریځونه او پنځم ستون دوهمه برخه
- انجنیر فضل احمد افغانخط سیاۀ دیورند مولود دسایس انګلیس و روسیه
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه، څپڅپاند دریځونه او پنځم ستون
- فرزاد رمضاني بونششناسايي يا عدم شناسايي ديورند؟
- انجینر محمود صافی دافغانستان دتاریخ ځلانده ستوری احمد خان « احمد شاه بابا » درانی کال
- سید ذا کر شاه ( ســــــــــادات) (( د ډیورند کرښې غندل یا د پاکستان ســـــــره دښمنی))
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه او څرګند دریځونه
- بیداربمناسبت کنفرانس بین المللی لندن و عدم پذیرش دیورند خط فاصل
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه او روستۍ پراختیاوې
- عزیز آریانفرنیاز تاریخی به بازگشت به توافقات ژنو
- سرلوڅ مرادزی ډیورنډ کرښه او روستۍ پراختیاوې
- سرلوڅ مرادزید ډیورند کرښې پریکړه به، لروبر افغانان خپله کوي
- ارسالی صمیمیبرگی از تاریخ جنگ جهانی دوم/ چگونه مسکو تسلیم آلمان ها نشد
- میر عنایت الله سادات نگاهی به تاریخ آریانا
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد بخش آخر
- جلال بايانیبزرگ مردان تاریخ
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخش دوازدهم
- شبيراحمد طالب وزيران اوخاطرې
- رسول پويانجايگاه هرات در مدنيت خراسان
- محمدنبی عظیمیسفر دیگر به جلال آباد
- عزیزه عنایت خامۀ درفرا راه آزادی !
- نصیراحمد - مهمنددافغانستان دخپلواکی دبیرته اخیستلو دشهیدانواوغازیانوپه یاد
- دوکتور جلال بايانی « روح شاه غازی امان الله شاد و پر نور باد »
- انجنیر ظهو رالدین اندیشپراو دا
- محمدنبی عظیمیتعرض متقابل قوای مسلح افغانستان
- نوشته کریم پوپل اشغال و تاراج کابل از زمان تاسیس الی امروز
- سلیمان راوششهروندان شهر (جندان)
- محمدنبی عظیمی درحاشیه تعرض متقابل
- رسول پویاننقش استعمار در تخریب تمدن خراسان
- رسول پویانخراسان بعد از فروپاشی امپراتوری تيموريان
- رسول پویان ریشه های خراسان کهن
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخش هشــــــــــــــــتم
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخـــش هفتـــــــــــــم
- ا. م. شیریپراودا در ۱۰۰ سالگی: زنده و رزمنده
- اسدالله جعفریمیلاد گل سرخ
- عبدالحی نزهت افزودن دشواری کارعاقلانه نیست
- فوادشاه امان الله خان غازى از نظر احمد شاه مسعود كى بود؟
- انجنېر ظهو رالدین اندېشپر فا شیزم د بري ورځ یعنی دامپرېا لیزم دنیمی تنی ښخول په شوري سوسېا لیستي هېواد کی
- نویسنده : مهرالدین مشید نباید بیش از این بهایی برای ویرانی این سرزمین پرداخت
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بخش ششم
- نوشته صوفی کریم فیضانی حملات اعراب در افغانستان
- انجنیر ظهورالدین اندیشد افغا نستان د خلک دمو کراتیک گوند داد شهیدا نو او اتلانو دسور گوند ټولو غړو ته له پو رته نه تر کښته پو رې
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد بقیه بخش پنجم
- نبی حیدری معلم جنک یا صلح
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد بقیه بخش چهارم
- تهیه وترتیب:میرمحمدشاه رفیعیچهره امروزی تپه مرنجان ورازهای تاریخی آن
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد -- 4
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد - 3-
- سلیمان راوشتندیس های بامیان مجسمه های بودا نیستند
- حسن پیمانبیادبودسلسال وشهمامه تندیسهای بودا دو همبزم ودو همسنگ
- حسن پیمانافشارخونین وقتلهای زنجیره یی انگیزۀ اتحادخلقهای تحت استبداد
- محمدنبی عظیمی جنگ جلال آباد
- رحمت اله رواند روسانو يرغل او وتل دواړه تېروتني وې
- احمدولي بدخشياداي ديني به قربانيان فاجعة افشار
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد
- عتیق گلشمه ازجنایات بعضی گروه های ماوئیستها درافغانستان
- محمد نبی عظیمیچرا از مرگ می ترسید ؟
- جمعه خان صوفيلر وبر دوه افغان که يو افغان؟ (يوولسمه او آخري برخه)
- جمعه خان صوفيلر و بر دوه افغان که يو افغان؟ (اتمه برخه)
- عبدالو کیل کوچی فرخنده باد چهل وهفتمین سالگرد تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، حزب قهرمانان وشهیدان !
- حمید محویتآتر بی نوایان
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزادآمدن قوت های نظامی اتحاد شوروی به افغانستان
- تهیه کننده : عبدالقدیر میرزاییسقوطِ یک امپراتوری!
- محمد عارف عرفان رازهای حقیقی دعوت ارتش شوروی
- حمید محویدر بارۀ [کشته شدن پلخانوف(؟)]
- محمدنبی عظیمیجنگ جلال آباد
- صدیق رهپو طرزیما و نو آوری، تجدد و مدرنیزم
- جمعه خان صوفيلر و بر دوه افغان که يو افغان؟ (پنځمه برخه)
- داکترآریننام ببرک کارمل جاویدانه است زیرا توده های مردم آنرا ستوده اند
- عبدالو کیل کوچیپنجمین سالگرد وفات محمود بریالی را گرامی میداریم
- صدیق رهپو طرزیدیورند: سر و صدا برای هیچ
- محمدنبی عظیمیسپیده ها این جا آرام انــد
- محمد عوضازمكتب مبارزهء رفيق ببرك كارمل بياموزيم
- علی رستمیببرک کارمل ستارهء درخشان مبارزِ عدالتخواهء کشور
- عبدالو کیل کوچیببرک کارمل بزرگ مرد تاریخ
- دوکتور نثار احمد صدیقینام ببرک کارمل جاودان و روانش شاد باد
- جمعه خان صوفيلر و بر دوه افغان که يو افغان؟(٢ مه برخه)
- عزیز آریانفرچگونه دهلیز واخان ایجاد و به زور به افغانستان داده شد
- جمعه خان صوفيلر و بر: دوه افغان که يو افغان؟
- انجنېر ظهورالدين اندېشبه افتخار سالګرد انقلاب پېروزمند و زنجير شکن سوسياليستی اکتبر
- گزارشگر از انگلیسی به پارسی: صدیق رهپو طرزیده اسطوره در مورد افغانستان
- انجنېر ظهورالدين انديشبمناسبت سالمرګ انقلابی دلير وانديشمند خلل ناپذير
- از کریم پوپل روش سیاسی دولتها وملیتهای افغانستان در طول تاریخ
- عدالتدشمن هرگز وارد شهر لنين نخواهد شد!
- عبدالو کیل کوچی ماندگاران تاریخ
- نصیراحمد – مهمنددافغانستان دخپلواکی دبیرته اخیستلو
- سليمان راوش به پیشواز 28 ـ اسد
- انجنېر ظهورالدين اندېشدافغانستان دخلکو دملی_ازادی بخښونکي انقلاب دکاليزی په وياړ
- گزارنده: عزیز آریانفرمقاله دوم نقش دولت «کیرپاند» در با هم آمیزی فرهنگ های آسیای میانه
- عزیز آریانفرشاهنشاهی پنج صد ساله تاجیکی- ایرانی کیرپاند در مرزهای باختری چین
- حامدعلمیرساله روزشمار وقایع افغانستان از سال 1747 الی اخیر سال 2010
- نوشته کریم پوپلظهور وزوال اردوهای افغانستان
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش دوازدهم وپایانی
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش 11
- گزارشگر از زبان انگلیسی به پارسی صدیق رهپو طرزیباستانشناسی افغانستان از کهن ترین روزگار تا دوران تیموریان
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش دهم
- سرلوڅ مرادزیلندن کې ډيورند جرګه د پنجاب پر سر کلک ګوزار
- تهیه کننده:امان معاشر نامه ی خواجه حافظ شیرازی برای امیر تیمور
- عبدالصمد ازهرخود کشی یا قتل بخش نهم
- محمدنبی عظیمی لحظاتی با ازهر بزرگوار
- محمدنبی عظیمی آیا روزی تاریخ حــــرب کشور ما نوشته خواهد شد؟
- عبدالصمد ازهر اسرار مرگ میوندوال بخش نهم
- ازهر عبدالصمداسرار مرگ میوندوال بخش هشتم
- محمد همایون سرخابی شهر غلغله در ماتم نبود بودای بزرگش هنوز میگرید
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوالبخش هفتم
- محمدنبی عظیمیتا لحظهء انــــتقال مسؤولیت
- گزارش از انگلیسی به پارسی صدیق رهپو طرزیباستانشناسی افغانستان از کهن ترین روزگار تا دوران تیموریان
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش ششم
- اسدالله جعفریآیاافشار باردیگر تکرار خواهد شد؟
- سید عبدالقدوس «سید»جنگ افشار
- خلیل الله سکندریواقعیت های پنهان در ماجرا های عیان افغانستان
- محمد همایون سرخابی نگاه مختصری پیرامون زندگی پرافتخار ظهیرالدین محمد بابر
- عبدالصمد ازهراسرار مرگ میوندوال بخش پنجم
- محمد عالم افتخارسید جمال الدین افغانی ؛ اَبَر انسانی که از نو باید شناخت !
- سرلوڅ مرادزی پاچاخان د بهرنیو پوهانو په نظر کې
- صدیق رهپو طرزیباستانشناسی افغانستان از کهن ترین روزگار تا دور تیموریان
- میرعنایت الله سادات نظری بر موافقتنامه ای دیورند
- عبدالصمد ازهرخودکشی یا قتل؟ بخش چهارم
- نویسنده : مهرالدین مشیدامریکا و بازی بزرگ در کشوری که دشنۀ مقاومت گلوی هر مهاجمی را شگافته است
- عبدالصمد ازهرخودکشی یا مرگ بخش های دوم و سوم
- تتبع و نگارش امان معاشر، خبرنگار آزاد آمدن قوت های نظامی اتحاد شوروی به افغانستان
- ا. م. شیریبمناسبت زادروز استالین
- عبدالصمد ازهرخودکشی یا مرگ
- نویسنده: ولادیمیر پلاستون ببرک کارمل تا آخرین نفس های خود به حقانیتِ راهی که خود انتخاب نموده بود باور داشت
- ع.رستمی ببرک کارمل نماد وحدت!
- ر. حسنهفته اول دسامبر یاد آور روز های فقدان دو شخصیت مبارز نستوه کشور
- نوشته از ع. بصیر دهزادبخاطر 14چهاردهمین سالگرد وفات شادروان ببرک کارمل
- عبدالو کیل کوچی گرامی وجاویدان باد نام وخاطره تابناک زنده یاد ببرک کارمل
- عبدالو کیل کوچی چهارمین سالروز وفات زنده یاد محمود بریالی را گرامی میداریم
- احمدشاه سرخابییادی از جاودان یاد ببرک کارمل و برادر و همرزم فقید ش محمود بریالی!
- سرورددیورند کرښه دتکړه پوهانو وځیړ نو ته ضرورت لري
- عزیز آریانفردرنگی بر سر نام کشور ما- افغانستان
- عزیز آریانفرراز نهانی نامه دوست محمد خان به نیکلای یکم- امپراتور روسیه
- عزیز آریانفرآیین نامه داخلی انقلابیون جوان افغان (جوانان افغان)
- شباهنگ راددر یادمان کمونیست رزمنده «ارنستو چه گوارا»
- دکتر بیژن بارانکوچ آریاییها از شمال خزر
- سرلوڅ مرادزی د تاریخ پاڼه : کوز پښتانه او د افغانستان خپلواکي
- سليمان راوش تجاوزانگليس ، روس و امريکا بر افغانستان يا يک دروغ بزرگ
- اکادمیسن دستگیر پنجشیریحملات بر نیروهای چپ و پیامد های آن
- عزیز آریانفرگستره «اروآسیای میانه بزرگ»
- احسان لمر یادی از خانوادهء ناظر صفر
- داکتر . و .ع . خاکسترفراز های از زند ه گی یهودان در افغانستان
- نوشته صدیق رهپو طرزیتمدن «سند ـ هلمند» آغاز گر تاریخ ما
- انجنیر زلمی نصرت مهمندافغانستان د«جواهر لعل نهرو»له نظره!
- لیکونکی : نجم الدین « سعیدی »دعلامه دوکتورمحمد سعید « سعید افغانی»د «۲۵» تلین په ویاړ !
- سيد احسان " واعظی"تمدن های آريانای کهن و خراسان باستان
- آصفه صبابه مناسبت سی امین سال شهادت شاد روان محمدطاهربدخشی
- عبدالوکیل کوچیفرخنده باد چهل و پنجمین سالگرد تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، حزب قهرمانان وشهیدان !
- مرادزیستر پاچا خان : ملي هویت ، خپلواکي ، ملي ژبه او تعلیم
- علی رستمی چهل وپنجمین سالکرد حزب دموکراتیک خلق افغانستا ن را گرامی داشت !
- داود کرنزی بمناسبت سومین سالگرد وفات رفیق بریالی
- یعقوب هادینام و نیکوئی های رفیق ببرک کارمل جاودان باد
- سید احسان واعظی شخصیت نام اوری که باتاریخ زیست
- ترجمه و تحشیه از خلیل وداداز انقلاب اکتوبر تا انقلاب ثور
- سيد احسان " واعظی"تمدن هاي آرياناي كهن و خر اسان باستان
- احسان واعظی جايگاه والا و ارزشمند فيض محمد کاتب هزاره دربازتاب رويدادهای سياسی و تاريخ نگاری کشور
- رحمت اله رواند سنبلی نهمه نیټه د پښتنو اوبلوڅو د پیوستون د ورځی په یاد
- مرادزئ د وږي ۹ مه د پښتونستان ورځ
- نوشته : میرمحمد شاه "رفیعی"آرزوهای فراموش ناشده شهدای به خون خفته
- صديق وفا لويَه جَرگه ها ونقش ارزشمند آن در ساختار اجتماعی- سياسی وقانون گذاری افغانستان
- صديق وفا لويَه جَرگه ها ونقش ارزشمند آن در ساختار اجتماعی- سياسی وقانون گذاری افغانستان
- پژوهش: ظاهردقیق ماسترعلوم سیاسیحکومت مجاهدین(!)وبرکناری نقابهای تقدس آنان
- محمد عوض نبی زا د ه سی ومین سالروز شهادت علامه محمد اسمعیل مبلغ فرخنده و گرامی باد
- دکتورخلیل وداد (بارش)خاطرات مهندس هُلندی فان لوتسنبورگ ماس
- محمد عوض نبی زا دهدرويش علي خان هزاره اولین نایب الحکومهءهرات دردولت درانیها
- میرعبدالواحد ساداتسخنی چند پیرامون شخصیت والای غبار
- محمد عوض نبی زا ده بنیادعلیخان هزاره مبارزهمیشه درسنگرو یکی ازمدافعین راستین استقلال کشور
- محمد عوض نبی زا دهشیرمحمدخان هزاره جنگاورقهرمان و یکی از فاتحین اصلی معرکهءمیوند
- ترجمه و تحشیهء دکتور خلیل وداد نخستین مداخلهء نظامی شوروی به افغانستان
- سیدحسن رشاددو یاد و دو خاطره
- گزارنده به دری: عزیز آریانفرافغانستان در مراحل نخست توسعه مستقل (سال های دهه 1920)
- محمد عوض نبی زا ده میر یزدان بخش بهسودی نماد ازایمان و مقاومت ،قربانی توطیه و پیمان شکنی
- محمد عوض نبی زا د ه یکصد وپا نزدهمین سا لیا د شهادت میرمحمدعظیم بیگ سه پای
- نسیم جویا جویاــ پرچم شجاعت و نبرد مردم افغانستان به خاطر ازادی,عدالت وترقی
- محمد عوض نبی زا دهچهل و سومین سا لگرد وفات زنده یاد برات علی تا ج یکی ازپیشآهنگان ، نهضت مشروطه خواه و دموکرات گرامی باد
- محمد عوض نبی زا دهیکصدوپنجمین سال تولد فرقه مشرفتح محمد خان میر زاد یکی از پیش قراولان جنبش مشروطیت کشور فرخنده باد!
- محمد عوض نبی زا دهبیست و ششمین سا لیا د وفات محمد ابراهیم گا و سواریکی ازپیشگامان نهضت دهقا نی وضد استبداد گرامی با د!
- جنرال محمد یاسین امیریهشتاد سال از تولد ببرک کارمل شخصیت استثنایی تاریخ معاصرکشورمی گذرد
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- محمدعوض نبي زاده نقش و مقام مردم هزاره دردولت و جامعه طی دوونیم قرن اخیر
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- تهيه ، تدوين وپژوهش (راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟(قسمت ششم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- مشعلشخصيتي که با تاريخ عمر خواهد کرد
- تهيه ، تدوين وپژوهش )راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ (قسمت پنجم)
- تهيه ، تدوين وپژوهش (راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ (قسمت چهارم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- محمدعوض نبی زاده یادی ازمبارزقهرمان عبدالخالق شهید
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- تهيه ، تدوين وپژوهش )راد مرد)تاريخ سخن ميگويد: چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ )قسمت سوم (
- تهيه ، تدوين وپژوهش (راد مرد)چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟ (قسمت دوم )
- تهيه ، تدوين وپژوهش )راد مرد)تاريخ سخن ميگويد: چگونه آمريکا شکارافراطيون شد؟
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- دپلوم انجنیر خلیل الله معروفی جوانمرد لک بخش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در كوچه هاى خون و اّتش (جلد دوم)
- نصرت شاد يادي از “ مولانا “ ملانصرالدين !
- محمدعوض نبی زاده معرفی مختصریکعده ازمبارزین شاخص مردم هزاره درجنبیشهای ضد استبدادی و استعماری
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- ويرايش وگردآورنده جانبازنبردنخستين سلطنت يک زن ازسلاله غزنويان در جهان اسلام
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- ظريفيبه بها نهء هشتا دهفتمین سالگرد استرداد استقلال افغانستان
- آتوسا سلطان زاده فيلسوفاني كه پيامبر شدند !
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- دوکتور.م. پکتیا وا ل بمنا سبت هشتا دو هفت مین سا لګر د استر دا د استقلا ل ملی افغانستا ن
- محمدعوض نبی زاده هزاره جات یا هزارستان ازدیدگاه ونظر مورخین
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- نصرت شاد توماس هابس متفكر و فلسفه سياسي دولت
- عليشاد لربچه ژان ژاك روسو
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- عليشاد لربچه زنون ؛ اهل كيتون
- نوشتهء: زمری کاسی شناسنامهء يکتن ازمشروطه خواهان، يک مبارز گمنـــام و افشای يک ترورسياسی ديگر؛
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- رستاخيزمروري برواژه تاريخ
- جليل پرشوردرمورد هفت وهشت ثور
- رستاخيزمروري برواژه تاريخ
- جليل پر شوردر مورد هفت وهشت ثور
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- رستاخيزمروري برواژه تاريخ
- جليل پرشور در مورد هفت و هشت ثور(بخش شـشم)
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- جليل پرشور در مورد هفت وهشت ثور بخش چهارم
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- جليل پرشوردر موردهفتم وهشتم ثور
- جليل پرشوردر مورد هفتم وهشتم ثور
- جليل پرشوردر موردهفتم وهشتم ثور
- سراج الدین ادیبروز جهانی کارگر وتشکیل سازمان بینالمللی کار
- سراج الدین ادیب جهان در آیینه ء رویداد های تاریخ (اول تا 31 می )
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- محمد وليبرگ های از تاريخ روابط خارجي افغانستـــــــــــــــــــان
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- محمد وليبرگ های از تاريخ روابط خارجي افغانستـــــــــــــــــــان
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- محمدوليبرگ های از تاريخ روابط خارجي افغانستـــــــــــــــــــان
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- سراج الدين اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخي
- سراج الدين اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخي
- سراج الدين اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخي
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- کريم حقوقابونصر فارابي ارسطوی شرق
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- سراج الدين اديبجهان در آيينهء رويدادهای تاريخ بخش سوم
- سراج الدين اديبجهان در آيينهء رويدادهای تاريخ بخش دوم
- سراج الدين اديبجهان در آيينهء رويدادهای تاريخ بخش نخست
- گرد اّورنده و مترجم: غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- غفار عريفگذر در کوچه هاي خون و آتش
- رضا شادابهویت قومی هزاره ها و سادات هزاره
- ارسالي آرش فروزی با مبارز آتشين راه نجات مردم داکتر محمودی آشنا شويم
- سراج .اديبجهان در آئينهء رويدادهای تاريخ
- دوکتورمحمد شعيب مجددیمسابقه تير اندازی در زمان تيموريان هرات
- سراج الدين اديبجهان در آیینه ء رویداد های تاریخ بخش سوم
- سراج الدين اديبجهان در آیینه ء رویداد های تاریخ بخش دوم
- سراج الدين اديبجهان در آیینه ء رویداد های تاریخ بخش نخست
- اسکاریحسن صباح وجنبش اسماعيليه
- دستگيرصادقيغارت ميراثهای فرهنگي و تاريخي
- صباحچگونه ابوریحان بیرونی قاره آمريکا را کشف کرد؟
- داکتر وفاهوشی مین مردی که تاريخ را رقم زد
- صباحاولين سفير زن درتاريخ کابل زمين
- صباحگوشه ي ا ززندگي جاودانه مرد خراسان
- استادصباحابوالفضل بيهقی مورخ امپراتوري غزنويان
- سراج الدين اديببمناسبت 86 مین سال استقلال افغانستان
- تهيه و تدوين از بصيرشررتاريخ ، آزادي ،صلح واستقلا ل
- عينيسيرتاريخي فاجعه ملي ومجرمين جنگي
- رسالتروزا زن بحث انگيزتاريخ
- استادصباحميمنه د راورا ق تاريخ
- ارسالي بنفشه ميتراسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- استادصباحچهل سال اسماعیلیه بعد از وفات حسن صباح
- استادصباحتاريخ عمومي اسماعیلیه هاواوضاع خراسا ن
- نبشهءايشرداسالاحمدالله هندوی افغانستانیم؟!
- تهيه و ترتيب از اشرف بهروزفشرده اي از تاريخ فرانسه
- انجنيرغلام سخي ارزگانيبه بهانه يي گرامي داشت از روز جهاني مادر
- ارسالي جواد نصريانزن در آنسوي تاريخ
- ارسالي بنفشه ميتراسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- استادصباحيعقوب ليث صفاري مرد خرد وپيکا ر
- ارسالي صيقلرويدادها ي تاريخي
- ارسالي بنفشه ميتراآخرين تغييرات سياسي جهان در دهه پسين سده دوهزار عيسايي
- ارسالي فرحت شکوهمندگفتار بزرگان
- ارسالي بنفشه ميتراسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- ارسالي بنفشه ميترامجموعه ای از دانستنی ها
- گردآورنده وتلخيص استادصباحسفر تاريخي وهنري د ردنياي باستا ن
- استادصباحگسترش فرقه اسماعیلیه در قرن اخیر
- نسرین مفیدردپای زن افغان در تاریخ
- نسرين مفيدهشتم مارچ روز جهاني زن در پهنای تاريخ
- ارسالي محبوب شاملعقايد اسماعيليه
- ارسالي ميلاد بهزادتاریخچه کتاب و کتابخانه در عهد با ستا ن
- ارسالي نسترن نيلابمروري برآيين کا تو ليک
- ارسالي شامل سالارد رمورد زرتشت و زرتشتیا ن چه میدانیم؟
- ارسالي فريدون کيومرثمهاتما گاندی منجی صلح وپيام آورآزادي
- ارسالي بکتاش نهيردرباره اصطلاح شيعه
- استاد صباحکمي ازحقا يق ناگفته وتاريخي سرزمين خراسان
- ارسالي جواد نصريانتاريخ ظهور و مؤسس مذهب معتزله
- ارسالي اميد برهاناهل حديث و حنابله
- ارسالي جواد نصريانوهابيت چگونه بوجودآمد؟
- استاد صباحتاريخ مذ هب اسماعيليه
- ارسالي دانش آرزوتاریخ اروپا
- ارسالي اميد آهنگربابل درکجا واقع بود؟
- ارسالي جواد نصريانپنج دهه از تصویب اعلاميه جهاني حقوق بشر ميگذرد
- ارسالي اميد آهنگرامپراتوری اسکندر چه وسعت داشت ؟
- ارسالي عمران مهربانچه نيرويي ملتها را به حرکت در مي آورد؟
- ارسالي ميلاد دوستچه کسی می تواند تاریخ بنو یسد؟
- ارسالي مشهيد مهوشبِنِدِتو كروچه
- ارسالي اميد آزموننظرمن در باره تاريخ
- ارسالي مشهيد اميلسا ما نيان
- ارسالي داکتر بصيرجنگ نفت
- ارسالي احمد منصور آگاهنهروآزاده مرد آزادي
- ارسالي وليد نصرياندرتاريخ ا مريکا چه گذشته است؟
- استاد صباحلحظه يي دردهليزهاي تاريخ
- ارسالي سالار هوشمندبه بها نه، سالروز ترور مهاتما گاندی
- ارسالي داکتربصيرتاريخ و هويت ملي ما
- ارسالي شامل صباحلحظه يي با تاريخ
- دستگير صادقيگراميداشت از مبارزات قهرمانانهً مردم با شهامت افغانستان در حفظ استقلال کشور