پیرامون نوشته آغای آریانفر در باره « فتنهء طالبان...»
دوکتور جهش دوکتور جهش

 

 

 

 

در این شکی نیست که آغای آریانفر یکی از تحلیلگران انگشت شمار مسایل افغانستان و منطقه است  که نکات عمده سیاست و ستراتیژی امریکا در قبال افغانستان ومنطقه درمقالات وپژوهش های شان بازتاب روشن دارد وایشان ازآینده وطن و مردم نگران اند. اما با حفظ احترام به شخصیت ونظریات آغای آریانفر لازم می بینم تا پیرامون بخشی از این مسایل نظرات مشخص خودرا برجسته و بیان کنم :

آریانفر در مقالهء« فتنهءطالبان : یک توطئه بزرگ و خانمانسوز است» دو سناریوی عمده و یک سناریوی احتمالی سیاست امریکا را در مسئله افغانستان مطرح میکند که ناشی از یافته ها و تصورات نویسنده بوده و بعضی مندرجات آن ضد و نقیض به نظر می آید.

اکنون به هیچ کس پوشیده نیست که حضور نظامی و استخباراتی امریکا در افغانستان و منطقه عنصر اساسی تامین اهداف ستراتیژیک آن در آسیای میانه میباشد که این اهداف را به کمک آی اس آی پاکستان، عربستان سعودی و متحدین غربی خود با استفاده از ابزارهای طالبانی و دیگر تروریست های به اصطلاح اسلامی پیاده می نماید ، به باورم که تحلیل های ما باید به اساس این فورمول عمومی استوار باشد.

اکنون به متن مقاله آغای آریانفر روجوع میکنم که :

1 – رژیم کابل را اولترا نشنلیست میخواند در حالیکه در علم سیاست رژیم نشنلیست واولترانشنلیست به رژیم هایی اطلاق می شود که از منافع یک ملیت خاص به شکل معتدل و یا افراطی دفاع نموده و حامی آن باشد و در رشد و ارتقاء تمام ظرفیت های اقتصادی ، تخنیکی ،عمران و معارف ملیت خاص مساعی و تلاش نماید. درحالیکه ملیت پشتون ودیگرملیت ها در ولایات پشتون نشین افغانستان درطول ده سال اشغال مورد توهین ، تحقیر ، کشتار ، بمباردمان های وقفه ئی و متواتر قوای خارجی وحملات طالبان  و رژیم کابل قرار گرفته سرومال ، خانه و کاشانه خود را از دست دادند ، بناا رژیم کابل نه یک رژیم نشنلیست و اولترانشنلیست بلکه یک رژیم مزدوراست که اکثراعضای آن در پی منافع شخصی و گروهی خود بوده و در نهایت از مملکت فرار خواهند کرد.

2 – در سناریوی اول آغای آریانفر می فرمایند که امریکا میخواهد تا دولت مقتدری در کابل بوجود آورد که توسط آن اسلام اباد را تحت فشار قرار دهد اما واقعت چنین نیست زیرا قرار اصول یک دولت وقتی میتواند دولت دیگر را تحت فشار قراردهد که ظرفیت های اقتصادی ونظامی آن بالاترازدولت طرف مقابل باشد؛ درحالیکه افغانستان تا سالهای زیادی فاقد چنین امکانات خواهد بود و پاکستان امروزامکان رقابت حتی با هند را دارد.

برعکس سیاست امریکا ایجاب مینماید تا در کابل یک رژیم وابسته ، ضعیف و تجرید شده از مردم را داشته باشد ، رژیم را درمحدوده کوچک محصورکرده دست نگر و محتاج نگهدارد. چه اگرآن طوری میخواست ده سال وقت کافی بود تا یک افغانستان دیموکراتیک و قوی بوجود میآورد.

3 – در جای دیگرآغای آریانفر ازاحتمال تشکیل دولتی مشابه اسرائیل درافغانستان که مجری اهداف امریکا در منطقه میباشد سخن میگوید . در حالیکه اسرائیل دولتیست مونوکلچر با پایه های بسیارقوی اقتصادی و نظامی که نه تنها حمایه امریکا و متحدین غربی اش را با خود دارد بلکه مورد حمایه کمیته سه صد و گروه بلدربرگ با تمام ترکیب امریکائی ، اروپائی ، ترکی و عربی آن میباشد . ایجاد چنین پدیده درافغانستان چندین ملیتی با فرهنگ ضد استعماری دور از واقعیتهای محلی و امکانات امریکاست.

4 – در سناریوهای پیشکش شده ای آغای آریانفر موقف پاکستان مغشوش میباشد . پاکستان گاهی متحد امریکا؛ گاهی مخالف امریکا ؛ زمانی متمایل به ایران و روسیه قلمداد میگردد.

باید گفت که مخالفت پاکستان با امریکا (جنگ زرگری) و تمایل به ایران و روسیه تکتیک هایی است که استعمال داخلی و منطقوی دارد.

زیرا اگر پاکستان واقعا ایران را کمک میکرد به فعالیت گروه جندولا و استخبارات امریکا و اسرائیل درپاکستان برضد ایران موقع نمیداد. بناا باز هم به فورمول عمومی برمیگردیم که « ای اس ای » برتمام امور نظامی ، اقتصادی و سیاسی پاکستان تسلط دارد و در ترکیب بورژوازی کمپرادور(دلال) پاکستان از سرمایه ومنافع خارجی دفاع مینماید وعلت جنگ های زرگری با تائید از آغای آریانفرگرفتن امتیازات پولی از امریکا و ممالک عربی خلیج فارس میباشد اما درتعهدات خود با استخبارات انگلیس وامریکا همیشه پابند و خلل نا پذیراست و این پیوند وقتی از بین میرود که یک حکومت دموکرات و مستقل در پاکستان بوجود آید و «آی اس آی »را تجدید ساختمان کند.

اینکه از زمان تاسیس تا حال قدرت اصلی در پاکستان بدست دیکتاتورهای نظامی و نظامیگران است ثبوت این مدعا است.

بیهوده نخواهد بود تا در این جا به بعضی از مسایل دیگر مربوط به وطن پرداخته شود :

در این اواخر سروصدا های زیادی درمورد آشتی امریکا با طالبان و حرکات تاکتیکی از طرف همه جناح های در گیر به راه انداخته شده است . بدون ترس از تکرار باید گفت که هدف اصلی امریکا حد اقل داشتن پایگاه های نظامی واستخباراتی بعد از خروج نیروهایش از افغانستان است که به هرقیمت ممکن باید بدست آید ولی بدین دلیل که لویه جرگه غیرقانونی قرارداد ستراتیژیک با عکس العمل شدید مردم افغانستان در داخل و خارج مواجه گردید امریکا نا گزیراست تا به هرطرف دست انداخته ازهرخس وخاشاک محکم گیرد و لوکه "خا ستن سیب از درخت بید" باشد .

از اینروتصادفی نبوده است که برخلاف ادعا های قبلی خود در یک شب دوست طالب میگردد و میخواهد با خدعه و تطمیع ازطالبان ومخالفان مسلح  که ظاهراً مخالف پایگاه های نظامی اند ؛ امضا و تائید بگیرد.

اکنون رجال و فرماندهان خارجی یکجا با بیشتر نشرات و نویسنده گان کشور در داخل و خارج افغانستان متحداً جهت نهادینه ساختن حضور نظامی امریکا درافغانستان دست بهم داده به ایجاد ترس و وحشت در بین مردم می پردازند؛ ( حتی آقای محقق نیز تشویش خود را با وجود عضویت در جبهه ملی که دارای نیروی قوی رزمی واشخاص خبیر سیاسی میباشد ابرازنمود ) که گویا بعد از سال 1214طالبان قدرت را گرفته همه دست آوردهای ده ساله را ازبین می برند.

در  این خصوص باید گفت که این امریکا وابزارهای بسته به این ابرقدرت است که مردم افغانستان را به گروگان گرفته اند و مردم را مجبور میسازند که دو گزینه داشته باشند؛ یعنی یا امریکا را قبول کنند یا طالب را!

 زیرا اگر این طور نمی بود امریکا در طول این ده سال میتوانست پایگاه های تروریستی را درپاکستان ازبین ببرد ، راه های اکمالاتی تروریستان را قطع و منابع تمویل و لوژیستیک شان را خشک کند اما برعکس آنها را دراساس دست ناخورده برجا گذاشت وآنهایی را که در جنگ زرگری ناچار ضربه  دیده بودند بوسیله کمسیون تحکیم صلح به رهبری حضرت صبغت الله مجددی وهییت حاکمه امریکائیان افغان تبارارگ احیا و به دوسوی خط دیورند فرستاد و بدین نیرنگ جبهه تریاک و طالبان مرگ را تقویه نمود.

وقایع اخیرلیبیا و سوریه ثابت مینماید که القاعده ، تروریستهای سلفی و وهابی و اکثریت به اصطلاح اپوزیسیون مسلح افغانی  ابزار منافع استعماری اند.

 در مورد  دست آوردهای ده سال اخیر ( حکومت دیموکراتیک ، آزادی مطبوعات ، قانون اساسی ، انتخابات ، شورا ، اقتصاد بازار, تعمیرات مجلل و بلند منزل ، جامعه مدنی , حقوق زن و حقوق بشر ، کمسیون انتخابات و کمسیون قانون اساسی وغیره وغیره ) باید گفت که همه این ساختارها فریبنده و مقبول اند اما مسئله سر موجودیت و شکل آنها نیست بلکه محتوا مهم است  آنها را میتوان در یک روز از بین برد و دوباره ایجاد کرد بناا ازنظرکارائی وموثریت این همه  نه حرکتی به پیش بلکه حرکتی به عقب اند .

ما درسابق هم قانون اساسی ، رای گیری و پارلمان که به مراتب موثرتر بود داشتیم اما عملکرد این دولت با تمام ساز و برگ آن دراین ده سال هرکسی را بیاد خرنامه میرزاده عشقی شاعرمیهنی ایران می اندازد.

 در این خصوص نمی توان اشخاص مشخص را مقصر دانست بجزاز سیستم مستعمراتی ریاستی که دیموکراسی را به دکتاتوری و رئیس جمهور را به سلطان مطلق العنان مبدل گردانید.

رئیس جمهور با انحصار قدرت تمام آزادیها و صلاحیت های قوه مقننه ، قضائیه ، شهرداران ، والیان ، ولسوالان و کمسیون های حقوق بشر، حقوق زنان، کمسیون انتخابات و قانون اساسی،  را بر خلاف احکام قانون اساسی سلب نمود واین نهاد های قانونی و دیموکراتیک را با افزارهای سیاسی ارگ تحت کنترول گرفت ، ارادهء خود را برآنها تحمیل نموده به خاسته ها و مشوره های سازندهء نهاد های نوبنیاد ملی اندکترین تمکینی نکرد.

در بخش آزادی بیان نیز وضع به این منوال است روزنامه نگاران و نویسندگان واقعیت گرا توهین ، تهدید وامحای فیزیکی میشوند. خیلی از رسانه ها که چون سمارق ازهرجا سربلند کرده اند توسط خارجیان تمویل گردیده ،عادات و فرهنگ پسندیده ما را مسخ ، فرهنگ بیگانه را ترویج ، مردم و جوانان میهن را شستشوی مغزی مینمایند. در نتیجه چنین معلوم مشود که "چون هیچ نداریم غم هیچ نداریم"

در مورد خطرآمدن طالب باید گفت که البته دشمن را هیچ وقت نباید کم بها داد ؛ اما اخبار و شواهد زیاد موجود است که مردم ازنیروهای خارجی به جان رسیده اند . ما مخصوصا در دو سال آخیر شاهد وقایع هستیم که نیروهای امنیتی ، پولیس ، افراد و صاحبمنصبان اردو  عسکر بیگانه را مورد حمله قرار داده اند گرچه طالبان این قهرمانیها را فورا به خود نسبت میدهند اما این یک عکس العمل مردم بمقابل مظالم قوای خارجیست.

 اخیراً در مجله اردوی امریکا یکی ازصاحبمنصبان امریکائی که در تمام ولایات افغانستان اجرای وظیفه نموده است مینگارد که افراد اردو و نیروهای امنیتی افغانستان درمحلات با طالبان محلی همزیستی دارند و به همدیگر فیر نمی نمایند و خارجی ها را هدف قرارمیدهند.

از این برمیاید که به مجرد خروج قوای خارجی ، اردو و نیروهای امنیتی به مردم خواهند پیوست و به خاطرصلح و امنیت مساعی خواهند کرد.

ازاینرو ازتمام نیروهای ملی و وطن دوست ، احزاب مذهبی و سکولار، ائتلافها و جبهات ملی وجهادی و کارمندان وطنخواه دولت فعلی توقع میرود که ابتکارعمل را بدست گرفته ازهمین اکنون با جذب همه افراد ضد اشغال صفوف خود را تقویه و به امکانات و توانائی خود منحیث یک نیروی عظیم اعتماد داشته باشند.

 

تمام نیرو های ملی و صلح دوست که در بالا از ایشان نام برده شد توسط نماینده های شان بطور دسته جمعی کمپاین وسیع صلح افغانستان را در ساحه و مقیاس جهانی باید از همین حالا رویدست گیرند. این مسئله را با مذاکرات مستقیم و روشن به کمک سیاسی واخلاقی و دپلوماتیک حکومات هند ، جمهوریتهای آسیای میانه ، چین ؛ روسیه و جمهوری اسلامی ایران و پاکستان  به مجمع عمومی و شورای امنیت ملل متحد کشانده امریکا و متحدینش را به میز مذاکره بکشانند تا طی یک قطعنامه شورای امنیت آنها از اهداف استعماری خود درافغانستان صرف نظرنموده آخرین سرباز و دستگاه های استخباراتی خود را ازافغانستان کشیده استقلال و بیطرفی دایمی افغانستان را به رسمیت بشناسد.

طی این قطعنامه پاکستان مکلف گردد تا از تربیه ، تمویل و صدور تروریزم به افغانستان جلوگیری نماید درغیرآن معروض به تعزیزات اقتصادی و نظامی گردد.

جهت جلوگیری ار خلاء قدرت الی تشکیل حکومت موقت ، تعدیلات در قانون اساسی و راه اندازی انتخابات قوای حافظ صلح ملل متحد از ترکیب عساکر دولت های بیطرف که درافغانستان در پی منافع خود نباشند مانند اندونیزی ، مالیزی ، ویتنام ، الجزایر ، افریقای جنوبی ، وینزویلا ،ٍ ارجانتین و برازیل جهت امنیت و مخصوصا سترسرحدات به افغانستان گسیل گردند.

بالاخره بائیستی در کشور ما هم  نیروهای صاحب درایت و دور اندیشی در دولت و بیرون از آن قادر شوند که حق و صلاحیت معقول و میسر ملی و بین المللی خو د را در اعمال تإثیر سازندهء بر حل معضلهء خلق شده توسط توطئه گران استعمار کنونی در این نقطهء حساس جیوپولتیک جهانی مورد استفادهء آگاهانه و غرور انگیز و آینده دار قرار دهند.

لهذا آرزومندی این است که با غور و مطالعهء دقیق و مورد مباحثه قرار دادن جدی و سازنده یاد داشت های جناب آریانفر و سایر اندیشمندان که در لحظهء کنونی تلاش دارند ؛ نقبی به سوی نجات کشور و مردم بزنند ؛ باید هرچه زود تر الترناتیف نظری و بالاخره عملی وضع جنون آمیز موجود برای نهضت آزادیخواهی و ترقیخواهی افغانها که در عین حال به نفع منطقه و جهان و صلح و پیشرفت عمومی است ؛ پیدا گردد و مردم از مغز شویی ها و از یک گمراهی به گمراهی دیگر سوق شدن ها نجات پیدا کنند.


February 20th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها