اجاقِ همسایه
نورالله وثوق نورالله وثوق


آهِ کابل

 شرردردشت ودر سنگرگرفته
کمین تاآنسویِ خیبر گرفته
بجان آ مد چنان کابل زجورش
که ازآهش پشاور دَر گرفته
 ...................

تنِ اندیشه
تنِ اندیشه ات ناجورگشته

ازان جَورِ توجُوراجُور گشته
زدی آتش به  کابل آنچنانی
که ازدودش  پشاورکورگشته
...................
اجاقِ همسایه
اجاقِ آتشی را کردی آباد 
که دودش دودمانت داده برباد
به دستت ریشه ات راکندی ازبیخ
تورابادافراموش ومرایاد
...................
حمامِ خون
چرا  همسایه همسوی   جنونی
چه حاصل می بری ازاین زبونی
به خونم گرچه گشتی تشنه هشدار
که خودهم کشتۀِ حمامِ خونی
.........
نستوه
 دراینجا اندکی انبوه سازند
زهرکاهی به آنی کوه سازند
نمی بینی که ازخونخوارۀِ  چند
دلاور  مردمی نستوه سازند
..........
سایۀِ  اهریمن
 کجا گیرم  سراغِ  دامنی را
 نمی گیرد کسی دستِ مَنی را
اهورا ازچه افکنده  به هرسو 
 به هرسر سایۀِ  اهریمنی را
............
دیگِ صبرِ
به هرجا بگذری دردشت ودردر
نمی بینی به جز ازدیدۀِ تر
بیافکری به حالِ زندگی کن
 که دیگِ صبرِ دلها رفته ازسر
..........
ریز شِ آوار
تورا اقرارِ این ادبار سخت است
که  پیکارت به ما این بار سخت است
قرارت ریز ش دلهایِ مابود
فراراز چنگِ این آوار سخت است
..................
نرم افزارِهوش
چونرم افزارِهوشت شرم گردد
  به دستت هرچه سختی نرم گردد
خُنک گردد دلِ آیینه آنروز
که  دیدارِ محُبَّت گرم گردد
.............
طوفانِ سیاه
نمیدانم چه بلوایی به راهست
که راهِ شهرِما هم فکرِ چاهست
سراغِ روشنی را از که گیرم  
افق دردستِ طوفانِ سیاهست
.........
اژدرِحافی
پیی هرمثبتی منفی میاور
به نرخِ فکرِمردم فی میاور
برای قلع وقمعِ آرزوها
زهرسواژدرِحافی میاور
............
۱۳۸۸/۹/۲۷
http://norollahwosuq.blogfa.com/


December 23rd, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان