نقاب پوشان اسلام
                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                              نوشته دوكتور كاروان از المان فريبورگ نوشته دوكتور كاروان از المان فريبورگ

پيرامون اين مو ضوع  مبحث را تحليل و تفسير مينمايم كه يك تعداد عناصر استفاده جو  به منظور استفاده شخصي   و غير مجازانسانهاي بيخبروخو شبا ور را تحت عنوان مذهب مورد بهره كشي و استفاده جو يي قرار داده مذ هب. قران و اسلام را دام روزي ساخته اند.

مذاهب كه در  ابتدابراي  توده هاي بيخبر از همه چيز توسط پيامبران ار شاد ميگرديد،اهسته اهسته بدست عناصر سود جو

تغير جهت و تغير شكل داده سبب اغفال و فريب تو ده هاي   نااگاه گرديده و مليون ها مليون انسان در ين راه بدون اينكه

از ارشادات مذهبي بدرستي اگاهي يافته  از مفاد و رهنمائي ها ي مفيد ان مستفيد گر دند ، قرباني هوا و هوس مبلغين مذهبي و انانيكه مذهب رابه نفع خو يش تحليل و تفسير مينمو دند گر ديدند.

گرچه درين مورد شواهد و مثالها زياد است اما من به گفتن چند مثال اكتفا نموده قضاوت را در مورد به خو اننده گان محترم ميگذارم.

در قرن پانزده  و شانزده مبلغين و پيشوايان مذهب عيسوي جوا نان پاكدل  وپاكنهاد و بااحساس را ترغيب و تشو يق به تسخير و نجات اوريشيلم نمو ده و اين جو انان  كه از مرام شوم و مقاصد اصلي اين تيره دلان بيخبر بودند،با عزم متين  براي تسخير اورشيلم كمر بسته  حاضر به قر باني در ين راه شدند، بعداءاين جوانان پاكدل اما غافل در نهايت بي مرو تي  تو سط همين مبلغين مذهبي  در سو ريه و عراق و شمال افر يقا به حيث برده و غلام فر وخته شدند.

موخذ   نگاهي بتاريخ جهان نو  نوشته جواهر لعل نهروٍ

كليسا در طي قرون متوالي الي قرن هفده و هژده انقدر مقتدر بود  كه امپراطو ران و پادشاهان در مقابل قدرت ان سر تسليم فرود اورده و مجبور بودند اوامر و دستو رات كليسا را با وجو دانكه  نه تنهامنافع از ان متصور نبود    بلكه سبب اذيت و مضار   بيشمار    در ا اجتماع ميگر ديد قبول نمايند،  قدرت و اقتدار پاپ ها را ازين ميتوان حدس زد كه يكي از سلا طين المان مجبور شد ساعتها در روي   برفهاي سرد بايستد تا اجازه شرف يابي را بحضور  پاپ بيابد .

ا گر مبالغه نشود اين قدرت كليسا تا امروز هم به شكل قسمي باقيمانده مثلاء در اروپا وامريكا و ممالكي كه عيسو يان زيست

دارند هر فردي مجبور است حق العضو يت  را كه در حقيقت جز جز يه مفهوم ديگري ندارد به كليسا بپر دازد،در غير ان از كليسا اخراج و به نام دهري در اجتما ع معرفي گرديد ه كه درين صورت شانس كار يابي وي به شدت تنقيص نموده و مشكل عظيمي از اين ناحيه ميداشته باشد ،  زيرا شرايط اكثر از مو سسات  براي استخدام  كارمندان عضو يت در كليسا بوده واين گونه مو سسات يا شفاخانه ها  كه مثال ان در المان هم خيلي زياد است بجز از عسيو يان ،كارمند از ديگر اديان را قبول نمي نمايد.

يك نگاه بر پس منظر تاريخ واضح ميسازد كه علاه بر قدرت پاپ ها و رهبران مذ هبي كليسا گاه و ناگاه  سد راه پيشر فت و علوم و تكنالوژي گرديده  اكثراء دانشمندان بز رگ كه تو انسته اند با نبوغ و زحمات  شباروزي خو يش چهره جهان را تغير داده با كشفيات معير العقول سهولت بيشماري در زندگي بشر فراهم اورند مورد تحقير تو هين و حتي تهديد به مرگ  تو سط

كليسا گر ديده اند كه تاريخ در معرفي  شماري بيشماري  از دانشمندان را كه مورد خشم و غضب   رهبران مذهبي چه قبل  وچه  بعد از مسيح    قرار گرفته اند كو تاهي نكر ده و انرا بدرستي  بيان ميدارد.

البته اين بود نفو  ذ مذهب و كليسا در زنده گي  غر بيان،  امااين نفوذ و قدرت در شرق و سو استفاده از مذ هب شكل فوق

 ا لعاده استيلا كننده را داشته تا جا ييكه اختناق  چنان گلوي ملت ها را فشرده  كه سبب عقب افتيده گي مطلق ،بد بختي، فقر، حر كت جوامع به عقب و انواع بد بختي ها  كه شرح همه انها از قدرت قلم بد ور است گرديدهاست .

مذاهب كه در ابتدا براي رهنمائي انسانها و بشريت وتطبيق  عدالت با كو تاه ساختن دست  ظلم ا ز گريبان  مظلوم و بهتر ساختن زنده گي انسانهادر روي زمين بو جود امده بود، توسط پيامبران كه ارشاد گر اين مذاهب بو دند حد اعظمي سعي و

كو شش ميگرديد تا با تطبيق،تفهيم و ارشادات مذاهب، جوامع را بسو ي فلاحت ،پيشرفت و بهبودي رهنمائي نمايند اما

بد بحتانه يكد سته  عناصر سود جو كه در خد مت قد رت هاي استعماري و امپراطوران ظالم و شاهان  ستمگر قرار داشتند  از زمينه سو استفاده نموده  با عوام فريبي از مذاهب تو  جيه و تفسير نمودند كه وسيله قدرت زور مندان و قدرت هاي استعماري و فقر  و فلاكت ملت هاي استعمار زده شد.

حضرت مسيح  در پي اهداف و پياده نمودن ارشادات مذهبي  تا جاهي جانفشاني و فدا كاري نمود  كه به شكل فو ق العاده درد ناك توسط مخالفين خو يش به قتل رسيد.

همينطور همه پيامبران در تطبيق مرام هاي مذهبي  بغرض بهبود جوا مع و استقرار يك جامع سالم ،اضمحلال فقر، بد بختي وبينواهي ،شرك و بت پرستي و تمام عوامل كه جامع را بسوي بد بختي و نابودي ميكشاند بذل مساعي نموده و بعضاء درين راه چون حضرت مسيح به مرگ هاي فجيع روبرو شده و ياچون حضرت ابراهيم تو سط دشمنان و مخالفين خو يش در اتش افگنده شده كه تو سط معجزه يزدان پاك از اتش نجات يافت.

حضرت محمد پيامبر اسلام و اخرين پيامبر در  زماني ظهور نمود كه بت پر ستي،شرك،ظلم، سود خوري، تعصبات فو ق العاده و اقسام جنايات كه قلم ازذكر ان عار دارد جو امع انساني را تحت فشار و اختناق غير قابل تصور قرار داده ، استثمار ملتها تو سط  گروه    هاي     اقليت  به نهايت درجه رسيده شاهان ظا لم  و عياش و ستمگر در عياشي و زن بازي وانواع و اقسام جنايات هيچگونه قيد و بند اخلا قي را نميشناختند،اما ظهور اسلام و عقيده ايمان وباور به ارشادات پيامبر انچنان   طوفان رااز قدرت  در روح مسلمانان خلق نمود كه يزده گرد پادشاه ساساني با همه عظمت  ثروت و قدرت نتوانست در مقابل يك مشت عرب باديه نشين  كه باعقيده راسخ و عزم متين در محو واضمحلال امپراطوران و شاهان سفاك  براي بر قراري عدالت و ديمو كراسي قيام نموده بود مقا ومت نمايد.

اين شاه عياش  كه مصرف عياشي ومصارف گزاف و غير قابل قياس وي را بايد ملت مظلوم  ميپرداخت هر گاه از شهري به شهري سفر مينمود  تنها هزار اشپز براي تهيه و طبخ عذا ويرا همراهي مينمود اينكه چه تعداد خدم و حشم  ديگربا وي ميبود  خوا ننده گان خودقياس نمايند.

ظهور اسلام زماني صورت گر فت  كه جها لت و عقب افتيد گي مطلق در جو امع بيداد نموده اعراب تو لد ي دختر را قبيح و ننگين دانسته انرا زنده بگور مينمو دند، تجارت غلام و برده به اوج خود رسيده  بازار مكاره به كثرت و وفرت در نقاط مختلف دنيا  گشوده شده  بد ون هيچگونه قيد و بند اخلاقي انسان مانند حيوان در همه جابفر وش ميرسيد ،ّ گرچه اسلام نتوانست اين تجارت كثيف و برده فروشي را از بين ببرد  مگر مو جو ديت اسلام قيد و بند و شرايط بر ان وضع نموده و كسيكه بدين اسلام مشرف ميشد از قيد بنده گي رهائي ميا فت.

حضرت محمد ص اساسات يك رژيم ديمو كراتيك را  با پيروي  ازا حكام اسلامي بنانهاده و  در نهايت صداقت  وعدالت خود به صفت يك عسكر درصف مجاهدين درجنگهاي كه دشمنان اسلام بعرض نابودي وي و عقيده وي كه پيام اور عدالت ، الغاي بنده گي و مساوات بود   اشتراك مينمود .

پيامبر اسلام  از تطبيق  مرام وعقيده پاك و منزه اسلامي خو يش   بخاطر جهاد در راه عدالت ومساوات و قطع دست قدرت مندان وقدرت طلبان و ظا لمان بيد ين از گر يبان مظلو مين    لحظه غفلت ننموده و لحظه ارام نداشت.

پس از رحلت مبارك  در دوره خلفاي راشد ين  تعين خليفه به شكل ديمو كراتيك  صورت گر فته هر يك از خلفاي محترم چون ابو بكر صد يق ،عمر فاروق،عثمان غني  و حضرت علي با انتحابات ازاد و ديممو كراتيك بر مسند خلافت تكيه زدند

اما  باختم  اين دوره خلافت  به سلطنت و انهم به شكل ار  ثي تبديل گر ديدهّ  معاويه كه به هيچو جه مستحق خلافت نبود با دسيسه و فريب دادن نماينده حضرت علي   قدرت را تسلط و پس ازان خلافت به سلطنت ارثي  و حكو مت هاي ديمو كراتيك به حكو مات  هاي مطلقه تغير نمود،كه انرا ميتوان شروع انحرافات در جهان اسلام از ارشادات و گفته هاي پيامبردانست.

جنايات پسر معاويه يزيد با قتل  حضرت  حسين و  تعدادی از همراهانش  در دشت كربلا در مدت ده روز لكه ننگ است بر دامن تاريخ     كه خاطره دردناك و فراموش ناشدني  ان  هر سال  باماتم و سو گواري در مرگ اين عزيزان تو سط اهل تشيع بر پا ميگردد.

زماني كه حضرت عمر ر ض  شخصيت منزه و پاكيزه كه در عدالت  صدا قت و پاكدامني شهره افاق بوده و توانست با قدرت ايمان و عقيده بر بز ر گترين و با عظمت ترين  قدر ت جهان و امپراطوري زمان  يعني يز ده گرد سوم  غالب گرديده و سر لشكر ان رستم فر خ زاد كه چون قهر مانان افسانوي شكست ناپذ ير  بود بدست اعراب باديه نشين كشته شد، دشمن كه  هر گزچنين تصور را نداشته و گمان نميبرد  يز ده گرد با همه عظمت و قدر ت و جاه و جلال بد ست چند عرب فقير ونادار وباديه نشين مغلوب گر دد، اروزو نمودند بديدار خليفه مشرف شده و بنگرند تا موجود  كه چنين قد رت را داشته تا

بز رگترين و باعظمت ترين قدر ت جهان  را بزانو دراورده با چه  جاه و جلال زنده گي نموده و به چه تعداد دربان به درب قصرش پهر ه داري نمو ده و به چه تعداد نگهبان از وي نگهباني مينمايند،اما همينكه بديدار خليفه مشرف شدند مشاهده نمودند كه شخصي  با لباس  فوق العاده  ساده  كه به هيچ وجه فرق از ديگران نداشت در چهار ديواري  بالاي بو رياي نشسته  در حاليكه يك جلد كلام اله جلوش گذاشته به داوري  و حل قضاياي ملت مشغو ل است.

ايشان  با ديدن وضع ساده و بي الايش خليفه  گمان بردند  شايد خليفه شخصي ديگري باشد  لهذا تقاضاي خو يش  رادو باره تكرار نمودند  اما  در جواب  ايشان گفته شد كه خليفه همين است  كه مقابل تان مينگريد ،ايشان  سوال نمودند كه ايا   خليفه شما قصر و در بان و نگهبان ندارد، ايا هر كسيكه    بخواهدميتواند به اساني به ديدار خليفه نايل شود ،چطور ممكن است كه خليفه بااين عظمت و قدرت كه توانست بز رگترين قدرت جهان رابه زانو دراورد  چون يك فرد عادي   عاري  از  همه جاه  و.جلال و شكو ه  زنده گي  مينما يند، اين غافلان كه   جاه و جلال و عظمت يزده گرد چشمان شان را كور نموده واز حقيقت  فاصله هاي زيادي داشتندمتو جه شدند كه عظمت و قدرت رهبر  زماني است كه در قلوب ملت براي خو يش خانه ساخته و رهبر انست كه از عيش و عشرت و هوا و هوس و خواسته هاي نفساني بدور باشد.

اينان كه  با ديدن خليفه در نهايت ساده گي و بي الايشي فو ق العاده حيرت زده شده  و هر گز انتظار چنين زنده گي ساده و بي پيرايه راازيك رهبر  نداشتند به  حقانيت و عدالت كه در اسلام نهفته بود اقرار نمو ده  وبا افتخار  به دين اسلام مشرف شدند ، زمانيكه  واقعيت و حقانيت و عدالت اسلام برايشان اشكار گرديد وديدند   كه دين اسلام  فرق در ميان  افراد  قايل نشده و همه را يكسان مينگرد، اظهار نمودند  كه اگر ما بخواهيم پادشاه را ملاقات  نمائيم        اول اينكه افراد عادي به هيچوجه اجازه حضور يابي  رابدربار شاه نداشته و تنها اشخاص بسيار نزديك و مقرب شاه  ميتوانند بديدار وي مو فق شوند ، انهم بايد فاصله  هاي طو لاني را در حالت سجده طي نموده  و انگاه  شاه با پا بر فر قش زده و اجازه ميدهددر مقابلش ايستاده شود، ازاينكه اسلام چنين مساوات و برابري را در ميان همه ملت ها ارشاد مينمايد  ما مجذوب ان شده

وبه حقا نيت و واقعيت وعدالت كه درين دين مقدس نهفته است اقرار نموده  ارزو منديم كه به جامه اسلامي ملبس گرديم

 بلي مفهوم واقعي اسلام  همين بود كه در اعمال و كردار پيامبر و خلفا ي راشدين ديده ميشد.

 دردوران  اموي ها و سپس دوران عباسي ها  با بر پانمودن ديكتاتوري هاي خونين و وحشت زا نفس درسينه ها حبس

گرديده و كسي را مجال مقاومت و ضد يت  درمقابل ايشان نبوده  و با ديكتاتو ري هاي  وحشتناك و شاهان سفاك و خون اشام  قبل از اسلام هيچگو نه فرق نداشت.

درين دوره عياشي و تجمل  دربار شاهان  كه خود را خليفه مينمايدند همرا با غلام و برده داري  و بازار مكاره به اوج خود رسيد ه  و ان ساد ه گي دو ران خلفاي راشدين بكلي فرامو ش و محو خاطر ه هاگرديد.

قدرت خليفه در انتخاب همسران بيشمار وامر و نهي به كشتن  هزار ها انسان بيگناه و اعمال خلاف اسلامي سر حد ي نشناخته خليفه وقت فرما نروايي مطلق و بي چون و چراي قلمرو خو يش بود.

اين خلفا  با وجود يكه  دم از اسلام زده و در انظارملتها خو يش را مسلمانان متقي و سر سخت معرفي نموده و بنام خليفه اسلام در جهان مو رد احترام و ستايش قرار ميگر فتند،اما اعمال و كردار ايشان بكلي در قطب مخالف اسلام قرار گر فته و اسلام و قران براي  ايشان    وسيله بود نه هدف ازاينجا ست كه عنوان منكران اسلام در نقاب اسلام  در مورد ايشان     صدق مينمايد.

 خلفا و شاهان  قدر تمند كو چكترين مسووليت  در مقا بل اعمال  ضد اسلامي  و ضد انساني خو يش نداشته به هر سر زميني كه ميخواستند لشكر كشي نمو ده انرا فتح نمو ده   بعضا ءتمام اهالي انرا قتل و عام نموده    و خو يش را فاتح جهان مينا ميد ند.

تيمور لنگ كه خود از جمله مسلمانان فو ق العاده سر سخت بود طو ريكه قران را حفظ نموده و مسجد متحر ك داشته  و به زعم خو يش در تطبيق فر يضه هاي اسلامي  جدي بود  در كتاب خو يش تحت عنوان منم تيمور جهانگشا ه مينو يسد. هر گاه با شمشيرگردن شخصي را قطع مينمو دم با ديد ن فواره هاي خون  حظ و خو شي غير قابل وصف بمن دست ميداد.

اين مو جود خو نخوار و سفاك باوجوديكه خو يش را فو ق العاده پابند اسلام و شرايط اسلامي مي پند اشت  هر شهر يرا كه فتح مينمود به هيچكسي تر حم ننموده تمام اهالي انرا منجمله طفل و زن و پير زن و پير مرد را بد ون هيچگو نه تر حمي به قتل رسانيده و بااين عمل جنايتكارانه خو يش را  جهانگشاه مينا ميد.

امپراطوران و خلفاي كه درتركيه عثماني قدرت را بدست داشته و از طرف جهان اسلام لقب خليفه اسلام را كسب نمو ده بودند امپراطوري بزرگ كه قسمت هاي بزرگي از اسيا، افريقا و اروپاي شرق را دربر داشت در تسلط و اختيار خويش داشته كه البته با موجو ديت چنين امپراطور وسيع قدرت خليفه سر حد ء نشناخته و بااتكاه به چنين قدرت نامحد ود و مطلق العنان  خليفه در عياشي و زنبازي  و اعمال در ضد منافع ملي  و ضد ارشادات مذ هبي كو چكترين  مسووليت در مقابل ملت  نداشته ومانند خلفاي عرب  بر جان و مال ملت حاكم مطلق بو دند، خليفه حرم سراي هاي متعد د داشته و

بر علاوه اينكه كسي را مجال بر اين اعمال ضد انساني و ضد اسلامي ايشان نبود، انسان درين دستگاه فاسدوالوده  كو چكترين ارزش و اهميت نداشته و حتي پاهين تر از حيوان محسو ب ميگر ديد.

يكتعداد از جوانان رشيد و قوي هيكل كه از نگاه فزيكي رشد و نمو خو بي نمو ده و درانظار بر جسته و برازند ه بنظر مي  رسيدند بخاطر خد مت گذا ري در حر مسراي خليفه از بز ر گترين لذ ت جسماني طبعي محروم ساخته شده  و پس از خنثي شدن بنام خواجه در حرم سراي اين امپراطو ران اسلامي كه لقب خليفه و پيشواي مسلمانان جهان را كسب نموده بودند مشغول خد مت ميشدند .

اين شاهان و امپراطوران مليونها مليون انسان را فداي هوس راني و اميال نفساني خو يش نموده و شهو تراني و عياشي رابه پايه غير قابل وصف رسانيده بودند امابه همنوع خود  اجازه   ا ستفاده  از ارمغان را كه طبيعت به وي ارزاني داشته   به خاطر هواي نفس كافر خو يش نميداند اما باوجود اين همه شهوتراني و عياشي و غصب حقوق   ديگران واعمال ضد اسلامي از طرف تمام مسلمانان جهان  به صورت غيرقابل وصف مانند پيغمبر ثاني احترام شده و اوامر ايشان غير قابل انكار و بالاتر از قانون بود.

 امير حبيب اله     مشهور به امير شهيد كه بنا بر عياشي، تن پروري ،خود كامگي ، تظلم ، اغفال درامور مملكت و عدم علاقه به استقلال و ازادي   افغانستان  و از دست دادن فرصت    پيش امده براي كسب استقلال   در حا ليكه همه ملت منتظر اعلام جهاد و استقلال  افغا نستان بو دند تو سط يك گروپ از مشر وطه خو اهان در شكار گاه كله گوش به قتل رسيد.

وقتي هيتي از المان،عراق و تركيه به حضور امير حبيب اله امده ارزو نمودند تا امير مذ كور بخاطر ازادي واستقلال افغانستان شامل اين اتحاد گر ديده و به انگليس ها اعلان جنگ بد هد اما امير موصوف كه غرق در عياشي و زنبازي بوده و از  طرف ديگر معاش و جيره سالانه  از دولت انگليس اخذ مينمود حاضر نبود با ولي نعمت خود  با وجود ميل و اشتياق شديد ملت به استقلال و جهاد بجنگد، لهذا هيت مدتها در كابل  معطل شده تا اينكه ايشان به مقصد امير پي برده افغانستان را ترك نمو دند.

 اين امير عياش كه تعداد خانم هاي ويرا به مشكل ميتوان قياس نمود ، با هر خانم ديگرهم هر زمانيكه ميخواست    بدون در نظر داشت ممانعت اسلامي خلوت نموده  ترس و باك از قواعد و ممانعت هاي اجتماعي و مذهبي  نداشت ،ملاها واهل قضا و علمايء كه در جامعه  امتياز عالم و دانشمند را كسب نموده بوده و به امور قضايي امر و نهي  نموده و به هزا رها انسان بيگناه ومظلوم را كه  از فرط گر سنگي خود و فاميلش  در ناچاري مطلق دست  به سرقت يك قرص نان ميزند به قطع دست  امرنموده و با كو چكترين  گناه يا بعضاءبيگناه مو جود  مظلوم  و بيچاره را به دار اويزان مينمودند ،در مقابل اعمال خلاف انساني اين امير عياش مهر سكوت بر لب زده وظيفه ايماني و وجداني خو يش را بخاطر ترس وعقو بت از امير فراموش و به خواسته هاي خلاف انساني و قراني امير سر تسليم ميگذاشتند.

توده هاي بيخبر  و نا اگاه نظر به تفاسير ملاهاي راشي  و جيره خوار، پاد شاه را كه در ظلم و عياشي و اعمال ضد انساني سر حدي نميشناخت سايه خدا گفته به اعمال خلاف اسلامي وي صحه ميگذاشتند.

در مقابل ظلم بي عدالتي و اعمال خلاف ارشادات قراني امير حبيب اله  تنها گرو پي از منو رين بنام مشر وطه خواهان متشكل از جوانان دانشمند  و يك اقليت بسيار كوچك از رو حانيون كه خدا وقران برخلاف ديگر  رو حانيون براي ايشان هدف بود نه وسيله قيام نموده زبان به ملامت و سر زنش وي گشودند.

جو هر شاه غور بندي يكتن از مشر وطه خواهان كه نام نامي اش   چون قهر مانان  افسانوي بخط زرين بر تاريخ اين ملت نقش بسته  زبان به تنقيد و ملامت امير گشاده و با گفتن حقيقت مر دانه وار مر گ را به اغوش باز استقبال نمود .

او در جواب امير  كه وي را نمك حرام خطاب نموده بود چنين پسخ داد:

ما نمك اين مردم غريب افغانستان را خو رده ايم  و براي اين مردم تا دم اخير وفادار بو ده ايم و درين وفا داري جان خود رافدا ميسازيم، او شجيعانه به امير گفت?وظيفه پادشا هان حفظ جان، مال و ناموس     رعيت است  اما تو نمك حرام هستي كه ازدستبرد به هستي رعيت هيچگونه دريغ نكرده بناموس مردم بيشر مانه تجاوز ميكني و به عوض  حراست و رسيده گي به مردم شب و روز  در عياشي و فحاشي غرق هستي.

هنوز سخنان انتقاد اميز او به پايان نر سيده بود كه گلو له هاي تفنگچه به امر امير چراغ هستي اين مبارز دلير را خاموش

ساخت  .  مو خذ ظهور مشر وطيت   و     قر بانيان استبداد درافغانستان .نو شته سيد مسعود پو هنيار

همچنان مو لوي سرور خان قند هاري متخلص به واصف  رئيس نهضت مشر وطه خوا هان كه بر اعمال خلاف ملي و قراني  اين اميرعياش زبان  تنقيد گشاده و اعما ل  چنين شاه عياش را خلاف دستورات قراني ميدانست  به امر حبيب اله به تو پ پرانده شده به درجه والاي شهادت بخاطراظهار حقيقت و تنقيد بر اين شاه ظالم كه شب و روز به ناموس  و مال ملت تجاوز نموده  و زند گي را درنو كري  انگليس وعياشي و زنبازي وقف نموده بود  نايل گر ديد رو حش شاد و بهشت برين  ماواي هميشگيش.

مو لوي سرورلحظه چند قبل ازانكه به تو پ پرانده شود قلم و كاغذ خو استه و اين شعر را نو شت

ترك جان و ترك مال و ترك سر                                    در ره مشرو طه شر ط اول است

سپس مرگ را با اغوش باز ولب خندان استقبال نمود.

پدر ش مو لو ي عبد الر حيم نيز در مقابل اعمال ظالمانه و نوكري و سازش امير عبد الر حمان خان  به انگليس  بطر فداري

سردار ايوب خان داخل اقدمات شده و عبد الرحما ن را خاين و نوكر انگليس خواند اما پس از پيرو زي عبد الر حمان خان

به كمك انگليس ها بر ايوب خان ، عبد الر حمان خان ا ين مرد  متقي و اين صوفي پاكنهاد و پر هيز گار را كه جز حقيقت گو هي گناهي ديگر ي نداشت  از خر قه مباركه بيرون اورده با دستهاي خو نين خو يش به مرگ فو ق  العاده  دهشتناك كشت.

 مو خذ تاج التواريخ نوشته امير مو صوف     درود به روح پاك ان مجاهد پر هيز گار 

مولوي واسع فقيه بزرگ و رو حاني منزه و پاكيزه، دانشمندي كه روز گار نظير ش را نديده وگو ش زمانه فقيه و عالم و فاضلي به ان فضليت  و پايه نشينده ،مرد متدين و وطنپرست  كه صيت تقو ي وپر هيز گاري اش همه جا رسيده و زبانزد خاص و عام بوده، وي وظيفه ايماني ووجداني خو يش را كه عبارت از تشخيص رهزن و شمشير زن است براي ملت ايضاح نموده و براي ملت واضح نمود كه پلانهاي غازي امان اله كبير نه تنها مخالف به شر يعت اسلامي نيست بلكه ضر ورت  مبرم است براي جامعه عقب افتيده چون افغانستان.

اين رو حاني بزرگ كه يكي از مشو قين و مدافعين سر سخت  رفو رم هاي غازي امان اله كبير بود  با سقوط رژ يم اماني

و  به قدرت رسيدن حبيب اله بچه سقاء حاضر نشد بنا بر اعمال خلاف شرع و حر كات مخالف اسلامي حبيب اله  به وي بيعت كند، وي در مقابل سوال حبيب اله كه چرا برايش بيعت نميكند مردانه وار با شجاعت تام و بدون كوچكترين دلهره واضطراب كه سرشت و طينت چنين مردان پاك سرشت و متقي بوده و جز از خداوند لايزال از هيچكس وهيچ چيز چون كشتن و بستن ،مثله شدن و مرگ هاي فجيع   در مقابل حقيقت گو هي تر سي ندارند  به جواب حبيب اله اظهار داشت

قرار شرع شريف كسيكه سوابق رهزني داشته باشد مستحق امارت نيست چون شما سابقه رهزتي داريد لهذا نميتوانم  به شما بيعت نمايم ،مرد بزرگ و عالم  متقي با گفتن حقيقت،  مرگ را به شديد ترين شكل ان متقبل شده و شهيد راه حقيقت گو هي

گر ديد )?روحش شاد و بهشت برين جايگاه هميشگي اش(

مو خذ  افعانستان در پنج قرن اخير جلد دوم نوشته فر هنگ

اين متقي و عالم و دانشمند بزرگ  حاضر نشد  مانند اكثر رو حانيون كه ذكر ايشان را به كرات در تاريخ ديد ه واعمال ايشان بكلي در قطب مخالف اسلام است  حقيقت را فداي مكنت و ثروت و مقام نمايد ودر حاليكه فرياد حق خو اهي  بر لب داشت   جام شهادت نوشيد.

ملا مشك عالم  يكي ديگر از مردان راه حق در مقابل  ظلم و احجاف و خيانت  عبد الر حمان خان قيام نموده  وشهيد راه حق گرديد .

اما متاسفانه تعداد اين رو حانيون پاك نهاد و متقي و پر هيز گار و واقعاّ خدا جو و خدا شناس  نادر وانگشت شمار بوده  و اكثر رو حانيون كه ظاهرء لباس تقوا را در بر داشته و لاف از اسلام و حق و عدالت و خدا و خدا پرستي ميزنند  اكثراء  وسيله  و اله دست قدرت هاي بزرگ بوده وسبب  به زنجير كشاندن و برده ساختن ملتها گر ديده اند.

زمانيكه كه دول استعماري چون فرانسه و انگليس ،پرتگال و هسپانيه  و غيره اقدام به جهانگشاهي و تسخير ممالك جهان سوم نمودند ، رو حانيون  راشي و جيره خوار را كه فاقد عقيده اسلامي بوده و فقط خودرا در نقا ب اسلام پوشانيده بو دند  وسيله و اله دست ساخته و تو انستند تو سط ايشان زنجير غلامي را به گردن ملتها انداخته ايشان را برده  خويش بسازند.

سوال اينجاست كه اگر رو حانيون محترم به ارشادت اسلام و قران  اگاهي كامل داشته و واقعاء به ان متعقد بوده خويش را مومن  و مسلمان پاكنهاد در جو امع معرفي  نموده و از ملتها و مردم تقاضا دارند  تا اعمال ايشان راسر مشق قرا داده  به گفتار ايشان گوش فراه داده  و عمل نمايند ،پس چرا خود در مقابل ددمنشان ، شاهان سفاك وعياش و ظالم كه تمام اعمال ايشان ضد قران ضد اسلام و ضد ارشادات پيامبر اسلام است  ضديت نشان نداده  رفتار و روش رو حانيون بزرگ را كه تعداد شان در طول تا ريخ متاسفانه  انگشت شمار بوده و در راه حقيقت از سر و مال و جان وتحمل انواع شكنجه هاي گو ناگون دريغ نداشتند  سر مشق خو يش قرار ندادند.

در سطور قبلي  گفتيم كه يكدسته از كشيشان اروپائي ، از احساسات  پاك  جوانان   خونگرم و  نا اگاه   سو  استفاده نموده وايشان  را  بغرض  فتح  اوريشليم  به  جنگ  در  مقا بل مسلما نان تحر يك  كرده و سپس بقيه اين جوانان كه تعداد زيادي

ايشان  قرباني  خواسته ها  وهوسهاي  اين كشيشان گرديده بودند    در نهايت ذلت و خواري  به شكل  غلام و برده

توسط هميمن  كشيشان  در  اسيا و اروپا  بفروش  رسيدند.

اگر وضع  فعلي افغانستان را  مطالعه  نماييم  مبينيم كه عيناء همين معامله توسط انانكه  بالاف و گزاف و ريشهاي

چند متره  خود ها را  رهبران  مذهبي   معرفي نمودند  بالاي ملت اواره و نا  اگاه ازين همه  شيطنت و شيادي

نيز صورت گرفت ،اين رهبران محترم در حاليكه خود قدمي هم از پشاور پيش نگذاشتند ،  مليونها جوان را   به  خاك و خون كشانيده و بااين  تجارت  سياه و كثيف  مليونها  مليون ها مليون  دالر و پوند كمائي  و بدون انكه  مورد پيگرد و يا تقعيب  عدلي  قرار گيرند  با ان گنج  كه حاصل خون ملت بد بخت و بيچاره است   به خانه ملت  راه يافته و دو باره بر  سر نوشت ملت  حاكم گرديدند .

يكي ازين جا نيان و ادمكشان  كه براي تسلط قدرت، بيشتر از  دو هزار  راكت در روز  بالاي   شهر  كابل   فير نموده

و تنها و تنها  در ظرف دو سال  92تا 94 بيشتر از  پنجاه هزار   مو جود  بد  بخت و بيگناه را   در ين  شهر قرباني  هوسهاوقدرت طلبي خويش نمود ،  امروز با گروه  سفاك و خونخوار  بنام  طالب  يكجا شده و هر روز  در  هر  نقطه  ازين  مملكت  جنگ  زده  با توطئه  واقدام به قتلهاي دسته  جمعي  حمامهاي  خون  بر پا مينمايد  بدون انكه كسي  مزاحمش شده ويا بخاطر جنايات و ادمكشي هاي ديروز  و امروزش مورد تعقيب  عدلي قرار گيرد ،اما اين  نقاب  پوشان اسلام  كه با نقاب اسلام و لاف از مسلماني اعمال را در  قطب  مخالف اسلام  انجام داده واز هيچ نوع جنايات وكشت و كشتار و زور  گوهي و حق تلفي  در مورد ملت  بد بخت   دريغ نور زيدند ، بايد  به اين  اگاهي داشته باشند  كه دير  يا زود  پنجه هاي انتقام ملت مظلوم گريبان اين ظالمان و جنايتكاران را دريده وبزودي جزاي اعمال شوم و خلاف اسلامي وانساني خويش را خواهند ديد

سنگ را هم انتقام هست در ميزان  عدل

بت شكستي  مستحق اتش نمرودي باش

منجنيق اه مظلو مان به  صبح

سخت گيرد  ظالمان را در حصار

  پايان

 

 


March 5th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات