شيران درقفس وروباه ها در شکار اند!!
ب.د.گذرگاهی ب.د.گذرگاهی

طنز روز

آری، خواننده عزيز همين است حقيقت امروز، در جامعه من وتو، ... طالبان مردم را به داد رسانيدند، برجهای دوقلوی امريکا از هم پاشيدند، پس چه بايد ميشد؟ استعمارکهن به سردمداری انگليس ُمحيل وامريکای ظالم بازهم نقشه جديدی کشيدند واز به ميدان آمدن شيران جلوگيری کردند، اگرگذاشتیندی که شيران بميدان آيند،باز همان کاسه وهمان آش خواهد بود که گلوی شانرا 14 سال سوختانده بود، زيرا درنقشه جديد که از بن آغاز يافت فکری بسر شان آمد وآن اينکه:

   بايد روباه ها را بميدان فرستاد که فرمانبردار باشند ولاعقل، اگر به هوشياران وتحصيل کرده های افغان مجال دادی که مراد برآورده نه شدی!!

  پس پاليدند وپاليدند وشگافيدند وشگافيدند، بالاخره يافتند، از قوم پشتون، کارآمدترين شان کرزی را، از تاجيکان ساده ترين برادرمسعود را واز قوم هزاره گان غدارترين ومنحوس تريننش را،

... شش- هفت سال گذشت، در اين سالها تا که توانستند، کُشتند، آنقدرکُشتند که دل شان ميخواست، به گريه هم توجه نکردند وبه زاری وبه اخطار شان در پنجشير، نه از تپ تپ هزاره گان وقمه زنی هايشان ترسيدند ونه از غُرغرُ ديگر اقوام، زيرا ميدانستند که شيران درقفس اند وروباه ها در ميدان جنگ وشکار،

... درهالند بهانه تراشيدند ودرآلمان هوشيارانه خود را به کوچه حَسن چپ زدند، ولی در هرحال لست شيران وجنگاوران( مبارزان وخدمتگاران واقعی ووطنپرستان صادق) در نزد شان بود، اين لست را درزمان طالبان تکميل کردند، سالها روباهايی ديگر خورد وکوچک را وظيفه شيری دادند، وآنها را شيطان مقّرر کردند تا شيران واقعی را به دام افگنند، دُرست همانطورهم شد.

اکنون که می بينی، با سوادان، تجربه داران، دل سوزان وخدمتگاران وطن مانند شيران در قفس ( ويزه) قيد هستند، مصروف دفاع از حق وحقيقت ومباحثه وهيت وهوی، ولی روباه های مکار وحيله گر فعالتراز ديروز روی صحنه ها ومزورانه درکار!!

...امروز هفت ثور است، تلويزيون گفت تا کنون بيشتر از 45 تن خود را به پُست رياست جمهوری کانديد نموده اند... جشن هشت ثور را نمی گيرند زيرا که در جلال آباد سيلاب وبدخشان زلزله شده وپول آنرا به آسيب رسيده گان ميدهند( اين کار هرچند به ذات خود نسبت خجالتی که مجاهدين از خود به يادگار ماندند، يگانه کارمثبت آقای کرزی در طول زمامداری شان است) اما چرا صاف وساده ومردانه نمی گويند که زور ما نميرسد که امنيت روز مراسم جشن را تأمين داريم، ... والی نورستان امروز اعلام کرد که اگر قوای کمکی نفرستيد، شهر وولايت ما تا پانزده روز ديگر بدست طالبان سقوط ميکند، و... والی پيشين نورستان در عين محفل گفت: يکی ازين سه روباه مکار را گفتم مارا کمک کنيد که ولايت ما سقوط ميکند وبدست طالبان می افتد، آنها به تمسخر گفتند که ما قوای اضافی به لوگر ووردک روان کرده نميتوانيم، عنقريب آنجا ها که نزديک کابل است سقوط خواهند کرد، تو از نورستان حرف ميزنی!!! کدام  قوای کمکی؟ اين روبا ها چنين گفتند وبه ريش زمامداران جانانه خنديدند!!!

امروز هفت ثور است... مسکين آزار وبقه های او يکی از شهر ايسن آلمان، وديگری از لاس انجلس امريکا بنامهای ويس واميری، مباحثه ومفاهمه ومناظره خاص دارند وپيوسته تلاش می ورزند که  به شيران حمله ور شوند، اما کجاست که اين برنامه ها جايی را بگيرد، اين بقهء شهر ايسن آلمان در يک برنامه تلويزيونی که امروز نيم ساعت بيشتر از جانب باداراش اجازه گرفته بود، نشرات لايف داشت، دقيقاً سلام وعليک اش 27 دقيقه را در برگرفت، ... از ُکل آلمان يک روباه ديگری مانند خود پيدا کرده بود( اين همان کسی است که درهفته قبل در اذای برآمد تلويزيونی مهمانی جانانه ای با همه ملحقاتش به آقای مسکين آزار وهمدستانش داده بود)، نخست مهمان را لايت باران کردند چون در چانته چيزی نداشت خواستند چهره نازنين اش را نازنين تر سازند... بهرصورت بعد از انتظار طولانی نوبت به مهمان هم قماش شان رسيد، البته در 40 دقيقه برنامه گويا سياسی شان آنچه چرند وپرندی بود در تقبيح هفت وهشت ثور ارشاد فرمودند!

ويس جان که اکنون در نقش شير در پشت کمره نشسته، گپهای روباه مانند ميزند، گپهای کهنه وبی ارزش قديمی وسنه تنگوزيل ماضی را نشخوار ميکند، ازهمان قماشی که در اين دهسال گفته اند و سفته اند، هيچ چيز تازه ودر خور اعتبار نداشت که بگويد، باز به بقهء امريکايی که درحال سپری کردن استحاله بسوی غور بقه( غور باغه) درلاس انجلس است، رجوع و به وی موقع ميدهد که قور، قور و فِر فِر کند وباآهنگ کهنه سخنان واهی ولا طايلات را درخور بيننده ای که تشنه شنيدن حقايق است بدهد، در جريان گفت وشنود يک چيز جالب شنيده شد: اميری( سيغانی دوران تيزاب پاشی، زهر پاشی وشوخی های بچگانه ) را در تيلفون گفتند که تو همان کسی هستی که در آب مکاتب دختران زهر پاشی ميکردی؟ او مثل هميشه نتوانست از اين اتهام واقعبينانه ومستند دفاع کند، احساساتی ووارخطا شد وبه ناسزا ودو دشنام پرداخت!!  حال نوبت ميرسد به بقه سومی که درنقش مهمان ظاهر شده است، چون ويس آغا سخت مصروف بود، وقت نداشت که به مهمانش راجع به اين مسأله که چه بگويد وچه نگويد گوشزد نکرده بود، اين را نگفته بود که جهاد وجهاديان را يکسره بد ورد نگو و صرف همان عدهء را بکوب که خودش در آن پارتی نيست، مهمان بيچاره بی خبر از اينجا وانجا چند کلمه بی ربط را سرهم کرد وهی به دو دشنام دادن به خلقی وپرچمی عقده گشايی کرد، اين سومی مجاهدين ورهبران شان راچنان کوبيد که برای بقه ايسن جالب نبود، ويس جان بی حوصله شده وروبه مهمان گفت من با يک بخش نظر شما موافقم وبا بخش ديگر آن نی وميپردازد به مباحثه ومشاجره وجنگ تن به تن، در پشت همان کمره ای که برای دشنام دادن به خلقی وپرچمی گذاشته اند.

چون ويس ناصری از زمره زرنگ ها و ايديالوگهای خبری مجاهدين بشمار ميرود وخود را عقل کُل ميداند، دفعتاً انانس ميدهد که اکنون من سندی را برايتان به نمايش ميگذارم که در آن مسوؤليت من رفع خواهد شد وميگويد:

من استاد ربانی واحمد شاه مسعود را بی آب کردم وحقايق را برايشان گفتم وتصوير هايی می آيند در روی پرده تلويزيون.

  مانند هميشه ومانند گذشته اين ديگر ويس آغا است که با ميکروفون که کم است آنرا قورت کند، زنا ميکند و هی ميگويد وميگويد وميگويد...وربانی هم گوش فرا ميدهد واحمد شاه مسعود هم  در برلين، اما جالب است که در ختم نشر تصويرها، گپها ويادر اصل بگويم ( دفاعيه ربانی) را قطع ميکند ولی از مسعود را قطع کرده نميتواند، زيرا گپهای مسعود پيوسته از طرف حاضرين مجلس با چک چکها استقبال ميشد، اکنون جالب است که بدانيد در آن گپها چه بود وچه نشرشد؟؟

ويس ناصری در برلين با دستپاچه گی ، زمانيکه احمدشاه مسعود تشريف آورده بود، وی راگويا مورد ... انتقاد قرارميدهد ومتهم می کند که مثلاً شماری از جنرالان ارشد " کمونيستی" را درحکومت مجاهدين ودر قوای مسلح کشور برگزيده ايد، آيا اين کار خلاف ارزشهای جهاد نيست؟

  احمد شاه مسعود که از زرنگ ترين هابود، بپاسخ اين روبا مکاره که در طی 14 سال جهاد 28 بار چهره وجبهه تغير داده، گاهی در رکاب ربانی عليه گلبدين، گاهی در رکاب مسعود عليه ربانی وگاهی در پهلوی اسماعيل خان به ملا عمر دشنام داده  وگاهی هم از نام طالبان به شيخ آصف محسنی تازيده است، خوب ميفهميد که چه بگويدو چگونه درس عبرت بدهد، فشرده گفتار مسعود چنين است:

ما بدون همين افسران وجنرالان رژيم " کمونيستی" نميتوانيم حکومت  کنيم، آنها تجربه دارند، آنها سواد دارند واندوخته های فراوان،درآنجا گپ بالای جنرال آصف دلاور وعده ديگرازجنرالان رژيم گذشته بود، مسعود اين گپها را دانسته گفت، اونه مانند ويس ناصری می انديشيد، او ميدانست چه بکند وچه بگويد، درست همان را گفت که بايد ميگفت، حاضران مجلس همه افغانها بودند وبيشتر از 400 تن، همه به چشم خود ديدند همه به گوش خود شنيدند که احمد شاه مسعود فقط آنچه گفت که حقيقت بود: بدون عقل ودرايت وکمک وراهنمايی ودانش وفراست اشخاص وافراد رژيم گذشته نميتوان حکومت کرد!!

اينرا بالاخره ويس ناصری وديگر بقه های مسکين آزار بايد بدانند وبفهمند، اينها چه وقت آگاه وعاقل ميشوند؟؟ خرد وتعقل اگر داشته باشند که ندارند به حقيقت تن خواهند داد؟

آنها با وقاحت وقايع هفت ثور را باعث وبنياد جنگها وبدبختی ها وانمود می سازند، ولی هيچگاهی در باره کودتای 26 سرطان 1352 مرحوم داؤد خان چيزی نمی گويند، زيرا اين کودتا خاندانی بود وسرداری بود وبامنافع اينها يکسان بود.

در مقطع کنونی که يکبار ديگر سوال شرکت در بازسازی واحيای مجدد کشور در پرتو ارزشهای دموکراتيک قانون اساسی مطرح است ونسل تحصيل کرده کشور بعد از سالها رنج مهاجرت ودوری از وطن  خواهان سهمگيری فعال در پروسه نوسازی ميهن ميباشد، زمان آن فرا رسيده است که شيران در قيد مانده ما از اکناف واطراف اروپا وامريکا وقاره های ديگر بويژه آنانی که درهالند وآلمان، سويدن وبسا کشورهای ديگر اروپايی در زندان ( ويزای اقامت) قيد هستند آزاد شوند و بتوانند با بازگشت افتخارآميز وداوطلبانه شان درخدمت مردم رنجديده وطن قرار گيرند وبا نيروی فکری وجسمی شان ( نورستان) را نجات دهند، به استحکام لوگر وميدان (وردک) به پرازند، ورنه طالبان بار دگر حاکم ميشوند واينبار واه بجان بقه ها وروبا ها ...

اينجاست که ما ميگويم شيران در قفس وروباه ها به شکار اند.    


May 3rd, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان