رمانتيك نمودن ادبي جنگ
سارا  ارمني سارا ارمني

ارنست يونگر وصف جنگ طلبي .

Ernst  Jünger  1895 – 1998

 

ارنست يونگر ، نويسنده آلماني، انگار كه درنوجواني زياد شاهنانه وآثار هومر خوانده بود كه با عشق رمانتيك جنگ، در شانزده سالگي وارد لژيون نظامي فرانسه شد تا به الجزاير رفته ويابراثرشركت در دو جنگ جهاني غرب،چندين بار مجروح شود.اوغيرمستقيم ،خودرا يكي ازآخرين جنگجويان قلم بدست نيهيليسم غرب ميدانست. جامعه شناسان ومورخين ادبيات، زندگي وآثاراورا آينه تغييرو تحولات ، بحران و هيجانات تاريخ قرن بيست اروپا بشمار مي آورند. اوباتصوراتي رمانتيك و شور ميهن پرستي و روح ماجراجويي، حداقل چهاربار وارد ارتش زمانهاي گوناگون شد تا مرگ را تحقير كند!. ماجراجويي هاي جنگ خواهي اش نشان ميدهند كه او مرگ را همچون يونانيان باستان: همراه ، رفيق، و شاهد، واقعيات قبول كرده بود.او ميگفت كه جنگ براي يك جنگجوي واقعي، هميشه اقدام وعملي مثبت است، ولو اينكه با شكست نيز روبرو شود. يونگر ميكوشد باكمك ادبيات: خطر،مرگ، و ماجراجويي، را جذاب نشان دهد و ميگفت كه با نظر و توجه به اتفاق مرگ، هيچ پديده اي براي شرح ادبي، بي اهميت و كم ارزش نيست، چون هر واژه و هر دمي ممكن است ، آخرين لحظه زندگي انسان باشد. وي با تكيه به هايدگر نوشت كه فقط درشرايط اضطراري، فوق العاده و مرزي، است كه ما به تجربه انسان بودن خود نزديك ميشويم. به اين سبب او مبلغ و شيفته لحظه هاي خطرناك در زندگي شد. اوبااشاره به جنگهاي كلاسيك تا زمان جنگ جهاني اول، با احساسات رمانتيك مينويسد كه بدون كمك تكنيك و وسايل نظامي، درميدان نبرد، مرد در مقابل مرد! قرارگيرد. اوخودرا اديبي ناسيوناليست ميدانست ونه فاشيست ، گرچه نازيها سالها آثارش راباعلاقه خاصي ميان مردم تبليغ  نمودند و آنان بجاي ايده آلهاي انساني، قهرمان پروري را به خواننده تلقين مي نمودند.

  ارنست يونگر، مانند نيچه و هايدگر، بعداز پايان جنگ جهاني دوم در كشور خود مورد بي توجهي قرار گرفت، گرچه دشمن “خوني“ آلمان يعني فرانسه، اورا يكي ازنويسندگان مهم قرن بيستم بشمار  آورد. شايد اين علاقه فرانسويان به سبب آثار سوررئاليستي است كه ارنست يونگر تحت تعثير ادبيات فرانسه، درآغاز نوشت. بايد اشاره نمود كه بين سالهاي 1941 تا 1944، كه ارنست يونگر مسئول بخش فرهنگي! ارتش فاشيسم،درفرانسه اشغال شده بود، درآنجا محفل ادبي و شب شعر به راه مي انداخت و خودرا مخلص! ادبيات وفرهنگ قوي فرانسه معرفي مي نمود !.سالها طرفداران ارنست يونگر درآلمان مدعي شدند كه اورانبايد نماينده “استتيك فاشيسم“ بشمارآورد،چون او تحقير استتيك فاشيسم “خود“را هيچگاه مخفي ننمود. گرچه آثارش شامل ايدئولوژي يك سنت گراي فكري اشرافي است، او ديو فاشيسم را ولي انكار مي نمايد. به اين دليل بارها كوشيد تااز نشر نوشته هايش در رسانه هاي نازيسم پيشگيري نمايد. اوحتا يكي از آثارخودرا “بوتيقاي جنايات فاشيسم“ دانست . يونگر خود را يك سنت گراي نظامي ناسيوناليست ميدانست و نه نويسنده جانبدار فاشيسم.. به نظر بعضي از منقدين ، او دركتاب (رعد و برق پولاد) پيرامون خشونت و پوچي جنگ و آدمكشي سخن مي نمايد. در اوايل، برشت از هواداران نثر و داستانهاي او بود و آدرنو ميگفت كه او گرچه نويسنده رذيلي است، ولي روياهايش شبيه آرزوهاي چپ ها هستند!.

 منقدين ادبي شوروي سابق، ارنست يونگر را يكي از جاده صاف كن هاي فرهنگي فاشيسم آلمان ناميدند كه بعدازپايان جنگ جهاني دوم، طرح و كوشش ضد هومانيستي خودرادرخدمت ايدئولوژي امپرياليستي آلمان غربي قرارداده بود. و اوباكمك ادبيات  پان فاشيستي  و نظامي گري، موجب تقويت ايدئولوژي نازيسم نيزگرديد. چپ فرهنگي درغرب، آثار ارنست يونگر را مخلوطي از دوستي و دشمني شمرد كه درسنگري اشتباهي ايستاده- ويادريك عروسي بيگانه رقصيده است!.و اورايك رمانتيك نااميد و بدبين “قلب ماجراجويي“انسان سرگردان سرمايه داري ناميدند. يكي از منقدين يهودي تبار آلماني، نثر يونگر را، نثر سواركاران و سنت گراي جنگ طلب ناميد، كه در آزمايشگاه دوران جنگ سرد به كيمياگري زبان مشغول بود و ميخواست عقلگرايي راباكمك استتيك و زيبايي احساسي، ازميدان بدر نمايد.

   بخشي ازنقد ليبرال اشاره ميكند كه يونگر گرچه آرمان جمعگرايي دارد ولي كمونيسم و فاشيسم را ماده گرا دانسته و سوسياليسم بلشويكي را رد نمود. در نظر يونگر،براثر صنعت و تكنيك، زندگي، خصوصيات انساني خودراازدست داده است. يكي ازدلايل مخالفت ظاهري او با فاشيسم، بدليل اعتقادش به نقس مهم قشر برگزيدگان روشنفكر درجامعه بود ونه بقول او ميدان لمپن هاي پابرهنه نازيسم . او گويا عضويت در حزب فاشيستي (NSDAP)  حزب كار گري نازي آلمان! و قبول مسئوليتهاي فرهنگي راچندبار رد نمود. منقدين ادبي، ارنست يونگر راآنارشيستي ناميدند كه به تحقير سياست زمان خود مي پرداخت. چون او در كتاب (كارگر) از طريق كوششي رمانتيك-فوتوريستي، ميخواهد نظم و آنارشي را درجامعه باهم آشتي دهد. يونگر سرانجام درسال 1944 به اتهام آشنايي با سوء قصدكنندگان به هيتلر، ازارتش اخراج و آثارش ممنوع گرديدند. با اينوجود، اعطاي جايزه گوته شهر فرانكفورت،درسال 1982 به او، موجب موجي از اعتراض درفضاي فرهنگي آلمان غربي شد، گرچه ميتران بعدها همراه صدراعظم آلمان به ديدار او رفت.

   ارنست يونگر درسال 1895 درآلمان بدنيا آمد و درسال 1998 درآنجا درگذشت .آثاراو شامل: مقاله،رمان، داستان، و خاطره نويسي، هستند. پدر وي شيميدان و داروساز بود. اودركودكي گويا استعداد خاصي در موسيقي داشت و بعدها آنرا قطبي درمقابل صنعت و ماشين زده گي ميدانست . اودرسال 1913 عضو لژيون فرانسه شد . وي در دانشگاه فلسفه و جانورشناسي خوانده و علاقه خاصي به قتل ! و گردآوري حشرات داشت.

  ازجمله آثار او : زنبورهاي شيشه اي مشكل علاء دين- بسيج عمومي- آتش و خون روي صخره هاي مرمري- اشعات و رعد و برق پولاد- كارگر- درپاي ديوار زمان- باغها وخيابانها دو بار ستاره هالي ديداري خطرناك معني و هدف زندگي هفتادسالگي وبربادرفتني- اوتوپي هلي پوليس- سفرنامه هاي بعدازجنگ- درجستجوي خود- بخاطر اين هدف- پرش زمان- روياها مقالات سياسي درمجلات دهه بيست و سي مجموعه آثار 22 جلدي-هستند.

بعضي ازرمانهاي اورا اتوپيستي بشمار مي آورند. سبك آثارش معمولن براساس گزارش و شرح و وصف سفرنامه اي است. يادداشت هاي روزانه و خاطره نويسي، يكي از سبكهاي مورد علاقه ارنست يونگر درزمان جنگ بودند. مقالاتش شامل تئوري هاي فرهنگي و انتقاد از فرهنگ غرب هستند. شاهكار تئوريك فرهنگي او در كتاب (كارگر)، مبلغ قهرمان گرايي مانند سربازان زمان جنگ جهاني اول است. ارنست يونگر كوشيد تا به ثبت ادبي جنگ در قرن گذشته ي اروپا بپردازد.

 

 

 


October 1st, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان