فیلسوف و یادداشت های متافیزیکی
نصرت شاد نصرت شاد

Gabriel Marcel 1889 – 1973

 

گابریل مارسل ، اگزیستنسیالیسم مذهبی .

 

گابریل مارسل ، فیلسوف فرانسوی ، نمایشنامه نویس و منتقد تئاتر ، پایه گذار و نماینده اصلی اگزیستنسیالیسم مسیحی  است . او در سال 1924 تغییر دین داد و از یهودیت بسوی مسیحیت رفت . وی مدعی  شد که نه مارکسیسم و نه لیبرالیسم بلکه فقط مسیحیت میتواند جوابگوی عوارض منفی مدرنیته بشود . او فلسفه خود را سقراط گرایی مسیحی میدانست و نه اگزیستنسیالیسم کاتولیکی . وی میگفت که در قرن بیست در اروپا تنها با کمک جامعه صنعتی و نظام بوروکراتیک آن ، توتالیتاریسم فاشیسم و استالینیسم ممکن شد .

گابریل مارسل ، جهان زمان خود را جهانی از هم پاشیده- و پوچی زندگی را به سبب افزایش ماتریالیسم و نابودی روابط میان انسانها میدانست . او میگفت که هستی یک راز و رمز است و روح انسان در مقابل آن از خود بیگانه است . فلسفه او مانند فلسفه یاسپارس و خلاف فلسفه  سارتر ، مذهبی است . او تحت تاثیر فلسفه اگزیستنسیالیستی هایدگر و یاسپارس است، گرچه پدر فکری همه اگزیستنسیالیستها ، کیرکگارد میباشد . وی در کنار پاسپارس ، یکی از دو نماینده فلسفه مذهبی اگزیستنسیالیستی در قرن بیست بود .

مارسل مخالف هرگونه فلسفه سیستماتیک مخصوصا فلسفه هگل بود . وی مینویسد که شخص در مقابل هستی ، مسئول است . او خداشناس است گرچه سارتر آته ایست بود . متد مارسل شبیه متد هوسرل است . وی نه تنها ضد علم و ضد صنعت بلکه ضد ایده آلیسم نیز بود . مارسل سعی داشت  فرهنگ یونان باستان و فرهنگ مسیحی اروپا را بصورت یک فلسفه مذهبی سقراطی در هستی شناسی متحد کند . وی خودرا با موضوع روح و جسم نیز سالها مشغول نمود . مورخین، فلسفه اگزیستنسیالیسم را یک ایدءولوژی رادیکال نمیدانند بلکه یک جهانبینی ملایم و میانه رو که میان ایده آلیسم و ماتریالیسم در نوسان است .

از جمله موضوعات فلسفه گابریل مارسل ، انسان ، تحقیر و احترام به انسان ، وفاداری خلاق ، و جستجوی حقیقت و عدالت ، هستند . وفاداری و پایداری خلاق را او دارویی در مقابل عصر صنعتی میدانست . وی مدعی بود که در عصر صنعت هر موضوعی که عقلگرایانه قابل فهم نباشد ، پوچ و بی معنی است . وی میگفت که مشکلی برای حل در زندگی وجود ندارد چون آنها از جمله عشق و مرگ ، معماهای زندگی هستند که به آن معنی میدهند.

در نظرا و پیروزی بر عقلگرایی قابل تصور نیست و فقط با کمک امید ، وفا ، ایمان ، خدمت ، و عشق میشود بر پوچی عقلگرایی پیروز شد . ایمان ، عشق و امید میتوانند در مقابل سرگردانی و ناامیدی ، مرگ و زمان ، زوال جسمی را جبران کنند . یکی از مفاهیم مرکزی فلسفه مارسل ، " الهام خلاق " بود . او چون برگسن مدعی بود که عقلگرایی تنها برای درک جهان کافی نیست . وی توصیه میکرد که انسان باید به سنتها و ارزشهای گذشته مانند عشق ، خدمتکاری ، و وفاداری ، بازگردد . مارسل میگفت که جایی که " من و تو "؛ مانند عشق ، با هم برخورد و دیدار کنند ، انسان احساس هستی میکند، ولی خدا یک طرف " تو " مطلق است .

گابریل مارسل ، چون سارتر و کامو یکی از نمایشنامه نویسان مکتب اگزیستنسیالیسم نیز بود . نمایشنامه های او در آغاز تحت تاثیر ایبسن ، کورل ، و شنیتزلر بودند . در نمایشنامه های او، به انسان مدرن در یک جهان بیمار اشاره میشود . در حالیکه سارتر و کامو از انسان در شرایط بی خدایی انتظار عمل قهرمانانه دارند . او اقدامات متافیزیکی را به انسان در قرن بیست توصیه نمود . سه نمایشنامه معروف او یعنی مرد خدا ،  جهان ورشکسته ، و بازیگری ، نام داشتند . از جمله دیگر آثار او – یادداشت های متافیزیک ، فلسفه امید ، وفاداری خلاق ، تحقیر انسان ، رمز هستی ، بودن و داشتن ، انسان بعنوان مسئله و مشکل ، زمان حال و ابدیت ، در جستجوی حقیقت و عدالت ، و دیالوگ و تجربه ، هستند .

گابریل مارسل ، فیلسوف یهودی تبار فرانسوی ، میان سالهای 1973-1889 زندگی نمود . وی پیش بینی میکرد که اگر فرانسه سلطنتی نشود ، بزودی از طریق نظام کمونیستی اداره خواهد شد . او چون اراده گرایان میخواست که برای وحدت انسان با جهان ، تضاد ذهن و عین را حل نماید . مارکسیست ها هیچگاه جنبش اگزیستنسیالیستی را بعنوان جنبشی اعتراضی قبول نکردند . از جمله شاخه های مکتب اگزیستنسیالیستی ،-  آته ایسم ، توتالیتاریسم ، فردگرایی ، و دین گرایی ، میباشند.


August 2nd, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي