سرَدرُگمی ها و تنگناههای جوانان بيگانه در محيط ميزبان
صديق وفا صديق وفا

بمناسبت سمينار " جوانان افغان در ميان دوکلتور"

مورخ 6 دسامبر 2008  شهر(دن بوش) کشور هالند

مدخل موضوع ونقش پيشاهنگی جوانان:

پيشآهنگی جوانان در آماده گی آنان نهفته است، جوانانی که ميتوانند با درک پيچيده گی های وضعيت خود را برای خدمت به خانواده وجامعه عيـــــار سازند ، بدون شک که پيشاهنگ اند، جوانان نوبالان جامعه ودر عين زمان آينده گان ما اند.

نيروی جوان رشد يابنده وبالنده است، تفکر وخرد جوان مملو از تراوشهای تازه وبکر است، اراده جوان ناشکن و مصمم است وبالاخره عملکرد جوان مملو از دستآورد وشگوفايی ايست.

آری! زمانی اين آرزوها جامه عمل ميپوشد، که جوان امروز با درک معيار ها و ارزشهایی ديروز وتلفيق منطقی آن باشرايط وخواسته های کنونی مبتکرانه ومسوؤلانه وارد کار زار زنده گی شود و قدرت تفکيک زشت وزيبا ، نيک وبد را دريابد وآنرا در کردار ورفتار خود تبارز وآشکار سازد.

 نقش آفرينی شماری از جوانان افغان اعم از دختر وپسر در روند دفاع از حقوق ومنافع صنفی پناهجويان افغان در کشور هالند وسعی وتلاش شبانه روزی آنان در حمايت از حق وعدالت مظهر گويای پيشاهنگی جوانان آگاه ورزمنده بوده و الگوی نهايت ارزشمند برای ساير جوانان ميباشد.

خانواده بستر تربيه وپرورش ومدرسه ومکتب محيط ومحل آموزش نسل جوان است، همانطوری که خانوادهء سالم ميتواند اثر های مثبت بر روند تربيه جوان بجا گذارد، به موازات آن خانواده مملو از دشواری باعث ميشود تا نسل جوان به بيراهه کشانيده شود.

آمار نشان ميدهد که ازجمله 25 مليون جمعيت افغانستان حدود 10 مليون آن بين سنين 15 تا 30 سال قرار دارند يعنی جوانان اند که 45 در صد راتشکيل ميدهد، بادريغ که بنابر شرايط مسلط کنونی 80 در صد آن از سواد بهره کافی ندارند، همچنان براساس يک بررسی ديگر تنها در ولايت هرات  11000 کودک خيابانی وجود دارد که آنجمله 1800 آن معتاد به مواد مخدر اند، اين دو فاکت مختصر بيانگر عمق فاجعه در رابطه به جوانان ما در داخل کشور ميباشد، البته بسا ارقام وفاکتها وجود دارد که ميتوان به بررسی گرفت، امّا نسبت جلوگيری از طويل شدن کلام ازآن ميگذريم.

   تحولات وبحران های چند دهه اخير در افغانستان نه تنهـــــا دگرگونی هايی در ساختار جامعه وارد کرده است، بلکه موازی به آن، تغييراتی را در ساختارهــــای خانواده ها نيز بوجود آورده است، همچو دگرگونی ها هنگام مهاجرت وبی جا شدن ها همگام در محيط جديد نيز انتقال يافته وروابط وضوابط تازه را جاگزين نورمهای پيشين نموده است، اين بدان مفهوم است که افغانهـــــای خارج از کشور به هيچ وجه نمی توانند از تاثيرات اين دگرگونی ها در امان مانند.

   

 1) سردرگمی ها يی در تربيت نوجوانان خارج از کشور:

    هنگامی که با پدر يامادر پريشان وهراسان روبرميشويم که با آشفته گی ُدنبال راه حل ميگردد، به سختی ميتــــوان راه حلی نزد شان گذاشت، به دشواری ميشود به دختر 14 ساله ای که عليه خانواده قيام کرده ، بدون حضــور خودش چيزی گفت و تکليف وی را روشن ساخت!

  مادری که اشک ميريزد وميگويد که به دليل سختـــگيری های پدر در رابطه به دخترش " دوشب است که دخترش خانه نيامده، فقط تيلفـــونی گفته تا زمانی رفتار پدرش عوض نشود به خانه برنمی گردد"اين نمونه ای از دشواری خانواده هـــای افغان در خارج است که چنين مثالهـــــــــا فراوان وجود دارد، ترک خانه توسط پسر نوجـــوان خانواده به دليل خواهشات بی حد وحصرش از پدر يا مادر وپنــــاه بردن به دوستان تازه اش معمول شده است،اين همه دلايل وبرهانی هم دارد که به برخی آن در زير اشاره ميشود.

  در سالهای نخستين اقامت در خارج فرزندان به دليل اينکه سريعتــــــر زبان را فرا می ميگيرند و تماس شان با جامعه بيشتر است، عهده دار نقش مترجم برای کارهای پدر ويا مادر ميشوند، به اين ترتيب در جريان تمام وکمـــــــــال مشکلات خانواده قرار می گيرند، نوعی رابطه تازه ميان والدين وفرزندان بوجود می آيد، که بکلی جديد است وهيچ يک از طرفين تعريفی برای آن ندارند، رابطه جديد را ميتوان نوعی بی قدرتی والدين تعبير کرد.

والدين هنوز توقوع دارند تا فرزندان شان مانند گذشته به رفتـــــــار شان ادامه دهند، اين انتظار بانقش تازهء فرزندان همخوانی ندارد ودراينجاست که پايه نخستين تناقضات شکل ميگيرد ودشواری ها از سطح به عمق راه ميگشايد!

 عدم تماس جدی شماری از والدين با محيط وُسکنای جديد به دليــــل ندانستن زبان مورد سوء استفاده فرزندان قرارميگيرد!

هرگاه بخواهيم جوانب قضيه را مشخص تر ودرميان افغانها مورد توجه قرار دهيـــم بايد افزود:

    چون در ميان افغانها، پيشينه هـــــــای خانواده گی، ساختار،نظم وهيرارشی ( سلسله مراتب) گذشته هنوزهم تا حدودی پابرچا بوده وتأثيرات معين خود را باسخت جانی حفظ می کند ودرمقابله بارويدادهای تازه مقاومت مينمايد،بناً به تناسب مهاجران وپناهنـده گان  ساير ملل از دشواری های کمتر برخوردار اند، اما هرقدر از فرهنگ وکلتــــــور پذيرفته شده ومثبت گذشته فاصله ايجادشود به همان تناسب دشواری ها غلبه خواهد نمود.

   حقايق ميرساند که در ميان گروهی از خانواده های افغان رفتـــار با دختران متفاوت از پسران است، آنهـــا حق آزادی بيشتر برای فرزندان شان قايل هستند ودليل آنرا در آسيب پذيری دختران ميدانند، اين طرز ديد نيز ناشی از عوامل پيشين است که هنوز هم خانواده ها پذيرفته نمی توانند که در محيط تازه آسيب پذيری يا مصئونيت هردو کتگوری همسان است، بيم وترسی که از لجام گسيخته گی هــــــــــای برخی جوانان وجود دارد، اين نحوه برخورد را توجيه پذير ميسازد.

   تجربه نشان داده است که محيط خانواده را نبايد سياسی وايديالوژيک ساخت، اين بدان مفهوم است که نبايد فرزندان خويش را به رقابتهـــا و اختلافات بی مفهوم لسانی، مذهبی جناحی وسمتی وغيره آغشته وآلوده سازيم و بايد بگذاريم که فرزندان ما بحيث آينـــــــده گان ونوبالان آينده با همديگر در آميزش،دوستی ومحبت رشد وتکامل وزنده گی نماينـــــد.اين خود نوعی از سردرگمی است که به وسيلهء والدين به فرزندان شان انتقال می يابد

   آنچه ميتواند از بار فشار خانواده ها در اين زمينه بکاهــــــد، کمک گرفتن از امکاناتی است که آنها رادر شناختن شرايط جديد ياری ميرساند مانند مراجعه به (سازمانهـــــــــــا ونهادهای اجتماعی زيربط ) وتلاش برای اينکه وضعيت نوين را از منظری نو مــــــورد توجه قرار دهند، بادريغ که بيشترينه خانواده های افغان برمبنای همان سنتـــــــها وقيود گذشته هنوز آماده گی کامل برای مراجعه به نهادهای کمک رسان اجتمــــاعی ومشورتی ندارند وگويا اين کار را لطمه ای به اتوريته خانواده شان ميداننـــد، در حاليکه ازيکطرف محيط تازه ايجابات معين دارد که رعايت آن در بهبــود اوضاع ياری ميرساند واز جانبی هم اگر رويدادها وحوادث سير منفی خود را بپيمايد عواقب ناگوارتر را برای خانواده ها در قبال دارد که آنرا يا ديده نمی توانند يا تحت عوامل فوق به بهـــــای سنگين آن ملتفت نمی شوند!

 بهتر آنست که دشواری را ولو جنجال برانگيز وظاهرا ًشرم آور باشد، در تفـــــــــــــاهم ومشوره با ارگانها ونهادی زيربط تخصصی حل وفصل نمـــــــــــايم، چون با مرور زمان ذوجوانب وهمه گير شده واز کنترول خارج ميشود در آن زمان تاثيرات جانبی آن و گويا شرم وشرارت آن به تناسب نتايح منفی آن وسيع ترتبارزنموده وکتـــــــله های بزرگ تر  را متأثر می سازد.

2) تنگناهای جوانان بيگانه در محيط ميزبان :

   جوانان خارجی( بيگانه) در هالند واروپا را ميتوان به دوگروه تقسيم کرد، گروهی که سالهـــــاست در اينجا زنده گی می کنند ودر حقيقت در اين کشورها به دنيا آمده اندوهم گروهی که طور مؤقت در اينجا هستند ووضع اقامتی محکمی ندارند.

   جوانی که در بهترين سالهــــای عمر خود مجبور باشد در اتاقی دريک کمپ يا اردوگاه پناهنده گان تنها بنشيند وهيچ اميدی هم برای آينده نداشته باشد، اگر اورا افسرده نکند، ميتوان تصور کرد که اورا اين وضعيت دشوار به سردر گمی و تنگنا ها ودر مواردی به خلاف رفتاری متمايل می سازد ويا اگر صريح تر مطرح شود به خلاف رفتاری کشانيده ميشود،اين فشارها هنگامی که دستگاههـــای تبليغاتی مانند راديو وتلويزيون دمبدم قشر جوان بيگانه را مورد سئوظن وبدگمــــــانی قرار داده و شکاياتی را به آدرس ايشــان در خور جامعه ميدهند، آن جوانی را که خود تحت شرايط دشوار مانند بی سرنوشتی، انتظار طولانی در مراکز پناهنـــــــده گی وحتا تهديد به اخراج اجباری ويا ترک خاک قرار دارد، بيشتر از پيش به سؤ رفتـــــار آماده وترغيب ميشود، چنين جوانان با عقده های حقارت، نابرابری مشهود ودهها دشواری روان افسرده گی مواجه اند، اگر بزرگسالان ونهادهای مواظبت از چنين جوانان با هوشيـــــــــــاری ودرايت وارد عمل وکارزار اقناعی وتربيتی نشوند،همين کامپلکس های نضج يافته در کمپ ها واردوگاههای پناهنده گی به ساده گی ميتواند منشاء دشواری ها وجنجالهــــــای بزرگتر برای کل جامعه ميزبان گردد.يکی از عواقب ناگوار آنرا ميتوان در واکنش نسل جوان مهاجران فرانسه دراواخر سال 2005 مشاهده نمود که نه تنها فرانسه بلکه ساير کشورهای اروپائی را تکان داد.

   کتگوری دومی جوانانی اند که در کشور ميزبان تولد شده وعلی الرغم همسانی هـــای فروان محيطی مانند دانستن لسان ورشد وپرورش يکسان بافرزندان بومی، بآنهم اگر با اين قشر کمتر آسيب پذير احتياط صورت نگيرد وبه خواستهــــــای معقول شان پاسخ به موقع داده نشود، امکان دارد موجبات درد سرهای فراوان را ببارآورند.

  از اينجاست که هيچگاهی نميتوان به تنگناهـــــا و دشواری های چنين جوانان برخورد سطحی نگرانه را مبذول داشت وبه حل بموقع آن توجه نکرد.

3) رد پای خشونت در ميان خانواده ها وتاثيرات آن بالای جوانان:

   مبرهن است که خشونت خانکی يک موضوع خصوصی ووابسته به يک شخص ويک خانواده نبوده،بلکه جنبه عمــــــومی وهمه گانی دارد،يعنی وابسته به همهء اجتـــــــماع است،روی همين انگيزه است که ما ميخواهيم حـــل اين دشواری را در معرض رای همه گانی قرار داده وبه تبادل نظربگذاريم .

   تاجائی که آشکار است بادريغ که مسئوؤلين درداخل کشور وحتا در محيط مهـــاجرت به شکايات خشونت خانواده گی طور دقيق برخورد نمی نمايند، در داخل کشور بنابر عوامل مشهود به اين معضلهء اجتماعی به ندرت آنهـــــم درجائی که پای نهادهای بين المللی در ميان باشد توجه مبذول ميگردد،در حاليکه در محيط پناهنده گی بنابر تفاوتهـــای کلتوری وفرهنگی، مداخله مقامات امنيتی واداری بجای آنکه بتواند راههای حل را دريافت کند به تشديد بحران می افزايد، حتا سبب جدائی ها واز هم گسيخته گی های خانواده می گردد.

     آمار منابع رسمی حاکيست که همه ساله در سراسر جهــــــان حدود بيش از يک مليون وشصدهزار انسان دراثر رفتار خشونت آميز جان خود را از دست ميدهنـــد وچند برابرآن مجروح می شوند وسلامت وتوان جسمانی، جنسی، توليد مثل را زايل می کنند.ودرنتيـجه آنها با عذاب ودشواری های فراونی مواجه ميشوند.

     برخی از انواع خشونت خانه گی را چنين ميتوان رده بندی کرد؛

به کاربردن کلمات رکيک، بهانه گيری های پی درپی، داد وفرياد تحکم آميـــــــز، ايجاد فشارهای روحی با رفتار خشونت بار، تهديد به کشتن، محروم کردن از غذا، تهديد مبنی بر اخراج از خانه، تهـــــديد به انزوا وجدائی،کتک کاری، وغيره ميباشد که بازهم بنابر محدود يتهـــــــا و پابندی های معين نمی توان از اجزاء وترکيبات ديگر آن نام برد.تفصيل اين همه ايجاب کار جداگانه را مينمايد.

اين همه در محيط خانواده گی بالای تربيت وپرورش نسل جوان اعم از دختر وپسر تاثير منفی بجا گذاشته وبعيد نخواهد بود، که موجب افتراق وپراگنده گی خانواده گی گرديده وبار آورنده بسا ناملايمات است که نه تنها محيط خانواده گی را مکدر می سازد بلکه تأثيرات ژرف بر روبط اجتماعی ومختل ساختن محيط ميزبان بجا گذاشته ودشواری های اخلاقی، اجتماعی وحتا انحرافات وجرايم را ببار می آورد.

در فرجام؛

   درحاليکه بررسی همه جانبه وعينی دشواری هـــــــــای جوانان ومسايل  خانواده گی ناشی از مهاجرت وپناهنده گی در ميــــــان افغانها درخارج از کشور مستلزم پژوهش ويژه ميباشد و دارای ابعاد گوناگون است، درعين حـــــال خود همين دشواری هـــــــــا يکی از مسايل با اهميت اجتــــــماعی و پروبلماتيک محسوب ميشود که نه تنهــــــــا سردرگمی هـــــــا، کاستی ها وتنگناههـــائی را در ميان خود افغانها بوجود آورده است، بلکه معضلهء ايست که محيط ميزبان را نيز آغشته با انبـوهی از نا ملايمات ساخته وهرگاه با اتخــــــاذ تدابير جلوگيری کننده، اقدام بموقع صورت نگيرد، عواقب ناگوار آن دشواری هـــــای شناخته ناشده ء را باعث خواهد گرديد.

   توقع برآنست که همچو معضله های همه گانی بوسيله نهادهـــــــــا و ارگانهای زيربط افغانهـــــــا وجلب همکاری مؤسسات ذيعلاقه هالندی با تدوير کنفرانس ها، سمينارها و ورکشاپ های کاری با شرکت نماينده گان مهاجران وپناهنده گان مورد کنگاش وبررسی قرار داده شود وبا تعميم تجارب مثبت آن در بهبـــود وضعيت دشوار کنونی گامهای متين واستوار برداشته شود./


December 7th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي