امیر تیمور موسس سبک اصیل هنر معماری وحامی فرهنگ ومدنیت آ سیای وسطی قسمت(4)
تتبع ونگارش؛تلخیص وترجمه:  ازحسن پیمان تتبع ونگارش؛تلخیص وترجمه: ازحسن پیمان


  حقگو

ازراه برو بیراه مرو، هرچندکه راه پیچان بود"  ر" 

افتان  و خیزان  رو  دران  ، کامیاب و ناکامی  بود

با   د شمنان  اندر  ستیز  ،  طرح  نوینی  را  بر یز

عا قل  و مر دانه  برو  ،   کین  راه   ا نسا نی   بو د

با جبن وجهل سازش مکن،"اندیشه ات"باطل مکن.ا

راه  به  نا  همواری  بجوی  ،  شبها  زنده  داری  بود

حق بگو  تا  تلخ   بشنو ،  به  سو ی  و ا قعیت  بر و

برگ  نو تأ ریخ  باش  ،  کین  خواست  زمانی  بو د

هر که حق گفت  بیهراس، بی ماجرا وبی وسواس    

این حرف خودشا ند  به کرسی ، مرد  مید انی  بو د

کم   بگو  با  محتو ا  و  نه   حر ا  فی   پر   ما  جر ا

بازار  تند  روان   بشکست  ،  کین  راه  نا دا نی بود

  رگ غیرت نشتر زدی!؟" ، دست ظالم بوسه زدی"

به خلق تورک  دشنام  زدی ، کین فعل  سالوسی  بود

وز کرده ات گشتی پشیمان، عذر خواستی باز تو نادان

کم  ز د ی  مقا م  ا نسان   ،   کین  کار  شیطا نی  بو د

نه چرند گوی، نه دشنام زن، نه نادم ازحرف خودباش

نه  تو هین  د یگرا ن  کن ،  کین  راه   د و نا نی   بو د

مبوس  پا ی  قا  تلا ن   ،  د زد  و خا ئین   و جا نیا ن

همچو "  پیمان "  از حق  بگو  کین  راه  مر دا نی بود

 حسن پیمان"  و"

فهرست مطالب

دوم-مقایسۀ زمامداریها در بعد خارجی 

 امیر تیمور درمقابل گردن کشان بیرحم بوده است_

ترویج فرهنگ در عصر امیر تیمور_

 تحمیل جنگها توسط گردن کشان مغرور بالای امیر تیمور_

زور آزمائی با یزید ایلدرم(بایزید اول)با امیر تیمور _  

دوم_ مقایسۀ زمامداریها دربعد خارجی:- موئرخین ونویسندگان اکثرأ تا کنون ازکارنامه های خوب وخدمات ارزنده واز مهمان نوازیها واز شهامت وغیرت امیر تیمور درمقابل گردن کشان وظالمان وترحم او به مردم واز نوازشهای او درهمه سطوح اجتماعی؛ چشم پوشیده بوده اند که تأریخ کنونی همه را به استناد قوی به افشاء گری گرفته است.ا

الف:-  الحاج عبدلواحد سیدی موئلف آثار "بازشناسی افغانستان"در بخش داوری وقضاوتهای مقایسوی منصفانۀ خود در این بخش ازنبشتارخود از قول بسا موئرخین معتبرومشهور جان  ادامه داده می افزاید:"...موئرخان اروپائی همیشه نام تیمور را با مناره های که ازکلۀ انسان ساخته شده ذکر میکنند؛ این منظره های هولناک ووحشت آ ور در غالب تواریخ مربوطه به تیمور منعکس شده استاما تیمور قرون وسطائی را نمیتوان با تمدن امروز محاکمه کرد!  . درزمان تیمور دران زمانه ها ؛ این کار ها معمول بود وملک هرات(ملک غیاث الدین) نیز به علامت پیروزی کله منار ها میساخته است. قتل عامها دران روز ها عمومیت داشته به قسمیکه ترحم را نشانۀ ضعف میدانسته اند..."(23)(همان).ا--ترحم وسازش ویا مصالحه وکنار امدن بطور یکجانبه با دشمنان مصمم وبویژه با گردن کشان مغرور ومتکبر ازخود راضی؛ واقعآ هم یک علامت ضعف وتسلیمی ویک نوع بی شهامتی است وسپردن همه قدرت وهست وبود به دشمن سوگند خورده تلقی میگردد که دران زمان نه تنها به تیمور یک پدیدۀ ننگین وعار شمرده میشده است؛ بلکه اکثر امپراتوران ازهمین اصل ورفتار ها پیروی مینموده اند که در ان ایام نیز معمول بوده است.قاطعیت ومتانت علامۀ پیروزی وفتح، وفاتح ان قهرمان شمرده میشده است.که بادریغ دراین عصر اوج فرهنگ ومدنیت کنونی ما با ادعا های بالا بلند خود این بیرحمیها چندین بار بد تر ازقبل خود ادامه دارد! که نه فتح وپیروزی ان معلوم است ونه قهرمانی ان.بلکه آ نچه که بجا گذاشته اند؛ عبارتن از: قهرمانیها درقتل وغارت ودر فساد ووطن فروشی بیننگی وبه بیغیرتی وعقبمانیها وواپسگرائیها وپهلوانان نژاد وزبان پرستی قوم وقبیله سالاری طراز فاشیسم مافیائی ان در طول این مدت در این تأریخ چیزی دیگری سراغ نمیگردد وارمغان افتخار امیزی ازاین زمامداران قبائیلی بجا نمانده است !؟؛ به جزاز مردم قهرمان وتأریخ آ فرین افغانستان که در هرقدم ونفس از خود قهرمانی نشان داده واز وجب وجب خاک خود با خون خود دفاع نموده آمده اند  ونیرومند ترین اشاغالگران  جهان را به زانو در آ ورده اند.ا

ب: امیر تیمور درمقابل گردن کشان بیرحم بوده است:-برای مستند سازی این ادعا مراجعه میکنیم به سخنان زنده ومشهود تأریخ که امپراتوران وسلاطین وقت بمقابل تقاضای دوستانه وبرخوردهای انسانی ومدنی امیر تیموربخاطر ایجاد خویشی وروابط خانوادگی او چگونه گردن کشی وغرور توهین امیزمینمایند واورا به جنگ ونبرد دعوت مینمایند وتحریک میکنند؛ وباز چگونه ذلیل وزبون ازمیدان نبرد فرار مینمایند که موئلف مذکور ازقول(هیرولد لمب ازصص 82-85 کتاب ان تحت عنوان -تیمور لنک-چنین بیان میکند:"...امیرتیمور ازصوفی خوارزم خواست تا دخترش "خانزاده" را به عقد"جهانگیر"پسرتیمور درآورد؛ این امر برای صوفی گران آمد ویوسف صفی به تیمور پیغام فرستاد:"من خوارزم را به شمشیر گرفته ام وفقط با شمشیر مسترد میگردد.."!؟-(24)-(تیمور که میبیند، پاسخ مقابل تقاضای دوستانۀ او نیست، بلکه تمرد گونه وگستاخانه دعوت به جنگ ومستقیمأ تحمیل آ گاهانۀ ان بالای تیمور است، ناگزیر میگردد همان گونه پاسخ بگوید  ونبرد نماید!-این قلم)-بناآ تیمور درپاسخ ان شهر خیوه را درهم کوفت؛وبه یک حمله شهر خیوه سقوط کرد وبدست تیمور افتاد؛ وبه اورگنج که صوفی درانجا پناهنده شده بود،شتافت. به تعقیب ان صوفی این پیام دیگری را به تیمور فرستاد که شاید تیمور را از نبرد تن به تن بترساند به پیام خود گفته بود:" چرا باعث کشتن پیروان خود شویم؟؛ بیا تامن وتو بدون مداخلۀ دیگران سرنوشت جنگ را معین بسازیم؛ کسیکه خونش ازشمشیر رقیب ریخته شد، مغلوب دیگری باشد..."(!!!)(25) -این غرور وتکبرتحریک آ میز؛ تیمور را مجبور وناگزیر میسازد تا آ مادۀ پاسخدهی وی باشد.فرستادۀ صوفی پادشاه خوارزم؛ ساعت مبارزۀ تن به تن را تعین کرد وقرار شد مبارزه درکنار دروازۀ بزرگ شهر درزمین همواری انجام شود.تمام امیران تیمور با این عمل اعتراض کردند؛ ولی بایان پسربیگی جوک فریاد زد:" ای امیر مان! -اکنون نوبت ماست که جنگ کنیم. توباید برتخت بنشینی وفرمان جنگ بدهی؛ تونباید از تخت فرود آ ئی.همه از تیمور خواستند بجای او به مبارزه برود؛ولی تیمور پیشنهاد انها را رد کرده ودلیرانه گفت:" صوفی مرا درمبارزه طلبیده  نه شمارا..!"(26)- تیمور خودش را آ مادۀ نبردتن به تن باصوفی سلطان خوارزم کرد.تیمور "چون شیر غران" ازمیان عساکر خود ووسائیط وساز وبرگ  جنگی خود عبور کرده یکه راست خودش را به میعاد گاه موعود در دروازۀ اورگنج رساند ومنتظر دشمن ماند. او دراین مسابقه که به مرگ وزندگی طرفین می انجامید؛ چهرۀ واقعی خودش را دور از سرداران سپاه به نمائیش گذاشته بود وشکست وعظمت تیمور دراین نبرد هردو متصور بود؛اما یوسف صوفی "زبون شده!؟" جلو امده نتوانست ونیامد وتیمور که این را دید،  فریاد برآورد:" هرکس سر حرفش نه ایستد جان خود را به خطر می اندازد.."(27)- ... "پس تیمور عنان تاخته به اردوی خود باز امد وبا استقبال بی سابقۀ امیران وسرداران وسپاه روبرو شد؛ سخنان خشم آ لود تیموردربارۀ صوفی یوسف زمامدارمقتدر خوارزم؛ مثل پیشگوئی پیغمبران شد. چه که صوفی بیمارشد وبا مرگ او شهر تسلیم شد؛"خانزاده" دختر صوفی یوسف را برای "جهانگیر" پسر تیمور فرستادند.بدین ترتیب شهر بزرگ اورگنج به تصرف تیمور درآ مد وجزء یکی ازولایات او شد.فرزند ارشد تیمور به فرمان روائی ان ولایت موئظف شد. سپس حدود (50)هزار نفرازنفرات تیمور ازدروازۀ اهنین گذشتند که با ساز وبرگ سنگین نظامی بدرقه میشدند؛ بدین ترتیب تیمور جانب هرات عنان گردانید..."(28)- دراین بیانات بوضاحت دیده میشود که امیر تیمور ازراه دوستی وتحکیم روابط وبرقراری خویشی وخوشی واز در صلح پیش می آید؛ اما زمامدار مغرور خوارزم؛ صوفی یوسف نا عاقبت اندیش؛ با گردن کشی وتکبر بی حد وحصر خود؛ امیر تیمور را به جنگ وانهم تن به تن دعوت و انرا آ گاهانه وعمدی تقاضای دوستی را به دشمنی بالای تیمور تحمیل میناید؛ وبعدأ دربرابر همت وشهامت دلیرانه وسربازانۀ تیمور تاب مقاومت آ ورده نمیتواند وبه میدان حاضرنگردیده  فرار مینماید!؟

ت:- این داستان واقعی نیز به چند دلیل زیر چندین بعدی بودن شخصیت برازندۀ امیر تیمور؛ بیشتر صحه میگذارد: یک:-  امیر تیمور از دردوستی وتقاضای خویشاوندی وطلب گاری به دختر یوسف صوفی امیر خوارزم بگونۀ صلح آ میز پیش می آید؛ اما صوفی خوارزم بمقابل او تکبر وگردن کشی نموده میخواهد جنگ وزور آزمائی کند؛ وزور شمشیر ولشکر خودرا به نمائیش گذاشته؛ وحتا به بار ثانی؛ پیغام جنگ تن به تن مقابل شدن با امیر تیمور را میفرستد وتحریک به جنگ نموده وجنگ را عمدأ تحمیل میکند.!- دو :-  وامیرتیمور علی الرغم مخالفت شدید افسران؛ سپاهیان وروحانیون واهالی که حضور داشتند؛ مبادا زخمی ویا کشته نشود؛ بدون هیچ ترس وهراس فدا کارانه راسأ ازمیان همه چون شیر دلیرانه وبا شهامت عبور نموده خودرا بمقابل صوفی آ مادۀ نبرد تن به تن میسازد ؛ تابدین ترتیب نهایت غیرتی بودن؛ دلیری وشهامت وسربازی وبیباکی وپهلوانی  خودرا بمقابل دشمن سرکش خود نشانداده باشد بجای معینه که به اجرای این نبرد تعین گردیده؛ میرود اما حریف حاضر شده نتوانسته وتاب مقاومت آ ورده نمیتواند وذلیلانه ازمیدان فرار میکند که؛ باسائیر زمامدارانیکه انها همیشه درپناه سپاه ودر حصار وحفاظت لشکر خود حکمرانی نموده امده اند؛ هیچگاه قابل مقایسه نبوده واز حضور دربین مردم وبا مردم بودن وحتا بادشمن مقابل شدن را مانند تیمور نمیتوان با سائیرسلاطین وزمامداران دیگر مقایسه نمود.ا

سه:-  امیر تیمور افزون برجوانمردی غیرت ونیرومندی که داشته وافزون بر تاکتیسنی فو ق العاد ماهر نظامی که درهیچ حمله ونبرد خود به شکست مواجه نشده وهمیشه پیروز وفاتح وپیلوان زمان خود بوده است؛ واما یک شخصیت مهم فرهنگی عصر خود نیز بوده است؛ ومنباب مثال؛ مهمترین اثر او کتابی بنام" تیمور نامه"( تزوک تمیر)است که چندین بعدی بودن شخصیت اورا نیز صحه میگذارد.ا

چهار:-  امیر تیمور به انچه که میگفته  عمل مینموده وازحرف وسخن خود بر نمیگشته است. وبا دشمنان سرکش خود بیرحم وآ شتی ناپذیر، قاطع ومصمم وتا دم فتح وپیروزی در مبارزه ونبرد تا آ خیر میرزمیده ؛ چشم ترس نداشته وپیوسته به افسران وسربازان خود ؛ شخصآ درپیشا پیش سپاه قرار گرفته وفدا کاری نمود ه وبا این رفتارها روحیۀ عالی رزمی میداده است.واعتماد به نفس ومرد آ هنین عصر خود بوده است.و علی الرغم تبلیغات دشمنانش؛ بعد از هر فتح وپیروزی ویرانه های ناشی از جنگها ونبرد هارا دوباره ومجددأ احیأ وبازسازی وآ باد نموده وشهر هارا بیشتر از پیش شگوفان تر میساخته است. از انجهت مخالفینش او را ازروی حسادت وتعصب ؛ ظالم وبیرحم وده ها واژۀ دنباله دار هتاک امیز دیگری را عقده مندانه وکینه توزانه؛ علیه وی نوشته اند که این استعداد طبیعی وی اسباب بروز بغض وبخل مخالفین نژا دی وزبانی اوگردیده وهمیشه با او با استفاده ازاین روشهای تبلیغاتی عقده کشائی نموده آمده اند.ا

ث:  ترویج فرهنگ درعصر تیمور:-   هرچند مخالفین نژاد تورک میخواهند؛ امیر تیمور وفرزندان  واحفاد اورا با جعل سازی آشکارا وتحریف واقعیتهای تأریخی ؛ تلاش میورزند با استعمال کلمات" شاید وباید؛ واگر ومگر ها !؟ وغیره" به نژاد منگولها(مغولها)منسوب سازند وبه زعم خود، صحرا گرد وبی فرهنگ وظالم وبد ومنفور معرفی نمایند؛ اما حالا که دیده میشود از اثر تراکم واقعیتهای انباشته شده ولی به ( حاشیه نهفته) درآرشیف تأریخها؛ نیز بعضأ ازانها انکار واغماض نموده نمیتوانند وبرخیها نیز نا گزیر به این واقعیتها تن در داده؛ گوشۀ از این حقایق نهفته را باز گو نموده اند که؛ بگونۀ مثال؛

یک :-  درکتاب "بازشناسی افغانستان"  ازقول شمار موئرخین چنین آمده است:"..منز-تاکسون-روکسی بورغ--گلومبیک ودورلی دوران.." میگویند  :   منبع  درخشان   تأریخ   تیموری   دو  کرکترداشت(29)؛ که منعکسشده ازپیدائیش تورک ومنگول وپارس، بمثابۀ عالیترین فرهنگ این سلالۀ امپراتوری(30)؛(31)بوده است..."...واگر حرف ازز بان وادبیات بمیان آید، تمامأ تورک-منگول چغتائی را دربرمیگیرد که بعدأ زبان فارسها زبان رسمی دورۀ امپراتوری تیموریان گردید؛ واین زبان رشد وانکشاف داده شد؛ دراین دوره تأریخها؛ وکتابها نوشته شد وبه زبان پارسی اشعار سروده شد؛ شعرا ونویسندگان زیادی بوجود امدند ورونق دادند.با وجود انکه زبان چغتائی زبان مادری وبومی قدیمی تورکی فامیلی تیمور بود؛ زبان عربی نیز در تقویۀ علوم، فلسفه،علم الهیات یا علم الاهی تئولوژی) ومدنیت اسلام انکشاف ورونق یافت.."(32) .  هرچند ایرنیها تلاشدارند شماری از شخصیتهای تأریخی شاهان وامپراتوران ویا علما وشعرا رای افغانی وتورکی را مانند میرزا عبدالقادر بیدل پدرسخن ومعنا وفلسفۀ ومولانا جلال لالدین محمد بلخی ویا دانشمند فیلسوف وعالم متبحر ومنجم وریاضی دان چون  ابوریحان البیرونی وابن سینای بلخی ودیگرتورکتباران ویا  چون سید جما ل الدین افغان اسعد آبادی کنری را مربوط ومنسوب بخود بسازد و یا با پیش کشیدن زبان پارسها ویا هرکه به زبان فارسی بلدیت داشت اورا ایرانی وآریائی معرفی نموده وبا این سرقت نام وشهرت شخصیتها به خود شهرت کذائی کمائی میکند0 که زیاد تر در فیس بوکها وسایت گوگل ودرانسایکلو پدیا ها ودانشنامۀ ازاد ایرانی  اکثرأ جانبدارانه نشرات مینماید!؟ 

دو:-  نمونه دیگری از فرهنگی بودن وفرهنگ پروری ومدنیت پروری امیر تیموررا؛ بار دیگر با تأ کید وبه استناد ازقول موئرخ معروف غلام محمدغبار؛ بعد از فتوحات درهند وکسب مشروعیت ازطریق نهاد های مردمی ان زمان که؛ مساجد ومدارس وتکایا ونهاد های مذهبی بوده اند.که اقای غبار باوجود منسوب سازی غیر مستند خود؛ امیر تیموررا به نژاد مغول وبدگوئیها علیه او همچنان آ ورده است:"...سپاه هند درهم شکست وپادشاه هند از میدان برگشت ودر شهر متحصن شد.اما شب هنگام پادشاه به  گجرات وسپهسالار به طرف برن فرار کردند وتیمور فاتحانه داخل دهلی گردید...ومولانا نصرالدین  عمر درمنبر جامع خطبه بنام" امیر تیمور صاحب قران"خواند...بعدأ تیمورامر کرد ؛ پیشه وران وصنعت کاران را از سائیر اسرا وبردگان جدا کرده به شهزاده گان تیموری تقسیم نمودند تا به مناطق متعلقۀ خودها بفرستند وسنگ تراشانرا جهت امر نگهداشتند تا مسجدی درسمرقند بالای شان تزئین نمایند...تیمور بعد از پانزده روز استراحت در دهلی به جانب افغانستان حرکت کرد؛ وقلعۀ میرت وسواحل گنگ وکوه های سواکت وجمو را فتح وازراه کابل وخلم جیحون را عبور وبه سمرقند مراجعه کرد...."(33) .ا- اما برتر جویان از این عمل تیموربهره برداری سیاسی وتبلیغات نژاد پرستانه نموده به زعم خود چنین تعبیر مینمایند که؛ زیبائی شهر سمرقند را تیمور آباد نکرده است بلکه معماران وهنرمندان وسنگ تراشان ممالک مفتوحه را با خودآ ورده وبالای انان این چنین شگوفان ساخته است.!؟- که بیشترایرانیها  خودرا تیکه دار فرهنگ درمنطقه تبارز میدهند  و مانند همیشه همچو مسائیل را بی تب وتابانه تبلیغ مینمایند؛خوب برای یک لحظه قبول کنیم که در آسیای میانه وسمرقند؛ هیچ معماری؛ کاشی کاری؛ هنرمندی یا سنگ تراشی؛ فرهنگی وآثاری موجود نبوده است؛ همه ازکشورهای مفتوحه استفاده گردیده است!؟-درحالیکه برعکس ادعاهای نژاد پرستان؛ صدها نقاش هنر مند،رسام،معمار،سنگ تراش، حکاک ونجار وحجار وغیره علما وشعرا ونویسندگان وموئرخین دربار تیمور وتیموریان چه درهرات وچه در سمرقند مملو وباهم گرد امده بودند وده ها وصد ها عمارات وبناها ومعماریهای باشکوه را وازقبلها نیز بپا ساخته بودند.اما افزون بران با اوردن این همه هنرمندان وبنا ها وسنگ تراشان وغیره نیز نمادی ازعلاقۀ شدید ومفرط  او به فرهنگ ومدنیت -فرهنگی ومدنی بودن امیرتیمور بمثابۀ بهترین معمار وبنا ؛  با اعمار بنا های باشکوه برای آبادی ترقی واعتلای کشورخود بوده است که؛ علی الرغم تبلیغات وتخریبات حسودانه وکینه توزانۀ مخالفینش؛ او یک انسان دارای یک فرهنگ عالی وترقی پسند نیزبوده است که  به چنین کارها وکارنامه ها وشهکاریهای فرهنگی دست یازیده است؛ که همواره برای رشد وانکشاف فرهنکها، زبانها وآبادیها ومعماریها به هرسبک ونوع عالی  بدون تعصب بوده است؛ رونق بخشیده وبا استفاده از هرنوع امکانات؛ چه ازداخل کشورش وچه ازخارج انچه که میسر میگردید؛ وان خارج هم ازجملۀ کشورهای مفتوحه وتحت تسلط امپراتوری خود تیموربود؛ مانند کشور خود وسر زمین ابائی خود پیوسته تلاش میورزیده است تا به نحو بهتری نسبت به هرزمان دگر وهرامپراتور وزمامدار دیگربه بنا ها وبه تأسیسات آثارتأریخی باشکوه توجه خاص به خرچ بدهد وازخود به میراث بگذارد که؛ درشأن اغلب امپراتورها شاهان وامرا وبه ویژه زمامداران قبائیلی بعدی چنین تلاش وعلاقه نبوده ویا کمتربوده وبویژه که بعد از فتح شهرها دوباره برای ابادیها بازسازیها وشگوفان سازیهای انها مجددأ میپرداخته است؛ نمیتوان با دیگرسلاطین وامپراتوران وامرا مقایسه نمود.ویا با زمامداران قبایلی که طی بیش از(250) سال اخیر بعد از امپراتوری تیموریان درخراسان کبیرمقایسه کرد.زیرا  هرگاه همان تلاشها وتوجه دراین عصراوج تمدن وفرهنگ میبود برخلاف ادعا های کلان تیکه داران فرهنگ ده ها وصد ها چند بیشتر ازانچه که هم اکنون هست ارتقا میداد وبه اخرین اوج وکمال خود میرساند.که برعکس همه دست آوردها وکارنامه ها ومعماریها وآثارگرانبهای تأریخی وآبادیها که بزرگترین منبع ثروت ودرآمد ملی از لحاظ توریستی وجلب سیاحین ازمیراثهای ارزشمند دوران امپراتوریهای تورک یاتیموریان بود که اکثرأ ویران وبه نابودی سوق داده شده است ؛اسف انگیز است.!!!-وبرخلاف تبلیغات دشمنان ومخالفانش؛ امیر تیمور ازاین افراد واستاذان ماهروورزیدۀ  هنر آ فرین هررشتۀ مخصوص برای آبادی وبازسازی شهرها استفاده برده است. نه بمانند زمامداران قبائیلی وقبیله سالاری ما انهارا بکشد وبه قتل برساند وازبین ببرد که امیر تیمور برخلاف این زمامداران قبائیلی؛ نژاد پرست وزبان ستیز و ضد فرهنگ ومدنیت نبوده است وبخاطر انکشاف وترقی وآبادی ممالک خود از ایشان به نحو درست وموئثر واعظمی استفاده میبرده است.وباید هم یک پادشاه ترقی پسند ومدنیت پرور وفرهنگ دوست چنین کار ها را میکرد وهمچو یک رسالت تأریخی را منحیث یک وظیفۀ مقدس  انجام میداد.وچرا دربرابران تا به این حد تعصب وحسادت ورزید.!؟-در حالیکه امیر تیموراین رسالت تأریخی وخدمات اجتماعی وفرهنگی را نتنها دروطن آ بائی درسمرقند ویا درآسیای وسطی؛ بلکه درهرمناطق وممالک مفتوحۀ خود چنین خدمات ارزنده را بدون هیچگونه تعصب وحسادت انجام داده است که بعدأ روی ان بحث خواهیم داشت.ا

 سه : -  وبویژه ازقول همین منبع درمورد یکی دیگری ازکارنامه های بزرگ و مهم  تأریخی   برای ایجاد "حاکمیت مرکزیگ"و"حفظ وحدت ملی" درخراسان بزرگ نیزکه مرحوم  غبار اورده است، چنین میخوانیم:"..معهذا، تسلط تیمور درافغانستان ملوک الطوائیفی وامرای محلی کشوررا که بطور مستقل ومجزا ازهم دیگر فرمان روائی کرده ووحدت سیاسی افغانستان را ازبین بردند؛ منقرض ساخت ویک بار دیگر بعد از یکنیم قرن افغانستان را تابع یک اداره ودولت مرکزی نمود، ولو این مرکز درسمرقند خارج افغانستان قرار داشت واین دولت  دولت بخصوص افغانستانی نی بلکه دولت سرتاسری آسیای وسطی بود.(34)-که طی بیش ازدوصدو پنجاه سال بویژه از1747م.با به قدرت رسانیده شدن غیر مشروع ملتانیهای هند برتانوی درتخت خراسان تاکنون؛ بنام حاکمیت مرکزی که باثبات وبه پایۀ وحدت ملی سرتاسری استوار باشد؛ تأریخ سراغ ندارد.واگربوده انهم به پایۀ"قومی!؟"بطور موئقطی ولرزان وشکننده ایجاد گردیده وپایۀ ملی مرکب  از همه ملیتها و باسهم مساوی از همه اقوام درجامعه نبوده؛ که بعدأ به زودی بی ثبات وناپایدار گردیده وتوسط احفاد خود همین زمامداران قبائیلی بعدی ازهم پاشیده شده است. تأریخ زمامداریهای قبائیلی؛ جز کشمکشهای قومی وقبیلوی وسیطره جوئیهای اتنیستی با رفتارهای فاشیستی ونژاد پرستانه وزبا ن ستیزانه؛ قتل وغارت  دزدی ونسلکشی وتصفیه های قومی وکوچهای اجباری؛ ظلم واستبداد بی حد وحصر ولجام گسیختۀ ان بطور آ گاهانه وبا نهادینه سازی پدیدۀ شوم تبعیض وتعصب بشکل سیستماتیک  وایدئولوژیکی ان برای یک قومسازی افغانستان وغصب زمینهای ملیتهای تحت استبداد که صد ها اسناد وآثار معتبر ومستند تأریخی روی ان شهادت میدهند؛وتاکنون نه حاکمیت مرکزی باثبات ودوامدار؛ ونه  هم وحدت ملی ان وجود داشته که ازان منحیث دست آوردی یاد آوری میگردید که به چشم خود همه را به وضاحت وشفاف در درون این جامعه میبینیم وعملأ جریان داشته است ودارد.!-  چهار :   مولف کتاب بازشناسی افغانستان درمورد صفات نیکو؛ پختگی سیاسی-نظامی وقدرت برنامه ریزی وشکست ناپزیری امیر تیمور؛ ازقول "شرف الدین یزدی" که موئرخین عصر حاضر نیز با او موافق اند؛ چنین مینویسد:"... امیر تیمور فاتح خیلی خوبی است؛ یعنی هیچگاه در دورۀ فتوحاتش شکست نمیخورد؛ همه جهان پیرامونش را فتح میکند. هند وبخشهای از سوریه ومناطق شرقی تورکیۀ فعلی که فاصله های بسیار طولانی هستند؛ وهمه میدانیم که تدارکات برای یک لشکرکشی اهمیت بسیار زیاد دارد وحتا چنانچه بدرستی برنامه ریزی نشود بعد از هجوم اولیه؛دراثر محاصره شدن لشکر حمله کننده نابود خواهد شد. اما هیچ یک از این موارد از حمله ها وتصرفات تیمور گذارش نشده است؛ واین قدرت برنامه ریزی نظامی بسیار زیاد درخشانی را میطلبد... البته بعد از این؛ امپراتوری او به خراسان بزرگ محدود میماند. یعنی تمامی ماوراءالنهر وحتا بخش بزرگی ازجغرافیای بزرگ افغانستان امروزی وسیستان را دربر میگیرد....تیمور علاوه بران بسیاری از هنر مندان ودانشمندان شهر های فتح شده را به پایتخت خود به سمرقند  می آورد.موارد زیادی از نقاشان برجسته واستاذان معماری؛ فقها ونظائیر ان وجود داشته که توسط  تیمور به سمرقند آورده شده است. این موارد نقش فراوانی درتحولات بزرگ هنری وفرهنگی درعصرپس از تیمور نیر داشته است.(35).ا

پنج:-  در  بخش 92-4- همین منبع وبه تأید همان موئرخین و مراجع فوق الذکردرمورد صفات خوب امیر تیمور باز هم چنین میخوانیم که"  ...دلیری وشجاعت این مرد را امپرا تور تا تار وفرمانروای آسیا ساخت ؛ به قسمیکه از چیین  تایونان به تصرف در آمد.تیمور این امپراتوری را بدست خود اداره میکرد؛ وزیر ومشیر ومشاوری نداشت ودر تمام اقدامات موئفق میگشت. تیمورنسبت به همه چیز به کسانیکه نا فرمانی میکرد؛ عدالت خواه بود وظالمان را به سختی مجازات میکرد؛علما را گرامی میداشت؛ علم را ترویج میکرد؛ هنر های زیبا را ترویج مینمود نقشه های عالی ومهم را طرح واجرا میکرد وبه خدمت گذاری خود مهربان بود.(36)- یعنی این حقایق بوضاحت نشان میدهد که امیر تیمور انچه بد گوئیهای  که درموردش غلو نموده اند انطور نبوده است.ا

شش :-یک برخورد فرهنگی ومدنی امیر تیموررا بعد از فتوحات خود درایران بمقابل حافظ شیرازی شاعرمعروف در همین منبع فو ق الذکر از قول(خواند میر-ازصص339-340-تحت عنوان میرجعفری؛ تأریخ تیموریان وتورک مانان- )؛ چنین آ ورده شده است که میخوانیم :"..بعدأ تیمور با سپاهیان خود به سمت شیراز حرکت کرد، اهالی شهر دروازه هارا کشودند؛ درحالیکه ملک منصور از آل مظفردر دز فول بود او بعد از انکه هرکس ازآل مظفر را در شیراز سرکوب میکند واما به مردم صدمه وارد نمیکند. وشاعر بزرگ شیراز یعنی حافظ را خواست وبه او گفت ؛ من قسمت بزرگی ازجهان را به ضرب شمشیر کشودم...مگر بجای ویرانیها اعمارو پایتختهای خودرا آباد وزیبا کنم وتو انرا که سمرقند باشد؛ به خال هندوئی میبخشی؟؛ خواجه فی البداهه جواب داد" ای سلطان! این بخششهای بیجا ی  بود که  مرا به این روز گارفلاکتبار انداخت..."-تیمور ازاین جواب حافظ خوشش  آ مد و او را بخشید  و ا نعام  به  او  داد..(37)-این بیان شفاف تأریخ نمادی از حقایقی است که؛ تیمور نتنها ضد فرهنگ وتمدن، ضد علما وشعرا ونویسندگان وفرهنگیان ودانشمندان وهنر مندان نبوده است؛ بلکه خلاف تبلیغات وتخریبات مخالفین ونژاد پرستان وتورک ستیزان؛ حامی وپشتیبان ورشد دهنده ورونق دهنده ومشوق اصلی این نهاد ها وموارد ذکر شده نیز بوده است.ا

تحمیل جنگها توسط گردن کشان مغرور بالای امیر تیمور:-   تیمور مرد جنگی ویک نظامی اهنین ودارای وسعت نظربوده است؛ وبا همه پدیده های ماحول وپیرامون خود برخورد خردگرایانه داشته واما درهمه تصامیم خود قاطع عمل میکرده است. درابتدا قبل ازحمله به دشمن همیشه از درصلح ومسالمت با درنظرداشت منافع ملی ومصالح کشورخود وعواقب ناگوار نبرد را پیش کش مینموده است؛ مگردرصورت مخالفت وسرکشیها وتکبر؛ مستبدین واستمگران وظالمان را به همان اندازه وتناسب بیرحمانه سرکوب  نیزمینموده است تا عبرت دیگران گردد ودشمن دوباره سربالا نکند. دراین ارتباط درکتاب بازشناسی افغانستان یکی از داستانهای واقعی او را به بیان گرفته است که چنین میخوانیم ...الف  :"  تیمور زمانیکه درخراسان بود؛ دچار یکنوع بیماری شد که پزشکان تشخیص دادند که این بیماری درنتیجۀ گرمی مزاج است وتنها آب لیموی شیراز است که رفع این بیماری را میکند. تیمور از این جهت نامه ای به شاه منصور از آل مظفر ایران فرستاد واز او درخواست کرد!؛ چندین ظرف بزرگ آب لیموی شیراز به سرعت به خراسان بفرستد.شاه منصور به جواب تیمور مینویسد: " من دوکان عطاری ندارم که  تو مرا تحقیر میکنی وخیال میکنی که از نسل چنگیز هستی ومن برای تو آب لیمو بفرستم . این  کار خیال باطلی  است  .  و اگر  هم آب  لیمو  فروش  بودم   برای تو   نمی فرستادم ..."!؟-(38)-این تقاضای دوستانۀ امیر تیمور وانهم به اساس سفارش طبیبان بخاطر نجات جان خود وشفاه یابی مریضی که عاید حال امیر تیمور گردیده است؛ با نامۀ تحقیر آمیز خصمانۀ شاه منصور مظفری حکمران شیراز با غرور وتکبر دور از صلاحیت ودور از احساس بشر دوستانه اش مواجه میگردد وتیمور را ناگزیر میسازد تا پاسخهای مناسب حال او بدهد... دراین موقع اصفهان دارای برج وبار های محکمی بود که قطر دیوار های ان به قدری پهن بوده که یک گاری(گادی) میتوانست روی دیوار شهر حرکت کند؛ تیمور ازراه همدان وگلپایگان خودرا به سدۀ اصفهان رسانید ودر انجا پس از کسب اطلاعات وسیعی از وضعیت اصفهان شهر را از بهار سال (789)محاصره کرده، علمای شهر به اتفاق حاکم شهر توافق کردند که از تیمور امان بخواهند واز خونریزیها جلوگیری به عمل آید..دراین موقع امیر منصور مظفری برای جمع آوری سپاه ازطریق شیراز به خوزستان بویژه درز فول رفت؛ وامیر حملات خودرا آ غاذ کرد وبیرحمانه سرکوب نیز نمود تا که مردم دروازه ها را بروی او کشادند وشهر شیراز واصفهان را مسخر نمود...(39)- این واقعه بیان کنندۀ آن است که؛ شاه منصور کم خرد بخاطر چند جام آب لیمو؛ تمام هست وبود خودرا میبازد وبه اصطلاح" بخاطر یک  کیک پوستین را به آ تش کشید!؟" واین جنگ را با توهین وتحقیر نمودن امیر تیمور بالای او تحمیل میکند؛ وبه تعقیب ان مبلغین وموئرخین ان علیه تیمور تحت عنوان ظالم وبیرحم وغیره  که همه ریشه در تعصب ونژاد پرستی دارد به تبلیغ میپردازند وازین طریق باکذب واقعیت واغما ض حقایق تأریخی، عقده کشائی مینمایند. هرگاه شاه ایران خردگرا وصاحب خرد ووسعت نظرمیبود به تقاضای متقابل  دوستانۀ امیر تیمور با احساس بشردوستانه با دادن چند جام آب لیمو به چند هدف ارزشمند زیر نایل می امد؛ یک  :_    نخست از همه یک کمک اخلاقی وبشردوستانه بخاطر تداوی وشفاه یابی جان یک امپراتور ازمریضی بود- دو :-    با پاسخ متقابل دوستانه ؛ مناسبات دوستی وبرادری بین این هردو امپراتوری وشاهی بیشتر از پیش مستحکم میگردید.سه : -   هرگاه امیر تیمورهدف حمله واشغال بزور را هم با بر انداختن سلطنت منصور شاه مظفری از شیراز در سر میداشت، نیز اورا از موقف دشمنی وخصما نۀ او کاهش داده وبه دوستیها مقرب میساخت..چهار : -   ومهمتر از همه به ارزش چند جام آب لیمو که اصلأ از لحاظ مادی به مقایسه به  تقاضای  دوستانۀ یک امپراتور  هیچ نوع ارزش مادی نداشته بل بار معنوی وسلوک انسانی ونماد فرهنگی ومدنی ان بالا ترازهمه بوده جلو جنگ وخصومت ودشمنیها وخونریزی های بیهوده گرفته میشد وبه همچو ماجرا ها میدان داده نمیشد و بالای امیر تیمورعمدأ تحمیل نمیگردید. ووطن ازتحمیل حوادث نا گوار وویرنیها درامان میماند...پنج  : -   نتنها نمادی از یک برخورد فرهنگی ومدنی بود؛ بل اتخاذ یک روش عالی دپلوماسی بین این دوزمامدار گردیده وبسا کدورتهای ناشیه بین ایشان رفع میگردید وبرای بهبود روابط وتحکیم مناسبات دوستانۀ بیشتر بین سلاطین را ضمانت میکرد. وبویژه هیچ چیزی از  شأن وشوکت پادشاهی خوارزمی کاسته نمیشد بل بیشتر افزون میگردید. وبجای فرهنگ حقارت وتحریک به جنگ؛ فرهنگ صلح وثبات موئجه تر وموئثر تر  و یک برخورد مدنی تر وسنجیده برای قناعت جانبین کزینۀ معقول وعاقلانه پنداشته میشد ؛ که شاه کوتاه بین تنگ نظر ایران  با فرهنگ ضعیف  جنگ ونا عاقبت اندیشانه در زمینه برخورد نموده وحالات ناگوار دشمنانه را بالای امیرتیمور مغرورانه وتحریک آمیز تحمیل نموده است.!؟

ب:-  زور آزمائی با یزید ایلدرم(بایزد اول)با امیر تیمر:-  مثال دیگر  ی ازاین قبیل غرورها وتکبربمقابل امیر تیموروتحریک او به جنگ؛  ایلدرم بایزید پاد شاه  است که ازجملۀ تاپ ترین ونیرومند ترین امپراتور تورکان عثمانی دوران خود بوده است. که موءلف مذکور چنین بیان داده است:.. واین نیز در تأریخ کم نظیر بوده است که؛ دو ابرقدرت بزرگ جهانی با هم به اوج قدرت خود برسند؛ وباهم مقابل میگردند که در دولتهای کهن  گذشته ؛ معمولأ هرقدرتی که درحال اوج گیری خود باشد آنرا درهم میکوبیدند واز سر راه خود بر میداشته اند وپیشروی مینمودند تا درجهان بگونۀ یکه تازانه تسلط حاصل نمایند.....ا- چنانچه که امروز هم چنین سیاست حسادت آمییز بگونۀ تعصب-فاشیستی ان علیه رشد وانکشاف وترقی افغانستان از جانب اشتی ناپذیر ترین دشمنان ان یعنی پاکستان تیروریست ومزدور انگلیس وایران آ خوندی کور اندیش دهه هاست که به شدت روان است وافغانستان باستان را هرگز نمیخواهند  درقبال شان منحیث همسایۀ مسلمان شان حد اقل؛ قد  راست کند و سربالا کند.! وخطرناکنرین نقشه های شوم را برعلیه ان  در سر میپرورانند وبه بقوۀ اجنبی ها سرکوب مینمایند !؟- ...که نبرد امیرتیموررا میتوان ازجمله نبرد  وزور آزمائیهای های بی نظیر تأریخی بین بایزد ایلدرم قوی ترین امپراتور عثمانی ها بشمار آ ورد که بطور استثنائی بتأریخ ثبت گردیده است.که یکی از این امپراتوران باید فاتح دنیا شوند و حریف نیرومند خودرا شکست بدهند وبا وی خدا حافظی نمایند. که داستان این نبرد  بزرگ تأریخی بین دو ابر قدرت تورک  را به نقل از کتاب باز شناسی افغانستان(92-37)؛ از قول( مولانا شراف الدین یزدی -ازصص434-440کتاب -ظفرنامه -ان-چاپ کلکته )؛چنین مختصر وموئجزبیان  مینمائیم:"...تیمور به ادامۀ فتوحات افسانوی اش درتصادم با عثمانیها در1401م سیورس را تسخیرکرد ودر نبرد با عثمانیها وبرای بار اول به زحمت ومشکلات مواجه میگردد؛ نیروهای ینگی چریک تازه دم عثمانی وارد عرصل نبرد میشوند . امیر تیمور که شاهکار بی نظیر درتاریخ نظامی است در برابرنیروهای عثمانی  نفرات خودرا دوچندان میسازد وتلف شدن دوسوم سپاه عثمانی دراین نبرد سرانجام باعث فروپاشی انها میشود.ونهایتأ پیروزی برعثمانیها سبب فتح کامل آسیای صغیر بدست تیمور میگردد. وتیمور در804 -ه .خ.با یزید سلطان عثمانی را مغلوب واسیر مینماید. شرف الدین  علی یزدی در مورد مصاف تیمور با ایلدرم با یزید سلطان عثمانی در "ظفر نامه" خود  سرودۀ را چنین آورده است

 که چند فرد از انرا ارقام میکنیم: و

چنان تیزشد آتش کار زار                 که میخواست گردون بجان زینهار

زبس خون رومی در آن تورک تاز              هزار اطلس رومی افگنده باز

زبانک سپه  گوشها خیره شد             زگرد سپه گوشها تیره شد

تو گفتی که دریا به جوش امدست         نهنگ دژم در خروش آمدست

گروهی بدادند سر در ستیز          گروهی نهادند رو درگریز

و.....موئلف مزکور ادامه میدهد ...امیرزاده سلطان با یلغار که خود سلطان (ایلدرم بایزید) رانده بود؛ دران وقت شش قشون از لشکریان شهزاده به بالای تلی که محل ایشان بود برآمدند وایلدرم بایزید متوجه آن محل شده وسپاه شهزاده(شاه رخ )را ازان بلندی رانده وبجای ایشان برآمد وایشان چون با شهزاده پیوستند؛ باز روی جلادت به جانب مخالف آورده وبه جنگ آمادگی نشاندادند؛ وایلدرم بایزید به ان پشته لشکر خودرا احیاط کرد ومیمنه ومیسره سپاه خودرا پراگنده یافت؛ حیرت به او غالب آ مد وسپاه او متفرق شده بودند.حضرت قران(تیمور گورگان) با امیر زاده شاهرخ روی نیروی دولت قاهر به قصد قیصر(ایلدرم بایزید)آورده؛ اورا با سپاه ولشکرش درمحاصره گرفتند:و

گرفتند شا هان یکسره درمیان              همی تاختند از پی رومیان

چنان آتش افروخت از گرز وتیغ           که گفتی هوا  کوه بارد زمیغ

 دراین اثنا  قیصر ایلدرم بایزید بها دران خود را تا هنگام غروب آفتاب نگهمیدارد وبعد عنان از معرکه پیچیده از ان  بالا فرود می آید وبه ضرورت وبه اضطرار وبه صوب فرار نهاده وعسکرسپاه ان بشدت سرکوب میگردند وایلدرم بایزید با هزار مشقت خودرا از این میان به عقب بیرون میکشد: ر...

ببستند گردان توران میان         همی تاختند از پی رومیان

به شمشیر تیز آ تش افروختند        همه بوم و بریشان همه سوختند

 بسا رومیان در همی تا ختند        در ودشت از ایشان بپرداختند

زروم وزرومی برآورده گرد      بگردون بر افشانده گرد نبرد

 و همچنان ادامه داده می افزاید؛.... امیر تیمور صاحب قران دراین نبرد تأریخی مظفر برمیگردد وسلطان محمد خان ایلدرم بایزید را دست گیر نموده پیش صاحب قران گیتی ستان امیر تیمور فرستادند ؛ چون اولیاء دولت قیصر روم را دست بسته  خفتن گاه به دربار عالم پناه آوردند؛ عرق مکارم پادشا هانه به حرکت آمد وحامی عاطفت فرمان داد که اورا دست کشاده به حرمت در آ ورند و چون به عز تلاقی استسعاد( سعادت خواستن) یافت مورد اورا با اعزاز واکرام تلقی فرموده  نزدیک خود بنشناند  وبر سبیل معاتبه برطریق رفق ومجا مله(باکسی نیکوئی وخوش رفتاری کردن) برزبان نوادر بیان جواهر فشان راند که هرچند احوال عالم مطلقأ به اراده وقدرت پروردگار است وهیچ کس را به حقیقت اختیار واقتداری نیست که به زبان لطف ومهربانی به او بیان نموده... ازروی انصاف وراستی این بود که ترا پیش آمده خود با خود کرد...":ر

اگر بار خار است خود کشتۀ               وگرپر نیان است خود رشتۀ

دراینجا امیر تیمور به زبان الطاف نصیحت گونه با او دید وسیع وگذشت ونوازشی که دارد؛ دور اندیشانه پیرامون خطا های او به ایلدرم چنان خطاب مینماید: بارها پای از حد خود بیرون نهاده  مرا به ان داشتی که روی کین به انتقام تو آورم واز برای مصلحت غزوۀ کفار که دراین دیار با آن قیام مینمایند تحمل کردم وانچه وظیفۀ مسلمانی وخیر اندیشی باشد از مدارا وساز گاری با تو به تقدم رساندم ودر خاطر داشتم که چون نصیحت میشنوی واز در متابعت وانقیاد در آ ئی؛ تا ترا مدد ها کنم؛ وبه هرچه احتیاج افتد از مال ولشکر مساعدت نمایم؛ تا از سرتمکین واستعلاء( برتری جستن) با قامت مراسم غزا اشتغال توانی نمود وبه تیغ جهاد وشوکت شرک بیدینان ازاطراف واکناف دیار اسلام توانی در رود .... وبر سبیل آزمائیش از تو التماس کردم که قلعۀ"کماخ" تسلیم نمائی.....و قرا یوسف تورکمان را ازممالک خود بران ومعتمد دانسته را بفرستی که عهد وپیمان میان ما موئکد بگرداند؛ وبدین جزئیات مضائیقهکردی وسرکشی وعناد پیش گرفتی تا قضیه به این انجامید. به همگان معلوم است اگرقضیه برعکس بودی واین قدرت واستیلا که حضرت عزت مرا ارزانی داشته, ترا دست داده بودی؛ برمن ولشکر من این زمان چه ها گذشتی وما به شکرانۀ نصرت وپیروزی که از عنایت ورحمت حق که مرا روزی شده در بارۀ تو ومردم تو جز نیکوئی نخواهم کرد؛ خاطر آسوده دار.  که به این   ترتیب ؛ ایلدرم بایزید در مقام خجلت وانفعال به ذلت وتحقیر خود؛ حضور امیر تیمور معترف گردیده گفت:"..درواقع خطاکردم که سخنصاحب قران چون شمارانشنیدم, لاجرم سزای خود دیدم؛ اگر عفو پادشاهانه مرا ببخشد؛ من وفرزندان من تا زنده باشم از جادۀ خدمت گذاری وفرمان برداری پای بیرون ننهم. وصاحب قران دریا دوال اورا خلعت خسروانه پوشانید. وبصنوف استمالت ایمن وامید وار گردانید.؛ قیصر چون ان مکارم اخلاق مشاهده کرد؛ بعد از ادای دعا وثنا عرضه داشت که فرزندانم موسی ومصطفی درجنگ همراه من بودند؛ خاطرم متعلق ایشان است؛ اگر فرمان عالی نفاذ یابد تا تفحص حال ایشان کرده؛ اگرزنده باشند به بنده رسانند؛ ضمیمۀ دیگر الطاف باشد.حکم جهان متاع صادر گشت وتواجیان(باهم روبروشدند)وبه جستجوی آنان روان شدند وبعد از چند روز موسی را یافته پیش صاحب قران آ وردند؛ مرحمت پادشهانۀ اورا به خلعت خاص اختصاص بخشیده پیش پدر فرستاد وازبرای او خرگاه خسروانی به نزدیک منزل همایون مرتب داشته بودند وحسن بر لاس ویزید چمپائی برحسب فرمان به محافظت ومراقبت احوال او قیام نمودند...!"(40)!-اما امیر تیمور با وجود این همه تمرد وتکبروگردن کشیها وکوتاه اندیشیهای این شاه مانند سابق باز هم آنها را میبخشد وبا پسران او مورد نوازش وتفقد قرار میدهد وبمانند یک شاه از این اسیرخود پزیرائی شاهانه مینماید تخت وپردۀ شاهانه مانند سابق برایش می آراید ودر پهلوی خود ودر حرمسرای خود جای میدهد؛ واما بازهم درمقابل این همه نیکوئی به عدم اعتماد وتمرد وگردن کشی وبه جستجوی راه فرار وخیانت او مواجه میگردد .وامیر تیمور بالای یک نکته  در این داستان تأکید میورزد که باید بمقابل دشمن بیرحم باشد اینست که میگوید : هرگاه من ولشکر من بدست تو می افتادیم؛ انگاه سرنوشت ما معلوم وروشن  بود که چه بیرحمیها و جنایاتی را در حق ما مینمودی واما من دیدی که درمقابل تو این کاررانکردم... !- که داستان انرا دربحث بعدی که می آید مطالعه مینمائیم .ا

ادامه دارد.......و


May 1st, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی