مکتب فقهی قم و چالش های قرائت از ولایت فقیه
اسدالله جعفری اسدالله جعفری

مکتب فقهی قم در زمان مرحوم آیت الله بروجردی هویت واستقلال پیدا کرد و عملا در برابر مکتب فقهی حوزه کهن نجف اشرف قامت آراست و دارای هویت آموزشی شد.

این هویت آموزشی و قرائت فقهی با فوت ایشان و مرجعیت نسلی از دانش آموختگان حوزه قم و مخصوصا شاگردان شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم، و آقای بروجردی که نوعا از شاگردانی بودند که برای درس وتحصیل به حوزه نجف اشرف حضور بهم نرسانده بودند، دارای شناسنامه شد.

آیت الله خمینی از جمله شاگردان حوزه قم است که درنجف تحصیل نکرده  و در حوزه علمیه قم به اجتهاد رسیده و بعد از نایل شدن به مقام اجتهاد و به عهده گرفتن زعامت و مرجعیت حوزه و اجتهاد را به سمت و سوی دیگر سوق داد و اولین نشانه های این تغییر و تحول در آموزه های فقهی شیعه، نگرش اجرایی به احکام فقهی بود که ایت الله خمینی آن را درقالب قیام علیه حکومت شیعی مورد احترام مرجعیت و مکتب نجف، به عرصه آورد.

بعد از قیام ایشان علیه شاه و تبعید به ترکیه و بعد هجرت ایشان به نجف ،  رویارویی این دو نوع قرائت فقهی، بطور عملی در نجف آغاز شد به گونه ی که در آغاز ورود ایت الله خمینی به نجف وکربلا ،مراجع نجف و کربلا از ایشان استقبال چندانی نکردند و تنها مرجعی که روی خوش نشان داد، مرحوم سید محمد شیرازی بود که در کربلا به سرمی برد و دارای کرسی تدریس و نماز جماعت و حرمت و شخصیت والا بود و از همان شخصیت دینی خود در جهت تکریم ایت الله خمینی استفاده نمود و نماز خود را به ایشان واگذار کرد. اما غیر از آقای شیرازی،کسی دیگری از ایشان  استقبالی در شأن یک مرجع نکرد و مراجع نواندیشی چون سید باقر صدر هنوز به  مقام مرجعیت نرسیده بود.

درابتدای ورود امام خمینی به نجف،حلقات خاصی شروع به شایعاتی علیه ایشان نمود واصل مرجعیت ایشان رامورد تردید قراردادند.بااستقرار امام درنجف وشروع نمودن درس خارج فقه ومنتشر شدن بعضی از آثار فقهی ایشان، شهرت علمی امام به تدریج حوزه نجف را مقهور خویش ساخت وطلاب جوان خوش فکر را مجذوب کرد .

من دوسال قبل برای دیدن علامه سید هادی مدرسی عراقی در دفتر برادر ایشان آیت الله محمد تقی مدرسی در مشهد واقع در گنبد سبز، یک شبی ساعت 12 شب به ملاقاتش رفتم که این ملاقات تا ساعت یک و نیم شب طول کشید،در آن ملاقات ایشان فرمود:

«درابتدای شروع تدریس امام خمینی،تعداد کمی دور امام بود که نوعا ما و محمد منتظری وتعداد دیگر بودیم حالا اینجور نبود که امام خمینی از اول همین طور دارای شهرت و جایگاه باشد».

البته این روایت علامه هادی مدرسی را طلاب نجف دیده ونجف نشین افغانستانی نیز تأیید کنند.

به هرحال،امام خمینی درنجف بحث حکومت اسلامی یاهمان ولایت فقیه را آغاز نمود واین سرآغاز روشن وشفاف از رویارویی دونوع قرائت از فقه بود که به مصاف هم می رفتند واین به مصاف هم رفتن، نتیجه اش همان شد که وقتی جلال الدین فارسی این مجموعه دروس را در لبنان به چاب رساند ونسخه های از آن درنجف رسید،جریان منتسب به نجف،آن نسخه هارا چون لاشه ی مردار با  دست کش می گرفتند ومی سوزاند ویا در دجله می انداخت.(به خاطرات جلال الدین فارسی مراجعه شود)

اما در همان دوره وزمان،حوزه علمیه قم درغیاب امام خمینی،توسط شاگردان مبرز ایشان همچون آیت الله منتظری،مرتضی مطهری،یوسف صانعی (که تحریر الوسیله امام خمینی را متن درسی خود قرارداد)،دکتر بهشتی و... راه امام خمینی را می پیمودند قرائت حکومتی از فقه را وبطورجدی دنبال می نمودند وروشنفکران چون مهندس بازرگان ودکترعلی شریعتی وفخرالدین حجازی،دردانشگاه ها راه امام خمینی را می پیمودند ومخصوصا قرائت دکترعلی شریعتی از شیعه و حج واسلام شناسی به قرائت امام خمینی نزدیکی بیشتر داشت . ودرواقع قرائت دکتر شریعتی ازاسلام وشهادت وحج، حلقه وصل دانشگاه وحوزه بود ودانشگاهیان با نگاه شریعتی با اقای خمینی آشناشدند.اگر دکترشریعتی وقرائت او نبود، دانشگاه نمی توانست امام خمینی را بشناسد وانقلاب اسلامی ایران به آن سرعت دردانشگاه هاپایگاه وجایگاه باز کند.

بعد از پیروزی انقلاب درایران واستقرار حکومت جمهوری اسلامی وگنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی توسط سه چهره بزرگ انقلاب ایران «آیت الله منتظری،آیت الله طالقانی و بهشتی»در مجلس خبرگان قانون اساسی که در اصل پیش نویس قانون اساسی خبری از اصل ولایت فقیه نبود وبا ابرام آیت الله منتظری وهمراهی آیت الله طالقانی وشهید بهشتی، (علی رغم مخالفت بنی صدر وجریان مجاهدین خلق) به عنوان یک اصل، در قانون اساسی تبویب وتصویب شد.

اما نجف،همچنان طریق سنت بریده ازاجتماع را مشی می نمود وولایت فقیه را ولایت در موارد خاص ومعین می پذیرفت وقرائت مکتب قم را از ولایت فقیه قبول نداشت.

از آنجایی که نجف، خداوندگاران فقه وفقاهت را درآغوش داشت ومکتب قم بسیار جوان بود وقرائت مکتب قم از ولایت فقیه با چالش های بزرگ مبانی فقهی وروایی مواجه شد، خداوندگار دانش وفقهی را می طلبید که بتواند دربرابر مکتب نجف سینه سپر کند وسنت اندیشان قم را هم مقهور خویش سازد.

در چنان هنگامه هایی شخص امام خمینی نه فرصت پرداختن به این مسئله راداشت ونه وضع جسمی ووظیفه زعامت حوزه ورهبری نظام نوپا به او این فرصت واجازه را می داد که به تبیین مبانی فقهی وروایی ولایت فقیه بپردازد.

لذا تنها شاگرد برجسته امام خمینی وبروجردی ،آیت الله منتظری به این امر مهم قیام نموده ولایت فقیه تدریس نمود ومبانی فقهی وروایی آن را استوارساخت ودرپرتو عقلانیت مخصوص به خودش،این حکومت اندیشی فقهی را در قالب ولایت فقیه تبیین وتبویب وتدقیق وتحقیق کرد که خداوندگاران مکتب نجف وسنت اندیشان قم،یا سرتعظیم فرود آوردند ویا سکوت را درپیش گرفتند.

از طرف دیگر عراق به ایران حمله کرده بود وعراق وایران در جنگ بودومکتب نجف بنا براقتضای زمان وشرایط مکان،از معارضه علمی با قم باز ماند وعملا تقیه علمی رادرپیش گرفت وسنت اندیشی را رنگ ولعاب بیشترداد.

مکتب قم نیز بعد ازمدتی دچار چالش شد ومسند نیشینان حکومت ولایت فقیه،سنت اندیشی را رها نمودوسخن از فقه پویا بود وحوزویان باتمام توان ونیرو به حکومت اندیشی روی آوردند وحوزه قم هم با تب جنگ وشور وشعورملی نفس می کشید وهرطلبه مقدمات ناخوانده، شد مفسر ومبیین ولایت فقیه وهرکس که بنای ورود به حوزه راداشت اولین شرطی پذیرش او این بود که التزام عملی به ولایت فقیه داشته باشد.

بد نیست داستان خودم را نقل کنم:

من در دهه هفتاد درقم امتحان ورودی دادم ودر اولین امتحان قبول شدم ومبلغ 50000ریال از دفتر رهبری برایم جایزه دادند. ولی بعد از یک سال تحقیقات میدانی مرا رد صلاحیت نمود وعلتش هم رابطه من با دفتر آیت الله منتظری درمشهد وشرکت در راهپیمایی علیه حکومت آقای ربانی ودفاع از شهید مزاری (که در غرب کابل از طرف حکومت ربانی وطالبان، شب وروز برسر شان آتش می بارید) بود.

آن زمان روال پذیرش این طور بود که طلاب افغانستانی بعد از قبولی کتبی،در مصاحبه شفایی وتحقیقات میدانی پیرامون آن طلبه،طلبه پذیرفته می شد.

در مصاحبه ی شفایی،از زندگی خصوصی طلبه گرفته تا نوع کتاب خواندنش را سوال می کرد واز جمله سؤالات کلیدی وتعیین کننده همین ولایت فقیه بود که از طلبه می پرسید :ولایت فقیه را قبول داری یانه؟

من هم وقتی برای پاسخ گویی به مصاحبه شفایی فراخوانده شدم با همین سؤال مواجه شدم ومصاحبه کننده از من سؤال نمود:

از که تقلید می کنی؟

-        آیت الله منتظری.

-        مگر ایشان مجتهد است؟

-        بله که ایشان مجتهد است.

-        کی گفته که ایشان مجتهد است؟

-        در کتاب دوجلدی«فقیه عالیقدر»همه ی بزرگان حوزه قم از جمله آیت الله خامنه ای گفته ایشان مجتهد است وآیت الله خامنه ای فرموده« من پیش ایشان شاگردی کردم واسفار را پیش ایشان خوانده ام»

من آن زمان روز نامه وکتاب بسیار می خواندم واطلات عمومی ام عالی بود وکمتر سؤالی در باره بزرگان ایران بود که من نمی دانستم.لذا در آن مصاحبه من به تمامی سؤالات تنقیصی وتحقیری ایشان پیرامون آیت الله منتظری با ذکر منابع سخنم در روز نامه وکتاب ومجله پاسخ دادم.

ایشان بعد از کلی جر وبحث از من پرسید ایشان(آقای منتظری)ولایت فقیه را قبول ندارد.مگر شما هم ولایت فقیه را قبول ندارید؟نظر شما در باره ولایت فقیه چیست؟

من،در پاسخ ایشان گفتم:

من آمده ام که طلبه شوم ودوست ندارم که طلبگی ام را با دروغ شروع کنم،چنان که تا الان هرسؤالی فرمودید صادقانه پاسخ دادم واگر گفتید از کی تقلید می کنید راست وصادقانه گفتم که از آیت الله منتظری با این که می دانم ایشان مغضوب حکومت است  اما راستش را گفتم. حالا هم راستش این است که من آمدم که طلبه شوم وپایه یک را امتحان دادم. آخر من از ولایت فقیه چه می دانم؟ من واقعا نمی دانم ولایت فقیه چیست. آمده ام که بخوانم.

ایشان گفت: یک کلمه بگو ولایت فقیه را قبول داری یانه؟

گفتم،وقتی من نمی دانم ولایت فقیه چیست، چطور دروغ بگویم که من قبول دارم ویاندارم.

یادش بخیر،دوست عزیزم داکتر حسینی،هم همان روز وساعتی که من مصاحبه شفایی داشتم، مصاحبه شفایی داشت.وقتی ایشان از اتاق مصاحبه بیرون شد، اولین حرفی که بامن زد این بود:

بچه جعفری من خراب کردم.

گفتم چرا؟

گفت: از من پرسید: نظر شمادرباره ولایت فقیه چیست؟ومن گفتم:

من ولایت فقیه را قبول دارم چون همه ی علماء، ولایت فقیه را قبول دارند. وایشان از من خواست که چند تن از علمای را که ولایت فقیه را قبول دارند نام ببر.

من گفتم: همه ی علماء ولایت فقیه را قبول دارند مثل امام خمینی، امام علی.....

آقای داکتر حسینی(الان ایشان در قم دکترای علوم قرآنی دارد) می گفت: الآن یادم آمد که امام علی که امام است نه ازعلما.برای همین می گویم خراب کردم.

به هرحال این داستان من وآقای حسینی بود واین داستان روایت روشن وشفاف از وضع آن روز حوزه علمیه قم در رابطه با ولایت فقیه است.

همین افراط وتفریط در نوع قرائت از ولایت فقیه بود که مکتب قم با چالش حیرت آور مواجه شد وآیت الله منتظری مبیین ومفسر ولایت فقیه، ملقب به ضدولایت فقیه شد و ولایت فقیه منتهی شد به «ولایت مطلقه فقیه» وهمین اصطلاح «ولایت مطلقه فقیه»امام خمینی، مفسران نو وافراطی پیدانمود وازدرون همین ولایت مطلقه فقیه،امر حکومتی،نظارت استصوابی وولایت فقیه کشفی وانتصاب ازطرف خدا، زاده شد.در حالی که ولایت فقیه مصوب قانون اساسی وقرائت آیت الله منتظری،آیت الله طالقانی وشهید بهشتی ولایت انتخابی بود.

اما آیت الله منتظری همچنان بر اصل ولایت فقیه وفادار ماند وچنان که قبلا در مجموعه ی عظیم اقیانوس مانند(دراسات ولایت فقیه)اصل ولایت فقیه را یک امر عقلایی می دانست ومعتقد بود که اصل ولایت فقیه یک اصل اسلامی نیست که شارع آن را جعل کرده باشد بلکه اصل ولایت فقیه یک امر عقلایی وارتکازی بشری است واسلام صفات و ویژگی های فردی وعلمی ودینی ولی فقیه رابیان کرده  وامت اسلامی را راهنمای نموده که چه کسی را برای این مسئولیت برگزیند.

با همین نگرش به مسئله ولایت فقیه بود که آیت الله منتظری ولایت مطلقه فقیه را قبول نداشت.

تاآنجا که بیاد دارم ایشان در دفترمشهد(روزی خاطراتم را از ملاقات های با آیت الله منتظری منتشر می کنم) درجمع خودمانی از ولایت مطلقه فقیه تفسیر زیبای داشت وفرموده بود: امام خمینی که منظورش از ولایت مطلقه فقیه به معنای مصطلح در فلسفه ولغت نبود. چون ولایت مطلقه به معنای لغوی ومصطلح در لسان فلسفه مخصوص به خدا است حتی پیغمبر هم به این معنا ولایت ندارد.

منظور امام از ولایت مطلقه فقیه،ولایت مطلقه در مقابل ولایت مقیده است که دیگر فقها آن را قبول دارند»

این چیزی است که من از ایشان بیاد دارم،ومجموعه نظرات ایشان پیرامون ولایت فقیه در کتاب دیدگاه روشنتر وشفاف تربیان شده است،که ولایت فقیه را ولایت مطلقه نمی داند والبته ولایت مقیده به اصطلاح مکتب نجف هم نمی داند.درواقع قرائت آیت الله منتظری از ولایت فقیه،برزخی بود بین قرائت امام از ولایت فقیه با اصطلاح ولایت مطلقه و ولایت فقیه مقیده یی مصطلح در لسان فقهای سنت اندیش ومکتب نجف.اما مسائل سیاسی وحب وبغض های افراطی وتفریطی نگذاشت که قرائت آیت الله منتظری جامع آن دو قرائت از ولایت شود.

اما بعد از رحلت آیت الله منتظری،حوزه علمیه قم ودرواقع مکتب فقهی قم با چالش دیگر روبرو شده است که عبارت است از ملاک های اجتهاد ومشروعیت وقبولیت مراجع وحوزه اختیارات حوزه علمیه.

این چالش با اطلاعیه جامعه مدرسین مبنی بر عزل آیت الله صانعی از مقام مرجعیت وانکار ملکه اجتهاد ایشان وهمراهی نکردن مراجع قم با این اطلاعیه،وارد یک چالش حیرت آور وسرنوشت ساز شده است.

اما تحلیل دقیق وعلمی این چالش نیاز مند فضای باز وآرام علمی وسیاسی است که بی طرفانه وکارشناسانه وراهبردی مورد کاوش قرار بگیرد.


January 6th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي