نوروزمیراث عنعنوی نخستین امپراتوری دهقانبرزمین است قسمت-2
حسن پیمان حسن پیمان

ارزشهای تأریخی وعنعوی نوروز:و

 

جامعۀ بدوی ازاغاذ پیدائیش خود طی هزاران سال الا سقوط ان شاهد زند ه گی مشترک وکارمشترک بین

 زن ومرد بوده که با جدا شدن دامداری یا مالداری ازپیشۀ کشاورزی وبا تقسیم کار بین(مرد وزن)وباظهور مادر شاهی"ماتریار کار"وبعد از هزاران سال دیگرظهور پدرشاهی"پاتریارکار"؛به تدریج راه زوال را دنبال میکندکه؛درنظام زن سالاری با این دیدگاه که گویا زن است که همه چیز را می افریند وحتی تولید نسل میکند وانسان به دنیا می اورد وهم تمام کارهای سبک وسنگین را یکجا دوش بدوش بامرد انجام میدهد؛ازان رونقش تعین کننده رادرامر(کار وتولید)ومقام نخستین رادرجامعه حائیز گردیده و؛نظام زن سالاری ومادرسالاری درجامعه حاکم میگردد.وبه این ترتیب تمامی اشکال زنده گی اشتراکی وکارمشترک بین زن ومرد ازهم متلاشی میگردد؛یعنی از اهلی سازی دانه باب وغله جات ونباتات وحیوانات گرفته تا امور کشاورزی ودامپروری،گاودوشی،پرورش اطفال،تنظیم اموربود وباش،اعاشه واباطه،تهیۀ ابزار ووسائیل ابتدائی وانجام کارهای سبک وثقیل وامور شکارودفاع از خزنده گان ودرنده گان وحشی،تهیۀ غذا وجمع اوری میوه جات وسبزیجات که درپیشینۀ زنده گی اشتراکی همۀ این کارها بین زن ومرد مشترک بوده اند؛با توجه برثقلت وسنگینی کارها به مرور زمان بین زن ومرد (تقسیم)میگردد.که منجمله؛صرف انجام کارهای مربوط به امور خانوادگی،پرورش اطفال،اماده سازی غذا واموردامداری وگاودشی وکارهای سبکتر وعادی تر،خشاوۀ زمین وچیدن گیاهای هرزه وجمع اوری حاصلات ومیوه جات؛ وزن که جنس لطیف است ونسبت به مرد توانائی جسمی وفزیکی ضعیفتردارد وقابل ترحم وکمک ونوازش است؛مربوط به زنان میگردد.که به این ترتیب نقش زن در امر مهم تولیدی واجرای کارهای بزرگتر؛ضعیف گردیده ونظام زن سالاری زوال میپذیرد؛وکارهای ثقیل وسنگین کشاورزی،شخم زمین وتر واماده سازی برای بذر،امورشکار ودفاع از حیوانات وحشی ودرنده وخزنده وگزنده وتهیۀ ابزار تولیدی وابزار دفاعی،اصلاح وصاف کاری وصیقل کاری انها از چوب واز استخوانهای نوک تیز حیوانات بزرگ وبالاخره درطی هزاران سال به صیقل زدن سنگها دست می یازند.تهیۀ ابزار تولیدی بهتر ومدرن تربویژه در سه مرحلۀ مختلف دورۀ(صیقل سنگ)که عصری ترین دورۀ همان سده ها بوده است وبرای نخستین باردر تولید ابزارووسائیل نوک تیزبگونۀ کارد وتبربرای انجام سهولت درکاروتولید واموردفاعی وسائیرکارهای دشوار بیرون ازمنزل؛به عهدۀ مردان گذاشته میشود که به این ترتیب نقش مرددر امرتولید واجرای کارهای ثقیل وبزرگ که از عهدۀ زن خارج است در جامعه عمده وتعین کننده میگردد وبجای زن سالاری نظام مردسالاری یا "پاتریار کار"حاکم میگردد.که تا هنوز هم مظاهران وجود دارد.که بویژه درافغانستان بیرحمانه ترین وجابرانه ترین شکل مرد سالاری ومحکومیت زن را در خصوص دورۀ وحشت مجاهدین اسلام گرا وطالبان افراطی ووحشی وماقبل جامعۀ بدوی را توده ها وجامعۀ مدنی وجهانیان شاهد بوده اند؛که حتی ترحم ونوازشی که در دورۀ کمون اولیه وجامعۀ بدوی موجود بود؛کوچکترین مظاهرومذایای ان رادراخرین اوج عصرتمدن کنونی درحاکمیت تاریک بین وننگین رژِیمهای غارتگر ودزد جهادی وطالبی ساخت انگریزی؛تأریخ وجامعۀ مدنی شاهد نبوده اند که بویژه دراین اواخر رژیم فاسد-فاشیستی کنونی اقای کرزی باردیگربیرون برامدن زن را بدون محرم ازخانه  و جلوگیری ازخلط شدن زنان را بامردان درهمه امورزنگی وجداسازی زنان را ازمردان درهمه عرصه های کاروتولید وعرصه های گونگون زندگی ازطریق شورای علمای مزدور انوندی خود بطوررسمی تصویب وتأکید نموده است که باعکس العمل شدید جامعۀ مدنی مواجه گردید!-که بالاخره طی هزاران سال باغصب تدریجی ابزارها ووسائیل تولیدی واشغال ملکیتها ونعمات مادی انباشته شدۀ جامعۀ اشتراکی توسط مشتی دارندۀ بیشتر ابزارها ووسائیل تولیدی؛توسط زورمندان وثروتمندان وزراندوزان،به تدریج وارام ارام جامعۀ بدوی اشتراکی دست خوس انحطاط گردیده زوال میپذیرد.وبا ظهورطبقات، وبهره کشی انسان توسط انسان وشکلگیری اقشارولایه های صنفی وبا رشد نیروهای موئلده ومناسبات تولیدی غیر عادلانه؛جامعۀ اشتراکیۀ اولیه جای خودرا به جامعۀ حاکم ومحکوم،استثمارگرواستثمارشونده به جامعۀ غلامی و"برده گی" وبرده داری وخریدو فروش برده ها،ستم واستکبار اقلیت براکثریت ملیونی تودهای بردۀ فاقد همه چیز واگزار مینماید.وبمثابۀ متاع وخرید وفروش ومورد هرگونه بهره برداریهای غیرانسانی مبدل میگردد.لذا باید اذعان داشت که:ز

زبدوبرج زمان کشت ودامداری جداگردید

رسم نوروزی به اینسو از همان روز بناگردید

 

این مختصرتأریخچه ثابت میسازدکه؛نوروزباستانی هزاران سال سابقۀ طولانی تأریخی دارد وهمزمان با دامپروری،شخم زمین با ابتدائی ترین ابزارووسائیل تولیددست داشته وبا کشاورزی اغاذ میگردد ودهاقین بمثابۀ نخستین کشاورزان،نخستین امپراتورانی بوده اند که؛باکشت وکاروتولیدخودزمین رامهارکردندوبه تصرف خود دراوردند؛ویگانه سلطان زمین ونخستین علم برداران این جنبش نو وحرکت نو برروی زمین بوده اند.که این روز میمون ونیک رابا پای کوبی وسرور وشادمانی وبا شکست یخ وسردی سرمای شدیدزمستان سال کهن وپارینه وبادگرگونیهای نوین در حیات وشکست سکوت وخواب واستحاله درطبعیت،جشن میگرفته اند.ووارد کارزارکشاورزی میگردیدند؛وبهاررا دردشت ودامنه های پوشیده ازگلهای لاله درعلفچرها دردشتها وصحراها ودره های گلگون وسرسبزودرباغها وراغها ودرچمن زارها وسبزه زارها یکجا بانغمۀ دل آویز وخوش الحان بلبلان وپرده گان سرمست وبیباک چه چه کنان؛بامراسم ویژۀ دهقانی ودهاتی وبا فرهنگ سچه وبکرخود وباپای کوبی وشادمانی تجلیل و ازان اسقبال ویژه به عمل می اورده اند که؛تا اکنون این مراسم میراثی دهقانی به شکل نوین ترومدرن تران به سلیقه های گونه گون ادامه داده شده است.نوروزرا باشوروشعف وبا سرورتحت عناوین(میلۀ نوروز،میلۀ دهقان،میلۀ نهالشانی،میلۀ گل سرخ،میلۀ بهاروروزنخستین سال)ازان تجلیل به عمل می اورند؛که بعدأ شماری از امپراتوران،شاه هان،امیران وسلاطین وزمامداران دیگری هر انچه را که برای کسب بیشتر شهرت خود میخواستند انجام دهند وبویژه که بااین روزپرمیمنت وخرم ونیک اگر مصادف میگردیده؛این روز باستانی میراثی را بنام خود سجل نموده وبا مراسم ویژه مطابق به سلیقۀ خود تجلیل وبه مرور زمان به ان صیقل و رنگ وبوی تازه بخشیده سال بسال با تهیۀ غذاهای لذیذ ومیوه های شیرین بنامهای(هفت میوه،هفت-س-وهفت-ش-)دسترخوان خودرارنگین ساخته اند.که ازجملۀ سنتهای مثبت وپسندیده عنعنوی وفرهنگی تأریخی میراث دهاقین ومردم ازدوران جامعۀ بدوی به این سو به میراث مانده است.که ازکدام امپراتور،شاه وسلطان وامیروغیره بمیراث نمانده است.بلکه  ایشان به این روز علاقه نشان داده اند وازان استقبال گونه گون نموده اند.بنأ باید گفت که:و

روزنوروزاست نخستین روزفروردین سال

تودهقان سلطان زمین به این میراثت ببال

 

دربرهان قاطع امده است که:"...خدا وند جهان را در روز نوروز ویا در نوروز افریده است..."ابوریحان البیرونی؛این متفکرودانشمند وبا استعداد وفیلسوف زمان به این باور بوده است که:"...نوروزنخستین روز است از زمانه وفلک اغاذیدن وگشتن..."که بعدأنوروز بنام شاهان وامپراتوران ارتباط داده میشود.وگفته میشود که مولانا علی مرتضی شیریزدان درهمین روزبرتخت خلافت جلوس نموده است.که درافغانستان همه ساله برای تماشای برافراشتن"جهندۀ مبارک"شاه ولایت مآب وزیارت سخیجان برای بر اورده شدن ارزوها وارمانهای حاجت مندان هزاران نفر از اقوام وملیتهای مختلف از هرگوشه وکنار کشوروپیرو مذاهب مختلف حضوربهم اورده دراین جشن باشکوه اشتراک مینمایند؛وبه ولایت باستانی بلخ به روضۀ علی رفته؛این مراسم عنعنوی که با روز نوروز؛روزنخستین سال برابر است وتا چهل روز همه ساله باسرور وخوشی فراوان این روز رااستقبال وگرامی میدارند وبه شکوه وجلال این روز خجسته بشتر می افزایند؛ومردم با شور وهلهله وبا خوشی وشادمانی ترانه های فولکلوریک ومحلی خودرا میسرایند وخوشی مینمایند.ومیگویند:و

روزنوروزاست خداجان جهنده بالا میشود

درزیارت سخی جان کوربینا میشود 

 

 

وهمچنان کم کم بخاطر میاورم؛ خرد بودم پیش از شمولیت در مکتب نزد مدرس وملا درس ابتدائی میخواندم که؛به روز نوروزاستاذ مابروی یک صفحۀ کاغذ سفید یک محراب ومنبر رسم میکرد وحاشیۀ صفحه را با انواع رنگها که بیشترینه رنگ سبز بود،گلهای رنگارنگ زیبا رسم نموده ودر بین محراب این غزل را به زبان اوزبیکی(تورکی)مشق مینمود بما میداد وما به شادمانی وسرور زیاد دویده به خانه میرفتیم وبه دیوار خانۀ خود انرا سرش مینمودیم وهرروز انرا زمزمه میکردیم که صرف دوفرد شیروشکر زیر ازان بخاطرمانده است:ر

 

نوروزکیلدی إیریوزی بولیدی عجائیب سبزه زار

برچه پیغمبرإیچنده اول محمد نامدار

به دری-پارسی:و

(نوروزامد روی زمین شد عجائیب سبزه زار)

 

(دربین پیغمبران نام ان محمد نامدار)

تیغ اروبان برچه کافرنی مسلمان آیله گه ن

شاه مردان شیریزدان حضرت دلدل سوار

 

 

(بزورتیغ خود کرده کافران را مسلمان)

(  ،مصرع دوم شیروشکراست مفهوم شده  است حاجت  به ترجمه نیست)

 

بنا برروایت دیگر؛نظر گاه علی شیرخدادردامنۀ کوه علی اباد در کابل نیزدرهمین روز نوروز با مراسم خاص جهنده بالا میشود ومردم با شور وشوق مزیددران اشتراک نموده انرا به زیارت گاه عام وخاص مبدل نموده اند که همه ساله الا چهل روز به تفرجگاه وبه میله جای برای همگان مبدل شده است.

برخی روایات وقرائینی وجوددارد که؛جشن نوروزی پس از اسلام با تصرفات وتغیرات از عهدی به عهد دیگری انتقال یافته است.ازقول داکتراحمد جاوید"شهرمردان ابن ابولخیررازی درروضته المنجمین مینویسدکه:هم اندرین روز بود که کیو مرث(به حساب اوستا اولین بشروقرار فردوسی اولین شاه)دیو رابکشت.وهمچنان امده است که؛دروقت سامانیان در صبح روز امپراتورجامه از بردیمانی که ازپارچه های کتان یمنی دوخته میشدبازینت فراوان به بر میکردوبه تنهائی به تخت سلطنت جلوس مینمود.واول از همه شخصی راکه قدم نیک داشت میپذیرفت وبه تعقیب ان رئیس علماء ودانشمندان با جام زرین پرازمی؛انگشتردرم ویک دسته گندم نورس(خوید) با شمشیر وکمان ودیوات وقلم واسپ وغلام بچۀ خوبروئی؛ از شاه ستائیش نموده مداحی سرمیدادند وادعیه نثار میکردند.ودرعصرساسانیان مالیات و(سال بودجوی)ازروز نوروز شروع میشود.وشاه دراین روزشیروپنیر تازه صرف میکرده ویک باز سفید پرواز میداده است.که صرف کردن کشمش پنیر وخوردن سبزی چلو با مرغ سفید از همین روز تأریخی کهن وباستانی بمیراث مانده است.ا

درنوروزکه آغاذ سال وبهارنو است؛طبعیت چهره بدل میکند ورنگ تازه وبشاش بخود میگیرد؛گل وبلبل وشگوفه باهم لبخند میزنند،سرور وشادی مینمایند وبلبلان میسرایند؛نوروز باآغاذکشت وکار دهاقین ودامداران بیشتررنگ وبو بخود گرفته ونسل با النسل رونق داده شده است.دهاقین وباغداران دراین روز بمثابِ پر تحرک ترین نیروی موئلدجامعه مصروف شخم زدن وآماده سازی زمین برای کشت وکار ونهالشانی،قلمه شانی وتهیۀ ابزار ووسائل زراعتی دست داشتۀ خود؛ارقبیل قلبه(گاو اهن)وابزار مدرن تر ان:تراکتور،ماشینهای تخمپاش،کود پاش،ریک،ماله وتهیۀ مواد ضروری ازقبیل انواع پاروی حیوانی،،انواع کودهای کیمیاوی،انواع تخمهای اصلاح شدۀ بذری ازبهترین نوع وجنسهای اصلاح شدۀ تطبیقی وتحقیقاتی  درکمپاینهای کشت بهاری وخزانی خود اماده گی میگیرند متناسب باآب وهوا وتقسیم اوقات کشت وارد کارزار کشاورزی وفعالیت میگردند؛وازروی همین تقویم دهقان وکشت وکار ان؛تقویم سال را نیز ساخته  امده اند ونخستین روزسال را نوروز یعنی وقت کشت وکاروشکست سرمای زمستان خوانده اند.-کلیمی ها به این باور اند که"..حضرت موسی درهمین روز به پیغمبری معبوس گردیده اند..."ویابرخی دانشمندان به این باوراند که؛فرو نشستن کشتی نوح وختم طوفان درهمین روز واقع گردیده است.وبرخی مصیحیان میگویند که کتاب انجیل دراین روزنازل شده است.وحضرت سلیمان انگشترمعجزه آسای خودرا درهمین روز یافته است.ومسلمانان آغاذخلافت حضرت علی را مصادف با این روز دانسته اند.وقابل تذکر است که درافغانستان علاوه بر بر افراشتن جهنده مبارک شاه ولایت مآب در بلخ باستانی وبه نظر گاه علی دردامنۀ علی آباد کابل؛درهمین عید نوروز،جهنده یا توغ دیگری هم درمندوی کابل برافراشته میشودکه شایدبخاطر فیض وبرکت وافزائیش رزق وروزی وبه پیشواز امدن فصل بهار وبخاطر ازدیاد حاصلات دراین سال که پیشروی قرار میگیرد؛بوده باشد.نوروز یک عنعنه ویک رسم کهن وکهترتأریخی بوده ودر زمان پیش از اسلام ارتباط داشته است.که این روزرا به فال نیک گرفته باشوروشوق فراوان وبا قدردانی ومنحیث یک روز گرامی انرا همه ساله تجلیل مینمایند.-.به روایت دیگر دراین روز  شاهان وامپرطوران کشت وزراعت رابه مردم می اموخته اند؛مردم ودهاقین،دامپروران وباغداران وپهلوانان گروه گروه بادسته های گل بادام ومیوه تهیه نموده وبا درفشهای مجلل خود بسوی تپه های سرسبز پایتنخت میرفتند که با گلهای سرخ بهاری وبا درفشهای رنگارنگ منطقۀ جشن ازین بند میگردیده است.وپادشاهان دراین روز به مردم کشت وکار وکشاورزان شرکت می ورزیدند وبه میلۀ نهالشانی وکشت وزراعت دهاقین وباغداران اشتراک مینموده اند.و

.--ابوریحان البیرونی؛این عالم متبحروتوانا وابر مرد علم ودانش وفضیلت،شاعر وادیب،ستاره شناس ومنجم،ریاضی وفزیک دان بی بدیل دراین زمینه تأکیدنموده است که:"...معنی نوروز وبهاران دراین است که؛رویت تأریخ درباره پیدائیش ان بسیار گونا گون است..." وهمچنان درتأریخ بلخ باستان(بلخ) رابه یک غنچۀ سرخ دراین دیارلاله گون سرخ الوانی تشبه مینماید وچنین امده است که"میلۀ گل سرخ"به تمدن کهن بلخ تعلق دارد ومردم باروئیدن گل لاله بمثابۀ قالین سرخ دردشتها دامنه ها وصحراها وتپه ها وبام ودیوار خانه های رنگین با گلهای سرخ لاله وسبزه که درحقیقت بلخ باستان چون(غنچۀ سرخ)دربین بحرگلهای سرخ غرقه گردیده ومردم این روزرا جشن میگیرند واین روزرا"میلۀ گل سرخ"نامیده اند.ودرتأریخ بلخ باستان وسائیراسناد موئثق ومعتبرتأریخی روایت است که؛مزار شریف کنونی جایگاه اتشکدۀ نوبهار بلخ؛وارامگاه"آشوزرتشت"پیامبر زردشتیان بوده؛به اثرلشکرکشیهای اعراب تحت قیادت"خالد بن ولید"برای تعصبات کور سنت مذهبی انرا بکلی ویران ونا بود نموده وبجای ان مسجد اباد نموده است.واما سائیر امراوشاه هان و بویژه امپراتوران تورکان درادوارمختلف تأریخی دراین سرزمین بشکل باشکوهی  این روز را گرامی داشته وبا تجلیل با شکوه ازان استقبال به عمل اورده اند.کوشانیان،یفتلیان،کابل شاه هان،سامانیان،غزنویان وتیموریان وبویژه دردورۀ خراسان کهن وباستانی دراین سرزمین فرهنگ ستان؛بویژه دربلخ،بخارا،غزنی هرات، به شکل باشکوه تری تجلیل به عمل امده وازاین روز پرمیمنت تأریخی استقبال گرم می نموده اند.که بعدأباروی کارامدن رژیمهای تک قومی وانهم به گونۀ (رژیمهای سنتی مرکزی)؛باکشتارها وقتل عامها وبا دامن زدن به تعصبات دینی ومذهبی ونفاق ملی وبرای از بین بردن اثاروعنعنات ورسم ورواجهای اصیل ارزشمند وپسندیده وفرهنگ  کهن ومتمدن خراسانیان؛بشکل آگاهانه دست یازیدند.که باان کان وکیفی که درپیشینه بوده باقینمانده است.ا

ابوریحان البیرونی؛این متفکرودانشمند بی بدیل دراثار الباقیۀ خود اورده است که:"...هزاران سال قبل از اسلام ویما جمشید نوروز گرفته میشد...."واین واقعگرائی ومحاسبۀ دقیق وعالمانۀ البیرونی مصداق به تعین عنوان این مختصر که:(نوروز میراث دهقان بمثا بۀ نخستین امپراتورزمین است) وبه نسل بعدی باقیمانده است ؛میباشد.نوروز یعنی دهقان وکشت وکاران وکشت وکاریعنی دهقان باهم جدائی ناپذیراند. وجزلا ینفک یکدیکر میباشند که شاهان ازاین روز استقبال نموده اند وانرا بنام خود دراورده اند درحالیکه زمین قبل ازشاهان وامپراتوران وادیان ومذاهب موجود بوده وکسی انرا اختراع نکرده است ومتعلق به همۀ حیوان ونبات وزنده جان هاست وجزو طبیعت است!-آغاذ فصل تازۀ بهار،جشن تازه وعید تازه، وحرکت تازه ونو،اهداف وارمانهای تازه و نو،برنا مه ها واندیشه ها ومعنویات نو وتازه،رفتارها وروشهای نو وتازه که همگان به کار نو وفعالیتهای نو وتازه مصروف میگردند.که باحرکت وجنبش و با کشت وکاروتولید دهقان درروی زمین وتصرف زمین آغاذ گردیده است.زیراکسی که بروی زمین کارمیکند وعرق میریزد وبا ابلۀ دست ؛نعم می افریند،باید که صاحب زمین باشد!-واین روش کاملأ حلال است ؛واما کسی که از ابلۀ دست دیگران به شکل طفیلی میخورد؛بایدکه مفت خوروطفیلی باشد که به طفیلیگران باید حرام بلشد!؟-- بنأ؛ازروزی که دهقان برای کشت وزراعت زمین را درتصرف خود درمی اوردوروی ان به کارتولیدی اغاذ مینماید؛امپراطورزمین شناخته میشود.ونوروز ازان روز به بعدنیزدرطبعیت شناخته میشود که؛بعدأ این سلاطین،شاه هان وامپراطورانی که می ایند ومیروند،هرکس به سلیقۀ خاص خود ازان تجلیل به عمل اورده شامل رسمیات خود میسازند ونوروز را بنام خود سجل ونامگذاری مینمایند.ا

درزین الاخبار گردیزی امده است که یما خشیه(یمای درخشانرا آماده میکندکه؛پسانها ایرانیان انرا به جمشید خلاصه نمودند....)و انرا بیشتر جنبۀ سیاسی-فرهنگی داده اند وطالبان ازدیدگاه تعصب انرا مربوط به ایرانیان دانسته اند که هردو باطل واهداف ویژۀ برخودرادارد ومربوط به هیچ کسی نیست بل؛قبل ازهمه مربوط به امپراطور زمین یعنی دهقان است!-و همچنان میگویند برای ادای سپاس وشکران؛برای نخستین بارانکه مریضیها وعلالت مزاجها از سه صدسال پیش که توسط سرما وگرمای شدید پی درپی ومتعدد ومتنوع از قدیم الایام در وجود انسان مترسب وباقیمیماند؛برای رفع نمودن ان وفارغ شدن  ان از بدن،نوروزرا به فال نیک گرفته ازان بااستقبال گرم تجلیل به عمل می اورند.....و

 

 

ادامه دارد.......و

 

حسن پیمان

مارچ/26/12

 پیام بهار به دهقان

 

توای دهقان.ا

زسرصبح تادم شام

باعرقریزی و

صدها جان فشانی

وبااهل وعیالت اسیرچنگ محنتها

درپی لب نانی و

زیربار منت ننگین خانی.ا

ای دهقان.ا

تو ای معرف هزاران رنج والام

باهزاران آرزو وهزران امید

برزمینی که دران:ر

دردانه هاکاشتی وثروتها انباشتی

اما

باهزاران اه وحسرت.....ا

بادستان خالی ابله کوبت

بجزمشت پر زدر ابله

برکلبۀ غمگسارت

بارهامأیوس برگشتی

خونها بگریستی.....و

عمرها اشک ریختی.....ا

توای دهقان.ا

ای نیروی دورانسازونعم اور

وی بازوی پرتوان ومتحدباکارگرورنجبر....ا

کنون بپا شو.ا

بپاشو باعزم پولادین بپاشو

بهرنجات خویش ازچنگ ناخدایان:و

زبندیوغ استثمارواستعمار

بشکن زنجیرقیدستم واستکبار....ا

با داس وتیاق خویش

زهرگوشه وهربیشه

بی امان وبیهراس

باجانیان بخون نیشه

مردانه خیز:و

درجنگ مرگ وزندگی

بالاش خوروسودپرست

باتاجران خون

بامافیای زرپرست

بردژکاخ فساد

این طلسم زورفاشیستی

 

باخشم سوزنده ستیز

بشکنان دشنۀ خونین قاتلان

انگریز وانگریزیان ومذدوران خون اشام

 

 

بپاشو.ا

 

بیا هنگامه برپاکن...ا

باهمه زحمتکشان چون مشت پولادزمان

تابجان رهزنان اجنبی آدمکشان

برلانۀ دوزخیان اگنده ازگناه

کاری بزن کوبنده تر

هسته وهستی شان گرددپاشان....ا

کین تودۀ زوراور

دائیم تراست یاور

باهمه همشهریان برپا نما روزحشر.....ا

کین حاصل رنج وعذابت:و

 

ازکام عفریت زمان

دسترنج ماه وسالت

زحلق مفته خواران

روزی طفل وعیالت

ازگلوی سفلگان

شودبیرون بدرایددرین محضر.....ا

 

بجنب ازجا.ا

 

چوسیل تندوتوفانزا

 

این طلسم شوم(تفتین فرنگ)را

زروح پرشور خلق این دیار

تخم ذهرالودفرق ورنگ را

اززمین پرزمهرقلبها

همچوهرزه ازریشه معدوم نما

 

کینجابه باغ دلها:و

گلهای وفاسربرزده

اینجانهال صلح ودوستی ویکرنگی بکار

بشکن رمزپارین دشمنان

ای رشتۀ پیوند قلب نسل این مادروطن....ا

کین خارزار خطۀ فرهنگ ستان خراسان

باتلاش بی امان شاداب گردان چون جنان

ای نورچشم ملت ازاد مرداین دیار.ا

متحدباهم شتاب تاآخرین برج زمان.......ا

 

 

ماچ/26/12


March 28th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي