طالبان در جنگ و حزب اسلامی در پی ائتلاف انتخاباتی
نوشته از ع. بصیر دهزاد نوشته از ع. بصیر دهزاد

یک تبصره کوتاه در عین زمان که یکی از مقامات ارشد طالبان در یک مصاحبه با مایکل سمپل نویسنده و دیپلمات سابق ایرلندی سخن از شک و تردید از موفقیت در جنگ در افغانستان میزند و وانمود میکند که اکثریت طالبان از موجودیت القاعده خشمگین هستند ، حزب اسلامی افغانستان که خود را شاخه جداشده از گلب الدین حکمتیار میداند جلسه بزرگ را در کابل دائر نموده و در پی ائتلاف و آماده گی برای انتخابات آینده در افغانستان هستند. به گفته بی بی سی " مایکل سمپل پژوهشگر در 'مرکز کار برای حقوق بشر' در دانشگاه هاروارد است و یکی از برجسته ترین پژوهشگران غرب در زمینه طالبان، افغانستان و پاکستان به شمار می‌رود. او هجده سال در افغانستان کار و زندگی کرده است. در سال 2008 او وقتیکه معاون نماینده اتحادیه اروپا در افغانستان بود، به اتهام حمایت از طالبان از سوی دولت افغانستان از این کشور اخراج شد." در چنین حالت نشر یک مصاحبه و تشکیل جلسه بزرگ حزب اسلامی که ممکن یک تحرک جدید و تن دادن به واقعیت های کنونی در جامعه مظلوم ما باشد، اما سوالات را هم در ذهن بر می ا نگیزد. سوال بر انگیزی هر دو موضوع ناشی از بر خورد های تیپ " استریوگونه" هر دو جناح بوده است که در عین موقع به دو عمل متضاد مشغول اند. طالبان که یکبار از خشمگین بودن بالای القاعده شکایت میکنند ولی هر روز حوادث المناک برای مردمان ملکی " بی چاره ترین ها" به وجود میآورند . این القاعده و آی اس آی پاکستانی است که با وحشت پلان طرح میکنند و طالبان افغانی آنرا با قصی القلب ترین شیوه اجراٌ مینمایند. این همان القاعده است که اکنون با عمل مشترک زمینه تسلط شرکت های جهانخوار و دستگاه های مخفی دولت های اسعتماری را در شرق میانه و شمال آفریقا مساعد میسازند و هر روز فقط سر میبرند و انفجار میدهند. در کشور ما حلقه خشن طالبان با آنکه در اوج تعصبات " نمودی از عقب مانده ترین پدیده که با تمدن و مدرن – ملی اندیشی" در تضاد است ، قرار دارند، هر روز حتی برای مردمان مظلوم ما در قندهار و هلمند هم غم و اندوه میآفرینند. پس این مساٌله قابل وضاحت است که آیا " افغانستان شناس" ایرلندی چال زمان تسلط انگلیس در افغانستان و هند برتانوی را میخواهد تکرار کند ویا واقعاٌ طالبان میخواهند بلاخره و با صداقت به خواست یک ملت مظلوم چراغ سبز دهد. به همین دلیل انگیزه هر سوالی مستدل و منطقی است و آنهم ناشی از عدم اعتماد بر چنین قول ها و وعده ها. آیا هردو واقعه یک پیام سازمانداده شده را میدهد؟ آیا واقعاٌ اکثریت طالبان از شبکه القاعده خشمگین اند؟ آیا طالبان بخصوص حلقه متفکر و رهبری آن توانائی آنرا دارند تا خود را از حلقه های جهنمی آی اس آی و القاعده برهانند و تمائل به ملت و خواست های ملت مبنی بر ختم جنگ و پزیرش و تن داده به واقعیت جامعه افغانی دارند. و بلاخره هر دو ( حزب اسلامی و حلقه رهبری طالبان ) تن به یک جامعه فرا ملیتی و فرا زبانی و دها تعصبات دیگر خواهند داد؟ و دها سوالات دیگر. نویسنده در این تبصره نمیخواهد از یک موضع چپ ابراز نظر نمائید ولی مسئولیت ملی خود میداند تا محراق توجه خود را در این تبصره به مسائل ملی و وطنی متمرکز سازد .، متمرکز بر مساٌله نجات و تحقق یک پروسه صلح و با همی با تمام نیرو های سیاسی افغانستان و ایجاد یک سیستم سیاسی با ثبات که فقط آرای ملت ( بدون از زور سلاح، تقلب و تذویر) تعین کننده یک روند آبرومندانه باشد که همه نیرو ها سر تسلیم بدان فرو آورند و خود نقش مثبت را در آن داشته باشند. ما همه اعم از حلقه های چپ و معتدل تا میانه رو و اسلامی از فساد و موجودیت فساد و نا کارائی دستگاه دولتی کنونی حرف میزنیم یکدیگر را متهم میسازیم. در جرئیات میپیچیم که برای حل آن فقط در قدم اول به یک موافقه ملی و وطنی ضرورت داریم و آن پذیرش همدیگر در یک سیستم سیاسی و بر مبنای قانون اساسی، احترام به حق اینکه هر انسان جامعه ما زیر چتر قانون و در حمایت قانون مصئون باشد. بناٌ به نظر من مقدم بر همه دو مساٌله برای نیرو های سیاسی ملی قابل اهمیت است. اولاٌ رهانیدن از وابسته گیهای سیاسی و نظامی برونمرزی و عمل مستقل بخاطر ختم جنگ در مردمان رنجدیده یک کشور مظلوم که بیش از 35 سال را به امید صلح و ثبات به فردا ها گذشتانده اند. دوم با اندیشه اینکه یک نسل بزرگ در جنگ تولد یافته اند، بزرگ گردیده اند و بلاخره خود سهیم در جنگ گردیده اند. با قبول این واقعیت تلخ که یک نسل مجال تفکر به صلح و ادای دین ملی و سهمگیری در اعمار جامعه را نداشته اند. این نسل فقط در عقده مندی های بزرگ شدند که بخاطر خون ریختن عزیزان شان باید انتقام بگیرند. همه تیر های رها شده انتقام یکبار دیگر به جوان رشید هموطن خود ما اصابت نموده است ولی عاملان اصلی ایجاد نفرت و انتقام خود مصئون ماندند و بر ما خندیدند. ما در ریختن خون جوان هموطن خود استثتاٌ قائل نمیگردیم. زیرا در هر طرف درگیر خون یک جوان رشید ما ، یک افغان هموطن ما ریخته شده است. ما از این واقعیت هم نباید چشم بپوشیم که محور های زشتی و دشمنی با ملت ما ( دولت ها و دستگاه های مخفی) از میان حلقات مختلفه مفسد ترین ها را در انجام عملیات تخریب و قتل و کشتار برگزیدند و تطمیع نمودند. تعداد از آنها اگر زمانی خود شریک خونریزی ها بوده اند ، ممکن حالا در دستگاه کنونی عاملین فساد و بقای دستگاه فاسد و خود حلقه های مافیائی قدرت باشند. منظور نویسنده از واقعیت های بالا این هم نیست که در سازمان ها و حلقات سیاسی و تنظیمی استثناٌ را قائل گردیم. ولی من نمیخواهم این استثناٌ را هم مد نظر گیرم که هر سازمان سیاسی روی یک هدف ایجاد میگردد که ساختمان جامعه ( در یک فومولبندی معین) مطرح است و افراد با احساس پاک و بی آلایشانه آنرا میپذیرند و بخاطر آن مبازره میکند. هدف نویسنده هم در این تبصره همین افراد اند که بی آلایشانه میاندیشند و ممکن نقش اینها در انتخاب ایجاد یک جامعه ملی، فرا ملیتی – قومی و زبانی و مستقل از اراده شوم بیگانگان نقش موثری در صلح و ثبات در افغانستان و در هموار ساختن جاده وفاق ملی و وطنی باشند. آنچه را 'مولوی' نماینده یک حلقه طالبان گفته است که گویا "طالبان حالا القاعده را مصیبت آسمانی می‌دانند. بعضی‌ها حتی به این نتیجه رسیده اند که القاعده در واقع جاسوس آمریکا است. طالبان در مورد سیاست ساده بودند و نادان و از القاعده در کشور خود استقبال کردند. اما القاعده از میزبانی ما سو استفاده کرد. من در گوانتانامو دانستم که افراد مربوط به القاعده تا چه اندازه بی‌وفا هستند." 'مولوی' در مورد اینکه آیا طالبان قادر خواهند بود دوباره کنترل افغانستان را بدست بگیرند، گفت "توازن قوا در نبرد افغانستان تقریبا روشن است. فکر کنم تنها دخالت الهی می‌تواند موجب شود، طالبان در این نبرد به پیروزی برسند. کنترل دوباره طالبان بر کابل یک چشم انداز نامحتمل به نظر می‌رسد." او در ادامه می‌گوید "با این حال رهبری طالبان نمی‌تواند این موضوع را صریحا بگوید، چون می‌داند که این موضوع می‌تواند روحیه جنگجویان طالب را بشکند." . در گفته بالا این مولوی طالبی سه مساٌله قابل دقت است. یکی اینکه اعتراف به عدم پیروزی به وسیله یک جنگ یا از طریق ترور و انفجار ها و سر بریدن ها. دوم اینکه آنها از مردمان فریب خورده اند که از آغار عملیات نظامی طالبان حتی قبل از سال 1996 الی امروز خود و ملت و انسانهای مظلوم افغانی را به قربانی داده اند و هنوز حاضر به ختم آن نیستند. و سوم اینکه آنها جرئت و شهامت افغانی خود را نمیتوانند نشان دهند که به " غیر" تسلیم نمیشوند و وسیله اهداف نا مشروع مستقیم آی اس آی و القاعده و غیر مستقیم غرب و دستگاه های ژاندارم شان یعنی عربستان سعودی، قطر ،پاکستان ، اسرائیل و امارات نمیشوند. از نظر نویسنده شرایط جنگ ، توسل به جنگ و تحمیل اراده بر اراده یک ملت به وسیله جنگ ، زور و اختناق این تجربه را در تاریخ خونین بیش از سی سال داده و به اثبات هم رسانیده است که ادامه آن نه تنها زمینه ساز مداخله " غیر" و بیگانه گان است بلکه وسیله ادامه آن هم بوده که اراده ملت را در ایجاد یک سیستم سیاسی آبرومندانه و غرور آفرین مانع گردیده و میگردد، فساد و حاکمیت حلقه های مافیائی را در دستگاه دولت میدان تنفس و اعمال نفوذ بیشتر میدهد. بطور حمعبندی باید به این نتیجه منطقی رسید که سهمگیری تمام نیرو های سیاسی در یک سیستم انتخاباتی مساٌله است که ضرورت و نیاز برای مردم کشور است تا هر کدام نه به عنوان متعلق بر یک قوم، زبان و مذهب، بلکه بخاطر انسان جامعه افغانی ما از کنار تا کنار افغانستان ،خود و امیال مشروع خود را در آن در یابند. برای یک انتخاب مستقلانه و خارج از اراده بیگانگان یک جرئت است و یک شهامت افغانی هم است و بلاخره یک عمل قابل احترام و پذیرش است. تسلیم شدن به نیاز صلح و ثبات تواٌم با پذیرش تمام حلقات و نیرو های اجتماعی و سیاسی و کسب اراده و اعتماد ملت نه از طریق توسل به زور بلکه تثبیت جایگاه اجتماعی ، با عرضه اهداف ملی و وطنی نه تنها شجاعت است بلکه زمینه ساز کسب اعتبار و اعتماد ملت بر اهداف سیاسی حلقات و نیرو های اجتماعی- سیاسی میباشد.
July 15th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها