پاسخي به گفتني هاى به يک دوست
  فواد « پاميرى »      فواد « پاميرى »

 

دوست گرانمايه محترم محبوب ا ﷲ﴿زارع ﴾ ادامه جرو بحث هاى فاروم نگاه را در نبشته جامع خويش به تحليل گرفته و نکات در خور توجه را نشانه گرفته اند . ׳

راستش زارع عزيز، من علاقه مند آن بودم که ادامه « بحران و وضع جريان چپ » را در سطح فاروم به منظور سهمگيرى ساير صاحبنظران درين خصوص پيگيرى نماييم ، اما متأسفانه آنچنانيکه شما از بى سرپناهى فاروم شاکى شده بوديد ، اينبار فاروم دستخوش حوادثي شد که ديگر جاه براى يک گفتمان سالم را خالى گذاشت و خجلم از اينکه به وعدهء که کرده بودم وفادار باقى مانده نتوانستم. ׳

بخواهيم ، نخواهيم ، بحثى را که شما در ميان گذاشته ايد ايجاب تحليل هاى شفاف و سچهٔ تيوريک را مينمايد ، با شناختي که از روى چند نوشته تان دارم ، يد طولاى شما را درين راستا به وضاحت مشاهده مينمايم ، اما با عجز و ناتوانيي که اين کمينه دارد، داخل شدن درهمچو مباحث را بالاتر از توانم ديده ، سنگ تيورى را بوسيده در تاق بالا ميگزارم. ناگزيرى هاى اگر رخ داد يقينآ از صاحبنظران و تيورى پردازان مدد خواهم جست. ׳

 

درنوشته قبلى جناب شما بيشتر از متن به عنوان مطلب دل داده بودم ﴿ ادامه بحران و وضع جنبش چپ ﴾  از وضع جنبش چپ هر کى به زعم خود يک کتاب براى توضيح دارد ، اما آيا اين بحران را که شما ادامه آنرا به تفصيل گرفته ايد ، براى همه يکسان بحران تلقى شده ، و در خور توجه و تأمل ا ست ؟

اينکه چرا تا حال ما به برداشت يکدست و واحد از علل و عوامل و پيش زمينه هاى اين بحران دست نيافته ايم، ريشه در گذشته داشته و يک دور تحميلى رکود و جاه زده گى ،هيزم اين بحران را آماده ساخته است. ׳

هر گروه و تشکل سياسى ايجاد شده از بدنه حزب دموکراتيک خلق افغانستان ، از ديد خود به اين بحران پرداخته و بخشى از آن را در قيموميت اجرايى خود قرار داده است ، نه همه را ....! ازاينجاست که تفاوت ها خود را نمايان ساخته ، گروه ها به چپ افراطى ، چپ ، چپ معتدل يا ميانه ، و “چپ “ بين ناخنک که جناب شما در نوشته هاى تان از آن استفاده مينماييد ،منقسم ميگردند . ׳

اينکه در گذشته چه مفهوم و افادهٔ براى چپ قايل بوده و امروز چه تعبيرى از آن داريم ، از حوصله اين مقال گونه دور بوده و اينکه کدام گروه و تشکل را به يکى ازينها نسبت دهيم ، ايجاب ارزيابى و حلاجى عميق تيوريک را مينمايد . ׳

 

شما فرموده ايد: ׳

 

اگر ما درجستجوی حقیقتی نباشیم که خود در ذهن تصویر می کنیم بل حقیقتی که در دنیای خارج از خیال های ما حضور عینی دارد و برای رسیدن به آن دیالوگ و گفتمان سالم و شفاف را بجای طفره روی و کتمان واقعیتها انتخاب نمائیم بدون شک زمینهﺀ رسیدن به تفاهم برای همه آنانیکهﺀ روزگاری تعهد خدمت به زحمتکشان سپرده بودند و تاکنون باور خویش را از دست نداده اند فراهم خواهد شد٠

 بلى ! ׳

زارع گرانقدر ، دقيقآ همينجاست که انگشت به جان مطلب ميزنيد ، حقيقتى که در ذهن تصوير ميکنيم و حقيقتى که خارج از ذهن و خيال ما وجود عينى دارد ، که مطمينم منظور شما واقعيت است ، واقعيت هاى جامعهٔ حقيقت زده ما..! ׳

 

علاوه براين که زير پوشش در مخالفت با« نهضت آينده » قرار ندارم ، بالعکس همسويى هاى من با برداشت هاى شما از گزينه هاى « نهضت اينده » مايه ميگيرد . ׳

توحيد و تقارن اين اصول و کشيدن خط فاصل ميان اعتقادات اصولى و فرعى اگر کار دشوار نباشد ، ساده وسهل هم نيست ، اما باآنهم تلاش مى ورزم بااين تبادل نظرها و رايزنى ها حد اقل به حقيقت نسبى نزديک شده ، دور از خودبينى ها ، خود محورى ها و يک دنده گى ها ، پاى صحبت هم بنشينيم . ׳

 

در فاروم« نگاه » نوشته بودم که ، نهضت آينده افغانستان يگانه سازمان سياسى در شرايط کنونيست ، که خويش را آگاهانه در برابر خواست زمان و مجبوريت هاى آن، نيازمنديها و ضرورتهاى مبرم مردم و جامعه ما ، سلب مسؤليت نموده به شعار ها و ادعا هاى بلند بالا، دهن پرکن و دلخوشکن تکيه ميکند. ׳

 

فاکتور هاى اساسى مانند ، فقر و تنگدستى ، فقدان اقتصاد سالم و موثر به منظور رسيدن به اهداف زيربنايى ، بيسوادى ونا خود اگاهى در لايه هاى مختلف اجتماعى ، جاه زده گى و سنتگرايى ، بى امنيتى و مهمتر از همه نقش و تأثير دين در روح و روان جامعه را دست کم گرفته واين کمبوديها را فقط بخاطر توضيح وضعيت ، پيهم به رخ ديگران ميکشند ، بدون اينکه “علاجى کنند کز دلم خون نيايد“. ׳

 

نهضت آينده هر چه سعادت و خوشبختى ، رفاه وآرامش ، دموکراسى و عدالت اجتماعى که در چانته دارد ، اهدأ آنرا به خلق هاى ستمديده و دربند به آينده موکول نموده ، تا رسيدن به دور بورژوازى ، ملت مجبور است خود شايستگى اين همه نعمت را از خوان« نهضت آينده » بدست آورند ، زيرا حزب مردم را که « نهضت آينده » متعهد به ايجاد آن شده ، تحت هيچ شرايطى حاضر نيستند در بين مردم و توده ها، با بيان ديگر در داخل کشور بنيانگذارى نمايند . بالأخره ديگر اين مردم است که تکليف خود را در برابر حزب مردم روشن ساخته و رسالت خود را انجام دهند ، نه «نهضت اينده» ، اين مردم است که حزب خود را در خارج مرز ها جستجو کنند ، نه «حزب مردم»  مردم را..........! ׳

مگر ميشود گناه اين مردم را که داوطلبانه زير حاکميت امپرياليستان ،تفنگسالاران ، کوکنار سالاران ، دولت پوشالى و دست نشانده ووووو............... زنده گى ميکنند ، به اين ساده گى بخشيد ؟ بگذار اين مردم چند دهه يگر کفاره گناهان خود را بپردازند ، تا به اصطلاح عاميانه بدانند که يک نان چند فتير است . ׳

 

نبود برنامه کار آرا در شرايط فعلى﴿اهداف تاکتيکى ﴾ ، چسپيدن به گذشته ها و برداشت هاى خشک و دگماتيستى از “ تيورى انقلابى “ و مارکيسزم ، پناه بردن به واژه ها، دور از صورت استفاده آنها درعمل ﴿پراتيک ﴾ دلسپرده گان نهضت آينده را به پهلوان هاى معترض مبدل ساخته ، که بر هر چه خوب و بد ، هرچه خشک و تراست بديده شک نگريسته و به چوب تکفير بکوبند . که ارايه برداشت از کلمه« چپ » نمونه بارز درين راستا به شمار ميرود . ׳

 

عمده ترين اصطکاک بين بيننده گان قضايا از عينک واقعيت و حقيقت ذهنى ، اشتراک و سهيم شدن در قدرت است . ׳

 

زارع بزرگوار شما مى فرماييد . ׳

 

«٠٠٠ هم اکنون وابستگی و وفاداری اغلب سازمان های ثبت شدهﺀ مخلوق ح د خ ا به رژیم دست نشاندهﺀ کرزی و حضور نظامی امریکا تا کجا می تواند داعیهﺀ “چپ دموکراتیک" را انعکاس دهد؟»

 

 هر گزينه و هر نظريه اگر توانمندى از قوه به فعل آمدن را نداشته باشد ، در سطح تفکر باقى مانده ، نوشداروى بعد از مرگ و مرحم زخم هاى دهن بازکرده جامعه زخمى ما نميباشد . ׳

اگر قرار بر اين شود که به برداشت چپ به مفهوم کلاسيک آن وفادار بمانيم ، پس مبارزه طبقاتى يگانه رهگشا و راهبرد ازين تنگنا به حساب مى ايد . ׳

 

آيا « نهضت آينده » بديلى براى مبارزه طبقاتى ارايه داده است تا ما در پرتو آن از مبارزه مسالمت آميز صرفنظر نموده و شيوه هاى ديگر رسيدن به قدرت را جستجو کنيم ؟

اگر ميگويند ما ابدآ اين ادعا را نکرده و اصلآ قدرت نميخواهيم ، پس« نهضت آينده » در سطح تفکر باقى مانده و ويژه گى هاى يک تشکل سياسى را خود بخود از دست ميدهد . و اگر قياس من بالعکس اين نظر است پس چگونه توضيح مى فرمأييد ؟

 

برداشت من از حزب سياسى چنين است : ׳

 

“ احزاب ، سازمانهاى سياسى اند که براى همسو کردن منافع گروه هاى اجتماعى و سمت و سو دادن به آنها مبارزه و تلاش ميکنند.احزاب سياسى در پى دسترسى به اهرم هاى قدرت سياسى ميباشند . ׳

احزاب سياسى مولود جوامعى اند که در آن ها روابط ميان اقشار جامعه ، نشان از پيچيده گى و جدايى هاى سياسى در قلمرو هاى گوناگون جامعه مورد نظر دارند. ׳

تفاوت ميان احزاب سياسى و گروه هاى منفعت و صنفى بيشتر با در نظرداشت روابط و بر خورد آنها به چگونگى قدرت دولتى و وظايف سياسى آنها مطرح مى گردند. ׳

گروه هاى صنفى ، مانند اتحاديه هاى کارگرى و يا اتحاديه هاى کارفرمايان به عنوان نهاد نمى خواهند مستقيمآ قدرت سياسى را به عهده گيرند ، در حاليکه هر حزب سياسى براى گرفتن قدرت دولتى مبارزه ميکند."

 

حالا اگر جناب شما به گفته هاى بالا در نفس مسأله مؤافق باشد ، به آسانى جايگاه « نهضت آينده » را تعين مينماييد ، در غير آن من که موافقم اجازه بدهيد اين حق را به خود محفوظ نگهدارم . ׳

 

لازم نميدانم به وضعيت در داخل كشور بپردازم ، زيرا شما در نبشته تان با تمام ابعاد از آن يادآورى نموده ايد ، ولى با در نظر داشت آن  ،چگونه عقل سليم به ما حکم خواهد کرد تا نظاره گر باقى مانده زير نام تعهد ، و وفادارى به آرمانهاى آغازين ، ملت را تنها گذاشته وپروسه را  بايکات نماييم ؟

 

يک بخش عظيم از همفکران ديروز، امروز در تشکلات جديدى دور هم جمع شده با تعقل و بصيرت به آينده مينگرند ، با ايمان راسخ به انديشه هاى ايشان ، گذشته را نقادانه ملاک عمل قرار داده به افق هاى تازه اميد واراند . اينها کسانى اند که درزير حلق تيکه داران زر و سرمايه مردانه حقانيت پيشتيبانى و حمايت مردم را بدون زور تفنگ و نرکو دالر به نمايش گذاشتند . ׳

اگر امروز اين نيرو ها در پارلمان افغانستان حضور نميداشتند ، هيچ چيزى از دموکراسى امريکايى کم نمى شد ، فقط مى گفتند ، همه حضور دارند به جز از « کمونيست ها » يا چپى ها که منفور جامعه اند . مگر اين سازمانها يأس و نااميدى را به دل راه نداده ، بل با شهامت در داخل کشور دست به ايجاد سازمانهاى خويش زده حقانيت حال و گذشته خويش را به نمايش گذاشتند. ׳

 

پارلمان بزرگترين و قويترين تربيون دادخواهى از حق زحمتکشان براى آنانيست که به رژيم هاى خودکامه و توتاليتيرمعتقد نبوده بلکه به مبارزه مسالمت آميزسياسى و آراى مردم باور مند اند . ׳

آنهاييکه به آرمانهاى اغازين ح ، د ، خ ،ا باور دارند فراموش نکنند که اين آرمانها از تريبيون پارلمان به قرأ و قصبات دور دست سرزمين ما رسيد ، نه از طريق شبنامه ها . ׳

ولى هستند کسانيکه منطق سياست را نادرست تعبير کرده ، دستشان به آلوى پارلمان نميرسد، بنآ آلوى پارلمان ترش است . ׳

زارع  دوست داشتنى ! ׳

 

در خاتمه اگر صراحت لحجه و وضاحت کلامم ، گردى ملالى به خاطر نازنين تان نشانده باشد ،اميدوارم به دل نگرفته قلم عفو بر تقصيرات فکرى و انشأيى من کشيده منت گذاريد . ׳

 

باعرض حرمت بى پايان

 

 


February 4th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات