جنون شاعر رمانتيك بخاطر عشق
آرام بختياري آرام بختياري

رمانتيك هاي عاشق زنان شوهردار!

Höllderlin , Friedrich  1770 1843

فريدريش هولدرلين

درغرب گويا تا اواخر قرن 19، تحصيلكرده هايي كه بدلايل مكتبي، سياسي ، و يا طبقاتي- در دربار، كليسا و دانشگاه -شغلي نمي يافتند، معمولا معلم خانگي و خصوصي بچه پولدارها ، مخصوصا نوباوگان اشرافي، دوك ها ، خانها و ساير مقامات لشكري و كشوري- ميشدند تادرفشار مالي و مادي قرار نگيرند. بعضي از اين فرهنگيان غيررسمي درآن محيط هاي رمانتيك گرم و نرم و رفاهي، گاهي عاشق زنان ارباب ميشدند. با افشاي اينگونه روابط، اغلب آموزگاران فوق، اخراج، زندان، تبعيد و يا بيمار رواني ميگرديدند.

فريدريش هلدرلين، شاعر رمانتيك انساندوست انقلابي، ميانه قرن 18 به سبب عشق به همسر يك بانكدار معروف ثروتمند، بعد از شنيدن بيماري و مرگ معشوقه، خود نيزجنون گرفت و حدود چهل سال پايان عمر خودرا در تيمارستانهاي خصوصي خيريه گذراند. ماركسيست ها غير از دلايل احساسي رمانيك ، تضاد تصورات ايده آلهاي اجتماعي او با نظام مطلقه ملوك الطوايفي فئودالي را، علت ديوانگي هلدرلين برمي شمارند.اوشاعري است سياسي انقلابي، جانبدار انقلاب كبير فرانسه، كه  در درون كشور عليه شاه و خان و كليسا به مبارزه پرداخت و در خارج از ميهن اش عليه تركهاي عثماني و براي رهايي يونان اشغال شده . وي در نامه اي به خواهرش مينويسد كه : براي انقلاب فرانسه دعا كن، چون آنها مدافع حقوق انساني هستند.

    هلدرلين در مرحله اي از زندگي ادبيش با مكتب كلاسيك گوته و شيلر وداع نمود تا روي پرچم خود مكتب رمانتيك را اعلان نمايد. او را در كنار ژان پاول، گوته ، مارتين لوتر ، و ريلكه ، يكي از نوابغ و استادان زبان آلماني يشمار مي آورند. امروزه اشعار او يكي از بهترين، مهمترين، عميق ترين و زيباترين آثار زباني بشمار مي آيند. او خالق سروده هايي است پيرامون احترام به :انسان، وطن، ولايت، طبيعت ، هنر، عشق و ايده آلهاي فرهنگ يوناني. منتقدين چپ مينويسند كه او با زباني استادانه و هومانيستي، يكي از مهمترين شاعران انقلابي بورژوايي (شهروندي؟) آلماني است. شعرش به تقليد از شعر يونان باستان خواهان وحدت انسان و طبيعت است. آنطور كه خوانندگان رمانتيك انتظار داشتند، شعراو غير از نوستالژي اتوپيستي، داراي آهنگ موسيقي است.وغير از جنبه هاي سياسي و ملي، شعر او داراي تصورات وحدت اتوپيستي است. در ادبيات اروپا او را يكي از نوابغ ادبي بشمار مي آورند. نوستالژي: آزادي، زيبايي و جواني در غالب اشعارش مشاهده ميشوند. او در سال 1797 با شعر “عروضي“!شيلر وداع نمود و به تقليد از شعر يونان باستان پرداخت. در شعر پر تحركش، غير از اميد، غم ايده آلهاي از دست رفته عصر طلايي يونان باستان مطرح ميگردند.زبان متنوع اشعارش سنتز فكر يوناني با مناظر زيباي وطن و واقعيات مشاهده شده ، است. او را شاعر ايدهها نيز مينامند . او براي ارزشهاي ايده آل، شور و شوق آتشين شاعرانه اي ازخودنشان ميدهد.

      اشعار آغازين او را زير تعثير فلسفه كانت بشمار مي آورند. تفسيرهاي فلسفي گوناگون از اشعار او براي تمام سيستم هاي فلسفي ايده آليستي قرن گذشته، تاكنون مورد استفاده بعضي محافل نيز قرار گرفته است . او خود هوادار فلسفه پانته ايستي طبيعت-خدا بود. هلدرلين كوشيد از شعرش براي حذف تضاد ميان هومانيسم زيبايي گرا و عمل و اقدام سياسي ، استفاده نمايد.او در سر، روياي هومانيستي جديدي بشكل دوران يونان باستان داشت.در نظر او زماني يك عصر در تاريخ فرهنگ ابدي ميشود كه در آن زيبايي و عقلگرايي باهم وحدت نمايند. براي رمانتيكهايي چون او، طبيعت يك منبع درك و احساس و حالات است يعني يك انعكاس و عكس العمل ايدهها . در نظر او عشق الاهي را بايد در انسانيت و طبيعتگرايي جستجو نمود. او در اشعارش به قرباني نمودن قهرماناني ميپردازد كه براي آشتي طبيعت با خدايان، خودرا فدا مي نمايند.اهل نظردرشعر او جنبه هايي از شعر شرق؛ مانند موازي گرايي، راكشف كرده اند.

 اهل ذوقي مدعي شد كه سه عشق او : به انقلاب فرانسه، به زنان اشراف، و به فرهنگ و خدايان يونان باستان ، موجب جنون غم انگيزش گرديد. او خلاف همعصرانش هيچگاه از حمايت انقلاب فرانسه و تحولات اجتماعي آن دست برنداشت؛ حتا در دوره به حكومت رسيدن ناپلئون . او اميدوار بود كه با كمك تبليغ فرهنگ يونان باستان و عقايد يعقوبي انقلاب فرانسه ، به پروسه انقلاب در ميهن خود كمك نمايد. و سالها به شكايت از اوضاع غيرعادلانه اجتماعي آلمان پرداخت و خواهان تغييرات انقلابي در روابط اجتماعي شد. نوزايي هومانيستي مورد نظر او، ميبايست بر اساس : حقيقت خواهي، آزادي ، و مردم گرايي باشد. در جاي ديگري او گفته بود كه براي مشاهده مجدد دوران طلايي يونان باستان بايد يك نظم و هماهنگي ميان انسان، طبيعت و خدايان برقرار گردد.او براي گذشته يونان مرثيه ها سرود. مرثيه هايي كه ميبايست براي آزادي يونان از زير سلطه تركهاي عثماني مفيد واقع گردند. سرانجام او از رمانتيك، يونان پرستي به موضوعات زمان خود و تاريخ غم انگيز كشورش بازگشت . گروهي از محققين ادبي پاره اي از اشعار او را صوري و مجازي و فلسفه جهانبيني اش را ايده آليستي بحساب مي آورند، چون او روياي روشنفكرانه اي از تاريخ و فرهنگ ايده آليستي داشت، قهرمانانش نيز اغلب ايده آليست هاي انقلابي هستند.

فريدريش هلدرلين بين سالهاي 1770 و 1843 در آلمان زندگي نمود. پدر وي كارمند دربار يكي از دوك هاي حاكم در يكي از ايالات آنزمان آلمان بود. امروزه هنوز تاكيد خاصي روي زيبايي هلدرلين ميشود. زندگي او چون زندگي كلايست بشكل تراژديك پايان يافت. وي سالها كتابدار سالنهاي دربار و يا معلم خصوصي بچه هاي آنان بود. او نه تنها با هگل و شلينگ همكلاس، بلكه با شيلر، گوته، هگل و فيخته آشنا شد و در دانشگاه فلسفه و الهيات خوانده بود.و در سال 1802 جنون گرفت . شخصيت ديوتيما در آثار او همان سوزته، معشوقه اش ميباشد كه نابغه اي است با چهره اي زيبا، همچون الهه اي در آثار افلاتون. با 150 سال تاخير، از اوايل قرن بيست، به عظمت ادبي هلدرلين پي بردند. مجموعه آثاري از او در سالهاي 1943 و 1975 تاكنون منتشر شده است . وي به ترجمه آثار يوناني از جمله اشعار : پندار و سوفوكلس نيز پرداخت. از جمله ديگر آثار هلدرلين : رمان هيپريون ، نمايشنامه تراژديك مرگ امپدوكلس ،شغل شاعري، جشن صلح ، سرودي براي آزادي، انسان، خطاب به هموطنان، يونان ،آشيل، نان و شراب، سرودهاي ميهني، نيمه زندگي و اشعاررمانتيكي پيرامون رودخانه هاي : راين ، ماين ، نكار، دونائو و غيره هستند.

 

   

 

 


October 15th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان