بامیان یکی ازسرزمینهای کهن وتاریخی افغانستان
محمدعوض نبی زاده محمدعوض نبی زاده

                باميان درهزاره جات مرکزی،تقريبابافاصیله 231کیلومتردرشمال غرب کابل ودرقلبکوه هندوکش،به ارتفاع 2500 متر موقعیت دارد.بامیان دربنداهش بنام<بامیکان>ودرقرن پنجم قبل ازمیلادبنام<فان–یانگ>ودرسال632 میلادی<فان–ین–نا>یادشده است.واژة باميان بمعنی«سرزمينِ نور»يا«سرزمينِ مهرِتابان»است؛درعهد سلوكيان باميان از"پامي ين"به پامي زوس"ياپاميزارتغييرنامداد.ومناطق آنسوي باميان- بهسود،غزني و دايزنگي پاراپاميزوس خوانده میشدند.بعداز سلوكيان دراوائیل قرن اول میلادی آشوكاسومين پادشاه موريايي دين بودايي نفوذيافت وبامیان مرکزیت دین بودائی راپیدانمودکه تنديسهای بودا،برجسته کاریهای مرمری آثارسنگی بودایی ماقبل تاریخ،برنزهای رومی،مسکوکات،مجسمه های قبل ازمیلاد،نشاندهنده نماد تاريخي آئین بودائی دربامیان بوده است.دوبت بزرگ وبلند در بامیان درتنهءکوه کنده شده،که درتمامی لغتنامه ها و آثارجغرافیایی و تاریخی یکی ازآنها را سرخ بُدو دیگریراخنگ بُدخوانند این دو محبوب افسانه اي سالهاست که دراساطيرخنگ بت،نماد ايزد آناهيتا و سرخ بت،نماد ايزدبهرام يادشده است.ساختن بودای بامیان چند قرن زمانبرده است وهزاران استادو معماربروي آنكار كردندكه مجسمهء 38متري بودادرقرن دوم و مجسمهء 53متري بودادربين قرن دوم وسوم ميلادي ساخته شده است.دراينوقت معابدوطاقهاي مجسمه هاي بزرگ بودادربامیان بابهترين پارچه هاي ابريشمي و پرده هاي زربفت مزين شده بود وقسمتهاي برهنهء هيكل53 متري مثل دست وپاوصورت بطوركامل از ورق طلا پوشيده شده بودکه درروزچشم هر بيننده اي راخيره ميكرد طوريكه هيوان تسانگ سياح چيني آنرامجسمهء فلزي ازبرنج تصوركرده بود.درمدت2500سال میتوان مذهبرادرنگارگريها وپيکرتراشيهاي آيين بودايي مشاهده کردکه،اين نمادهاي طبيعتگرايانه ريشه درسنتهاي بومي کهن هندي داشت که به پيشتراز 1500ق.م بازمیگردد.نتیجه لشگرکشيهاوفتوحات اسکندردرممالک شرق،آنبودکه دروازه هاي دوتمدن شرق وغربرابروي هم بازکردکه بايکپارچه شدن سرزمينهاي متصرفي اسکندر از هندتايونان و روم امکان آمد و رفت فراهم آمد.باعبوراسکندرازافغانستان ورفتنش بسوي سرزمين هندکه پس از اسکندر،بلخ مقر يکي از سرداران اسکندرگرديد وحکومت يونان-باختری و پس ازآن حکومت کوشانيان روابط سياسي،اقتصادي،تجاري وفرهنگي خودرابايونانيها و روميها حفظ کردند یکهزاروهشتصد سا ل قبل ،کاروانهای تجارتی پارچه هاي ابريشمي،الياژمس،آهن،سنگ هن،كاغذ،چيني باب،افزار جنگي،از آسیا واروپا به قصد چین ازطریق بامیان عبورمینمودند. و شماری اززائرین چینی نیزازین راه به هندکه بودا دوهزار سال قبل درآنجا متولد گردیده بودسفر میکردند.باتوجه به سكه های قديمی ،نقاشيهای روی ديوار های معابد اطراف تنديسهای بودا،دربامیان که ساكنان اين منطقه از 2300 سال پيش دارای همان قیافه وتركيب فيزيكی چهره بودندكه هزاره های امروزهستند،  که مدتها پيش ازظهورمغلها،ساكنان هزاره جات امروزدرمعرض تآثيرات اقوام قديمی مغلها وتركها باويژه گیهای فزيكی شبيه مغلها وترکها قرار گرفتند. سکه هاي طلايي ضرب شده توسط ويما کدفيسس شبيه به سکه هاي طلاي رومي  نشاندهنده پيوندهاي فرهنگي وتجاري بين امپراطوران کوشانی و روم هستند،شاهان کوشاني قدرت شاهي خود راازحمايت خداوندان حامي خود میدانستند،و شاهان عطيه الهي وداراي قدرت ايزدي بودندکه بصورت انسان ظاهرشده اند.تاسيس نمازگاههاي سلطنتي درسرخکوتل ومات درمتورادرزمان ويماکدفيسس آغازوپس ازاوکانيشکاي اول توانست ساختمان معبد سرخ کوتلرابه اتمام برساند،آيين بودائی همواره بانام کانيشکاي کبير همراه بوده،که درآيين بوداازمقام خاصي چون آشوکابرخورداراست . یاقوت حموی درمعجم البلدان مینویسدبامیان شهروخوره ای درکوهستان میان بلخ وهرات وغزنه که دژی استواروشهری کوچک درسرزمینی پهناورکه ازبلخ ده مرحله وازغزنه هشت مرحله دوراست.تیم محققان بین الملی ایکوموس درماه جولای2006 م.بخشی ازاحکام شرعی سوترارادرخرابه های بوداهای تخریبشده پیدا کردندکه،مربوط بیک حکم شرعی سوترا است و درموردعقایدبودیسم بوده که میگوید همه چیزفانی است واین قوانین بروی تکه های پوست درختی موسوم به قان نوشته وهمراه باگلوله های گلی که احتمالاً سمبل استخوانهای بودا است دربین پارچهء پیدا شده است.يک باستان شناس افغانی ميگويدکه مجسمه بودای خوابيده درولايت باميان مزين با طلا عبارت ازهمان نیروانا.وپیکرهء زنی بنام{ نسرم می باشد)که درلغتنامه دهخدا و چند منبع دیگرنسرم نام بتی است بصورت زنی از بتخانهء بامیان نزدیک سرخ بت و خنگ بت ازکوه تراشیده اند.ایندو نام،عاشق ومعشوق نمادازفرهنگ دوره های میترایی،ودایی و اهورایی سرزمین ما میباشد.در سال 109 هجری/727میلادی یکزایر چینی دیگر بنام هوی- تچاو  از راه سی– یو (کابل)وارد فان–ین (بامیان) گردید،در این وقت یک نفر هو در این شهر با استقلال حکم میراند.مسلمانان عرب اولين باردر زمان حجاج بن يوسف برباميان تسلط يافته و تعداد زيادي ازمعابدو مجسمه هاي آنهارامنهدم نمود و زيورآلات واشياي قديمي را به غنيمت بردند.و معبدطلايي بيت الذهب وروكش طلايي صورت مجسمه هاي باميانراازبالاي پيشاني بطرف پايين تراشيدندتاازحالت بت بودن خارج شود.محمدجهانگیر،امپراطور بابري هنددربهار1016هجري درخاطرات سفرش به باميان مينويسد.بالاي كوهي دربامیان غاریست بنام خواجه تابوت که،درداخل آن جسدي است كه قرنها از مرگ آن گذشته وجسد ميت درآن به آيين اسلام روبه قبله خوابيده است،دست چپرا بروي عورت سترنموده ونيم ذرع كرباس هم بالاي سترمانده وازاعضايش آنچه برزمين بوده پوسيده بقيه كم وبيش سالمند.برخی ازمورخین میگویند راهبان بودايي به وسيله ابزاروموادخشك كننده اجسادراهبان بزرگراخشك كرده درغارهاي مرتفع نگهداري ميكردند‌‌‌‌‌‌. زين العابدين بن شيرواني مینویسدکه درسال1221هجري همراه باحاكم وملازمان درداخلغاری شهرك زيرزميني رادرباميان مشاهده نمودیم قريب دوازده هزار خانه و هزارباب دكان مشتمل برچندين چهار سوقهاي رفيع وصفه هاي منيع بود و نا-كا-آتوشي ژاپني ميگويد بوداييان براي آرامش ارواح نياكان خود بهشتهاي زيرزميني مي ساختند .احتمالا شهركي كه شيرواني توصيف كرده بهشت شرقي بوداييان بوده اند. طبق روایت هیوان سانک زایر چینی درحصه پهلوی معبد شرقی بودای خوابیده وجود داردکه،اگر این بودا به صورت اولی خود کشف گردد، این بودای خوابیده  300 متر ( هزار پا)  ٣٠ متر برجسته گی و ٤٠ متر عرض داشته و با سکه های نذری زايرين بودايی مزین با تزئينات خاصی،خواهد بود.همچنان هیواد سهنگ یک جهانگرددیگردرسال 632 میلادی،تذکر داده است که مجسمهء با قامت150 پا( 55متر) ویک مجسمه دیگر با قامت 100 پا ( 38 متر) ویک مجسمه خوابیده بودارا نشان میدهد که،درساحات باستانی بامیان وجود دارد،که درزمان یعقوب صفاری،بُتهاى کوچک زیادی که بازیورات طلاء آراسته بوده،وتوسط وی برای خلیفه عباسی به بغداد فرستاده شد. شهربامیان دردوره های اسلامى غوری هاوغزنویها؛به شهرسلطنتی نصفالبلاد شهرت داشت. زمریالی طرزی،هفتمین سال دورکاویش باستانشناسی رادررآس گروه یازده نفره ازباستانشناسان افغانستان وفرانسه،دربامیان انجام میدهد،که تاحال بالا حصارپایتخت دوره غوریان را در تپه الماس شرق چونی،و بیست مجسمه وپنج سکه طلایی مربوط به دوره کوشانیهای خورد،معبد شاهی وشهر شاهی مجسمه های گلی ،را کشف کرده است. وتلاش دارد تا مجسمه بزرگ بودای خوابیده را کشف کند که ناهنوز به این کار موفق نگردیده است 

پس ازدوره کوشانیها و یفتلیها-تنی چند.ازخانواده شیران بامیان بگمان اغلب ازبازمانده های کوشانیهاویفتلیها هستند دربامیان حکم میراندند.وکلمه شیرکه ازاثرشجاعت این فرمانروایان بوده و اما ازدیدگاه باستان شناسان کلمه شیر یا شار  با شاه و شهر همریشه است . شیران بامیان توسط غزنویان ساقط ساخته شد.تاراجِ اين شهر بدستِ سپاهِ اسلام که،تمدنِ«باميان»رانابودوداراييهايِ آنانرابه يغمابردند. و باشکوه ترين شهر تاريخي رابه ويرانه هاي متروکي بدلکرد.بامیان برای بيش از هفت قرن تادخول لشکر اسلامي درآن،محل تلاقی تمدنهای ايرانی،يونانی، بودايی،هندو و اسلامی واقع شده وميراث فرهنگی آن آميزه ای ارزشمندازتاثير اين تمدنها وفرهنگها بوده است.امادرسال618هجري چنگيزخان به باميان حمله كردکه درآنزمان اميرعمر باوردي درباميان حاكم بودباشکست خوارزمشاه شهرغلغله توسط لشکرچنگیزخان تخر یب وبه بامیان آسیب زیادی وارد گشت.بعدازکوشانیها چندین دودمانهای دیگری نیزدربامیان حکومت نمودند:دودمان لویکان این دودمان درغزنه وگردیزو اراضی مربوط آن سلطنت داشته اندو لویکان درآنزمان خاقان نامداشت که معاصرباخنجل کابلشاه در 164 هجری میباشدعبدالحی بن ضحاک گردیزی درمورد فتوحات یعقوب لیس صفاری ونبرداوبارتبیلشاهانکه ازسلاله همین خاندان است مینویسد.پیکاراین دودمان باصفاریان و لشکراعراب سالیان سال دوام داشت.شیزوگرگ پدرلویک بوسر است .لویک بوسر: شای-بگ–پوهر یا-لویخ بوسر،شاه فغفور(خداوند زاده)لویک بوسر نام دارد.لویک وجویر (هجویر)صاحب بتخانه بزرگ بودکه.اکنون این اسم کمی تغیرکرده به اجرستان مسمی است ودرشمالغربی ولایت غزنی واقع اندحبیبی جویریاهجویریاهجیرو هژیررابمعنی نیکوروی وهوشیارهمریشه میداند،لویک خاقان یکی دیگرازامرای لویک غزنی پسروجوهویرونواسه خانان افلح بحکمرانی رسیدبتخانه لویک دروازه بامیان غزنیرابرکندکه این مسجد بنام مفلح شهرت دارد.درسال256 هجری بلخ و بامیان و کابل و سیستان تحت قیادت لویک افلح هم از جمله خراج گذاران حکومت صفاری بود.بعدازافلح،منصور افلح وابوسهل مرسل بن منصورآخرین دودمان این خانواده بود.که حکومت انهادر365 هجری بدست سبکتگین منحل شد.درسال30هجری دودمان رتبیلان زابلی که اضافه ترازدوصد سال حوالی سالهای(65/86هجری)دربست با اعراب درنبرد بوده است که بدست سپاه اسلام منهزم میگرددوکابلشاه مسلمانانرا ازکابل برون راندند،رتبیل تازابلستان و رخج دست یافت،و ربیع بن زیاد او رادر بست هزیمت داد و بعد ازآنکه دررخج (قندهار کنونی)با او جنگ کرد بلاداورابگرفت.درزمان خلافت عبدالله بن زبیر(64/73هجری) لشکرعرب به زرنج آمدند و بارتبیل که درزمان مرگ یزید بن معاویه سیستان راجزء قلمرو خود گردانیده بود جنگیدندو رتبیل را بقتل رسانیدند.وپسررتبیل باقبول باج باسپاه اسلام صلح کردوزمانیکه عبدالرحمن بن محمد بن اشهث بمخالفت خلیفه عبدالملک بن مروان و حجاج بن یوسف خروج کردو ازقوای خلافت شکست خوردبه رتبیل پناه آورد ولی رتبیل اورا بگماشتگان خلیفه سپرد و با پرداخت سالانه هزاردرهم با حجاج صلح کرد.که جمله ملوک آن هشت نفر بودوآخرین آن بنام رتبیل گبر توسط یعقوب لیس صفاری ازبین رفت.این دودمان که مدت دوصدپنجاه و پنجسال درموازات اسلام حکمرانی کردند همیشه تمام عمرخود رادر جنگهای مدهش علیه اعراب گذراندندازاین سبب اکثرتاریخ نویسان اسلامی درموردشجاعت ایندودمان که جدا از کابل شاهان بوده است داد سخن داده اند . کابلشاهان به اعتبار کیش و مذهبی که مورد پرستش شان بودبعضاً شناخته شده اندازقبیل هندو شاهان ،شاهان بودایی که مورخین آنها را ازبقایای کوشانی یفتلی و یاترک میدانند.چون اکثراین خاندان درحوال کابل حکمرانی داشته اند بنام کابلشاه یادشده اند.که بعدازاستیلای صفاریان این خاندان پایتخت خودرا ازحوالی کابل به ویهندکنار اباسین انتقالدادندونخستین شاه کابلرابرهتگین میشناسدکه تا استیلای اعراب به شصت نفرمیرسد.یکی ازاین شاهان کنگ است که آخرین شاه شان لکتورمان نامداشته است خنجل،لکتورمان،کلر،سامنته ،کملو ،بهیم،جیپال،آنندپال،تریلوجنپال-تروجنپال،بهیم پال،نیزازجمله شاهان سلسله کابل شاهان بوده اند.کابلشاهان دارای شهرت عالی اخلاقی و اجتماعی دردنیای اسلامی معاصربود،که خلیفه المقتدر بالله خلیفه عباسی در295هجری مسکوکی را به تقلید و شکل سکه کابلشاهان ضرب نموده بود.درنزد حکمرانان خراسان-افغانستان شهرکابل نیز مرکز اقتدار پنداشته میشد،تا وقتیکه حکرانی ایشان درکابل برسمیت شناخته نمیشد نمیتوانستنداین مقامرا احراز دارند،ابواسحق بن محمداصطخری مینویسد،تاوقتیکه شاه بکابل نیایدمستحق شاهی نباشد،.درنصف اول قرن هفتم میلادی خاندان نپکیان درخراسان حاکمیت داشتند.چون تگینان بالای سکه های نپکیان مجدداًضربزده اند.قیافه های که به اینسکه ها نشان داده شده است بیشتر به شاهان یفتلی شباهت بهم میرساندکه بالای تاج شاهان سرگاو شاخدار استکه شاید تجسمی از پرورش و دامداری و کشاورزیرا تمثیل کند.ودر پشت این سکه ها آتشکده فروزان باشکل دو فرشته بطرف راست و چپ آتش نقش شده است و شاید ممثل کیش زردشتی بوده باشد.از بقایای کوشانی و یفتلی ازنژاد توه کیو امرای شمال هندو کش که مرکزشان قندوزبود نیزدراین مناطق حکومت داشتندکه نظربه یادداشتهای هوانگ تسونگ جهانگردچینی دارای 27 ولایت بودکه درهرجا حکمرانی وجود داشتکه حوالی 630 میلادی9 سال قبل از تولد پیامبر اسلام حضرت محمد(ص)فرزندکلان تونگ یبنغو بنام تاردو شاد حکمرانی داشت و وی دامادخانطورفان پادشاه دین پرور و مهمان نوازی بود که پسرش او را زهر داد و بجایش نشست .در سه قرن اول تاریخ اسلامی،ازشاهان خاندان تگینان نامبرده میشودکه در اخیر اسم شان کلمه تگین اضافه میشود.سلسله شاهاناین سلاله ازیکخانواده نبوده ولی ازعناصرکوشانی یفتلی خالی بوده نمیتواند.اینها به سرزمینهای شمال کوههای هندوکش مستقر و مسکون شدند ودرظرف هزاران سال توانستندفرهنگ تمدنی و اعتقادات این ساحات را پذیرا و حفظ نمایند.موجودیت شهر تگین آباددرفلات ارغنداب قندهار و هلمند این را می رساند که این سلسله در زمان غزنویان دارای مراتب عالی از تمدن در آن منطقه بوده اند.یکی از جهانگردان چینی بنام ووکونگ که کار دارچینی در حدود 134 هجری که ازکندهاراو تخارستان دیدنکرده بود ازتحن یا تجن درحوالی کندهارکه همین تگین باشد خبر میدهد.حبیبی ازمهاجرت این خاندان ازحوالی شمال هندوکش تخارستان و قندوزکه ازاثر فشار امپراطوری تانگ های چینی به جنوب هندو کش منتقل و سلطنتی رادرنیمه دوم قرن هشتم میلادی درحوالی وادی ارغنداب وکندهار تشکیل داده اندکه این خاندان درزمان خلافت حضرت عثمان بن عفان توسط عبدالله بن عامروالی خراسان به دین اسلام مشرف گردیدند.اینخاندان برعلاوه مناطق جنوب هندو کش(تگین آباد)درشمال هندوکش ازسمنگان تا میمنه حکمرانی داشتند.شایدکه بولکاتگین والپتگین موسس سلسله غزنویان نیزازهمین خاندان باشند.دراوایل فتوحات اسلامی خروج تیزک خان و یا تیزک طرخان از تشکیل اتحادیه بر ضدجیغویه کهنسال تخارستان و در بند کشیدن آن باعث تقویت قدرت او بوده است . و تمام قوای ملی را در مقابل اعراب متحد و مجهز کرد،دردره خلم تاشقرغان (55 )کیلومتری شهر مزار شریف)مرکزگرفت و بلخ؛بازام دهقان مرورود،مهرک دهقان طالقان،ترسل دهقان فاریاب،دهقان جوزجانرا بشمول کابلشاه که درآنطرف هندوکش حکمرانی داشت اورانیزدراین اتحادیه ملی برضد قتیبه فرمانده عرب فراخواندوکابل شاه موافقت کرد که در صورت پیشروی عرب لشکریان تیزک را پناه دهد.و یک دژ مستحکم از نیرو های ملی خراسانیرا در برابر قتیبه براه انداختندکه کابلشاه تمام شرایط تیزک خان را پذیرفته بود؛تیزکخان اموال گرانبارخودرا بکابل فرستادو قتیبه ازاین آگهی یافت زمستان سخت و سرد رسیده بود،تمام کار را به بهار آینده گذاشت و عبدالرحمن برادر خود را با 12 هزارلشکر در بروقان دو فرسخی لخ تمرکز داد و خودوی درسال 90 هجری باملک طالقانکه وعده شمول اتحادیه عسکری تیزک راداده بود در آویخت و ،وکشتارعظیم بکرد،ودرطول چهار فرسخ اجساد مصلوبین را بیاویخت.چون موسم سرما بگذشت قتیبه در91 هجری با قوای فراوان روی به بلخ نهاد و قوای بلخ هم مقاومت کرده نتوانست.جنگ سختی میان تیزکخان و قوای قتیبه بوقوع پیوست که سرانجام از اثرخیانت یکی ازخانان که درروب و سمنگان حکمرانی داشت بعداز ایمنی خواست خود گذرگاهیکه قتیبه بتواند لشکر خویشرا از آنجا عبور دهد نخستین سنگر دفاعی تیزک خان در دره خلم رادر هم شکست و قوای عرب بر سمنگان تاختند و تیزک در پنج چاه بغلان مقاومت میکرد.چون ضعف خودرادربرابر حریف حس کرد اثقال احمال خودرابکابل شاه فرستاد.و خودش درکهسار کّرز پناه برد و چون درۀ کرز بجز یک راه دیگر مدخلی نداشت مدت دو ماه جنگ آوران عرب را یارای فتح آن نبود.،قتیبه حیلتی اندیشید که دراین وقت قرارگاه قتیبه در دو فرسخی ازلشکر گاه برادرش عبدالرحمن دوربود.وسلیم ناصح باسفارش قتیبه نزدعبدالرحمن رفت و ازآنجانان وحلوای فراوان برداشت وگماشتگان عبدالرحمن رادرمرکز دره کرز گماشت و گفت:هرگاه تیزک را یکجا با من ببینید،فوراً بین ما و مدخل دره حایل آیید، و لشکریان را به نان و حلوا مشغول گردانید .سلیم باچنین نقشه نزد تیزک رفت و او را به امیدامان و حفظ جان به اطاعت قتیبه خواند،تیزک تسلیم شد و.تیزک با تمام سرداران ازدره بیرون شدند و چون بمقرعبدالرحمن رسیدند،تمام ایشانرا درغل و زنجیر کشیدند،قتیبه،نامه ای را به حجاج نوشت که بعد از چهل روز پاسخ آن با امر قتل تیزک بود.قتیبه باوجود وعده های امان و پیمانی که با تیزک داده بود ،این تیزکیان ر ا در حدود دوازده هزار نفر بکشت و تیزک را بادوبرادرزاده اش درچشمه وخش خاشان اشکمش بدارآویخته وسرتیزکخان بدربارحجاج فرستاده شد.وگرابنها ترین نگینیکه درموزه تیزک نگهداری میشد به دست قتیبه افتاد،قتیبه یبیغور پیررادرشام بدربارولیدفرستادند.به اینترتیب طومار یکی ارفاتح ترین سرداران نامی سرزمین خراسان دراثرخدعه که از طرف قتیبه صورت گرفته بوددریک صفحه ء از مبارزات مردم خراسان بپایانرسید .درسال 9 میلادی زایروجهانگرد چینی هیونگ تسنگ ازبامیان دیدار میکند،ومینویسد: پادشاه اینجابرکیش خودسخت استوار بود و درمجلس کبیر دینی موکشامهپرشاد)که بعد از هر پنج سال انعقاد مییافت،(شاه)کلیه دارایی خود و زنان و فرزندان حتی خزانه دولتی را انفاق مینمود. فضل بن یحیی برمکی درعهدهارون الرشید درسال 176هجری برخراسان والی شد و ابراهیم بن جبریل را با لشکریان زیادبرکابل سوق داد،وبااو ملوک ودهاقین تخارستان را نیز فرستاد. سوریان غور یا زور رب النوعی است که این سلاله دردره های بین تیوره و پسابندوپرچمن و ساغر و فرسی زندگی و حکمراویی داشته اند که اکنون بنام ولایت غور یاد میگردد.ماهویه بن مافنا بن فیدمرزبان مروبوداودرکوفه بحضورحضرت علی بن ابیطالب(رض)رفت ومامورپرداخت مالیات از طرف انحضرت درمربوطات خراسان مقررشد.قسمیکه طبری و ابن خلدون مینویسندکه ماهویه -یزدگرد شاه ساسانیرا درحالیکه او را از اثر دسیسه از براز دهقان مرو جدا میسازد و درحالتی قرار میدهدکه خود، را ندانسته و بنا بر اعتمادیکه به ماهوی سوری میکند با قبول حرفهای او خودش را عاری از سلاح و نفر میکند.زمانیکه یزدگردمیفهمدکه او قصد جان ویراداردباکمال نومیدی در آسیاب خانهءپنهان میشود که توسط عاملین ماهوی سوری درآسیاب با بیرحمی بقتل میرسد.وماهوی سوری بدست بیژن با سه پسرش کشته شد.دودمانی سوریان غوروشنسبیان ازاسلاف شهنشاهان غوراند.طبری سور و سام را دو برادر ضحاک (ماران ) افسانوی میشناسد که سور مهتر بود و فرمانروایی داشت و سام سپه سالار بود.و اعقاب و اسلاف ایشان قرنها پیش از اسلام در مندیش غورحکومت داشتند و شخص دیگری از همین دود مان که بسطام بن مهشاد نام داشت برجبال شغنان و بامیان و تخارستان حکومت داشتند ،که نسب آنان را به رستم پسر زال و نواسه سام نریمان میرساند که زال پدر رستم سین دخت دختر مهراب شاه کابلی را بزنی گرفته بود.حکمران این دود مان در عهد اسلام ملک شنسب بن خرنک می شمارند که اخلاف او را شنسپاییان خوانند و در عهد علی(رض) بدست وی ایمان آورده است و از وی عهدو لوای بست،و هرکه از آن خاندان بر تخت نشستی آن عهد و لوای علی بدو دادند .امیر فولاد شنسبی غوری: یکی از فرزندان ملک شنسب بن خرنک بود ،و ابومسلم مروزی که خروج کرد و امرای بنی امیه را از ممالک خراسان  اخراج کرد،امیر فولاد حشم غمر را بمدد ابو مسلم برد و در تصرف آل عباس و اهل بیت نبی(ص)،آثار بسیار نمود و مدتها امارت مندیش و فرماندهی بلاد جبال و غور مصاف بدو بود، اودرگذشت و امارت بفرزندان برادر او بماند. امیر بنجی نهاران شنسبی امیر بزرگ بود و او را از کبار ملوک غور دانند و جمله سلاطین از فرزندان او بودندود   یگرازامرای سوریان امیر سوری بن محمد ملک بودوممالک غور بیشتر در ضبط اوبود.صفاریان چون ازبلاد نیمروز،بطرف بست و بلادزمین داور آمدند،یعقوب لیس لک لک امیر تگین آبادراکه بلاد رخج است بزد و طوایف غوریان بسرحد های هند تحسن جستند.ابو علی بن محمد سوری:در جبال مندیش ملک و فرمانروا بود و در بلاد غور مساجد و مدارس ایجاد کرد. که از طرف برادر زاده اش عباس پسر شیش بن محمد خلع گردید .امیر عباس بن شیش بیباک دلیر و بی رحم بود . او رسد خانه ای که سیر افتاب را تعین میکرد ساخت و در علم نجوم ماهر بود و بدست سلطان ابراهیم غزنوی بکمک خویشآوندان واهالی غور، منهزم و خلع قدرت گردید و سلطنت را به پسرش امیر محمد دادند.  امیر محمد بن عباس و سپس قطب الدین حسن عباس؛ملک عز الدین الحسین بن الحسن؛قطب الدین محمد بن حسین؛ بهاء الدین بن حسین ؛ شهاب الدین محمد بن حسین غوری ؛ شجاع الدین علی بن حسین؛ و سلطان علائ الدین حسین بن حسین بن سام: مشهور به جهان سوز که بغزنین لشکر میبرد تا انتقام سلطان سوری بکشداو به تخت مملکت غور و فیروز کوه بنشست و لشکرهای غور و غرستان جمع و عزیمت غزنین مصمم کرد.چون سلطان یمین الدوله بهرامشاه ازآنحال و عزیمت معلوم شد لشکرغزنین وهندوستان مهیا ومرتب گردانیدو به بلادگرم سیرازرخج و تگناباد روی بطرف زمینداورآوردو چون سلطان علاءالدین با لشکر خود بزمین داور رسیده بود،سلطان بهرامشاه، رسولان به نزدیک علاء الدین فرستاد که باز گردد بجانب غور که ترا طاقت مقاومت حشم من نباشد،که من پیل میآورم .سلطان علاءالدین جوابداد:که اگرتو پیل میآوری،من خرمیل میآورم،مگر ترا غلط می افتدکه برادران مرا هلاک کرده ای هر دو لشکر استعداد مصاف و قتال مهیا گردانیدند.سلطان علائالدین دو پهلوان خود را بخواند که سران لشکر و مبارزان مملکت غور بودند، هر دو خرمیل نام، یکی خرمیل سام حسین،دوم خرمیل سام بنجی وهر دو تن درشجاعت داستان عصرخویش بودند.سلطان به آنها گفت شما هر یک را یک پیل می باید که بر زمین زنید.و هر دو لشکر را مصاف شد.چون پیلان بهرام شاهی حمله آوردند هر یک از پهلوانان بر یک پیل در آمدند.خرمیل سام بنجی درزیر پای پیل بماند وپیل بروی افتاد و هلاک شد. و خرمیل سام حسین پیلرا بیانداخت و بسلامت بیرون آمد.بهرام شاه لباس اطلس پوشید دراین مصاف لشکر بهرام شاه بغزنین بهزیمت شدند .علاءالدین غزنه را به قهر گرفت و هفت شبانه روز بر آن آتش زد که دست کشاد غارت و کشتن و مکابره بود . هر که را از مردان یافتند بکشتند و عورات و اطفالرا اثیر کردندودر این هفت شبانه روز در قصور سلطانان غزنین علاءالدین مصروف عیاشی و باده گساری بود.

  درنیمه اول سال روان میلادی کنفرانس، پیشینه تاریخی وحفظ میراثهای فرهنگی بامیان به همت کشورهای جاپان، آلمان و فرانسه در شهر کابل برگزار شده بود که درین کنفرانس. بامیان، از لحاظ اهمیت باستانی ومدنی با داشتن آثارتاریخی بی همتا و مناظر طبیعی زیبا، نزد یونسکوعضویت ( سازمان حفظ میراثهای فرهنگی ملل متحد ) و عضو دائمی صندوق اعانه جهانی را کسب کرد که سالانه، از این طریق کمک  مالی صورت خواهد  گرفت .و ازچندین آثار باستانی و مناطر طبیعی  و تاریخی بامیان  یاد آوری میشوند

 شهرضحاك: ويرانه هاي وسيعي بالاي تپه ء سرخ رنگ به ارتفاع 100تا 150متر واقع دردهانه ء پاي موري درجنوبغرب شش پل که قدامت آن بقبل ازاسلام ميرسد ازباقيمانده هاي شهرتصاوير انسانهاي با چهره هاي تركي مشاهده شده  وعوام معتقدند كه پايتخت ضحاك مار دوش بوده از آثار ديدني شهر ضحاك تونل پلكاني "آب دزدك" است،تونلي خميده مارپيچ و پله پله كه از وسط شهر بسوي زيرزميني حفر شده وبه حوض آبي كه حالا خشك شده ميريزد اهالي شهر توسط دشمن محاصره مي شده براي تامين آب استفاده مي كردند و این شهر تقریباً دارای دوهزارسال قدامت باستانی داشته که درپانزده کيلومتری شرق شهر باميان موقيعیت دارد

  .شهر غلغله: ازشهرهاي تاريخي باميان بوده كه بدليل برف وباران وعدم توجه،فقط مخروبه هايش باقي مانده است.مغاره هايكه بدست انسان درجداركوه دراطراف مجسمه هاى مخروبۀ بودا وجود داردکه اين مغاره ها درزمان بوديزم  مورد استفاده پيروان بودا بوده است؛که هزاران سموج به اشكال مربع مستطيل شش ضلعي بزرگ وكوچك،سالها محل تعليم و تربيت وعبادت ورياضت رهبانان بودايي درباميان بوده كه متاسفانه تزئينات،نقاشي و گچ بريهاي داخل آن.در طول زمان تخريب شده، بعضي از سموج ها طول 100متر و عرض 4متر دارند.

ا ژدهاي صخره اي درفاصله هشت كيلومتري قريه شهيدان دره اي بنام درهءاژدر،يك ديواره بلندطبيعي

 سفيدرنگ مشاهده ميشودکه بشكل اژدهاي خوابيده به ارتفاع 12مترو قطرده متروطول حدود 240متر.قراردارد وعوام معتقدندكه اين ديواره اژدهاي بوده مخوف و عظيم الجثه كه هر زنده جاني را سر راه خود ميبلعيده تا اينكه امام علي (ع)به باميان آمده با يك ضربه اژدها را كه تازه از غار برآمده و هنوز نيمي از پيكرش زير كوه بوده به سنگ تبديلكرده و از فرق سرتا دم آنرا تسمه اي كشيده وبه نزد شاه بربر برده و هم وزن خود طلا گرفته آنرا به سائلي بخشيده است

   منطقه امن و زیبا،بند امیر که دارای شش دریاچه زنجیرهء بنامهای بندامیر-بند  هيبت• بند چلمه• بندبربر• بند پنير• و بندحیدر است که درقلب افغانستان در دامنه ء کوههای سربه فلک کشیده موقعیت داشته که شاهکاردست توانای طبیعت بوده و در،زیر آسمانی صاف برارتفاعی بلند،در میان کوه‌های آهکی،چند دریاچه مملو از آب زلال و گوارا با ماهی‌ها و آبشارهای زیبا،کشیده  شده است؛به آب بندها رنگ .آبیِ داده،به قرینه‌ی دریای مدیترانه میباشد.اکنون، بند امیر به عنوان اولین پارک ملی افغانستان  از جانب  یونسکو مسمی گردیده است

یکی دیگرازمناظرطبیعی بامیان،حوض های بزرگ آبی است که،این حوضهای آبی دربلندترین قلۀ « شاه فولادی»سلسله کوه های بابا بزرگترین کوه های مناطق هزاره جات مرکزی افغانستان که 5200 مترازسطح بحر ارتفاع دارد بفاصیله  ده کیلومتر از مرکز بامیان به سمت جنوب غرب آن،درقریه علی بیگ  دره فولادی واقع است  این چندین حوض آبی در وسط قلهء کوه شاه فولادی قرارگرفته که دراطراف حوضها سنگهای سیاه وبراق به احتمال زیاد غنی ازآهن بوده ،در پرتونورآفتاب میدرخشند قله شاه فولادی زیرانبوه سفید برف که اززمستان سال .گذشته برفرازآن،همچواژدهای پرخط و خال وهول انگیز بچشم می خورد

 در دنیای، کنونی توریزم به صنعتی پررونق تبدیل شده که گردش ما لی آن به ششصد میلیارد دالردرسال می‌رسد. این صنعت،‌ در برخی کشور‌ها، چنان توسعه یافته است که بخش بزرگی از بودجه‌ی آنها از طریق توریزم تأمین می‌شود. اما درکشورما افغانستان سیاحت و توریزم  صنعتی، جوان است، ولی از نگاه  داشتن ؛ طبیعت بکر،کوه‌های سربه فلک کشیده،دریا های خروشان، تنوع اقوام وزبان‌،سنت‌ها، آثارتاریخی به جای مانده ازدوره‌های یونانی-باختری،کوشانی واسلامی وهمه ظرفیتهای پُرکششی برای ایجاد انگیزه‌ برای سیاحان جاذبه‌های گردشگری، مقامی ممتازو برجسته دارد وسرزمین باستانی بامیان، یکی ازمناطق با اهمیت توریستی  کشوراست  که با وجود داشتن آثار تاریخی و باستانی و مناظر طبیعی زیبا بی همتا، درین مدت هشت سال گذشته  ازطرف حکومت کنونی هیچگونه بازسازی  درین سرزمین بلاکشیده ومردم فقر زده آن انجام نشده است اما برای دوره جدید حکومت آقای کرزی که مردم بامیان برای او بطور مشروط ابراز رأی نمودند وتوقع دارند که در باز سازی این ولایت و دیگر ولایات مناطق هزاره نشین کشور توجه بخرچ داده تا این مردم عذاب دیده را بیشتر ازین نا امید نسازند که طرف توجه  و مخاطب مردم  بامیان ودیگر مناطق  هزاره نشین کشور بیشتر رهبران سیاسی جامعه هزاره اند که  حکومت را وادار نماید تا به وعده و تعهدات خویش جامه عمل بپوشانند.

.رویکردها   

 وبلاگ برهانی بامیان  زیر عنوان  بامیان عضو دایمی میراث فرهنگی یونسکو شد -نویسنده مهدی مهر آئین .

 سایت خاوران زیر عنوان   تندیس های بامیان مجسمه های بودا نیستند نویسنده:-  سلیمان راوش.

  سایت ¨جمهوری سکوت  زیر عنوان بامیان سرزمینی شگفتی ها نویسنده :- عمه سنگری.  

   سایت خبری ژانس خبری پژواک  زیر عنوان یک اثر ارزشمند تاريخى در باميان کشف شد  نویسنده--هادی غفاری .

   رادیو صدای ازادی- --حوض های زمردین آب بر فراز قلهء بابا  نویسنده:- علی عرفان.

رادیو بامیان  کشف پایتخت شا هان غور وهشت معبد تاریخی در بامیان باستان-

  سایت خاوران زیر عنوان {مجسمه هاي باميان؛ نگارگري و پيکرتراشي بودايي} نویسده: بانو زهرا لطفی

 یا د داشت های شخصی صاحب این قلم  -3 ماه –جنوری– سال – 2010 – میلادی.


January 4th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي