نوروز
محمدالله نصرت محمدالله نصرت

بنام خداوند توانا و دادگر

سين ساغر بس بود ما را در اين نوروز روز

گو نباشد هفت سين رندان دُرد آشام را

 

نخست از همه فرارسیدن حلول عید باستانی نوروز 1389 هـ ش را به همۀ شما واز طریق شما به فرد فرد خانواده های نجیب تان وکافه ملت مسلمان وغیور افغانستان عزیز تبریک وتهنیت عرض میدارم.

جشن نوروز (میلۀ گل سرخ) یکی ازجشن ها فرهنگی وعنعنوی مردم افغانستان می باشد .این جشن باستانی همه ساله در سراسر کشور عزیزمان افغانستان وبالخصوص ولایات شمال جشن گرفته میشود . این جشن باستانی بار نخست از روضه مولا علی با برافراشتن علم مبارک مولای م تحقیان حضرت علی کرم الله وجه آغاز می شود، که مردم ما از سراسر کشور عزیز مان وکشور های همسایه  به این ولایت آمده وجشن باستانی نوروز را آغاز می نمایند، بعداً در کابل ،کندز وغیره جاها از این جشن باستانی بسیار با یکی شان وشوکت خاص مسابقات بزکشی ،سگ جنگی کبک جنگی ،پهلوانی ،اسپ دوانی وغیره بازی های مرویج و پخته نمودن غذا های نوروزی مثل ثمنک و هفت سین آغازگر می شوند،

 پوشيدن لباس نو در نوروزي یکی از رسم های همگاني بوده. تهيه لباس، براي سال تحويل، فقير و غني را به خود مشغـول مي دارد. در جامعه سنتي توجه به تهيدستان و زيردستان براي تهيه لباس نوروزي - به ويژه براي کودکان - رسمي در حد الزام بوده وخلعـت دادن پادشاهان و اميران در جشن نوروز، براي نو پوشاندن کارگران و زير دستان خواهد بود.

در بعضی روایات زردشتی وبیشتر نویسندگان عرب وشاعران منجمله فردوسی،بنیاد آن را به جمشید نسبت می دهند ، مگویند

جمشید تخت بساخت که دیوان آن را بدوش گرفته به هوا بردند وبه یک روز از کوۀ دماوند به بابل فرودآوردند، مردم با مشاهده ا ین عمل در شگفت شدند و آن روز خاص را نوروز خواندند.

فردوسي مي‌گويد

چـو خــورشيــد تـابـان ميــان هــوا
نشستــه برو شــــاه فـــرمـــــانـــروا
جهـــان انجمن شــد بر آن تخت او
شــگفتي فــرو مــانــده از بخت او
بــه جمشيــد بر گــوهـر افشـانـدنـد
مرآن روز راروز نوروز خــوانــدنــد
ســر ســال نـو هـرمـز فــــروديـــن
بر آســـوده از رنـــج روي زميـــن
بـــزرگان به شـــادي بيـــاراستنـــد
مـي و جـام و رامشگـران خواستنـد
چنيــن جــشن فــرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان يادگار

. حكيم عمر خيام در نوروزنامه راجع به جشن نوروز مي‌گويد:
از آن بوده است كه آفتاب در هر 365 شبانه‌روز و ربعي به اول دقيقه حمل بازآيد و چون جمشيد از آن آگاهي يافت آن را نوروز نام نهاده پس از آن پادشاهان و ديگر مردمان به او اقتدا كردند و آن روز را جشن گرفتند و به جهانيان خبر دادند تا همگان آن را بدانند وآن تاريخ را نگاهدارند و بر پادشاهان واجب است كه آيين و جشن و رسم ملوك را به‌جاي آرند. از بهر مباركي و خرمي‌كردن در اول سال هر‌كسي در نوروز جشن كند تا نوروز ديگر عمر در شادي گذراندند.

 اين فصل «فروردگان» است كه جشن‌آوري اجداد و نياكان بود و چنان مي‌پنداشتند كه در پنج شب متوالي، ارواح طيبه مردگان، براي ديدار وضع زندگي و احوال باز ماندگان به زمين فرود آمده و در خانه و آشيانه خويش مشغول تماشا و سركشي مي‌شوند، اگر خانه تميز و پاك بود، ارواح مسرور بر مي‌گردند، اما در غير اين صورت، آنان غمگين و ناراحت بر‌مي‌گردند.
روايتي ديگر مي‌گويد كه نيشكر را جمشيد در اين روز پيدا كرد و مردم از كشف و خاصيت آن متحير شدند. سپس جمشيد دستور داد تا از شهد آن شكر ساختند و به مردم هديه دادند. آن روز را «نوروز» ناميدند.
 مي‌گويند: اهريمن، بلاي خشكسالي و قحطي را بر كره زمين فرو نشانيد، اما جمشيد به جنگ با اهريمن پرداخت وعاقبت اورا شكست داد. آن‌گاه خشكسالي و قحطي را از ريشه خشكانيد و به زمين باز گشت. با بازگشت وي، درختان و هرنهال و چوب خشكي سبز شد. بسا مردم اين روز را «نوروز» خواندند و هر كس به يمن و مباركي، در تشتي جو كاشت و اين رسم سبزي نشانيدن درايام نوروز از آن زمان تا به امروز باقي مانده است.
بيروني در آثار الباقيه‌مي‌نويسد: «از آداب جشن نوروز اين بود كه در صحن هر‌خانه به هفت ستون، هفت رقم از غلات مي‌كاشتند و هر‌يك از آنها كه بهتر مي‌روييد، دليل ترقي و خوبي آن نوع غله مي‌دانستند».
در المحاسن و الاضداد نوشته شده: «بيست و پنج روز قبل از نوروز در صحن كاخ سلطنتي، دوازده ستون از خشت خام برپا مي‌شد كه بر هر‌يك از آنها يكي از حبوبات را مي‌كاشتند و آنها را نمي‌چيدند مگر با نغمه‌سرايي و خواندن آواز. در ششمين روز نوروز اين حبوب را مي‌كندند و در مجلس پراكنده مي‌نمودند وتا شانزدهم فروردين كه مهر روز نام دارد آن را جمع نمي‌كردند.

هرروز تان نوروز و نوروزتان پیروزباد.


March 18th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي