شخصیتهای شائیستۀ مردمی چرا وچگونه به حاشیه رانده میشوند؟2
حسن پیمان حسن پیمان

طرح مسئله

سخنان بزرگان(شعر)...ا*

 گروه افراطی پهلوی چپ شخصیتها*

گروه سالم اندیش*

شخصیتهای تصادفی مصلحتی*

سخن آخر*

سخنان بزرگان

توانا بودنم ،رنج برناتوان است

چو تهدید میشوم، مرا توان است

چو دانستم که با من  دشمنان  اند

موئفق بوده ام، کین نیز از توان است

زمانی چون بدیدم،هست خیانت

قیمت ام شد بالا،دیدم دوچندان است

میترسم از گنه و، نه از گنهکار

چو رزم ضد گنه،رسم مردان است

زمانی برمن نمودند، ار خیانت

این شگرد هم دانم که، از ضعیفان است

دور شود از تو روزی ارکس،بدانی

لیاقت  ات  ندارد  ،  نا توان  است

بسا معیار زشخصیت بدست است

شائیستی هاست که"پیمان"، بلای جان است 

حسن پیمان

جون/30/13

فریشمیدوز

تهکاوی

گروه افراطی پهلوی چپ شخصیتها

عناصر مربوط به این گروه نیزهمان طوریکه تذکررفت؛ چه در کذشته ویا در حال ؛ تقریبأ با عین طرز ورفتاروموضعگیری از پهلوی چپ برمیخیزند که؛عناصر گروه اولی از پهلوی راست اتخاذ مینمایند  که از زمرۀ اشتباهات جبران ناپزیر میتوان برشمرد؛ به چند دلیل:الف: -برخوردهای تعصب وتحجر آمیز توآم با خشونت گرائی- افراطی را به نمائیش میگذارد که درست  بیشتردر دورۀ حاکمیت چپ مترقی حفیظ الله امین باگروپ مسلط ویکه تاز خود وحزب مخفی ان تحت نام (حزب دموکرات) با شتاب زنیهای هر چه تند تروبا برخورد های افراطی وخشن دنبال گردیده بود.که در شناخت افراد وشخصیتهای سیاسی-اجتماعی-ملی-فرهنگی وهنری در ترکیب کلیه ای طبقات اقشار ولایه های مختلف اجتماعی بگونۀ جامد توأم با تعصب وبی اعتمادی بیش ازحد حتا با اعضای سالم مربوط ومنسوب به ح.د.خ.ا(حزب)نیزباچنین روشهای خشک وخشن قبیلوی رفتار نموده هیچ ساختاری را در جامعه در امان نمانده بودند. همه کسانیراکه از نگاه تعصبات قومی-قبیلوی-زبانی-نژادی-سیاسی وعقیدتی مخالف خود وتیم حاکم خود تشخیص مینمود؛ با خشونت تمام از حزب ودولت تصفیه وحتا مورد تعقیب وپیگرد قرار داده؛زندانی وشکنجه تاسرحد تیرور وتیر  باران واعدامها پیش میرفت وحتا به این باور بود که:"  اگرپنج ملیون انسان در افغانستان باقی بماند برایش کافیست ؛ و ان روشن بود که کدام مردم ...؟!" -که  عناصر مربوط به گروه اولی مزکور نیز امروز در شناختهای خود بجای نرمش وخردگرائی ومتکی برپندهای گذشۀ تأریخی؛ با عقده مندیهای ناسالم  کور که از عملکردهای کوررژیم امین ویا برخی دیگران خلاف ارادۀ کل واکثریت مدنی وعقلانی برداشته اند محک شناخت  خود قرار داده ودر برابر اکثر شخصیتهای چپ مترقی نیز بدون تشخیصهای درست وعینی ومشخص از افراد سالم وناسالم، مردمی وغیر مردمی-نیکنام وبدنام-پاک وصادق ؛ نامطلوب وجنایتکار بطورعام؛ تحت شعاع تبلیغات کور،شناخت کور، مطالعه وبرداشت کور از این شخصیتها ، تاهنوز برخورد کور مینمایند. وانهارا تحمل کرده نمیتوانند وبا آنها کنار آمده نمیتوانند واز نیروی دماغی ومعنوی واز تجارب غنی وکار فهمی ودانش آنها در همه عرصه ها؛ عمدأ وآگاهانه استفاده نمیبرند وحسادت وتعصب نیز میورزند.وهمه را خشک وتر دریک قالب مطالعه ؛شناخت وبرداشت نموده وبه یک چشم ودید گاه جامد ارزیابی وشکار اغراض سیاسی خود مینمایند وتیرور شخصیت میکنند!-زیرا، توانائی این شخصیتها درمقابل ناتوانی این عناصر حسود وضعیف اسباب وانگیزۀ حاشیه رویها وکنارزدنها ،دسائیس وتوطئه ها، تخریب وبد بینیها را بار می آوردکه؛ ناتوان نمیتواند با توانا در کنار هم رقابت نماید و تحمل کند و به  نسبت ناتوانی عقب میماند. ونا توان توانائی خودرا در حذف توانا جستجومینماید.(!!!)ر

 ب : - درد آورتر از همه انست که با این رفتار های حسودانۀ غیر مدنی وغیر عقلانی-قبیلوی؛ اسباب انگیزه هاوعوامل عینی عنصر بی اعتمادی در بین نهاد مربوطه گردیده پدیده های شوم ونا مطلوب بی اعتمادی را خلق نموده، زمینه های بی اتفاقی،درز اندازی،گروه بندی وباند بازی، انشعاب وجدائیهارا مساعد نموده ؛ عناصر وحدت وهمسوئی را جدأ صدمه زده به خطر نیستی ونابودی سوق میدهد. که اکثر نهاد های ایجاد شده ی امروزی نیز عین روشهای خشک ومتحجر وذهنیگرانه وحسودانه را در روشهای خود بمیراث آورده اند ویا باکمی تفاوت وتغییر چهره ها وشعارها بگونۀ کور دنبال مینمایند. همان بدبینیها،نفرتها وبرداشتهای که از روشهای شخصی افراد واشخاص معین ومشخص کلیدی ودر مقامها ودر مهره های باصلاحیت ومهم خلاف ارادۀ کل وخلاف اهداف  وآئین نامه ها از اعمال وشگردهای انحرافی ناشی گردیده است؛ بمیراث آورده اند ویا برپایۀ همین فاکتها وبرداشتها وشناختهای عام غیر دقیق وغیر علمی ونا مشخص خود امروز نیزچنین مینگرند وبا همه شخصیتها بدون شناخت عینی ومشخص ، یعنی هنوز که به قدرت نرسیده چنین روش خشونت وافراطگرائی را پیشه نموده اند؛ اگر به قدرت برسند واضح است که بد تر از هرافراطگرای دیگر چه درگذشته وچه حال ؛ خشن تر؛ تندتر ووحشی تر عمل خواهند نمود ؛با وجود تجارب تلخ گذشتۀ تأریخی که بار ها تکرار نیز گردیده است.ا-   ت: _ با این روشهای کهن غیر عقلانی میراثی -انتقالی-تقلیدی-قبیلوی؛ این عناصر حسود شخصأ نیز مورد سوال قرار گرفته ونا خود آ گاه در ردیف فندامنتالیستها وبنیاد گرایان افراطی   قرار میگیرند که؛ نسبت به هرکس دیگر مورد انتقاد، شخصأ خود آنهامیگردند؛ که از تحجر فکری وروشهای خشن وتندروانۀ دیروزی گذشته؛ خود را رها ساخته نمیتوانند.وبیشتر همچو موضعگیریهای ایشان نیز شکل کذائی ونمائیشی را دارا بوده واز جانبی هم میخواهند با این افراط کاریهای خود یک نوع فعالیت وخوش خدمتی نیز از خود تبارز داده ودر رقابتهای نا سالم در بین همدیگروسائیر اعضای نهاد، خودرا یگانه حامی،حمایت گروپشتیبان صادق نهاد مربوطه، یک شخصیت مهم وموئثربا وفا وپاکتر نسبت به همه  ویگانه سرسپرده وفعال ویکه تاز میدان وهمه کاره ومدافع واقعی نهاد خود معرفی نمایند.و ازهمه کس ممتازتر وبرازنده تر وحق بجانب از خود راضی پشتکار وخودگذروزحمتکش ومستحق تر نسبت به هرکس دیگر خودرا نشان بدهند وبه چشمها ی مقامات درآیند ودیگران را کنارزنند.!-واما در روشها ورفتار های خود به همان تناسب خشن، افراطی،سرسخت ومتعصب وتحمل ناپذیر وآشتی ناپذیرو بی کذشت  وحتا بیرحم  نیزهستند.ا

گروه سالم اندیش : -   درمیان این گروه یعنی عناصرگروه(اولی ودومی)؛ درمجموع گروه سومی سالم اندیش اندرمیان نیز موجود اند که با تحلیل از اوضاع واحوال مشخص دیروزی وامروزی وپیوند آنهارا درفرایند توأم با وقوع تحوالات وتغییرات ودگر گونیهای عینی بسیاری در سطح ملی وجهانی وقطبندی جدیدی که رونما گردیده ؛ درک  وتحلیل عمیق علمی دارند.وانها خلاف روشها وتفکرات افراطی پیشینه ها همه را از یکسر ازدم تیغ تعصب وحسادت وخودکامگیها وخود بر تربینیها بیرون نمیکشند؛ بل مسئولانه وخرد گرایانه ومدنی  وعقلانی تر تلاش دارند تا جای ممکن از این شخصیتهای(سالم اندیش وسالم روش) ومثبت  سیاسی-اجتماعی منسوب به احزاب ونهادها ی دوره های زمامداریهای پیشین به نفع نهادهای سیاسی ویا غیرسیاسی وفرهنگی واجتماعی و.... امروزی از استعداداز دانش و از علاقه ودلچسپی انها بگونۀ اعظمی ووسیع استفاده ببرند وعنصر اعتماد را خلق نمایند. و علی الرغم تلاشهای سد کنندۀ عناصر وگرو های اولی ودومی متذکره ؛حتا میکوشند بخاطر ایجاد اعتماد وتحکیم روابط گسستۀ کذشته به انها نقشهای برجسته وکلیدی نیز داده ؛ مطابق به اهلیت وشائیستگیهای انها به ایشان میدان داده ودر جهت رشد مجدد شخصیتهای انها وحمایت از انها باشناختهای سالم غیر تحجرانه وحسودانۀ مشخص از انها بدون بیم وترس  از بی اعتمادیهای خلق شدۀ کاذب عمدی وبا جرئت اخلاقی وعنوی عاقلانه وخردگرایانه روشهای نرم مثبت ومعقول را درپیش گرفت اند ویا مورد آزمون مجدد قرارداده اند.بویژه در عرصه های فرهنگی واتنیستی خطوط سیاه وسرخ دیروزی را در این ارتباط مقا طعه نموده در راه  رشدوانکشاف فرهنگ وزبان واحیا سازی وباز سازیهای ان از ایشان استفاده های گونگون موئثر واعظمی را مینمایند.وبه شخصیت وبه کارنامه های ایشان ارزش نیز قائیل میگردند ؛ که دربین بسا اقوام وملیتهای ساکن ویا نهاد های متنوع و متعدد درکشور  میتوان  به ده ها از این دست شخصیت ها  را  نام برد ومثال زد. منباب مثال؛  الف :     افراد وشخصیتهای مختلف منسوب به احزاب وگروه ها ویا مستقل نظامهای گذشته(دراین بحثها؛ بخاطری ، این شخصیتهای سیاسی-اجتماعی بیشتر مورد بحث در این مختصرقرار گرفته اند که؛ ایشان  در کذشته ها عمل کرده امده اند ودر رفتارهای خود ویا گروه ونهاد مربوطۀ خود اعمال نیک وبد خودرا منعکس نموده اند که این یک امر طبیعی است که در قبال کارهای خوب خود اشتباه وانحراف نیز مینمایند ؛ واز انرو نظر به اعمال خود بیشتر مورد حمله ویا حمایۀ جامعۀ مدنی نیز قرار گرفته اند )را امروزبرخی از انها را به وضاحت میبینیم که با وجود انکه در گذشته هم چندان اعمال مطلوب ومثبت هم نداشته وحتا مضر هم بوده اند؛ اما صرفأ برمعیار های شوم زبانی-نژادی وقومی در مهره های کلیدی دولت فاسد- فاشیستی کنونی غیرملی قرار گرفته در پهلوی طا لبان وگلب الدینی ها جواسیس پاکستانی وسائیر حلقات فاشیستی متعصب وابسته به پاکستان و-ای-اس-ای- تیروریستی ان که قاتلین اصلی وواقعی مردم افغانستان ونابود کنندۀ نظام ترقیخواه وقوای مسلح قهرمان ووطنپرست وغیره است  دریک سنگر ودر یک کرسی نشسته حکم وفرمان میرانند ودر خدمت عقبگرائی واجنبیهای انگریزی  قرار گرفته اند. وازجانبی هم نهاد های سیاسی-مذهبی-فرهنگی-اتنیستی-زبانی ونژادی خودرا بیشتر ازهروقت دگرتقویت بخشیده ودر راستای شعلور نگهداشتن اتش نفاق ملی ومذهبی؛صادقانه ووفادارانه فعالیت مینمایند وازهمه امتیازات عالی وفوق العاده  و از پولهای باد اورده و از غارت ملت نیز  برخوردار اند!؟

ب : _  ازانروست که شخصیتهای توانا وخرد گرا وسالم اندیش وترقیخواه راستین به این ترتیب بیشتر  مورد حمله وحسادت وبدبینیهاقرارمیگیرند. چون عناصر حاسد وبد بین از توانائی ودانش انها رنج میبرندودربرابر نفوذ ورشد شخصیت انها حسادت مینمایند. زیرا رشد استعداد وشخصیت انها با عث ناخوشی وتضعیف موضع حسودان ونا توانان میگردد. زیرا از انها شناخت خوب دارند که انها زود رشد مینمایند ، استعداد شگوفا ومتبارز دارند واز تبارز انها به صدها حیل وبهانه جلوگیری مینمایند. درحالیکه خوب میدانند واگاه اند این شخصیت ها گذشتۀ کاملأ پاک ودرخشان هم دارند وبمقایسۀ دیگران عملکرد های انها دربین مردم نیز مثبت ارزیابی میگردد!-دراینجا نکتۀ مهم وباریکی که نهفته است انست که:  ت :  _  عناصر حسود از خائین وخیانت نمیترسند؛ بلکه ازصداقت وتوانائی از دانش وفهم واز هرلحاظ شائیسته سالاری شخصیتها میترسند.!؟- واین درحالیست که باید برعکس از (خیانت بترسند نه از صادق وخائین!)- زیرا صداقت وپاکی وراستکاری واحساس میئولیتها وسائیرتجارب و فضیلتها و توانائیهاست  که موئفقیتها را بار می اورد. واین توانائیها وموئفقیتها باعث فرار ودوری نا توانان ویا اهلیتهای ناشائیسته ونا کام میگردد. واین درمجموع بلای جان توانا گردیده حسادت  نا توانان ودیگرانرا بر می انگیزد وسر انجام توسط حسودان تصفیه و در حاشیه  رانده  میشود !؟- دراینجا برای وضاحت وشفافیت بیشتر مسئله باید از سخنان ارزشمند بزرگان مثال اورد که گفته اند: " من ازگناه متنفر ام نه از گنهکار-(!)- من زمانی دانستم که با من دشمنی میکنند ؛ درکارهای خویش موئفق بوده ام .(!)-- کسانی مرا تهدید کردند که همواره  در برابر کارهای من نا توان بوده اند .(!)--بر حق من زمانی خیانت کردند که؛ توانائی ایشان نسبت به من ضعیف بود.(!)-- وبالا خره من را زمانی ترک گفتند که هیچ گاهی با من بوده نمیتوانستند.(!) و...-- از گنه تنفر داشته باش نه از گنه کار.(!)--اگرروزی دشمن پیدا کردی بدان که در رسیدن به هدف موئفق بوده ای.(!)-- اگر روزی تهدیدت نمودند؛ بدان که در برابرت نا توان اند  -(!)-اگر روزی ترک ات کردند؛ بدان که با تو بودن لیاقت میخواهد(!!!)-و(*)ر

ث  : _  وموضوع مهم وقابل تذکر دیگر انست که؛ عناصر مخرب وحاسد ومتعصب درون نهاد ها  نسبت به عناصر وافراد ومردم ویا داوریها ی بیرون از نهاد ها در مورد شخصیتهای مربوط به نهاد خودی نسبت به هرکس دیگر یک مقدار شناخت بیشتر دارند. زیرا اینها پیوسته در پی شناخت یک دیگر در بین نهاد خودی میباشند؛ چون بین هم در همه عرصه های فعالیت های هژمونیستی در رهبری رقابتها دارند.  بویژه در نهادیکه بی اعتمادیها نهادینه گردد؛ همچو شناختهای رقابتی معمولأ غرض الود نیز میباشند .زیرا که برای حذف یک دیگیر براه انداخته اند؛ که این رقابتها  روز بروز بیشتر و حتا تندتر افزائیش می یابد.زیرا گروه ها وعناصر حسود بیرون نهاد نسبت به عناصر داخل نهادکمتر رقابت وحسادت با اشخاص دارند.رقابت وحسادت عناصر وافراد ویا گروه های بیرونیافزون بر انکه ؛ شاید با اشخاص نیز حسادت ورقابت ورزند؛ اما در اینجا بیشتر با  نهادهای مخالف خود در مجموع رقابت وحسادت میورزند. وتمامی کار وفعالیتها ی  خود را  در جلو زدن وجلوگیری از رشد ونفوذ فعالیتهای نهاد مخالف خود بکار میبندند.  که درهمه عرصه های سیاسی -اجتماعی-فرهنگی وغیره ؛ هر برنامۀ را که روی دست میگیرند وپیاده میکنند با همۀ ان رقابت میورزند تا در فرایند سیاسی در هژمونیسم رهبری قرارنگیرند. اما در حوزۀ فعالیتهای خودی در درون همچو نهاد ها؛ عناصر حسود وخود محور بین با شخصیتهای با استعداد وقابل رشد ویا مجرب ؛شائیسته وموئثر؛ همچو رقابتهای نا سالم حسادت برانگیز وبدبینیها را براه می اندازند که هدف اساسی انها از این شگرد وتلاشها برای حاشیه راندن انها منحیث رقیب شخصیت وجای خالی نمودن برای خود ورسیدن به رهبری وهژمونیزم ویا باقیماندن به مهره های کلیدی در نهاد مربوطۀ خود هستند. نه حسادت ورقابت با نهاد مربوط خود تا ان زمانی که پای امتیازات در انجا بمیان بیاد.! اما این روشهای کور ومتعصب حسادتها ورقابتهای نا سالم با شخصیتهای شائیسته از هر قماشی که اند نتنها باعث ترورشخصیت این شائیسته ها بلکه اسباب ناکامی وبدنامی این نهاد مربوط خود نیز گردیده واز این ناحیه با  ایجاد بی اعتمادیها وبدبینیها ونفاق وجدادیها وجلو زدن وبه حاشیه راندن شخصیتهای موئثر ومفید به جرم فعالیتهای سیاسی گذشته به این ترتیب سرانجام نهاد خود را متلاشی واز درون منفجر نموده  وزوال میپذیرد.ا

پ : _ وباز هم باید تأکید ورزید که شخصیتهای موئثر وسالم اندیش وترقیخواه مبارز ووطنپرست صادق وبی آلائیش  با هرگونه دسیسه وتوطئه  جز از لحاظ فزیکی اصل شخصیت وشائستگی انها   آسیب پذیرنمیگردد. به هراندازه مورد کینه ورزی وتبلیغ وتخریب وتوطئه قرار گیرند به همان اندازه در بین مردم خود از اعتبار واعتماد ومحبوبیت بیشتربر خوردار میگردند.وبیشتر شخصیت مردمی وتوده ای کسب مینمایند.زیرا؛ یک : _  اشخاص نخبه وخرد گرای مدنی وترقیخواه وطنپرست ومبارزوصادق مانند الماسی است که در هر کثافت دانی ولجند ومرداب سیاست پیشه ها وتجاران سیاسی غوطه ور شوند؛ باز هم ازبین هرگونه کثافات  ماهیت ،روشنی وشفافیت خودرا ظاهر میسازند واصلیت انها که شائیستگیها ست  در کثافات تصنوعی وساختگی در پردۀ دسائیس مغرضانه زائیل نمیگردد؛ ودوباره ارزش واهمیت ومقام والا وجایگاه خودرا اگر مجال داده شود در هر جای ومکان لازم ومعین در میابند. دو : _  بگونۀ مثال: شخصیتهای ملی فرهنگی رهبران وزمامداران  وزعیمانی چون مهاتما گاندی، مصطفا اتا تورک، تیموریان و ظهیرالدین محمد بابر، علماء و فرهنگیان وفیلسوفان  چون  ابو ریحان البیرونی  وامیر علی شیر نوائی ، عبدالقادربیدل ابن سینا وسنائی بلخی مولانا خداوندگار بلخ فردوسی حافظ وغیره فیلسوفان وعلما ودانشمندان ورهبران  چون؛  گالیله ، انوشتین، ادیسن، سقراط وافلاطون؛ دیموقرات،داروین ؛ ولتر، هیگل، فوئیرباخ،فریدریش انگلس، نیچه، کانت ، مارکس ، ولادمیر ایلیچ .ل. ومانسیدون کاستروار نیستوچیگوارا وروزویلت وجورج واشنگتن ،نلسن ماندیلا وبویژه جفرسن نخستین طراح وایجاد گر فدرالیسم در امریکا وغیره شخصیتها وزعما  ومتفکران جهان که؛ هر قدر وبه هراندازه هم که دربرابر همچو شخصیتها ودر برابر کارنامه ها؛نوشتارها وآثار وی حسادت وحساسیت وبد خواهی وبد بینیها را خلق نمایند؛ موئقتأ میتوانند اذهان عده ای را مغشوش ومسموم بسازند؛ اما برای دائیم نمینوانند همه شخصیتهارا با کاربردی از این رفتارها وروشها از این صفحه وصحنۀ کار زارسیاسی- اجتماعی-تأریخی -فرهنگی دور بسازند وبه فنا فی الله بسپارند. وتأریخ شاهد است که هرچند در حق بسیاریها همچو خیانتها صورت گرفته وبا هزاران دسیسه وتوطئه حتا ازطریق عمال محافل حاکمه نیست ونابود نیز ساخته شده اند؛ اما مقام وجایگاه اصلی آنها در بین مردم وتأریخ محفوظ مانده است.  چ : -  مردمان حسود از نهایت ناتوانی که به خود وبه ناتوانیها وضعفهای که خود دارند از ان رنج میبرند وهمیشه در برابر توانائیهای دیگران حسادت میورزند که چرا مانند فلان شخصیت صاحب اندیشه وخرد وفضل وتجربه وتحصیل وبا دانش وشخصیت خوب ومثبت ومتنفذ ومحبوب در بین مردم خود نیستند؟ از انرو به چنین اعمال وشگردهای عقده مندانه پناه میبرند ودست میازند وخرابیهارا بار می آورند!- ج :  _ روشهای انتقادی نا سالم ونا وارد مغرضانه؛ هم بسیار اسان است وهم بسیار ارزان ورایگان؛ صرف با انتقاد مفت ورایگان بی پایه وبی اساس طرف مقابل؛ خودرا از یکسو به رنجهای که از استعداد وتوانائی دیگران رنج میبرند تسکین وتسلی میبخشند؛ وهم یک پوششی به اعمال وشگردهای تخریبی خود داده وهم خودرا تبرئه مینمایند. که بااین طرز روش واندیشه؛ همچو عناصر نه بخود مفید میگردند ونه به رشد استعداد های دیگران. ویا هم به هرنهادیکه به ذرائیع مختلف وحیل گونا گون با هیچ خود مقام ومنزلت گرفته اند مفید ومثمر واقع میشوند.وبه جز از ترویج ورشد ودامن زدن به پدیده های شوم حسادت ونفرتگرائی واستعداد کشی وتعصب کور ونفاق وده هاخرابکاریهای دیگر، اصلأ به چیز دیگری نیز کدام بلدیت ندارند؟!و

 شخصیتهای تصادفی

 افراد واشخاص تصادفی نیز دراین معرکه ومیدان بی نقش باقیمانده نمیتوانند وبسا دیده شده که؛ افراد نا اهل مصلحتی در مقاماتی که شائیستۀ ایشان نیست قرار گرفته اند. چگونه وبه چه شیوه ها: یک : -  افراد واشخاص بگونۀ مصلحتی به معیار های قومی وزبانی وقبیلوی ونژادی، روابط وارتباطات گونگون شخصی حتا نامشروع، آفاقی وهمصنفی گری  واشنائی دورۀ مکلفیت عسکری وهمسفری وهم کوچگی وهم مسلکی  وده ها روابط تصادفی دیگری که با معیار های شائیسته سالاری استوار نیست وهمسوئی ندارد وبه اثر ان  صرف اعتماد شخصی یک مقام ومهرۀ کلیدی را بدست آورده است؛ بمقامات کشیده میشوند؛ چه در ارگانهای دولتی باشد ویا کدام نهاد دیگری. که بیان کنندۀ همان قصۀ(خرکار بجای نجار وگلکار بجای ماشینکار ویا هم تکسی ران بجای شاعر ونویسنده وفرهنگی وغیره)به مقامات کلیدی وبا ارزش میباشد که گماشته میشوند.!- که نه ازلحاظ مسلک ورشتۀ مطلوب ونه از لحاظ تحصیل دانش وتجربه ونه هم از لحاظ استعداد وتوانائی ونبوغ خاص خارق العاده که از عهدۀ  این همه مسائیل دشوار وپیچیدۀ علمی-تخنیکی وتخصصی  وفرهنگی ورشته های متنوع مربوطه بدرستی بدر امده بتوانند که با شائیسته سالاری همخوانی وهمسوئی ندارد؛ گزینش میگردد. دو  :  _  بعدأ به بسیار زودی وبلا وقفه ویا تدریجی خرابیها وناتوانیها ضعف وکمبودیها وحتا فساد وجنایات،دزدی واختلاسها؛یکه تازی وخودکامگیها وده ها مسلک ضد شائیسته سالاری وضد قانونی وضد مسلکی وضد انسانی وضد اهداف وارمان همان نهاد؛ ظهور میکند ونهاد مربوطه را فاسد وناکام وبدنام ومتلاشی میسازد!- بگونۀ مثال:   سه : _ همان قسمیکه تذکر رفت تکسی ران بر مبنای مصلحت اندیشی خلاف شائیسته سالاری به یک نهاد فرهنگی قرارداده میشود؛ افزون بر انکه حرفی از فرهنگ وادب هم در جگرش نیست نه از لحاظ تخصصی وتحصیل ونه در گذشته ویا حال نسبت نبود سواد ودانش لازم ویا حد اقل علاقه ومطالعه به مسائیل فرهنگی داشته باشد؛ از هیچگونه توانائی فرهنگی برخوردار نبوده وحرفی را بالای حرفی در هیچ رسانه ی ادبی وفرهنگی در هیچ جای رقم ننموده است واصلأ از لحاظ استعداد هم ناتوان است؛ بلکه عذر بد تر ازگناه با یکه تازیها  وعدم رعایت واحترام به دیگران وبه قواعد وضوابط وپرنسیپها وبا خود خواهیها وخود نمائیها وجاه طلبی ها به هیچ خود بی شرمانه دست به اختلاس ودزدی هم میزند ولو که این دزدی بسیار کوچک هم باشد؛ وبخاطر حفظ مقام خود که شائیستۀ او هم نیست واصلأ به ارزش واهمیت ان پی نمیبرد چون که مصلحتی گماشته شده است. وبخاطر انکه شخصیتهای شائیسته به ان مقام برگزیده نشوند؛ به نهاد مربوطه وبه هرمرجع دیگری نیز در شکوه وشیطنت وشکایت وکذب ودروغ را نیز باز مینماید تا موقف مصلحتی خودش حفظ گردد؛ که همه به چشم سر شفاف وروشن نیز میبینند؛ از مطالب مهم ونهایت مضر ومنامطلوبی اند که اکثرأ دامنگیر همه ارگانها ونهاد قرار گرفته است وهرگاه به باریکیهای انها توجه نگردد ویرانیها وناگواریهای مدهش وجبران ناپذیری را درپی اید خود خواهدداشت ! که صرف یک نمونۀ  مشتی از به اصطلاح خروار هارا در اینجا مثال اوردیم(!!!) واین اشاراتی است به اهل فهم ودانش وخوانندۀمسئول که به سلسله ی کور گره های دیگری خود پی ببرد وچگونه بازکشائی مینماید. وبه بسا حقائیق نهفته دیگری از این شخصیت کشیها وتیرور شخصیتها وشخصیت تراشیها وشخصیت سازیها وتحمیل شخصیت و به ده ها مسائیل دیگر  دست یابد وبه کنه واقعیتهای دیگری پی ببرد.ا

شخصیت سازی یا شخصیت تراشی

این پدیده نامطلوب نسبت به شخصیتهای طبیعی وشائیسته بزودی یا بزور وزر وقدرت وسرمایه ویا به زور شمشیر ولشکروقتل وغارت ونسلکشیها ی فاشیستی وجنوساید ها وبزن بهادریها وچپاولها ومردم آزاریها خیانتها وجنایتها وفساد به طراز مافیائی ان ویا به حمایت اجنبیها وشبکه های استخباراتی  وامثال ان ساخته میشود ویا ظهور مینماید وبا لای جامعه تحمیل میگردد ؛ چگونه؟- یک : _ بگونۀ مثال ؛میتوان ازشخصیتهای چون ردولف هیتلر،موسیلینی، پولپوت، میلاسئیچ ، اسکندر کبیر وچنگیزخان  وغیره در سطح بین المللی، ویا ازاحمدخان ملتانی پاکستانی،امیر عبدالرحمان  ونادر شاه مستبد مشهوربه غدار دریدونی پاکستانی یاهند برتانوی، وزیر محمد گل مهمند، حفیظالله امین، ملا عمریک چشمه وگلب الدین حکمتیار وسائیر زمامداران غیر مشروع تحمیلی و تیروریستها وادم کشان تاریخ در کشورستمزده خود نامبرد که با شمشیر ولشکر وتعصب طراز فاشیستی زیر نیزه استبداد وستم؛ خود را به زوربالای مردم  شخصیت ساخته و خودرا زعیم،امیر،شاه وسایۀ خدا  وبابا وامیرالموئمنین و لشکر خدا ومجاهد وغیره  بالای مردم تحمیل نموده اند ویا  این جنایت کاران خود را   شخصیتی معرفی نموده اند که هر گز باشائیسته سالاری همسوئی نداشته و ندارد. بمجردیکه نوک نیزۀ ستم انها  از سر مردم تحت ستم و بی دفاع دور ساخته شده است؛ توسط همین مردم ؛این شخصیتهای کاذب وتراشیده شده بنامهای دزد ورهزن، ادمکش وفاشیست-جنایت کار، قاتل وغارتگر مستبد وظالم وحشی ونسلکش ونژاد پرست وده ها صفات نامطلوب ضد انسانی وضد بشریت خطاب گردیده و به ایشان نامگذاری نموده  اند و بویژه در افغانستان از خائینترین ومستبد ترین وظالم ترین وقصی القلب ترین زمامداران در تأریخ یاد نموده بر ضد انها شورشها وقیامها بر پا نموده  اند ومینمایند.ا

دو : _   ویا دلچسپتر ازهمه ؛ امروزهم هر گاه شخصیتی چون اشرف غنی احمد زی را مثال بزنیم که با همه قدرت از جانب غرب در تلاش اند تا بالای مردم بیدفاع افغانستان  مانند سائیر زمامداران مزدور رنگ آمیزی نموده تحمیل نمایند!؟ واین درحالیستکه ؛ براساس معیارهای که گفته امد هیچگونه شائیستگی را ندارد ؛ به چند دلیل :  الف :    مردم افغانستان بخاطری از او متنفر اند که در جریان جهاد یگانه کسی بود که ازطریق بلند گویان غربی به طرفداری وبه حمایت ازطالبان اذهان مردم را مغشوش و به نفع انان تبلیغ مینمود وبا گروه تمامیتخواه خود برای به قدرت رسانیدن طالبان نقش سازنده داشت وبنام طالب نیکتائیدار در بین مردم مشهور است وسر انجام سرنوشت افغانستان را به همچوبحرانات وگردابهای توفانی مزمن سردچار نمود.ا

ب : _ مهمتر ازهمه یک شخصیت ملی نیست بلکه تبیعۀ غرب است  وتمام عملکردهای او تعصبگرایانه وتبعیض امیز است. وبویژه درسال قبل  براساس رسانه های جمعی وتارنماها به خبرنگاری فارس  منتشره در سایت آریائی ؛ موصوف در شمال افغانستان به قتلهای زنجیره ای نیز متهم گردیده بود.ا وحمایت از همچو شخصیتهای متعصب ؛ هیچ دردی را دوانمیکند جز انگه حمایت گر او که امریکاست بیشتر بدنام میگردد وبویژه در بین مردم صفحات شمال جایگاه وپایگاه مردمی ندارد وبد بینی زیاد علیه او موجود است.ا

ث : -  اشرف غنی بخاطری شخصیت ملی نیست که اکثریت مردم افغانستان با اوشناخت ندارند واورا  نمیشناسند و از هیچ درد ومشکل  ملت ومردم  اگاهی ندارد  واونیز از ولایات دور دست کشور از مردم ان از خصوصیات  واز روح وروان ومشکلات ورنج ومصیبت انها شناخت ندارد وبا مردم کاملأ  بیگانه است.ا

ت : _  در طول عمر خودبه جز چند ولایت به شکل تشریفاتی وهواخوری به ولایات دور دست غور وچغچران وبادغیس وبدخشان وهزارستان و غیره  مناطق  دوردست کشور زابل وارزگان هلمند قندهار وجنوبی وغیره  مسافرت های کاری که مشکلات مردم را درک وحل نموده باشد انجام نداده است ودراین راستا کدام خدمت لمس کننده به مردم نکرده است که بر اساس خدمات ان بالای مردم تحمیل گردد وتمام خدمات وتلاش ان برای به قدرت رسانیدن طالبان بوده است . زیرا طالبان نیز با اکثریت تام از تبار پشتون بوده که  با اهداف فاشیستی افغان نازی ویا (افغان ملت )واشرف غنی همسوئی تام دارد واز انرو از لحاظ تباری از طالبان حمایت مینمود ومینماید.ا

ج : _ او یک شخصیت  ملی بخاطری نیست که ؛ افزون بر انکه یک تبعۀ خارجی است؛ از لحاظ معیار های دمو کراتیک بدون ارادۀ مردم بصورت غیر مشروع و بویژه بخاطر تجزیۀ افغانستان  به قدرت رسانیده میشود ؛ لذا هیچگونه پایگاه توده ای ومردمی ندارد ومردم از وی به هیچ صورت پشتیبانی نمیکنند زیرا او همیشه  در خدمت طالبان وغرب بوده است.ا

 ح : _   هرشخصیت یا هر زمامداریکه بالای مردم  از بیرون تحمیل گردیده به تأریخ ثابت گردیده که مردم برعلیه ان قیام نموده باعث خونریزیها وجنگها وجنایات وفساد گردیده است.زیرا منافع خارجیها را بر منافع ملی ترجیح داده بحران افریده واسباب حضور خارجیها واشغالگریها شده وهمچو حکومات طراز مرکزی وانهم یک قومی همیشه ناکام وفاسد وبدنام گردیده وبا داشتن ماهیت ضد ملی وضد مردمی وضد دموکراتیک خود سر انجام  راه زوال را پیموده است.ا ودربین همه زمامداران بهترین مثال ،رژیم اقای کرزی است.ا

خ : _ زمامداران دست نشانده وصادرشده وتحمیل شده نتنها سبب بدنامی حاکمیت مرکزی خود شده  بلکه قبل از همه  بی پرستیژ وآبروریزی مملکت وحامی مربوطۀ خود گردیده وباعث بدنامی ان نیز گردیده ومردم را برضد همان کشورحمایت کننده نیز تحریک واز ان روگردان ساخته است وحیثیت کشور مزبور را شدیدأ لطمه دار نموده است  مانند اقای کرزی و رژیم فاسد-فاشیستی ان. مخصوصأ زمامدارانی چون اقای حامد کزی واشرف غنی احمدزی که هیچگونه  پایۀ مردمی ندارند ونه پایۀ جهادی ونه کدام خدمت فو ق العاده ای دیگری به مردم ووطن انجام داده اند جز نفاق وشقاق وتعصبات ملی0قومی وفساد وبحران مافیائی ونژاد وزبان پرستی وروشها وبرخوردهای قبیلوی وقبیله سالاری و کاملأ اگاهانه به دیگرچیز بلدیت نیزنداشته و ندارند.ا

چ: _   برمصداق ادعا ی فوق میتوان به این مثال توجه نمود که؛ دلیل اعلان نمودن اشرف غنی احمدزی را بنام "دومین مرد متفکر جهان !؟"  به پایۀ هیچ کارنا مۀ ونبوغ  وی که  از طریق برخی میدیا ها وبلند گویان معلوم الحال غربی در رسانه ها وتارنما ها؛ به نشررسیده؛ نمادی از یک نوع زمینه سازی برای شخصیت سازی برای او وحمایت او را از غیر مشروعیت وی وتحمیل بعدی اورا  بالای مردم  به نمائیش می گذارد!  اشرف غنی به کدام کار خارق العاده وبه کدام شهکاریها وکارنامه های ملی مردمی-تأریخی؛ وبه کدام کشفیات واختراعات وبه کدام اثار ارزشمند وبه کدام نبوغ خاص در چه موضوع ؛باعث ان شده است تا بمثابۀ یک معیارپذیرفته شده به سطح ملی وبین المللی بنام مرد متفکرجهان وانهم به درجه دوم متفکرجهان انتخاب واعلام گردیده است؟! ومرد متفکر نخستین جهان که بوده است وچه کا روائیها وکارنامه ها داشته است که اورا مرد متفکر اول ساخته است ؟ چرا اشرف غنی متفکر اول نشده شاید حق وی تلف نشده باشد . که  در انصورت اشرف غنی میتواند خود را مرد متفکردرجه اول جهان اعلان کند ؛ کدام قدرت جهان است که جلو اورا بگیرد؟؟؟؟؟!!!!!-  پیرامون این مضحکه ؛گفته میشود که اشرف غنی در کدام محفل  گویا اعتراف نموده که: که این همه فساد  وتعصب وبحران وجنگ وعقبمانیها وبدبختی وفقر وغربت را که در افغانستان مستولی گردیده است همه ریشه در زمامداریهای کذشته دارد واین گناه امرا وسلاطین وپاچا های سلفی ما بوده است!؟- آیا این کدام اختراع وکشف جدید است که اومیگوید ؟؟؟؟ وآیا این حقائیق عینی تأریخی به نزد اشرف غنی یک حرف نو وتازه است؟! واین حقائیق را صرف امروز درک نموده است ؟ یعنی مضحکۀ بزرگتر ازاین هم بیشتر وجود درارد که براساس این اعتراف مرد متفکر جهان میگردد؟!-واقعأ هم در جامعۀ قبیلوی یک چشمه پاچاست!؟-زیرا ؛ اشرف غنی هرگاه علاقه ودلچسپی  به تأریخ وطن ووطندوستی ومردم خود میداشت ، نخست ازهمه ازتأریخ کشور واز کارنامه ها وحکمرانیهااز ظلم واستبداد وکله منارسازیها دزدی و غارت ونسلکشها واز جنایات وقتل وغارتها وکوچهای اجباری  وهزاران هزار نوع ستم وفجائیع  واستخوانشکنی ها  زنجیر وزندان وشکنجه واعدام وتیرور وکشمکشهای زمامداران قبائیلی سلاف خود که در طول تأریخ بالای مردم بویژه ملیتهای تحت استبداد ومحروم و همچنان برعلیه یک دیگر شمشیر ولشکرکشیده زمینه های حضور واشغال بیگانه ها گردیده ووطن فروشی نموده امده اند؛ حد اقل مطالعه ومعلوماتی را باید میداشت؟! وحد اقل یک کتاب دوکتاب  معروف مانند (افغنستان در مسیر تأریخ نوشتۀ  مبارزمرحوم غلام محمد غبار) ویا  کتاب پربها ومعتبر (سراج التواریخ به قلم موئرخ مبارز و شهیروطن ملا فیض محمد کاتب هزاره) وبویژه که در عصر کنونی در دهه های اخیر ده ها کتاب ومقاله واثار بهادار ومعتبر به رشتۀ تحریر در امده بیان کندۀ وقائیع عینی وحقائیق افتابی از خیانتها وجنایات بلا توقف غیر قابل عفو زمامداران سلفی شان میباشد؛ مسوئلانه صرفأ برای معلوات خود مطالعه مینمود تا این اندازه بی اطلاع وبی معلوات نمیبود واین اعترافات خود را از روزی که به سیاست گام نهاده بود آگاهانه بحضور مردم خود انجام میداد!؟؛ معذا: باید که امروز نه اشرف غنی ؛بل، که این موئرخین مبارز وشهیر وطن  وامثال انها را به درجه اول در لست مردان متفکر اول ویا دوم جهان قرار میدادند که کشف اولی را در تأریخهای خود نموده بودند!؛ واشرف غنی که زیر فشارهای جامعۀ مدنی وبیداری شعورسیاسی واجتماعی مردم  وفشار های وجدان خود قرار گرفته،و از این حرفها چیزی فهمیده یا شنیده وبه یگان واقعیت ان پی برده وبه کدام دلیل دیگری هم دست نیافته که انرا رد مینموده وهمۀ این عوامل متراکم شده اورا مجبور به اعتراف وقائیع تأریخی اسلافش نموده  است؛ در انصورت لازم بود تا درقبیلۀ خودش در یک ردیفی از متفکرین قبیله  وانهم هر گاه مستحق بوده باشد با همین طراز شخصیتها یکجا  درجه بندی میگردید نه به سطح ملی ویا  جهانی که نهایت خنده آور است ویا حد اقل در بارۀ وطن فروشی وجنایات وقتل وغارت ونسلکشیها وکله منارسازیهای زمامداران قبائیلی خود چیزی مینوشت وبه خدمت شهروندان خود میگذاشت وانگاه با داوریهای عینی مردم وتأریخ  بطور طبیعی شخصیت مگردید  ودرجه میگرفت!؟  درمورد اشرف غنی مطالب زیاد است جز ضیاع وقت دیگر هیچ به درد نمیخورد ومیگزاریم به قضاوتها وداوریهای مردم تیزبین وآگاه ما.ا

 سخن آخر

این بحث باشفافیت لازم به اثبات میرساند که در شناخت پدیده های ماحول؛  هر گونه جامد اندیشی وتحجر فکری نتنها جای ومقامی ندارد؛ بل توانائی وقابلیت درک وتشخیص علمی را از ماهیت پدیده ها نیز ندارد.واین دیالوگ میرساند که نباید آزادی دیگران ویا طرز دید انها را در حیطۀ باورهای خود محصور ومحدود ساخت و یا به انها از دیدگاه شخصی نگریست وبا همه پدیده ها جانبدارانه قضاوت وداوری نمود. بل،از جانب دیگر میتوان شخصیتها را بر معیار های معینه و پذیرفته شده وبر مبنای شائیسته سالاریها برگزید که توانائی را بیان میکند؛ واما باعث انگیزه های اصلی حسادتها و تعصبات ضعفای بی کفایت ونا توان در کار هانیز گردیده ؛ اسباب حاشیه رانی وکنار زنیهای یک دیگر وتیرور شخصیت نیز میگردد ورقابتهای گونا گون وتنشها را نیز بار می اورد. شناخت شخصیتها را نمیتوان بروی جانبداریهای اتنیستی-زبانی ونژادی-قومی-قبیلوی-اجتماعی-سیاسی -ایدئولوژیکی وبرداشتهای شخصی ارزیابی نمود. وجامعۀ قبیلوی در اصل با همچو پدیده ها وطراز تفکر عقلانی بکلی بیگانه است.از انرو این جامعه  باید با هر پدیده با حساسیت وحسادت تعصب امیز برخورد نماید.!- وانچه که خلاف ذهنیت بسته وخرافی-سنتی-قبیلوی باشد؛با خشونت با ان ستیزه میکند وبر علیه ان برمیخیزد که در قدم نخست روشنفکر ترقیخواه وشخصیتهای سیاسی-اجتماعی-ملی  ومبارز تحول طلب ونهادهای مربوطۀ ان را به قربانی می میگیرد.ا

 

جولای/5/13

منابع ورویکرد ها

 تحت عنوان"سخنان بزرگان" برگرفته شده از فیص بوک  اقای محمد هاشم همدم فاریابی -*

 یادداشتها وخاطراط صاحب این قلم-








July 6th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي