از انقلاب فرهنگی تا قدرت جهانی
نصرت شاد نصرت شاد

 

 چین -، تصادف گلوبال با استقلال

 

چین کمونیستی از سال 1972 در را به روی واردات غرب باز نمود و درسال 1978 با آمریکا رابطه دیپلماتیک برقرار کرد ، همزمان با آلبانی انور خوجه قطع رابطه نمود . در چین از سال 1978 بجای رمانتیسم اخلاقی ، اقتصاد گرایی سرد و اتوریته جانشین شد . منقدین مائو میگفتند که سوسیالیسم را نمیشود خورد و آن تقسیم عادلانه فقر نیست . ما ئو میگفت بعد از مرگ ام ، شیطان گاوشکل و شبح ماری از سوراخ هایشان بیرون خواهند خزید . در زمان مائو گفته میشد که افراد جامعه رفاه باید حداقل دارای یک دوچرخه ، یک ساعت مچی ، یک رادیو دستی ، و یک ماشین خیاطی در خانه باشند. مائوئیستها بجای اعتراف به عقب ماندگی صنعتی چین مدعی بودند که در چین قطارها آهسته حرکت میکنند تا کارگران درون قطار از زیبایی های طبیعت لذت ببرند! . بعدها تمرکز برنامه اقتصادی روی تولید برای صادرات بود و نه تولید برای مصرف داخلی و استفاده مردم . آنها از سوسیالیسم بازار و سوسیالیسم تعاونی ها و سوسیالیسم روستایی سخن میگفتند . سرانجام همه آنها به نهادهای نیمه سرمایه داری تبدیل شدند . چین امروزه میکوشد تا از تضاد و تصادف جهان گلوبال سرمایه داری با اقتصاد ملی خود جلوگیری کند . حزب کمونیست چین مائو را حداقل بنیادگذار کشوری مستقل ملی و قوی میداند که بزودی ابرقدرتی شماره یک یا دو خواهد شد . بعد از مرگ مائو تئوری و دکترین سه جهان مطرح شد . مائو همچون لنین میگفت که سوسیالیسم میتواند فقط بر اساس صنایع سنگین در یک کشور برقرار گردد . در تئوری سه جهان از امپریالیسم آمریکا و سوسیال مپریالیسم شوروی ، و کاپیتالیسم اروپا ، و کشورهای جهان سوم سخن میرفت . طرفداران تئوری 3 جهان میگفتند که از طریق ناسیونالیسم و جنبش ملی باید استعمارگران و امپریالیستها از کشورهای جهان سوم خارج شوند و بورژوازی ملی بقدرت برسد .

پیش از مائو ، بوخارین و میم – روی هندی در دهه بیست قرن گذشته تئوری محاصره شهرها از طریق روستاها را مطرح کرده بودند . بوخارین در سال 1928 از تضاد جهان شهر و جهان روستا میگفت . طبق نظر مارکسیستها تنها خلق و مردم خالق تاریخ هستند . مائو در سال 1937 در کتاب " پیرامون عمل " به اهمیت آزمایش و تجربه در مقابل ایده آلیسم و متافیزیک تئوری پرداخت . او میگفت که ارباب ماشین باشید و نه برده تولید ! .  لنین و مائو میگفتند تولید خرد موجب بورژوازی و سرمایه داری میشود . لنین اشاره نمود که دیکتاتوری پرولتاریا فداکارترین جنگ عادلانه علیه بورژوازی و اقتصاد استثمارگرانه اش است . مائو پیرامون رفتار انقلابی در سال 1973 میگفت تاخیر سوسیالیستی بهتر از وقت شناسی کاپیتالیستی است! .

در سال 1964 شوروی اعلان کرد که از 90 حزب کمونیست در جهان ، 53 حزب حاضر به اجرای رهنمودهای  مسکو نیستند . با اختلاف  چین و شوروی ، احزاب کمونیست نیز به طرفداری از مواضع گوناگون یکی از دو قطب پرداختند . انور خوجه در آلبانی در یک کتاب دو جلدی مدعی شد که مائو همیشه یک خرده بورژوای دمکرات بوده است و در مائوئیسم ، رفتار فرقه گرایانه ریشه عمیق دارد . گروه دیگری تجزیه جنبش کمونیسم جهانی را بخشی از پروسه تکامل این اندیشه میدانستند . مائو گرچه همیشه در میان کتاب و کتابخانه از خود عکس میگرفت ، او ولی کتابخوانها را در مقابل عملگرایان قبول نداشت ؛ البته غیر از کتابخوانی در باره فیزیک اتمی . او با انتقاد از سیستم آموزشی چین میگفت که در مدارس و دانشگاهها بجای آموزش و یادگیری ، فقط بحث و جدل میشود . وی اشاره نمود که در کلاس درس، چرت زدن و خوابیدن اشکالی ندارد چون محصل بعد از آن ، تمرکز فکری بهتری می یابد !

بعد از مرگ مائو در سال 1976 ، گروه 4 نفره مبلغ انقلاب فرهنگی، دستگیر شدند . مائو میگفت در دوره بحران ما نیاز به عملگرایان داریم و نه نظریه پردازان . وی پیرامون شوروی میگفت که در آنجا دولت قوی است ولی مردم فقیر اند ، چون در آنجا یک سیستم بوروکراتیک امتیازداران و برگزیدگان ایجاد شده است . در کشورهای کمونیستی بالکان گفته میشد که مائو یک انقلابی خرده بورژوا است که مارکسیسم – لنینیسم را هنوز نفهمیده است .

لویس آلتهوسر ، شارل بتلهایم ، میشل فوکو ، و غیره نشان دادند که مائوئیسم از نظر تئوریک مخصوصا در فرانسه فعال بود . آلتهوسر تحت تئوری تضاد ، در سال 1963 مائوئیست شد و میگفت بجای هگل باید مائو را مطالعه نمود . تحت تاثیر انقلاب فرهنگی چین ، نظریه دولت ایدئولوژیک آلتهوسر در سال 1968 مطرح شد . او مارکسیسم هومانیستی را دلیل طرح تاریخ بیگانگی نژاد انسانی در تاریخ اختلاف طبقات جامعه و روابط تولیدش میدانست .

مائوئیستها میگفتند مبارزه در راه هژمونی ایدئولوژیک بخشی مهم از مبارزه طبقاتی است . تئوریسین فرهنگ ، میشل فوکو و زن فمنیستی مانند یودیت یونکر ، مدیون مائوئیسم بودند . شارل بتلهایم اقتصاد دان معروف در سال 1936 چند ماهی با هزینه شخصی خود در مسکو زیست . او در سال 1956 به حمایت از استالین زدایی خروشچف پرداخت ولی بعد در سال 1960 از خروشچف جدا شد و طرفدار مائو گردید و همزمان همراه آلتهوسر به انتقاد از اقتاد گرایی مائوئیستها پرداخت . موضوع تحقیق بتلهایم از دهه 1950 صنعتی نمودن کشورهای جهان سوم بود . او در کشورهای در حال توسعه و در استعمار زدایی کشورهایی مانند هند ، کوبا ، الجزایر و مصر مشاور دولت بود .

بتلهایم همچون پاول سویزی بعنوان تئوریسین توسعه به ادامه نظریه امپریالیسم لنین پرداخت . شاهکار وی تحت تاثیر افکار مائو کتاب " مبارزه طبقاتی در شوروی  " بود . بتلهایم در پایان از لنینیسم و ادعای سوسیالیستی بودن انقلاب اکتبر فاصله گرفت و آنرا نوع خاص انقلاب بورژوازی نامید . بعضی از چپهای چین بعد از مائو به طرفداری از نظرات پوپر و نیچه پرداختند . گروه دیگری در آثار میشل فوکو ادامه نظرات مائو را می دیدند .

مائو میگفت که کادرهای سیاسی باید سرخ باشند و اهل دانش . گروه 4 نفره فقط روی سرخ بودن آنان تاکید میکرد . طرفداران مائو با کمک کتاب "آنتی دورینگ" انگلس ، کتاب" دولت و انقلاب"لنین ، و کتاب" برنامه گوتا" ی مارکس ، و با تکیه بر سوسیالیسم علمی به توصیف روابط و وسایل تولید در مقابل خرده بورژوازی پرداختند . آنها میگفتند بزودی به عملی کردن شعار مارکس یعنی ، به هر کس به اندازه نیازش ، خواهند رسید .

تروتسکی بوروکراتیسم را پدیده ای ضد انقلاب میدانست که پرولتاریا باید با یک انقلاب سیاسی با آن برخورد کند . اکنون سالهاست که روستاهای سوسیالیستی نوع جدید در چین ، به پایگاهی برای تولید ارزان کالای کاپیتالیستها تبدیل شده اند . طبق نظر مارکسیستها ، دولت وسیله فشار و قدرت طبقه حاکم است . انگلس میگفت آن، مجموعه ایده آل تمام سرمایه داران میباشد . در نظر استالین ، دولت پرولتری بعد از نابودی امپریالیسم و سرمایه داری از بین میرود و دولت خلقی جای آنرا میگیرد .

چپ چین را امروزه به 3 دسته تقسیم میکنند . چپ حزبی سنتی ، چپ مردمی مائوئیستی ، و چپ جدید آکادمیک و روشنفکر . چپ سنتی در حال ضعف و کهنسالی نابودی است ، چپ مردمی در اینترنت فعال است ، چپ آکادمیک قادر است پیام و خواسته هایش را به گوش حزب و دولت برساند . در پاره ای از محافل ، همچون زمان انقلاب فرهنگی ، هنوز شعار ، انتقاد و انتقاد از خود ، مطرح است . مائوئیستهای غرب ادعا میکنند که روش سرمایه داران حکومت فعلی موجب رشد پرولتاریای انقلابی جدیدی شده است .

آن موضوعاتی که مورد انتقاد چپ های غرب هستند ؛ مانند رفرم گرایی ، اخلاق گرایی ، و ناسیونالیسم ، در خود چین مورد توجه و علاقه چپهای آنجا هستند . منقدین میگویند گرچه آنزمان کیک شیرینی کوچک بود ولی عادلانه تقسیم میشد . و گرچه کیک فعلی بزرگ است ولی ناعادلانه تقسیم میگردد . گروه 4 نفره طرفدار ادامه انقلاب فرهنگی ، در سال 1975 تئوری سیاسی خود را مطرح نمود . اعضاء این گروه اکثرا خودآموز بودند و تحصیلات آکادمیک نداشتند . آنها حتی زیر تاثیر افکار نیچه از آزادی طبیعی و غریزی روح و تفکر و مخالف آموزش سنتی سیسستماتیک دولتی بودند .

 


November 1st, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي