اشکی برگور بیگناهان بالابلوک
نورالله وثوق نورالله وثوق

تاز ه و تر

 

چه خوش تازه وتر تشریف دارند

زدنیا بی خبر تشریف دارند

من وتو غرق دریای فغانیم

گمان من که کر تشریف دارند

…..............................

 

 

 

اشتباهی

دوصد تا بمب واهی خورده اینجا

به قلب هرفراهی خورده اینجا

نکرده آنچنانی را که گفتیم

ببخشیداشتباهی خورده انجا

----------------

 بدمستی ارباب

تن اندیشه نابم سلامت

سر,یاران نابابم سلامت

 سرودی برزبان ازین چه بهتر

که بدمستی اربابم سلامت

 -------------

کانون داغ

شما گرچه که غرق آه ,سردید

اسیر دست بیدادنبردید

زبی دردی ماچیزی نزاید

ولوکانون داغ هرچه دردید

 

 ---------------

خنده زیر لب

بهین  آزادگان را بنده کردند

دل خود را طرب آکنده کردند

سر گور عروسان واستادند

به نوبت زیر لبها خنده کردند

..................................

نالهء بالا بلوکان

گروهی را که سنگستان بیاراست

تب وتاب وطن باب تماشاست

بپاس نالهء بالا بلوکان

زلای گریه هاشان خند ه پیداست

 

---------

سنگستان

دلی دارم دلی بی کینه دارم

دلی روشنتر ازآیینه دارم

الا ای رهروان جاده عشق

به سنگستان  سر وکاری ندارم

 ..........................

 

 

دشت تنهايي

امير ما گداي ديگران است

رفيق دزد و يار كاروان است

من و اين دشت تنهايي دريغا

كه پاي جستجويم ناتوان است

-----------------------

 

نقشي برآب

خطاي خويش را گفتي صواب است

سزاوار ثواب تو عذاب است

مرا گر چه كه آب از سر گذشته

وليكن نقشه ات نقشي بر آب است

-------------------------

همدست دل

شكستي در گلوي ما صدا را

كجا كردي ره و رسم حيا را

بيا همدست دل شو تا به بيني

دگر انديشي آيينه ها را

------------------------

تصوير كوير

به آيين صفا همپا نگشتيم

اميدي در دل فردا نگشتيم

چرا مشتاق تصوير كويريم

چرا همسنگر دريا نگشتيم

--------------------

 

همساز

كتاب فتنه را آغاز گشتند

جهاني را هوس پرداز گشتند

دو دستي دست  آ  تش را  گر فتند

به جنگ عاشقان همساز گشتند

-----------------------

 

 

17/3/1388


June 6th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان