قربانياني از ادبيات سياسي
سارا ارمني                                                         سارا ارمني

فراز و فرود يك جريان ادبي .

اكسپرسيونيسم .          Expressionismus

 

    از جمله بازماندگان سبك اكسپرسيونيستي كه بنام و مشهوريتي فراموش نشدني رسيدند،ميتوان از : برشت ، بوشنر، كافكا، دوبلين، بن ، هاينريش مان ، و جويس ، نام برد .آنها يا مدتي هوادار اين جريان ادبي-هنري بودند و يا اينكه آثاري در اين سبك ازخودبجاي گذاشتند.

ولي شش تن از آنان بنامهاي : تراكل، اشترام ، زورگر ، مارك، اشتادله، و ليشتن اشتاين ، به سبب شور وطن پرستي، در حين جنگ جهاني اول كشته شدند .

با بقدرت رسيدن فاشيسم ، پنج تن ديگر آنان بنامهاي : س.اينشتين ، كلور ، تولر ، وايس، ولفن اشتاين، بدليل فشارهاي  سياسي- اجتماعيي. دست به خودكشي زدند.

و حداقل دو تن ديگر از آنان در بازداشتگاههاي اجباري نازيسم، بنامهاي : موهزام ، و كورنفلد، بقتل رسيدند. دو تن ديگر بنامهاي : سرنر، و فون حديث، تا زمان پايان جنگ جهاني دوم، در اسارت نازيها بودند.

وبخش مهمي از يهوديان آلماني زبان اين جريان، دست به مهاجرت و فرار زدند.

گ.بن ، يكي از مشهورترين شاعران اين جريان، مدتي هوادار فاشيسم شد و توانست به شغل پزشكي خودادامه دهد. منتقدين چپ مدعي هستند كه گروهي ديگر كه نتوانستند مانند : برشت ، هاينريش مان، و ر.بشر، راهي بسوي پرولتارياي انقلابي بيابند، به بن بست رسيدند و گوشه گير شدند.

گروهي ديگر هم با هدف: سياسي نمودن هنر و استتيك نمودن سياست به فكر تشكيل يك جمهوري آنارشيستي شاعران، افتادند و در نوامبر سال 1918، به تقليد از انقلاب اكتبر شوروي، در جنوب آلمان، اعلان حكومت جمهوري اتوپيستي، خود را نمودند. ولي بعد از چند ماه به سبب حمله ناسيوناليسم و فاشيسم، شكست خوردند .

آنان خلاف ماركسيستها، پرولتاريا را قطب مقابل بورژوازي، معرفي نكردند- بلكه خواستند با كمك قشر و صنف ناسازمان يافته پنجم ! ، يعني : روشنفكران ، هنرمندان، بي خانمان ها، فواحش، و مجرمين ، قدرت را حفظ نمايند.

       واژه اكسپرسيونيسم درزبان لاتين به معني : هنر بيان ، است .اوج سالهاي شكفتگي اين جريان ادبي-هنري را بين سالهاي 1910 1925 بحساب مي آورند. آنان براي انجام انقلاب سياسي-اجتماعي، خواننده و مردم را به انقلاب فكري دعوت كردند و مدعي شدند كه با زوال جامعه و جهان كهن، دنيايي نو بوجود خواهد آمد. مورخين سيرانديشه فرهنگي، ريشه اكپرسيونيسم را درآثار گذشته : استريندبرگ، داستايوسكي، ويتمن ، و سمبوليسم فرانسوي مي بينند. كه بدليل بحرانهاي دروني و رواني انسان پيش از جنگ جهاني اول، بوجود آمد. اكپرسيونيستها كوشيدند به بهانه دفاع از حقوق فرد و آزادي شخصي، به مبارزه با: انسان مكانيكي جامعه صنعتي، تمدن شهرهاي انبوه صنعت زده، ساختارهاي اتوريته بورژوايي ، فرهنگ پادشاهي ويلهلمي آلمان. مكانيكي شدن زندگي بوروكراتيك، اتوريته دولت و خانواده، علم و فن زده گي زندگي، تسلط رسانه هاي جمعي وابسته. عقل زده گي و نظم گرايي اجباري انسان و جامعه، بپردازند.

    گروهي ديگر، علت وجود جريان اكسپرسيونيسم را رقابتي ميدانند با : تبليغات رنگين خياباني كالاهاي مصرفي، مغزشويي رسانه هاي جمعي سرمايه داري، ترس و بيگانگي انسان در شهرهاي بزرگ و بدون مسافرخانه!، رونق فن و صنعت حمل و نقل و تحرك، مخالفت احساسي-فكري با مكاتب رقيب مانند: ناتوراليسم، امپرسيونيسم، سمبوليسم، و رمانتيسم نو. اكپرسيونيستها، خودرا ضد واقعگرايي ناتوراليستي و عكس برداري و فتوكپي ظاهري امپرسيونيستي، توصيف روانشناسانه، و بررسي علت و معلولي حوادث و واقعيات، معرفي نمودند. گروه ديگري دليل رشد آنان را: اعتراض به اتوريته صنعت، مبارزه نسل ها، جهاني شدن امپرياليسم، احساس خطرپايان جهان و انسان. بشمار مي آورند. شايد به اين سبب بخشي از اكسپرسيونيستها به عرفان و عالم خلسه پناه برد .

   پاره اي ديگر از صاحب نظران چپ ،اين جريان را اعتراضي ميدانند درآغاز قرن بيستم عليه بورژوازي، بي عدالتي اجتماعي، روابط غيردمكراتيك سياسي، بيگانگي فرهنگي، بي محتوايي فرهنگ رسمي حاكم دولتي- كه از موضعي غالبن آنارشيستي به انتقاد اجتماعي و سياسي مي پردازد، انتقاد و خشمي كه نتوانست توده اي شود و ميان روشنفكران چپ محدود ماند. گروهي ديگر آنرا اعتراضي رمانتيك در برابرسرمايه داري به حساب مي آورد. انتقاد و مخالفت سطحي و صوري اكسپرسيونيستها را در آنجا مي بينند كه مثلن گرچه ضد جنگ بودند، ولي به علل جنگ طلبي امپريالسم نمي پرداختند، يا اينكه اكپرسيونيسم را جرياني خرده بورژوايي در تمام زمينه هاي هنري و ادبي مي نامند كه در دوره گذر بسوي سرمايه داري انحصاري بوجود آمد، يا خشم انقلابي روشنفكرانه كه ضد فرم هاي ايستاي: امپرسيونيستي و ناتوراليستي بود . با اين وجود چند تن از نمايندگان ادبيات و هنر انقلابي-كارگري، مانند برشت ، ر.بشر، و ه.مان، از آن بيرون زدند. منتقدين چپ اين ادعا را كه جريان اكسپرسيونيستي، همان شكل رئاليسم سوسياليستي زبان و ادبيات آلماني است، را قاطعانه رد ميكنند و خوشحالند كه اكسپرسيونيسم، سرانجام از طريق نوعي “رئاليسم انتقادي“ به كنار زده شد. نزديكي جهان اكسپرسيونيستي به فلسفه زندگي اگزيستنسياليستي، امروزه غير قابل انكار است .

       مرحله اول ادبيات اكپرسيونيسم با ژانر شعر بين سالهاي 1910-1914 آغاز شد.مشهورترين شاعر آن، گاتفريد بن، و داستان نويس آن ، كافكا به : تنهايي ، بيچاره گي ، زوال ، آواره گي، بي هدفي ، و افسرده گي، انسان غربي پرداختند.در درام هاي برشت ما شاهد انتقاد اجتماعي ميشويم . هاينريش مان، با رمانهاي انتقادي خود به مشهوريت جهاني رسيد. ر. بشر ، بسوي رئاليسم سوسياليستي، استالينيسم، و طبقه كارگر رفت. شاعران آلماني زبان، يهودي تبار اين مكتب، به موضوعات مذهبي و عرفاني پرداختند.

مكتب اكسپرسيونيسم پيش از اينكه درمكتب دادائيسم حل شود، كوشيد تا براي نجات خود از تئوري نيهيليستي نيچه، نظريه نسبيت انيشتين، عقايد هدفمندي تاريخ لسينگ، و فلسفه شكاكي واهينگر، كمك بگيرد. انتقادات مرحله اي اكسپر سيونيستها از عقل گرايي و تمدن صنعتي باعث شد كه در بحث هاي اكسپرسيونيستي سال 1937 و با اشاره به موضع گيري سياسي بن، به آنان تهمت شبه فاشيستي بزنند، گرچه نازيها در دوران حكومت خود شديدا از اشاعه هنر و ادبيات “بي ريشه“ اكپرسيونيستي ممانعت نمودند. امروزه آثار اكسپرسيونيستي : تراكل، دوبلين، بن ، و هايم ، بخشي مهم از ادبيات آلماني بشمار ميرود.

     اكسپرسيونيست هاي ادبي راميتوان بخشي از ادبيات مدرن غرب بشمار آورد، و گرچه آنان پروسه مدرنيته را از نظر فرم و محتوا در خود هظم نمودند و لي همزمان به انتقاد از آن نيز پرداختند. دادائيسم هم گرچه سالها به تمسخر آن پرداخت ولي سرانجام وارث اكسپرسيونيسم شد. اكسپرسيونيست ها درآغاز ادعاي انقلابي نمودن فرم هاي ادبي و هنري را داشتند و گرچه داراي : بنگاه نشر، جاپخانه، كتابفروشي، كلوپ، محفل، مجلات، كافه، و رسانه خود بودند، اغلب مورد سانسور و تعقيب نيز قرار ميگرفتند. آنها براي ابراز هيجان احساسات شخصي، گاهي از ساده و تلگراف نويسي، واژه سازي خودسرانه، و مخالفت با منطق زباني، و انفجار فرم هاي استتيك ادبي گذشته، استفاده مي نمودند. در سال 1919 يك مجموعه شعر اكسپرسيونيستي با عنوان “ سقوط و زوال بشريت“ منتشر گرديد. اكسپرسونيستها در داستان و نوول نويسي ،از فرم كوتاه نويسي استفاده مي كردند.

    

     

 

 


November 25th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان