حالی اگر چیزی بگویم بازسرم قهرمی شوی
محمدنبی عظيمی محمدنبی عظيمی

اندرحاشیه انتخابات :

 

     یکی از شخصیت های منفی سریال هندی " زهره " که ازتلویزیون آریانا افغانستان پخش می شود ، زن چاق وچله؛ ولی خوبصورتی است به نام " گــُـل " که تکیه کلامش این جمله است :" حالی اگه چیزی بگویم بازسرم قار میشی !"

او که عمرش را درشیطان صفتی و اتهام زنی وبه هم اندازی گذرانیده واز همین راه نان می خورد،  زبان گویا، ذهن روشن و استعداد عجیبی دارد برای دردادن آتش نفاق وشقاق و ایجاد دشمنی وخصومت میان افراد خانواده واقران ونزدیکان به   سود خویش...   چندان که خود نیز گهگاهی ازشهکارهایش حظ می برد و با صدای بلند با خود می گوید : " گــُ ل ! تو عالی هستی "

 

  اما من که رییس باند مافیای اقتصادی کشور هستم ،   کاری به این موضوع ندارم که چرا این علیا مخدره با گفتن آن جمله رعایت حال کسانی را می کرد که چند لحظه بعد بانیش زبانش مسموم می شدند و با دسیسه های آشکار وپنهانش به هزار ویک مصیبتی گرفتار. آری ، خداوند سگ من رانیز مانند آن شلختهء  پتیارهء فریبکار نسازد، زیرا من  آدمی هستم مومن ومتقی  با درآمد حلال وعبا وقبای گران بها وپشم و ریش نه کمترازیک قبضهء شرعی  وسگ من نیز ازهمان سگان با تربیت  است و خانزاده و وفادار. اما منظورم ازبازگو کردن آن جمله فقط این است که اگر قصهء کمک و حمایت بیدریغ من ودوستانم را ازیکی دو تن کاندید برای مقام ریاست جمهوری افغانستان بشنوید باز سرم قهر نشوین  :

 

 آن شب جمعه که عده یی ازاعضای باند  به منزلم مهمان بودند و هرچه می گفتیم دربارهء سود وزیان ورونق وبی رونقی بازار ودردست داشتن نبض اقتصادی کشوربود، ناگهان یکی از دوستان به دومین انتخابات ریاست جمهوری اشاره کرده وگفت :  کاش می دانستیم چه کسی رییس جمهور می شود ؟ آخ که اگراین موضوع را می دانستیم تا پنج سال دیگرباز هم نان ما در روغن ترمی شد و می توانستیم صد ها ملیون دالر به سرمایه ء مان بیافزاییم. دیگری نیزدرحالی که آهی از حسرت می کشید با تایید حرف های اوگفت ای کاش ! ای کاش می دانستیم که باشه بخت برسرچه کسی می نشیند واین چپن ابلق زیب شانهء چه کسی می گردد؟  سومی گفت ، اگرچه پیدا کردن شخص مطلوب ازمیان این چهل تن کار مشکلی است ولی اگر چند روزی صبرکنیم،شاید سرنخ پیداشود، آخر مگر ازما کرده کار کشته تر وبا تجربه تر در مسأله های سود وزیان کس دیگری وجود دارد؟چهارمی گفت صبرکردن که درست ولی تا شور بخوریم رقبای دیگر ما مانند مافیای مواد مخدر، مافیای زمین ومافیاهای نوپای رنگارنگ دیگرآن شخص را شناسایی خواهند کرد وگوی سبقت را خواهند ربود.  آن دیگری که تازه کار بود وبا واردکردن تیل بی کیفیت به نان ونوایی رسیده بود، باد در غبغب انداخته ودرحالی که  گلو را صاف می کرد گفت  : حالی اگه من چیزی بگویم باز همه تان بالای من قهر می شوین ؛  اما اگر نگویم ، باید ازدل پرغم  بگویم که شما هم  چه گپ هایی می زنید؟  آخر ما را چه غرض به انتخابات ریاست جمهوری ؟ مگر ما کارمندان دولت هستیم  یا سرمایه داران و بازرگانان وبانکداران؟ آیا ازجملهء بازاریان هستیم یا ازجملهء سیاستمداران ؟ مگرموضوع دیگری نیست که بالای آن بحث کنیم ؟ مثلاً احتکارمواد مصرفی و انحصارمصالح تعمیراتی ، ورشکست ساختن بازرگانان کوچک ، گریز ازمالیات ، دادن رشوه و چرب نمودن ریش ماموران بلند پایه دولت با دادن تحفه وتارتق ودرنتیجه گرفتن کنترول شاهرگ های اقتصادی کشور. مگر همین واردکردن تیل بی کیفیت یا بلند بردن قیمت گاز وبهای سایر اجناس نمی تواند یک بحثی شود برای گفتمان امشب که شما درپشت ریاست جمهوری چسپیده اید؟ آیا...

 

  اما هنوز سخنان وی خاتمه نیافته بود که دوستان شلیک خنده را سر دادند. دوست تازه کارما که علت خنده را نمی دانست ، درحالی که رنگ صورتش تغییر نموده بود ، منتظربود تا بزرگ مجلس که من باشم رشته سخن را به دست گرفته واشتباهش را بیان کنم. بنابراین مجبور شدم تا صحبت را شروع نموده دربارهء تجارت وسیاست سخن زده و نقش سیاست واثر گذاری آن را بالای تجارت بیان کرده و ازوی بپرسم. حالا اگر چیزی ازنزدت بپرسم باز بالای من قهر می شوی ولی آیا می توانی بگویی که " مافیا" چیست و مافیای اقتصادی کدام است؟ وبدون آن که به نگاه  پر ازتعجب و مِن مِن کردن های او گوش دهم ، شرح مبسوطی درباره " مافیا " داده و گفتم که در بزرگترین وپرقدرت ترین کشور های جهان مانند امریکا مافیای اقتصادی وجود دارد. درآنجا چند تن یهود سرمایه دارشاهرگ های اقتصادی کشور رابه دست گرفته اند و سیاستمداران طراز اول کشورمجبوراند به هردستورآنان گردن نهند.آری این مافیای اقتصادی است که درچنین کشور ها رییس جمهور را به قدرت می رساند نه مردم. ارزش هایی مانند دیموکراسی ورای گیری فقط وسیله یی برای فریب واغفال مردم اند...حالا درکشور ما نیز چنین شرایطی به میان آمده است که اگر ما با زیرکی وهشیاری مانند چند سال گذشته عمل کنیم می توانیم هرکسی را که سرش به تنش بیارزد و احساس کنیم که شانس بیشتری نسبت به دیگران دارد و از لحاظ مالی کمک کنیم درحقیقت وی را به آلهء دست خود برای آینده ها تبدیل کرده و هرچه بخواهیم انجام خواهیم داد . دراین صورت کاری خواهدشد، کارستان ! بنابراین وظیفهء ما دراین مرحله این است تا تشخیص دهیم که چه کسانی شانس برنده شدن را دارند وقصهء چه کسانی مفت است وپس ازاین ارزیابی ها با همان کسی معامله کنیم و ارتباط بگیریم وشرط وشروط گذاشته وی را به قدرت برسانیم که بعد از پیروزی به کارما مداخله نکند و بگذارد که مانند این چند سالی که گذشت به نزد ما دهن پرآب " دان پُراوَ " بوده چیزی گفته نتواند...

 

                                                                           ***

پس ازآن شب ، روزان وشبان زیادی گذشتند. راستش از بس به این چهل تن نامزد ریاست جمهوری می اندیشیدم دیگر خورد وخوراک فراموشم شده بود وشب ها خواب به چشمانم راه نمی یافت.  اگرچه بسیاری آنان را نمی شناختم ولی می دانستم که بسیاری  ازنامزدان مذکوربه نسبت گمنام بودن یا ناتوانی مالی، شانس برنده شدن را نداشتند. به همین سبب سعی می کردم تنها به دوسه تن کاندیدی که یک سر وگردن از دیگران بلند تر بودند بیندیشم.  البته برای من فرقی نمی کرد که چه کسی برنده می شود، آخر من که عاشق گل روی کسی نبودم . برای من مهم این بود که با شم تجاری خویش تشخیص دهم که چه کسی می تواند برنده شود. اذعان دارم که این یک مسأله حیاتی بود برای باند مافیایی که من رئیسش بودم . بنابراین به هیچ قیمتی حاضر نبودم تامیدان را ترک بگویم..

 

اما درهمان هنگام که به نسبت کثرت نامزدان راهم را گم کرده بودم،  ناگهان هاتفی برمن گذر کرد و درگوش جانم گفت که کبوتر بخت  برسر چه کسی خواهد نشست وچپن ابریشمی ابلق زیب تن چه کسی ! همان بود که  روز دیگر به همه اعضای گروه دستور دادم تا گره ها را از همیان ها بگشایند وازصرف پول نترسند ، هرچند  که ایمان" ما " پول است و                " حجرالاسود" ما روشنی یک سکه است.*

 

آری دیگراین امر قطعی است که همان کسی را که حمایت مالی کرده ایم رئیس جمهور آینده کشور خواهد شد وبه همین سبب حالا نه تنها خودم می گویم " رئیس ، تو عالی هستی ! " بل همان دوستانی نیزکه ذکر خیر شان رفت همین که به نزدم می آیند ، پیش از هرحرف دیگر به من می گویند :

 -- رئیس تو عالی هستی !

 

*    اما، سپهری در"صدای پای آب" می گوید: "حجرالاسود" من روشنی باغچه است .


August 30th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان