رمان نويسي با كمك ژورناليسم ؟.
روشن روشن

                 نيمي از عمر در هتل هاي گران دلوكس .

         سوسيال دمكرات هاي  ادبيات سرگرم كننده !

       يوهان ماريو  زيمل Simmel , Johanne Mario  1924 -   

                     

                         هورا ، ما هنوز زنده ايم .

                           علت را فقط باد ميداند .

                           مادر نبايد باخبر شود .

                          عشق فقط يك واژه .

                         خدا حافظ عاشقان باشد .

                        هيچكس يك جزيره نيست .

                        لطفا گلها را به حال خود بگذاريد .

                         موقع خنده هم گريه مي كنيم .

                        عشق ، آخرين پل ،

                       از خوشحالي ام تعجب مي كنم .

                       دلقك هايي كه درپايان ما را به

                       گريه خواهند انداخت ،

                       آنهايي كه بسوي رنگين كمان در سفر اند .

 

  تا پيش ازآشنايي بازنديگينامه  زيمل  ، نويسنده 82 ساله سوسيال دمكرات آلماني زبان اتريشي، نيمه يهودي، خالق رمانهاي سرگرم كننده، فكرميكردم كه آدم روشنفكر، نه تنها ادبيات سرگرم كننده نمي خواند، بلكه درآن راه دست بقلم نيز نميزند. البته او با دلخوري گله ميكند كه آلمان تنها كشوري است كه درآن ميان ادبيات اجتماعي و سرگرم كننده فرق گذاشته ميشود .

 زيمل اززمان پايان جنگ جهاني دوم تاكنون بادهها رمان پرفروش خودنشان داد كه ميتواند دررمانهاي سرگرم كننده، موضوعات جامعه و زندگي انسان غربي رانيز مطرح كند. او غير از مادر و خواهر، تمام خويشان و آشنايان خودرا در زمان جنايتكاري فاشيسم ازدست داد. شايد به اين دليل بعداز پيروزي متفقين، غير از شغل روزنامه نگاري، به خدمت آنان درآمد و سالها مترجم آمريكايي ها و مشاور فرهنگي فرانسويان درآلمان شد.

  زيمل ، يكي ازپرخواننده ترين رمان نويسان زبان آلماني بعدازجنگ و موفق ترين نويسنده كتابهاي پرفروش زمان حال است. آثارش با تيراژ هفتاد ميليون تاكنون به 25 زبان ترجمه شده اند. تنها از كتاب “ هميشه نبايد خاويار باشد“ او حدود 15 تا 20 ميليون جلد بفروش رفته است و نمايشنامه “همكلاسي “ او تاكنون سه بار بصئرت فيلم روي صحنه رفته است .تقريبا تمام آثارا و مريوط به زمان حال و دوره بعد از جنگ جهاني دوم در اروپا هستند.

رمان نويسي زيمل براساس تجربيات ژورناليستي اش است . او باتكيه بر تحقيقات روزنامه نگاري و گردآوري اسناد و مدارك ميخواهد زندگي مدرن و پيچيده انسان را با جنبه هاي سياسي و شخصي آن نشان دهد. به اين دليل تمام آثارش اساسي واقعگرايانه دارند. ازجمله موضوعات آثاراو : خارجي ستيزي، تعقيب يهوديان. اعتياد ، الكل ، مسايل فرهنگ چندمليتي، قاچاق اسلحه، جنايتهاي فاشيسم، مسابقات تسليحاتي و اتمي. تحقيقات و دستكاريهاي ژنتيك انسان. نقشه هاي جاسوسي، توطئه هاي سياسي ابرقدرتها، حمله هاي ويروسي كامپيوتري تراست و كارتل ها به همديگر و غيره هستند. او گاهي از موضعي ضدكاپيتاليستي به مشكلات جهان فعلي مي پردازد .زيمل موفق شد موضوعات اجتماعي و سياسي را با ناسيوناليسم، محيط زيست با كمك ژورناليسم جنجالي و رمان مونتاژ، بسته بندي كند تا علاقه خواننده را جلب نمايد . او نشان ميدهد كه ابرقدرتها در جستجوي سلاح هاي مرموز بوده و با دستكاري ژنتيك و سوء استفاده از علم و دانش مدرن، خواهان حاكميت جهاني خود هستند. او ميخواهد تاخواننده رانسبت به مسائل مهم زمان خودحساس كند و ميگفت كه با يك كتاب جالب، انسان هيچگاه تنها نيست .اغلب رمانهايش “پايان خوشي“ ندارند، چون سرمايه داري درنظر او به سوي روزقيامت و صحراي محشر! شتابان درحال حركت است . زيمل هربار خلاصه اي 120 صفحه اي از رمانهاي ناكاملش را به وكيل خود براي كنترل ميدهد تا پس از نشر مورد شكايت سازمانهاي دولتي و سرمايه داري واقع نشود .

  زيمل غير از رمانهاي قطور در زمينه نمايشنامه، فيلمنامه. نوول، داستان. كتاب كودكان، و تهيه گزارش نيز فعال بوده است . از جمله مشهورترين آثار او : هميشه نبايد خاويار باشد هورا ! هنوز ما زنده ايم از بشاشيت خود تعجب مي كنم اعتراف ميكنم خدا حافظ عاشقان باشد- عشق فقط يك واژه است ميهن عزيز !آرام باش- همه انسانها برادر هستند- جيم بسوي رنگين كمان رفت- ماده اي كه رؤياها ازآن هستند- جواب را فقط باد ميداند- هيچكس جزيره نيست- لطفا گلها را به حال خود بگذاريد- آنها را در تاريكي نمي توان ديد- دلقك هايي كه درپايان مارا به گريه انداختند- دربها آخرين چكاوك آواز خواند- موقع خنده هم گريه مي كنيم مردي كه درخت بادام را نقاشي نمود- عشق آخرين پل است ديدار در مه 22 سانتيمتر لطلفت داستانهايي از 35 سال- هستند.

كتابهاي كودكان : اتوبوسي به بزرگي جهان- مادرم نبايد باخبر شود- تاپاياني تلخ سختگيري كمتر، ممنوع است و نمايشنامه همكلاسي نيز از جمله ساير آثار او هستند. در غالب كتابهاي زيمل طرز تهيه غذاهايي نيز توضيح داده ميشود چون در نظر او براي مامورين،توطئه چينان و جاسوسان كشورهاي سرمايه داري، غير از اقامت در هتل هاي باشكوه و حضورزنان جوان ، غذا نيز اهميت خاصي دارد !.زيمل خود اعتراف ميكند كه با پول ناشي از رمانهايش، بيش از نيمي از عمر خودرا در هتل هاي گران ، زيبا و راحت گزرانده است .

   يوهان ماريو  زيمل درسال 1924 درخانواده اي يهودي اتريشي بدنيا آمد. پدرش يك شيميدان سوسيال دمكرات بود كه با روي كارآمدن فاشيسم به انگليس مهاجرت كرد. زيمل خود بعد از تحصيل رشته شيمي مدتي به شغل روزنامه نگاري و گزارشگري مشغول شد. رمانهاي اور تحت تاثير آثار توماس مان بحساب مي آورند. زيمل مينويسد بمب هاي فسفري زمان جنگ موجب ريختگي موهاي همسرش شدند، اين حادثه اغلب اورا بياد شخصيت ادبي ماريا در رمان “ ناقوسها براي كه به صدا در مي آيند؟ “ همينگوي مي انداخت .

 انجمن پن آلمان درسال 1993 جايزه هرمان كستن ، يعني جايزه خاص نويسندگان تحت تعقيب را به او تقديم نمود. او مينويسد كه در مبارزه ضد فاشيسم ترسي نداشت ولي در مبارزه مسايل شخصي و عاطفي خوداغلب دچار وحشت ميگردد . وي در اين رابطه اشاره ميكند كه آشنايي با هر زني با يك دروغ آغاز ميشود چون مرد بايد درباره عشق قبلي خود گزارشي بدهد. پيرامون مرگ و پيري مينويسد چون 85 درصد جسم انسان ازآب است، بعداز مرگ او تبديل به ابر و بخار و باران ميشود و مجددا به دامن طبيعت برميگردد، ولي اواز فراموشكاري درپيري ميترسد، چون دوستاني دارد كه نه روزنامه اي ميخوانند و نه به اخباري گوش ميدهند، چون نميخواهند كه موضوعي آنان را تحريك يا عصباني كند. او اميدوار است كه درسالهاي آخر عمر، كنجكتو بماند و علاقه به چيزي داشته باشد تا دچار فراموشكاري نگردد.

 ماريو زيمل در مصاحبه اي گفته بود كه اگر در يك نظام ديكتاتوري، نوشتن را ممنوع كنند ،او خواهد مرد. و اطاق كارش را جايي ميداند كه نويسنده درآن احساس امنيت ميكند گرچه آنجا هم آسمان و هم جهنم است . و در آنجا نويسنده گاهي احساس شك و گاهي احساس سعادت مي نمايد . وي ادامه ميدهد كه اگر خوشحال باشد چيزي نمي نويسد و فقط موقع غم و درد قادر به خلاقيت ادبي است. بقول مارتين والزر هر نويسنده اي يك شخصيت آسيب ديده دارد كه از طريق نوشتن ميخواهد آنرا درمان كند يعني نويسندگي ناشي از درد و رنج شخصي ميتواند باشد. زيمل درنوجواني فكر ميكرد كه زبان نوشتاري بايد به زيبايي زبان : ريلكه ، ريمباود ، و ورلاين ، باشد ، ولي درحين سالهاي روزنامه نگاري و گزارشگري متوجه شد كه محتواي هر نوشته اي مهمتر از زبان وسبك آن است . او پيرامون سبك كارش مينويسد كه هميشه درجايي به كارنوشتن خاتمه ميدهد كه بتواند در روز بعد آنرا ادامه دهد، مثلا در ميان يك جمله يا ميان يك واژه، قلم را كنار ميگذارد.

اوبافروتني ميگويد كه تمام رمانهايش ژورناليستي هستند و هيچكدام ازآثارخودرا رمان واقعي نميداند چون ازنظر او كيفيت رمان بايد مثلا در سطح رمان “كوه جادويي“ توماس مان باشد.و از اينكه بعد از سالها قضاوت پيرامون سرگرم كننده يا مبتذل بودن آثارش، اخيرا اورا نويسنده اي روشنگر با كيفيت آثار تولستوي ، بالزاك و داستايوسكي بحساب مي آورند، افتخار ميكند. وي پيرامون تاريخ تفكر مينويسد كه نابغه اي مانند انيشتين موجب كشف بمب مرگ آور اتم شد ولي يك كودك معلول “مغولي“ باعث شادي و خوشحال و توليد عشق ميگردد . او پيرامون آينده غرب اشاره ميكند كه بعد از شكست كمونيسم و عواقب پيشرفت علم و دانش، اكنون تحقيقات ژنتيك و جنگ هاي ويروسي كامپيوتري آينده انسان گلوبال را تهديد ميكنند.

 


April 1st, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان