از تقسیم به دست متفقین تا آلمان متحد
ارسالی صمیمی ارسالی صمیمی

به بهانه بیست‌و سومین سالگرد اتحاد
 

تقسیم آلمان پس از جنگ جهانی دوم به ۲ بخش شرقی و غربی باعث شد تا این کشور مسیر پرفراز و نشیبی را برای اتحاد طی کند. روندی که همچنان هم اثرات منفی خود را نشان می‌دهد.

 سوم اکتبر هر سال برای آلمانی‌ها یادآور پیوستگی دوباره کشورشان پس از جنگ جهانی دوم است. آلمانیها به مدت 3 روز این واقعه را جشن می‌گیرند. در این گزارش سعی شده تا به بخش‌هایی از تحولات دوران جدایی تا اتحاد اشاره شود:

در پی شکست آلمان نازی در سال 1945 و آغاز دوران جنگ سرد در سال 1947، متفقین آلمان شکست خورده را بین 2 بلوک شرق و غرب تقسیم کردند. این دوران به نام دوران تقسیم آلمان شناخته می‌شود. به این ترتیب در سال 1949، جمهوری‌های آلمان شرقی و آلمان غربی شکل گرفتند.

در همین حین بود که میلیون‌ها تن از مهاجران از مرکز و جنوب اروپا به سمت غرب به ویژه آلمان غربی رفتند. آنهایی که به غرب رفتند برای خود دلیل داشتند. آلمان غربی کشوری دارای نظامی پارلمانی و یکی از اعضای سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) بود. این کشور بعدها نیز بزرگترین قدرت اقتصادی اروپا و از اعضای مهم اتحادیه اروپا شد.

در حالی که آلمان شرقی کشوری با ساختار دیکتاتوری و زیر سلطه کمونیسم باقی ماند که با سقوط کمونیسم در سال 1989 چاره‌ای جز پیوستن به آلمان غربی نداشت.

البته شرایط برای آلمان غربی نیز چندان ساده نبود چرا که خاطره بدی که از دوران نازی‌ها به جا مانده بود، اعتماد دیگر کشورهای اروپایی به آلمان را تحت‌الشعاع قرار داده بود با این حال این کشور پس از چندی از لحاظ اقتصادی و مهندسی توانست به جایگاه قابل توجهی برسد.

 

آلمان چگونه تقسیم شد

در کنفرانس «پتسدام» که در سال 1945 در همین شهر با حضور ترومن، استالین و چرچیل تشکیل شد، آلمان به 4 منطقه نظامی تقسیم شد و تا سال 1949 نتوانست استقلال خود را به دست آورد.

به این ترتیب ایالت‌های شرقی به لهستان، لیتوانی و روسیه داده شدند. ضمن اینکه 6.7 میلیون آلمانی که در لهستان زندگی می‌کردند و 2.5 میلیون تن که در چکسلواکی ساکن بودند را مجبور به نقل مکان به آلمان غربی کردند. البته بیشتر این افراد خودشان پس از پایان جنگ مهاجرت کرده بودند. دلیل شکل گیری دیوار برلین هم جلوگیری از فرار مردم به آلمان غربی بود.

 

مناطق اشغال شده آلمان پس از جنگ جهانی دوم

برلین با وجودی که در منطقه تحت حاکمیت شوروی قرار داشت، میان 4 قدرت تقسیم شد.

 

بر سر بقایای نازی‌ها چه آمد؟

به دنبال پاکسازی آلمان از نازی‌ها، مقامات ارشد حزب نازی در آلمان زندانی ، یا اعدام شده بودند. اما بسیاری از افراد در رده‌های متوسط و پایین، از تغییرات به وجود آمده آسیب ندیده بودند. در کنفرانس «یالتا» که در سال 1945 میلادی، چند ماه پیش از پایان جنگ جهانی دوم برگزار شد و روزولت رئیس جمهور آمریکا، چرچیل نخست وزیر بریتانیا و استالین در باره تقسیم غنایم جنگی قبل از پایان آن به بحث پرداختند، درباره استفاده از میلیون‌ها اسیر جنگی هم تصمیم‌گیری شد. به این ترتیب در اتحاد جماهیر شوروی و دیگر کشورهای اروپایی به کار گرفته شدند.

در این مورد نیز میان شرق و غرب فرق وجود داشت به طوری که شوروی ضمن به کارگیری بقایای نازی‌ها با ایجاد حکومت پلیسی، حدود 23 درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور را به عنوان غرامت دریافت می‌کرد. اما این رقم درباره آلمان غربی جزئی بود.

در سال 1945 تا 46 وضعیت غذا و مسکن به دلیل خرابی حمل‌ونقل و نابسامانی اوضاع اقتصادی و بازارهای مالی بد بود و کم‌کم رو به بهبودی گذاشت. 

در آلمان غربی بمباران به بخش‌های مسکونی آسیب رسانده بود و این موضوع در شرایطی که بیش از 10 میلیون مهاجر از آلمان شرقی به غرب پناه آورده بودند. بیشتر آنان را ناچار کرد تا در کمپ زندگی کنند.

تولید مواد غذایی در فاصله سالهای 1946 تا 1948 فقط دو سوم دوران پیش از جنگ بود ضمن اینکه صادرات غله و گوشت از آلمان شرقی که 25 درصد از مواد غذایی را تامین می‌کرد، به آلمان غربی متوقف شده بود.

پایان جنگ همچنین برای آلمان به معنای قطع انتقال مواد غذایی از  کشورهای اشغال‌شده بود. تولید زغال سنگ نیز کاهشی 60 درصدی داشت. این وضعیت تاثیر منفی بر راه آهن، صنایع سنگین و گرمایش داشت و در نهایت اثر منفی خود را بر تولیدات صنعتی نشان داد.

در چینی شرایطی سیاست‌های اقتصادی متحد و تقویت صنایع و کشاورزی در دستور کار قرار گرفت. البته در آلمان غربی بخش های صنعتی آسیب کمی دیده بودندکه زمینه را برای فعالیت اقتصادی مجدد فراهم می‌کرد.

 
  نقش آمریکا در آلمان غربی
بالاخره آمریکا به این نتیجه رسید که بهتر است به جای غیر صنعتی کردن آلمان به صنعتی شدن این کشور کمک کند تا محرکی برای رشد اقتصادی اروپا باشد. انتقال موادغذایی در سالهای 1945 و 47 و وام 600 میلیون دلاری به بخش صنعت از جمله اقدامات ایالت متحده در آلمان بود.
با فروپاشی شوروی «اریش هونکر» عضو و رئیس حزب کمونیست  آلمان شرقی و رهبر جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی که  از 1971 تا 1989  این سمت را عهده‌دار بود استعفا کرد و «اگون کرنتس» جانشین وی شد.
وی همان کسی است که مرزها را باز  و دیوار برلین را تخریب کرد. در آلمان غربی نیز، «هلموت کهل» صدراعظم وقت از الحاق دو آلمان حمایت کرد.
سرانجام در آگوست 1990، جمهوری فدرال آلمان با اتحاد دو آلمان رسما اعلام موجودیت کرد.
با این حال پس از گذشت 23 سال از اتحاد دو بخش آلمان، گرچه زیرساخت‌های ضروری اقتصادی در بخش شرقی این کشور فراهم شده‌اند، اما پیش‌داوری‌ها هنوز پا برجای است و مردم دو بخش این کشور هنوز خود را یک ملت متحد نمی‌دانند.
موسسه نظرسنجی «آلنسباخ» آلمان در این مورد نظرسنجی انجام داده است که در نوع خود جالب توجه است.
بنابر این نظرسنجی در بخش‌های شرقی آلمان مردم معتقدند که ایالت‌های غربی مردمی مغرورند و فقط به پول فکر می‌کنند، سطحی هستند و تنها قوانین اداری برای‌شان مهم است.
«آندرآس تسیک» جامعه شناس دانشگاه بیله‌فلد آلمان نیز در تحقیقاتی به این موضوع اشاره می‌کند که شهروندان بخش‌های شرقی آلمان خود را شهروندان درجه دوم آلمان می‌دانند.
دستمزد و حقوق دریافتی مردم در این بخش از آلمان هنوز حدود 20 درصد کمتر از ایالت‌های غربی این کشور است و بازنشستگان شرق کشور نیز حدود 10 درصد کمتر از بازنشستگان غرب کشور حقوق می‌گیرند.
غربی‌ها نیز نظر خوبی درباره ساکنین شرقی وطنشان ندارند، آنها فکر می‌کنند که شهروندان شرق کشورشان مردمانی ناراضی، شکاک هستند که شهامت کمتری دارند. شهروندان بخش‌های غربی آلمان علاقمندند که هرچه زودتر مالیاتی که برای بهبود شرایط شرق کشور می‌پردازند به پایان برسد و بخشی از حقوق‌شان به این موضوع اختصاص نیابد.
کارشناسان کمی ارتباط میان مردم 2 منطقه را دلیل چنین اظهارنظرهایی می‌دانند و معتقدند که نسل‌های بعدی این برداشت‌ها را نخواهند داشت.
علاوه بر همه اینها فعالیت‌های نژادپرستانه نئونازی‌ها همچنان یکی از مسایلی است که آلمان متحد همچنان در حل آن ناتوان است.





October 5th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي