یکی بگو، چند تا بشنو!
نوشته ی:چریک فرهنگی نوشته ی:چریک فرهنگی

                                درنگی برنوشته ی"تلویزیون ملی نظامی شد!!!"                                    

                                                                                                         

 

در صفحه ی دوم شماره ی سی ام دوشنبه دهم جوزا 1389 روز نامه ی "بلک اند وایت" وبه اصطلاح ملی "ویسا"، عقده نامه ی اهانت آمیزی زیر نام"تلویزیون ملی نظامی شد!!!"از قلم فردی به اسم"شاهین احمدی" منتشرشد و مرا برآن داشت تا پس ازخواندن این نوشته ی کم سوادانه، نکاتی را برای روشن شدن ذهن خواننده گان ذکر کنم:

 

نامه نگار (نه نویسنده) در این روز نامه نوشته است که جناب داکتر"سید مخدوم رهین وزیر اطلاعات وفرهنگ افغانستان برید جنرال "جلال الدین محمودی" را به حیث معاون تلویزیون ملی مقرر کرده است."

 

 ادعای نامه نگار محترم این است که آقای محمودی چون جنرال است، نباید درپست معاونیت تلویزیون ملی مقرر می شد؛ اما بی خبر از این که آقای جلال الدین محمودی از آغاز دوره ی جهاد تااکنون در بخش های مختلف  فرهنگی مانند:بخش فرهنگی شورای نظارکارکرده،موسس وصاحب امتیازکانون فرهنگی استقلال، موسس وصاحب امتیاز هفته نامه ی مطرح "پنجره"، مجله ی "بهارستان" ، موسس و صاحب امتیاز رادیو-تلویزیون خصوصی خاور درکندز، مسوول مطبوعاتی وزارت دفاع ملی بوده و دارای سابقه ی ماموریت در بخش های رادیو– تلویزیون ملی وفارغ دانشکده ی خبرنگاری دانشگاه کابل درسال1383 می باشد.

 

با توجه به این مساله، جناب نامه نگار عقده مند، باید بفهمد که این اقدام وزیر محترم اطلاعات و فرهنگ، به هیچ وجه، بدون توجه به سابقه ی فرهنگی آقای "محمودی" نبوده است.

 

از سوی دیگر این نامه نگار محترم که داعیه ی روشنفکری را نیز دارد (اما در اصل تاریک فکر به نظر می آید) چرا در زمان سردمداری آقای "عبدالکریم خرم" وزیر پیشین وزارت اطلاعات وفرهنگ ، برگماشته گان وی که بیشتر شان افراد دارای تجربه ی مسلکی نبودند واکنون نیز برکرسی های وزارت اطلاعات وفرهنگ وریاست رادیو- تلویزیون دولتی افغانستان – تاحدی تکیه زده اند، ایرادنگرفته است.آیا به تعبیر خودشان وجدان روشنفکری  شان را به معامله گذاشته ویا این که در لایه های تعصب قومی، وجدان به اصطلاح روشنفکرانه ی شان (؟!) را به حراج گذاشته بودند.

 

نامه نگار محترم، بازهم باقباحت تمام، یکسو دم از آزادی بیان می زند؛ اما از سوی دیگر خود به هتک حرمت و اهانت دیگران- که خلاف آزادی بیان وآزادی رسانه ها است – می پردازد و می نگارد:

 

"به هر حال آقای رهین هدف از تقرر جنرال مذکور را تغییر در نشرات وکیفیت برنامه های تلویزیون ملی عنوان کرده است ولی در اینجا همان قول معروف بیاد ما آمد که می گویند"گاوشیری از برج... پیداست".

 

 نامه نگار محترم! بدون شک بانگارش این "ضرب المثل" که نمیدانی مفهومش چیست وکاربردش در کجا ضرورت است؛ میزان بی تربیتی خود را به نمایش گذاشته یی و"جهل مرکبت" را به اثبات رسانده یی.

 

 از بس درگیر ودار تعصب واحساسات ناشی ازفرد محوری غرق شده یی، فراموش کرده یی که چه بنویسی وچگونه بنویسی (شاید هم سواد ادبی ات همین اندازه بوده است.) .

 پرسش دیگری که نامه نویس( نه سیاه مشق نویس) محترم از آقای رهین مطرح کرده وبه گونه ی واقعی به منطق کوتاه این بیچاره بایدخندید، این است:

 

 "تلویزیون طلوع در انتخابات ریاست جمهوری به حمایت از داکتر عبدالله عبدالله کاروکمپاین می کرد ودر تعین کابینه از شما لطفا̎ به این سوال پاسخ دهید که شما وداکترعبدالله چه پیوندی باهم دارید".

 

آقای نامه نویس، این شجاعت اخلاقی تان قابل ستایش است؛ اما زمانی که این سوال رااز وزیر پشین اطلاعات وفرهنگ آقای خرم نیز مطرح می کردیدکه: جناب وزیر مخلوع! روابط پنهانی شما از گذاشته وحال با حزب اسلامی گلبدین حکمتیار چه بوده واکنون نیز چگونه است؟ "باید مردانه به مردم بگویید، هیچ جای شرم نیست."

 

در بخش دیگری از نامه ی تان به نشانی وزیر دانشمند وزارت اطلاعات وفرهنگ جناب رهین نوشته اید :"در دوران کاندیداتوری تان تنها این تلویزیون (طلوع) بود که هم از شما حمایت مالی نمود وهم معنوی."

 

من با صراحت تمام می گویم که حمایت مالی تلویزیون "طلوع" (این رسانه ی مطرح وطراز اول در کشور) یک دروغ محض است که تو واطرافیان متعصبت آن را جعل کرده اید؛ اما حمایت معنوی چرا؛ هر رسانه ی هدفمند وهرانسانی که به فرهنگ این کشور وپاسداری ازآن، اندکی علاقه مند باشد، بدون شک در مقایسه با وزیر پیشین، ازآقای رهین حمایت می کند.

 

من می گویم که آقای رهین تنها حمایت معنوی رسانه های مطرح وهدفمند را نداشت، بل جمعی از نخبه گان وفرهنگیان این سرزمین برای انتخاب وی در پست وزارت اطلاعات وفرهنگ(برای باردوم) ازوی حمایت کردند واکنون نیز این حمایت به شدت جریان دارد.

 

در پایان برای این که بتوانی در عقده نامه نویسی های بعدی ات، اندکی از کاربرد غلطی های فاحش نگارشی ات جلوگیری کنی،چندتاغلطی ات را نشان می دهم، تا ازآبرو ریزی بعدی ات (بیشتر هم آبرو ریزی زبان نامه نویسی ات) تاجایی کاسته شود.

 

یک مثال به عنوان مشت نمونه ی خروارازنوشته ات :"فرض کنیم که واقعا̎  این اخطاریه به منظور توقف نشرات مبتذل بوده است ولی نزدهمین کمیسیون دوسیه های دیگری نیز موجود است به طور مثال، دوسیه سریالهای تلویزیون طلوع که به واسطه دوستان داخلی وخارجی به یک تریبیون مجرای بین الملی تبدین شد ومنحیث وسیله خوب فشار حلقات معلوم ونا معلوم بردولت افغانستان گردید چرا بررسی نمیگردد که حتی به گفته بعضی ها آن تلویزیون شاهینشاه ابتذال افغانستان ولی جناب وزیر از آن حمایت میکند."

 

ترابه خدا نامه نویس محترم! خودت از این نوشته چه فهمیدی؟ جمله های تونه "مبتدا"دارد ونه "خبر".

 افزون برغلطی های فاحش دستوری "تبدیل" را"تبدین" و"شاهنشاه" را"شاهینشاه" نوشته یی؛ شاید هم به خاطری که اسم مستعارت "شاهین احمدی" است؛ عقلت قد نداده و فکر کرده یی که "شاهین احمدی" با"شاهینشاه" از یک باب وهم ریشه است.

 

گذشته  ازاین نمیدانی که مصدر واژه ی "گردید"،"گردیدن" و"گشتن" است وبه هیچ وجه به جای" شد" کاربرد ندارد که تو آن را چندین جا در نوشته ی بالایت به کار برده یی.

 

در پایان برایت توصیه می کنم برو "کورس اکابر" بخوان تا دیگر سبب آبروریزی خودت و اطرافیان به اصطلاح روشنفکرت نشوی ودیگرمانند کورخانه نشین، ازبغدادخبرندهی.

 

                           "خوب شد تامحک تجربه آمد به میان

                           تا سیه روی شود هرکه درو غش باشد"


June 4th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي