محاكمه جنايتكاران جنگي
نوشته دوكتور كاروان نوشته دوكتور كاروان

کميدی تراژيد يا واقعيت های تلخ در قالب طنز

نظر به شكايات اقارب قربانيان جنگي ٫راپور هاي بيشمار و مكرر  كميته  حقوق بشر  در افغانستان  در ارتباط با جنايكاران جنگي٫جنگسالاري و تفنگسالاري انهاهي كه از شروع جهاد تا امروز  با قدرت تفنگ  از هيچ نوع زور گوهي  و ظلم و مردم ازاري چور و چپاول  و حتي كشتار ملت  ابا  نورزيدند .

بخاطر جلو گيري از انتقام گيري  هاي شخصي و قبيله وي  توسط اقارب و بازمانده گان  قر بانيان جنايات جنگي و همچنان بخاطر داد و فرياد  نويسنده گان  و انتشار  صد ها و هزار ها مقاله در ارتباط  با محاكمه  جنايتكاران جنگي و انهاهيكه  قران و اسلام را وسيله  قدرت و استثمار  ملت ساخته  و با فريب و دروغ و ريا كاري  نه تنها مليونها مليون دالر و پوندپول جهادرا كه حاصل خون  مليونها جوان پاكباز   راه ازادي  بود  به جيب ريخته و امروز در  قطار  مليونر هاي جهان محسوب ميگرديدند  بلكه  بخاطر قدرت طلبي و تحريك وتشويق  توسطدشمنان اين  خاك نيز سبب  قتل  صد هاهزار  همو طن  بيد فاع و بيگناه گرديدند ٫همچنان بخاطر مصاحبه  ها وياد اوري هاي مكرر  از وراي امواج  راديو هاي  جهان  چون صدای آلمان،بي بي سي ٫صداي امريكاو امثال ان در ارتباط با جنايات جنگي و جنايتكاران چون  گلبد ين حكمتيار٫  عبدالرب  رسول سياف ٫بر هان الدين رباني ٫ مولوي محمد نبي ٫ عبد العلي مزاري ٫  صبغت الله  مجددي٫  سيد احمد گيلاني ٫ بخاطرذكر  شمه از اعمال اين متهمين چون كشتار ملت بيد فاع و بيگناه ٫ فير هزار ها راكت در روز ٫ محاصره اقتصادي شهر كابل  راه گيري و پياده  نمودن  مسافرين  اواره و بيگناه  از سرويس ها دربين  شهر ها  ولايات و مخصو صاء  بين تورخم و كا بل  از شروع جهاد  تا حكو مت  كرزي ٫ تجاوز به زن و پسر و دختر ٫و خانمهاي شوهر دار ٫ پسران بالغ و نا بالغ  در مقا بل چشمان والدين  فروش ده ها  هزار  از خانمها و دو شيزه گان افغاني  به اعراب پو لدار  بخاطر كسب پول و ثروت ٫ تخريب شهر كا بل با فير  بيشتر از هزار راكت در روز وكشتن پنجاه  هزار اهالي بيگناه اين  شهر  تنها  در بين سالهاي  ۹۲ـ۹۴ ٫ ميخ كو بيدن  يك گر وپ به فرق  گروپ ديگر ٫اسير ساختن انسانها در  كانتينر ها و سپس محرق  ساختن ايشان و هزار ها هزار جنايات امثال ان .

لهذا  دولت فعلي افغانستان تصميم گرفت  تا براي ثبات  نظم و امنيت  جا معه و جلو گيري از انتقامهاي  شخصي كه سبب  برهم زدن   نظم  جامعه  گرديده و همچنان براي قطع دست  جنگسالاران و زور گو يان از گلوي ملت مظلوم  كه تا امروز  با قدرت تفنگ به اعمال خلاف  قا نوني و زور گو هي دوام ميدهند  محاكمه تشكيل داده و هريك ازين  متهمين را  بخاطر  خيا نتها و جنايات كه در حق ملت نموده و بخاطر قدر ت طلبي و تحريك توسط دشمنان  حمامهاي خون را براه انداخته اند  مورد محكمه و پيگرد  عدلي قرارداده  به  جزاي اعمال نا مطلويب ايشان بر سا نند.

  در سالون محاكمه  علاوه از  قاضي ،  سارنوال ،هيت قضاهي   تعداد زيادی از ژور ناليستان داخلي و خارجي حاضرو محاكمه به شكل ازاد، ديمو كراتيك همراه باتعداد  زياد از همو طنان كه منحيث تماشا چي  درين محاكه تاريخي حضور بهم رسانيده اند داير ميگيرد

متهمين كه فعلاء درين محاكمه  حضور دارند  عبارت اند از..

عبد الرب رسول سياف٫ برهان الدين رباني ٫ صبغت الله مجددي ٫عبد العلي مزاري ٫مولوي

محمد نبي٫ سيد احمد گيلاني .

اقاي  حكمتيار نسبت اينكه از شروع حكومت  كرزي  تا اكنون  با طلبان همكار  بوده و فراري است ٫ قوه امنيتي  نتوا نسته وي را  به محكمه  حاضر نمايد ٫ بقيه از متهمين با رنگ  پريده وسيماي مضطرب و پريشان  در حاليكه ارتعاش خفيف در دستهاي شان مشاهده ميگردد با ريشهاي  چند متره خود در صف  اول نشسته اند .

در  سالون محكمه  تعداد بسيار زياد ء از  تماشا چيان متشكل از اهالي شهر كابل ٫ تعداد زياد از اطراف وهمه ولايات  همچنان تعداد زيادازخانمها كه در جاي مخصوص كه  براي ايشان در  نظر گرفته  شده نشسته همراه با تعدا دی ازاعضاي سابق و فعلي كا بينه٫ استادان پو هنتون٫ معلمين ٫انجينيران ٫ دوكتوران طب ٫ محصلين ٫ تاجران و خلاصه تمامي اقشار  جامعه  در انجا حضور بهم رسانيده و مشتا قانه و بيصبرانه انتظار  شروع محاكمه و  نتيجه

 ا نرا دارند.

پس از انكه قاضي در مسند  قضا و هيت قضايي در جاه هاي مخصوص  خويش قرار گرفتند ٫ رئيس محاكمه با نطق مختصر  اهميت و ضرورت اين محاكمه را به حاضرين ابلاغ نمود.

 » موضوع كه در مقد مه تذ كر  دادشد قرائت نمود.«

و ضرور ت اين محاكمه را براي اجراي عدالت و جلوگيري از انتقامهاي  شخصي ٫جلو گيري از انارشيزم و خلق يك  جامعه سالم و ديمو كراتيك  توضيح داده اظهار داشت  كه دولت  فعلي افغانستان به رهبري كرزي از بدو تاسيس يعني مدت  پنج سال  به اينطرف  كوشش زياد نمود تا اسناد محقق و غير قابل انكار را  در ارتباط بااعمال متهمين جنگي كه امروز براي محاكمه حاضر ساخته شده اند  جمع اوري  نموده و اكنون براي عدالت و نظم جامعه  همانطوريكه معمول است  متهمين محاكمه ميگردند .

صداي كف زدن حضار

يكي از تماشا چيان صدا زد٫ما همه جنايت  اينهارا به چشم ديده ايم  حاجت به اسناد نيست

تماشا چي ديگرء .. محاكمه ايشانرا ما از سالها  منتظر بوديم  ٫خوب شد كه حالا ده ريش هر كدام ايشان طناب انداخته  كش كنيم .

قواي امنيتي كه وظيفه نظم ودسپلين را بدوش داشت  صدا زد ٫لطفاء نظم محاكمه را مراعات نماييد ورنه اخراج ميشويد.

قاضي    اقاي سياف رهبر حزب اتحاد ملي   لطفاء به تريبيون  حاضر گرديد.

سارنوال  به سياف . اقاي سياف لطفاء خودرا معرفي نماييد

سياف ..  عبد الرب رسول سياف  رهبر حزب اتحاد ملي

لازم به تذ كر است  كه هيچيك  از متهمين  حاضر   به قبول وكيل  دفاع  نشده و نظر به علميت و  دانش كه در  علوم  مذ هبي و شر يعت اسلامي دارند  كسي را بهتر از خويش براي دفاع خود ها سراغ نداشتند.

سارنوال ـ شما بر علاوه اينكه به يك  سلسله اتهامات  كه در مورد همه احزاب  صدق ميكند چون كشتار ملت بيد فاع  در طي جنگهاي قدرت طلبي ٫چور وچپاول بيت المال و اموال و خانه هاي  شخصي ٫ تجاوز جنسي  به هموطنان وامثال ان كه شرح ان قبلاءذكر گرديد٫ شما به يك سلسله اتهامات ديگرء نيز متهم هستيد  كه ذيلاء ذكر ميگردد.

 سياف  بفر ماييد  هر قدر تهمت دلتان يخواهد  ده پاي ما بسته كنيد خدا ما را  ده دست شما داده.

يكي از تماشا چيان   تهمت نيست  راست ميگه تو باش كه  بگويه ٫كه كدي  يا ني .

سارنوال ـ شما بر علاوه جنگهاي قدرت طلبي كه در طي ان صد هاهزار انسان بيد فاع و بيگناه كشته  شد٫ جنگهاي نژادي و زباني  را دامن زده  در سالهاي بين ۹۲  تا ۹۴  تعداد زيادي از اعضاي  حزب وحدت وهمچنان  تعداد زيادي از هزاره هارا كه شامل هيچ حزب نبودند  اسير گرفته در كانتينر ها انداخته  محرق  ساختيد .

 يكي از تماشا چيان     راست ميگو يد  يكي ازين قر بانيان  كا كاي بيچاره مه بود  كه به غلط بنام هزاره در گرفت .

سارنوال   لطفاء در بين سوال و جواب صحبت نكنيد .

تماشا چي ديگري .راست ميگه. بان قصه كاكايته  يك سات خوده ارام بگي كه چي ميشه .

سياف     به همه معلوم است كه تجاوز وحمله از طرف  حزب وحدت بوده و ما تا جاييكه توانسيم از خود دفاع نموديم .

سارنوال   ايا دفاع در دادن انسانها در كاتينر ها بود .

 سياف  چرا بخاطر اين فقره ازاقاي مزاري كه باني اين فساد واين جنايت است  سوال نمي نماييد ؟

يكي ازتماشا چيان          نه كل بانه  نه  كدو      خاك ده سر هر دو

خنده هاي شديد و قهقه حضار.

سارنوال    نوبت ايشان هم  ميرسد  شمادر مورد خود جواب بگوييد

ولله چه عرض كنم  اگه بچه هاكده باشن   به مه  نميگفتن   مه خو بالي سر هركس نبودم

در هر صورت جواب ما همان است كه داديم   يعني ما از خود دفاغ ميكرديم.

يكي از تماشا چيان    دورغ ميكه  خودش گفته بود كه هزاره ها را ده هر جاي ديدين پوست كنين .

سياف لاحول بالله  قوت الله بالله ٫كتي اقه بي حيايي و دروغگويي

سارنوال    اتهام ديگر كه شما   به ان متهم  هستيد  اينست  كه شما  به ده هاهزار   خانمهاي  بيوه و دوشيزه گان افغاني را بدون انكه  ميل و رغبت  به شو هر كردن  به بيگا نگان و اعراب داشته باشند  به زور و جبر و تهديد و تخويف خود شان و  فاميلهاي ايشان  به  اعراب شوهر داديد٫ چون ايشان راضي  به اين  وصلت نبوده و شما هم  بخاطر اين وصلت   نا ميمون پولهاي  هنگفت اخذ نموديد ٫اين عمل نفرت اور شما  فروش ان  خانمها و دوشيزه گان محسوب شده و داد گاه  انرا  شديداء محكوم مينمايد.

درينجا حوصله اقاي سياف به تنگ امده و بدون انكه منتظر  اجازه  جواب از طرف  داد گاه  باشد  فرياد  براورد .

سارنوال  صاحب  چرا  هوايي گپ ميزني    مگر تو از افغا نستان نيستي   كدام زن  ٫كدام دختر  ميگه   مه شوي ميكنم .

 بخدا كه دل هر كدام  شان شوي كدن ميشد ٫ خوميشرميدند نميگفتن ٫ اينطور ميگي كه فقط هيچ از اوغانستان نيستي         صداي خنده هاي بلند و قهقه  حضار .

يكي از  تماشا چيان  صدا زد  ميگن همه مرد هاراكه براي ان بيچاره ها پيداكره بودي    سن شان از  پنجاه و شصت  بالاتر بود   تو ظالم مقصد  پيسه را داشتي .

دو باره  صداي  خنده حضار

هر كدام از او  مرد ها  سه تا چهار زن  ديگر نيز داشتند.

يكي  ديگر از  تماشا چيان    راست ميگه ٫اگر دل سوزي ميكردي  چرا به افغانهاي كه جوان  بودند و بي زن   انهارا  نكاح  نكردي.

يكي ديگر از  تما شا چيان ـ اوغان هاي بيچاره  خو  بندل  بندل   لوت  داده نميتوانستن .

سياف  به خشم  شده  فرياد  براورد     لاحول بالله   اين محاكمه است  يا ميدان  بودنه بازي .

رئيس مجلس    لطفاء نظم مجلس را مرا عات  كنيد ورنه اخراج ميشويد .

سارنوال   دادگاه  از شما  تقا ضا ميدارد تا در مورد روشني انداخته و انگيزه اين وصلت  بزور وجبر را  براي  داد گاه  تو ضيح داريد.

سياف    جناب  محترم  قاضي  صاحب و هيت قضا

من خود  عالم  شرع و اسلام بوده  به تمام معني  عواقب  اعمال  درست  و نادرست  خويشرا سنجيده ميتوانم .

يكي از  تماشا چيان    عالم بي عمل ٫ زنها و دختر هاي مردم را به جبر و زور  به عربهاي پو لدار بخاطر  پيسه بتي  كه مه  عالم  هستم ٫ خاك ده سر تو واري  عالم .

صداي خنده و  چك  چك حضار

رئيس مجلس  ـ خواهش ميشود  نظم  داد گاه را مرا عات نموده  ورنه دادگاه<

سارنوال  در قريه تان غير از شما كسي ديگرء هم ازين  جر يان اگاهي دارد ؟

شاهد    پس از ذكر نام قريه  خويش اظهار داشت  تمام اهالي  قريه ازين موضوع اگاهي داشته  و همگي شاهد است كه دخترها ووالدين شان  گريه و ناله سر داده و پدر دختر به اقاي  سياف و باند كه وي را درين عمل همراهي مينمود ميگفت كه نميخواهم  دخترم مسافر شده و ديگر او را نبينم ٫من به پول شما احتياج نداشته و خودم دو كان داشته ويك اندازه زمين نيز از پدرم به من ارث رسيده٫  به پول شما به قيمت فروش دخترم به هيچوجه  ضرورت ندارم به لحاظ  خدا وقران  ازين دختر فروشي وظلم ستم  گذشته ما را ارام بگذار.

دختر بيچاره نيز گريه كنان ميگفت  نميخواهم به يك مرد بيگانه كه زبانش را نفهميده وهمسن پدرم است ازدواج  نمايم  علاوه بران اين قهار ده قار خدا شده  سه زن  دگه هم دارد .

اما سياف به قهر و غضب بالاي دختر فرياد زده اظهار داشت  تو از كجا ميفهمي كه قهار سه زن ديگر  دارد ٫ فقط يك زن دارد وبس .

به هر صورت  گريه و زاري واستغاثه پدر و دختر  در مقابل پول و منفعت كه سياف و باندش ازين معامله بدست مياوردند  سودي نبخشيده وچون وي و باند جنايكارش تا دندان مسلح و  قادر به انجام هر كاري بودند هيچكسي نميتوانست درمقابل خواسته هاي شان گر چه خلاف تمامي مكنو نات انساني و مخالف  وجدان واسلام و قران باشد  مقاومت نمايد.

شهادت شاهد سبب خلق يك اتومسفير  فوق العاده  غم انگيز و  تراژيك گرديده وچشمان اكثراز حاضرين با سماع اين واقعيت هاي  تراژيك  واين انسان فروشي سرخ وگريه الود گرديده يك تعداد از خانمهاي كه نميتوانستند جلو اشكريزي و فرياد وفغان خودرا  بگيرند  مجبور به ترك  سالون محكمه گرديدند.

سارنوال  پس از سمع شهادت  اين شاهد  از قاضي خواست تا شاهدان ديگري را  نيز در ارتباط به اين موضوع  به محكمه احضار نمايد .

پس از لحظه شاهدان ديگر در ارتباط به اين موضوع به محكمه  حاضر گرديده  بعد از معرفي و قسم خوردن ٫نامهاي  يكتعداد از  خانمها و دوشيزه گانرا كه  به جبر و زور و تهديد و تخويف توسط سياف بدون ميل و رغبت  به قيد  نكاح اعراب  پو لدار  درامده بودند  بيان داشتند .

قاضي   اقاي سياف ميتوانيد در مورد از خود دفاع نما ييد  ؟

سياف    اين ها همه دروغگوي و كافر  بوده و باگرفتن پول از دشمنان من  حاضر به چنين  شهادت  دروغ و تهمت  بستن شده اند.

خنده هاي بلند   وشديد حضار

يكي از حضار  احترا مانه از قاضي اجازه خواست  تا يك جمله در مورد  صحبت  نمايد

وي اظهار داشت قاضي  صاحب  قسم ميخورم  كه دو نفر از   دو شيزه گانرا كه شاهدان نام گر فتند  بنده نيز شناخته و از سر نوشت درد ناك و نا ميمون ايشان به اين وصلت  جبري مطلع هستم.

حضار   شاهد راست ميگو يد اين  خائين بايد اعدام شود .

قاضي  هيچكس حق ندارد  تا نتيجه محكمه  و ثبو ت خيانت ايشان ٫متهمين را خايين  خطاب نماييد

حضار    خايين  خو شاخ ودم  ندارد .

سارنوال    محترم اقاي سياف  نظر به شكايات مختلف كه در همه موارد شاهدان هم مو جود است ٫جناب شما به فقرات متعدد ديگرء نيز محكوم هستيد ٫ علاوه ازاينكه  پولهاي بيشمار را كه  براي جهاد در اختيار شما گذاشته شده وشما به حسابهاي شخصي  خويش ريخته و امروز از جمله مليو نر ها محسوب  ميگرديد ٫ شفا خانه را كه از طرف اعراب در پشاور  در قسمت غند  بو بو  براي مهاجرين و مجاهدين و زخميان جنگي  ساخته شده بود ٫ شما انرا  در اختيار  شخصي خويش قرار داده  و براي انكه  بودجه  انرا به جيب  بزنيد ٫ هيچ مريض را در انجا بستر ننموده  و با وجود اشد ضرورت مريضان و زخميان جنگي  به اين شفا خانه ٫  شفا خانه مذ كور  بكلي خالي از  مريض  بود.

بنده از محترم قاضي صاحب  خواهش مينمايم تا شا هدان را كه ميتوا نند در مورد  شهادت  دهند  به  داد گاه احضار نمايد.

يكي ازحضار  اين  خدا نا ترس در همه فقرات  محكوم است   حاجت  به شاهدي  ندارد

 رئيس مجلس لطفاء  ارامش و نظم را مراعات نماييد

سپس يكي ازشاهدان به دستور قاضي  براي شهادت حاضر شده و پس از اجراي فورمو ليته  يعني معرفي  خويش و قسم  خوردن  چنين شهادت داد .

بنده قطب الدين  فارغ التحصيل  فا كو لته  طب كا بل  شهادت ميدهم كه سال ۱۹۸۵  از المان  به پاكستان امده  خواستم چندي  بصورت افتخاري  در خدمت  مردم خويش قرار گرفته  تا جاييكه در توان و قدرتم باشد از كمك و معاونت  به ايشان  دريغ نه نمايم .

بنده شنيدم كه در پشاور در قسمت غند بو بو ٫ شفا خانه كلاني  ۵۰۰ بستره  براي تداوي  مجاهدين و مهاجرين و زخميان جنگي از طرف اعراب  ساخته شده  و شفاخانه به اختيار  حزب اتحاد اسلامي  به رهبري سياف  گذاشته شده ٫بنده خواستم بصورت افتخاري و بدون  تقا ضاي  معاش چندي در ين شفا خانه خدمت نمايم .

همينكه براي مشاهده شفا خانه  داخل ان شدم ٫ شفا خانه را  با همه بزرگي  بكلي خالي از مريض  يافته  و جز پر سونل  كه  همه اعضاي ان تقر يباءء  مر بوط حزب اتحاد اسلامي اقاي سياف  بودند  مريضي را  در انجا نيا فتم ٫بنده در انجا تعداد از جوانان راملاقات نمودم  كه قرار حكايه خود شان  نسبت يك سلسله مشكلات نتوا نسته بودند  دروس  خويشرا در رشته طب به پايين رسانيده و بعد از  صنف دوم و سوم تحصيل خويشرا  نا تمام گذاشته  به پاكستان هجرت نموده وچون مربوط  حزب اتحاد اسلامي بودند درين شفا خانه  منحيث دو كتور طب  استخدام شده بودند .

درين ميان  بنده يكي از همصنفان خويشرا  بنام دوكتور داود  كه از جمله محصلين  فوق العاده ممتاز و درخشان  بوده و تحصيل  خويشرا  با موفقيت  تام به پايين رسانيده بود  ملاقات نمودم ٫ وي برايم حكايه نمود  كه چون هيچ وسيله  براي زنده گي و عايدي نداشتم٫ براي استخدام  درين شفا خانه  ماه ها دويده و سعي و تلاش بيشمار ء نموده  سر گرداني و رنج  زياد و غيرقابل وصف را متحمل شدم ٫ اما اين ظالمان  خدا  نا ترس  به هيچوجه   حاضر نبو دند  مرا درين شفا خانه استخدام نمايند ٫بنده نسبت مشكلات شديد اقتصادي كه  دامنگير م شده و  چاره نداشتم  حاضر گرديدم منحيث  نرس  يا  پايينتر از ان استخدام شوم ٫ اما ايشان با  بهانه ها وشرايط  فوق العاده  مضحك و خنده اور از استخدام بنده شانه خالي مينمو دند٫ يكي از شرايط ايشان  اين بود  كه بنده بايد ثبوت  نمايم كه مسلمان هستم ٫براي ثبوت مسلماني خويش مجبور بودم روز ها   هفته ها  ماه ها  در نزد اشخاص با رسوخ  دويده و با عذر و زاري و استغاثه و دست  بوسي و پا بوسي  از ايشان طالب چنين تصديق گردم .

بخاطر مياورم روز هاي درد  اور وسياه و تاريك را٫ روز هاي را كه طفلك  چند ماهه ام از فرط گر سنگي و بي شيري گريه وناله وفرياد و فغان مينمود ٫ اماين سنگدلان ظالم و از خدا بيخبران هيچگاه  به استغاثه و ناله و فرياد من و طفلك معصومم توجه ننموده و هيچگاهي در دل سنگ ايشان گرسنگي من وان طفلك تاثيري نداشت.

پس از گذشت هشت ماه  بابسيار مشكل و دويدن و تپيدن شخصي را كه  با  اقاي سياف و معاونش اشناهي  داشت ٫ پيدا نموده و بواسطه وي درين شفا خانه  با معاش نا چيزي استخدام شدم .

اين بود واقعيت تلخ  ٫تلخ تر از تلخترين  افسانه هاي تلخ  روز گار  و سر نوشت نا ميمون كه اكثر در انتظار افغانهاي  بد بخت و ناتوان بود٫واقعيت كه دوستم دوكتور داود   برايم حكايه نمود  ٫ اما در مورد چشمديد هاي خود بايد  اظهار نمايم.

هما نطوريكه قبلاء اظهار نمودم  شفاخانه را بكلي  خالي از مريض  يافته و دو كتور صاحبان را كه در انجا ملاقات نمودم بغير از دو كتور داود٫ دوكتور  غلام سخي٫ ويك دوكتور جراح كه قبلاء در شفا خانه صحت  طفل ايفاي وظيفه مينمود ٫ بقيه همه فارغان صنف دوم و سوم  فاكولته طب  بوده ودرانجا  به حيث  طبيب و سر طبيب ايفاي وظيفه مينمودند .

البته چون شفا خانه خالي از مريض بود  فرقي نمينمود    كه چند تن از  محصلين كه هنوز بدر ستي  به الفباي طبابت  اشناهي   ندارند در انجا مشغول  كار باشند  يا  يكتعداد  دوكتوران ورزيده و اگاه و باتجربه.

از نگاه مراعات حفظ الصحه و نظافت شفاخانه  بايد  بگويم كه در مورد انقدر  بيعلاقگي  و بيغوري  بكار رفته و چند بستر كه در روي چند چپركت گذا شته شده بود انقدر كثيف و چرك بود  كه اگر شخصي  فوق العاده سالم و قوي هيكل هم چند ساعتي  بالاي ان بستر ها قرار ميگرفت  به يقين  به امراض  فوق العاده مدهش ميكروبي كه كمتر انتظار  بهبودي ان ميرفت مبتلا ميگرديد ٫ خوشبختانه  كه بقيه  چپر كتها از ان بستر هاي كثيف و چرك هم محروم بودند .

اما از انصاف نگذ ريم كه ميز باني ٫ مهر باني و رويه نيك پر سو نل شفا خانه  با بنده  فوق العاده قابل تحسين و تمجيد  بود ٫ طوريكه بنده را هنگام  ظهر  در سالون  غذا خوري شفا خانه دعوت نموده و به شكل  شا ياني پذ يرائي كردند .

عيب مي جمله بگفتي   هنرش نيز بگو

امامتاسفانه شفا خانه  با همه مصرف كه دران شده و با احتياج شديد به ان ٫  مريضء در ان مشاهده نميشد٫ وقتيكه از دوستم در مورد سوال نمودم  كه با اينهمه  زخميان جنگي وتعداد زياد  مهاجرين كه  شديداء به دو كتور و دوا ضرورت ميباشد چراشفاخانه خالي از مريض است ٫ وي در جواب گفت چون كنترول براعمال اقاي سياف وگروپ متعلقه اش نبوده و هيچگاه  مورد  سوال قرار نميگيرند واز طرف ديگر  موجوديت مريض در شفا خانه ايجاب مصرف  را مينمايد ٫ لهذا اقاي سياف و  همكارانش ترجيع ميدهند  تا بودجه  شفا خانه را به جيب خويش انداخته  تا اينكه براي  تداوي مريضان به مصرف برسا نند .

روز دوم باز خواستم به شفا خانه بروم  در  دروازه شفا خانه  شخصي را ديدم كه  كاغذ بدست داشته  و منتظر است ٫ اين شخص هم مورد كنجكاوي  بنده قرار گرفته  و پس از سلام ازوي پرسيدم شما  هم ميخواهيد درينجا  داخل خدمت گرديد٫ بلي ان بد بخت  بيچاره هم بخاطر لقمه  نانء ميخواست انجا   بحيث نرس استخدام گردد٫ از وي نيز تقا ضا شده بود

 تا مسلمان بودن خويشرا  ثبوت نما يد  ولي ان مظلوم روز گذ شته  كه به دروازه اين موجودات  عاري از همه  عواطف انساني   بخاطر فرياد و فغان  طفلكان گر سنه خويش به  اميد  كارو چند پول نا چيز  مراجعه نموده بود  تا اكنون نتوانسته بود  به اين تقا ضاي بي مفهوم  وخلاف انتظاراين مسلمانان ترتيب اثر داده و موفق به ثبوت مسلماني خويش  شود٫ زيرابه كسانيكه  براي تصد يق مراجعه نموده بود ٫انها هم در منتهاي  سنگدلي و بي عا طفه گي از دادن چنين  تصد يق  به  وي ابا  ورزيده بوده وان بد بخت سر گردان و حيران و نالان  ازين در به ان در  تلاش بيهوده بوده  اما كسي  نبود كه كمك  برايش نمايد٫گر چه از گرسنگي هلاك ميشدند.

قاضي به سياف    شما ميتوانيد در مورد  از خويش دفاع نماييد؟

سياف   به شمامعلوم است كه پس از تشكيل  احزاب اسلامي  وشروع جهاد همراه با سيل سر سام اور مهاجرين  به پاكستان ٫تعداد زيادي  از پر چميها ٫خلقيها  به پاكستان امده  ودر موسسات مختلف رخنه نمودند ٫تعداد زياد از ايشان در پشاور و ديگر شهر هاي پاكستان  با انفجار بمب ها تعداد زيادي از  مجاهدين را به قتل رسانيدند ٫لهذا ما براي احتياط واجتناب از هر نوع  سوء قصد و كارشكني  مجبور بوديم  براي استخدام  پرسونل و  كاركنان كه  باايشان اشنايي  نداشتيم  سند دال بر  شنا سايي ايشان و مسلمان بودن  ايشانرا  مطا لبه نماييم  درغير ان چطور ميشد  درشرايطيكه ما با كمونيستها در جنگ بوده وانهارا دشمن در جه  يك خويش محسوب ميداشتيم  ٫هر كه را به هر جا اجازه دخول داده و استخدام نماييم .

سارنوال  اين دو مو ضوع كه شما تذ كر داديد بكلي از هم فرق دارد.

كمونيستها براي كار شكني و كسانيكه بخاطر  لقمه ناني  يا بهتر بگويم زنده ماندن خود و فاميل خود  در مقابل خدمت كه انجام ميدهد و از شما  تقا ضاي  همنوعي و كمكء را داردازهم فرق دارند٫از طرف ديگر  شما سند  براي عدم عضويت انها در  احزاب  كمونيست نميخواستيد  بلكه تقاضاي  شما نا ممكن و بكلي خلاف عقل و منطق و انتظار  بود٫هيچكسي نميتواند  مسلماني  يا مسلمان نبودن  كسي را ثبوت نمايد ٫زيرا اولاء اين حدود هيچگاه  مشخص نبوده ٫كه ٫چه وقت به كسي مسلمان گفته ميشودو چه وقت مسلمان گفته نميشود .

دوم كسيكه انرا  تصديق نمايد ٫كه يا كدام شخصي  مسلم
April 3rd, 2006



  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان