آگاهی ، آزادی و عدالت در جامعۀ بشری عصارۀ قرائت دینی است قسمت دوم
نویسنده : مهرالدین مشید نویسنده : مهرالدین مشید

 

در جنب و جوش حرکت های ضد استعماری در جهان اسلام سید جمال الدین افغان ظهور نمود . او هم بحیث یک مصلح بزرگ برای ایجاد اصلاحات سیاسی در شرق پرداخت . ظهور او زمانی بوقوع پیوست که دولت مغلی هند بنا بر بی کفایتی ها عیاشی های آخرین شاۀ مغلی در سیطرۀ بریتانیا در آمده بود و حاکمیت انگلیس بر تمامی نیم قاره استقرار پیدا کرده بود . آزادی خواهان مسلمان و هندوی نیم قاره با مقاومت های پر شکوۀ خود عرصه را برای حاکمیت نوکران انگلیس ها  مانند رنجیت سنگه ها تنگ کرده بودند و افغان ها در جنگ معروف اول افغان و انگلیس (19391942) را  پیروز مندانه پشت سر گذاشته و هنوز هم  تحرکات نیرو های انگلیسی در آنسوی  سند  و اتک در مرز های شان ادامه داشت . سید در زمانی ظهور کرد اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی شرق بویژه کشور های اسلامی خیلی آشفته بود . سید با توجه به شرایط سیاسی کشور های شرقی  به قرائت سیاسی از اسلام پرداخت و به فعالیت های گستردۀ  سیاسی در سطح منطقه و جهان رو آورد . او سفر های زیادی به کشور هایی مانند عراق ، ایران ، هند ، ترکیه ، مصر ، فرانسه ، انگلستان و روسیه نمود . اما در این میان چند سال در هند و ترکیه و چندین سال هم بحیث وزیر معارف مصر در آن کشور باقی ماند تا آنکه به تحریک انگلیس ها از آن کشور بیرون و به فرانسه رفت . در آنجا به نشر جریدۀ "عروت الوثقا پرداخت و 15 شماره از این نشریه را به چاپ رساند که شمارههایی از آن به کشور های شرقی هم میرسید و زمینه را برای ایجاد  گروههای عروه در شر ق اسلامی بوجود آورد . او قبل از این جریدۀ "نچرل " را در هند نیز به نشر رسانده بود . بنا بر تحرکات انگلیس ار فرانسه به بریتانیا رفت و در آنجا به نشر جریده یی زیر نام "صیا الخافقین" پرداخت تا بر اثر ترغیب شاه عبدالحمید پادشاۀ ترکیه ، بریتانیا را به قصد آن کشور ترک نمود و تا پایان عمر در حصار طلایی او باقی ماند و بالاخره بر اثر مریضی سرطان الاشه در حالی جان داد که یک مرد مسیحی به پرستاری او مصرو.ف بود و بس .  هدف از بیرون راندن سید از انگلستان به ترکیه ، پیاده شد طرح "پان اسلامیزم" بود که سید هم زمانی از آن دفاع میکرد ؛ اما زمانیکه او دریافت شاۀ ترکیه از وجود سید برای برآوردن اهداف خود سؤ استفاده میکند ، از آن انکار کرد که این سبب خشم عبدالحمید بر او گردید .

از آنچه گفته آمد ، واضح می شود که سید در یک برهۀ خیلی حساس و بحرانی پا به عرصۀ حیات سیاسی گذاشت و تحولات سیاسی خیلی سریع آن زمان او را به سوی قرائت سیاسی از دین کشاند .  تلاش های سیاسی سید بستری برای فعالیت های سیاسی روشنفکران مسلمان در سراسر جهان قرار گرفت . شاکردان معروف او مانند قاآنی و روحانی  در ایران ،  شیخ عبده در مصر و محمود طرزی در افغانستان براۀ او را ادامه دادند . بعد ها در پرتو اندیشه های او جنبش اخوان المسلمین مصرتحت رهبری  حسن البنا شکل گرفت . این جنبش به مثابۀ مادر مرجع مطمین و منبع معنوی برای سایر جنبش های اسلامی گردید . چنانکه شاخه های این جنبش در کشور های عربی تشکیل یافت . گروهها و حلقه های اسلامی مانند مسلم لیگ اقبال و جماعت اسلامی نیم قاره بعد پاکستان و حنبش اخوان در ایران از آن الهام گرفتند .که بعد ها درسایر کشور های اسلامی مانند حنبش حوانان مسلماان درسال 1348 هجری در  افغانستان نیز گسترش یافت .

قرائت سیاسی روز افزون از اسلام ، چنان گرایش های نیرومندی اسلامی را به دنبال داشت که اوجگیری اخوان در مصر ، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و موفقیت مجاهدین افغان در برابر شوروی سابق از نمونه های روشن آن به حساب می آیند که سرکوب جنبش اسلامی الجزایر به رهبری عباس مدنی بعد از یه قدرت رسیدن در نتیجۀ انتخابات و سرکوب جنبش النهضت به رهبری راشدالغنوشی در سال 1989نیر به نحوی ریشه در این کمبودی ها دارند . این گرایش در دهۀ هشتاد رو به اوج نهاد و جهاد مردم افغانستان بستری برای تمرکز تمامی جهاد گران جهان از شرق میانه تا جنوب شرق آسیا و اروپا و امریکا گردید .  این دهه که برابر به اوجگیری اسلام سیاسی بود ، بنا بر  فقدان مایه های فرهنگی در دام گرایش های ایده ئولوژیک افتادند . کمر این جنبش که در زیر سخاوت های مالی امریکا خمیده شده بود و اعضای آن هم استخباراتی زده شده بودند ، بیشتر از هر زمانی در گرو گرایش های سیاسی افتادند . این شکست اسلام سیاسی راه را برای احیای حنبش های سلفی مانند طالبان افغانستان و پاکستان و سایر کشور های عربی تحت رهبری القاعده بوجود آورد ؛  گرچه یک رکن نیرومند تنۀ این جنبش را "الجهاد"مصر به رهبری الظواهری که متاثر از اندیشه های سید قطت از "چراغی بر فراز راه" بود . چنان در بدنۀ القاعده چسپید که با اتخاذ شیوۀ خشونت گرایانه هویت سلفی به خود گرفت .

ترکیز به قزائت سیاسی  و شرایط رویارویی جنبش های اسلامی با قدرت های شیطانی شرق و غرب جهان سبب شد که دستاورد های این حرکت در بستر کمبودی های فرهنگی مانند یخ ذوب گردید و به خاک وخون کشانده شد . رمز این شکست در بستر تجربۀ ناپایدار اسلام سیاسی  با توجه به فقدان فرهنگی در موجی از شتاب سیاسی نهفته است . در حالیکه رشد موازی هر دو در مستوای غنای ارزش های فرهنگی و سیاسی که در نتیجه تلاقی جنبش اصلاحی و نوزایی در اسلام است ، می تواند ضمانت خوبی برای بقا و شگوفایی آن باشد .

از اشارت های بالا فهمیده می شود که قرائت های گذشته در پوشش نیم بند اصلاحی زیر نام اصلاحات فرهنگی و نوزایی شتاب آلود زیر چتر اصلاحات سیاسی  هر دو یک بعدی بوده و به علت این کمبودی راه به سوی کمال نگشودند . اولی در زنجیر تعصبات خشک فرهنگی و دومی هم در حلقۀ تنگ نظری های سیاسی اسیر گردیده و توانایی تحمل فرهنگی و دیگر پذیری ها را قربانی حرکت های خشونت طلبانه نمودند . امرور می بینیم که جنبش های تیپ فکری طالبانی در افغانستان ، پاکستان ، حزب اسلامی ازبکستان ، حزب تحریر تاجکستان ودر کشور های دیگر اسلامی و حتا اروپایی نمونه های بارزآن هستند . پس قرائت های ناجور و یک جانبه از اسلام ره آوردی نامیمون و حتا فاجعه بار داشته و نه تنها سر های سبزی را به باد نیستی میدهد ؛ بلکه زیربنا های فکری اسلام را نیز تخریب مینماید که در نتیجه سبب برانگیختن  بحث  های درون دینی و بیرون دنینی گردیده و و تداون این گونه بحث به مثابۀ تیشه یی ارکان اساسی دین را نیز قطع مینماید .

پس برای رهایی از این دشواری ها نیاز به قرائتی تازه از دین است که با توجه به داشتن ارزش های متوازن فرهنگی و سیاسی در بستر آگاهی های گوناگون آزادی و عدالت را پیام آور باشد . برای مهار کردن وجهۀ سیاسی آن بیشتر به غنای فرهنگی آن باید پرداخت تا باشد که ارزش های استوار فرهنگی تنۀ جنبان سیاسی آن را از افتادن بر راست و چپ ، شمال و جنوب و شرق و غرب در امان نگهدارد . به هر میزانی که در قرائت جدید به بعد فرهنگی توجه شود ، جلو لغزش های فکری و قضاوت های عجولانه و ناشیانه را پیرامون تحلیل ها و تاویل های دینی میگیرد .

قرائت تازه نباید به مثابۀ نگرشی تک بعدی تنها روی موصوع فرهنگی یا سیاسی ، اجتماعی ، تاریخی ، هویتی ، اعتقادی و ... تمرکز نماید . این ها سلسله زنجیربهم پیوسته اند که غایت واحدی را دنبال میکنند .پرداختن به یکی یا دو تا از آنان نگرشی ناقص و ناتمام است . این نگرش با اصول های دینی هم در تضاد است ؛ زیرا قرآن اسلام را دینی اکمل و اتمم خوانده است  ؛ بعنی به تمام نیاز های معنوی و مادی ومسایل فرهنگی ، اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و نظامی را بصورت کامل پرداخته است . قرآن که حیثیت مکتب و زیر بنای فکری را برای مسلمانان دارد ، در هر گامی جز پیامی برای آگاهی ،  آزادی و عدالت در راستای رستگاری واقعی انسان چیز دیگری ندارد . این زیر بنای فکری به مثابۀ بنیادی استوار به تمامی ارکان های فکری اعم از علمی ، فلسفی ، اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی احاطۀ کامل دارد که همه در یک پیوند علت و معلولی با یکدیگر قرار دارند . بنا بر این هیچ تاویل ونگاۀ تازه از دین نمی تواند ، بی توجه به یکی از این مولفه ها باشد و حتا گفته می توان که اندکترین عفلت در بخشی از این مولفه ها شاید کمتر از فاجعه رویدادی را در قبال نداشته باشد . دلایل عمدۀ عقب مانی اسلام از قافلۀ پیشرفت در قرن های اخیر درهمین گونه نگرش های ناتمام از دین قرار داشته است که شماری ها با به باد فراموشی گذاشتن اصل مسایل سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی به بهانۀ قرائت جدید ، با مانور کردن در محدودههای تنگ دینی بسیاری ارزش های واقعی دین را برای ساختن یک جامعۀ آگاه ، آزاد و عادلانه به باد فراموشی گذاشته اند . به این ترتیب نگاهها و تاویل ها پیرامون مولفه های دیگر نیز عقیم و آسیب پذیر میگردند ؛ زیرا یک مکتب فکری در دایرۀ یک نظام فکری نیاز به نوعی نگاۀ سیستماتیک به تمامی مسایل داشته و جمیع حوزههای فرهنگی ، اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی ، نظامی و اعتقادی را به مثابۀ نظامی بهم بسته و جدا ناپذیر مورد مطالعه قرار میدهد . از سویی هم به هر میزانی که نگاهها پیرامون مولفه های فکری ، فرهنگی (اجتماعی ، اقتصادی وسیاسی) و تاریخی گسترده و کامل بوده و بر تمامی ابعاد آنان احاطه داشته باشد . به همان اندازه تیر افکار به اعماق به اعماق و زوایای تاریک مولفه های تاریک عناصر محوری مکتب فکری پرتو افگنده و آنها را قابل درک ساخته و رویت های فکری شان را مینمایاند . در این صورت  است که سؤ تفاهم ها ،  کم بینی ها ، قضاوت های شتاب آلود ، نتیجه گیریهای عجولانه پیرامون تاویل ها بویژه در حوزههای اعتقادی به مثابۀ کابوسی در فضای ذهن یک مسلمان سایه می افگند . این خلای فکری تنها در بستر قرائت های تازه به تازه ودر عین حال کامل و احاطه کننده به تمامی مولفه های فکری ، فرهرنگی و تاریخی  اشباع میگردند و بس .

قرائت های تازه پرده از گرههای نا آگاهی برداشته و افکار قشری و منجمد مملو از خرافات و عصبیت های قومی ، دینی ، زبانی ، مذهبی و نژادی را مانند غباری ار بستراندیشه های دینی و  افکار راستین برداشته و بساط  باور ها و افکار دینی را با اندیشه های سیاسی ،  اجتماعی و اقتصادی در گسترۀ  یزرگ فرهنگی به شگوفایی میرساند . در این حالت است که  آهسته و آهسته و به تدریج مفاهیمی چون کثرت گرایی دینی ، آزادی های سیاسی ، آزادی های بیان ، آزادی ها در حوزۀ حقوق بشری ، آزادی های جامعۀ مدنی  وسایر آزادی های فردی و اجتماعی  تاویل های روشنتری بافته و فاصله های کنونی میان این ها و دین نزدیکتر می گردند تا بالاخره با افتادن پرده از میان فاصله بهم پیوند یابند . دین اسلام به مثابۀ یک مکتب فکری توانمند نمی تواند رابطۀ خود را با ادیان دیگر به کلی قطع کرده و از هم گرایی های دینی بدور ماند ؛ در حالیکه نشانه های آشکار تحمل دینی را در بستر فرهنگ جوان دینی بوضوح درخشش دارد . در این میان کشش و جاذبه درون دینی و بیرون دینی هر دین به مثابۀ قوت غیر بازدارنده  بر سکوی گزینش های دینی تمکین نموده و غنامندی های درون دینی و قرائت های بیرون دینی  نقش تعیین کننده را در این انتخاب دارد ؛ بویژه انتخابی که از آگاهی فرمان گرفته باشد و با آزاد اندیشی ها و عدالت پسندی ها هم آویز باشد . شاید بعید نباشد که قرائت های تازۀ  دینی  به حل مسایل مهم و حتا پیچیده یی در عرصۀ  حقوق بشری و مساوات زن و مرد در روشنای اصل عدالت بپردازد . نه تنها این ؛ بلکه حتا پیچیده ترین مسایل در حوزۀ  وحی الهی حل  خواهد شد و پرسش ها در این زمینه پاسخ های روشنی خواهند یافت .

علت بخش مهمی از عقب مانی های فرهنگی  و سیاسی در کشور های اسلامی و گسترش فاجعه های کنونی در جهان اسلام را می توان در نبود قرائت تازه به تازه از اسلام برشمرد که به دلایل مختلف بر جوامع اسلامی تحمیل شده است . در حقیقت رکود و انحطاط حاکم بر کشور های جهان اسلام ریشۀ ژرفی در آن دارد . نظام های استبدادی و زمامداران فاسد و ناکارا در جهان اسلام  به معنای قرآن سیما های فرعونی تاریخ در تبانی با روحانیون مرتجع ، فرصت طلب ، شکمبو و حاشیه نشین یعنی بلعمباعور تاریخ دست به دست هم داده و در تبانی مشترک هر چه در توان داشتند و دارند ، از آن برای به تحریف کشاندن اسلام عزیز خود داری نکردند . این تحریف ها در حوزههای گوناگون دینی از اصول گرفته تا فروع در جمیع موارد اعم از فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی وتاریخی  ادامه یافت و هنوز هم ادامه دارد ؛ زیرا این دو نیروی شیاد وت و سرمایه های شخصی و سرمایه داران را یعی  سیمای قارونی تاریخ نیر در استخدام خود دارند ؛ زیرا منافع این ها بصورت مشترک و زنجیره یی بهم سخت گره خورده است  .  این سه نیروی طاغوتی تاریخ جفا هایی نابخشودنی را در حق اسلام و ارزش های فرهنگی و اجتماعی آن نموده اند . شاهان خود خواۀ شرقی با به استخدام گرفتن ارتجاع دینی و مذهبی چهره واقعی اسلام را مسخ کردند ؛ زیرا این ها مقام های مرجعیت را در جوامع تسنن و تشیع پیدا کرده و با قار قار قابیلی شان ، فتوا های شرمباری را ریر نام اسلام بر تنۀ زخمی آن چسپاندند و این چسپایش ها هنوز هم که هنوز است ، ادامه دارد . اگر مراکز فتوایی به نام "دارالافتا" ها در شماری کشور های اسلامی وجود داشت و دارد ، در خدمت طاغوت بوده اند که در هر فتوا گل ناشگفتۀ  اسلام را بیشتر پر پر کردند و مینمایند . این زنجیرۀ طاغوتی تاریخ است که در هر گامی فرزندان صدیق اسلام را مورد حمله قرار داده و بوسیلۀ  بلعمباعور تاریخ  مهر کفر، زندقه  و الحاد را  بر پیشانی آنان زده است . این گونه طغره زنیها را بر ضد حلاح ها  ، ناصر خسرو  ها ، غزالی ها ، خیام ها ، و  دهها  فیلسوف ، عالم ، عارف و فقیه مسلمان دیگر ادامه داده و هنوز هم ادامه میدهند  ؛  بویژه زمانیکه تاویل ها و حرکت های اصلاح طلبانۀ آنان حاکمیت طاغوتی آنان را مورد تهاجم قرار میدهد . این ها قدرت و ثروت را برای سرکوب نیرو های حق طلب  و بلعمباعور را با مهر های آماده برا ی مهر زنی ها بر پیشانی نیرو های بر حق تاریخ در اختیار خود دارند .  با الزام آوردن های نادرست بصورت فوری بر نیرو های برحق اسلامی حمله ور شده و با فشردن گلو های شان فریاد های آنان را خفه مینمایند . پس برای رهایی اسلام عزیز از سیطرۀ طاغوت های داخلی و خارجی نیاز جدی به اجتهاد یا قرائت تازه از اسلام درعرصه های گوناگون است تا بتواند ، بر رکود دوامدار فرهنگی در کشور های اسلامی پایان داده و با غنا بخشیدن بعد سیاسی -  فرهنگی و فرهنگی – سیاسی زمینه را برای سرنگونی حکام مستبد آنان آماده بسازد ؛ البته این زمانی بیشتر موثر است که با اسلام افزونتر برخورد فرهنگی و کمتر برخورد سیاسی کرد ، زیرا شکست های اسلامگرایان بعد ازدهۀ هشتاد در افغانستان ، الجزایر و ... نمونۀ اشکاری از به زنجیر کشیدن اسلام در چنبرۀ سیاست است که زیر نام اسلام سیاسی تعریف شده است .  این گونه قرائت که انسان را مالامال از احساسات و تهی از تعقل مینماید ، مانند زهری است بر روی  ارزش های فرهنگی دین که کشتزار آن را از شگوفایی باز میماند . در بستر رشد ارزش های فرهنگی دین هر چه بیشتر پالایش یافته و به بالنده گی میرسد ؛ زیرا ارزش های فرهنگی عقلانیت گستر بوده و خرد را به تحمل پویا وسازنده میکشاند  .  ارزش های فرهنگی است که ثمرۀ حرکت های سیاسی را از نابودی رهانده و ارزش های آزادی و عدالت را در جامعه نهادینه میسازد . رشد این ارزش ها است که مانع خبط های سیاسی شده و با افسار بستن بر آن از کجروی های دردناک نجاتش میدهند . 

از آنجا که فرهنگ یبشتر به مسایل اجتماعی و اقتصادی پرداخته و توجه به رشد ارزش های یاد شده  مسایلی چون آزادی های فردی و اجتماعی ، آزادی های بیان ، حقوق بشری را مورد بحث قرار داده و در گسترۀ آنها مانور مینماید .  از سویی هم در این گستره است که دموکراسی بارور میگردد و ارزش های آن رشد و پرورش می یابند . این در حالی است که امروز بیشترین و جالش آفرین مسایل در میان فرهنگ ها مسایلی چون حقوق بشر و آزادی های فردی و اجتماعی است که در شماری موارد اصطکاک هایی را میان فرهنگ ها بویژه فرهنگ اسلامی  و غربی بوجود آورده است و این شاید چالش آفرین بخش در روند گفت و گوی تمدن ها باشد . در قرائت جدید یا امتیاز حقوق بشر اسلامی را ثابت گردانید و روی علت های گوناگون آن تمرکز صورت بگیرد و به سوال ها در این مورد پاسخ روشن ارایه گردد و در کنار این راهی را برای آشتی باید جستجو کرد . در فرازه یی از تاویل باید بر آن پاسخ گفته شود .

از سویی هم قرائت فرهنگی می تواند پاسخ های روشنی را علاوه بر ابعاد سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، ارتباطااتی و تحمل فرهنگی ، پیرامون مهمترین بحث های کلامی چون وحی ،  قرآن و پیجیده ترین موضوعات علوم اجتماعی  ، حقوقی و  فلسفی ارایه نماید  . از همین رو قرائت فرهنگی در گسترۀ وسیعی بر تمامی حوزههای احاطه پیدا میکند . از این رو توانایی ها و ظرفیت های بیشتری برای حل اساسی دشواری های جوامع معاصر اسلامی دارد . در این صورت است که قرائت دینی دمبریده نبوده  تمامی محور ها و ارکان دینی و غیر دینی را در بر میگیرد و هم چنین حوزههای ادبی وهنری را نیزبسترمانور خود قرار میدهد . این همخوانی با آبات قرآن هم دارد که بیانات روشنی از ارزش های ادبی وهنری به شیوههای سمبولیک و صریح دارد . کتاب "تصویر های فنی قرآن " نوشتۀ شهید سید قطب گواۀ روشنی بر آن است . البته با توجه به این که قرائت در تمامی موارد باید  آگاهی ، آزادی و عدالت را محراق تمرکز خود قرار بدهد.

برای دست یابی به قرائت تازه و کارا که بتواند قافلۀ جوامع اسلامی را به قافلۀ تمدن جدید برساند و حتا از آن سبقت نماید . به قرائتی نیاز است که بیشتر دین را به دور از رویا های آرمانگرایانه و ایده ئولوژیک با زنده گی واقعی هر چه بیشتر آشتی بدهد . پس  برای رهایی دین از نابودی باید درفش قرائت را درهر عصری برای هر نسلی به دور از خیال پردازی و اسطوره سازی در اهتزاز نگاه داشت  ؛ زیرا رویا های اسطوره یی ،  فلسفی و حتا ادبی برای شهر آرمانی دیگر به پایان رسیده است .

شهر آرمانی یا مدینۀ فاصله  ریشه درسطورههای کهن دارد ؛ آرمان‌شهر اساطيری ، شهری در حوزه نامتناهی و ناکجا آباد جغرافيای اساطيری ، که انسان ، در مرزهای گستردۀ  آن رؤياها و آرزوهای خود را جستجو می کرد . قديمی ‌ترين هسته‌های این شهر اساطیری  را مانند "اولمپ" در اروپا می توان یافت که زیر نام "شهر خدایی " اگوستینوس قدیس در قرن چهارم میلادی مطرح شد و در در فرهنگ کهن آریایی، به نام "ورجمکرد"، " البرز " ، کاخ های کاووس ،  "گنگ دژ" سیاووش ، "بهشت گنگ " افراسیاب و دژ جادوی ضحاک می توان جستجو کرد که دو دژ آخری مورد خشم و غضب  فریدون و کییخسرو گردیدند . 

مدینۀ فاصله یا شهرآرمانی تنها در اسطورهها نه ؛ بلکه به شیوۀ فلسفی نیزبرای اولین بار بوسیلۀ افلاطون در کتاب جمهوریت وی بازتاب یافت . او در این کتاب از شهر آرمانی یی سخن میگوید که در راس آن بک فیلسوف قرار دارد ؛ اما در این شهر رویایی افلاطون یک نظام طبقاتی حاکم است که هیچ طبقه یی در طیقۀ دیگر صعود و تنازل نمی نماید . ارسطو هم مانند افلاطون چنین شهری را در کتاب "سیاست" خود ارایه کرد . او با وجودیکه مانند استاد خود انسان را موجودی شهری منش و حیوانی خوانده که دارای طبع مدنی است ؛ اما در شهر آرمانی او طبقات غیر نفوذ بر یکدیگر وجود نداشته ؛ بلکه بیشتر به نقش گروۀ متوسط تاکید می کرد که بیشتر با روحیۀ دموکراسی آتنی ساز گار بود . (*)

بعد از فلاسفۀ یونان فیلسوف های مسلمان هم با تاثیر پذیری از افکار فیلسوفان یونان نیز شهر های آرمانی را در ثار خود به تصویر کشیده اند  .  چنانچه فارابی کتاب "آرای مدینۀ فاضله " و " سیاسات المدینه" مطرح کرد . او به گونۀ افلا طون در راس شهر آرمانی خود به حکیمم کاملی باور داشت  . (**)

خواجه نصیر طوسی نیز در کتاب "اخلاق ناصری" از مدینۀ فاضله سخن گفته است . در تمامی این آثار نوعی ذهن گرایی و خیال پردازی بر عین گرایی و واقعی بینی غلبه دارد که به گونۀ آشکاری ادبیات و تخیل در آن رنگ باخته نستند . فیلسوفان مسلمان کوشیده اند که ایده آل های شهر آرمانی خود را در آمیزۀ افکار فلسفی رنگ دینی بدهند و برای توجیۀ آن کوشیده اند تا برای اندیشه های خود تکیه گاهی درمتون مقدس در یابند . از همین رو اشاراتی به آیات و روایت های پیامبر کرده اند . 

آرمان گرایی در برهه های مختلف تاریخی ذهن بشری را به گروگان گرفته و دانشمندان در هر زمانی بر آن پرداخته اند که بعد  ها این شهر آرمانی در ادبیات بصورت گسترده یی انعکاس یافت  . چنانکه در دوران نوزایی در اروپا توماس مورو در کتاب خود ماجرای سفر به جزیرۀ خیالی (یوتوپیا) را از زبان یک دریانورد پرتگالی حکایت میکند .     به همین گونه شهر های آرمانی را میتوان در آثار "اتلانتیس نو" ، فرانسسبیکن در کتاب "شهر آفتاب" ، "کامپانلا" در سفر به ایگاری ، و "اتین کابه سوسیالیست می توان مطالعه کرد . در ادبیات فارسی هم به کثرت از شهر آرامانی سخن گفته شده و اسکندر خیالی نماد آشکار آن در دبیات فارسی دری است  . نظامی گنجه یی و بعد از او جامی هروی با آمیزۀ عرفانی شهر آرمانی را از زبان یک مسافری حکایت کرده است که زیبایی های آن شهر را با جمعی از باشنده گان آن به گفت وگو نشسته است و از زیبایی های آن پرده برمیدارد .

شهرآرما نی     در آثار عرفای مسلمان مانند سهروردی در کتاب "مونس عشاق " زیر نام "شهر پاکان" ذکر شده که د رجلوه های گوناگونی چون“جابلقا” و”جابرصا” (يا “جابلسا”) که در “عالم اشباح مجرّده” و “اقليم هشتم” جای دارند .(1    ) در سیرالعباد الی المیعاد سنایی نیز  به نام "اقلیم فعال" از آن ذکر شده که به یاری "عقل فعال" یا پیر رهنما میتوان بر آن رسید . عطار نیز به شهر آرمانی اشاره نموده که به یاری "سیمرغ " می توان به آن دست یافت . مولوی از شهری به نام "شهری نیک بختان" در مثنوی  یاد آورد شده است  ؛ البته این ها شهر های خیالی هستند که شهر هایی اند که عرفا دلبر خویش را در آن سراغ کرده می توانند وبس . شهر دیگری در حدیقه الشیعه "شبه خضرا" (2  ) آمده است که یکی از آنها به نام "جزیرۀ خضرا" است . این شهر ها که بیشتر بصورت داشتانی و ادبی بر آنها پرداخته شده ، رنگ خیالی را  دارند که نزول با هبوط هر کس در آنها ممکن نه و سالک یا مرید می تواند ا مراد با پیر رهنما را در آن سراغ نماید .  هیچگاهی عرفا هوای داشتن و یافتن چنین شهری را در زمین نداشته اند .

اندیشه های شهر آرمانی در تمام ادیات به نحوی بازتاب یافته اند که بیشتر شکل رویایی را داشته و برای تحقق بخشیدن نیاز به راهبرد های عملی دارد . این وظیفۀ بزرگ به دوش دانشمندان و مجتهدان  هر دین است تا در روشنایی آن رسیدن به شهر آرمانی را فراهم بسازند . هر دین رو به سوی یک شهر خیالی دارد که تحقق آنرا در ظهور پیامبر یا مصلحی بزرگی انتظار دارند . وجود اندیشۀ شهر آرمانی در ادیان گواۀ روشنی بر تداوم قرائت در تمام ادیان بوده و هر دینی را برای پویایی و تحرک ترغیب مینماید . چگونگی قدرت پویایی هر دین بستگی به ظرفیت های دینی آنها دارد که تا چه میزانی توانایی بالنده گی ها را برای شگوفایی جامعۀ بشری دارند . رمز سبقت ادیان برای شگوفایی کشور ها در این توانایی های آنان نهفته است ..  ادیان با وجود اعتقاد به آخرت ، شهر آرمانی را در زمین نیز جستجو دارند . پیروان خود را نرعیب کرده اند تا هر چه سریعتر برای تحقق آن بکوشند ا قرآن کریم در آیت صریح به شهر آرمانی یی اشاره دارد که تحقق آنرا هم در قیام گسترده یی عملی دانسته است . چنانکه درآیتی آمده است : روزی فرا  میرسد که همگان برای نجات خود از پی ناجی یی می شتابند .

 

منابع :

 

·          *- پوپر ، 1962 : ص 4649 ؛ ماندگار ، شمارۀ 503 ، اول فبروری

·          ** - فارابی ، 1361 : ص 271 ؛ ماندگار ، شمارۀ 503 ، اول فبروری


September 4th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي