بابه علي يار، بايد بوداي ديگر باشد
اسدالله جعفري اسدالله جعفري

بنام خدا

 

 

ملتي مي تواند در تاريخ زنده وحركت آفرين باشد كه در متن تاريخ حضور داشته باشد. حضور در متن تاريخ ياحضور ديني- فرهنگي است وياحضور حماسي وسرداري.

مردم هزاره بزرگان چون مولانا بلخي وبوعلي سيناوآخوند هروي دارد كه مولانا را تركيه وايران ازمردم هزاره گرفته وبنامش سكه زده اند .

بوعلي سينا فرزند ستاره وآخوند هروي رابرادران ايراني بنامش شناسنامه صادر نموده ودراين روز ها براي آخوند هروي بزرگداشت مي گيرند وبزرگان چون آيت الله جوادي آملي وصافي گلپايگاني  وقاضي القضات حكوت ايران شيخ صادق لاريجاني در عظمت علمي وخدمات اجتماعي وجهاد او سخن مي گويند ودر شناسنه جديد ايراني آخوند هروي، آخوند خراساني حك شده تا هرات كه اكنون در جغرافياي سياسي-  فرهنگي افغانستان قراردارد، در شناسنامه آن مرد بزرگ نباشد تانام هرات تداعي كننده افغاني بودن وهزاره بودن آخوند خراساني نباشد.

درعرصه حماسه مردان چون عبدالخالق هزاره شهيد درراه استبداد، ابراهيم گاو سوارجوانمرد ظلم ستيز سربدار، شهيد بلخي فرياد گر درشب ديجور، شهيد اقاليم قبله پيغمبر عدالت وآگاهي وخداوندگار بيداري مزاري بزرگ وبابه علي يار، پير كربلاي افغانستان را مي توان به عنوان نمونه به نيابت از هزاران مجاهد راه عدالت وآزادي نام برد.

اما چه شده كه هزاره به خود فراموشي رسيده وروح جمعي خودرا در متن تاريخ بازخواني نمي كنند؟

آيا باخود فراموشي تاريخي باز انتظار حيات كرامتمندانه درتاريخ رادارند؟

آيا تاهنوز ديده ايد كه ملتي باخود فراموشي تاريخي بتواند در متن تاريخ حضور كرامتمندانه داشته باشد؟

پس چرا ما برخلاف سنت (دترمنيسم) تاريخ حركت مي كنيم؟

شرح وبسط اين سخن، كار جمعي است تا دريك مجمع علمي بزرگ با هم انديشي خرد جمعي به تفسير تاريخ نشست وبا چراغ فلسفه تاريخ، براي فرداي بهتر وكرامتمندانه ترراهكار هاي راهبري برگزيد ودرخط سير فلسفه تاريخ، آينده شكوهمند وسراسر عزت وسرفرازي را ترسيم نمود ه براي به شكوفه نشستن آن، جهاد جمعي نمود وخرد جمعي را چراغ راه كرد.

اما در اين نوشته در باره علي يار كربلايي سخن مي گويم ويادي اورا گرامي مي داريم چون ياد سرداران همانند بابه علي يار كربلايي، يادكرد از روح جمعي ملت بزرگ بنام هزاره است كه دربافت جمعي ملت افغانستان كتله ي عظيم وداراي تمدن وفرهنگ درخشان مي باشد.

در همين ابتدا بايد بگويم كه سخن گفتن از بابه علي يار كربلايي به اين معنا نيست كه بابه علي ياركربلايي، چون پيغمبران معصوم بوده ودر چهره تاريخي او غباري برننشسته است.نه اين رانمي گويم وباوردارم كه علي يار كربلايي مثل بسياري از ديگر حماسه سازان تاريخ اشتباهات داشته وممكن است در دوران حكومت خود بر صورت غريبي سيلي زده باشد وبه قول هزارگي(پولوان)  غريبي را قيچي كرده باشد وبعضي فرزندانش از نام او نان كسي را بريده باشد و چه بسا كه بعضي از فرزندانش ناخلف هم شده باشد.

ولي علي يار كربلايي وحماسه علي يار كربلايي نبايد به فراموشي تاريخي سپرده شود.وبا بهانه هاي بني اسرائيلي، علي يار كربلايي را درقبرستان فراموشي دفن كنيم.

هنوز دوسال از سالگرد آن پير حماسه ساز وبيرق دار نهضت مقاومت شهيد اقاليم قبله نگذشته اما علي يار كربلايي فراموش شده وسخني ونشاني ازعلي يار كربلايي نيست. آيا واقعا علي يار كربلايي براي هميشه مرده است؟.

من سال گذشته از طريق حاج حكيم شيرزاد به فرزندانش پيام داده بودم كه به فرزندان علي يار كربلايي بگوييد:

علي يار كربلايي متعلق به كل مردم افغانستان ونهضت عدالت خواهي است. علي ياركربلايي را منطقه اي وخانوادگي نكنيد.

در همان پيام گفته بودم اولين كاري كه بايد كرد اين  است كه ازدولت وسران هزاره خواسته شود كه براي ياد بود علي يار كربلايي، در مركز يكه ولنگ تنديسي از بابه علي يار وشهيدان ومفقود الاثر هاي يكه ولنگ برپا گردد تا براي هميشه تاريخ، حماسه عدالت خواهي نهضت مزاري بزرگ در تير نگاه خورشيد ومسافران خورشيد سرخ شهادت باشد.

بابه علي يار، بعد از شهادت پيشواي شهيد، بزرگ ترين حماسه را آفريد.آنگاه كه سپاه شيطان با پيش مرگي شيعيان كوفي منش، از كابل تا يكه ولنگ را تاختند تا آخرين سنگر فرزندان مزاري بزرگ، حسين زمان را در نوردند وعزت حسيني مزاري را ازذهن بشويند وپرچم عدالت خواهي علي دوران مزاري فرزند صادق حيدر كرار وروح شهادت سرخ حسين وحلم سبز حسن وفرياد گلوي زينب قهرمان وامير جوانمردان تاريخ راازفراز هندوكش عدالت خواهي وباباي  شرافت وآزادگي، بر خاك ذلت وبندگي وبردگي بزير كشند، آن پير ميدان عشق وسردار سرافراز، بابه علي يار بود كه ياعلي مدد گفته خيبر يهود دوران راشكست ومرحب هاي عصر را تا باميان برسر وگردن كفتن وعرصه شيران وادي سيناي عشق يكه ولنگ، آخرين پايگاه عدالت خواهي بعد از شهادت پسشواي عدالت خواهي وشهيد اقاليم را از وجود سپاه شيطان پاك وطاهر كرد.

پس اكنون شايسته ولازم است كه همه ي فرزندان نهضت عدالت خواهي وياران همسنگر پيشواي شهيدمزاري بزرگ، از دولت بخواهند كه تنديس بابه علي يار كربلايي وشهيدان ومفقود الاثر هاي يكه ولنگ را در مركز يكه ولنگ برپادارد تا حماسه سازان خطه شهادت ومردان مرد، بامسافران خورشيد سخن بگويند وشهيدان هميشه شاهد باشد.

 همان گونه كه بودا بيش ازدوهزار سال برتارك تاريخ ايستاده بود وديانت وتمدن وهنر نياكان هزاره ها را قصه مي كرد، بابه علي يار باهمان قيافه هزارگي خودتاريخ را به داوري فرابخواند.

 


December 27th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي