پيام بهار
 ناهيدبشردوست ناهيدبشردوست

آمد بهار، طرف چمن لاله ها دميد

مجنون بيد کناره جوى قامتش خميد

بلبل کنار گل بنشست خواند طرح عشق

کوکوزنان ، کبک به کهسارها چميد

 مهتاب زر فشان شد وستاره گل فشان

اقاقى و شبو و سمن هرکجا رسيد

عنبر فشانده است به بوستان نسترن

پندک زشوق جامه رنگين خود دريد

شد مست و پرفشان پرستو به آسمان

با چهچه اى پيام بهار ـ هرکجا پريد

شبنم بشست روى گل از اشتياق وشوق

شد قطره شفاف وزگيسوى گل چکيد

دامن کشان ابربهاران برآسمان

اندرپناه باد بهرگوشه اش دويد

عنبر فشاند گيسوى مرسل به طرح باغ

 دريا خط دگر به دل سبزها کشيد

چوپان بچه به دره سرودن گرفت ناى

آنجا که دل به وصلت يارش برگزيد

چادر نشين دختر مست از خمارعشق

اندر کنا ر چشمه به دلدار خود رسيد

فصل بهار وصلت ديدار و ذوق عشق

شد دست آرزو و بدلهاى ما تنيد

موجى به فصل باور ما رخنه کرد ونور

دامن کشان به خلوت غمهاى ما دويد


May 4th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان