خاطرات دوران اسارت
عاطفه سلطانی عاطفه سلطانی

ده‌ها سال بعد از اينكه بخشي از جنبش چپ به کائوتسکي، متفکر سوسيال دمکراتي، لقب مرتد داد، گروهي از طيف جوان كتاب‌خوان، سولژينينسين، نويسنده‌ي روس را يک رويزيونيست ادبي ناميد. امروزه آثار بي‌شمار اين نويسنده‌ي معترض با ده‌ها جلد رمان قطور خود، سندي بر  کار‌هاي يک رژيم ديكتاتوري در لباس سوسياليسم است. براي شناخت انواع زندان، بازداشتگاه، اردوگاه‌هاي كار اجباري، و شهرها و ايالات بد آب و هوا و دورافتاده‌ي دوران تبعيد، بايد به رمان‌هاي سولژينيسين، نويسنده‌ي شوروي سابق مراجعه نمود. به نظر او نويسنده نه تنها وجدان ملي ميهن‌اش است بلكه او مي‌تواند همچون دولت دومي، در كشور ايجاد مزاحمت كند.

منتقدين ادبيات مي‌گويند، حدود سيصد سال است كه روس‌ها مي‌كوشند براي نجات بشريت با كمک ادبيات، همچون يک مذهب به اعتراض و به دفاع از حق و عدالت و زيبايي و نيكي بپردازند. و به نقل از كميته‌ي توزيع جايزه‌ي ادبي نوبل، سولژينينسين را مي‌توان ادامه دهنده‌ي راه و هدف انسان‌دوستانه‌ي تولستوي و داستايوسکي دانست.

 

ده سال قبل از اينكه قدرت‌مندان شوروي سولژينيسين را بعد از سال‌ها زندان، به خارج تبعيد كنند، داشتن نام مستعار حتا در رسانه‌ها و جو ادبي، ممنوع شد و هر اهل قلمي مي‌بايست نام مستعار خود را رسماً به ثبت مي‌رساند تا سازمان امنيت كشور بداند چه كساني پشت اسامي مستعار قرار دارند.

سولژينيسين به بهانه‌ي انتقاد از اردوگاه‌هاي كار اجباري و زندان، کمونيسم بوروکراتيک را زير سؤال كشيد و نشان داد كه از زمان لنين تا استالين روزانه براي ساختن تونل، كانال، سد، جاده و پل حدود 2500 نفر از ميليون‌ها محكوم و بخت برگشته، جان خود را از دست مي‌دادند.

او زبان و ادبيات زندان را نيز وارد فرهنگ لغت كشورش نمود و مي‌گفت، ديكتاتوري‌هاي ايدئولوژيک حتا باعث ضعف زبان و لغت هم مي‌شوند. اهميت آثارش به حدي است كه همچون زمان گوگول، حزب و دولت دست به چاپ مخفي و دروني كتاب‌هايش براي اعضاي خود زدند تا آن‌ها با نظرات بكر يک نويسنده‌ي تيزبين و پيشنهادات او آشنا شوند، گرچه ک.گ.ب همزمان بدروغ اعلان نمود كه او يهودي تبار است.

 

سولژينيسين از ميان پنج دريافت كننده‌ي جايزه‌ي نوبل ادبيات شوروي، بعد از شولوخف و پاسترناک سومين نويسنده است. او در سال 1918 بدنيا آمد و در پايان جنگ جهاني دوم به هشت سال زندان و سپس به تبعيد در قزاقستان محكوم شد. از مشهورترين آثار او در اين رابطه: جزاير گولاک، بيمارستان سرطاني تاشکند، و يک روز از زندگي ايوان دنيسويچ، است.

سولژينيسين همچون تولستوي براي سقوط ارزش‌هاي اخلاقي درميان دولت‌مردان و بعضي از شهروندان اشک مي‌ريزد و به تجزيه و تحليل روانشناسانه‌ي روابط انسان‌ها مي‌پردازد. كميته‌ي توزيع جايزه‌ي نوبل در سال 1970 اعلان نمود كه در آثار او نه تنها اخلاق بلكه ارزش‌هاي هنري و زيبايي شناسانه مطرح شده‌اند و او را ادامه دهنده‌ي ادبيات مهم روس دانست. او اخلاق گرايي است چون تولستوي و داستايوسكي. هرجا كه به شرف و ناموس و حيثيت انساني توهين و تجاوز گردد، او دست به فرياد شجاعانه مي‌زند. حرف‌هايش اعلان جرمي هستند عليه خشونت و بي عدالتي. فريادش نشان انسانيت، شهامت شهروندي، و دلسوزي براي حقيقت است. او يكي از پايه هاي مهم ادبيات اخلاق‌گرايانه‌ي روس است.

سولژينيسين در كنار آثار جاوداني ادبي، در زمينه‌ي مسايل اجتماعي و سياسي نظرات خاص و گاهي ارتجاعي را تبليغ مي‌كند. او مي‌نويسد، انقلابات هميشه موجب بدبختي و رنج مردم شده‌اند، از جمله نتايج جنبش عصر روشنگري و فرهنگ و دولت سكولار، ترويج بي‌اخلاقي و ضعف مذهب بود. به اين دليل او به ارزش‌هاي دوران روشنگري پرخاش و نفرين مي‌كند. سولژينينسين خطاب به مقامات بوروكراتيک شوروي به طنز نوشت: «ايدئولوژي مرده‌ي مارکسيسم را به چپ‌گرايان چيني ببخشيد، كلخوزها را منحل كنيد، بودجه‌ي نظامي را كاهش دهيد، اجازه‌ي ورود مسيحيت ارتدوکس را به کليساهاي سابق و موزه‌هاي فعلي بدهيد.» و در رابطه با غرب مي‌نويسد: «ماده گرايي در جامعه مصرفي باعث ترسو شدن و محافظه كار گرديدن روشنفكران در كشورهاي سرمايه‌داري گرديده.» او اخيراً غير از توصيه‌ي مسيحيت براي نجات جامعه، به تبليغ ناسيوناليسم روسي نيز مي‌پردازد. به اين دليل يكبار ديگر روشنفكران ليبرال او را بايکوت كرده‌اند، همانطور كه در زمان شوروي روشنفكران چپ او را بايكوت كرده بودند. ولي مذهبيون، ناسيوناليست‌ها و سلطنت‌طلبان برايش هورا مي‌كشند و كف مي‌زنند.

و اما با دریغ و درد بسیار که مرگ با حمله قلبی نیمه شب 4 اگست سال روان او را نگذاشت تا به پیشواز 90 ساله گی اش که پس از 4 ماه دیگر است،مجموعه 30 جلدی آثارش را که به کمک خانمش نتالیا دیمتریفنا که طی تمام سالهای زنده گی مشترک یار و کمک کننده فعال او بود تدوین کرده و به دوستداران ادبیات پیشکش دارد.

در مراسم وداع با پیکر سولژینیسن که در تالار فرهنگستان علوم روسیه دیروز5 اگست گذاشته شده بود صدها تن از شهروندان روسیه همراه با دسته های گل حضور به هم رسانیدند.در این میان ولادیمیر پوتین نخست وزیر روسیه ضمن ادای احترام به پیکر سولژنیتسن با اعضای خانواده او ملاقات نموده و این ضایعه سترگ فرهنگی را تسلیت گفت.

امروز پس از اجرای مراسم مذهبی به اشتراک دیمتری میدویدوف رییس جمهوری روسیه و صدها تن از دوستداران آثارش سولژنیسن در آرامگاه ابدی اش در جوار کلیسای Донского монастыря (دنسکوی مانستیر) به خاک سپرده شد.


August 6th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان