جنگ جلال آباد بخـــش هفتـــــــــــــم
محمدنبی عظیمی محمدنبی عظیمی

                                       

                                                    درآستانه تعرض متقابل   

درنخستین روزهای ماه سرطان ودرواپسین ساعات یک روز خسته کننده ء تابستانی ، رییس جمهور در دفترش مرا احضار می کند . رییس جمهورپیراهن و پتلون تابستانی قهوه یی رنگی پوشیده و قیافه ء بشاش ولبان پرخنده یی دارد. از رفتار وگفتارش نوعی غرور وعزت نفس می بارد. به نظرم می رسد که وی اکنون پس از توقف تعرض مجاهدین و جلوگیری از سقوط شهر جلال آباد ازایمان بیشتر واطمینان زیاد تری برای نایل شدن به پیروزی برخوردار شده است. این اطمینان و ایمان روز به روز وبا هر پیروزی قوای مسلح و شکست مخالفین دولتش بیشتر می شود . چندان که هم خارجی ها وهم داخلی ها آن را می بینند. چنان چه بعد ها جنرال الکساندر لیاخوفسکی پس از دیداری دراین باره درصص 131طوفان در افغانستان چنین نوشت : " .. طی سال هایی که درافغانستان به سر برده بودم، بارها با نجیب الله دیدار کرده بودم ؛ اما این باراو مرا با خود پسندی وتکبرخود مات ومبهوت ساخت. ازسراپای او جلوهء مهم بودن وتظاهربه کاردانی می بارید. در برابر ما یک انسان کاملاً دیگری قرار گرفته بود. رییس جمهور یک کشور بیگانه که کاملاً به خود باور داشت."          

  بادیدن من از پشت میزش بلند می شود. دستم را با گرمی می فشارد و می پرسد، چه می نوشی، چای یا کدام نوشیدنی سرد؟ از جفسر که مانند مجسمه خبردار ایستاده است، می پرسم : کوکا کولا است ؟  رییس جمهور می خندد ومی گوید : هنوزجلال آباد نرفته تشنه شده ای ؟ بعد می گوید:اینک تمام آماده گی ها برای اجرای ضربه متقابل قوای مسلح افغانستان گرفته شده است. لوی درستیزهم ازمدت یک هفته بدینسو برای حاضر کردن پلان حمله متقابل نیروهای ما دربالای خریطه کار می کند. دیروزگزارش داد که پلان تعرض متقابل را باید برای منظوری من به کابل بیاورد. اما توزمانی گفته بودی که موضوع دفاع دیپلومت دراکادمی ارکانحربی، تعرض متقابل قوت ها بعد ازاجرای مدافعه پایدار و شکست ناپذیر بوده است. این درست است ؟ درحالی که ازحافظهء رشک برانگیزش حیرت می کنم ،می گویم بلی فرموده شما درست است ؛ اما درست تر آن این است که موضوع دیپلوم من " استعمال خط دوم گروپ قوت ها دراوپراسیون تعرضی درشرایط اراضی کهسار" بود.  بعد انگارازمن امتحان بگیرد، می پرسد :  "چه تفاوتی بین این دوشکل محاربه وجود دارد؟ مگرهردوشکلی از تعرض نیستند ؟" پاسخ می دهم : بلی هردوتعرض اند؛ اما تفاوت هایی هم وجود دارند. زیرا حمله یا ضربه متقابل را همان طوری که فرمودید نیروهای مدافعه کننده به منظور به دست آوردن مواضع واهداف از دست رفته شان اجرا و وارد می کنند؛ ولی استعمال خط دوم قوت ها برای انکشاف تعرض و انجام یافتن وظیفه متعاقب قوت ها صورت می گیرد. بنابراین درپلان گذاری و محاسبه هایی که برای اجرای عملیات ضرورت است، تفاوت هایی پیدا می شود. آن چه درحمله متقابل مهم است، انتخاب درست استقامت ضربه اصلی وضربات فرعی است.  وضربه اصلی باید به آسیب پذیرترین نقاط مدافعه دشمن وارد شود.به منطقه یی که دشمن توانایی دفاع ازخویش را درآن منطقه نداشته باشد و به مجرد وارد شدن ضربه مجبوربه ترک مواضع خویش گردد. نکته دیگراین که برای اجرای شق مدافعه یی که حمله متقابل ازآن جا آغازمی شود  تمامی توپچی گروپ قوت ها یا قول اردو حتی تا سطح هاوان های تولی ها متمرکزمی گردند و ضربات  هوایی نیزبا یک حجم وسیع وگسترده درهمین منطقه وارد می شوند.همچنان باید درنظرداشت که مانور سریع وناگهانی نیروهای زرهدارو پیاده ها به دشمن مجال توقف ومدافعه را درکدام خط جدید نمی دهد. اما استعمال خط دوم "گروپ قوت ها" دراوپراسیون تعرضی که احتمالاً یک فرقه ویا دست کم یک لوا خواهد بود ، احتیاج به پلان گذاری ومحاسبات دقیق و نکات مهم دیگری دارد که باید درنظر گرفته شود. استعمال خط دوم درتغییر تناسب قوت ها نقش مهم دارد، بنابراین قوت های خط دوم درهنگامی باید به محاربه داخل ساخته شوند که آخرین احتیاط های دشمن برای نگهداری خط دست داشته شان به مصرف رسیده باشد..

  رییس جمهور سخنانم را قطع می کند و می گوید بسیار خوب،  بسیار خوب. اما منظورمن ازخواستن خودت این نبود که درس های اکادمی را برایم بازگو کنی ؛ بل برای این بود تا برایت بگویم که فردا به جلال آباد پرواز کن. درآن جا درتفاهم با رفیق دلاور پلان حمله متقابل را از نظر بگذران و اگر کدام نارسایی وکاستی یی یافتی به وی بگو. بعد دلاوررا با منوکی منگل به غرض منظوری پلان به کابل بفرست.

***

 اگرچه  دراین سفر پیلوت چرخبال ما صابر نیست ؛ ولی بدون اوهم، جوان رشید دیگری ما را- درهمان اوج تبهکاری ها وستم کاری های استنگر-  ازهمان گذرگاه خون وشبیخون می گذراند. امامن این باربه ترس نمی اندیشم . تمام فکر واندیشه ام را اوپراسیون تعرضی یی به خود مشغول می دارد که قراراست چند روزبعد توسط نیروهای به شدت خسته ودارای پایین ترین درجه اکمال پرسونل انجام بگیرد. هرچند دراین میان چند مسأله یی هم هست که باعث دلگرمی من می شوند : یکی انگیزهء عالی سربازان برای راندن متجاوزین پاکستانی ازسرزمین پدری شان، دیگری مورال بلند و سومی تفوق بزرگ قوت های هوایی ، راکتی وتوپچی نیروهای ما.

 همان طوری که چرخبال ما هوا را می شگافد وپیش می رود ، افکارمن نیزبرای شگافتن ماهیت این ترمنولوژی نظامی (حمله یا ضربه متقابل) مصروف می شوند. ضربه متقابل : یعنی این که نخست دشمن ضربه خود را وارد نموده است و تو که زنده مانده ومقاومت کرده ای، حالا باید با وارد نمودن ضربهء مشت نیرومندت به صورت حریف، وی را از پا دراندازی و انتقامت را بگیری . بنابراین باید ضربه ات شدید تر ، کوبنده ترو سهمگین تر ازضربهء دشمن باشد. درضمن تو نباید از وی بترسی. ذهنت را باید نسبت به توانایی ها و پایداری های دشمن پاک کنی. تو باید پیش از وارد کردن ضربه نیات دشمن را بدانی. مفکورهء وی را از طریق انواع مختلف کشف به میدان بکشی. تو نباید ازسلاح دست داشته و نیرومندی وی بترسی. ساعت ولحظه وجای ومحل دقیق ضربه را مشخص کنی. حمله باید غافلگیرانه باشد . روزوساعت حمله را نباید هیچکسی به جز خودت بداند. نکته دیگر: باید پیش بین باشی که پس ازپیروزی درحمله متقابل ویا پس ازناکامی چه اقداماتی را انجام دهی. اگرچه پیش بینی تغییرات آینده دشوار است ؛ ولی  پیش بینی نکردن گام های بعدی دوست ودشمن دریک محاربه تمام عیارمانند جنگ جلال آباد سخت زیانبخش می تواند بود. مثلاً درصورت ناکامی و شق نشدن مدافعه دشمن آیا خطر ازدست رفتن مواضع کنونی وجود دارد؟ اگر وجود دارد پس چه تدابیری باید پیش ازپیش اتخاذ کرد تا چنین چیزی واقع نگردد. ویا اگر پیروزی به دست آید قوت های دوست تعرض را تا کدام زمان وکدام سرحدی انکشاف دهند که امکان تحکیم مواضع به دست آمده جدید، در زمان اندک وجود داشته باشد . بنابراین نباید با عجله تصمیم گرفت و نا آگاهانه به استقبال خطر شتافت. وانگهی حالا که قرارگاه قوماندانی عمومی دشمن متشکل از افسران برجسته قرارگاهی و جنرالان نخبهء پاکستانی اند و دارای تجارب فراوان از جنگ با هند اند، باید اذعان داشت که استراتیژیست های برجسته یی نیزدر قرارگاه شان وجود دارد وبه خوبی می دانند که قوای مسلح افغانستان حتماًٌ امروزیا فرداحمله متقابل خویش را آغاز خواهد کرد. دراین صورت ما باید نه تنها در فکر حمله متقابل باشیم ؛ بل به فکر ناکام شدن حمله و عقب نشینی نیز باشیم. خود داری از اندیشیدن دراین باره، چیزی جز خودخواهی زیانبار و خود داری از قبول واقعیت های جنگ نیست که بنابردگرگونی ناگهانی اوضاع ممکن است رخ بدهد. ولی حمله متقابل باید وحتماً به پیروزی بیانجامد ونقشه وپلان عملیات چنان دقیق باشد وچنان در وقت وزمانش انجام گردد که دشمن نتواند دربرابرآن مقاومت کرده مجبور به عقب نشینی ویا فرار گردد.

  نعیم پیلوت، چرخبالِِ ما رابا خونسردی ملموسی - انگارجنگی درکار نباشد- در میدانچه هلیکوپتر ها که حالا درعقب جبهه نزدیک فابریکه برق درونته موقعیت دارد به زمین می نشاند. درنزدیک چرخبال چند نفرافسروسربازبا یک عراده زرهپوش منتظرمن اند. اگرچه درشهراز ازدحام وبیروبار پیش از جنگ و سال های پیشین خبری نیست ؛ ولی پیاده روها وسرک ها هم آن قدرخالی از آدم وموتر نیست که مانند دفعه قبل احساس کنی به شهر ارواح وارد شده ای. اگرچه حالا هم جنگ افزارهای ثقیل مجاهدین وارتش پاکستان بلا وقفه بر شهر واماکن مسکونی گلوله پرتاب می کنند ؛ ولی طوری که دیده می شود، مردم دیگربه این گلوله باری ها عادت کرده اند و چنان زنده گی خود هارا عیارساخته اند که کمترین آسیبی نبینند. اگردرروزهای نخست مردم خانه های شان را ترک گفته و به گوشه وکنارولایت ننگرهار ویا آن سوی مرزمهاجر شده بودند، اکنون با گذشت زمان وآگاهی براین مسأله که مجاهدین نمی توانند جلال آباد را سقوط دهند،باردیگر به خانه های شان برگشته اند.به همین سبب است که شهرنه ازقحطی رنج می برد ونه ازکمیابی مواد ومایحتاج اولیه زنده گی . دراین لحظات آن چه مردم به آن نیاز دارند، اعتماد وباور به پایداری قوت های مسلح کشورشان دربرابرتهاجم گستردهء پاکستانی ها وعرب ها است. اما چه کسی تخم این باورواعتماد را درذهن وضمیر آنان کشت خواهد کرد؟ به همین سبب باید به وسایلی متوسل شد که آنان پشتیبانی بیدریغ دولت شان را احساس کنند که برای این کار باید درمیان آنان رفت، با آنان سخن گفت، مشکلات شان را شنید و رفع کرد، به سوال های شان پاسخ گفت. زخمی های شان را تداوی کرد. امنیت شبانه منازل شان را تأمین کرده و ازننگ وناموس شان باید دفاع کرد. البته این کمپلکس بزرگی ازوظایفی اند که دربرابررهبری ولایت قرار دارد. اما مادامی که منشی ووالی درمحل قوماندهء جبهه شب وروز خود را بگذراند ودروظایفی دخالت کند که به هیچ شکلی ازاشکال به وی مربوط نمی شود،  درآن صورت این وظایف با اهمیت را چه کسانی انجام خواهند داد؟

  به زودی به محل قومانده می رسیم.  قوماندان عمومی جبهه منتظراست تا با گزارش مختصر از وضع اوپراتیفی جبهه و سپردن امورات جاری به من، توسط همان چرخبال هایی که ما را به جلال آباد رسانیده است همراه با منوکی منگل به مقصد کابل پرواز کند. می بینم که وقت تنگ است وفرصت این نیست که من نیزخریطه وپلان حمله متقابل را ازنظر بگذرانم .

 پس از لختی جنرال آصف دلاور و منوکی منگل می روند ومن پس از مختصر آشنایی با آن عده از افسرانی که تازه درگروپ اوپراتیفی جبهه پیوسته اند ، سعی می کنم تا هرچه زودتر با وضعیت ، حالت ، گروپمان و تغییراتی که در این سو و آن سوی خط مدافعه به وقوع پیوسته است ، آشنا شوم و مفکوره دشمن را بدانم :

 از گزارش مسؤولین درمی یابم که رهبران نظامی و ملکی مجاهدین و جنرالان پاکستانی پس از نخستین روزهای تهاجم گسترده شان برجلال آباد ، دریافتند که دیگرنمی توان از تکتیک های چریکی جنگ وگریز که به آن مهارت داشتند دربرابر قوای مسلح افغانستان استفاده کرد ؛ زیرا آن تاکتیک ها کهنه شده وکارآیی خود هارا ازدست داده اند. بنابراین باید طرح تاکتیک جنگی نو و تازه یی را ریخت . باید با یک باز نگری کلی درتشکیل جبهات ، مهارت جنگی و اسلحه و تعداد بیشتر افراد و همآهنگ ساختن فعالیت های جبهات مختلف مجاهدین چه در سطح جلال آباد وچه درسطح کشوربه پیروزی دست یافت.  از گزارش های مسؤولین کشف و امنیت دولتی بر می آید که آنان پس از ناکامی درنخستین حمله شان بر جلال آباد ، سازماندهی وتاکتیک پیشبرد عملیات رزمی را تغییر داده اند. آنان با دست یافتن به انواع جنگ افزار پیشرفته مانند دستگاه های پرتاب مرمی های ریاکتیف با برد 20 تا 40 کیلومتر ( موشک های سکر ) ، دستگاه های ضد تانک مجهز با مرمی های ریاکتیف نوع "میلان"، اضافه از 40 چین تانک  و توپ های 37 و 57 میلی متری دافع هوا ، دستگاه های ارتباط مخابره ساخت امریکا وجاپان دارای توانایی های بیشتر نظامی شده اند و قادرهستند که شهر جلال آباد را پیوسته زیر پوشش آتش قرار دهند. زیرا همه روزه  چندین هزارمرمی های تانک، ریاکتیف، توپچی وهاوان توسط موترهای لاری نظامی اردوی پاکستان به جلال آباد می رسد ومیان گروپ های مختلف مجاهدین تقسیم می شود. اما این راکت پراگنی وگلوله باری نه تنها بر مواضع نیروهای دولتی؛ بل برنواحی مسکونی جلال آباد به طور گسترده صورت می گیرد وچنان که در بالا گفته شد، باعث کشته شدن وزخمی شدن صدها باشندهء این شهرمی گردد.  بدینترتیب درمی یابم که جنگیدن دریک نبرد روبه رو وآشکار، آن قدرها هم ساده وآسان نیست که مخالفان دولت می پنداشتند. زیرا با مرمی های ریاکتیف به روی شهرهای بی دفاع آتش کردن ، محاصره کردن و اعمال دهشت افگنی را به راه انداختن چیزی است و سازماندهی کردن یک جنگ تهاجمی تمام عیار چیز دیگر.

 ازسوی دیگر متوجه می شوم که پایداری قهرمانانه و حماسه آفرین قوای مسلح افغانستان ووارد نمودن تلفات بی شماربردشمن، سبب شده است که روحیه جنگی مخالفین درسطح بسیارنازلی سقوط کند. گفته   می شود که تلفات به اندازه یی زیاد بوده است که شفاخانه های پشاور ظرفیت قبول کردن وتداوی آن همه زخمی را نداشته است. همچنان برمبنای اطلاعات کشف ودستگاه های استخباراتی کشور، گفته می شود که نارضائیتی های فراوانی از ناحیه دخالت خارجی هایی که درجنگ جلال آباد حضور دارند وبه مجاهدین کمک می کنند  در صفوف مجاهدین بروز کرده است. زیرا این خارجی ها به ویژه عرب ها مانع می شوند تا مجاهدین مجروحان خود ها را ازصحنه جنگ بیرون بکشند وبه شفاخانه های پاکستان برسانند. مثلاً از اثر حمله هوا پیماهای محاربوی که بالای یکی ازپوسته های جلال الدین حقانی در همین تازه گی ها درولسوالی چپرهار رخ داده است،به تعداد 12 تن کشته و 23 تن زخمی شده بودند که پس از حادثه ، حقانی خواسته بود تا زخمی ها را برای معالجه به پشاور بفرستد؛ مگرعرب ها ازاین کار ممانعت کرده وزخمی ها را تیرباران کرده اند. کشتار زخمی ها نفرت وانزجاررا درمیان سایراعضای گروه حقانی برانگیخته است.  همچنان گفته می شود که درپشاورموج اعتراض برضد اشتراک مهاجران افغان درجنگ جلال آباد به علت رسیدن اجساد شورشیان کشته شده و مجروحان دیگر بالا گرفته است. گفته می شود که پولیس پاکستان به مقصد سرکوب قیام کننده گان مهاجر افغان به روی آنان آتش گشوده است. درگزارش همچنان آمده است که برای آن که ازمظاهرات بیشترمهاجران جلوگیری شود، حکومت پاکستان پخش اطلاعات دربارهء تلفات نیروهای مجاهدین و اجیران عرب و ملیشه های خود را منع قرار داده است ؛ زیرا رقم درشت این تلفات مایه وحشت مردم پاکستان شده است. گفتنی است که بنابربعضی آمارها بیشتر ازهزاران تن کشته وزخمی نتیجه این نبرد بوده است که در بخش دیگری به آن خواهیم پرداخت.  

 حمله دوم مجاهدین برجلال آباد :

 حمله نخستین مجاهدین وحامیان شان که به تاریخ 16حوت ( 6 مارچ )  آغاز شده بود، به مدت نزدیک به یک ماه ادامه یافت ودرنخستین هفته ماه اپریل فروکش کرد. اگرچه امیرحزب اسلامی ووزیر خارجه حکومت مؤقت ، آقای انجنیر گلبدین حکمتیار پیش ازشروع جنگ دریکی از مصاحبه هایش اعلان نموده بود که درظرف چند روز آینده مجاهدین پیروزمندانه وارد شهر جلال آباد خواهند شد؛ ولی چون چنین نشد،هنوز چندهفته از حمله اول مجاهدین وشرکا بر جلال آباد نگذشته بود که لوی درستیز حکومت مجاهدین مرحوم جنرال یحیای نوروزدریکی از کنفرانسهای مطبوعاتی اشتراک کرده واعتراف کرد : " حمله جلال آباد یک عمل نادرست ونا سنجیده شده بود؛ زیرا مدافعین وملیشه ها درجلال آباد سه برابر قوت های مجاهدین است  واین ازنگاه نظامی یک اشتباه بود. جنگ جلال آباد طرح حکومت مؤقت و وزارت دفاع مجاهدین نبود زیرا هنگامی جنگ آغاز گردید که هنوز وزارت دفاع بدرستی آغاز به کار نکرده بود وبنابرآن انصافاً نباید وزارت دفاع را مورد ملامتی قرار داد. "

  ماهنامه مرکزاطلاعاتی افغان می نویسد که جنگ جلال آباد با سقوط ثمرخیل به تاریخ 6 مارچ آغاز و به تاریخ 3 اپریل فروکش کرده ؛ ولی مجاهدین پس ازنبرد های جدید با سربازان دولتی مناطق خرکاران وآدم خیل مربوط ولسوالی سرخرود در غرب جلال آباد را در اخیر ماه مارچ به تصرف خویش در آورده اند. جنگ تا همان تاریخ یعنی 3 اپریل    ( 14 حمل ) ازطرف شرق نیز ادامه داشته ؛ اما بعد بنابر دلایل ذیل فروکش کرده است :

  -- آماده گی کامل حکومت کابل برای دفع وطرد تعرض مجاهدین .                                                             -- باز بودن شاهراه کابل- جلال آباد.                                                                                                  – بازگذاشتن شاهراه سالنگ توسط  احمد شاه مسعود .                                                                             – آتش باری بلا وقفه توپخانه وبمباران ثقیل حکومت کابل.                                                                        – عدم آماده گی درعملیات ، نبودن قومانده واحد وعدم تجربه در جنگ های رویاروی.                                       – توقف ارسال مهمات جنگی از ایالات متحده امریکا و درنتیجه ازمیان رفتن تمام ذخایرآنان درسال 1986 دردیپوی " اوجری " در نزدیکی شهر راولپندی پاکستان.( گفتنی است که دراین کمپ تمام سلاح ومهاتی که ازسوی امریکا برای مجاهدین کمک شده بود، دیپو شده ودرسال 1986 منفجر گردید. به گفته آغا شاهی یکی ازدلایل عمده انفجاراین دیپوی بزرگ آن بود که نظامی های پاکستان خود ها را ازمحاسبه سازمان نظامی سیا وارتش امریکا نجات دهند. بنابراین آنان اوجری کمپ را منفجر ساختند تا به امریکایی ها بگویند : همه امکانات نظامی وحتی راکت های ستنگری که به مجاهدین تعلق داشت درنتیجه انفجار نابود شده اند.)

  درباره این که چرا حزب جمعیت اسلامی وبه ویژه شورای نظار درجنگ جلال آباد اشتراک نداشتند وچرا بزرگ راه سالنگ باز گذاشته شده بود، دیدگاه ها ونظریات احمد شاه مسعود چنین بود :  مسعود ادعای احزاب ورهبران مجاهدین ومنابع مختلف خارجی را درباره سقوط زود هنگام دولت جمهوری افغانستان رد می کرد واین پیش بینی ها را غیرواقعی وپیش از وقت می پنداشت. او اظهار می کرد که سقوط حزب دیموکراتیک خلق افغانستان با تغییر وتحول وضعیت نظامی نیروهای مجاهدین از حالت دفاع به حالت تعرض میسر است. اما این امر همآهنگی نیروها وایجاد ارتش تعلیم دیده ومنظم ، اکمالات تسلیحاتی ولوژستیکی می خواهد که دسترسی به آن درچندهفته وچند ماه ممکن نیست . به نظروی این آماده گی نیازبه چندین سال داشت.

  اما دربیرون از افغانستان که آی اس آی فعالیت محاربوی احزاب مجاهدین را پلان گذاری کرده وزیر کنترول داشت، بدون توجه به نظریات مسعود ، جنگ جلال آباد در16 حوت 1367 به راه انداخته شد، جنگی که احمد شاه مسعود با آن مخالف بود و آن را تباهی مجاهدین می پنداشت. درجای دیگراحمد شاه مسعود در باره این جنگ چنین گفته بود: " به نظر من پاکستانی ها به بسیار دقت زمان حمله به جلال آباد را درنیمه حوت 1367 درنظر گرفته بودند. زیرا درآن زمان در اکثر نقاط افغانستان برف بود و آن ها می خواستند جلال آباد را تصرف کنند تا ما [ شورای نظار] نتوانیم به دروازه های شهر برسیم. جنگ جلال آباد جنگ میان مجاهدین و حکومت کابل نبود؛ بل که جنگ میان پاکستان – حکمتیار وحکومت کابل بود. جنگ جلال آباد به نام حکمتیار نوشته شده بود وبه همین دلیل زمانی که جنگ درجلال آباد آغاز گردید،پاکستانیها فکرمی کردند  که آن شهر سقوط می کند وبه یکباره گی تمام مواد اکمالاتی را بالای ما قطع کردند وفکر کردند که به ما ضرورت ندارند.

 "اولیویه روا" پژوهشگر فرانسه یی در صص 79-80 کتاب " درس هایی از جنگ افغان شوروی " که توسط سلطان احمد بهین به فارسی برگردانیده شده است نیز درباره آن که با پیروزی حکمتیار درجنگ جلال آباد، تسلط حکمتیار به سایر احزاب تنظیمی تأمین می شود نوشته است : " هدف دوم تأمین تسلط حکمتیاربرسایر احزاب وقوماندانان داخلی از طریق دادن حد اعظم کمک ها به موصوف بود.آی اس آی قوماندانان داخلی را به حمله ( در جنگ جلال آباد ) تشویق نمی کرد، زیرا ترس داشت که مجاهدین مستقل [ احمد شاه مسعود ] می توانند کابل را اشغال نمایند. نتیجه ناکامی تعرض جلال آباد بود که حکومت مؤقت را بی اعتبار ساخت وبه بقای رژیم نجیب الله مساعدت کرد." 

 درحالی که حکمتیار در کتاب دسایس پنهان .. خویش نوشته بود که دراین هنگام ( زمان جنگ جلال آباد بهار 1368 ) مسعود به طورعلنی درسالنگ و جاهای دیگر با عملیات مخالفت می کرد؛ احمد شاه مسعود می گفت : " درجلسه ششم شورای نظار اولین بار با یک هیأت پاکستانی دیدیم که به داخل افغانستان آمده بودند. مسأله عمده یی که آن ها تأکید می کردند عبارت از بسته شدن راه سالنگ بود و می گفتند که شاید جنگ از جلال آباد و پکتیا به طرف کابل آید وضرور نیست تا شما درجنگ کابل مداخله کنید، فقط وظیفه شما مسدود ساختن شاهراه سالنگ است وبرای این که درکابل مشکلات ایجاد نشود وبی نظمی نیاید درجنگ کابل سهم نگیرید. پاکستانی ها می گفتند حکومت کابل روحیه ندارد وجنگ حتمی نیست. باید در اطراف کابل بلند گو ها نصب شوند وبه عساکر گفته شود که تسلیم شوند وبدین صورت کابل سقوط می کند....آن ها پافشاری می کردند که شما قفط سالنگ را مسدود کنید. من به پاکستانی ها گفتم که شما هرقدر می خواهید می توانید از سمت جنوب قوای متحدین تان را به طرف کابل سوق دهید؛ ولی من حد اقل با ده هزار نفر از سمت شمال به طرف کابل باید بروم. به آن ها گفتم که اگر قبول می کنید خوب، درغیر آن استراتیژی شما وما جداست . "

  احمد شاه مسعود دلایلی دارد مبنی بربسته بودن بزرگ راه سالنگ : زمانی که از حمله برجلال آباد شنیدم به طرف پنجشیر حرکت کردم وبه پنجشیر وقتی رسیدم که که جنگ جلال آباد تمام شده بود وحکومت تمام فشارش را بالای سالنگ وارد کرد تا راه را باز کند. درآن زمان سالنگ به دست ما بود وتنها دراثرتقاضای مردم کابل فقط به مواد ارتزاقی وخوراکی اجازه داده می شد که عبور کنند. آن ها اطلاع دادند که باید به صورت فوری سالنگ مسدود شود. من به ایشان گفتم که سالنگ تنها بروی کاروان های مواد ارتزاقی باز است ... بنابراین من نمی توانم مردم کابل را از گرسنه گی هلاک بسازم. .. پاکستانی ها دلیل شکست شان را درجلال آباد باز بودن راه سالنگ می دانستند، درحالی که به نزد ما گزارشات تاریخ وار موجود است که درطول جنگ جلال آباد راه مسدود بود وبعد از آن که حکومت تبلیغات کرد که گویا سالنگ باز شده است ، من به پاکستانی ها گفتم اگر سالنگ باز می بود پس چرا حکومت کابل یک ماه بعد از جنگ جلال آباد تبلیغات وسیع را به راه انداخت که گویا مؤفق به تسخیر سالنگ شده است وخبر نگاران را از کابل به سالنگ برد.

   اما حمله وسیع وگسترده دوم مجاهدین دراوایل ماه جون صورت گرفت. دراین حمله که با همآهنگی نسبتاً بهتری آغاز شد، مجاهدین جبهات اطراف جلال آباد را به شکل زیربین خود تقسیم کرده بودند :                                             - محاذ ملی اسلامی مسؤول حمله به جبهات خوش گنبد.                                                                            – حزب اسلامی واتحاد اسلامی مسؤول حمله به جبهات کاریز کبیر.                                                             – حزب اسلامی خالص مسؤول حمله به جبهات چپرهار و هده.

 درنوشته آقای حامد علمی درباره حمله دوم مجاهدین پیشین و حامیان شان بر جلال آباد برمبنای گفته های یکی دیگر از فرماندهان اطراف شهر جلال آباد، تصویر دیگری از این حمله داده شده است. این قوماندان می گوید که حدود چهار هزار مجاهد در غرب شهر جا به جا شده بود و قوت های دولتیی که از شهردفاع می کردند، از چهار طرف مورد یورش قرار گرفتند. دراین حمله مجاهدین جبهات شرقی مؤفقیت بیشتر به دست آوردند. ما نیز توانستیم تا کنون سی پوسته کمربند امنیتی را تصرف کنیم واضافه ا زچهار صد سرباز حکومتی در جبهات ما کشته شده اند. هشت تانک را به غنیمت گرفتیم واضافه از شصت تانک ووسایل نقلیه منهدم شده است. ( مگر درحالی که تعداد تمام تانک های فعال درگانیزیون جلال آباد 97 چین بود، پس چگونه می توان به گفته های این قوماندان باور کرد که مجاهدین درحمله دوم شان هشت تانک را به غنیمت گرفته وشصت تانک ( جمله 68 ) تانک را از صف محاربه خارج کرده باشند

 هنگامی که من به جلال آباد رسیدم، وضع نظامی به قرار ذیل بود :

 شهر درمحاصره قوت های مجاهدین ونیروهای ملیشه و عرب های رضا کار واجیر قرار داشت. عملیات را سه شورا که دراطراف شهر موقعیت داشتند، رهبری می کرد : شورای کامه و چپرهاردر استقامت شمال شرقی وجنوب شرقی.  شورای سرخرود وخوگیانی در استقامت جنوب وجنوب غرب.  وشورای خیوه دراستقامت شمال. امافرماندهان مجاهدین در اطراف جلال آباد نظریات متفاوتی داشتند. مثلاًً قوماندانان حکمتیار و مولوی خالص عقیده داشتند که تا فتح شهر باید بجنگند واسلحه بر زمین نگذارند، درحالی که فرماندهان محاذ ملی می گفتند که فشار نظامی تا هنگامی باید وارد شود که امکان دست یافتن به یک راه حل قابل پذیرش ومعقول سیاسی پیداشود.

 حمله دوم مجاهدین بر جلال آباد نیزبیشتر از یک ماه طول کشیده بود. به اساس گزارش های مسؤولین قرارگاه قوماندانی عمومی جبهه شرق درحمله دوم نیز مجاهدین نتواستند درتمام استقامت ها حتی یک مترهم گامی به جلو بردارند ویا کدام پوسته امنیتی قوای مسلح را سقوط دهند. برعکس آنان دراین درگیری های ماجرا جویانه  متحمل تلفات سنگینی چه از ناحیه موجودیت ماین ها وچه از اثر ضربات سنگین هوایی ، راکتی وتوپچی شده اند.


June 7th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی