شفیع عیار؛ حجت را تمام؛ و گِره را باز کرد!
محمد عالم افتخار محمد عالم افتخار

         شفیع عیار؛ حجت را تمام؛ و "گِره را باز کرد"!

 

 

در خبری علمی از پخش ستلایتی تلویزیون 1 شنیدم که قرار است طی بیشتر از یک دهه آینده ؛ تلیسکوپی ساخته و به کار انداخته شود که نزدیک به 150 برابر پیشرفته ترین تلیسکوپ های کنونی  جهان؛ قدرت تصویر برداری از فضا ـ زمان در کائینات را خواهد داشت و در نتیجه تصاویری با بالاترین کیفیت از 13 ملیارد سال عمر کائینات را برای تحقیقات علمی آینده فراهم خواهد ساخت.

گفتنی است که نخستین تصویر از کائینات در 13 میلیارد سال پیش؛ را با کیفیتی ارزنده ؛ تلیسکوپی موسوم به "کوبی ستلایت" ؛ چندین سال قبل فراهم کرده بود.

البته مشکل است که ذهن شرقی و خاصتاً افغانی بتواند معنا و هدف و اهمیت کامل این خبر را دریابد. معهذا آنرا به مثابه یک انگیزنده و مُنَبِه "فکر" و "عقل" ـ این عطیه آفریدگاری منحصر به نوع بشرـ اینجا مقدمه گویا آوردم و برای دانشجویان عزیز؛ تنها همینقدر میتوانم عرض نمایم که ما ـ هرکدام ـ وقتی به آسمان شب نگاه میکنیم به "کئ" می بینیم و نه به "کجا".

نور منبعثه یا منعکسه از ستاره هایی که به چشم ما برمیخورند؛ ده ها ، صد ها ، هزار ها و حتی میلیونها سال نوری قبل از آنها کنده شده و اینک به زمین رسیده اند. نه تنها در لحظهء حاضر اجرامی که ما می بینیم در جای متصوره نیستند بلکه چه بسا اصلاً شاید دچار " مرگ ستاره ای" شده و از بین رفته باشند و برای دریافت حالات این لحظه آنها؛ ما به همانقدر زمانهای دیگر "نوری" ضرورت داریم که صبر کنیم و انتظار بکشیم.

پس ما با همین چشمان کم بین غیر مسلح خود هم ده ها ، صد ها ، هزار ها و حتی میلیونها سال نوری پیشتر را می بینیم یا تصویر این زمانها در دیدگان مان منعکس و در دماغ های مان ثبت میشود.

تلیسکوپ ها همین قدرت بینایی مان را به ضریب هزار ها برابر بالا می برند؛ درست مانند آنکه ابزار ها و تکنولوژی های سیر و سفر؛ هزاران مرتبه قدرت راهپیمایی مان را افزایش داده اند و..و..و..!

اینگونه نوع بشر؛ در عصر حاضر میتود ها، فن ها، لیاقت ها و مهارت های تکامل یافته ای دارد که تصاویر و حقایق زمانهای گذشته بر سر موجودات حیه و بر سر نوع خود را بیش از پیش به دست می آورد و کشف و بر ملا میکند.

البته تمام جهان دارای قوانین و هنجارها و رفتار های متعدد و متکثر است که همه هم در خطوط موازی باهم حرکت نمی نمایند؛ زیگزاک و انحنا و تندی و کندی... دارند و لهذا باهم تصادم و همدیگر را قطع نیز میکنند.

قوانین و هنجارها و رفتار های موجودات حیه علی الوصف تفاوت های فاحش کمی و کیفی؛ بازهم تحت همان قواعد و اجبار های قوانین و هنجارها و رفتار های جهان غیر حیه است؛ البته آنچه متعلق به بشر میشود؛ بغرنجی ها و تراکم ها و تاریکی های بیشتری پیدا کرده است؛ ولی همه و همه از فعل و انفعالات و کنش ها و واکنش های طولانی مدت او؛ در گستره تکامل و در عرصه تنازع بقا ناشی شده است و ناشی میشود.

بشر؛ مانند سایر موجودات حیه ناگزیر از "سوخت و ساز" است که در زبان بین المللی زیست شناسی "ایسیمیلاسیون و دیسیمیلاسیون" گفته میشود. یعنی مزید بر دم و بازدم (تنفس) باید مواد و مایعات معینی بخورد و بیاشامد، از آنها انرژی بگیرد و مازاد را سرِفرصت طرح نماید.

بنابر موقعیت خاص و ساختار های مشخص طبیعی؛ بشر علاوه بر خوردنی ها و نوشیدنی ها، نیاز به پوشاک و سرپناه هم پیدا نموده است و با همه اینها؛ بایستی ایمینی خویش را تأمین می نموده  و لهذا بائیستی قدرت مبارزه با تهدیدات را می یافته و حفظ میکرده است.

نه بشر و نه هیچ موجود حیهِ دیگر؛ نمیتواند چنان خورد و نوش کند که برای تمام عمرش کفاف دهد؛ حتی بشر در شبانه روز ناگزیر از یافتن نعمات و خوردن و نوشیدن چند مرتبه ای آنهاست. نه بشر و نه سایر موجودات حیه؛ در تن و جسم خود امکانات آنرا ندارند که حتی یک وعده غذایی بیشتر را ؛ تذخیر یا پس انداز نمایند.

ولی نیاز به تذخیر و پس انداز حتی به گونه غریزی درک پذیر است چنانکه حشرات مانند مورچه و زنبور عسل؛ این درک را به شگفت انگیزترین سطوح داشته و گدام ها و ذخایر هنگفتی فراهم مینمایند.

نباید گرفتار این حماقت باشیم که زنبورها؛ برای ما انسانهاست که عسل تولید مینمایند؛ آنها فقط برای فردای خود و فرزندان خود؛ کندو هارا می انبایند.

 اینگونه گیاهان و درخت ها و حیوانات بری و بحری همه و همه، جز به غم جان خود و ادامه نسل خویش نیستند. در کل هم ؛ اگر از چیزی بیزار و منزجر و متنفر باشند؛ آن همانا؛ انسان خود گم کرده است که خویشتن را "اشرف مخلوقات" و "خلیفه خدا در زمین!!!" می تراشد.

درک این نیازِ اندوختن و برای فردا و فردا ها آمادگی گرفتن؛ نزد بشر مسئاله بزرگ "ثروت" را به وجود آورده و پرابلم حفظ جان و ایمینی حیاتِ خود و تأمین و تضمین ثروت خویش؛ به پیدایش مسئاله بزرگتر "قدرت" انجامیده است!

با عرض پوزش از کوتاه قلمی خود درین زمینه؛ صرف خاطرنشان میسازم که برای قبض و بسط و شرح و نقد و تجزیه و تحلیل این دو بزرگترین مسئالهِ هر فرد و هر جامعه و هر فرهنگ و هر مذهب و هر عصر... نه تنها هزاران کتاب و کتابخانه وجود دارد و بهترین و بزرگترین نوابغ سراسر عالم بشری برای آنها عمر و دهای خود را صرف کرده اند؛ بلکه بیشترین دانشکده ها و دانشگاه ها و بخش های تخصصی علوم کنونی جهان در عالیترین مدارج به همین مسایل وقف میباشد.

رویهمرفته هیچ پدیده و جریان و حرکت و طرح و توطئه و تزویر و تحمیق و جنگ و جدل و ایدئولوژی و مذهب و اخلاق و حتی روحانیت و تصوف و معنا و معنویتی نیست که به صورت قطع و مطلق از مسایل بنیادین بشری یعنی قدرت و ثروت؛ مجزا و منفک و مجرد باشد؛ اینکه رتق و فتق امور مرتبط به مسایل بنیادین ثروت و قدرت؛ عمدتاً به گونه سیاست متبارز  میشود فقط نسبیتی از برهنه گی یا مستور بودن و مستقیم یا غیر مستقیم بودن را در بر دارد و بس.

مثلاً آنچه یکی از هم قلمان گرامی طی تازه ترین مقالت خویش در مورد کتاب مقدس مسلمانان ـ قرآن ـ می نویسد نیز سراپا به مسایل ثروت و قدرت و بیان برهنه تر آنها سیاست برمیگردد و بس؛ توجه فرمائید:

 

" آیا قرآن تنها به مثابه پاره هایی از کاغذ که در نخستین روزگاران اسلام و به روایتی در زمان خلافت حضرت عثمان سومین خلیفه ای از مسلمانان جمع آوری شده و بحیث شئ متبرکی در دست جهل  و به عنوان پرچمی برسر نیزه های جنایت برآفراشته میشوند ؟

 یا قرآن کتابی که برخلاف آنچه مؤمنین امروزی می پندارند و بی ایمانان قیاس میکنند – بیشترین توجه اش به طبیعت ، زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال است و این کتاب را که آئینه کائنات ، جامعه و تاریخ است و با مراجعه به فرآیند دینامیک و پویای اصل « اجتهاد جمعی » نقشه راه همه نسل ها و در تمامی عصرها گردد و از آن روزی که به « حیله دشمن » و به کمک دوستان نادان مغز اش را گذاشتند و تنها جلد اش مصرف پیدا کرد و از آن هنگام که این آئینه کائنات و تاریخِ انسان را که خواندنی و کشف شدنی است دیگر نخواندند و کشف نکردند ، به قول دانشمندی برای تقدیس و تٌبرُک و کوچ کشی و عروسی و اموات بکار رفت و از آنگاهی که دیگر درمان درد های فکری و روحی و اجتماعی را در او جستجو نکرد، تنها وسیله شفای امراض جسمانی چون درد کمر و قُلنج گشت !! ودیگر ندای ملکوتی اش بر قلمرو تاریخ اجتهاد و تمدن بشری ساکت گشت و خاموش شد و بالاخره میبینیم که با گذشت بیش از هزار و چهارصد سال تمام در خدمت اموات قرارش داده اند وعاشقانه نثار ارواح گذشته گانش میــکنند و ندایش از قبرستان ها ی هر قوم و هر قبیله ای از ما بگوش میرسد .حتی با صداهای خطرناکتری گفتند : اصلأ قرآن حقیقی دست امام زمان است(1)"

 

پرسش بس مهمی که از فرمایشات بالا سر برفلک می افرازد؛ این است؛ وقتا که قرآن؛ مؤمن بهای مسلمانان در طول تمام تاریخ اسلام، آئین بزرگی که 1400 ملیون نفر پیرو دارد؛ با چنین جهل و جنایت و ترفند و توطئه به " قبرستان ها ی هر قوم و هر قبیله " مختص و محدود و مخفی ساخته شده؛ اهل قدرت و ثروت؛ عوض آن چه چیزی را علم و مُد و معمول کرده اند؟

بنده آرزو مندم و شاید خیلی های دیگر هم در این آرزومندی شریک اند که هم قلم گرامی بخواهند و بتوانند پاسخ "علمی" این پرسش را از " قلمرو تاریخ اجتهاد و تمدن بشری" بیرون آورده به ما عنایت فرمایند!

تا آن لحظه؛ ما ناگزیریم از منابعی چون "تاریخ تمدن اسلام" اثر بسیار معتبر جرجی زیدان مدد بگیریم و کم وبیش براین آتش خروشان تحمیق شده گی و مظلوم و مغبون و مرکوب گشته گی خود و هزاران پُشت از نیاکان خویش؛ اندک خاک و آبی بیافشانیم:

 

****

"جعل حدیث :

پس از قتل عثمان بر سر خلافت فتنه برخاست و بسیاری داو طلب خلافت شدند و هر دسته به طرفداری سردستهء خود دنبال دلیل تراشی رفته و دلایل خود را با احادیث تحکیم می کردند و هرکدام که به استدلال محتاج می شدند فوری حدیث جعل نموده و ازآن استفاده می کردند و در نتیجه جعل حدیث معمول شد و هرج و مرج راه افتاد .

 مثلاً مهلب ابن ابی صفره که از پر هیز گاران و نجیبان زمان خود بود برای تقویت مسلمانان و ضعیف ساختن خوارج حدیث جعل میکرد. بسیاری هم می دانستند که حدیث مهلب جعل است ولی معتقد بودند که جنگ؛ نیرنگ است و باید از هر نیرنگی در پیشرفت جنگ استفاده شود و البته امثال مهلب بسیاری از رجال به همان جهات احادیث دروغین می ساختند .

پس از رحلت حضرت رسول (هم) مهاجرین و انصار برای خلافت کشمکش داشتند و هر کدام آنرا حق خود می دانستند تا  اینکه عمر گفت: من از پیغمبر شنیدم که پیشوای مسلمانان از قریش باشد و همین حدیث کا ر را به نفع مهاجران (قریش) یکسره ساخت ....

بنابر آنچه گفتیم شگفت نیست که طمع کاران برای جلب منافع خصوصی از خود حدیث بسازند و به آن استدلال کنند . مطابق گفته و نوشتهء اهل تحقیق؛ مشهور ترین حدیث سازان چهار نفر بودند:

1 ـ ابن ابی یحیی در مدینه .

2 ـ واقدی در بغداد .

3 ـ مقاتل ابن سلیمان در خراسان .

4 ـ محمد بن سعید در شام .

حدیث سازان در پاره ای موارد به گناه خویش اعتراف می کردند؛ مثلاً همین که والی کوفه درسال 153 هجری فرمان قتل ابن ابوالعجای حدیث ساز را صادر کرد؛ وی گفت:

 حالا که حتماً مرا می کشید بدانید که چهار هزار حدیث ساخته و پرداخته ام و بدانوسیله حرام شما را حلال و حلال شما را حرام کردم  و با آن احادیث روزهء خود را گشودید و بی جهت روزه گرفتید.

 دیگر از حدیث سازان مشهور احمد جویباری، ابن عکاشهء کرمانی، ابن تمیم فریایی است. و بطوریکه ابن سهل سری میگوید اینان ده هزار حدیث از پیش خود جعل کردند."

 

*****

این کمترین؛ بدبختانه به اعلا علیین هایی چون " قلمرو تاریخ اجتهاد و تمدن بشری" دسترس ندارم؛ دیده گی ها و دانسته گی هایم بسیار ساده و پیش پا افتاده و از روی خس و خاک و خون و اشک و حوادث و سوانح ... است.

در دوران مکتب ابتدایی ام؛ در منطقه زادگاهم ـ سانچارک ـ ساخت و ساز شهر نوی آغاز شد. من هم برای پیدا کردن پول قلم و کتابچه و نیز دیدن و دریافتن کار های مهندسی و عمرانی؛ گهگاه در سرای یکی از نزدیکان پدرم به مردکاری میرفتم. آخر؛ سرای و نیز حویلی پخته دومنزله او تکمیل شد . برای تیمن و تبرک یا بازگشایی آنها؛ دوست ثروتمند مان مصمم گردید که ختم و خیراتی راه اندازد.

حسب تصادف حین رأی زنی هایش با ملا ها و عقلا حاضر بودم. و برای نخستین بار آنجا شنیدم که فرمودند برای اینکه ختم کاملِ کامل شود؛ علاوه بر قرآن مجید؛ صحیح بخاری شریف را هم باید ختم کرد.

میگفتند که در تمام ولسوالی؛ ملا یا داملایی که صحیح بخاری شریف را ختم کرده بتواند؛ وجود ندارد؛ لذا ملایان یا قاریان لازمه را از مزار شریف و سرپل خواستند.

این ختم توامین اعظم و اکبر؛ موجب برانگیختن تعجب و تحسین خیلی ها گشت و به گمانم بعد ها کسان دیگری به سیاق همچشمی و سیالی آنرا؛ حتی شاید باشکوه تر برگزار نمودند.

نمیدانم چرا؛ چند سالی؛ من صحیح بخاری شریف را؛ قرآن بزرگ میدانستم شاید هم بدین ملحوظ که ختم آن؛ زمان زیادی را در برگرفته بود.

درست از همین نقطه یا "گره" تا اینکه نهضت شجاعانه و قهرمانانه روشنگری جناب شفیع عیار را مطالعه و بر رسی و بالاخره طی مقالت " شفیع عیار؛ و کشف حقیقت قرآن و حدیث در اَبَر لابراتوار افپاک"(2) آنرا تائید و استقبال و پشتبانی نموده به هموطنانم معرفی کردم؛ اتکا و منبع و مأخد و مکتب و آموزشگاه من؛ تجربه ها و عملیه ها و جوشش ها و رویش ها و معنویت ها و مادیت ها و خوبی ها و بدیها و بربریت ها و مظلومیت ها و حقانیت ها و بطلانیت ها... در روی خاک و دشت و کوه و دره و شهر و ده وطنم و در مردم و در دشمنان مردم آن بود، هست و میباشد.

من این گستره را اَبَرلابراتوار افپاک نامیده ام ولی شاید نتوانسته ام معنا و مقصد آنرا برای چندان کس؛ قابل درک و دریافت بسازم.

امروزه در دنیا لابراتوار ها و ابرلابراتوار های فراوانی در زیر زمین و روی زمین و میان فضا با اهداف و مقاصد مختلفی بر پا اند و کار میکنند و حاصل پروسیس ها و تجربیات پیچیده آنها شناخت ها و آگاهی های بشری را پالوده و آزموده و دقیق و کاربردی میسازد و به کشفیات تازه به تازه نیز نایل می آیند.

از این جمله؛ یکی هم ابرلابراتوار برخورد دهنده ذرات بنیادی به نام مخفف (LHC) است که در تونلی طولانی در عمق زیر زمین سویس و فرانسه با مصارف بس هنگفت و تکنولوژی ها و امکانات فوق العاده اعمار گردیده است. هدف غایی در این ابرلابراتوار شتاب بخشی برابر های سرعت نور به ذرات بنیادی و برخورد دادن آنها با هم و مطالعهِ روند تجزیهء آنها به ذرات بنیادی تر است. بدینگونه دانشمندان فیزیک میخواهند رویداد های مورد نظر تئوری "مدل استاندرد" و فرضیه "بیگ بانگ" را باز سازی نموده از بوته آزمایش بگذرانند و راز های اولیه تر تکوین و تشکیل جهان ما را از پرده بیرون افگنند.

در ابر لابراتوار افپاک و به عباره دیگر ابرلابراتوار "الله اکبر!" که در سرزمین افغانستان و پاکستان تقریباً با همانقدر مصارف و تکنولوژی ها و امکانات و در مواردی حتی با ولخرچی بیشتر؛ حداقل از 40 سال بدینسو برپاست؛ ذرات بنیادی و اولیه نه بلکه آدم های بنیادی و اولیه شتاب و برخورد داده میشوند. یعنی اینکه عمده مصارفات آن بر خلاف تمامی لابراتوار های دیگر دنیای معاصر فقط جان و تن و خون و سر و گردن و گوشت و پوست و روح و روان ... آدمی است!

 اکنون معلوم است که درین ابرلابراتوار چه مُدل و کدام فرضیه ای قرار است آزمایش و اثبات گردد؟

این همان مُدل اسلام اموی ـ یزیدی ـ سلفی ـ وهابی است و فرضیه (ببخشید: فلسفه) خلقت و ذات اولیه بشر و استعداد ها و آسیب ها و آفت هایش در ایمان کور میراثی؟

این ابرلابراتوار گرچه اساساً در خاک و فضای افغانستان و پاکستان موجود است و کارکرد دارد ولی با در نظر داشت اینکه جهان "دهکده ای" شده و باز امر اساسی؛ شتاب دهی و برخورد دهی آدم های بینادی و اولیه است؛ لذا گستره آنرا در همان چوکات مرز های افپاک که اتفاقاً زیاد محترم و به رسمیت شناخته شده هم نیستند؛ نمیتوان مهر وموم و لاک کرد؛ بدینجهت بدبختانه یا خوشبختانه اینک تمام جهان گستره اعمِ ابرلابراتوار افپاک و "الله اکبر!" است.

بدینجهت به ناگزیر افپاکی ها و الله اکبری های "خارج نشین "!! هم داریم و حاشا که آنها را از افپاکی ها و الله اکبری های داخل نشین (داخل افغانستان و پاکستان و وزیرستان و جهادیستان و طالبستان)؛ تفکیک و تجرید نابجا و ناروا کنیم!

کشفیات شگرف محترم شفیع عیار در مورد حقیقت قرآن و حدیث  و «بازی شیطانی»(3) با اسلام و معتقدات مؤمنان ساده و در بی خبری دینی و تاریخی نگهداشته شدهِ کشور یکی از برازنده ترین داده های فرعی ولی مهمتر از اصلی و پلانی ی ابرلابراتوار دوزخی افپاک است.

البته باید اذعان و اعلام داشت که درین عرصه همه چیز محدود و منوط به شفیع عیار نیست؛ هزاران روشنفکر و اندیشمند افغانستان و پاکستان و فراتر بالنوبه به همچو استنتاج ها و دریافت ها و کشفیات نایل آمده نه تنها روند های «بازی شیطانی» معاصر استعمار کهن و نوین را با اسلام و مقدسات مسلمانان دریافته اند بلکه به پرابلم های اساسی انحراف دهنده آئین اسلام از فردای شهادت پیامبر گرامی آن؛ راه برده اند که علی الرغم موانع و خطرات؛ طی آثار قلمی، انترنیتی، رادیو تلویزیونی و ستلایتی شان بازتاب های فراوان دارد .

علاوتاً خیلی خیلی مردم و جوانان افغانستان و پاکستان و فراتر؛ متوجه این حقایق عظیم هولناک و تباهکننده سرزمین ها و اوطان شان و فریب خورده گی و تحمیق و گمراه شده گی های اولیه و در درازای قرن ها و به ویژه در نیمه دوم قرن 20 گردیده اند.

بدینگونه؛ فاش و آفتابی شده میرود که در عوض دعوت و آموزش واحد حضرت محمد مصطفی؛ نه یک اسلام قلب و وارونه که اسلام های متعدد و متخاصم و متعارض؛ هرطرف شاخ و پنجه کشیده و ریشه دوانیده است.

"اسلام های متعارض"(4) یعنی سنی و شیعه و خوارج و معتزله همه و همه مدعی ابتنا بر کتاب مقدس قرآن اند ولی در حقیقت؛ هرکدام بر پشتوانه های انبوه "حدیث جعلی" مختص به خود شکل گرفته اند.

شمه ای از داستان "جعل حدیث" را پیشتر از کتاب تاریخ تمدن اسلام خواندیم. آنجا سخن از چهار هزار و ده هزار حدیث جعل شده بود ولی در واقع حدیث های ساخته گی سر به صد ها هزار می زده است.

اینهمه حجم عظیم و متراکم و سرسام آور حدیث جعلی؛ دنیای اسلام را به لحاظ کلامی و شرعی وایدئولوژیکی و فکری و فقهی و فرقه ای... گرفتار آشوب هایی در حد سونامی ها کرد و ناگزیر کسانی مانند غواصان؛ خطر غوطه زدن در کام امواج این سونامی ها را پذیرا گشتند و یا هم به چنین مشقاتی مامور و مجبور شدند؛ به هدف آنکه از انبوه های که اغلبِ اغلب سقیم و جعلی بودند؛ چیزهایی گویا صحیح دریافت و گزینش نمایند.

اینگونه؛ کتاب هایی به نام "صحیح" نوشته شد که در بخش اسلام حاکمه و ممتاز که بالاخره اهل سنت (تسنن) نام گرفت؛ صحاح سته (یا شش صحیح) مقبول و مشهور گشت. عمده و اول این صحیح ها؛ همانا "صحیح بخاری" است که تا حد شریکِ قرآن و هموزن آن حداقل در ختم ها؛ علوِ مقامات و درجات یافته است!

 

********

به هرحال؛ ابرلابراتوار هایی به ابعادی که عرض کردم؛ نتایج و دست آورد های اصلی و فرعی نامحدودی دارند؛ گاه ممکن است نتایج فرعی یا دست آورد های غیر منتظره و پلان نشدهِ عمده تر و برتر از محصولاتِ پلانی و متوقعه داشته باشند.

به نظر این کمترین؛ به هرحسابی ابر لابراتوار افپاک (یا "جهاد" و "الله اکبر!") تا کنون توانسته است بافته گی های 1400 ساله را بیرحمانه، آشکارا و به طور برگشت ناپذیر؛ پُنبه کند و از آن گذشته؛ گند و لجنی را که گویا آدم از آن ساخته شده؛ به آفتاب اندازد.

بنده درین گستره یافته ها و تالیفات قابل ملاحظه ای دارم که "فصل صفر" آن ها در کتابی تحت نام «گوهر اصیل آدمی» چاپ شده و در سراسر جهان قابل دسترس میباشد.

 این کتاب نه آنقدر ها تصادفی یا مصلحتی و نظایر اینها؛ با ناله شبانه عجیب و هول انگیز یک پیامبرـ حضرت محمد عربی قریشی ـ در قبرستان بقیع شروع شده و دل توحش قرون را میدرد. در قلب آن یک یادداشت اهدائیه تفصیلی عنوانی همین پیامبر وجود دارد که با این دوبیتی جزیل و جمیل و جلیل پایان می یابد:

                            گر بماندیم زنده بر دوزیم     جامه ای کز فراق چاک شده

                            ور بمردیم عذر ما بپذیر       ای بسا آرزو که خاک شده

 

اینجا هیچگونه سیاست و منافقتی وجود ندارد. علم الیقین من؛ کمابیش دو دهه قبل بدینجا رسید که پیامبر اسلام؛ هرگز و ابداً نمیتوانسته است؛ آنچنان شخصیتی باشد که در غزوه ها و سریه های کذایی و کذابانه و ضد عقل و فراست انسانی و دیگر انتساب ها و اتهامات شوم و شنیع بر وئ؛ نشانش میدهند. او کمابیش می بایستی شخصیتی بوده باشد؛ همانند عیسی مسیح.

ولی او را به طرز مادی و چوبی نه؛ بلکه به طور معنوی و روحی و جادویی به صلیب کشیده اند و نام این صلیب موهن و موهش؛ که اینک 1400 سال بعد برملا و افشا و رسوا میگردد؛ همانا "حدیث" است. توسط "جعل حدیث" است که برای حضرت محمد؛ آنهمه غزوه ها و سریه ها و آنهمه زنباره گی ها و بیرحمی ها و شقاوت ها و چپاولگری ها و برده سازی ها... درست کرده اند؛ توسط جعل حدیث است که قرآن؛ تنها سخن و ارشاد و سنت و صورت و سیرت پیامبر را دَور زده و آنرا راهی قبرستانها و دخمه های اموات ساخته اند.

چنانکه محترم شفیع عیار در تازه ترین برنامه روشنگرانه خویش در مورد "حدیث و اسلام" مبرهن داشته اند جناب مولف صحیح بخاری؛ از میان 600000 (ششصد هزار) حدیث نامنهاد در حدود 7000 حدیث را بر می گزیند و صحیح می پندارد که چیزی در حدود 1 فیصد خرمن احادیثی است که او توانسته بوده گِرد بیاورد.

یعنی جناب بخاری عمده ترین کاری که انجام داده اند؛ سقیم و جعلی و دورغین کشیدن 99 فیصد سخنانی است که بر پیغمبر اسلام تهمت زده شده بوده؛ و بدینگونه بیشتر از593000 (پنجصد ونود وسه هزار) حدیث گردآورده خود را به زباله دانی انداخته اند. ایشان در این امر خطیر؛ محک و سنجه و معیاری جز قوای عقلی و احیاناً اشراقی خود نداشته اند.

با اینکه کار بزرگ جناب امام بخاری؛ مورد پذیرش حاکمان سیاسی و مراجع اقتدار مذهبی فراوانی از قرن سوم هجری تاکنون قرار داشته است و قرار دارد و به همین جهت نیز؛ کتاب صحیح بخاری؛ قرآن دوم مذاهب اربعه اهل تسنن پنداشته شده و خیلی هم یکجا با قرآن ختم و تلاوت میگردد؛ معهذا وجود پنج صحیح معتبر دیگر در جنب صحیح بخاری در مجموعه "صحاح سته"؛ گویای آن است که کتاب بزرگ و قطور(7 جلدی) صحیح بخاری نمیتوانسته است؛ مجموعه نیاز های ارباب قدرت و ثروت یعنی حاکمان متعدد و متضاد و متعارض جهان اسلام را تمام و کمال برآورده سازد.

در عین حال نباید فراموش کرد که مجموعه های دیگری از حدیث بر علاوهِ "صحاح سته" نزد فرق مختلف اهل سنت معتبر باقی مانده و تقریباً موازی با صحاح سته و مجموعه های علاوه گی حدیث نزد اهل تسنن؛ بانک های حدیثِ مخصوص نزد سایر مذاهب و فرقه های "اسلامی" هم وجود دارد، مُطاع و محترم و در پهلوی قرآن؛ دارای قدسیت و قابلیت ختم و تلاوت میباشد.

همه این مجموعه ها و مجلدات؛ قابل نقد و بررسی خردمندانه و مدنی و منطقی و تاریخی و علمی اند و در بوته چنین نقد و باز سنجی و بازنگری است که اعماق و ابعاد فاجعه ای برملا میشود که هم جان پیامبر اسلام را گرفته است و هم آئین و تعالیم بزرگ و عادلانه و انسانی او را وارونه، تهی از محتوا و قلب ماهیت نموده ایدئولوژی فاشیستی و اکستریمستی ابوسفیانی ـ اموی ـ سلفی ـ وهابی ـ اخوانی ـ القاعده ای... را جایگزین آن ساخته است.

اگر بناست که نقد و عیار و تدقیق و تسجیل حدیث که اینهمه جعل و فتنه و فساد در آن وجود دارد، به نام "انکار حدیث"؛ کفر  تلقی شود؛ بزرگترین کافر به این حساب؛ حضرت امام بخاری؛ صاحب "صحیح بخاری" خواهد بود که 99 فیصد احادیث مورد دسترس خود را منکر گردیده و ابطال فرموده است.

به ترتیب صاحبان سایر "صحیح" ها نیز که نزدیک به همین حدود احادیث را نفی وانکار و طرد نموده اند. اصلاً تمامی کتاب های "صحیح"؛ کتاب های کفری باید باشند چرا که متضمن انکار و ابطال حدود 99 درصد حدیث و صِرف قبول و انتخاب چُرت انداز حدوداً 1 درصد آن میباشند.

بدینگونه شما؛ گوش های دراز و دُم های زیر تنبانی راه اندازان چنین تکفیر ها و تفسیق ها را به خوبی میتوانید مشاهده فرمائید. جانورانی که دانسته یا ندانسته فقط بر کفر تاریخی مرشدان و پیش قراولان مفسد و منافق خویش و دشمنان رنگارنگ پیغمبر مظلوم و مقتول و اهانت شده اسلام؛ پافشاری دارند ولی بیخبراز حقیقت روزگار میباشند بدین معنی:

 حالا که آنان دزد شده اند؛ نه اینکه ماهتاب که آفتاب هم بر آمده است!

ولی اینک؛ نیاز و ضرورت عصر و مسلمانان عصر نقد و عیار و تدقیق و تسجیل "صحیح" هاست؛ آیا مثلاً در گام اول محتویات "صحیح بخاری" ـ این قرآن ثانی!" از چه قرار است؟

همین مهم است که در برنامه تلویزیونی و ستلایتی" حدیث و اسلام" فرزند فرزانه عصر افغانستان محترم شفیع عیار مورد مباحثه بسیار جذاب و عادلانه و محترمانه و همه فهم قرار دارد؛ هم در این برنامه؛ تمثیل مولانای بزرگ مبنی بر گنجانیدن "بحری در کوزه ای" خیلی ها مصداق یافته است.

لطفاً به دقت و اعصاب آرام و مغز سرد بشنوید و بعد اگر خواستید شما هم به مقتضای عقل و منطق خویش نظر دهید و سخن بگوئید:

 

 http://www.youtube.com/watch?feature=player_detailpage&v=1EldDtfoIIw

 

 

+++++++++++++

 

رویکرد ها:

 

(1) در سلسله مقالات " نیم نگاهی به مناظره ها و جدل های مذهبی خارج نشینان معاصر"ـ گره را با گره نمیتوان باز کرد ـ از محمد امین فروتن

http://www.khorshed.org/?p=8104

 

(2) http://www.vatandar.at/eftkhar145.htm

 

(3) ضمناً اشارت به کتاب مهم ، مستند و متقن رابرت درایفوس با همین نام در متن ترجمه شده میباشد که روی ویبسایت بزرگ آریایی قابل دسترس خیلی آسان و رایگان است:

http://www.ariaye.com/etlaat/matlab.html

 

(4) کتاب بسیار ارزنده " اسلام های متعارض" تتبع و تألیف امیر حسین خنجی را که سایت جوان ولی پرمحتوای فیروزکوه انتشار داده است؛ از اینجا آسان دانلود نموده هم خود مطالعه فرمائید و هم به دوستان تان بدهید که بخوانند:

http://firouzkoh.com/PDF/eslaamhaaye-motaarez.pdf

 


May 19th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي