برگشت
مسعود حداد مسعود حداد

ای دل،ستان قرارت ،چون نوردیده آید

یاری که ترکت نمود،سویت دویده آیـد

آنکه دوباره برگشت ، دم مســـیحا دارد

در پیکـر بی جانت، روحش دمیـده آیــد

از ترس تیر عشقت ،رمیدغزال وحشی

شکر خــدا بجا کن، باز آن رمیــده آید

ازغصه پاره کردی چاک گریبان،اونیز

چاک گریبانش را، چون تو دریده آید

زینهار مدارا کن،برمعشوق خرده گیر

ازبیـم مطرود شدن، قـلبـش تــپـیده آیـد

  درجنگ عشق قدغن،بازی باتیرمژگان

چـون جـانب مقابل ابـرو کشـیده آیـــد

کــور باد چشم حسود،نبیند درخوان تو

از درخــت محــبت، سیب رســـیده آیــد

ای دل گرز«حدادی»، یاری بجوزعقلت

تا صاحـبت نرنجد واشکـش ز دیـده آید

24 فبروری 2012


February 26th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان