زور گویی از نظر جامعه شناسی نظامی
نبی عظیمی نبی عظیمی

                                             

  دراین شب ها وشبستان های تیره ودلتنگ غربت شاید بسیاری ها مانند نویسنده این غمنامه ، دلمشغولی دیگری به جز نگریستن درپردهء تلویزیون و گوش سپردن به خبرها و تحلیل ها وگفتمان ها و بحث وفحص های بامورد وبعضاً بی مورد سیاسی نداشته باشد.  اما چرا چنین ؟ شاید برای این که برنامه های تفریحی این همه تلویزیون های رنگارنگ که  ماشاء الله  به  زودی تعداد شان از تعداد نفوس کشور فزونی خواهد گرفت، از بام تا شام  به جز پخش  تکراری سریال های بی محتوای هندی، ترکی ، مکزیکویی ، کوریایی ...  و پخش چند تا آهنگ موزون یا ناموزون،  برنامه و حرف پر جاذبهء دیگری برای این نسل  دلتنگ و سخت گیر ندارند.

 دیگران را نمی دانم ، اما من هنگامی که به این بحث وفحص ها می نگرم پس از لحظات کوتاهی چه بخواهم چه نخواهم نا خود آگاه وبه طور مکانیکی طرفدار یکی از شخصیت هایی می شوم که دیدگاه هایش با دیدگاه گاه های من شبیه ویا تفاوت اندکی دارند. خوب دیگر این یک غریزه فطری است که آن چه را که تو خوب می پنداری باید درنظر همه خوب خوب وآن چه را که بد می انگاری درنظر دیگران نیز بد بد تلقی شود. به هرحال، بحث پیش می رود و می بینیم که طرف مقابل برای به کرسی نشانیدن حرف هایش طوماری از راست ودروغ را به هم می بافد ومی خواهد به وسیلهء آن به قناعت آن دیگری بپردازد. اما چون وی آب درهاوون می کوبد، طبیعی است که سخنانش مورد قبول کسی واقع نمی شود. گفتگو پیش می رود و پس از لحظاتی آن کسی که طامات بافته است، خشمگین می شود، رگ های گردنش می پندد و بحث وفحص آرام، ابتدا به پرخاشگری وبعد به زور گویی وحتی به نزاع  و گذار کردن بوتل های آب بر فرق سر همدیگر می انجامد.

 اما پرخاشگری و زور گویی را که گهگاهی به عنوان دو کلمهء مترادف به کار می برند مربوط می شوند به روحیه ء پرخاشگری وتهاجم طلبیی که از فطرت وسرشت بشر نشأت می کند که به صورت فشرده می توان آن را به رفتار رقابت آمیز نوع بشر، واکنش غریزی انسان ها و فرهنگ تحمل پذیری همدیگر - یا به تعبیردیگر به سطح تکامل دانش وفرهنگ یک جامعه -- مربوط دانست. اگرچه پرخاش درآغازظهورش، زور گویی و خشونت نیست، خود بحثی است مربوط به کنش متقابل اجتماعی انسان ها که به وسیلهء جهازات بیولوژیک انسان و توسط شرایط درونی جامعه تعیین می شود. از پرخاش است که زور گویی خلق می شود واززورگویی است که خشونت به میان می آید و سپس به نزاع بین دوتن و سرانجام به " جنگ " غیر سازمان یافته ویا سازمان یافته بین اشخاص، قبایل ، ملیت ها و کشور ها می انجامد.  

زور گویی در ترمنولوژی جامعه شناسی نظامی *، رفتاری است که بر سر راه تکامل جسمی وروحی افراد مانع ایجاد می کند. زورگویی طیف وسیعی از تهدید تا ایجاد خسارت حتی به وسیلهء نیرو را دربر می گیرد. یکی ازعلمای جامعه شناسی نظامی( گالتونگ 1969 ) می نویسد که ایجاد مانع برسر راه رشد وتکامل جسمی وروحی افراد مشخصهء زورگویی است. طبق نظر وی زورگویی هم به صورت آشکار وهم به صورت پنهان ابراز ونمایان می گردد. نحوه اعِمال قدرتی که آمیخته وترکیبی ازدو نوع زورگویی جسمی وروانی است، به صورت مستقیم می تواند ابراز موجودیت کند.این نوع ترکیب ( زورگویی روانی وجسمی ) تمام انواع وآسیب هایی را در برمی گیرد که به یک فرد وارد می شود. تهدید مستیقم یک شخص، زورگویی روانی شمرده می شود، زیرا وی تحت تاثیر قرارگرفته و علی الرغم خواست ومیلش به انجام کاری وادار می گردد که منافعش را متضرر می سازد. اما تهاجم به وسیله مشت ولگد و یا آسیب رسانیدن فزیکی توسط اشیای دیگر به یک شخص، زور گویی جسمی به شمار می رود.

 زورگویان کسانی اند که به شکل آشکار ویا پنهان به طرف مقابل زور می گویند ومی خواهند حرف ویا نیات خود را به وسیله اعمال زور بالای وی بقبولانند. آنان همان طوری که سعدی می فرماید  یا زور دربازو دارند ویا زر درترازو. مثلاًٌ اگررفتار یک مرد را با همسر وشریک زنده گی اش درجامعه مرد سالارمان درنظر بگیریم می بینیم که زورگویی و یا خشونت این مرد ناشی از زوری است که دربازو دارد و برخواسته از غروری است که درفرهنگ چنین جامعه یی عجین شده است. درچنین جامعه یی زن به این سبب  نیز به مثابه پرندهء بال شکسته یی، به دست مرد دست وپا می زند که استقلال مالی ندارد. درعوض این مرد است که پول ساز است وبا دستان پر به خانه برمی گردد و بنابراین به خود حق می دهد تا هرچه بگوید وهرچه بخواهد ، بانوی منزلش از وی اطاعت کند. بدینسان اگر چون وچند پدیده زروگویی را بشگافیم، درمی یابیم که  درچنین جوامعی از راس تا قاعده - به ویژه درجامعه ما-  به شکلی از اشکال اگرامکان بیابند، زور می گویند واعمال قدرت می کنند. مثلاً اگرهمین پرسشگران تلویزیون راکه مصاحبه یی را انجام می دهند ویا گرداننده گی گفتمانی را به پیش می برند در نظر آوریم می بینیم که چگونه با استفاده از موقف خویش زور می گویند ، بارها وبارها حرف وسخن مصاحب خویش را می برند،  پرسش پشت پرسش قطار می کنند و بدینترتیب با بی ادبی مشهودی مجال سخن گفتن منسجم ومنطقی را از کسانی که دارای تجارب سوزان و دانش گسترده در موضوع مورد نظر هستند، سلب می کنند. اگر فساد اداری را نیز درنظر بگیریم ، درآخرین تحلیل متوجه می شویم که آن که رشوه می گیرد، شخص زورگویی بیش نیست. زیرا صلاحیت وی برای انجام و حل وفصل یک مشکل درحقیقت همان زوری است که شیخ اجل سال ها پیش از آن سخن زده بود. منتها همان طوری که دربالا اشاره شد،این زور گویی را " زورگویی پنهانی" می نامند. از سوی دیگر هرجا که زور گویی است، قانون خوار وذلیل شمرده می شود ؛ زیرا زور گویان قانون ویژهء خود را دارند:" قانون زورگویی" را.  مافیا ومافیا بازی نیز که به عوض بدماشی و قلدری در سال های پس از اشغال افغانستان به وسیله امریکایی ها دروطن ما جای پای یافته است درحقیقت دسته های سازمان داده شدهء همین زورگویانی هستند که تا دیروز به صورت منفردانه و غیر منسجم عمل می کردند ؟ این دسته ها که شبکه های وسیعی در جهان داشته واز منافع هم دفاع می کنند، از خود قانون دارند وبا زرو زوری که دارند، قوانین دولت را لگد مال نموده ویا به پشیزی اهمیت نمی دهند.

 برخی ها زور گویی را با لجاجت وسرتنبه گی مترادف می دانند. مثلاً پافشاری رئیس جمهور در برحال نگهداشتن وزرای سرپرست، یا ایجاد دادگاه ویژه برای بررسی تخطی های انتخاباتی ویا طفره رفتن های پی درپی وی از تصامیم مجلس نماینده گان و .. را نوعی سرتنبه گی و لجاجت می پندارند. درحالی که این همه ، لجاجت نیست؛ بل زورگویی است وزورگویی درچنین سطحی به معنای خوار نگریستن به خواسته های مردم و پامال کردن قانون اساسی کشور است. گفتنی است که زور گویی تنها درگفتار وکردار بازتاب نمی یابد. درساحت مقدس قلم نیز زورگویان اندک نیستند. اینان کسانی اند که تصور می کنند آن چه آنان می نویسند آیات منزل است و باید بدون کمترین تردیدی پذیرفته شود. آنان دربسیاری حالات به اصدار حکم قاطع مبادرت می ورزند و حریفان خویشتن را با هزار ویک دلیل من درآوردی و غیر واقعی ازپا درآورده ویا محکوم وواجب القتل می شمارند.

  ویژه گی وقلمرو زورگویی مبتنی برساخت یک حامعه ورابطهء آن جامعه با جنگ وتحولات اجتماعی مشخص می گردد. باید گفت که زورگویی ابعاد متعددی دارد که یکی از مهمترین آن ها " اعمال قدرت به صورت دسته جمعی" است. بروز وظهور اعمال قدرت جمعی درانسان مستلزم انگیزه های رفتاری مشترکی است که خود معلول وحاصل زنده گی گروهی می باشد. " نزاع "هم نوعی از زورگویی یا اعمال قدرت فردی و یا جمعی است. فقط فرق آن با زورگویی دراین امر نهفته است که اصطلاح نزاع دردرجه اول شکل برونی کنشهای رقابت آمیز را بیان می کند، درحالی که زورگویی واعمال قدرت را می توان وسیلهء این کنش های متقابل دانست. از نظر جامعه شناسی نظامی تعریف نزاع چنین است :

" نزاع عبارت است از کشمکش مشهود و ازنظر اصولی قابل رؤیت مستقیم بین چند گروه یا جند دسته و یا حد اقل بین دو شخص. "

 زورگویی ونزاع مفاهیم وابعاد مختلف یک دسته از شیوه های رفتاری را که هدف شان توجیه وبهاء دادن به رسوم متعدد فرهنگی است ، بیان می کنند. بنابراین می توان درکنار جوامع ، شرایط مشترکی برای برخورد های شیوه های فرهنگی که ایجاد قدرت می کنند، مثلاً خاتمه دادن به جنگ هاپیدا کرد. زیرا عاملین و فاعلین این زورگویی ها ونزاع ها تک تک افراد می باشند که بخش عظیمی از انگیزه های رفتاری آنان معلول میراث های فرهنگی است والبته که ویژه گی های زیستی وشخصیتی و داشتن موقف ومقام وپول درسلسله مراتب اجتماعی فرد و داشتن فطرت ونهاد پرخاشگرانه راکه عوامل دیگر زوگویی هستند ،نیز نمی توان برای حتی لحظه یی از نظر دور انداخت. بروز خشم بی مورد بنابر عقیدهء فیزیولوژیست های رفتار شناس، مربوط به فطرت ونهاد پرخاشگرانه است. آزمایش هایی که روی توانایی جنسی حیوانات نرینه آزمایشگاهی انجام شده است  می رساند که آماده گی وافزایش پرخاشگری یک امر فطری است؛ ولی نباید تأثیر محیط و فرهنگ و عوامل دیگری را که دربالا برشمردیم در جولان پرخاشگری و زورگویی از نظر دورانداخت.

  بنابراین می توان نتیجه گرفت که وجود زمینه های مساعد برای رفتار پرخشگرانه باعث بروز پدیده یی به نام زور گویی است. پس اگرنخبگان جامعه ما حد اقل هنگامی که دربرابر کمره ویا پرسش رسانه ها قرار می گیرند، در صحبت ها و سخنرانی ها و قلم زنی های شان فرهنگ خویشتنداری ومدارا و مروت و ازخود گذشته گی را آرام آرام از خود تبارز دهند و بر قهر وخشم بی مورد وغرور کاذب خویش مهار بزنند، به جرأت می توان گفت که نخستین قدم درراه زدودن زور گویی از جامعه برداشته خواهد شد. ولی آیا چنین روزی فرا خواهد رسید؟

                                                                                                          پایان

 

*جامعه شناسی نظامی یکی از بخش ها وشاخه های اساسی جامعه شناسی است که موضوع اصلی مورد بررسی آن را سازمان ارتش به مثابه یک سازمان خاص اجتماعی که مسؤولیت دفاع از استقلال ، تمامیت ارضی وحاکمیت ملی کشور را دارد، تشکیل می دهد. درمورد جامعه شناسی نظامی می توان درآینده بیشتر نوشت.


May 24th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي