مبارزه در راه کسب هژمونی جهانی
دومه نیکو لوسوردو
1999
• ظاهرا حضرات چپ، در زمینهً تعریف و تمجید بی حد و حصر از گرامشی مشکلی ندارند.
• ولی اصولا یادشان می رود، که بخش اساسی کار او نبرد برای کسب هژمونی بود.
• به جراًت می توان گفت، که حضرات چپ، مقوله ها، ارزیابی ها و استنادهای تاریخی خود را بی کم و کاست، از نظریه پردازان امپریالیستی حاکم به عاریه می گیرند و پرخاشگرتر از آنها به عنوان کشفیات خود به خورد انبوه بی خبر و دنباله رو می دهند.
• سی امین سالگرد شورش مردم مجارستان، بهانه ای می شود برای یادآوری مداخلهً شوروی در سال 1956 در این کشور و حضرات به اصطلاح چپ خود را موظف به انتقاد بیرحمانه می بینند.
• در روزهای پایانی سال 1997 لیکن کسی فرصت نمی کند، به مناسبت پنجاهمین سالگرد سرکوب مردم چین (فرمز) توسط چیانکایچک حرفی بزند.
• ولی اصولا یادشان می رود، که بخش اساسی کار او نبرد برای کسب هژمونی بود.
• به جراًت می توان گفت، که حضرات چپ، مقوله ها، ارزیابی ها و استنادهای تاریخی خود را بی کم و کاست، از نظریه پردازان امپریالیستی حاکم به عاریه می گیرند و پرخاشگرتر از آنها به عنوان کشفیات خود به خورد انبوه بی خبر و دنباله رو می دهند.
• سی امین سالگرد شورش مردم مجارستان، بهانه ای می شود برای یادآوری مداخلهً شوروی در سال 1956 در این کشور و حضرات به اصطلاح چپ خود را موظف به انتقاد بیرحمانه می بینند.
• در روزهای پایانی سال 1997 لیکن کسی فرصت نمی کند، به مناسبت پنجاهمین سالگرد سرکوب مردم چین (فرمز) توسط چیانکایچک حرفی بزند.
• حادثه ای تقریبا بی اهمیت که از کنارش می گذرند!
• بنا بر اظهارات مقامات رسمی مجارستان، در سال 1956 در جریان مداخلهً شوروی، 2500 نفر قربانی می شوند.
• ولی 9 سال پیشتر، در آغاز سال 1947 در طی عملیات سرکوبگرانه چیانکایچک، که با حمایت همه جانبهً امپریالیسم امریکا صورت می گیرد، بیش از 10000 نفر جان می بازند.
• هرسال حادثهً میدان تیه ن ـ آنمن گرامی داشته می شود، ولی هیچکس بیاد مداخلهً نطامی امریکا در همان سال 1989 در پاناما نمی افتد، که بدون اعلام جنگ، مناطق پرجمعیت این کشور بمباران می شوند و صدها و هزاران نفر به قتل می رسند.
• به جراًت می توان گفت، که حضرات به اصطلاح چپ در زمینهً درک تاریخی خویش، از استقلال نیم بندی برخوردارند.
• استقلال نیم بند آنها را در استفاده از مقوله ها نیز می توان دید.
• ما به یک مثال ناقابل اشاره می کنیم:
• حضرات به اصطلاح چپ همصدا با بورژوازی، چندین بار اوپوزیسیون ضد یلسین را در شوروی که کمونیست های روس در صفوف اول آن قرار دارند، ناسیونالیست قلمداد می کنند.
• ولی پس از شنیدن سخنرانی جرج بوش، مبنی بر اینکه «من در امریکا ملت رهبر جهان را می بینم.
• تنها ملتی را که وظیفهً ویژه ای به عهده دارد.
• قرن بیستم، «قرن امریکا» لقب گرفت، چون که ما فرمانروای جهانیم.
• ما اروپا را نجات داده ایم، فلج اطفال را علاج کرده ایم، کرهً ماه را تسخیر کرده ایم و با فرهنگ خود جهان را روشن ساخته ایم.
• امروز در آغاز قرن بیست و یکم ایستاده ایم.
• بنام کدام ملت این قرن نامیده خواهد شد؟
• من فکر می کنم بنام امریکا.
• ما هنوز به پایان کار خود نرسیده ایم و نیروی مان هنوز ته نکشیده است»، هیچکدام از حضرات او را به شوینیسم نئوفاشیستی متهم نمی کند.
• چندی بعد بیل کلینتون سنگ تمام می گذارد:
• «امریکا باید همچنان رهبری دنیا را بدست داشته باشد.
• رسالت ما زمان سرش نمی شود»
• و کیسینجر اضافه می کند:
• «وظیفهً رهبری جهان از ایالات متحدهً امریکا تفکیک ناپذیر است»
• باز هم حضرات چپ، یادشان می رود که یک همچو ادعایی را فقط یک ناسیونالست افراطی می کند.
• ما در اینجا شاهد احیای اسطورهً فلاکت انگیز ملت برگزیده هستیم.
• شووینیسم، هستهً اصلی این گرایش سیاسی را تشکیل می دهد، ولی مهر ناسیونالیست بر پیشانی کسانی کوفته می شود، که در مقابل این ملت به اصطلاح «برگزیده» بپا می خیزند.
• داشتن سوء ظن نسبت به امریکا بی دلیل نیست.
• روزنامهً تایمز امریکا اقرار می کند، که «گروهی از مشاوران امریکایی 4 ماه تمام بطور مخفیانه در مبارزات انتخاباتی یلسین شرکت کردند.»
• برای اینکه گندش بالا نیاید، یکی از نمایندگان وزارت خارجه امریکا استدلال می کند، که «پیروزی کمونیست ها را در انتخابات نمی توانستیم به هیچوجه تحمل کنیم.»
• از این رو هر طورهم که بخواهیم در بارهً کودتای اوت 1991 فکر کنیم، نگرانی آنها در بارهً محو استقلال و تمامیت ارضی روسیه بجا بود.
• و هر طورهم که ما در بارهً رفتار دولت چین، موقع فرونشاندن بحران 1989 قضاوت کنیم، واقعیت این است، که آنها در برابر مانورهای بی پایان امپریالیستی، در جهت تهدید استقلال و تمامیت ارضی چین دلایل زیادی داشتند، تا هشیار باشند.
• کشور چین تنها کشوری است که امروز می تواند از بدل شدن قرن بیست و یکم به «قرن امریکا» جلوگیری کند.
• بگذارید برای اولین و آخرین بار روشن کرده باشیم، که هدف این مقاله توجیه این یا آن موضعگیری در اختلافات میان حزب کمونیست شوروی و حزب کمونیست چین نیست:
• هر موضعگیری مشخص این و یا آن حزب کمونیست و هر جنبشی که خود را کمونیست می نامد، باید مورد تجزیه و تحلیل مشخص و آزاد از پیشداوری قرار گیرد.
• ولی این تجزیه و تحلیل نباید آب به آسیاب ایدئولوژی حاکم بریزد و مورد سوء استفادهً آن قرار گیرد.
آزادی از پیشداوری، باید همهً جوانب امر را در برگیرد و راه را برای کسب استقلال نظر و احیای حافظهً تاریخی هموار کند.
کمونیست ها موظفند خود را از هرنوع استقلال نیم بند ـ چیزی که فاتحان «جنگ سرد» و یا جنگ جهانی سوم در پی ابدی کردنش هستند ـ آزاد سازند.
پایان
پایان