شعری از ابن محمود
سرچشمه: از هر دری سخن
rasipoor.blogfa.com
سرچشمه: از هر دری سخن
rasipoor.blogfa.com
خیلی از آدم های عادی، در خیلی از جاهای عادی که به تحریر مطلبی عادی می پردازند، یارای تغییر چهره جهان را دارند!
• گر نوكر و چاكر اميري، مردي
• منصب به تملّق بپذيري، مردي
• مردي چه بود؟
• لگد به مظلوم زدن
• گر جانب ظالمان بگيري، مردي!
حکم اول
گر نوكر و چاكر امیری، مردی
• ما با تحقیر «کمر به خدمت امیری بستن» در آثار شیخ شیراز نیز برخورد می کنیم.
• بنظر سعدی که تصادفا خود یکی از «کمر به خدمت شاهان بسته ها» است و از تخلصش تا محتوای بوستان و گلستانش در خدمت تحکیم سلطنت و فئودالیسم است، حرفه عملگی، بنائی و حفاری شریفتر از حرفه پاسبانی و پاسداری است.
• او ظاهرا به این حقیقت امر توجه ندارد که در جامعه بشری، تقسیم اجتماعی کار وجود دارد و همه با هم همبودی را تشکیل می دهند:
• یکی معنویات (فلسفه، قصه، شعر، حقوق و غیره) تولید می کند، دیگری گندم و گوشت و نان و مسکن و ان دیگری امنیت و نظم.
• هیچ دلیل علمی ئی برای ارجح دانستن بنائی بر شاعری و یا پاسبانی وجود ندارد.
• بدون امنیت و نظم اجتماعی، نانوا اصلا نمی تواند نان تولید کند و بفروشد.
• نوکری و چاکری امرا در فئودالیسم، فرقی با کارمندی در عصر سرمایه داری ندارد تا نشانه نامردی تلقی شود، گیرم که به طنز.
حکم دوم
منصب به تملّق بپذيري، مردی
منصب به تملّق بپذيري، مردی
• کسی که در گوشه امنی، به گرفتن این جور ایرادها می پردازد، در واقع، جانماز آب می کشد.
• وقتی کودکان معصوم و بی پناه در خانه از مادر و پدر لقمه ای و البسه ای می طلبند، چه راه و چاره ای برای مادر و پدر جز تن دادن به تملق و سکوت به ازای در آوردن پشیزی باقی می ماند؟
• خصلت های آدم ها در کشتارگاه جامعه تکوین می یابد، نه در شکم مادر.
• و کسی نیست که تن به جبر زندگی ندهد و از پا در نیاید.
• انتقاد اگر با برابرنهادی (آلترناتیوی) رئال همراه نباشد، به یاوه بدل می شود که در بهترین حالت به درد عوامفریبی می خورد.
حکم سوم
• مردي چه بود؟• لگد به مظلوم زدن
• گر جانب ظالمان بگيري، مردي!
• پرسه زدن در سطح قضایا به صدور احکام انتزاعی میدان باز می کند و طبقات محروم و مظلوم را دو چندان زیر تازیانه می گیرد:
• اول در هیئت مظلومی که شلاق ظالمی را می خورد و دوم در هیئت پاسبان و غلام و نوکر و جلادی که به فرمان حکام رنگارنگ عمله شکنجه برادر همنوع خویش گشته است.
• طبقات حاکمه دست های خود را کمتر به کارهای کثیف خونین آلوده می کنند.
• افتخار انجام کارهای کثیف و خونین را آنها به بی خانمانان بی پناه «بی همه چیز» و به «هرجائیان» «بی همه جا» ارزانی می دارند.
• تا اگر روزی ورق برگشت، شکنجه گری به اعدام محکوم شود که از یتیم خانه ای برخاسته و رنگ و روی محبت مادر و پدر و قوم و خویش ندیده است.
• شهبانو می گفت که «شاه خودش شکنجه نمی کرد» و راست می گفت.
• اگر شاعری قصد انتقاد رادیکال دارد، باید جهنمی را به نقد کشد که انسان را به گرگ همنوع خویش بدل می سازد و نه کسی را که از بد روزگار قرعه جلادی به نامش افتاده و چه بسا خود و اهل و عیالش در عذاب مدام بسر می برند.
• آزار همنوع در خوی انسان نیست.
• این را جهنم جامعه طبقاتی برای بازتولید خویش به انسان تحمیل می کند.
پایان