جلسه ای محدود ، با اهداف بزرگ
جليل پرشور جليل پرشور


درشهر گوتنبرگ سويدن



مدتهاست که ياران و همرزمان قديم ما ، خاصتا بعد از سقوط حاکميت دموکراتيک خلق « وطن » و متحدين آن ، به گروهها و شاخه های متعدد تقسيم گرديده اند. مشکلات ناشی از بی وطنی و مهاجرت از يکسو ووضع آشفته و نامعلوم وطن که در نتيجهً فعال بودن نيروهای سياه ارتجاعی ، دشمنان دموکراسی ، آزادی و خوشبختی مردم ما که از حمايت بيدريغ دشمنان خارجی افغانستان برخوردارند به بی ثبانی بيشتر کشانيده ميشود از سويی. نه تنها برای هموطنان ما در داخل افغانستان بلکه برای مهاجرين افغان مشکل آفرين گرديده است. هواداران حاکميت قبلی پيوسته از همديگر می پرسند که چطور و چه سان آن نيروهای عظيم و مقاوم آن لشکر بزرگ تشکيلاتی ، سازمانی و اتحاديوی از هم فروپاشيد و تا کنون که 13 سال از آن تاريخ عقب گرد که خود سرآغاز فصل نسل کشی ، جاری شدن خون ، ويرانگری ، چور و غارت اموال دولتی و شخصی ، اعدام های خودسرانه انسانها ، ترور و اعدام بعضی رهبران و مسئولين سابقه بشکل وحشيانه و حتا بدار آويختن راديو ، کمره ، فلم ، حرام دانستن موسيقی ، کتاب ، شعر و انواع نوشابه ها و خوراکه ها بشمول ترشی و آچار تحت نام دين ما نتوانستيم بخود آييم و مسئوليت ها ووجايب ملی ، سياسی واخلاقی خود را در قبال اوضاع پيش آمده قبلی و فعلی بطور سالم و لازم درک و انجام دهيم. ما درحاليکه نتوانستيم از وضع جديد به نفع آرمانهای ترقيخواهانه ، وطنپرستانه و دموکراتيک استفاده نماييم ، برعکس با سهل اانگاری ، بيکارگی ، امروز و فردا گويی های بيمورد ، بی اتفاقی و و بجان هم افتادن بزرگترين نيروی باالفعل را به بالقوه و بالاخره به بی تفاوت تبديل کرديم و هنوز همان آش است و همان کاسه.
اين درست است که آمدن گروهای ساخت پاکستان در قدرت ، با مصارف هنگفت مالی خرپولان عرب و قاتلان حرفوی و بيرحم تازی ، پاکستانی ، کشميری و قفقازی ، با حمايت وسيع تخنيکی استخباراتی مالی و سياسی پيشوايان رهبری کنونی مبارزه عليه تروريزم و همدستی تمامی حلقات سلفی ، شئونيست و افراطيون مذهبی پاکستانی و ايرانی صورت گرفت. و عوامل داخلی آگاه و حرفوی اخوانيت افراطی ، يکتعداد مردم شريف و خوشباور ما را فريب داده و در زير تاثير فتواهای ؛ير شرعی خارجی و داخلی با بعضی از حلقات روحانی و مذهبی هميشه دشمن با تحول و ديموکراسی استفاده های ناجايز ووسيع نمودند. دراينموردبحث جداگانه خواهد شد. دشمنی با نهضت امانی بزرگترين شاهد مدعا است که فارغان مدرسه های ديوبند نقش کليدی را در آن داشتند. اکنون بعد از 13 سال ما نه تنها گام های اساسی ، ضروری و عملی را برای تصحيح اشتباهات ، کمبود ها ، بی تفاوتی ها و بی کفايتی ها مان در قبال آن حوادث دلخراش و فاجعه بار نگذاشته و بلند نکرده و زمينهً اتحاد ووحدت واقعی ، طبيعی ، داوطلبانه و دموکراتيک بين همرزمان ، فرکسيونها و گروههای متعدد تشکيلاتی سابقه و جديد خود را مساعد نساختيم ، بلکه به آن اختلافات ، بيشتر دامن زديم ، عليه همديگر تهمت و افترا بکار برديم ، يکعده از قلم بدستان ما به اهانت و ناسزاگويی عليه نخبگان گروههای رقيب ولی رفيق مبادرت ورزيدند و تحسين های تيلفونی را از اين و آن دريافت داشتند در حاليکه هزاران همفکر و همسنگر شان ازاين اعمال غيرمسئولانه آنها متاثر و منزجر شدند. اين عملکردهای منفی و بی تفاوتی های طولانی تعداد زيادی از رفقای فداکار ، مبارز و با تقوا را مايوس و نااميد ساخته و هر کدام در ضمن فرورفتن در اعماق تفکر ، چرت ، فکر با امراض خطرناک روانی و عصبی مبتلا شده ايم. ما انتظار طولانی کشيديم و در فکر جمع و جور شدن امور از هم پاشيدهً ما هيچ فکر کرديم معجزه وار ازاين بحران و حتا فاجعه نجات پيدا خواهيم کرد و آن معجزه و اقدام می تواند روح تازه ای برکالبد يخ زدهً ما بدمد. ولی بعد آن همه تلاش ، اميد و انتظار بااين نتيجه رسيديم که انتظار بيشتر عمليست بيهوده ، عبث و هدر دادن قوت ، توان و زمان ، بايد هرکدام ما دست بکار شويم. در اميد ناجی نشستن در باتلاق باقی ماندن است و بس. بايد و بايد نيروی اساسی رزمندگان و سپاهيان مرئم خود تصميم بگيرند ، هرگز تشکيلات مردمی و دموکراتيک تحفه داده نمی شود بلکه ساخته می شود و بايد ستون اساسی و کارهای عمده مرامی ، تشکيلاتی و ساير امور ساختاری آن بوسيلهً آنانی ساخته شود که هميشه در خط اول فداکاری و ايثار قرار داشتند و قرار دارند. ما در ارتباط با مشکلات عديدهً مردم و نيروهای ترقيخواه ، وطنپرست افغانستان دراين بحث ، پيرامون تنظيم ها و احزابی که تحت نام اسلام وطن را خراب و کابل را بويرانه تبديل ساختند و همه دار و ندار وطن را در بازارهای پاکستانی و قسما ايرانی ليلام کردند و اکنون گاهی حليف و گاهی حريف دولت فعلی می شوند و حتی تحمل تطبيق موازين و اهداف دموکراسی حکومتی ووعده داده شده بوسيلهً خود شانرا ندارند و با چنگ و دندان و اسلحه و حتی بازهم با سلاح دين و مذهب عليه مظاهر ديموکراسی و تمدن می جنگند و يکعده بقول خود شان هنوز در حالت جهاد (!) قرار دارند چيزی نمی گوييم زيرا اکثريت قاطع مردم ما و حتی جهانيان ميدانند که : آنهائيکه با پيرهن و تنبان ، واسکت و چپلک پاکستانی و کلاه بوريايی غرض تسليم شدن قدرت به کابل فرستاده شدند ، برخلاف تبليغات طولانی درمسجد و منبر و مجالس در مورد عدل اسلامی ، تقوای اسلامی ، اخلاق اسلامی ورحم و مروت و شفقت اسلامی و اينکه دنيا از آن کفار و آخرت از آن مسلمانان است ، متاع و مال دنيا حرام است ، تجمل و زندگی مرفه ، قصر و خانه های مجلل انسان را از خداوند دور ميکند ، خانهً دنيا بدرد نمی خورد ، بايد خانهً آخرت را ساخت ، زنان هرگز حقوق مساوی با مردان را ندارند ، سرلچی و لباس عصری سرپيچی از سنت پيغمبر است و صدها تبليغ شخصی و غرض آلود سياسی ديگر بنام اسلام. اکنون ستون فقرات بازار اقتصادی ، تجارتی و مالکيت شخصی را تصاحب کرده و معلوم می شود برخلاف عقيدهً قبلی حالا خانهً آخرت را در دنيا آباد می کنند و تعميرهای بلند منزل و قصرهای افسانوی می سازند ، که خشت آن از خون مردم ، از لقمه هر بيوه زن و هريتيم و بينوای وطن است.
آن تارکان ديروز دنيا ، آن خرقه پوشان نعلين بپا ،امروز صدها مارکيت ، سرای ، تجارتخانه ، شرکت های وارداتی و صادراتی در داخل و خارج داشته و بازار بورس کابل را کنترول ميکنند. آنهائيکه تا ديروز به نفع فطر روزه ، ذکات و اسقاط و خيرات بخاطر پيداکردن لقمه نانی بيشتر به نفع خودشان تبليغ ميکردند ، اکنون چرا خود از سرمايهً هزاران مليون دالری خود که همه مال دزدی و چپاول است برای ملت فقير ، مظلوم و شريف وطن زکات نميدهند و حتی ماليه حکومتی را پرداخت نمی کنند. آنهائيکه در طول دونيم دهه گذشته کشت و قاچاق مواد مخدر را اداره ميکردند و کمپنی های بزرگ و مشاورين خارجی حتا از کشورهای که مبارزه عليه تروريزم و مواد مخدر را در اولويت های کاری خود قرار داده اند در پهلوی آنها بوده است. آن تفگنداران بی رحمی که از اسلام فقط يک نام را می فهمند ، صدها زن و مرد تحصيل يافته حزبی ، غير حزبی و حتی ضد حزبی را بجرم داشتن لباس عصری و سرووضع منظم و پاک ، در پاتک ها و داخل شهرها اختطاف ، ترور و خودسرانه محاکمه (!) و اعدام کردند. اکنون يا با ريش های تراشيده ، نيمه تراشيده و کوتاه شده ، با دريشی های قيمتی خارجی برتن و نکتايی های ابريشمين که قبلا از طرف خود شان مظهر کفر قيمت داده شده بود درگردن بعلامت قبول صليب ، در سرميز مذاکره و صرف طعام ، طعامی که قبلا آنها حتی در خواب هم نمی ديدند ، با امريکايی ها و اروپايی ها شانه به شانه می نشينند و برای تقسيم قدرت با مقامات خارجی و دولتی چانه می زنند و عده ای آماده می شوند که حزب واحد جهادی را پايه گذاری کنند و تمامی افراطيون و بنياد گراها را دور خود جمع کنند زيرا به عقيدهً آنها اسلاميکه آنها می خواهند تا هنوز پيروز نشده است(!). آنهائيکه با پول و مصارف مالی ارتجاع عرب و متاسفانه حمايت بيدريغ سياسی و نظامی جهان متمدن و دموکراسی از قلمرو پاکستان بحيث تخته خيز تجاوز استفاده کردند و هزاران بنياد گرا و تروريست را از گوشه و کنار جهان با خود داخل وطن آوردند ، از دانش و فهم تخريبی آنها استفاده کردند و تعداد زيادی را خود تعليم دادند و صادر کردند. اکنون خود را متحد ضد تروريزم با امريکا و اروپا جا می زنند. در وطن ما مثلی است که ميگويند « بگير که نگيريت». کدام تنظيم می تواند ادعا کند که دستجات مختلفه بنيادگرايان خارجی در صفوف آنها تربيه داده نشده و يا آنها را تربيه نداده و يا غرض قتل و کشتار و تخريب تشويق نکرده است؟.
سوال دراينجاست که اگر آنچه نبرد عليه بنيادگرايی و تروريزم مشروعيت بين المللی پيدا کرده است. در افغانستان بايد بيشتر بوسيلهً ما مورد حمايت قرار ميگرفت و پي برده می شد زيرا اين ما بوديم که سالها بوسيله بانيان و حمايتگران تروريزم خارجی، داخلی معاصر و اسلام سياسی « بنيادگرايی مذهبی » مورد حمله قرار گرفتيم و تلفات عظيم داديم ، اين ما بوديم که قبل از هر موسسه تحقيقاتی ، قبل از هر کشور و ابر قدرتی ، اهداف شوم دور و نزديک ، منابع مالی و خطرات مهلک بنيادگرايی و تروريزم را افشاء کرديم ولی چون دشمن خوانده شده بوديم و ارباب قدرت بين المللی خود در ماجرا سهيم بودند حرف ما شنيده نشد و بعد تحولات سه سال اخير بنابر عدم انسجام کار ها ، بی اتفاقی ها ، عملکردهای شخصی ، گروپ بازی و فرکسيون سازی متاسفانه ما نتوانستيم کمترين اثری در تحولات دارماتيک اخير داشته باشيم ، اگر بدين منوال حرکت کنيم همان خواهد بود که بوده است. براساس اين دشواريها و مشکلات با تعدادی از رفقا صحبتهايی صورت گرفت و توافق شد که جلسه ای با شرکت نمايندگان کليه گروهها و فرکسيونهای موجود دراين محفل دعوت شود. جلسه با وصف کارشکنی بالاخره به پيشواز هشتم مارچ روز بلند شدن فرياد و خشم زنان برای آزادی و برابری حقوق داير شد. اين جلسه بنابر توافق دارای اجندا و بيانيه تهيه شدهً قبلی و قطعنامه نبود و هر شرکت کننده بايد شفاهی و با صراحت مطالب خود را بيان ميکرد. رياست اين جلسه محدود را خانم ثريا پکتيانی که يگانه زن اشتراک کننده بود برای حرمت گذاشتن بمقام زن و احترام به هزاران بيوه و يتيم وطن و بخاطر آغاز يک فصل جديد درکارهای بعدی سياسی که حتمی نيست تا مردان از ابتدا تا انتها در کليه موارد و مسايل تصميم گيرنده و رئيس و رهبر باشند ، به اتفاق آراء سپرده شد. بجرأت می توان اذعان کرد که فضای صميمی ، صراحت لهجه سخنوران ، همهً ما را وادار ساخت تا هرچه در دل داشتيم و برای تحقق اهداف نيک ووطن مان مفيد تمام ميشود بيان کنيم و توضيح دهيم. همهً صحبت کنندگان با توضيحات ضروری ، با احساست وطنپرستانه و ترقيخواهانه نظريات و عقايد خود را در فضای کاملا ازاد و دموکراتيک ، بدون ترس ووحشت از اين و يا آن ، بدون در نظر داشت روابط قبلی گروپی و فراکسيونی بسيار صريح ، پوز کنده و آفتابی و با احساس مسئوليت و عفت کلام ابراز داشتنيم. درجلسهً ما از اشخاص مشهور و دارای مقامات بلند سياسی و تشکيلاتی ديروز ، از مقامات دولتی و اداری القاب حزبی کسی تشريف نداشت ، همهً ما سپاهيان و سربازان عادی مردم ووطن بوديم ولی آرمانها و اهداف ما بزرگ و دلسوزانه ، سازنده و با اهميت ارزيابی گرديد و تصميم برآن شد تا رفقا و همراهان ديروز و امروز را در جريان قرار دهيم. کار جلسه بنام مردم شريف و مظلوم وطن بنام شهدا و قربانيان و تمام داغديدگان افغانستان ، بخاطر ترقی و پيشرفت سرزمين محبوب ما افغانستان آغاز يافت. درجريان صحبتها پيرامون وضع فعلی وطن ، ترکيب نيروهای تشکيل دهندهً آن ، وضع زندگی مردم ، راه های تحکيم صلح ، آرامش و تطبيق پروسهً خلع سلاح ، بوجود آمدن حکومت نظم و قانون ، تحکيم و حمايت از ديموکراتيزه شدن حيات سياسی ، اقتصادی و اجتماعی مردم و جامعه از طريق مشارکت همگانی در پروسه های انتخاباتی مرکزی و محلی ، لغو هرنوع امتيازات بيجا و بی مورد به افراد و شخصيت های تحميلی آنهم به قيمت رنج و عذاب مردم بوسيله سخنوران توضيحات بعمل آمد. در طی اين صحبت ها با تفصيل استدلال شد که دموکراسی يک مفهوم صرفا سياسی نيست که هر کس برای زيبايی کلام از آن استفاده کند ، زيرا ملتی مزايای دموکراسی را چشيده و لمس کرده می تواند که صاحب ، کار ، نان ، صحت ، تامينات اجتماعی کامل ، سواد ، تحصيل و محل زندگی مناسب بوده و از تمام حقوق شهروندی بدون تبعيض برخوردار باشد ، آزادانه حرف دل خود را گفته بتواند ، ترس ووحشت نکند ، احساس بی امنيتی ننمايد و بدون مداخله خارجی و داخلی حق کانديد شدن و انتخاب کردن را داشته باشد. زبان ، قوم ، مذهب و عقيده سياسی اش از توهين و اهانت مصئون باشد و طرف اعتماد و حمايت مادی و معنوی قانونی قرار گيرد.
درصحبت ها اشاره شد که دموکراسی يک آرمان عالی و دارای اهداف و مفهوم خيلی بزرگ است و تحقق آن دروطن ، با مشکلات فراوان داخلی و منطقوی وخارجی مواجه است. بناء بدون مشارکت نيروهای واقعا ديموکراتيک و ترقيخواه و دلسوز بحال مردم ووطن از يکسو و از طرفی با کنار آمدن با حلقات تاريک و دموکراسی ستيزی که سالها آزادی و حقوق مردم را به گلوله بسته اند نميتوان اميدوار بوده که وطن ما با گام های متين بسوی دموکراسی و حکومت قانون ميرود. پيرامون اين موضوع نيز صحبت شد که برتری جويی قومی ، قبيلوی ، زبانی ، مذهبی و حزبی باعث خرابی های بيشمار گرديده و تداوم آن اهداف دموکراسی را جدا مخدوش و بی اهميت می سازد زيرا دموکراسی بايد نه تنها حقوق مليتها و اقليتها بلکه حقوق هر فاميل و هر شخص را فقط در محدودهً زبان و قوم و قبيله بلکه در موارد اساسی زندگی ، کارورفاه اجتماعی در نظرگيرد ، احترام کند و محقق سازد و به ناز وکرشمه بازی های سياسی تنظيمی نازدانگان ماورای قانون و قانون شکنی پايان داده شود درغير آن دموکراسی بوسيله ای صرف تبليغاتی و بی محتوا تبديل ميگردد. سخنرانان از خلع سلاح عام و تام ، از لغو تمام گروههای مسلح خود ساخته ، از عدم دادن اجازهً فعاليت به احزاب و گروههای بنيادگرا و تروريست حمايت کرده و تساوی حقوق کامل و عملی مردم را خواستار شدند. آنها ابراز عقيده کردند که نقش گروه ها و افراد نابود کنندهً اردوی ملی و فروشندگان تجهيزات عصری آن به دشمنان خارجی وطن درترکيب اردوی ملی خطرات بزرگی را در قبال خواهد داشت. برای تحقق کليه اهداف خيرخواهانه ، ملی ، دموکراتيک و عدالتخواهانه در وطن جدا ضروريست که اولا آنهائيکه خود را روشنفکروطنپرست و طرفداران عدالت و مظلومان وانمود می سازند بايد خود نمونه وسمبول تقوا ، بی تعصبی و تفاهم در همه موارد و با کليه جوانب باشند ، آنهائيکه زبان و مليت خود را نسبت به سايرين ترجيح ميدهند حق ندارند دعوای عدالت و دموکراسی کنند درحاليکه نسبت به سايرين از تبعيض کار بگيرند.
متاسفانه مظاهر قوم پرستی و تعصبات خشک و بی مفهوم و تاريخ زده دروجود گروههای باصطلاح اسلامی ، احزاب راست و چپ فراوان ديده شده و هنوز به قوت خود باقيست و جای افسوس است که تعدادی ازافراد ازجمله دوستان قديمی ما برای زبان ، قوم و قبيله پدری و مادری شان به قيمت اهانت و تحقير به مليتها و زبانهای ديگر وطن مقاله نوشتند ، شعر سرودند و بالای آتش افروخته شدهً نفاق ملی ، تيل اضافه کردند. آن روز رسيدنيست که مردم افغانستان با تصميم و ارادهً قاطع خودش اين آتش را خاموش و اين دکان را نيز بسوزد.
هرچه بگندد نکمش ميزنند
وای به حالی که بگندد نمک
درجريان کار جلسه و صحبت پيرامون مسايل مختلفه سياسی ، شور و بحث ، انتقاد های صريح و نظريات سازنده ، توافق شد که برای تحقق اهداف اين گردهمآيی ، جلسهً وسيعتری در آينده نزديک باشرکت تمام گروههای ترقيخواه و مترقی محل سازماندهی و دعوت گردد و اين مسايل به اطلاع دوستان و رفقا برسد. مااشتراک کنندگان اين جلسه بعد از مدتها فراق ، دشمنی و خصومت فرکسيونی يکديگر را صادقانه درآغوش گرفتيم و به اختلافات بی معنی و بی هدف فرکسيونی ، گروپی و زبانی رنگارنگ وداع کرديم. از شما عزيزان و همرزمان می طلبيم که برای مفيد تمام شدن بوطن ومردم مظلوم ما ، برای ايفای نقش موثر درپيروزی رسانيدن اهداف ديموکراتيک ووطنپرستانه ، در مبارزه عليه تحجر ، بنيادگرايی و تروريزم ووطن فروشی ، برای ترقی وطن عزيز و با افتخار ما و برای مرهم گذاری بزخم های ديرينهً مادارن و پدران ، خواهران و برادران هموطن باما همگام شويد و طلسم شوم آنانی را که ما را باوجود داشتن اهداف و افکار مشترک و يکسان ، به شعب و حلقات خورد و کوچک تقسيم کرده و سود می برند بشکنيد. بايد همهً ما عدم پابندی خود را از اوامر و احکام خود ساخته ، شفاهی و تيلفونی افراد و اشخاص که برای منفعت خود شان به اشکال مختلف غرض ادامهً اختلافات و يا تعميق آن در بين ما و ياران ما تلاش ميکنند ابراز و اعلام نماييم. آنهائيکه هرکدام خود را بهترين ، اصولی ترين (!) و مستحق ترين ميدانند بايد بدانند که صحه گذاری بر درستی تشکيلات ، استحقاق افراد و شخصيت ها و تثبيت موقف و موقعيت شان فقط در طريق گردهمآيی وسيع ، انتخابی و دموکراتيک بدور از اعمال نفوذ و توافقات شخصی صورت ميگيرد ، تا آنوقت ما همه رفقا و دوستان را نبايد بخودی و غير خودی تقسيم کنيم و در صحبت شخصی و دوستی های فرکسيونی افراد وشخصيت های خيلی شريف ديگر خود را بسوزانيم و تخريب کنيم. با حفظ حرمت و احترام به اصول و پرنسيپ های دموکراتيک و حقوق افراد برای تشکيل احزاب ، سازمانها و انجمن های گوناگون در داخل و خارج وطن ، ما پروسه حزب سازی و تشکيلات سازی موجود را جزوسيله ای برای سرگردانی مردم زحمتکش و نسل جوان افغانستان ارزيابی نموده و آنرا با مصالح و آرمانهای مردمی که برای رسيدن به صلح ، آشتی ، آرامش ، دموکراسی ، حکومت عدل و انصاف ، خلع سلاح کامل ، ختم زورگويی ، باج دادن ، جريمه شدن و توهين شدن قربانی های فراوان داده و هنوز به شکم سير نان خشک نصيب شان نشده است موافق و سازگار نديده و اعتقاد پيدا ميکنيم که اين دليل ديگری است برتوجه و اهتمام يک عده از فعالين سياسی برای تامين منافع شخصی ، قومی ، مذهبی و محدود خود شان ، طوريکه ديروز افرادی منفعت پرست بنام اسلام دهها گروه خورد و کوچک را تشکيل دادند ، بذر نفاق و بدبينی بين هم پاشيدند و مردم را قربان ساختند و وقتی اهداف تنظيمی باصطلاح اسلامی شان تحقق نيافت مسايل زبان ، قوم و منطقه را مطرح و اختلافات را بحدی تشديد کردند که دهها هزار انسان بی گناه قربانی اين دسيسه های شوم گرديد. حال کسانی بنام ملت ، قوم ، دموکراسی ، مظلومان ، حقوق بشر ، وطنپرستی ، اسلام و جهاد ميخواهند از احساسات مردم باز بهره ببرند و دستجات و تشکيلات های متعدد را تشکيل داده و يا در صدد تشکيل آن هستند. ما درد و رنج بی اتفاقی ها ، تبليغات منفی و بی پايه را عليه همديگر چشيده ايم و تاوان عظيم آنرا نيز پرداخته ايم. بياييد با سرکشی و عصيان بی برگشت ، حلقه های تنگ و محدود گروهک بازی ، فرکسيون بازی و حلقات خورد سياسی ، تشکيلاتی ، قومی و مذهبی را با تمام قوت و توان بشکنيم و ازآن محلات غير فعال ، شخصی و بی تفاوت نسبت به سرنوشت مردم ما و تماشا بين تغييرات و تحولات داخلی وطن بيرون شويم و همديگر را با کل صداقت رفيقانه و برادرانه در آغوش بگيريم و اين داغ ننگ بی اتفاقی را يکجا با آنانی که نمی خواهند اتحاد ووحدت نيروهای همسو ، وطنپرست و همطريق بوجود آيد و شکل گيرد از خود دور کنيم و مصدر خدمت عملی به وطن ، مردم و تعهد تاريخی خدمتگذاری خود به افغانستان پرغرور شويم.
هروقتی ما يکجا و باهم بوديم ، پيروز بوديم ، بی اتفاقی بزرگترين مصيبت و حتا معصيت است. چرا ما ازتاريخ و انکشافات وطن خود نمی آموزيم ، ميگويند ازجوانی تا به پيری ازپيری تا بکی؟ معيار خوبی ، وطنپرستی و اخلاق سياسی برای رهبران ، شخصيت ها و افراد نخبه و عادی تقواست که شامل تمام بخش های زندگی ، اخلاقی و عملکرد های انسانی می شود ، خوب بودن و مستحق بودن برای وظايف مهم براساس تعلق زبانی ، قومی ، سمتی ، قد و قواره ، تعلق های فاميلی ، ادعاهای بی پايه تبليغاتی و در هرجا مطابق ميل و اشتهای دوست و مخالف صحبت کردن نيست ، افراد بی تقوا نه به درد تشکيلات و احزاب چپ می خورند و نه بدرد احزاب و تشکيلات دولتی و دينی. گروهها و اشخاص ابن الوقت در هر سيستمی بطور خلق الساعه عرض وجود ميکنند و با تغيير سيستم آنها جامه عوض ميکنند و سياست جديد و مد روز را حمايت می نمايند. بايد مسئولين قديم و جديد سياسی از سرمايه گزاری بالای افراد بدنام ، بی تقوا ، تصادفی ، تحميلی داخل و خارج و معامله گر دوری جويند ، در غير آن ما بسوی تکرار مکرر درحرکت خواهيم بود و خدای ناخواسته در عقبگرد بعدی از نقطهً آغازين نير خيلی عقب تر خواهيم رفت ، افرادی که در جامعه جای پای ندارند و بدنام هستند نبايد از نام شخصيت ها ، گروهها و اهداف مقدس بحيث پنهاهگاه و محل امن استفاده کنند. بادرنظرداشت حرمت و احترام لازم و طبيعی به مسئولين ، رهبران و فرماندهان گروهها و فرکسيونها و احزاب که اساس فکری و عقيدتی واحد ، يکسان و يا بهم نزديک دارند و جزيک نسل و مرتبط به آرمانهای واحد وطن ترقيخواهانه ووطنپرستانه هستند ، می خواهم بپرسم که لطفا اختلافات آيديالوژيک و سياسی تانرا برای ساختن جامعه بهتر و مردمی سعادتمند و مرفه ارايه کنيد و خوبی های تانرا با شرايط قابل قبول بودن ، عملی بودن و زمينه های تطبيقی آن مشخص سازيد درغير آن بی انصافی است که يک نسلی با داشتن همه تجارب ، بادادن قربانی و فداکاری بيشترازاين در جنگی که غرض تصفيه حسابات شخصی افراد و اشخاص صورت ميگيرد قربانی شود و تلفات دهدو بالاخره ما به زمانی نزديک خواهيم شد که« جنگ ببرها را از سرکوه مشاهده کنيم.» ميگويند جنگ چيست؟ جنگ عبارت است از برخورد بين افراد مختلفه که يکديگر را نمی شناسند برای منافع آنانی که همديگر را خوب می شناسند. بايد برنفرت و تعصب کور غلبه کرد و باوجدان و شرف خود صادقانه تعهد سپرد که ديگر بخاطر هيچ کس و هيچ فرکسيونی عليه رفقا ، دوستان ، همسنگران از دست رفته و زندهً خود و عليه هيچ خدمتگذار صادق و شريف وطن قرار نگرفته و به اختلاف افگنی و سود جويی نقطهً پايآن بگذاريم. ما از فرکسيون بازی و « گوشه کانی » های طولانی و از انتظار کشيدن بيمورد خسته شده ايم و می خواهيم با تمام قوت و توان از ادامهً آن جلوگيری نموده حداقل گام های اولی را در بين خود و دراين محل دور ازوطن گذاشتيم ، ما با صداقت مسئولانه ووسيع فکر ميکنيم و عمل مينماييم ، وداع با گروهک بازی و خدمتگذاری بمردم ووطن ، سياست صريح ، علنی و برخورد دموکراتيک می خواهد می گويند کسانی شخصيت های باارزش اند که ديگران را نيز ارزش ميدهند.
تقوا و پاکی بزرگان و اکثريت قاطع کادرها و رزمندگان ما گويای اين حقيقت است که ما بسيار صادقانه وظايف و مسئوليت های وظيفوی ، ملی و اخلاقی خود را انجام داده ايم. صد ها هزار از کادرها و کارمندان حاکميت قبلی در داخل وطن با فقر و تنگدستی و بيکاری ولی با افتخار و سربلندی زندگی و مبارزه کردند و می کنند و تعدادی از همسنگران ديروزما در کشورهای مختلفهً جهان با معضلات و دشواريهای گوناگون نه در سطح زندگی هموطنان ما در داخل وطن بسر ميبرند ، رنج می کشند و بی صبرانه برای برگشت بوطن لحظه شماری ميکنند راستی هيچ دردی جانکاه تر از ازدست دادن زادگاه نيست. ولی يافت می شود عده ای محدودی که ديگر نه احساسات ملی دارند و نه احساس همدردی و نه تنها برای شان مفاهيم وطنپرستی ، تقوا و خدمت بمردم بيگانه شده بلکه درفکر برگشت بوطن نيز نيستند و اگر گاهی برای تفريح ، آفتاب گرفتن و معاملات تجارتی گذری بوطن کردند اولا آنرا سياسی توجيه می کنند و بعد هم منتظر منت گذاربودن مردم نسبت بخود هستند. باقی نماندن تعمير و مارکيت ، سرای و تجارتخانه ، زمين و جايداد منقول و غير منقول از بزرگان به ابديت پيوسته ما ، شاهد گويای تقوا و پاگيزگی آنهاست. گاهی اوقات فقير ترين انسان برای فرزندانش غنی ترين ميراث را بجا ميگذارد. ما با دادن قربانی های بيشمار از ميان بهترين های ما خود شاهد هستيم که فاميلهای شهدای بخاک افتيدهً ما حتی در زمانی که ارزش هر 1500 افغانی برابر يک دالر بود فقط مبلغ بيست هزار افغانی اکراميه دريافت ميکردند. اين حد اعلی تقوا ، وطنپرستی ، فداکاری و عدم استفاده سوء از دارايی عامه بوده و مظهر ايثار و قربانی شدن در راه وطن ولی اکنون حتی يادی ازايشان صورت نمی گيرد چه رسد به نوشتن کتب و خاطرات آن قهرمانان. اينرا نيز بايد اعتراف کرد که فاميلی های صدها هموطن ديگر ما که در اثر تبليغات عربهای مهاجم و سلفی و رهبران درياهای نفت و گاز خليج و همسايگان بی رحم و متجاوز ما در صف مقابل در جنگهای داخلی ، جنگ های کشمير ، آذربايجان و ارمنستان ، آيران و عراق ، چيچن و ساير مناطق جنگيدند و قربانی شدند ، حالت بهتر از ما نداشتند. با اين تفاوت که مسئولين و سرکردگان دستجات مسلح آنها که رهبر خوانده می شدند صدها مليون دالر را به نام شهدا ، معلولين ، بيوه ها و يتيمان از کشورهای مختلفه اسلامی و غيراسلامی جمع کردند و درجيب ها و کيسه های عريض و طويل خود جابجا کردند و با آن فاميل های بدبخت جر فقر و آوارگی تنگدستی و محروميت چيزی نصيب نشد و پيوسته با بی عاطفگی و عدم توجه مواجه شدند و کسی از آنها احوال نگرفت ولی باساس قصه ها و روايات خبری چندين بار مسئولين درجه دار که هميشه از ننگ و غيرت و افغانيت دم ميزنند در کمپهای مختلفه پاکستان به سراغ بيوه ها و يتيمان شان آمدند و بعد از تقسيم ايشان به گروههای سنی ، مقبول و خوش اندام با غيرت و شهامت(!) تمام دستجات مورد پسند را به خرپولداران عرب فروختند و يا هديه دادند بعدا شنيده شد که تعدادی از آن خواهران معصوم هموطن را به سرکردگان و اعضای باندهای تروريستی کشميری ، عربی و قفقازی تحفه داده و يا بزور درعقد نکاح درآوردند. راستی چه شد آن تعهد و قسم در برابر هزاران شهيد ، معلول ، يتيم و بيوه وطن که ما به شرف ووجدان قسم ياد کرده بوديم که وحدت و همبستگی خود را مثل مردمک چشم حفظ ميکنيم و در راه تحقق آرمانهای مقدس آنها چيزی جز سعادت مردم و اعتلای وطن نبود تا پای جان مبارزه ميکنيم و از اعضای فاميلها و فرزندان معصوم شان مواظبت می نماييم ، شهداييکه با تعقيب راه وطنپرستی ، تقوا و مردم دوستی مرگ را به يک فضيلت مبدل کردند. کی می تواند ادعا کند که فقط فلان گروه و فرکسيون قربانی داده و متحمل تلفات شده است بايد نسبت به تمام خانواده های داغديدهً مان احساس همدردی ما را از دست ندهيم ، آيا نمی توانستيم و نمی توانيم مصارف شب نشينی های اروپايی مان دريک بار به صندوقی بريزيم که خانواده های آن سمبول های ايثار و فداکاری مساعدت می شد؟ همه ميدانند که گروه طالبان درنتيجهً توافق و معاملهً سرکرد گان گروههای بنياد گرا و متعصب مذهبی با حلقات مداخله گر پاکستان و حاميان قديمی ايشان بوجود آمد و شکل گرفت. عملکردهای طالبان خشن ترين و غير دموکراتيک ترين اقداماتی بود که مردم مظلوم افغانستان شاهد آن بودند ، آن اقدامات که بدون شک تداوم اهداف و آرزو های به اصطلاح اسلامی اسلاف طالبان بود ، مردم را به ستوه آورد و فرياد اعتراض در داخل و خارج افغانستان بلند شد و در نتيجه اربابان بين المللی و منطقوی شان راه ديگر جز صدور مجدد آنها را سرغ نکرده و دست بکار شدند. هرافغان آزاده ووطنپرست ميخواهد بپرسد که مذاکره با گروههای متحجر بنيادگرا و تروريست برای تطبيق و تعميل اهداف دموکراتيک و پيروزی نظم و قانون ، عدالت و ترقی مفيد تمام ميشود؟ آيا دادن امتيازات مالی و سياسی بنام حق سکوت برای آين گروه و سرکردگان وابسته ، تنگ نظر و افراطی آنها می تواند وحدت ملی را که بوسيله شان جدا تخريب گرديد تامين نمايد؟ به يقين که آنها نه ديروز و نه فردا برای پروسه های قانونمند عدالت و دموکراسی و تفاهم ملی مفيد واقع نشده و نخواهند شد. آيا مليونرها و مليادرهای تنظيم ها برای بيوه ها و يتيمان شان حد اقل توجه را داشته اند درحاليکه تنها يکی از قوماندانان عادی شان يکصد مليون دالر بطور ابتدايی در پروژه پغمان سرمايه گذاری ميکند ، فکر کنيد که سرکردگان ، آمرا و رهبران شان چقدر ثروت هنگفت و بی حساب دارند؟ دراينجا باز درمورد کينه و نفرت متذکر ميگرديم که برای مراعات انصاف و عدالت و برای آنکه ما بتوانيم بمردم صادقانه خدمت کنيم غلبه براهريمن کينه و نفرت های بی جا و بی مورد را حتمی ميدانيم. ما در سياست و مبارزهً عدالت خواهانه پير شديم ولی ميرنشديم.
فراموش نکنيم که ما با همه مردم افغانستان تعلق داريم و خدمتگزار صادق مظلومان و ستمديدگان هستيم ، هر فرد با تقوا ، وطنپرست ، خيرخواه و با عاطفه و مردم دوست ، بی تعصب و عادل از ماست و همراه ما. جامعه را نميتوان باساس صوابديد شخصی و منافع تنگ نظرانه گروپی به هزاران پارچه تقسيم کرد. فرکسيون و حلقات کوچک و محدود قومی ، مذهبی ، قبيلوی ، سياسی و فکری ايکه فقط توجيه کننده اقدامات خودی و محکوم کردن و سياه شمردن اقدامات مثبت حريفان و رقيبان باشد هميشه با بی انصافی و قضاوت های ناسالم همراه است. چطور امکان دارد که مثلا هراقدام و عمل فلان شخص با اينکه نميدانيم چه کرده، چه ميکند ، و از مجموع مفاهمات و توفقات انفرادی و شخصی اش را به کسی جوابده هم نبوده و نيست ، وطنپرستانه انسانی و اصولی (!) بدانيم ولی عملی بهتر تر ازآن را که تمام معيار های اخلاق سياسی وطنی را با خود دارد بخاطر آنکه عامل آن در حلقهً ما عضويت ندارد محکوم کنيم ، اين تعصب است . اين بی عدالتی و بی انصافيست ، اين خود خواهی و جاه طلبی است و زمينه پذيرش ندارد. ما چرا فرياد خود را عليه تمام آنانيکه بنام ما حرف ميزنند ، احزاب گوناگون می سازند و از نام مجموعی ما با مقامات و کسانی داخلی و خارجی تفاهم ميکنند و خود را ممثل و نماينده ميدانند بلند نکنيم و نگوييم که اين بازی ها را متوقف بسازيد و به معاملات و اقدامات غيرمفيد انجام شده اکتفا کنيد و بسوی تصميم جمعی در حدود امکان مرجعه و مشروعيت کسب نماييد. با همه مشوره کنيد ، نقاط نظر همگان را بشنويد ، به سوالات مختلفه پاسخگو باشيد و در مورد اهداف تکتيکی و استراتيژيک تان در مسايل مختلفه ايکه بروی کاعذ آورده نشده توضيحات دهيد و با سرنوشت يک تفکر ، انديشه و يک مسير ترقيخواهی ، وطنپرستی و شگوفانی وطن با تحقق آرمانهای مردم زحمتکش افغانستان در راه دموکراسی ، صلح ، عدالت و برابری بازی نکنيد و فاجعه نيافرينيد . معيارهای دموکراسی و حقوق فردی و جمعی را لگد مال کردن و بخود حق ويتو در مسايل کليدی و وطنی قايل شدن تجاوز به دموکراسی و حقوق بشر است.
نويسنده شهير امريکای لاتين « گابريل گارسيا » وقتی شنيد مريضی اش درمان پذير نيست گفت که « اگر قلب بر سينه ام می تپيد نفرتم را بر يخ می نوشتم و طلوع آفتاب را انتظار می کشيدم.» ما بايد به دشمنی و نفرت عليه وطنپرستان ، ترقيخواهان دموکرات و شخصيت های با تقوا ووطنپرست در هر سازمان حزبی که باشند خاتمه دهيم و عليه ظلم ، بيعدالتی ، چور و چپاول ، بنيادگرايی ، فريبکاری ، وطنفروشی و خيانت و مداخله دشمنان نفرت و انزجار خود را شديد ساخته و برای تحقق سعادت و خوشبختی مردم جبههً وسيع ، نهضت نيرومند ، جنبش مردمی بزرگ ، سراسری ، دموکراتيک ووطنپرستانه را بوجود آوريم تا عدالت ، برابری و انصاف ، صلح و دموکراسی و حکومت سراسری نظم و قانون و خدمتگذار واقعی همهً هموطنان ما ، بدون کوچک ترين تعصب قومی ، زبانی و مذهبی برکليه مقدرات ملی ما تسلط پيدا کند و پيروز شود. اين هدف عالی وقتی تحقق پيدا ميکند که صاحبان ادعاهای بزرگ و مسئوليت های ملی و سياسی دراين مرحلهً حساس و سرنوشت ساز وطن با صداقت و امانت داری ، بدون خود خواهی و جاه طلبی های شخصی گروپی ، قومی و زبانی بخود آيند و مسئولانه بينديشند. ازآنجائيکه شجاعت يکی از عوامل بسيارمهم و موثر در فعاليت های اجتماعی و کارسياسی است اعتقاد داريم که افراد سياسی بايد جرات و شجاعت لازم را برای گفتن حقايق وافشای دشمنان مردم وعوامل کندی کار داشته باشند ، در غير آن بهتر است سياست را کنار بگذارند و مردم را معطل خود نسازند. در بعضی مواقع حتی اشخاص با احساس و مسئوليت پذير برای پيشبرد امر مبارزه و آگاهی بخشيدن بمردم از آبروی سياسی خود بگذرند ، مصلحت انديشی و انتظار آنهم به طول عمر انتظار بی مورد ما آفت مبارزه سياسی و تشکيلاتی است. کسانی می توانند مدافع مردم باشند که از موقعيت خود در قبال مصالح جمعی بگذرند ، ولی متاسفانه تعدادی از ما می خواهند فقط خود شان مطرح باشند و ما افراد خود خواهی را می بينيم که تابوت و قبر مقبولی را ببينند ميگويند ای کاش : « از من می بود ». و اين جفای بزرگ و نابخشودنی است که در حق ما بکار ميرود. حال کار را بجايی کشانيده اند که طرح و پيشنهاد های دلسوزانه را قبل از مطالعه رد ميکنند و نويسنده را در محافل شخصی شان محاکمه ميکنند. ما بمصداق :
دسته گلها ، دسته دسته می روند از ياد ها شمــــع روشن کرده يی در رهگزار باد ها
با صراحت ميگوييم که آن روز رسيدنيست که ماشين حزب سازی و گروه سازی از فعاليت بياستد و دهها حزب و سازمان و فرکسيون که با گرم شدن بازار تشويق خريداران وارد رقابت شده و می شوند ، پشيمان و نادم از اعمال انجام داده به بن بست برسند و .... ما هوشيار باش ميدهيم که اينبار دشمنان منطقوی و جهانی افغانستان در قالب چپ و در تفکرهای ملی ـ زبانی و منطقوی سرمايه گذاری کرده اند زيرا دورهً استفاده از نام دين سپری شده است و ديگر خريداری ندارد. کسانی ميخواهنداگر بتوانند نقش مسجد ، تکيه خانه و جماعت خانه را به حد اقل ميرسانند که تا از محلات ديگر صدای اعلام سفربری و جهاد عليه تمدن و دموکراسی بلند نگردد. ماتعجب ميکنيم که در ذهن و ضمير همه مسئولين احزاب و مدعيان رهبری اين سوال خطور نميکند که آيا افغانستان به اين همه درد و عذاب و تلفات و عقب ماندگی ، فقر و بيکاری اختلافات و خانه جنگی های ويرانگر ، با اين تعداد احزاب سياسی ، مذهبی و قومی رسميت پيدا کرده اند و يا در نوبت هستند ضرورت دارد؟ مابنوبه خود چرا تجربه آنانی را که سی سال قبل در مخالفت با ترقيخواهی حزب سازی را کفر و الحاد ميدانستند و ميگفتند که حزب يعنی کفر و اسلام يک حزب دارد و آن حزب الله است و خود حزب الله نام نهاده خود را به بيشتر از 20 تنظيم و حزب و دهها گروه خورد و کوچک مذهبی تقسيم کردند تکرار ميکنيم ، آيا ما از جهان متمدن ، متمدن تر و دموکرات تر هستيم که هر فاميل و گروه چند نفری حزب جداگانه داشته باشيم ولی دارای اهداف کاملا مشابه و يکسان چه چپ و چه راست. اين صاف و سچه گمراه ساختن و متفرق ساختن وطنپرستان ، ترقيخواهان و امکاناتيست که می توانند در بازسازی و نوسازی وطن ، در تامين صلح و عدالت و تحقق دموکراسی و ترقی وطن و رفاه مردم آن نقش اثرمند خود را ايفا کنند. متاسفانه شنيده ميشود که تعداد کادرهای طرف غضب قرار گرفتهً بزرگان (!) روز بروز بيشر می شوند در حاليکه نميدانند عادی ترين کادر امروز سی سال تا چهل سال زندگی خود را دراين سنگر سپری کرده و هنوز پابرجاست. طرفداری از وحدت و همبستگی همرزمان ، باين معنی هم نيست که ما فقط در يک چوکات محدودی می انديشيم. صدها هزار ترقيخواه و روشنفکر جديد افغان ومليونها هموطن شريف ما منتظر يک تصميم ملی ، واقعا ديموکراتيک ، ترقيخواهانه ووطنپرستانه هستند که بحال وطن ومردم ما مفيد واقع شوند ، هرنوع بنيادگرايی و افراطيت ديگر مجال مطرح شدن در وطن را ندارد ، ما بايد با چشمان باز حقايق را مطالعه و تصميم بگيريم ، امروز چنين است در مورد فردا فقط می توان فردا تصميم گرفت.
رفقا ودوستان عزيز ! شما شايد بعضی از مصاحبه های ديروز و امروز بعضی ها را با راديويی انگليس و امريکا وغيره بمناسبت های مختلف شنيده باشيد و تعدادی از شما چند جلد کتاب فحش گويی و ناسزا گويی را که بنام تاريخ حزب نوشته شده مطالعه کرده باشيد. ما برای آنانيکه غرض جلب رضائيت جهات معلوم الحال داخلی و خارجی و ستمگران جهانی بمبارزه صادقانه صدها هزار انسان صادق و با تقوا ، بخونهای ريخته شده در راه سعادت و خوشبختی مردم وبه پرورشگاه شخصيت و تاريخ و شهرت و قدرت خودشان توهين کردند و يا ميکنند فقط ميگوييم که « بشرميد و خجالت بکشيد. ما می فهميم که اگر آن مکتب و آن معلمين نمی بود شما کی بوديد و چه بوديد » افغانها هميشه پاس و حق نمک را فراموش نمی کنند. 40 سال از عمر عزيزما گذشت... ما از آنعده از دوستان که صحبت های جلسه توضيحاتی لازمی اضافی آن طرف قبول شان نيست خواهش ميکنيم که عصبانی نشوند ، بخاطر حرمت به دموکراسی و حق ابراز عقيده بما اين مجال و حق را بدهند که ما نظريات خود را ابراز کنيم ، ما سيزده سال را با عطش و تشنگی باميد هر سرابی سپری کرديم و در انتظار نشستيم ولی ديديم و می بينيم که آگاهانه و ياغير آگاهانه ، توان ، استعداد ، عشق و شور وطنپرستی ، فداکاری و ايثار صدها هزار انسان وطنپرست و ترقيخواه و اميدهای بزرگ ملت ستمديده و مظلوم وطن به بازی گرفته می شود و آن فضای مايوسيت و بيعلاقگی سياسی در وجود ما ريشه دوانيده و حاکم شده است که دشمنان وطن با صرف ملياردها دالر آنرا بدست آورده نمی توانستند. کی ها ما را خسته و نااميد ساخته اند و کی ها بايد جوابگو باشند. فعلا ما فقط نظريات و پيشنهادات خود را با کل اخلاص و با کمی صراحت مطرح کرديم ، هدف ما پيداکردن راه حل واقعی و خارج شدن از بن بست طولانی ايست که دامنگير ما شده است و همهً ما را خسته و نااميد ساخته است. ماهميشه در سنگر حق و عدالت ، وطنپرستی ، مردم دوستی ، ترقيخواهی ، دموکراسی باقی می مانيم و برای عزت و سربلندی مردم خود از هيچ تلاشی دريغ نمی کنيم و به آنچه تعهد سپرده ايم که بدون شک رفاه ، ترقی ، اتحاد و برادری و عدالت برای مردم ماست وفادار باقی می مانيم. فقط به آنهايکه می خواهند هميشه بديده رعيت بما نگاه کنند ميگوييم که ما هم حقوق شهروندی ميخواهيم اين خشت اول بنای دموکراسی و حقوق انسان است که خاصتا تشکل های ترقيخواه و دموکراتيک بايد و بايد آنرا اساس کار خود قرار دهند. درغيرآن اين باصطلاح تشکل ها به قلعه و خانهً ملک تبديل می شوند و هر کس حق داخل شدن و خارج شدن رادر آنجا نخواهند داشت. سالها ما تلاش ميکرديم که کار ها به اهل آن سپرده شوند. شخصيت ها و افراد با اعتماد ، سابقه دار ، امين واگزار شده صادق برای اجرای وظايف سياسی و تشکيلاتی باساس صوابديد جمعی و تشخيص دقيق مسئولين تعيين و يا انتخاب ميگردند. به آنانيکه در کليه موارد نيک و بد صرف بلی ميگويند و خوصاحب ، نبايد مجال داده شود. نبايد يک متملق يا يک خوش خدمت از شخص عادی به شخصيت سياسی تبديل گردد زيرا صدها شخصيت خوب و آگاه آماده قربانی ترک محل خواهند کرد و ما دست آوردی نخواهيم داشت. نبايدکسی بخود حق بدهد که : تنبلی ، بيکارگی ، انتظار طولاتی و بی هدف و نبود رهبری دسته جمعی و انتخابی را محکوم کند. اگر هر فعال صادق سياسی ، مسئولانه از عملکرد دستاوردهای روزمره و حتی سالانهً خود بپرسد و اقدامات خود را نقادانه مطالعه و ارزيابی نمايد ، بدون شک با وجدان سالم خود را ملامت کرده اشتباهات را تصحيح و اقدامات موثر را در عمل پياده خواهد کرد. درغير آن رزمندگان حق دارند به حرف های شخصی ، فرکسيونی و منفعت جويانه گروپی متوجه شده و بجای مواجه شدن با چوب و چماق و الهام زنی وظايف خود را انجام دهند. اگر ضروت افتيد در مورد مسايل خيلی مهم ، سرنوشت ساز و تاثير گذار بالای زندگی بسياری ها روشنی انداخته و باطلاع همگان خواهد رسيد. دراخير از تحملی که برای اين خواندن ، اين ياداشت نشان داده ايد ابراز امتنان مينمايم و در شماره های بعدی ما مسايل مبرم تر و ضروری تر ديگری را به تحليل خواهيم گرفت. تا زميخانه و می نام و نشان خواهد بود سرمــــــــا خاک رهً پيرمغان خواهد بود حلقــــــه پير مغانم ز ازل در گوش است ما همانيم که بوديم و همان خواهد بود
April 12th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها