فراخوان
الف: سفيدسنگ الف: سفيدسنگ

وطن خواهان وطن ويرانه گرديد          وطن منزلگهء بيگانه گرديد

به خاک ما تجاوزهای اغيار               نزد اهل جهان افسانه گرديد

 

وطن ويران شده و مردم در خون نشستهء ما که از فرط ويراني و بيچاره گي ديگر توانايي و تحمل هيچ نوع ضربه و فشار را ندارد .اينک مورد خشم لجام گسيخته ء طبيعت قرار گرفته است که اينبار سرمای غيرقابل پيش بيني که شدت آنرا نسل حاضر بياد ندارد ،اکثريت قريب به اتفاق آرأی مردم را به هراس انداخته و آسيب پذيرترين آنها را به مرگ درد آور وادار ساخته است .

پوره چهل سال پيش در عصرطلايي؟!بهشتي؟! و آرام محمدظاهرشاه نيز اين مردم بلاکشيده و ستم ديده و هميشه بيدفاع مورد خشم طبيعت قرار گرفته بود.البته آنوقت آسمان بادريغ داشتن بارنده گي که خشک سالي های مدحشي را بدنبال داشت فاجعه بار آورده بود و مردم علاوه از آنکه به تعداد زيادی از گرسنه گي و بي آبي هلاک شدند،از روی مجبوريت ترک يار و ديار نموده و به مهاجرت اجباری پرداختند و حتا در بسا موارد مجبور به فروش جگرگوشه های شان برای چندلقمه ناني گرديدند.

ولي اينک در عصر حکومت جهادی ها و در حالي که جمهور کشورهای جهان هيچ نوع کمک اعم از نظامي،اقتصادی،فرهنگي حتا غذايي شانرا دريغ نمي ورزند ما شاهد مرگ های دردناک و بعضاً دسته جمعي صدها هموطن بي وسيله،بي واسطه و بي ارتباط به تنظيم ها هستيم .اين رويدادها علاوه از آنکه تراژيدی بزرگي است در قرن بيست و يکم و در موجوديت امکانات موجود علمي و تخنيکي خيلي شرم آور و ننگين نيز بوده و پر واضح است که داغ ننگ آن بر پيشاني دولت حاکم و حاميان بين المللي شان در حالي جلوه گر است که نشرات ملي و جهاني هيچ روزی نيست که ارقام درشتي از کمک های کشورهای متجاوز و حواريون شان را به نشر نسپارند.

مؤجز اينکه دستگاه سلطنت در دوران حکمروايي يادگاری که از خود مانده همانا بي ناني،بي خانگي،بي علمي و بالاخره اولاد فروشي ناشي از قحطي و گراني بوده و شخص شاه بعداز بازگشت که لقب خدا داده ای (بابای ملت)؟! را نصيب شد، هديه ای که تا زمان مرگ خود به مردم داد همانا فروش زمين ها،قلاع ها،آسياب ها و حتا منازل و قصرهای دولتي بود که خودش ،اقارب نزديک و درباريان از بابت آن پول های بادآورده ای را روانهء حسابات بانکي شان در خارج کشور نمودند.

و اما جهادی ها،طالب ها و بار دوم جهادی ها هدايايي که به مردم داده و مي دهند جنگ،برادرکشي،ويراني شهرها عمدتاً کابل،غضب دارايي های عامه و شخصي به زور سرنيزه ،ثروت و زراندوزی،ايجاد و تشويش ناشي از بي امنيتي دايم برای همه و بالاخره راه اندازی رقابت برای خدمت گزاری به کشورهای مختلف برای بدست آوردن حمايت انها و استفاده از اين حمايت در راه حفظ و نگهداشت از منافع شخصي و گروهي .

وقيحانه تر اينکه تئوکراتيزم حاکم در حالي که مقامات کليدی ادارهء فاسد را در اختيار دارد از سهم موجود خود ناراضي بوده و پيوسته خواهان سهم بيشتر و بيشتر در ادارء امور دولتي مي باشد. و بحران موجود را ناشي از کم بودن نقش شان در دولت قلمداد مي کنند.

مؤجز اينکه مردم ما اينک در عمل دريافته اند که يگانه نيروی نجات دهندهء شان از اين بحران تباه کن اکونوميک،ايکولوژيک،سوسيولوژيک و هستوريک ناشي از پانزده سال اخير،همانا نيروهای ملي،مترقي و دموکراتيک مي باشد.

اينک در کابل،شهرهای بزرگ و حتا در قرأ و قصبات مردم چيزفهم و حتا اندک فهم پيوسته و با بي تابي منتظر اند تا همه نيروهای وطنپرست ، مردم دوست و عدالت پسند به حکم وجدان ،ضرورت زمان و مسووليت تاريخيي که دارند اولاً با يکديگر کنار بيايند و بعداً به خدمت شان بشتابند.نبايد فراموش کرد که بحران اقتصادی و انساني حاکم برجامعه ما اگر از يکطرف سخت رنج دهنده است از جانب ديگر پيوسته پايان عمر جهنمي حکمروايي تئوکراتيزم و مونارشيزم را اعلان مي دارد.ولي با دريغ ،درد و تأسف بايد اذعان بدارم که در آوردن قوت و قدرت نيروهای ملي ،مترقي و دموکراتيک از قوه به فعل مستلزم ايجاد همسويي بين آنهاست که نسبت عوامل بسيار ساده و پيش پا افتاده اين همسويي تا به حال بميان نيامده است .

من خطاب به همه نيروهای ملي،مترقي و دموکرات مي گويم که:

زنهار!زمان مي گذرد هرقدر ما دير بجنبيم همانقدر رنج ها و آلام مردم،که ما و شما وجداناً دين دار آنها هستيم طولاني و غيرقابل تحمل مي شود .بياييد که هرچه زودتر به صداها و عملکردهای وحدت طلبانه لبيک بگوييم، ما مي توانيم سوءتفاهمات ،اختلافات ،حسابدهي و حساب گيری های خود را در آينده و با وسايل مشروع و دموکراتيک حل کنيم.فراموش نشود که عنوان کردن و پافشاری برموضوعات بالا بجز گريز از مبارزه برضد تئوکراتيزم و مونارشيزم چيز ديگری بوده نمي تواند و هکذا در نبود يک حکم مشروع و قابل قبول برای همه عنوان کردن حسابگيری و حسابدهي و معلوم کردن ملامت و نا ملامت بجز گريز از مبارزه در راه دموکراسي که طولاني ساختن حکمروايي جهنمي نيروهای سياه را در قبال دارد،چيزی ديگری نبوده و نخواهد بود.

کوتاه اينکه وضع موجود جامعه،يعني بدبختي و سياه روزی روزتا روز گسترده تر مردم که درعمق و پهنا به آخر رسيده است از ما خواهان برداشتن گام های عملي آنهم به شکل صادقانه و پيگيرانهء آنست نه صرف موعظه و شيرين گفتاری.

به اميد کنار آمدن همه نيروهای عدالت خواه و تحول طلب و عمل مشترک شان در راه بهروزی و،شگوفايي و آبادی وطن ما افغانستان عزيز!   

 


February 21st, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات